بدلیسی، شرفالدین بن شمسالدین: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ' های ' به 'های ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'بدلیسی (ابهام زدایی)' به 'بدلیسی (ابهامزدایی)') |
||
(۲۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class= | <div class="wikiInfo"> | ||
[[پرونده:NUR07237.jpg|بندانگشتی|بدلیسی، | [[پرونده:NUR07237.jpg|بندانگشتی|بدلیسی، شرفالدین بن شمس الدین]] | ||
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | ||
|- | |- | ||
! نام!! data-type= | ! نام!! data-type="authorName" |بدلیسی، شرفالدین بن شمس الدین | ||
|- | |- | ||
|نامهای دیگر | |نامهای دیگر | ||
|data-type= | | data-type="authorOtherNames" | بدلیسی، شرف بن شمسالدین | ||
شرف بدلیسی | |||
شرف خان بدلیسی | |||
میر | میر شرف بدلیسی | ||
|- | |- | ||
|نام پدر | |نام پدر | ||
|data-type= | | data-type="authorfatherName" |شمسالدین | ||
|- | |- | ||
|متولد | |متولد | ||
|data-type= | | data-type="authorbirthDate" |۲۰ ذیقعده ۹۴۹ق | ||
|- | |- | ||
|محل تولد | |محل تولد | ||
|data-type= | | data-type="authorBirthPlace" |كرهرود از توابع اراک | ||
|- | |- | ||
|رحلت | |رحلت | ||
|data-type= | | data-type="authorDeathDate" |1012ق | ||
|- | |- | ||
|اساتید | |اساتید | ||
|data-type= | | data-type="authorTeachers" | | ||
|- | |- | ||
|برخی آثار | |برخی آثار | ||
|data-type= | | data-type="authorWritings" |[[شرفنامه؛ تاریخ مفصل کردستان]] | ||
|-class= | |||
[[شرفنامه (تعریب)]] | |||
[[شرفنامه (تعریب روژبياني)]] | |||
|- class="articleCode" | |||
|کد مؤلف | |کد مؤلف | ||
|data-type= | | data-type="authorCode" |AUTHORCODE07237AUTHORCODE | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
{{کاربردهای دیگر|بدلیسی (ابهامزدایی)}} | |||
'''شرفخان بن شمسالدّين بدليسى''' (۹۴9-1012ق)، مورخ و دولتمرد کُرد در سده دهم و آغاز سده یازدهم، نویسنده تاریخ مفصل کردستان با نام [[شرفنامه؛ تاریخ مفصل کردستان|شرفنامه]]، تبعه ترکیه | |||
== ولادت == | |||
از عشیره روژکی (روزکی/روجکی) بود و اسلافش حکومت بدلیس را برعهده داشتند. در ۹۳۹ پدر بزرگ او، شرف بیگ روژکی ـ که گزارشهایی به قلم او و خطاب به بیقلی محمد پاشا در باب اوضاع قلمرو صفویان در دست است، در حمله سلطان تَکَلّو به بدلیس کشته شد و در ۹۴۱ سلطان سلیمان قانونی پس از گرفتن امارت بدلیس از شمسالدین، پدر شرفالدین، حکومت مَلَطیه و مَرعَش را به او سپرد، | |||
اما شمسالدین به سبب ناآرامی آن ناحیه و به توصیه سلیمان بیک عَززانی، حاکم صاصون، از رفتن به آن منطقه سرباز زد و از حضور شاه طهماسب و قزلباش در اَرجیش (در شمال دریاچه وان) استفاده کرد و به وی پناه برد. | |||
شاه صفوی او را گرامی داشت و اُلکا (ناحیه) ی سراب و به مرور زمان، حکومت و درآمد دارالمرز (رشت)، مراغه، دماوند، کَرَهرود و فراهان را به وی سپرد، گرچه شمسالدین اغلب در التزام رکاب شاه بود. | |||
شمسالدین دختر امیرخان موصِلّو، حاکم ارزنجان را به همسری گرفت و شرفالدین در ۲۰ ذیقعده ۹۴۹، هفت سال پس از مهاجرت پدرش به ایران، در قصبه کرهرود و در منزل قاضیان آن سامان زاده شد. | |||
