الذخيرة في الحقيقة: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ' | تعداد جلد =' به '| تعداد جلد =') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'هها' به 'هها') |
||
(۲۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۶: | خط ۶: | ||
[[اعظمی، محمدحسن]] (محقق) | [[اعظمی، محمدحسن]] (محقق) | ||
[[یمانی، علی بن ولید]] ( | [[یمانی، علی بن ولید]] (نویسنده) | ||
| زبان =عربی | | زبان =عربی | ||
| کد کنگره =BP 215 /و2ذ3 | | کد کنگره =BP 215 /و2ذ3 | ||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
| سال نشر = 1971 م | | سال نشر = 1971 م | ||
| کد اتوماسیون = | | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE01107AUTOMATIONCODE | ||
| چاپ =1 | | چاپ =1 | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور =01107 | |||
| کتابخوان همراه نور =01107 | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''الذخيرة في الحقيقة''' در موضوع كلام و بيان عقائد اسماعيليه مىباشد كه به زبان عربى توسط [[یمانی، علی بن ولید|على بن ولید]] متوفى سال 612 هجرى قمرى از علماء مشهور اسماعيليه در قرن هفتم هجرى نوشته شده است. | |||
'''الذخيرة في الحقيقة''' در موضوع كلام و بيان عقائد اسماعيليه مىباشد كه به زبان عربى توسط [[یمانی، علی بن ولید|على بن | |||
در بيان عقائد اسماعيليه از غير پيروان آنان چندين كتاب تاكنون تأليف شده است از آنجمله مىتوان به كتابى از مرحوم [[شيخ مفيد]] در اين زمينه اشاره كرد كه در ابطال عقائد اسماعيليه نوشته است. | در بيان عقائد اسماعيليه از غير پيروان آنان چندين كتاب تاكنون تأليف شده است از آنجمله مىتوان به كتابى از مرحوم [[شيخ مفيد]] در اين زمينه اشاره كرد كه در ابطال عقائد اسماعيليه نوشته است. | ||
از جملۀ عقائد متفاوت اسماعيليه با | از جملۀ عقائد متفاوت اسماعيليه با شیعیان اثنا عشريّه مىتوان به بحث امامت و معاد و صفات الهى اشاره كرد كه براى روشن شدن مطالب كتاب و بهطور كلى عقائد و اعتقادات اسماعيليه به بخشهایى از كتاب الذخيرة في الحقيقة اشاره مىكنيم. | ||
==ساختار == | ==ساختار == | ||
اين كتاب داراى سى و چهار فصل مىباشد. | اين كتاب داراى سى و چهار فصل مىباشد. | ||
== گزارش محتوا == | ==گزارش محتوا== | ||
فصل اول کتاب | فصل اول کتاب به توحيد اختصاص داده شده است. | ||
در مورد صفات الهى در اين فصل چنين مىگويد: تمام صفات شريفۀ الهى به نسبت مبدعات و مخترعات الهى به خداوند نسبت داده مىشوند و از خود خداوند خبر داده نمىشود مگر به نفى حاصل موجودات و محمولاتشان. | در مورد صفات الهى در اين فصل چنين مىگويد: تمام صفات شريفۀ الهى به نسبت مبدعات و مخترعات الهى به خداوند نسبت داده مىشوند و از خود خداوند خبر داده نمىشود مگر به نفى حاصل موجودات و محمولاتشان. | ||
خط ۴۵: | خط ۴۴: | ||
