مكاشفة القلوب المقرب إلی علام الغيوب: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'ه اى ' به 'هاى ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' مى گ' به ' میگ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
(۱۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴: | خط ۴: | ||
| عنوانهای دیگر = | | عنوانهای دیگر = | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[غزالی، محمد بن محمد]] ( | [[غزالی، محمد بن محمد]] (نویسنده) | ||
حلبي، عبدالمجيد طعمه(مصحح) | حلبي، عبدالمجيد طعمه(مصحح) | ||
| زبان =عربی | | زبان =عربی | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
دار المعرفة | دار المعرفة | ||
| مکان نشر =لبنان - بيروت | | مکان نشر =لبنان - بيروت | ||
| سال نشر = 1351 ش | | سال نشر = 1351 ش | ||
| کد اتوماسیون =۱۰۴۳۱ | | کد اتوماسیون =۱۰۴۳۱ | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور =6523 | |||
| کتابخوان همراه نور = | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = | ||
خط ۳۰: | خط ۳۲: | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
در ابتدا، شرح حالى از مؤلف کتاب، [[غزالی، محمد بن محمد|ابوحامد غزالى]]، ذکر شده است و در آن به معرفى آثار، اساتيد و شاگردان وى پرداخته شده است. در ادامه، مقدمهاى از محقق کتاب، آقاى عبدالمجيد طعمه حلبى آورده شده است که حاکى از اين است که کتاب «مکاشفة القلوب المقرب الى علام الغيوب» اثر غزالى را مختصر نموده و نام آن را «مکاشفة القلوب» نهاده است. سپس اصل کتاب با باب اول به نام» فى بيان الخوف «آغاز | در ابتدا، شرح حالى از مؤلف کتاب، [[غزالی، محمد بن محمد|ابوحامد غزالى]]، ذکر شده است و در آن به معرفى آثار، اساتيد و شاگردان وى پرداخته شده است. در ادامه، مقدمهاى از محقق کتاب، آقاى عبدالمجيد طعمه حلبى آورده شده است که حاکى از اين است که کتاب «مکاشفة القلوب المقرب الى علام الغيوب» اثر غزالى را مختصر نموده و نام آن را «مکاشفة القلوب» نهاده است. سپس اصل کتاب با باب اول به نام» فى بيان الخوف «آغاز میگردد و با باب 111 به نام «فى وفات النبى(ص)» خاتمه مى يابد. | ||
مؤلف، پس از نام [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]]، عبارت «کرم الله وجهه» و بعد از اسم خلفا عبارت | مؤلف، پس از نام [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]]، عبارت «کرم الله وجهه» و بعد از اسم خلفا عبارت «رضىاللهعنه» را ذکر نموده است. | ||
#: ابواب کتاب را مى توان به چند دسته زير تقسيم نمود: | #: ابواب کتاب را مى توان به چند دسته زير تقسيم نمود: | ||
# ابوابى که اشاره به مراتب عرفانى دارند، مانند: خوف، صبر، توبه، محبت، عشق و... | # ابوابى که اشاره به مراتب عرفانى دارند، مانند: خوف، صبر، توبه، محبت، عشق و... | ||
خط ۳۸: | خط ۴۰: | ||