نخستین سالهای کودکی را در سایه تربیت قاضیان کرهرود، که نسب خود را به شُرَیحِ قاضی میرساندند، گذراند و بعدها از نفوذ معنوی آنان نسبت به خود یاد کرده است. | |||
== تحصیلات == | |||
در نه سالگی، بنابه رسم معمول در تربیت کودکان بزرگزاده، به حرم خاص شاه طهماسب رفت و سه سال با شاهزادگان صفوی به فراگیری قرآن و احکام شرعیه پرداخت. | |||
== به حکومت رسیدن شرفالدین == | |||
در ۹۶۱، که پدرش از ملازمت شاه کناره گرفت، | |||
عشیره روژکی از شاه طهماسب درخواست کردند تا شرفالدین، که در آن زمان دوازده ساله بود، جانشین وی شود. شاه امارت سالیان و محمودآباد، از توابع شیروان (= شروان)، را به شرفالدین سپرد و او سه سال در آن ناحیه حکومت کرد تا شیخ امیرِ بلباسی، وکیل و لله او، درگذشت. شرفالدین در حَرقان به خدمت شاه رسید و شاه او را به محمدی بیک، حاکم همدان، سپرد. حاکم دختر خود را به عقد وی درآورد. | |||
شرفالدین سه سال در همدان اقامت داشت. پس از چندی، مقارن پناه جستن شاهزاده بایزید عثمانی به دربار شاه طهماسب (محرم ۹۶۷)، پدرش بار دیگر به فرمان شاه به امارت عشیره روژکی منصوب شد، اما در پی کناره گیری مجدد وی، شاه شرفالدین را به امارت این عشیره گمارد. او چندی در قزوین، در ملازمت شاه طهماسب بود تا آنکه به فرمان شاه، برای شکست خان احمد گیلانی (۹۴۳ـ۱۰۲۰)، والی بیه پیش (قسمت شرقی سفیدرود در گیلان)، به آن سامان رفت و آنجا را تسخیر کرد. | |||
در دوره حکومتش در گیلان، شورش سلطان هاشم نامی از مردم گیلان را سرکوب کرد و خود ضمن اشاره به کثرت سپاه هاشم و حمایت گیلانیان از وی، از برپایی سه مناره از سرِگیلانیان سخن گفته است | |||
که سبب تردید در ادعای او مبنی بر رعیت پروریش میشود. | |||
== بازگشت شرفالدین به قزوین == | |||
شرفالدین پس از هفت سال اقامت در گیلان، به سبب ناسازگاری آب و هوای آن سرزمین با طبیعت کردانِ روژکی، به قزوین بازگشت. | |||
اما، با بالاگرفتن اختلافات امیران قزلباش و ضعف و پیری شاه، ماندن در دربار قزوین را مصلحت ندید و تقاضای «رفتن به اطراف ممالک محروسه» را کرد. شاه حکومت محال شیروان را به او سپرد، اما پس از هشت ماه، خبر درگذشت شاه، قتل سلطان حیدر میرزا، جلوس شاه اسماعیل دوم، و دستور آمدن او از شیروان به وی رسید. | |||
شاه اسماعیل، شمسالدین پدر شرفالدین را که در آن زمان ۶۷ ساله بود، به قزوین فراخواند، اما امیر پیر که افیونی نیز بود، حاضر به پذیرش مسئولیت نشد و در همان روزها در قزوین درگذشت. | |||
== امیرالامرایی رسیدن شرفالدین == | |||
شاه، شرفالدین را به امیرالامرایی کردان گمارد تا حل و فصل مشکلات آنان را برعهده گیرد. | |||
در این هنگام، سران قزلباش او را به جانبداری از سلطان حسین میرزا، برادرزاده شاه، و کوشش برای به سلطنت رساندن او متهم کردند. شاه نیز با سپردن حکومت نخجوان به او، وی را از پایتخت دور کرد. | |||
== ورود بدلیسی به دربار عثمانی == | |||
