ابن بابشاذ، طاهر بن احمد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - 'ناصر الدين' به 'ناصرالدين')
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(۳۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
<div class='wikiInfo'>
<div class="wikiInfo">
[[پرونده:NUR14962.jpg|بندانگشتی|ابن بابشاذ، طاهر بن احمد]]
[[پرونده:NUR14962.jpg|بندانگشتی|ابن بابشاذ، طاهر بن احمد]]
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
|-
|-
! نام!! data-type='authorName'|ابن بابشاذ، طاهر بن احمد
! نام!! data-type="authorName" |ابن بابشاذ، طاهر بن احمد
|-
|-
|نام‌های دیگر  
|نام‌های دیگر  
|data-type='authorOtherNames'|  
| data-type="authorOtherNames" |  
|-
|-
|نام پدر  
|نام پدر  
|data-type='authorfatherName'|
| data-type="authorfatherName" |احمد
|-
|-
|متولد  
|متولد  
|data-type='authorbirthDate'|
| data-type="authorbirthDate" |
|-
|-
|محل تولد
|محل تولد
|data-type='authorBirthPlace'|
| data-type="authorBirthPlace" |مصر - اصالتا دیلم
|-
|-
|رحلت  
|رحلت  
|data-type='authorDeathDate'|
| data-type="authorDeathDate" |469ق
|-
|-
|اساتید
|اساتید
|data-type='authorTeachers'|
| data-type="authorTeachers" |ابویعقوب يوسف نجيرمى
 
قاسم بن محمد واسطى
|-
|-
|برخی آثار
|برخی آثار
|data-type='authorWritings'|
| data-type="authorWritings" |[[مقدمة في أصول التصريف]]
|-class='articleCode'
|- class="articleCode"
|کد مؤلف
|کد مؤلف
|data-type='authorCode'|AUTHORCODE14962AUTHORCODE
| data-type="authorCode" |AUTHORCODE14962AUTHORCODE
|}
|}
</div>
</div>


'''اِبْن بابْشاذ، ابوالحسن طاهر بن احمد''' (متوفای 469ق 1076/م)، از بزرگ‌ترين علماى نحو در مصر بود.
==نیای ابن باب شاذ==
ابن بابشاذ در اصل او را از ديلم دانسته‌اند. نام نياى وى این انتساب را تأييد مى‌كند، زيرا بابشاذ از نام‌هاى كهن فارسی است. خاندان وى كه گویا تجارت مرواريد می‌كردند، به مصر رفتند و در آن‌جا اقامت گزيدند. ابن بابشاذ خود نيز به عنوان تاجر مرواريد از مصر به بغداد رفت، از این رو به جوهرى نيز شهرت يافته است.


'''اِبْن بابْشاذ، ابوالحسن طاهر بن احمد''' (د 469ق 1076/م)، از بزرگ‌ترين علماى نحو در مصر بود. اصل او را از ديلم دانسته‌اند. نام نياى وى اين انتساب را تأييد مى‌كند، زيرا بابشاذ از نام‌هاى كهن فارسى است. خاندان وى كه گويا تجارت مرواريد مى‌كردند، به مصر رفتند و در آن‌جا اقامت گزيدند. ابن بابشاذ خود نيز به عنوان تاجر مرواريد از مصر به بغداد رفت، از اين رو به جوهرى نيز شهرت يافته است. وى در بغداد كسب علم كرد، اما از سبب روى آوردن او به علم در کتاب‌هاى تراجم سخنى نيامده است. شايد در بغداد، آوازه نظاميه (تأسيس در نيمه دوم سده 5ق) اين تاجر جوان را مجذوب خويش ساخته باشد.
==تحصیلات==
وى در بغداد كسب علم كرد، اما از سبب روى آوردن او به علم در کتاب‌هاى تراجم سخنى نيامده است. شايد در بغداد، آوازه نظامیه (تأسيس در نيمه دوم سده 5ق) این تاجر جوان را مجذوب خویش ساخته باشد.