# ابواب مربوط به فضيلت ماههاى قمرى، مانند: شعبان، رمضان، رجب و... | # ابواب مربوط به فضيلت ماههاى قمرى، مانند: شعبان، رمضان، رجب و... | ||
مؤلف اگر در نقل | مؤلف اگر در نقل حکايتها، اسمى از اشخاص را مىدانسته، به آن اشاره کرده و اگر از آن بى اطلاع بوده، با عبارت» قال بعض الحکماء«، «حکى بعض الصالحين» و يا «روى انّ بعضهم» به حکايت يا شاهد مثال خود استناد جسته است. | ||
اکثر ابواب کتاب، به صورت مرتب و دسته بندى شده است که در آنها مى توان چند مطلب را مشاهده نمود: | اکثر ابواب کتاب، به صورت مرتب و دسته بندى شده است که در آنها مى توان چند مطلب را مشاهده نمود: | ||
# استفاده از آيات؛ | # استفاده از آيات؛ | ||
خط ۴۴: | خط ۴۶: | ||
# نقل سخن بزرگان و عرفا؛ | # نقل سخن بزرگان و عرفا؛ | ||
# نقل حکايت هايى جهت توضيح بيشتر مطلب و شاهدِ مثال. | # نقل حکايت هايى جهت توضيح بيشتر مطلب و شاهدِ مثال. | ||
از جمله مباحث کتاب، بحث خوف است. مؤلف، با آوردن خبرى از پيامبر(ص) بدين قرار که: «خدا ملکى را خلق کرد که بالى در مشرق و بالى در مغرب دارد، سر او زير عرش الهى، دو پايش زير زمين هفتم و به تعداد مخلوقات الهى، پر دارد. هنگامى که مرد يا زنى از امت من بر من صلوات بفرستد، خدا اين ملک را امر مى کند که در دريايى از نور در تحت عرش الهى فرو رود سپس خارج گردد و بالش را در آن حرکت | از جمله مباحث کتاب، بحث خوف است. مؤلف، با آوردن خبرى از پيامبر(ص) بدين قرار که: «خدا ملکى را خلق کرد که بالى در مشرق و بالى در مغرب دارد، سر او زير عرش الهى، دو پايش زير زمين هفتم و به تعداد مخلوقات الهى، پر دارد. هنگامى که مرد يا زنى از امت من بر من صلوات بفرستد، خدا اين ملک را امر مى کند که در دريايى از نور در تحت عرش الهى فرو رود سپس خارج گردد و بالش را در آن حرکت میدهد، سپس از هر پرى قطرهاى مى چکد، سپس خدا از هر قطره ملکى را خلق مى کند که براى اين شخص تا روز قيامت طلب استغفار مى کنند». | ||
در ادامه اين حديث، آورده که بعضى از حکماء گفتهاند: «سلامت جسم، در قلت طعام و سلامت روح، در قلت گناه و سلامت دين، در صلوات فرستادن بر خير الانام، حضرت محمد(ص) است». | در ادامه اين حديث، آورده که بعضى از حکماء گفتهاند: «سلامت جسم، در قلت طعام و سلامت روح، در قلت گناه و سلامت دين، در صلوات فرستادن بر خير الانام، حضرت محمد(ص) است». | ||
وى در ادامه بحث خوف، اين آيه را ذکر مى کند:{{متن قرآن|يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله|سوره=حشر|آیه=18}}، بعد | وى در ادامه بحث خوف، اين آيه را ذکر مى کند:{{متن قرآن|يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله|سوره=حشر|آیه=18}}، بعد میگوید: «يعنى از خدا خشيت داشته باشيد«، سپس اين آيه را آورده: {{متن قرآن|و لتنظر نفس ما قدمت لغد|سوره=حشر|آیه=18}} | ||
و | و میگوید: «يعنى انسان بايد براى روز قيامت عمل کند و معناى آن اين است که صدقه بدهيد و فرمان خدا را اطاعت کنيد تا در روز قيامت، پاداش الهى را بيابيد»، سپس اين آيه را آورده: {{متن قرآن|و اتقو الله ان الله خبير بما تعملون|سوره=حشر|آیه=18}} | ||