در فصل دوم دوم كتاب راجع به ابتداء خلقت كه روحانى بوده است سخن گفته شده است. اين عقيده در مقابل كسانى است كه قائل شدهاند ابتداء خلقت با جسم شروع شده سپس روح خلق گرديده است كه منشاء اين عقيده هم ظواهر آيات و رواياتى هستند كه مىگويند بعد از سرشته شدن گل آدم روح بدان دميده شده است. | در فصل دوم دوم كتاب راجع به ابتداء خلقت كه روحانى بوده است سخن گفته شده است. اين عقيده در مقابل كسانى است كه قائل شدهاند ابتداء خلقت با جسم شروع شده سپس روح خلق گرديده است كه منشاء اين عقيده هم ظواهر آيات و رواياتى هستند كه مىگويند بعد از سرشته شدن گل آدم روح بدان دميده شده است. | ||
خلقت عقل اول را به عنوان | خلقت عقل اول را به عنوان اولین مخلوق الهى و سرآغاز خلقت معرفى كرده است كه اين عقيدهتقريبا متفق عليه بين مذاهب مختلف مىباشد بيان منبعث اول و عقل عاشر نيز مطالبى است كه [[یمانی، علی بن ولید|على بن ولید]] در مورد آنها مطالبى را نوشته است. | ||
مؤلف فصل ششم كتاب را به عقول سبعه و مراحل آنها اختصاص داده است.با توجه به اينكه از عقائد مهمّۀ اسماعيليه قائل شدن باطن براى هر ظاهرى است.امور ظاهرى مثل آسمان و كواكب را به كلّى مؤثر در عالم مىدانند و براى هركدام از سيارات وظيفهاى قائلند | مؤلف فصل ششم كتاب را به عقول سبعه و مراحل آنها اختصاص داده است.با توجه به اينكه از عقائد مهمّۀ اسماعيليه قائل شدن باطن براى هر ظاهرى است.امور ظاهرى مثل آسمان و كواكب را به كلّى مؤثر در عالم مىدانند و براى هركدام از سيارات وظيفهاى قائلند مثلاًخورشيد و مريخ و ماه و زحل و مشترى و عطارد را متصدى امورى مثل رطوبت، يبوست، برودت و حرارت مىدانند در اين زمينه مطالب مبسوطى را بيان داشتهاند كه همين فصل ششم كتاب مفصلا به اين مسله پرداخته است.شمس و قمر را به رياست امور عالم و توحيد، گرما و سرما و باد و بخار و دود را به ناطق و اساس در امور دينى تشبيه مىكند. | ||
خط ۵۴: | خط ۵۳: | ||
آنها به كسانى كه تازه به آيين اسماعيليه گرويده باشند مستجيب مىگويند و كسانى را كه مؤمناند ولى مرتكب خطا در امور دينى مىشوند مأذول خطاب مىكنند در مرحلۀ بالاتر كسى را كه به تعبير آنان به مقام دعوت رسيده باشد داعى مىنامند و از بين آنان كسانى را كه به مقام رياست برسند حجت ناميده مىشوند، بالاتر از حجت امام است و منظور از امام آن فردى است كه به لحاظ علمى و عملى مستغنى از معلّم باشد. | آنها به كسانى كه تازه به آيين اسماعيليه گرويده باشند مستجيب مىگويند و كسانى را كه مؤمناند ولى مرتكب خطا در امور دينى مىشوند مأذول خطاب مىكنند در مرحلۀ بالاتر كسى را كه به تعبير آنان به مقام دعوت رسيده باشد داعى مىنامند و از بين آنان كسانى را كه به مقام رياست برسند حجت ناميده مىشوند، بالاتر از حجت امام است و منظور از امام آن فردى است كه به لحاظ علمى و عملى مستغنى از معلّم باشد. | ||
هرامامى داراى 12 حجت است و پيشروان از ائمه | هرامامى داراى 12 حجت است و پيشروان از ائمه آنهایىاند كه به مقام وصايت و اساس رسيدهباشند.در نهایت بالاترين مقام در نزد آنان عبارتست از ناطق كه در واقع واسطهاى مىشود بين خدا | ||
و بندگان. | و بندگان. | ||
فصل هفتم كتاب دربارۀ خلقت انسان است | فصل هفتم كتاب دربارۀ خلقت انسان است اولین مطلبى كه [[یمانی، علی بن ولید|ابن ولید]] در اينجا متذكر مىگردد بيان ادوار كواكب سبعه است او مىگويد دورۀ هركدام از اين كواكب هفت هزار ساله مىباشد كه شب و روز | ||