ابن بابشاذ پس از چندى به مصر بازگشت و در دوران خلافت المستنصر فاطمى (420-487ق) در ديوان انشاء عهده‌دار تصحيح مراسلات ديوانى گرديد، به گونه‌اى كه تا نامه‌اى از نظر او نمى‌گذشت، فرستاده نمى‌شد. وى در اين سمت، مستمرى خوبى دريافت مى‌كرد و علاوه بر اين، از سرپرستى امرا اقراء (آموزش قرآن و زبان عربى) در مسجد عمرو بن عاص نيز مقررى داشت و اوقات فراغت خويش را به عبادت و مطالعه مى‌گذرانيد. گويا در همين اوقات بود كه به نوشتن تعليقه خود در نحو پرداخت كه گويند اگر بازنويسى مى‌شد، به 15 مجلد بالغ مى‌گرديد.
گویند ابن بابشاذ نزد ابویعقوب يوسف نجيرمى (345-423ق) درس خواند، اما گویا بيش از همه، از قاسم بن محمد واسطى كسب علم كرده است. ياقوت گوید چون واسطى در مصر مسكن گزيد، ابن بابشاذ خواهر او را به زنى گرفت و كمر به خدمت استاد بست و از او ادب آموخت و نيز آن‌گاه كه خطیب تبريزى (421-502ق) به مصر رفت، ابن بابشاذ چندى نزد او به آموختن لغت پرداخت. در اين‌كه خطیب تبريزى در عنفوان جوانى به مصر سفر كرده است، جاى ترديد نيست، اما نكته قابل تأمل اين‌جاست كه ابن بابشاذ در آن زمان، خود عهده‌دار شغل حساسى در ديوان انشا و نيز مسئول اقراء در مسجد عمروبن عاص بود.


اين تعليقه كه گويى از لوازم شغل تصحيح مراسلات در ديوان شده بود، پس از او تا سه چهار نسل به جانشينانش واگذار شد؛ ابتدا به شاگردش ابوعبدالله محمد بن بركات سعيدى، سپس به ابومحمد عبدالله بن برى و بعد از وى به شيخ ابوالحسين نحوى رسيد. هر يك از ايشان، اين تعليقه را به جانشين خويش مى‌بخشيد و او را بر حفظ و نگاهدارى آن سفارش مى‌كرد. قفطى گويد: آنگاه كه من در حلب بودم و خبر فوت شيخ ابوالحسين نحوى به من رسيد، يكى از افراد مورد اعتماد خويش را به قاهره فرستادم و از او خواستم تا اين تعليقه را به هر قيمتى كه باشد و نيز کتاب تذكره ابوعلى را، براى من تهيه كند. وى چون بازآمد، خبر داد كه اين دو کتاب به تصرف پادشاه مصر الملك الكامل ناصرالدين (576 - 635ق) در آمده است.
==مهاجرت به مصر و مسئولیت دیوان انشائی==
ابن بابشاذ پس از چندى به مصر بازگشت و در دوران خلافت المستنصر فاطمى (420-487ق) در ديوان انشاء عهده‌دار تصحيح مراسلات ديوانى گرديد، به گونه‌اى كه تا نامه‌اى از نظر او نمى‌گذشت، فرستاده نمى‌شد. وى در این سمت، مستمرى خوبى دريافت مى‌كرد و علاوه بر اين، از سرپرستى امرا اقراء (آموزش قرآن و زبان عربى) در مسجد عمرو بن عاص نيز مقررى داشت و اوقات فراغت خویش را به عبادت و مطالعه مى‌گذرانيد. گویا در همین اوقات بود كه به نوشتن تعليقه خود در نحو پرداخت كه گویند اگر بازنویسى مى‌شد، به 15 مجلد بالغ مى‌گرديد.


گويند ابن بابشاذ نزد ابويعقوب يوسف نجيرمى (345-423ق) درس خواند، اما گويا بيش از همه، از قاسم بن محمد واسطى كسب علم كرده است. ياقوت گويد چون واسطى در مصر مسكن گزيد، ابن بابشاذ خواهر او را به زنى گرفت و كمر به خدمت استاد بست و از او ادب آموخت و نيز آن‌گاه كه خطيب تبريزى (421-502ق) به مصر رفت، ابن بابشاذ چندى نزد او به آموختن لغت پرداخت. در اين‌كه خطيب تبريزى در عنفوان جوانى به مصر سفر كرده است، جاى ترديد نيست، اما نكته قابل تأمل اين‌جاست كه ابن بابشاذ در آن زمان، خود عهده‌دار شغل حساسى در ديوان انشا و نيز مسئول اقراء در مسجد عمروبن عاص بود.
اين تعليقه كه گویى از لوازم شغل تصحيح مراسلات در ديوان شده بود، پس از او تا سه چهار نسل به جانشينانش واگذار شد؛ ابتدا به شاگردش ابوعبدالله محمد بن بركات سعيدى، سپس به ابومحمد عبدالله بن برى و بعد از وى به شيخ ابوالحسين نحوى رسيد. هر یک از ايشان، این تعليقه را به جانشين خویش مى‌بخشيد و او را بر حفظ و نگاهدارى آن سفارش مى‌كرد. قفطى گوید: آنگاه كه من در حلب بودم و خبر فوت شيخ ابوالحسين نحوى به من رسيد، یکى از افراد مورد اعتماد خویش را به قاهره فرستادم و از او خواستم تا این تعليقه را به هر قيمتى كه باشد و نيز کتاب تذكره ابوعلى را، برای من تهيه كند. وى چون بازآمد، خبر داد كه این دو کتاب به تصرف پادشاه مصر الملك الكامل ناصرالدين (576 - 635ق) در آمده است.