و در ادامه، ذکر مى کند که خدا آگاه به خير و شر است، پس ملائکه، آسمان، زمين، شب و روز، همه در روز قيامت شهادت | و در ادامه، ذکر مى کند که خدا آگاه به خير و شر است، پس ملائکه، آسمان، زمين، شب و روز، همه در روز قيامت شهادت میدهند به آنچه که ابن آدم از خير و شر عمل کرده است حتى جوارحش شهادت میدهند. | ||
زمين براى مؤمن شهادت | زمين براى مؤمن شهادت میدهد و میگوید: بر من نماز گذارده، روزه گرفته، حج رفته، پس مؤمن شاد میشود و عليه کافر شهادت میدهد و میگوید: بر روى من به خدا شرک ورزيد، زنا کرد، شراب خورد، اکل به حرام نمود. | ||
مؤلف سپس ادامه | مؤلف سپس ادامه میدهد که مؤمن کسى است که با تمام جوارحش از خدا بترسد؛ چنان که ابوليث فقيه میگوید:» علامت خوف الهى در هفت چيز ظاهر میشود: اول، در زبان که آن را از کذب و غيبت و نميمه و تهمت و کلام نامربوط، بازمى دارد و آن را مشغول ذکر الهى، تلاوت قرآن و مذاکره علم قرار میدهد. | ||
دوم، قلبش که دشمنى، تهمت و حسادت نسبت به برادران را از آن خارج مى کند، زيرا حسد، حسنات را محو مى کند؛ چنان که پيامبر فرمودند: «حسد، حسنات را مى خورد، همان طور که آتش، هيزم را». حسد از امراض بزرگ در قلوب است و امراض قلوب جز با علم و عمل مداوا | دوم، قلبش که دشمنى، تهمت و حسادت نسبت به برادران را از آن خارج مى کند، زيرا حسد، حسنات را محو مى کند؛ چنان که پيامبر فرمودند: «حسد، حسنات را مى خورد، همان طور که آتش، هيزم را». حسد از امراض بزرگ در قلوب است و امراض قلوب جز با علم و عمل مداوا نمیشود. | ||
سوم، نگاهش که آن را به هيچ حرامى از مشروبات و مأکولات و ملبوسات و غير آن نمى افکند و نيز راغبانه به دنيا نمى نگرد، بلکه عبرت گيرانه به آن نگاه مى کند و به آنچه براى او حلال نيست نظر نمى نمايد؛ چنان که رسول(ص) | سوم، نگاهش که آن را به هيچ حرامى از مشروبات و مأکولات و ملبوسات و غير آن نمى افکند و نيز راغبانه به دنيا نمى نگرد، بلکه عبرت گيرانه به آن نگاه مى کند و به آنچه براى او حلال نيست نظر نمى نمايد؛ چنان که رسول(ص) میفرمايد: کسى که دو چشم خود را از حرام پر کند خدا در روز قيامت دو ديده او را از آتش آکنده مى سازد». مؤلف، سخن ابوليث را در مورد علامت خوف در ساير اعضا پيگيرى مى کند و اين بحث را با ذکر حکاياتى در مورد خوف حضرت داود و حضرت ابراهيم(ع) به پايان میبرد. | ||
از جمله مباحث کتاب، مطلبى است که در باب 19 تحت عنوان «عقوبت شارب الخمر» آمده. مؤلف پس از ذکر آيه {{متن قرآن|يسئلونک عن الخمر|سوره=بقره|آیه=۹۱۲}}، مطلبى را ذکر مى کند که نشان از صداقت و عدم کتمان بعضى از واقعيات توسط وى، حتى بر ضد خلفا دارد؛ مثلاًدر اين باب، پس از ذکر اين نکته که با وجود تحريم شراب خوارى و ابلاغ آن توسط رسول اکرم(ص)، افرادى با حالت مستى به نماز مى ايستادند و خداوند با فرستادن فرمان ديگر آنان را از اين عمل زشت نهى فرمود، مینويسد: عمر بن خطاب شراب خورد و در حالت مستى با استخوان