هركدام با ديگرى متفاوت است.در اين ترتيب زحل را | هركدام با ديگرى متفاوت است.در اين ترتيب زحل را اولین از كواكب سبعه مىشمارد و بدين معنا كه اولین تأثيرگذار به لحاظ برودت، حرارت، بخار و دود و...بر روى زمين سيارۀ زحل مىباشد. | ||
آنها آخرين سياره را در اين ترتيب زهره مىدانند. | آنها آخرين سياره را در اين ترتيب زهره مىدانند. | ||
خط ۶۹: | خط ۶۸: | ||
مؤلف در مورد مستجيب و كسى كه به آنها گرويده است معتقد است كه چنين شخصى به مثابۀ جنينى است كه از سلب پدر به رحم مادر وارد شده و در آستانه قدم نهادن به حيات قرار گرفته است. | مؤلف در مورد مستجيب و كسى كه به آنها گرويده است معتقد است كه چنين شخصى به مثابۀ جنينى است كه از سلب پدر به رحم مادر وارد شده و در آستانه قدم نهادن به حيات قرار گرفته است. | ||
وى سپس در فصول بعدى به مراتب | وى سپس در فصول بعدى به مراتب انسهگانهاى مؤمن و وارسته اشاره مىكند و در اين رابطه به حديثى كه جابر بن يزيد جعفى از ملاقاتش با امام باقر عليهالسلام نقل كرده است اشاره مىكند كه | ||
امام عليهالسلام در آن ملاقات به مقام سلمان فارسی اشاره نموده و مسائلى را راجع به خودجابر متذكر مىگردد.همچنين در اين فصل به ديگر مراتبى كه اسماعيليه قائلند و قبلا ذكرش گذشت | |||
اشاراتى دارد.آنگاه به ترتيب راجع به امامت و خلافت مسائلى را به تطبيق بر امور طبيعت مانند دوران جنين و | اشاراتى دارد.آنگاه به ترتيب راجع به امامت و خلافت مسائلى را به تطبيق بر امور طبيعت مانند دوران جنين و ماههایى كه جنين در شكم مادر سپرى مىكند و امثالهم بيان مىكند.به اين صورت | ||
كه دوران تسرى كه عهد امامت قائلند را به دوران جنين منطبق دانسته و دوران كشف را كه با خروج قائم و ظهور آن شروع مىشود را به خروج جنين از شكم مادر تشبيه مىكند. | كه دوران تسرى كه عهد امامت قائلند را به دوران جنين منطبق دانسته و دوران كشف را كه با خروج قائم و ظهور آن شروع مىشود را به خروج جنين از شكم مادر تشبيه مىكند. | ||
خط ۷۹: | خط ۷۸: | ||
در فصل شانزدهم كتاب مؤلف بعد از بيان مسائلى كه عناوينش به ترتيب گذشت وارد مبحث رشد چنين مىشود و طبائعى كه جنين داراست و به كمك آنها دورۀ رشد را سپرى مىكند | در فصل شانزدهم كتاب مؤلف بعد از بيان مسائلى كه عناوينش به ترتيب گذشت وارد مبحث رشد چنين مىشود و طبائعى كه جنين داراست و به كمك آنها دورۀ رشد را سپرى مىكند | ||
مىگردد.در | مىگردد.در نهایت همين را نيز تطبيق بر امور دينى مىكند. | ||
در فصل بعدى كه تسلسل ائمه نام دارد دوران امامت ظاهرى كه از اسماعيل فرزند | در فصل بعدى كه تسلسل ائمه نام دارد دوران امامت ظاهرى كه از اسماعيل فرزند ابراهیم خليل الرّحمن شروع شده و امامت باطنى كه از اسحق فرزند ديگر حضرت ابراهیم آغاز مىگردد را بيان | ||