بدلیسی پس از شانزده ماه حکومت در نخجوان، ظاهراً از مجاورت با مرز عثمانی استفاده کرد و چون دربار صفوی را نسبت به خود بدگمان میدید، راه خود را برای بازگشت به عثمانی هموار ساخت. سلطان مراد سوم عثمانی نیز توسط خسروپاشا، میرمیران وان، منشور ولایت بدلیس را به وی سپرد و او در ۳ شوال ۹۸۶ همراه با چهارصد تن، که نیمی از ایشان افراد طایفه روژکی بودند، راه وان را پیش گرفت و سه روز بعد در آن شهر از خسروپاشا منشور ایالت را همراه با خلعت و شمشیر طلا دریافت کرد. | |||
از آن پس، بدلیسی در خدمت سلاطین عثمانی بود و ده سال همراه سپاه عثمانی در فتح شیروان، گرجستان و آذربایجان شرکت جست تا آنجا که به سبب خدماتش سلطان عثمانی او را «محب صادقم شرف خان» خطاب میکرد. در ۹۹۱، با فتح ایروان، شرفالدین همراه حسن پاشا، میرمیران شام، مأمور رساندن تدارکات به تفلیس و گرجستان شد و به سبب خدماتش دویست هزار آقچه (مسکوک نقره) دریافت کرد و ناحیه موش به قلمرو حکومت وی افزوده شد. | |||
او در زمان حکومتش در بدلیس، مدرسهای بنا نهاد که ساختمان آن در ۹۹۷ پایان یافت. در ذیقعده ۱۰۰۱ به سبب برخی انتصابات و مداخله در حوزه قدرت امیر وان، مورد مؤاخذه باب عالی قرار گرفت. در ذیحجه ۱۰۰۵ حکومت بدلیس را، که در خاندان وی موروثی شده بود، به پسرش شمسالدین بیک سپرد. | |||
== وفات == | |||
در ۱۰۱۲ درگذشت. | |||
شهرت و ماندگاری نام بدلیسی، نه به سبب رخدادهای سیاسی و نظامی زندگی او، که بیشتر به دلیل تألیف کتاب شرفنامه است که آن را به نام سلطان عثمانی محمد سوم نوشته است. | |||
==منابع مقاله== | |||
[https://rch.ac.ir/article/Details/6173 دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «شرفالدین بدلیسی»] | |||
== وابستهها == | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | {{وابستهها}} | ||
[[شرفنامه؛ تاریخ مفصل کردستان]] | [[شرفنامه؛ تاریخ مفصل کردستان]] | ||
خط ۶۰: | خط ۱۰۳: | ||
[[شرفنامه (تعریب)]] | [[شرفنامه (تعریب)]] | ||
[[شرفنامه (تعریب روژبياني)]] | |||
[[رده:زندگینامه]] | [[رده:زندگینامه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۶ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۲:۰۷
نام | بدلیسی، شرفالدین بن شمس الدین |
---|---|
نامهای دیگر | بدلیسی، شرف بن شمسالدین
شرف بدلیسی شرف خان بدلیسی میر شرف بدلیسی |
نام پدر | شمسالدین |
متولد | ۲۰ ذیقعده ۹۴۹ق |
محل تولد | كرهرود از توابع اراک |
رحلت | 1012ق |
اساتید | |
برخی آثار | شرفنامه؛ تاریخ مفصل کردستان |
کد مؤلف | AUTHORCODE07237AUTHORCODE |
شرفخان بن شمسالدّين بدليسى (۹۴9-1012ق)، مورخ و دولتمرد کُرد در سده دهم و آغاز سده یازدهم، نویسنده تاریخ مفصل کردستان با نام شرفنامه، تبعه ترکیه
ولادت
از عشیره روژکی (روزکی/روجکی) بود و اسلافش حکومت بدلیس را برعهده داشتند. در ۹۳۹ پدر بزرگ او، شرف بیگ روژکی ـ که گزارشهایی به قلم او و خطاب به بیقلی محمد پاشا در باب اوضاع قلمرو صفویان در دست است، در حمله سلطان تَکَلّو به بدلیس کشته شد و در ۹۴۱ سلطان سلیمان قانونی پس از گرفتن امارت بدلیس از شمسالدین، پدر شرفالدین، حکومت مَلَطیه و مَرعَش را به او سپرد،
اما شمسالدین به سبب ناآرامی آن ناحیه و به توصیه سلیمان بیک عَززانی، حاکم صاصون، از رفتن به آن منطقه سرباز زد و از حضور شاه طهماسب و قزلباش در اَرجیش (در شمال دریاچه وان) استفاده کرد و به وی پناه برد.