شتر فرق سر عبدالرحمن بن عوف را شکافت، سپس نشست و بر کشتههاى بدر نوحه سرايى نمود. خبر به رسول خدا(ص) رسيد، حضرت خشمگين شدند و درحالى که عبايشان روى زمين کشيده | از جمله مباحث کتاب، مطلبى است که در باب 19 تحت عنوان «عقوبت شارب الخمر» آمده. مؤلف پس از ذکر آيه {{متن قرآن|يسئلونک عن الخمر|سوره=بقره|آیه=۹۱۲}}، مطلبى را ذکر مى کند که نشان از صداقت و عدم کتمان بعضى از واقعيات توسط وى، حتى بر ضد خلفا دارد؛ مثلاًدر اين باب، پس از ذکر اين نکته که با وجود تحريم شراب خوارى و ابلاغ آن توسط رسول اکرم(ص)، افرادى با حالت مستى به نماز مى ايستادند و خداوند با فرستادن فرمان ديگر آنان را از اين عمل زشت نهى فرمود، مینويسد: عمر بن خطاب شراب خورد و در حالت مستى با استخوان شتر فرق سر عبدالرحمن بن عوف را شکافت، سپس نشست و بر کشتههاى بدر نوحه سرايى نمود. خبر به رسول خدا(ص) رسيد، حضرت خشمگين شدند و درحالى که عبايشان روى زمين کشيده میشد، نزد عمر آمدند و با وسيلهاى که در دست مبارکشان بود بر سر عمر کوبيدند. عمر فرياد زد از خشم خدا و رسول، به خدا پناه مى برم... | ||
== وضعيت کتاب == | == وضعيت کتاب == | ||
پاورقیهای کتاب، مربوط به ارجاع آيات و روايات و توضيح معناى بضعى از واژگان و مطالب کتاب میباشد. | |||
فهرست مطالب کتاب، در پايان آن قيد شده است. | فهرست مطالب کتاب، در پايان آن قيد شده است. | ||
==پانويس == | ==پانويس == | ||
<references /> | <references/> | ||
== منابع مقاله == | == منابع مقاله == | ||
متن و مقدمه کتاب. | متن و مقدمه کتاب. | ||
خط ۶۷: | خط ۶۹: | ||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | |||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۰:۲۴
مکاشفة القلوب المقرِّب إلی عَلّام الغُیوب | |
---|---|
پدیدآوران | غزالی، محمد بن محمد (نویسنده) حلبي، عبدالمجيد طعمه(مصحح) |
ناشر | دار المعرفة |
مکان نشر | لبنان - بيروت |
سال نشر | 1351 ش |
موضوع | ۱.اخلاق اسلامی - متون قديمی تا قرن 14 ۲.تصوف - ۳.عرفان |
زبان | عربی |
کد کنگره | BP282/6 /غ4م7 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
مکاشفة القلوب المقرب إلى علام الغيوب، اثر ابوحامد غزالى (504ق) است که به زبان عربى پيرامون برخى از موضوعات اخلاقى و عرفانى برگرفته از آيات و روايات، نوشته شده است.
ساختار
کتاب با معرفى مؤلف آغاز گرديده و در ادامه، مقدمهاى از محقق کتاب ذکر شده و سپس طى 111 باب به مطالب اخلاقى و عرفانى در موضوعات پراکنده اشاره شده است. روش مؤلف بر اين بوده که در هر باب با آوردن آيه و روايتى به بحث ادامه داده و از قول حکماء و بزرگان، با عبارت «قال بعض الحکماء» استفاده کرده و در هر بابى اگر مى خواسته حکايتى را به عنوان شاهد مثال و توضيح مطلب ذکر کند، ابتدا لفظ «حکى» يا «حکاية» را ذکر نموده و سپس داستان و حکايت را آورده است. اکثر ابواب کتاب از 3 يا 4 صفحه تجاوز نمى کند و همه آنها داراى يکدستى در حجم مطالب است.