مىكند.او فرزندان اسماعيل را هياكل نورانيۀ مستقرى مىنامد كه نسلهاى آنها تا رسيدن به عبدالمطلب و فرزندانش مستمر مىباشند.وى اولاد اسحق را حجب مستور مستودعى كه قائم غائب از اولاد و سلسلۀ او مىباشد مىداند.آنها تا جايى اين سلسله را ادامه مىدهند كه مىرسد به فرزندان عبدالمطلب يعنى عبداللّه و ابوطالب و آنها را نيز به صامت و ناطق تقسيم مىكند و عبداللّه را مثل فرزندش محمّد صامت و ابوطالب را مثل فرزند خود على بن ابيطالب ناطق مىپندارند كه همين حالت را در امام حسن و امام | مىكند.او فرزندان اسماعيل را هياكل نورانيۀ مستقرى مىنامد كه نسلهاى آنها تا رسيدن به عبدالمطلب و فرزندانش مستمر مىباشند.وى اولاد اسحق را حجب مستور مستودعى كه قائم غائب از اولاد و سلسلۀ او مىباشد مىداند.آنها تا جايى اين سلسله را ادامه مىدهند كه مىرسد به فرزندان عبدالمطلب يعنى عبداللّه و ابوطالب و آنها را نيز به صامت و ناطق تقسيم مىكند و عبداللّه را مثل فرزندش محمّد صامت و ابوطالب را مثل فرزند خود على بن ابيطالب ناطق مىپندارند كه همين حالت را در امام حسن و امام حسین عليهماالسلام نيز معتقدند و امام مجتبى(ع) را امام صامت و سيد الشهدا عليهالسلام را ناطق دانستهاند. | ||
در ديگر مرحله از كتاب [[یمانی، علی بن ولید|ابن | در ديگر مرحله از كتاب [[یمانی، علی بن ولید|ابن ولید]] رابطۀ اميرالمؤمنين را با پيغمبر صلى اللّه عليهما يادآور مىشود و بيان مىدارد كه [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] چه بهرههایى از پيغمبر(ص) برده و به چه مقاماتى به واسطۀ بودن در محضر نبوى نائل گرديده است.سپس اشارهاى به مقام جد و فتح و خيال كه به ترتيب از جد و عمو و پدر حضرت على به ايشان رسيده است اشاره مىكند. | ||
مقام حضرت زهراى مرضيه عليهاالسلام نيز كه در بين اسماعيليه جايگاه بسيار ويژه و منحصر به فردى است | مقام حضرت زهراى مرضيه عليهاالسلام نيز كه در بين اسماعيليه جايگاه بسيار ويژه و منحصر به فردى است | ||
فصل بيستم كتاب [[یمانی، علی بن ولید|ابن | فصل بيستم كتاب [[یمانی، علی بن ولید|ابن ولید]] را به خود اختصاص داده است تعابيرى كه مؤلف به كار برده براى روش اين مقام ويژه عينا به اين ترتيب است.و كانت فاطمه عليهاالسلام هيكلا شريفا و شخصا نورانيا | ||
لطيفا زبدة الاسلام و جوهر المنتقلين من استخرج من ظاهر دعوة ابيها صلوات اللّه عليه. | لطيفا زبدة الاسلام و جوهر المنتقلين من استخرج من ظاهر دعوة ابيها صلوات اللّه عليه.نویسنده ازدواج حضرت زهرا با اميرالمؤمنين عليهماالسلام را مايۀ كمال ايشان دانسته و تولد حسین را نشانۀ اين كمال شمرده است. | ||
[[یمانی، علی بن ولید|ابن | [[یمانی، علی بن ولید|ابن ولید]] محمد بن اسماعيل را كه مقامش را اوضح از بيان مىداند خاتم دورۀ شرايع انبياء دانسته است. | ||
بحث از نطقاء و اوصياء و ائمه فصل بيست و دوم كتاب الذخيرة في الحقيقة مىباشد مؤلف هفت ناطق را متولى هريك از اقاليم سبعه مىداند و به عظمت ائمه و اوصياء اشاره كوتاهى دارد. | بحث از نطقاء و اوصياء و ائمه فصل بيست و دوم كتاب الذخيرة في الحقيقة مىباشد مؤلف هفت ناطق را متولى هريك از اقاليم سبعه مىداند و به عظمت ائمه و اوصياء اشاره كوتاهى دارد. | ||
اسماعيليه طبق بيان [[یمانی، علی بن ولید|ابن | اسماعيليه طبق بيان [[یمانی، علی بن ولید|ابن ولید]] در مورد كثائف ائمه و بروج دوازدهگانه به ارتباطاتى عجيبقائلند كه در فصل بيست و سوم و بيست و چهارم بدانها پرداخته است. | ||