شاه صفوی او را گرامی داشت و اُلکا (ناحیه) ی سراب و به مرور زمان، حکومت و درآمد دارالمرز (رشت)، مراغه، دماوند، کَرَهرود و فراهان را به وی سپرد، گرچه شمسالدین اغلب در التزام رکاب شاه بود.
شمسالدین دختر امیرخان موصِلّو، حاکم ارزنجان را به همسری گرفت و شرفالدین در ۲۰ ذیقعده ۹۴۹، هفت سال پس از مهاجرت پدرش به ایران، در قصبه کرهرود و در منزل قاضیان آن سامان زاده شد.
نخستین سالهای کودکی را در سایه تربیت قاضیان کرهرود، که نسب خود را به شُرَیحِ قاضی میرساندند، گذراند و بعدها از نفوذ معنوی آنان نسبت به خود یاد کرده است.
تحصیلات
در نه سالگی، بنابه رسم معمول در تربیت کودکان بزرگزاده، به حرم خاص شاه طهماسب رفت و سه سال با شاهزادگان صفوی به فراگیری قرآن و احکام شرعیه پرداخت.
به حکومت رسیدن شرفالدین
در ۹۶۱، که پدرش از ملازمت شاه کناره گرفت،
عشیره روژکی از شاه طهماسب درخواست کردند تا شرفالدین، که در آن زمان دوازده ساله بود، جانشین وی شود. شاه امارت سالیان و محمودآباد، از توابع شیروان (= شروان)، را به شرفالدین سپرد و او سه سال در آن ناحیه حکومت کرد تا شیخ امیرِ بلباسی، وکیل و لله او، درگذشت. شرفالدین در حَرقان به خدمت شاه رسید و شاه او را به محمدی بیک، حاکم همدان، سپرد. حاکم دختر خود را به عقد وی درآورد.
شرفالدین سه سال در همدان اقامت داشت. پس از چندی، مقارن پناه جستن شاهزاده بایزید عثمانی به دربار شاه طهماسب (محرم ۹۶۷)، پدرش بار دیگر به فرمان شاه به امارت عشیره روژکی منصوب شد، اما در پی کناره گیری مجدد وی، شاه شرفالدین را به امارت این عشیره گمارد. او چندی در قزوین، در ملازمت شاه طهماسب بود تا آنکه به فرمان شاه، برای شکست خان احمد گیلانی (۹۴۳ـ۱۰۲۰)، والی بیه پیش (قسمت شرقی سفیدرود در گیلان)، به آن سامان رفت و آنجا را تسخیر کرد.
در دوره حکومتش در گیلان، شورش سلطان هاشم نامی از مردم گیلان را سرکوب کرد و خود ضمن اشاره به کثرت سپاه هاشم و حمایت گیلانیان از وی، از برپایی سه مناره از سرِگیلانیان سخن گفته است
که سبب تردید در ادعای او مبنی بر رعیت پروریش میشود.