گزارش محتوا
در ابتدا، شرح حالى از مؤلف کتاب، ابوحامد غزالى، ذکر شده است و در آن به معرفى آثار، اساتيد و شاگردان وى پرداخته شده است. در ادامه، مقدمهاى از محقق کتاب، آقاى عبدالمجيد طعمه حلبى آورده شده است که حاکى از اين است که کتاب «مکاشفة القلوب المقرب الى علام الغيوب» اثر غزالى را مختصر نموده و نام آن را «مکاشفة القلوب» نهاده است. سپس اصل کتاب با باب اول به نام» فى بيان الخوف «آغاز میگردد و با باب 111 به نام «فى وفات النبى(ص)» خاتمه مى يابد. مؤلف، پس از نام حضرت على(ع)، عبارت «کرم الله وجهه» و بعد از اسم خلفا عبارت «رضىاللهعنه» را ذکر نموده است.
- ابواب کتاب را مى توان به چند دسته زير تقسيم نمود:
- ابوابى که اشاره به مراتب عرفانى دارند، مانند: خوف، صبر، توبه، محبت، عشق و...
- ابوابى که اشاره به رذائل و فضائل اخلاقى و کردارهاى شايسته و ناشايسته دارند، مانند: غفلت، فسق، نفاق، نسيان الله، غيبت، نميمه، زنا، صله رحم، زکات، نيکى به والدين، قناعت و...
- ابوابى که اشاره به عناوين اخلاقى و عرفانى اى دارد که مربوط به عوالم پس از مرگ میباشد: مانند: قبر، نفخ و فزع و حشر من المقابر، شدت موت، عقوبت تارک الصلات و...
- ابواب مربوط به فضيلت ماههاى قمرى، مانند: شعبان، رمضان، رجب و...
مؤلف اگر در نقل حکايتها، اسمى از اشخاص را مىدانسته، به آن اشاره کرده و اگر از آن بى اطلاع بوده، با عبارت» قال بعض الحکماء«، «حکى بعض الصالحين» و يا «روى انّ بعضهم» به حکايت يا شاهد مثال خود استناد جسته است. اکثر ابواب کتاب، به صورت مرتب و دسته بندى شده است که در آنها مى توان چند مطلب را مشاهده نمود:
- استفاده از آيات؛
- استفاده از کلام حضرت رسول(ص)؛
- نقل سخن بزرگان و عرفا؛
- نقل حکايت هايى جهت توضيح بيشتر مطلب و شاهدِ مثال.
از جمله مباحث کتاب، بحث خوف است. مؤلف، با آوردن خبرى از پيامبر(ص) بدين قرار که: «خدا ملکى را خلق کرد که بالى در مشرق و بالى در مغرب دارد، سر او زير عرش الهى، دو پايش زير زمين هفتم و به تعداد مخلوقات الهى، پر دارد. هنگامى که مرد يا زنى از امت من بر من صلوات بفرستد، خدا اين ملک را امر مى کند که در دريايى از نور در تحت عرش الهى فرو رود سپس خارج گردد و بالش را در آن حرکت میدهد، سپس از هر پرى قطرهاى مى چکد، سپس خدا از هر قطره ملکى را خلق مى کند که براى اين شخص تا روز قيامت طلب استغفار مى کنند». در ادامه اين حديث، آورده که بعضى از حکماء گفتهاند: «سلامت جسم، در قلت طعام و سلامت روح، در قلت گناه و سلامت دين، در صلوات فرستادن بر خير الانام، حضرت محمد(ص) است». وى در ادامه بحث خوف، اين آيه را ذکر مى کند: يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله [حشر–18] ، بعد میگوید: «يعنى از خدا خشيت داشته باشيد«، سپس اين آيه را آورده: و لتنظر نفس ما قدمت لغد [حشر–18]