بعد از عاقبت منحرفين كه اهل ايمان به اصول دين هستند ولى در اعمال دچار خطايايى شدهاند گفته وارد بيان عاقبت مؤمنين مىشود. | بعد از عاقبت منحرفين كه اهل ايمان به اصول دين هستند ولى در اعمال دچار خطايايى شدهاند گفته وارد بيان عاقبت مؤمنين مىشود.آنهایى كه ظاهر دعوت رسولاللّه صلىاللهعليهوآله | ||
را پذيرفته و از مواليان امیرالمؤمنین و فاطمۀ بتول سلام عليها و معتقد به امامت حسن مسموم و | را پذيرفته و از مواليان امیرالمؤمنین و فاطمۀ بتول سلام عليها و معتقد به امامت حسن مسموم و حسین مقتول مىباشد نهایت امر اين مؤمنان را صعود به سيارۀ زهره مىداند كه عاقبتى است | ||
خوب و خوش براى اهل ايمان.مخالفين نيز | خوب و خوش براى اهل ايمان.مخالفين نيز آنهایىاند كه معتقد به ولايت و نبوت نبوده و به عاقبت عذاب و گرفتارى دچار خواهند شد. | ||
همج و رعاع نيز گروه ديگرى هستند كه در فصل بيست و هشت آنها را محكوم به مقابله با قائم منتظر دانسته و عاقبتشان گرفتارى به شمشير غضب آن حضرت را به ايشان ترسيم كرده است. | همج و رعاع نيز گروه ديگرى هستند كه در فصل بيست و هشت آنها را محكوم به مقابله با قائم منتظر دانسته و عاقبتشان گرفتارى به شمشير غضب آن حضرت را به ايشان ترسيم كرده است. | ||
[[یمانی، علی بن ولید|ابن | [[یمانی، علی بن ولید|ابن ولید]] محل صعود عقول را نيز در دو فصل بعدى شرح داده و متنعم بودن مؤمنى كه با ايمان و عمل رشد كرده و به مقاماتى رسيده است را نيز در فصل ديگرى بازگو كرده است. | ||
آخرين فصلهاى كتاب الذخيرة في الحقيقة به اين ترتيباند:عاقبت جن، مهبط نفوس معصيتكاران و عدم قصاص در نكاح. | آخرين فصلهاى كتاب الذخيرة في الحقيقة به اين ترتيباند:عاقبت جن، مهبط نفوس معصيتكاران و عدم قصاص در نكاح. | ||
خط ۱۱۵: | خط ۱۱۴: | ||
نسخۀ حاضر كه در قطع رحلى است انتشارات دار الثقافۀ در بيروت و در سال 1971 براى | نسخۀ حاضر كه در قطع رحلى است انتشارات دار الثقافۀ در بيروت و در سال 1971 براى اولین بار چاپ كرده است كه محمدحسن الاعظمى تحقيق دربارۀ اين كتاب را عهدهدار بوده كه نهایتا آنرا به چاپ سپرده است او در آخر كتاب فقط يك فهرست مطالب براى كتاب آورده و آنرا تمام كرده است. | ||
==وابستهها== | |||
{{وابستهها}} | |||
خط ۱۲۲: | خط ۱۲۴: | ||
[[رده:کلام و عقاید]] | [[رده:کلام و عقاید]] | ||
[[رده:آثار کلی (مناظرات کلامی، مذاهب کلامی)]] | [[رده:آثار کلی (مناظرات کلامی، مذاهب کلامی)]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۷ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۰۷:۳۱
الذخیرة في الحقیقة | |
---|---|
پدیدآوران | اعظمی، محمدحسن (محقق) یمانی، علی بن ولید (نویسنده) |
عنوانهای دیگر | کتاب الذخیره فی الحقیقه |
ناشر | دار الثقافة |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | 1971 م |
چاپ | 1 |
موضوع | اسماعیلیه - عقاید کلام اسماعیلیه |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 215 /و2ذ3 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
الذخيرة في الحقيقة در موضوع كلام و بيان عقائد اسماعيليه مىباشد كه به زبان عربى توسط على بن ولید متوفى سال 612 هجرى قمرى از علماء مشهور اسماعيليه در قرن هفتم هجرى نوشته شده است.