بازگشت شرفالدین به قزوین
شرفالدین پس از هفت سال اقامت در گیلان، به سبب ناسازگاری آب و هوای آن سرزمین با طبیعت کردانِ روژکی، به قزوین بازگشت.
اما، با بالاگرفتن اختلافات امیران قزلباش و ضعف و پیری شاه، ماندن در دربار قزوین را مصلحت ندید و تقاضای «رفتن به اطراف ممالک محروسه» را کرد. شاه حکومت محال شیروان را به او سپرد، اما پس از هشت ماه، خبر درگذشت شاه، قتل سلطان حیدر میرزا، جلوس شاه اسماعیل دوم، و دستور آمدن او از شیروان به وی رسید.
شاه اسماعیل، شمسالدین پدر شرفالدین را که در آن زمان ۶۷ ساله بود، به قزوین فراخواند، اما امیر پیر که افیونی نیز بود، حاضر به پذیرش مسئولیت نشد و در همان روزها در قزوین درگذشت.
امیرالامرایی رسیدن شرفالدین
شاه، شرفالدین را به امیرالامرایی کردان گمارد تا حل و فصل مشکلات آنان را برعهده گیرد.
در این هنگام، سران قزلباش او را به جانبداری از سلطان حسین میرزا، برادرزاده شاه، و کوشش برای به سلطنت رساندن او متهم کردند. شاه نیز با سپردن حکومت نخجوان به او، وی را از پایتخت دور کرد.
ورود بدلیسی به دربار عثمانی
بدلیسی پس از شانزده ماه حکومت در نخجوان، ظاهراً از مجاورت با مرز عثمانی استفاده کرد و چون دربار صفوی را نسبت به خود بدگمان میدید، راه خود را برای بازگشت به عثمانی هموار ساخت. سلطان مراد سوم عثمانی نیز توسط خسروپاشا، میرمیران وان، منشور ولایت بدلیس را به وی سپرد و او در ۳ شوال ۹۸۶ همراه با چهارصد تن، که نیمی از ایشان افراد طایفه روژکی بودند، راه وان را پیش گرفت و سه روز بعد در آن شهر از خسروپاشا منشور ایالت را همراه با خلعت و شمشیر طلا دریافت کرد.
از آن پس، بدلیسی در خدمت سلاطین عثمانی بود و ده سال همراه سپاه عثمانی در فتح شیروان، گرجستان و آذربایجان شرکت جست تا آنجا که به سبب خدماتش سلطان عثمانی او را «محب صادقم شرف خان» خطاب میکرد. در ۹۹۱، با فتح ایروان، شرفالدین همراه حسن پاشا، میرمیران شام، مأمور رساندن تدارکات به تفلیس و گرجستان شد و به سبب خدماتش دویست هزار آقچه (مسکوک نقره) دریافت کرد و ناحیه موش به قلمرو حکومت وی افزوده شد.
او در زمان حکومتش در بدلیس، مدرسهای بنا نهاد که ساختمان آن در ۹۹۷ پایان یافت. در ذیقعده ۱۰۰۱ به سبب برخی انتصابات و مداخله در حوزه قدرت امیر وان، مورد مؤاخذه باب عالی قرار گرفت. در ذیحجه ۱۰۰۵ حکومت بدلیس را، که در خاندان وی موروثی شده بود، به پسرش شمسالدین بیک سپرد.
وفات
در ۱۰۱۲ درگذشت.
شهرت و ماندگاری نام بدلیسی، نه به سبب رخدادهای سیاسی و نظامی زندگی او، که بیشتر به دلیل تألیف کتاب شرفنامه است که آن را به نام سلطان عثمانی محمد سوم نوشته است.
منابع مقاله
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «شرفالدین بدلیسی»