نوری، فضل‌الله: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - '↵↵↵\{\{کاربردهای\sدیگر\|(.*)\s\(ابهام\sزدایی\)\}\}↵↵↵' به ' {{کاربردهای دیگر|$1 (ابهام زدایی)}} ')
     
    (۴۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۱: خط ۱:
    <div class='wikiInfo'>
    <div class="wikiInfo">
    [[پرونده:NUR00134.jpg|بندانگشتی|فضل‌الله نوری]]
    [[پرونده:NUR00134.jpg|بندانگشتی|فضل‌الله نوری]]
    {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
    {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
    |-
    |-
    ! نام!! data-type='authorName'|فضل‌الله نوری
    ! نام!! data-type="authorName" |فضل‌الله نوری
    |-
    |-
    |نام های دیگر  
    |نام‌های دیگر  
    |data-type='authorOtherNames'| آی‍ت‌ال‍ل‍ه‌ ن‍وری‌
    | data-type="authorOtherNames" | آی‍ت‌ال‍ل‍ه‌ ن‍وری‌


    ش‍ی‍خ‌ ف‍ض‍ل‌ال‍ل‍ه‌ ن‍وری‌
    ش‍ی‍خ‌ ف‍ض‍ل‌ال‍ل‍ه‌ ن‍وری‌
    خط ۱۵: خط ۱۵:
    |-
    |-
    |نام پدر  
    |نام پدر  
    |data-type='authorfatherName'|
    | data-type="authorfatherName" |ملا عباس
    |-
    |-
    |متولد  
    |متولد  
    |data-type='authorbirthDate'|
    | data-type="authorbirthDate" |۳ دی ۱۲۲۲ش برابر با  1258ق
    |-
    |-
    |محل تولد
    |محل تولد
    |data-type='authorBirthPlace'|
    | data-type="authorBirthPlace" |كجور مازندران
    |-
    |-
    |رحلت  
    |رحلت  
    |data-type='authorDeathDate'|1288 هـ.ش یا 1327 هـ.ق یا 1909 م
    | data-type="authorDeathDate" |شنبه ۹ مرداد ۱۲۸۸ش یا 1327 ق یا 1909‌م تهران
    |-
    |-
    |اساتید
    |اساتید
    |data-type='authorTeachers'|
    | data-type="authorTeachers" | سيد محمدحسن [[میرزای شیرازی، سید محمدحسن|ميرزاى شيرازى]]، شيخ راضى بن شيخ محمد مالكى خباحى نجفى، شيخ مهدى بن شيخ على بن [[کاشف‌الغطاء، جعفر بن خضر|شيخ جعفر کاشف‌الغطاء]]
    |-
    |-
    |برخی آثار
    |برخی آثار
    |data-type='authorWritings'|[[رسالة في قاعده «ضمان الید»]] / نوع اثر: کتاب  / نقش: نويسنده
    | data-type="authorWritings" |[[رسالة في قاعده «ضمان الید»]]، [[مجموعة رسائل فقهية و أصولية]]  
     
    |- class="articleCode"
    [[مجموعة رسائل فقهية و أصولية]] / نوع اثر: کتاب  / نقش: نويسنده
    |کد مؤلف
    |-class='articleCode'
    | data-type="authorCode" |AUTHORCODE00134AUTHORCODE
    |کد مولف
    |data-type='authorCode'|134
    |}
    |}
    </div>
    </div>
    {{کاربردهای دیگر|نوری (ابهام زدایی)}}


    ==ولادت==
    '''فضل‌اللّه بن ملا عباس کجورى'''، معروف به '''نورى''' (1222-1288ش)، از مجتهدان طراز اول تهران، پرچمدار نهضت مشروطه مشروعه، و از شاگردان [[میرزای شیرازی، سید محمدحسن|میرزای شیرازی]]
    '''شيخ فضل اللّه بن ملا عباس كجورى'''، معروف به '''نورى''' در سال 1258 هجرى قمرى در كجور مازندران چشم به جهان گشود و پس از گذراندن دروس مقدماتى در آغاز جوانى به همراه ميرزا حسين بن محمد تقى نورى طبرسى(متوفاى 1320 هجرى قمرى)دايى و پدر زن خود به نجف اشرف مهاجرت مى‌كند و از محضر شيخ راضى بن شيخ محمد مالكى(متوفاى 1290 هجرى قمرى)و شيخ مهدى كاشف الغطاء(متوفاى 1289 هجرى قمرى)استفاده كرده و در حوزۀ درس ميرزاى شيرازى بزرگ(متوفاى 1312 هجرى قمرى)مورد توجه او قرار مى‌گيرد و در زمرۀ شاگردانش محسوب شده و به تقرير بعضى از مباحث درس ايشان مى‌پردازد و به مرتبۀ بلند فقاهت و اجتهاد نائل مى‌شود.


    شيخ فضل اللّه تا زمانى كه در عراق بود در كنار بهره‌گيرى از دانشمندان بزرگ حوزۀ دينى نجف و سامرا، خود نيز به تدريس اشتغال داشته و شخصيت‌هايى همچون مرحوم شيخ عبد الكريم حائرى يزدى(متوفاى 1355 هجرى قمرى)، مؤسّس حوزۀ علميّۀ قم از محضر اين عالم ربانى بهره‌هاى فراوان برده‌اند.
    == ولادت ==
    در روز  ۳ دی ۱۲۲۲ش برابر با  1258ق در کجور مازندران چشم به جهان گشود.  


    ==بازگشت به ايران==
    == تحصیلات ==
    پس از گذراندن دروس مقدماتى در آغاز جوانى به‌همراه میرزا حسین بن محمدتقى نورى طبرسى (متوفاى 1320ق) دایى و پدر زن خود به نجف اشرف مهاجرت مى‌کند و از محضر شیخ راضى بن شیخ محمد مالکى (متوفاى 1290ق) و شیخ مهدى کاشف‌الغطاء(متوفاى 1289ق) استفاده کرده و در حوزه درس میرزاى شیرازى بزرگ (متوفاى 1312ق) مورد توجه او قرار مى‌گیرد و در زمره شاگردانش محسوب شده و به تقریر بعضى از مباحث درس ایشان مى‌پردازد و به مرتبه بلند فقاهت و اجتهاد نائل مى‌شود.