در بيان عقائد اسماعيليه از غير پيروان آنان چندين كتاب تاكنون تأليف شده است از آنجمله مىتوان به كتابى از مرحوم شيخ مفيد در اين زمينه اشاره كرد كه در ابطال عقائد اسماعيليه نوشته است.
از جملۀ عقائد متفاوت اسماعيليه با شیعیان اثنا عشريّه مىتوان به بحث امامت و معاد و صفات الهى اشاره كرد كه براى روشن شدن مطالب كتاب و بهطور كلى عقائد و اعتقادات اسماعيليه به بخشهایى از كتاب الذخيرة في الحقيقة اشاره مىكنيم.
ساختار
اين كتاب داراى سى و چهار فصل مىباشد.
گزارش محتوا
فصل اول کتاب به توحيد اختصاص داده شده است.
در مورد صفات الهى در اين فصل چنين مىگويد: تمام صفات شريفۀ الهى به نسبت مبدعات و مخترعات الهى به خداوند نسبت داده مىشوند و از خود خداوند خبر داده نمىشود مگر به نفى حاصل موجودات و محمولاتشان.
در فصل دوم دوم كتاب راجع به ابتداء خلقت كه روحانى بوده است سخن گفته شده است. اين عقيده در مقابل كسانى است كه قائل شدهاند ابتداء خلقت با جسم شروع شده سپس روح خلق گرديده است كه منشاء اين عقيده هم ظواهر آيات و رواياتى هستند كه مىگويند بعد از سرشته شدن گل آدم روح بدان دميده شده است.
خلقت عقل اول را به عنوان اولین مخلوق الهى و سرآغاز خلقت معرفى كرده است كه اين عقيدهتقريبا متفق عليه بين مذاهب مختلف مىباشد بيان منبعث اول و عقل عاشر نيز مطالبى است كه على بن ولید در مورد آنها مطالبى را نوشته است.
مؤلف فصل ششم كتاب را به عقول سبعه و مراحل آنها اختصاص داده است.با توجه به اينكه از عقائد مهمّۀ اسماعيليه قائل شدن باطن براى هر ظاهرى است.امور ظاهرى مثل آسمان و كواكب را به كلّى مؤثر در عالم مىدانند و براى هركدام از سيارات وظيفهاى قائلند مثلاًخورشيد و مريخ و ماه و زحل و مشترى و عطارد را متصدى امورى مثل رطوبت، يبوست، برودت و حرارت مىدانند در اين زمينه مطالب مبسوطى را بيان داشتهاند كه همين فصل ششم كتاب مفصلا به اين مسله پرداخته است.شمس و قمر را به رياست امور عالم و توحيد، گرما و سرما و باد و بخار و دود را به ناطق و اساس در امور دينى تشبيه مىكند.
براى روشن شدن مقام و مرتبۀ هركدام از ناطق و اساس در امور دينى اسماعيليه كه جايگاه ويژهاى بين آنان دارند به سلسله مراتب اسماعيليه در رابطه با دين اشاره مىكنيم.
آنها به كسانى كه تازه به آيين اسماعيليه گرويده باشند مستجيب مىگويند و كسانى را كه مؤمناند ولى مرتكب خطا در امور دينى مىشوند مأذول خطاب مىكنند در مرحلۀ بالاتر كسى را كه به تعبير آنان به مقام دعوت رسيده باشد داعى مىنامند و از بين آنان كسانى را كه به مقام رياست برسند حجت ناميده مىشوند، بالاتر از حجت امام است و منظور از امام آن فردى است كه به لحاظ علمى و عملى مستغنى از معلّم باشد.