از جمله شاگردان ابن بابشاذ مى‌توان از محمد بن بركات سعيدى (420-520ق) و نيز ابوالقاسم بن فحام نام برد. وى در اواخر عمر زهد پيشه كرد، از كار تصحيح كناره جست و دار و ندار خويش را فروخت و با كمترين مايه7 در حجره‌اى كه در مسجد عمرو بن عاص قرار داشت، عزلت گزيد. در سبب تزهد وى داستانى نقل كرده‌اند كه در منابع به گونه‌اى مفصل، مضبوط است. مرگ او نيز به صورت غريبى اتفاق افتاد و گويا بر اثر سقوط از پشت بام مسجد جامع درگذشته است. [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] نقل مى‌كند كه خود قبر او را زيارت كرده و تاريخ وفات وى را از روى سنگ قبرى كه بالاى سر او قرار داشت، خوانده است.
==شاگردان==
از جمله شاگردان ابن بابشاذ مى‌توان از محمد بن بركات سعيدى (420-520ق) و نيز ابوالقاسم بن فحام نام برد. وى در اواخر عمر زهد پيشه كرد، از كار تصحيح كناره جست و دار و ندار خویش را فروخت و با كمترين مايه7 در حجره‌اى كه در مسجد عمرو بن عاص قرار داشت، عزلت گزيد. در سبب تزهد وى داستانى نقل كرده‌اند كه در منابع به گونه‌اى مفصل، مضبوط است. مرگ او نيز به صورت غريبى اتفاق افتاد و گویا بر اثر سقوط از پشت بام مسجد جامع درگذشته است. [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] نقل مى‌كند كه خود قبر او را زيارت كرده و تاريخ وفات وى را از روى سنگ قبرى كه بالاى سر او قرار داشت، خوانده است.


از او جز آثارى در نحو بر جاى نمانده است. گويا بزرگ‌ترين اثر وى، تعليقه‌اى است كه پيش از اين بدان اشاره شد. اين تعليقه را نحويان بعد از وى «تعليق الغرفة» يا «الغرفة» ناميده‌اند.
==آثار==
از او جز آثارى در نحو بر جاى نمانده است. گویا بزرگ‌ترين اثر وى، تعليقه‌اى است كه پيش از این بدان اشاره شد. این تعليقه را نحویان بعد از وى «تعليق الغرفة» يا «الغرفة» نامیده‌اند.


از جمله کتاب‌هايى كه براى وى برمى‌شمارند، «المقدمة» و شرح آن، «شرح الجمل زجاجى»، «شرح النخبة» و «شرح کتاب الاصول» ابن سراج است، اما آن‌چه اينك در دست است، عبارت است از:
از جمله کتاب‌هایى كه برای وى برمى‌شمارند، «المقدمة» و شرح آن، «شرح الجمل زجاجى»، «شرح النخبة» و «شرح کتاب الاصول» ابن سراج است، اما آن‌چه اينك در دست است، عبارت است از:


#مقدمه ابن بابشاذ يا المقدمة المُحْسِبة (يا المُحَسّبة) في فن العربية در نحو؛
#مقدمه ابن بابشاذ يا المقدمة المُحْسِبة (يا المُحَسّبة) في فن العربية در نحو؛
#الجمل الهادية في شرح المقدمة الكافية؛
#الجمل الهادية في شرح المقدمة الكافية؛
#شرح الجمل الكبيرة
#شرح الجمل الكبيرة<ref>[https://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/800 کاشیان، ایران ناز، ج3، ص56]</ref>. 


== منابع==
==پانویس==
<references/> 


==منابع مقاله==


دايرةالمعارف بزرگ اسلامى ج3، ص56.
[https://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/800 کاشیان، ایران ناز، دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374] 


==وابسته‌ها==
{{وابسته‌ها}}


== وابسته‌ها ==
{{وابسته‌ها}}


[[مقدمة في أصول التصريف]]  
[[مقدمة في أصول التصريف]]  


[[رده:زندگی‌نامه]]
[[رده:زندگی‌نامه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۴۹

اِبْن بابْشاذ، ابوالحسن طاهر بن احمد (متوفای 469ق 1076/م)، از بزرگ‌ترين علماى نحو در مصر بود.