    شیخ فضل‌اللّه تا زمانى که در عراق بود در کنار بهره‌گیرى از دانشمندان بزرگ حوزه دینى نجف و سامرا، خود نیز به تدریس اشتغال داشته و شخصیت‌هایى همچون مرحوم [[حائری یزدی، عبدالکریم|شیخ عبدالکریم حائرى یزدى]] (متوفاى 1355ق)، مؤسّس حوزه علمیه قم از محضر این عالم ربانى بهره‌هاى فراوان برده‌اند.


    شيخ فضل اللّه پس از فرا گرفتن علوم حوزه‌هاى علميّه و پس از نيل به مرتبۀ اجتهاد و تأليف چند رسالۀ فقهى و اصولى و اخذ اجازۀ نقل روايت، به اشارۀ ميرزاى شيرازى براى ارشاد و هدايت مردم به سال 1300 هجرى قمرى به تهران مى‌آيد و پس از درگذشت ميرزا حسن آشتيانى(متوفاى 1319 هجرى قمرى)صاحب بحر الفوائد (حاشيه بر رسائل شيخ اعظم)، از مجتهدين طراز اول تهران شناخته مى‌شود.
    ==اساتید==


    ==فعاليت‌هاى اجتماعى==
    # [[میرزای شیرازی، سید محمدحسن|سید محمدحسن میرزاى شیرازى]] معروف (متوفاى 1312ق)؛
    # شیخ راضى بن شیخ محمد مالکى خباحى نجفى (متوفاى 1290ق)؛
    # شیخ مهدى بن شیخ على بن شیخ جعفر کاشف‌الغطاء (متوفاى 1289ق).


    ==شاگردان==


    فعاليت‌هاى شيخ فضل اللّه نورى عليه سلطۀ بيگانگان پس از ورود به ايران آغاز گرديد و در نهضت تنباكو در سال 1309 هجرى قمرى شكل مخصوصى به خود گرفت. وى در اين جنبش ضد انگليسى فعالانه شركت مى‌كند و همراه ميرزا حسن آشتيانى در محور اين حركت قرار مى‌گيرد كه در نهايت به پيروزى متدينين مى‌انجامد.
    # شیخ عبدالکریم بن ملا جعفر حائرى یزدى (متوفاى 1355ق)، مؤسّس حوزه علمیه قم؛
    # سید حسین بن سید محمود قمى (متوفاى 1366ق)؛
    # محمد بن عبدالوهاب قزوینى؛
    # شیخ ابوتراب بن ابوالقاسم شهیدى قزوینى (متوفاى 1375ق)؛
    # شیخ مهدى بن شیخ جعفر، معروف به آقا میرزا کوچک آشتیانى (متوفاى 1372ق).


    از همين اوان بين او و سيد عبد الله طباطبايى(متوفاى 1328 هجرى قمرى)كه از مجتهدين طراز اوّل تهران بود اختلاف نظر پيش مى‌آيد زيرا كه او بر خلاف فتواى ميرزاى شيرازى بزرگ، حكم به حليت استعمال تنباكو داده و با اين جمله كه «من فقيه هستم و ميرزاى شيرازى فقيه ديگر» با فتواى ميرزاى شيرازى مخالفت مى‌كند. از طرفى او نسبت به سياست‌هاى انگلستان توجه لازم را نداشته است و حتى در جريان نهضت از مردم مى‌خواهد كه به سفارت انگلستان رفته و براى كمك گرفتن از انگلستان تحصن كنند.
    ==بازگشت به ایران==


    شيخ پيوسته طرفدار مشروطۀ مشروعه و حكومت بر اساس آيات الهى و قوانين قرآنى بود و با مشروطيتى كه خواستۀ روشنفكران غربگرا و استعمار انگليس بود مخالفت مى‌كرده است كه نمونۀ آن سه ماه تحصن در حضرت عبد العظيم و مدرسۀ مروى و انتشار نشريۀ «دعوت اسلامى» مى‌باشد.
    شیخ فضل‌اللّه پس از نیل به مرتبه اجتهاد و تألیف چند رساله فقهى و اصولى و اخذ اجازه نقل روایت، به اشاره میرزاى شیرازى براى ارشاد و هدایت مردم به سال 1300ق، به تهران مى‌آید و پس از درگذشت میرزا حسن آشتیانى (متوفاى 1319ق) صاحب «بحر الفوائد» (حاشیه بر رسائل شیخ اعظم)، از مجتهدین طراز اول تهران شناخته مى‌شود.


    احمد كسروى از دشمنان شيخ فضل اللّه نورى، در كتاب تاريخ مشروطه به نقل از شيخ فضل اللّه اينطور آورده است:
    ==فعالیت‌هاى اجتماعى==


    بشنويد و حاضرين به غايبين برسانند كه آن مجلسى را كه من مى‌خواهم مجلسى است كه عموم مسلمانان مى‌خواهند و مسلمانان مجلسى را كه اساس آن اسلام باشد مى‌خواهند، مجلسى كه با قرآن كريم و شريعت محمدى مخالفتى نداشته باشد.<ref>به نقل از مستدركات أعيان الشيعة ج 4 ص 144</ref>
    فعالیت‌هاى شیخ فضل‌اللّه نورى علیه سلطه بیگانگان پس از ورود به ایران آغاز گردید و در نهضت تنباکو در سال 1309ق، شکل مخصوصى به خود گرفت. وى در این جنبش ضد انگلیسى فعالانه شرکت مى‌کند و همراه میرزا حسن آشتیانى در محور این حرکت قرار مى‌گیرد که در نهایت به پیروزى متدینین مى‌انجامد.