هرامامى داراى 12 حجت است و پيشروان از ائمه آنهایىاند كه به مقام وصايت و اساس رسيدهباشند.در نهایت بالاترين مقام در نزد آنان عبارتست از ناطق كه در واقع واسطهاى مىشود بين خدا
و بندگان.
فصل هفتم كتاب دربارۀ خلقت انسان است اولین مطلبى كه ابن ولید در اينجا متذكر مىگردد بيان ادوار كواكب سبعه است او مىگويد دورۀ هركدام از اين كواكب هفت هزار ساله مىباشد كه شب و روز
هركدام با ديگرى متفاوت است.در اين ترتيب زحل را اولین از كواكب سبعه مىشمارد و بدين معنا كه اولین تأثيرگذار به لحاظ برودت، حرارت، بخار و دود و...بر روى زمين سيارۀ زحل مىباشد.
آنها آخرين سياره را در اين ترتيب زهره مىدانند.
در فصل بعدى راجع به ظهور شخص كامل و مشخصات آن سخن به ميان آمده است.وى شخص كامل را منتخب از بيست و هشت نفرى مىداند كه در عالم انسانى غور كردهاند.آنها عدد بيست و هشت را به تعداد حروف معجم و تعداد حروف لا حول و لا قوة الاّ باللّه العلى العظيم به حساب آورده و انتخاب كامل را از ميان آنان بوسيلۀ عقول سبعه و كواكب سبعه مىدانند.
مؤلف در مورد مستجيب و كسى كه به آنها گرويده است معتقد است كه چنين شخصى به مثابۀ جنينى است كه از سلب پدر به رحم مادر وارد شده و در آستانه قدم نهادن به حيات قرار گرفته است.
وى سپس در فصول بعدى به مراتب انسهگانهاى مؤمن و وارسته اشاره مىكند و در اين رابطه به حديثى كه جابر بن يزيد جعفى از ملاقاتش با امام باقر عليهالسلام نقل كرده است اشاره مىكند كه
امام عليهالسلام در آن ملاقات به مقام سلمان فارسی اشاره نموده و مسائلى را راجع به خودجابر متذكر مىگردد.همچنين در اين فصل به ديگر مراتبى كه اسماعيليه قائلند و قبلا ذكرش گذشت
اشاراتى دارد.آنگاه به ترتيب راجع به امامت و خلافت مسائلى را به تطبيق بر امور طبيعت مانند دوران جنين و ماههایى كه جنين در شكم مادر سپرى مىكند و امثالهم بيان مىكند.به اين صورت
كه دوران تسرى كه عهد امامت قائلند را به دوران جنين منطبق دانسته و دوران كشف را كه با خروج قائم و ظهور آن شروع مىشود را به خروج جنين از شكم مادر تشبيه مىكند.
در فصل شانزدهم كتاب مؤلف بعد از بيان مسائلى كه عناوينش به ترتيب گذشت وارد مبحث رشد چنين مىشود و طبائعى كه جنين داراست و به كمك آنها دورۀ رشد را سپرى مىكند
مىگردد.در نهایت همين را نيز تطبيق بر امور دينى مىكند.
در فصل بعدى كه تسلسل ائمه نام دارد دوران امامت ظاهرى كه از اسماعيل فرزند ابراهیم خليل الرّحمن شروع شده و امامت باطنى كه از اسحق فرزند ديگر حضرت ابراهیم آغاز مىگردد را بيان
مىكند.او فرزندان اسماعيل را هياكل نورانيۀ مستقرى مىنامد كه نسلهاى آنها تا رسيدن به عبدالمطلب و فرزندانش مستمر مىباشند.وى اولاد اسحق را حجب مستور مستودعى كه قائم غائب از اولاد و سلسلۀ او مىباشد مىداند.آنها تا جايى اين سلسله را ادامه مىدهند كه مىرسد به فرزندان عبدالمطلب يعنى عبداللّه و ابوطالب و آنها را نيز به صامت و ناطق تقسيم مىكند و عبداللّه را مثل فرزندش محمّد صامت و ابوطالب را مثل فرزند خود على بن ابيطالب ناطق مىپندارند كه همين حالت را در امام حسن و امام حسین عليهماالسلام نيز معتقدند و امام مجتبى(ع) را امام صامت و سيد الشهدا عليهالسلام را ناطق دانستهاند.