و میگوید: «يعنى انسان بايد براى روز قيامت عمل کند و معناى آن اين است که صدقه بدهيد و فرمان خدا را اطاعت کنيد تا در روز قيامت، پاداش الهى را بيابيد»، سپس اين آيه را آورده: و اتقو الله ان الله خبير بما تعملون [حشر–18]
و در ادامه، ذکر مى کند که خدا آگاه به خير و شر است، پس ملائکه، آسمان، زمين، شب و روز، همه در روز قيامت شهادت میدهند به آنچه که ابن آدم از خير و شر عمل کرده است حتى جوارحش شهادت میدهند. زمين براى مؤمن شهادت میدهد و میگوید: بر من نماز گذارده، روزه گرفته، حج رفته، پس مؤمن شاد میشود و عليه کافر شهادت میدهد و میگوید: بر روى من به خدا شرک ورزيد، زنا کرد، شراب خورد، اکل به حرام نمود. مؤلف سپس ادامه میدهد که مؤمن کسى است که با تمام جوارحش از خدا بترسد؛ چنان که ابوليث فقيه میگوید:» علامت خوف الهى در هفت چيز ظاهر میشود: اول، در زبان که آن را از کذب و غيبت و نميمه و تهمت و کلام نامربوط، بازمى دارد و آن را مشغول ذکر الهى، تلاوت قرآن و مذاکره علم قرار میدهد. دوم، قلبش که دشمنى، تهمت و حسادت نسبت به برادران را از آن خارج مى کند، زيرا حسد، حسنات را محو مى کند؛ چنان که پيامبر فرمودند: «حسد، حسنات را مى خورد، همان طور که آتش، هيزم را». حسد از امراض بزرگ در قلوب است و امراض قلوب جز با علم و عمل مداوا نمیشود. سوم، نگاهش که آن را به هيچ حرامى از مشروبات و مأکولات و ملبوسات و غير آن نمى افکند و نيز راغبانه به دنيا نمى نگرد، بلکه عبرت گيرانه به آن نگاه مى کند و به آنچه براى او حلال نيست نظر نمى نمايد؛ چنان که رسول(ص) میفرمايد: کسى که دو چشم خود را از حرام پر کند خدا در روز قيامت دو ديده او را از آتش آکنده مى سازد». مؤلف، سخن ابوليث را در مورد علامت خوف در ساير اعضا پيگيرى مى کند و اين بحث را با ذکر حکاياتى در مورد خوف حضرت داود و حضرت ابراهيم(ع) به پايان میبرد. از جمله مباحث کتاب، مطلبى است که در باب 19 تحت عنوان «عقوبت شارب الخمر» آمده. مؤلف پس از ذکر آيه يسئلونک عن الخمر [بقره–۹۱۲] ، مطلبى را ذکر مى کند که نشان از صداقت و عدم کتمان بعضى از واقعيات توسط وى، حتى بر ضد خلفا دارد؛ مثلاًدر اين باب، پس از ذکر اين نکته که با وجود تحريم شراب خوارى و ابلاغ آن توسط رسول اکرم(ص)، افرادى با حالت مستى به نماز مى ايستادند و خداوند با فرستادن فرمان ديگر آنان را از اين عمل زشت نهى فرمود، مینويسد: عمر بن خطاب شراب خورد و در حالت مستى با استخوان شتر فرق سر عبدالرحمن بن عوف را شکافت، سپس نشست و بر کشتههاى بدر نوحه سرايى نمود. خبر به رسول خدا(ص) رسيد، حضرت خشمگين شدند و درحالى که عبايشان روى زمين کشيده میشد، نزد عمر آمدند و با وسيلهاى که در دست مبارکشان بود بر سر عمر کوبيدند. عمر فرياد زد از خشم خدا و رسول، به خدا پناه مى برم...
وضعيت کتاب
پاورقیهای کتاب، مربوط به ارجاع آيات و روايات و توضيح معناى بضعى از واژگان و مطالب کتاب میباشد. فهرست مطالب کتاب، در پايان آن قيد شده است.
پانويس
منابع مقاله
متن و مقدمه کتاب.