    ==اتهامات==
    از همین اوان بین او و سید عبدالله طباطبایى (متوفاى 1328ق) که از مجتهدین طراز اوّل تهران بود، اختلاف نظر پیش مى‌آید؛ زیرا او برخلاف فتواى میرزاى شیرازى بزرگ، حکم به حلیت استعمال تنباکو داده و با این جمله که: «من فقیه هستم و میرزاى شیرازى فقیه دیگر»، با فتواى میرزاى شیرازى مخالفت مى‌کند. از طرفى او نسبت به سیاست‌هاى انگلستان توجه لازم را نداشته است و حتى در جریان نهضت از مردم مى‌خواهد که به سفارت انگلستان رفته و براى کمک گرفتن از انگلستان تحصن کنند.


    شیخ پیوسته طرف‌دار مشروطه مشروعه و حکومت بر اساس آیات الهى و قوانین قرآنى بود و با مشروطیتى که خواسته روشنفکران غربگرا و استعمار انگلیس بود، مخالفت مى‌کرده است که نمونه آن سه ماه تحصن در حرم حضرت عبدالعظیم و مدرسه مروى و انتشار نشریه «دعوت اسلامى» مى‌باشد.


    از نكات مهم زندگى شيخ صبر او در برابر شايعات و اتهاماتى است كه به او نسبت مى‌دادند. استعمار و روشنفكران غرب‌زده پس از فتواى تحريم تنباكو توسط ميرزاى شيرازى و تأثير آن در جامعه به خطر نفوذ روحانيت در بين توده‌هاى مردم براى جلوگيرى از دستيابى آنان به منافع نامشروعشان پى برده بودند و بنابراين سعى در شكستن اين پناهگاه توده‌هاى مردم مسلمان داشتند.
    احمد کسروى از دشمنان شیخ فضل‌اللّه نورى، در کتاب تاریخ مشروطه به نقل از شیخ فضل‌اللّه این طور آورده است:


    دربارۀ شيخ فضل اللّه در سطح وسيعى شايعات مسمومى را پخش كردند به طورى كه حتى آخوند خراسانى و ملا عبد اللّه مازندرانى و ميرزا خليل تهرانى از مراجع نجف كه انقلاب مشروطه را مورد تأييد قرار داده بودند تحت تأثير قرار گرفتند. امام خمينى ره در اين باره مى‌فرمايد: «حتى قضيۀ مرحوم آقا شيخ فضل اللّه را در نجف هم يك جور بدى منعكس كردند كه آنجا هم صدايى از آن در نيامد. اين جورى كه ساختند در ايران و در ساير جاها.» <ref>به نقل از كتاب نامداران راحل ص 152</ref>
    بشنوید و حاضرین به غایبین برسانند که آن مجلسى را که من مى‌خواهم مجلسى است که عموم مسلمانان مى‌خواهند و مسلمانان مجلسى را که اساس آن اسلام باشد مى‌خواهند؛ مجلسى که با قرآن کریم و شریعت محمدى مخالفتى نداشته باشد.<ref>به نقل از مستدرکات أعیان الشیعة ج4، ص144</ref>


    ==دستگيرى و اعدام==
    ==اتهامات==


    از نکات مهم زندگى شیخ، صبر او در برابر شایعات و اتهاماتى است که به او نسبت مى‌دادند. استعمار و روشنفکران غرب‌زده پس از فتواى تحریم تنباکو توسط میرزاى شیرازى و تأثیر آن در جامعه به خطر نفوذ روحانیت در بین توده‌هاى مردم براى جلوگیرى از دستیابى آنان به منافع نامشروعشان پى برده بودند و بنابراین سعى در شکستن این پناهگاه توده‌هاى مردم مسلمان داشتند.


    مشروطه خواهان پس از فتح تهران توسط سردار اسعد و سپهدار تنكابنى با هميارى دو دولت روس و انگليس شيخ را بزرگترين مانع مقاصد شوم خود مى‌دانستند شيخ در زمانى كه محمد على شاه و امام جمعه و امير بهادر به سفارت روسيه پناهنده شده بودند تا تحت پرچم بيگانه مدتى ديگر به حيات ننگين خود ادامه دهند همچنان استوار و نستوه منتظر تقدير الهى بود و درخواست ديپلمات‌هاى روسى و عثمانى را جهت پناهنده شدن به سفارت خانه‌هاى بيگانه نپذيرفت.
    درباره شیخ فضل‌اللّه در سطح وسیعى شایعات مسمومى را پخش کردند؛ به‌طورى‌که حتى [[آخوند خراسانى]] و ملا عبداللّه مازندرانى و میرزا خلیل تهرانى از مراجع نجف که انقلاب مشروطه را مورد تأیید قرار داده بودند، تحت تأثیر قرار گرفتند. امام خمینى(ره) در این باره مى‌فرماید: «حتى قضیه مرحوم آقا شیخ فضل‌اللّه را در نجف هم یک جور بدى منعکس کردند که آنجا هم صدایى از آن در نیامد. این جورى که ساختند در ایران و در سایر جاها».<ref>به نقل از کتاب نامداران راحل ص 152</ref>


    سفارت روسيه با مأيوس شدن از پناهندگى شيخ براى سوء استفاده از موقعيت آن عالم، از ايشان خواست حداقل پرچم روسيه را بر بام خانه‌اش برافرازد و او در برابر اين پيشنهاد اين جملۀ بى‌نظير و آسمانى را فرمود كه:اسلام هرگز در زير بيرق كفر نخواهد رفت.
    ==دستگیرى و اعدام==


    به اين ترتيب عده‌اى از افراد مسلح طبق دستور بيرم خان به فرماندهى يوسف خان ارمنى در شامگاه 11 رجب سال 1327 هجرى قمرى به اقامتگاه آن مجتهد بزرگ يورش برده و شيخ را با وقاحت تمام از خانه خارج و پس از يك محاكمۀ ساختگى به دادستانى شيخ ابراهيم زنجانى فراماسون ضد اسلام، محكوم به اعدام نمودند. حكم آن پاسدار شريعت نبوى در عصر روز 13 رجب سال 1327 هجرى قمرى در ميدان توپخانۀ تهران به مرحلۀ اجرا در آمد و شيخ در حالى كه نگران دخالت‌هاى انگلستان و بيگانگان در مقدرات مردم مسلمان ايران بود چشم از جهان فرو بست.
    مشروطه‌خواهان پس از فتح تهران توسط سردار اسعد و سپهدار تنکابنى با همیارى دو دولت روس و انگلیس شیخ را بزرگ‌ترین مانع مقاصد شوم خود مى‌دانستند. شیخ در زمانى که محمدعلى شاه و امام جمعه و امیر بهادر به سفارت روسیه پناهنده شده بودند، تا تحت پرچم بیگانه مدتى دیگر به حیات ننگین خود ادامه دهند، همچنان استوار و نستوه منتظر تقدیر الهى بود و درخواست دیپلمات‌هاى روسى و عثمانى را جهت پناهنده شدن به سفارت‌خانه‌هاى بیگانه نپذیرفت.