در ديگر مرحله از كتاب ابن ولید رابطۀ اميرالمؤمنين را با پيغمبر صلى اللّه عليهما يادآور مىشود و بيان مىدارد كه حضرت على(ع) چه بهرههایى از پيغمبر(ص) برده و به چه مقاماتى به واسطۀ بودن در محضر نبوى نائل گرديده است.سپس اشارهاى به مقام جد و فتح و خيال كه به ترتيب از جد و عمو و پدر حضرت على به ايشان رسيده است اشاره مىكند.
مقام حضرت زهراى مرضيه عليهاالسلام نيز كه در بين اسماعيليه جايگاه بسيار ويژه و منحصر به فردى است
فصل بيستم كتاب ابن ولید را به خود اختصاص داده است تعابيرى كه مؤلف به كار برده براى روش اين مقام ويژه عينا به اين ترتيب است.و كانت فاطمه عليهاالسلام هيكلا شريفا و شخصا نورانيا
لطيفا زبدة الاسلام و جوهر المنتقلين من استخرج من ظاهر دعوة ابيها صلوات اللّه عليه.نویسنده ازدواج حضرت زهرا با اميرالمؤمنين عليهماالسلام را مايۀ كمال ايشان دانسته و تولد حسین را نشانۀ اين كمال شمرده است.
ابن ولید محمد بن اسماعيل را كه مقامش را اوضح از بيان مىداند خاتم دورۀ شرايع انبياء دانسته است.
بحث از نطقاء و اوصياء و ائمه فصل بيست و دوم كتاب الذخيرة في الحقيقة مىباشد مؤلف هفت ناطق را متولى هريك از اقاليم سبعه مىداند و به عظمت ائمه و اوصياء اشاره كوتاهى دارد.
اسماعيليه طبق بيان ابن ولید در مورد كثائف ائمه و بروج دوازدهگانه به ارتباطاتى عجيبقائلند كه در فصل بيست و سوم و بيست و چهارم بدانها پرداخته است.
بعد از عاقبت منحرفين كه اهل ايمان به اصول دين هستند ولى در اعمال دچار خطايايى شدهاند گفته وارد بيان عاقبت مؤمنين مىشود.آنهایى كه ظاهر دعوت رسولاللّه صلىاللهعليهوآله
را پذيرفته و از مواليان امیرالمؤمنین و فاطمۀ بتول سلام عليها و معتقد به امامت حسن مسموم و حسین مقتول مىباشد نهایت امر اين مؤمنان را صعود به سيارۀ زهره مىداند كه عاقبتى است
خوب و خوش براى اهل ايمان.مخالفين نيز آنهایىاند كه معتقد به ولايت و نبوت نبوده و به عاقبت عذاب و گرفتارى دچار خواهند شد.
همج و رعاع نيز گروه ديگرى هستند كه در فصل بيست و هشت آنها را محكوم به مقابله با قائم منتظر دانسته و عاقبتشان گرفتارى به شمشير غضب آن حضرت را به ايشان ترسيم كرده است.
ابن ولید محل صعود عقول را نيز در دو فصل بعدى شرح داده و متنعم بودن مؤمنى كه با ايمان و عمل رشد كرده و به مقاماتى رسيده است را نيز در فصل ديگرى بازگو كرده است.
آخرين فصلهاى كتاب الذخيرة في الحقيقة به اين ترتيباند:عاقبت جن، مهبط نفوس معصيتكاران و عدم قصاص در نكاح.
نسخۀ حاضر
نسخۀ حاضر كه در قطع رحلى است انتشارات دار الثقافۀ در بيروت و در سال 1971 براى اولین بار چاپ كرده است كه محمدحسن الاعظمى تحقيق دربارۀ اين كتاب را عهدهدار بوده كه نهایتا آنرا به چاپ سپرده است او در آخر كتاب فقط يك فهرست مطالب براى كتاب آورده و آنرا تمام كرده است.