    گويند قبل از اينكه ريسمان به گردن وى اندازند يكى از رجال وقت با عجله براى او پيغامى مى‌آورد كه شما اين مشروطيت را امضا كنيد و خود را از كشته شدن رها سازيد اما شيخ فضل اللّه مى‌گويد من در خواب رسول خدا را ديدم كه فرمود:فردا ميهمان ما خواهى بود و من چنين امضايى را نخواهم كرد و پس از گفتن شهادتين رو به دژخيمان مى‌كند و مى‌گويد كار خود را بكنيد.
    سفارت روسیه با مأیوس شدن از پناهندگى شیخ، براى سوء استفاده از موقعیت آن عالم، از ایشان خواست حداقل پرچم روسیه را بر بام خانه‌اش برافرازد و او در برابر این پیشنهاد این جمله بى‌نظیر و آسمانى را فرمود: اسلام هرگز در زیر بیرق کفر نخواهد رفت.


    بدن مطهر او را پس از بى‌احترامى فراوان به اصرار منسوبين تحويل خانوادۀ شهيد دادند. جسد آن فقيه به طور موقت در يكى از اتاقهاى منزلش دفن گرديد تا اينكه 18 ماه بعد با تغيير شرايط سياسى، جنازۀ ايشان از تهران به قم منتقل و در صحن مطهر حضرت معصومه(س)به خاك سپرده شد.
    به این ترتیب عده‌اى از افراد مسلح طبق دستور یپرم خان به فرماندهى یوسف خان ارمنى در شامگاه 11 رجب سال 1327ق، به اقامتگاه آن مجتهد بزرگ یورش برده و شیخ را با وقاحت تمام از خانه خارج و پس از یک محاکمه ساختگى به دادستانى شیخ ابراهیم زنجانى فراماسون ضد اسلام، محکوم به اعدام نمودند. حکم آن پاسدار شریعت نبوى در عصر روز شنبه ۹ مرداد ۱۲۸۸ش برابر با 13 رجب سال 1327ق، در میدان توپخانه تهران به مرحله اجرا درآمد و شیخ درحالى‌که نگران دخالت‌هاى انگلستان و بیگانگان در مقدرات مردم مسلمان ایران بود، چشم از جهان فروبست.


    علاوه بر شيخ فضل اللّه، سيد مسعود شيخ الإسلام، سيد مير هاشم شتربانى و همينطور سيد عبد اللّه بهبهانى كه از بنيانگذاران نهضت مشروطه بودند بوسيلۀ بيرم خان ارمنى به شهادت مى‌رسند.
    گویند قبل از اینکه ریسمان به گردن وى اندازند یکى از رجال وقت با عجله براى او پیغامى مى‌آورد که شما این مشروطیت را امضا کنید و خود را از کشته شدن رها سازید، اما شیخ فضل‌اللّه مى‌گوید: من در خواب رسول خدا را دیدم که فرمود: فردا میهمان ما خواهى بود و من چنین امضایى را نخواهم کرد و پس از گفتن شهادتین رو به دژخیمان مى‌کند و مى‌گوید: کار خود را بکنید.


    ==گفتار بزرگان==
    بدن مطهر او را پس از بى‌احترامى فراوان، به اصرار منسوبین تحویل خانواده شهید دادند. جسد آن فقیه به‌طور موقت در یکى از اتاق‌هاى منزلش دفن گردید، تااینکه 18 ماه بعد با تغییر شرایط سیاسى، جنازه ایشان از تهران به قم منتقل و در صحن مطهر حضرت معصومه‌(س) به خاک سپرده شد.


    علاوه بر شیخ فضل‌اللّه، سید مسعود شیخ‌الاسلام، سید میر هاشم شتربانى و همین‌طور سید عبداللّه بهبهانى که از بنیان‌گذاران نهضت مشروطه بودند، به‌وسیله یپرم خان ارمنى به شهادت مى‌رسند.


    امام خمينى قدس سره:مرحوم شيخ فضل اللّه ايستاد كه مشروطه بايد مشروعه باشد. بايد قوانين موافق باشد.در همان وقت كه ايشان اين امر را فرمود و متمم قانون اساسى هم از كوشش ايشان بود مخالفين، خارجى‌ها كه يك همچو قدرتى را در روحانيت مى‌ديدند، كارى كردند در ايران كه شيخ فضل اللّه مجاهد و مجتهد داراى مقامات عاليه را، يك دادگاه درست كردند و يك نفر منحرف روحانى‌نما او را محاكمه كرد.<ref>نامداران راحل ص 151</ref>
    ==گفتار بزرگان==


    أعيان الشيعة:من كبار العلماء الإيرانيين، بل أجمع الناس، حتى خصومه، على أنّه كان أعلم و أتقى علماء زمانه في إيران. <ref>مستدركات أعيان الشيعة ج 4 ص 138</ref>
    امام خمینى(قدس‌سره): مرحوم شیخ فضل‌الله ایستاد که مشروطه باید مشروعه باشد. باید قوانین موافق اسلام باشد. در همان وقت که ایشان این امر را فرمود و متمم قانون اساسى هم از کوشش ایشان بود، مخالفین، خارجى‌ها که یک همچو قدرتى را در روحانیت مى‌دیدند، کارى کردند در ایران که شیخ فضل‌اللّه مجاهد و مجتهد داراى مقامات عالیه را، یک دادگاه درست کردند و یک نفر منحرف روحانى‌نما او را محاکمه کرد.<ref>نامداران راحل، ص151</ref>


    ريحانة الأدب:از اكابر علماى مجتهدين و اجلاى فقها و محدثين اماميه اوائل قرن چهاردهم هجرت مى‌باشد. تمامى اوقات او در ترويج احكام دينيه تدريسا و تأليفا مصروف و مصدر خدمات دينيۀ بسيار بود. <ref>ريحانة الأدب ج 5 - 6 ص 262 - 363</ref>
    أعیان الشیعة: من كبار العلماء الإیرانيين، بل أجمع الناس، حتى خصومه، على أنّه كان أعلم و أتقى علماء زمانه في إيران.<ref>مستدرکات أعیان الشیعة، ج4، ص138</ref>


    علامۀ امينى مؤلف شهداى راه فضيلت: شخصيت مورد بحث ما از پيشوايان مسلمين و پرچمداران دانش و دين و بزرگترين عالم تهران بود فضل و ادب از گفتار و بيانش مى‌ريخت. <ref>شهداى راه فضيلت</ref>
    ریحانة الأدب: از اکابر علماى مجتهدین و اجلاى فقها و محدثین امامیه اوائل قرن چهاردهم هجرت مى‌باشد. تمامى اوقات او در ترویج احکام دینیه تدریسا و تألیفا مصروف و مصدر خدمات دینیه بسیار بود.<ref>ریحانة الأدب، ج5-6، ص262-363</ref>


    جلال آل احمد در كتاب غربزدگى:من نعش آن بزرگوار را بر سر دار همچون پرچمى مى‌دانم كه به علامت استيلاى غربزدگى، پس از دويست سال كشمكش بر بام سراى اين مملكت افراشته شد. <ref>غربزدگى ص 78</ref>
    [[علامه امینی]] مؤلف شهداى راه فضیلت: شخصیت مورد بحث ما از پیشوایان مسلمین و پرچم‌داران دانش و دین و بزرگ‌تر‌ین عالم تهران بود؛ فضل و ادب از گفتار و بیانش مى‌ریخت.<ref>شهداى راه فضیلت</ref>


    معارف الرجال:كان علما من أعلام الإسلام حاملا راية الحق و الإيمان و أعظم قائد ديني جاهد الملحدين و الفسقة و ردعهم عن غيهم، و كان(ره)أديبا شاعرا يروى له شعر عربي و فارسي.<ref>معارف الرجال ص 158 ج 2</ref>
    [[آل احمد، جلال|جلال آل احمد]] در کتاب غرب‌زدگى: من نعش آن بزرگوار را بر سر دار همچون پرچمى مى‌دانم که به علامت استیلاى غرب‌زدگى، پس از دویست سال کشمکش بر بام سراى این مملکت افراشته شد.<ref>غرب‌زدگى، ص78</ref>


    سيد احمد شهاب الدين رضوى، معروف به اديب نيشابورى(متوفاى 1349 هجرى قمرى)اشعارى را در مدح شيخ فضل اللّه سروده است كه بعضى از آن اشعار را ذكر مى‌كنيم:
    معارف الرجال: كان علما من أعلام الإسلام حاملا راية الحق و الإيمان و أعظم قائد دیني جاهد الملحدين و الفسقة و ردعهم عن غيهم، و كان(ره)أديبا شاعرا یروی له شعر عربی و فارسی.<ref>معارف الرجال، ص158، ج2</ref>


    آمنت إذ هادوا برب محمد*و صبرت في ذات الإله جميلا
    سید احمد شهاب‌الدین رضوى، معروف به ادیب پیشاورى (متوفاى 1349ق) اشعارى را در مدح شیخ فضل‌اللّه سروده است که بعضى از آن اشعار را ذکر مى‌کنیم:


    چون پروردگار محمد صلى الله عليه و آله تو را هدايت كرد ايمان آوردى و در راه خدا چه زيبا پايدارى نمودى


    و رأيت فضل اللّه دين محمد*و سواه زندقة الغواة فضولا
    {{شعر}}
    {{ب|''آمنت إذ هادوا برب محمد''|2=''و صبرت في ذات الإله جمیلا''}}
    {{پایان شعر}}


    تو دين محمد صلى الله عليه و آله را فضل الهى يافتى و جز آن را كفر و بيهوده شناختى
    تو آن روز که دیگران به پروردگار محمد کافر گشتند، ایمان آوردى و در راه خدا چه زیبا پایدارى نمودى.


    كذاك من كان الإله معاذه*و الحق معتصما له و وكيلا
    {{شعر}}
    {{ب|''و رأيت فضل‌للّه دين محمد''|2=''و سواه زندقة الغواة فضولا''}}
    {{پایان شعر}}


    اين چنين است كسى كه خداوند پناهگاه او است و حق وكيل و محافظ و نگهدارندۀ او است.
    تو دین محمد را فضل الهى یافتى و جز آن را کفر و بیهوده شناختى.


    ==تأليفات==
    {{شعر}}
    {{ب|''كذاك من كان الإله معاذه''|2=''و الحق معتصما له و وكيلا''}}
    {{پایان شعر}}


    این چنین است کسى که خداوند پناهگاه و حق وکیل و محافظ و نگهدارنده اوست.


    1 - تذكرة الغافل و إرشاد الجاهل، در رد سياست مشروطه
    ==تألیفات==


    2 - صحيفۀ مهدويه يا صحيفۀ قائميه
    # تذكرة الغافل و إرشاد الجاهل، در رد سیاست مشروطه؛
    # صحیفه مهدویه یا صحیفه قائمیه؛
    # رسالة في المشتق؛
    # رساله سؤال و پاسخ، حاوى 236 پرسش از میرزاى شیرازى؛
    # رساله تحریم سفر حاجیان به مکه از طریق جبل؛
    # شرح المقاصد، مجموعه مقالات و نامه‌ها و اعلامیه‌ها در تحصن حضرت عبدالعظیم؛
    # تحریم مشروطیت، حاوى موافقت اولیه و مخالفت ثانویه با مشروطیت و دلایل شرعى او؛
    # الدعوة الإسلامية، روزنامه‌اى که در هنگام تحصنش در شاه عبدالعظیم منتشر مى‌کرد؛
    # دیوان شعر عربى و فارسى که در آنجا خود را نورى نامیده است؛
    # رساله عملیه.


    3 - رسالة في المشتق


    4 - رسالۀ سؤال و پاسخ، حاوى 236 پرسش از ميرزاى شيرازى
    ==پانویس==
     
    <references />
    5 - رسالۀ تحريم سفر حاجيان به مكه از طريق جبل
     
    6 - شرح المقاصد، مجموعۀ مقالات و نامه‌ها و اعلاميه‌ها در تحصن حضرت عبد العظيم
     
    7 - تحريم مشروطيت، حاوى موافقت اوليه و مخالفت ثانويه با مشروطيت و دلايل شرعى او
     
    8 - الدعوة الإسلامية، روزنامه‌اى كه در هنگام تحصنش در شاه عبد العظيم منتشر مى‌كرد.
     
    9 - ديوان شعر عربى و فارسى كه در آنجا خود را نورى ناميده است.
     
    10 - رسالۀ عمليّه
     
    ==اساتيد==
     
     
    1 - سيد محمد حسن ميرزاى شيرازى معروف (متوفاى 1312 هجرى قمرى)
     
    2 - شيخ راضى بن شيخ محمد مالكى خباحى نجفى (متوفاى 1290 هجرى قمرى)
     
    3 - شيخ مهدى بن شيخ على بن شيخ جعفر كاشف الغطاء (متوفاى 1289 هجرى قمرى)
     
    ==شاگردان==
     
     
    1 - شيخ عبد الكريم بن ملا جعفر حائرى يزدى (متوفاى 1355 هجرى قمرى)، مؤسّس حوزۀ علميّۀ قم
     
    2 - سيد حسين بن سيد محمود قمى (متوفاى 1366 هجرى قمرى)
     
    3 - محمد بن عبد الوهاب قزوينى


    4 - شيخ ابو تراب بن ابو القاسم شهيدى قزوينى (متوفاى 1375 هجرى قمرى)
    {{فقیهان شیعه}}
     
    {{شهیدان}}
    5 - شيخ مهدى بن شيخ جعفر معروف به آقا ميرزا كوچك آشتيانى (متوفاى 1372 هجرى قمرى)
    ==وابسته‌ها==
     
    {{وابسته‌ها}}
     
    ==پانویس ==
    <references />


    == وابسته‌ها ==
    [[رسالة في قاعده «ضمان الید»]]
    [[رسالة في قاعده «ضمان الید»]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده


    [[مجموعة رسائل فقهية و أصولية]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
    [[مجموعة رسائل فقهية و أصولية]]


    [[رده:زندگی‌نامه]]
    [[رده:زندگی‌نامه]]
    [[رده:شاگردان میرزای شیرازی]]
    [[رده:شهیدان]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۲ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۲۲:۲۹

    فضل‌الله نوری
    نام فضل‌الله نوری
    نام‌های دیگر آی‍ت‌ال‍ل‍ه‌ ن‍وری‌

    ش‍ی‍خ‌ ف‍ض‍ل‌ال‍ل‍ه‌ ن‍وری‌

    ن‍وری‌، ش‍ی‍خ‌ ف‍ض‍ل‌‌ال‍ل‍ه‌

    ن‍وری‌، ف‍ض‍ل‌ ال‍ل‍ه‌ ب‍ن‌ ع‍ب‍اس‌

    نام پدر ملا عباس
    متولد ۳ دی ۱۲۲۲ش برابر با 1258ق
    محل تولد كجور مازندران
    رحلت شنبه ۹ مرداد ۱۲۸۸ش یا 1327 ق یا 1909‌م تهران
    اساتید سيد محمدحسن ميرزاى شيرازى، شيخ راضى بن شيخ محمد مالكى خباحى نجفى، شيخ مهدى بن شيخ على بن شيخ جعفر کاشف‌الغطاء
    برخی آثار رسالة في قاعده «ضمان الید»، مجموعة رسائل فقهية و أصولية
    کد مؤلف AUTHORCODE00134AUTHORCODE

    فضل‌اللّه بن ملا عباس کجورى، معروف به نورى (1222-1288ش)، از مجتهدان طراز اول تهران، پرچمدار نهضت مشروطه مشروعه، و از شاگردان میرزای شیرازی

    ولادت

    در روز  ۳ دی ۱۲۲۲ش برابر با 1258ق در کجور مازندران چشم به جهان گشود.

    تحصیلات

    پس از گذراندن دروس مقدماتى در آغاز جوانى به‌همراه میرزا حسین بن محمدتقى نورى طبرسى (متوفاى 1320ق) دایى و پدر زن خود به نجف اشرف مهاجرت مى‌کند و از محضر شیخ راضى بن شیخ محمد مالکى (متوفاى 1290ق) و شیخ مهدى کاشف‌الغطاء(متوفاى 1289ق) استفاده کرده و در حوزه درس میرزاى شیرازى بزرگ (متوفاى 1312ق) مورد توجه او قرار مى‌گیرد و در زمره شاگردانش محسوب شده و به تقریر بعضى از مباحث درس ایشان مى‌پردازد و به مرتبه بلند فقاهت و اجتهاد نائل مى‌شود.

    شیخ فضل‌اللّه تا زمانى که در عراق بود در کنار بهره‌گیرى از دانشمندان بزرگ حوزه دینى نجف و سامرا، خود نیز به تدریس اشتغال داشته و شخصیت‌هایى همچون مرحوم شیخ عبدالکریم حائرى یزدى (متوفاى 1355ق)، مؤسّس حوزه علمیه قم از محضر این عالم ربانى بهره‌هاى فراوان برده‌اند.

    اساتید

    1. سید محمدحسن میرزاى شیرازى معروف (متوفاى 1312ق)؛
    2. شیخ راضى بن شیخ محمد مالکى خباحى نجفى (متوفاى 1290ق)؛
    3. شیخ مهدى بن شیخ على بن شیخ جعفر کاشف‌الغطاء (متوفاى 1289ق).

    شاگردان

    1. شیخ عبدالکریم بن ملا جعفر حائرى یزدى (متوفاى 1355ق)، مؤسّس حوزه علمیه قم؛
    2. سید حسین بن سید محمود قمى (متوفاى 1366ق)؛
    3. محمد بن عبدالوهاب قزوینى؛
    4. شیخ ابوتراب بن ابوالقاسم شهیدى قزوینى (متوفاى 1375ق)؛
    5. شیخ مهدى بن شیخ جعفر، معروف به آقا میرزا کوچک آشتیانى (متوفاى 1372ق).

    بازگشت به ایران

    شیخ فضل‌اللّه پس از نیل به مرتبه اجتهاد و تألیف چند رساله فقهى و اصولى و اخذ اجازه نقل روایت، به اشاره میرزاى شیرازى براى ارشاد و هدایت مردم به سال 1300ق، به تهران مى‌آید و پس از درگذشت میرزا حسن آشتیانى (متوفاى 1319ق) صاحب «بحر الفوائد» (حاشیه بر رسائل شیخ اعظم)، از مجتهدین طراز اول تهران شناخته مى‌شود.

    فعالیت‌هاى اجتماعى

    فعالیت‌هاى شیخ فضل‌اللّه نورى علیه سلطه بیگانگان پس از ورود به ایران آغاز گردید و در نهضت تنباکو در سال 1309ق، شکل مخصوصى به خود گرفت. وى در این جنبش ضد انگلیسى فعالانه شرکت مى‌کند و همراه میرزا حسن آشتیانى در محور این حرکت قرار مى‌گیرد که در نهایت به پیروزى متدینین مى‌انجامد.

    از همین اوان بین او و سید عبدالله طباطبایى (متوفاى 1328ق) که از مجتهدین طراز اوّل تهران بود، اختلاف نظر پیش مى‌آید؛ زیرا او برخلاف فتواى میرزاى شیرازى بزرگ، حکم به حلیت استعمال تنباکو داده و با این جمله که: «من فقیه هستم و میرزاى شیرازى فقیه دیگر»، با فتواى میرزاى شیرازى مخالفت مى‌کند. از طرفى او نسبت به سیاست‌هاى انگلستان توجه لازم را نداشته است و حتى در جریان نهضت از مردم مى‌خواهد که به سفارت انگلستان رفته و براى کمک گرفتن از انگلستان تحصن کنند.

    شیخ پیوسته طرف‌دار مشروطه مشروعه و حکومت بر اساس آیات الهى و قوانین قرآنى بود و با مشروطیتى که خواسته روشنفکران غربگرا و استعمار انگلیس بود، مخالفت مى‌کرده است که نمونه آن سه ماه تحصن در حرم حضرت عبدالعظیم و مدرسه مروى و انتشار نشریه «دعوت اسلامى» مى‌باشد.

    احمد کسروى از دشمنان شیخ فضل‌اللّه نورى، در کتاب تاریخ مشروطه به نقل از شیخ فضل‌اللّه این طور آورده است:

    بشنوید و حاضرین به غایبین برسانند که آن مجلسى را که من مى‌خواهم مجلسى است که عموم مسلمانان مى‌خواهند و مسلمانان مجلسى را که اساس آن اسلام باشد مى‌خواهند؛ مجلسى که با قرآن کریم و شریعت محمدى مخالفتى نداشته باشد.[۱]

    اتهامات

    از نکات مهم زندگى شیخ، صبر او در برابر شایعات و اتهاماتى است که به او نسبت مى‌دادند. استعمار و روشنفکران غرب‌زده پس از فتواى تحریم تنباکو توسط میرزاى شیرازى و تأثیر آن در جامعه به خطر نفوذ روحانیت در بین توده‌هاى مردم براى جلوگیرى از دستیابى آنان به منافع نامشروعشان پى برده بودند و بنابراین سعى در شکستن این پناهگاه توده‌هاى مردم مسلمان داشتند.

    درباره شیخ فضل‌اللّه در سطح وسیعى شایعات مسمومى را پخش کردند؛ به‌طورى‌که حتى آخوند خراسانى و ملا عبداللّه مازندرانى و میرزا خلیل تهرانى از مراجع نجف که انقلاب مشروطه را مورد تأیید قرار داده بودند، تحت تأثیر قرار گرفتند. امام خمینى(ره) در این باره مى‌فرماید: «حتى قضیه مرحوم آقا شیخ فضل‌اللّه را در نجف هم یک جور بدى منعکس کردند که آنجا هم صدایى از آن در نیامد. این جورى که ساختند در ایران و در سایر جاها».[۲]

    دستگیرى و اعدام

    مشروطه‌خواهان پس از فتح تهران توسط سردار اسعد و سپهدار تنکابنى با همیارى دو دولت روس و انگلیس شیخ را بزرگ‌ترین مانع مقاصد شوم خود مى‌دانستند. شیخ در زمانى که محمدعلى شاه و امام جمعه و امیر بهادر به سفارت روسیه پناهنده شده بودند، تا تحت پرچم بیگانه مدتى دیگر به حیات ننگین خود ادامه دهند، همچنان استوار و نستوه منتظر تقدیر الهى بود و درخواست دیپلمات‌هاى روسى و عثمانى را جهت پناهنده شدن به سفارت‌خانه‌هاى بیگانه نپذیرفت.

    سفارت روسیه با مأیوس شدن از پناهندگى شیخ، براى سوء استفاده از موقعیت آن عالم، از ایشان خواست حداقل پرچم روسیه را بر بام خانه‌اش برافرازد و او در برابر این پیشنهاد این جمله بى‌نظیر و آسمانى را فرمود: اسلام هرگز در زیر بیرق کفر نخواهد رفت.

    به این ترتیب عده‌اى از افراد مسلح طبق دستور یپرم خان به فرماندهى یوسف خان ارمنى در شامگاه 11 رجب سال 1327ق، به اقامتگاه آن مجتهد بزرگ یورش برده و شیخ را با وقاحت تمام از خانه خارج و پس از یک محاکمه ساختگى به دادستانى شیخ ابراهیم زنجانى فراماسون ضد اسلام، محکوم به اعدام نمودند. حکم آن پاسدار شریعت نبوى در عصر روز شنبه ۹ مرداد ۱۲۸۸ش برابر با 13 رجب سال 1327ق، در میدان توپخانه تهران به مرحله اجرا درآمد و شیخ درحالى‌که نگران دخالت‌هاى انگلستان و بیگانگان در مقدرات مردم مسلمان ایران بود، چشم از جهان فروبست.

    گویند قبل از اینکه ریسمان به گردن وى اندازند یکى از رجال وقت با عجله براى او پیغامى مى‌آورد که شما این مشروطیت را امضا کنید و خود را از کشته شدن رها سازید، اما شیخ فضل‌اللّه مى‌گوید: من در خواب رسول خدا را دیدم که فرمود: فردا میهمان ما خواهى بود و من چنین امضایى را نخواهم کرد و پس از گفتن شهادتین رو به دژخیمان مى‌کند و مى‌گوید: کار خود را بکنید.

    بدن مطهر او را پس از بى‌احترامى فراوان، به اصرار منسوبین تحویل خانواده شهید دادند. جسد آن فقیه به‌طور موقت در یکى از اتاق‌هاى منزلش دفن گردید، تااینکه 18 ماه بعد با تغییر شرایط سیاسى، جنازه ایشان از تهران به قم منتقل و در صحن مطهر حضرت معصومه‌(س) به خاک سپرده شد.

    علاوه بر شیخ فضل‌اللّه، سید مسعود شیخ‌الاسلام، سید میر هاشم شتربانى و همین‌طور سید عبداللّه بهبهانى که از بنیان‌گذاران نهضت مشروطه بودند، به‌وسیله یپرم خان ارمنى به شهادت مى‌رسند.

    گفتار بزرگان

    امام خمینى(قدس‌سره): مرحوم شیخ فضل‌الله ایستاد که مشروطه باید مشروعه باشد. باید قوانین موافق اسلام باشد. در همان وقت که ایشان این امر را فرمود و متمم قانون اساسى هم از کوشش ایشان بود، مخالفین، خارجى‌ها که یک همچو قدرتى را در روحانیت مى‌دیدند، کارى کردند در ایران که شیخ فضل‌اللّه مجاهد و مجتهد داراى مقامات عالیه را، یک دادگاه درست کردند و یک نفر منحرف روحانى‌نما او را محاکمه کرد.[۳]

    أعیان الشیعة: من كبار العلماء الإیرانيين، بل أجمع الناس، حتى خصومه، على أنّه كان أعلم و أتقى علماء زمانه في إيران.[۴]

    ریحانة الأدب: از اکابر علماى مجتهدین و اجلاى فقها و محدثین امامیه اوائل قرن چهاردهم هجرت مى‌باشد. تمامى اوقات او در ترویج احکام دینیه تدریسا و تألیفا مصروف و مصدر خدمات دینیه بسیار بود.[۵]

    علامه امینی مؤلف شهداى راه فضیلت: شخصیت مورد بحث ما از پیشوایان مسلمین و پرچم‌داران دانش و دین و بزرگ‌تر‌ین عالم تهران بود؛ فضل و ادب از گفتار و بیانش مى‌ریخت.[۶]

    جلال آل احمد در کتاب غرب‌زدگى: من نعش آن بزرگوار را بر سر دار همچون پرچمى مى‌دانم که به علامت استیلاى غرب‌زدگى، پس از دویست سال کشمکش بر بام سراى این مملکت افراشته شد.[۷]

    معارف الرجال: كان علما من أعلام الإسلام حاملا راية الحق و الإيمان و أعظم قائد دیني جاهد الملحدين و الفسقة و ردعهم عن غيهم، و كان(ره)أديبا شاعرا یروی له شعر عربی و فارسی.[۸]

    سید احمد شهاب‌الدین رضوى، معروف به ادیب پیشاورى (متوفاى 1349ق) اشعارى را در مدح شیخ فضل‌اللّه سروده است که بعضى از آن اشعار را ذکر مى‌کنیم:


    آمنت إذ هادوا برب محمدو صبرت في ذات الإله جمیلا

    تو آن روز که دیگران به پروردگار محمد کافر گشتند، ایمان آوردى و در راه خدا چه زیبا پایدارى نمودى.

    و رأيت فضل‌للّه دين محمدو سواه زندقة الغواة فضولا

    تو دین محمد را فضل الهى یافتى و جز آن را کفر و بیهوده شناختى.

    كذاك من كان الإله معاذهو الحق معتصما له و وكيلا

    این چنین است کسى که خداوند پناهگاه و حق وکیل و محافظ و نگهدارنده اوست.

    تألیفات

    1. تذكرة الغافل و إرشاد الجاهل، در رد سیاست مشروطه؛
    2. صحیفه مهدویه یا صحیفه قائمیه؛
    3. رسالة في المشتق؛
    4. رساله سؤال و پاسخ، حاوى 236 پرسش از میرزاى شیرازى؛
    5. رساله تحریم سفر حاجیان به مکه از طریق جبل؛
    6. شرح المقاصد، مجموعه مقالات و نامه‌ها و اعلامیه‌ها در تحصن حضرت عبدالعظیم؛
    7. تحریم مشروطیت، حاوى موافقت اولیه و مخالفت ثانویه با مشروطیت و دلایل شرعى او؛
    8. الدعوة الإسلامية، روزنامه‌اى که در هنگام تحصنش در شاه عبدالعظیم منتشر مى‌کرد؛
    9. دیوان شعر عربى و فارسى که در آنجا خود را نورى نامیده است؛
    10. رساله عملیه.


    پانویس

    1. به نقل از مستدرکات أعیان الشیعة ج4، ص144
    2. به نقل از کتاب نامداران راحل ص 152
    3. نامداران راحل، ص151
    4. مستدرکات أعیان الشیعة، ج4، ص138
    5. ریحانة الأدب، ج5-6، ص262-363
    6. شهداى راه فضیلت
    7. غرب‌زدگى، ص78
    8. معارف الرجال، ص158، ج2

    وابسته‌ها