ابن بابشاذ، طاهر بن احمد
نام ابن بابشاذ، طاهر بن احمد
نام‌های دیگر
نام پدر احمد
متولد
محل تولد مصر - اصالتا دیلم
رحلت 469ق
اساتید ابویعقوب يوسف نجيرمى

قاسم بن محمد واسطى

برخی آثار مقدمة في أصول التصريف
کد مؤلف AUTHORCODE14962AUTHORCODE

نیای ابن باب شاذ

ابن بابشاذ در اصل او را از ديلم دانسته‌اند. نام نياى وى این انتساب را تأييد مى‌كند، زيرا بابشاذ از نام‌هاى كهن فارسی است. خاندان وى كه گویا تجارت مرواريد می‌كردند، به مصر رفتند و در آن‌جا اقامت گزيدند. ابن بابشاذ خود نيز به عنوان تاجر مرواريد از مصر به بغداد رفت، از این رو به جوهرى نيز شهرت يافته است.

تحصیلات

وى در بغداد كسب علم كرد، اما از سبب روى آوردن او به علم در کتاب‌هاى تراجم سخنى نيامده است. شايد در بغداد، آوازه نظامیه (تأسيس در نيمه دوم سده 5ق) این تاجر جوان را مجذوب خویش ساخته باشد.

گویند ابن بابشاذ نزد ابویعقوب يوسف نجيرمى (345-423ق) درس خواند، اما گویا بيش از همه، از قاسم بن محمد واسطى كسب علم كرده است. ياقوت گوید چون واسطى در مصر مسكن گزيد، ابن بابشاذ خواهر او را به زنى گرفت و كمر به خدمت استاد بست و از او ادب آموخت و نيز آن‌گاه كه خطیب تبريزى (421-502ق) به مصر رفت، ابن بابشاذ چندى نزد او به آموختن لغت پرداخت. در اين‌كه خطیب تبريزى در عنفوان جوانى به مصر سفر كرده است، جاى ترديد نيست، اما نكته قابل تأمل اين‌جاست كه ابن بابشاذ در آن زمان، خود عهده‌دار شغل حساسى در ديوان انشا و نيز مسئول اقراء در مسجد عمروبن عاص بود.

مهاجرت به مصر و مسئولیت دیوان انشائی

ابن بابشاذ پس از چندى به مصر بازگشت و در دوران خلافت المستنصر فاطمى (420-487ق) در ديوان انشاء عهده‌دار تصحيح مراسلات ديوانى گرديد، به گونه‌اى كه تا نامه‌اى از نظر او نمى‌گذشت، فرستاده نمى‌شد. وى در این سمت، مستمرى خوبى دريافت مى‌كرد و علاوه بر اين، از سرپرستى امرا اقراء (آموزش قرآن و زبان عربى) در مسجد عمرو بن عاص نيز مقررى داشت و اوقات فراغت خویش را به عبادت و مطالعه مى‌گذرانيد. گویا در همین اوقات بود كه به نوشتن تعليقه خود در نحو پرداخت كه گویند اگر بازنویسى مى‌شد، به 15 مجلد بالغ مى‌گرديد.

اين تعليقه كه گویى از لوازم شغل تصحيح مراسلات در ديوان شده بود، پس از او تا سه چهار نسل به جانشينانش واگذار شد؛ ابتدا به شاگردش ابوعبدالله محمد بن بركات سعيدى، سپس به ابومحمد عبدالله بن برى و بعد از وى به شيخ ابوالحسين نحوى رسيد. هر یک از ايشان، این تعليقه را به جانشين خویش مى‌بخشيد و او را بر حفظ و نگاهدارى آن سفارش مى‌كرد. قفطى گوید: آنگاه كه من در حلب بودم و خبر فوت شيخ ابوالحسين نحوى به من رسيد، یکى از افراد مورد اعتماد خویش را به قاهره فرستادم و از او خواستم تا این تعليقه را به هر قيمتى كه باشد و نيز کتاب تذكره ابوعلى را، برای من تهيه كند. وى چون بازآمد، خبر داد كه این دو کتاب به تصرف پادشاه مصر الملك الكامل ناصرالدين (576 - 635ق) در آمده است.

شاگردان

از جمله شاگردان ابن بابشاذ مى‌توان از محمد بن بركات سعيدى (420-520ق) و نيز ابوالقاسم بن فحام نام برد. وى در اواخر عمر زهد پيشه كرد، از كار تصحيح كناره جست و دار و ندار خویش را فروخت و با كمترين مايه7 در حجره‌اى كه در مسجد عمرو بن عاص قرار داشت، عزلت گزيد. در سبب تزهد وى داستانى نقل كرده‌اند كه در منابع به گونه‌اى مفصل، مضبوط است. مرگ او نيز به صورت غريبى اتفاق افتاد و گویا بر اثر سقوط از پشت بام مسجد جامع درگذشته است. ابن خلكان نقل مى‌كند كه خود قبر او را زيارت كرده و تاريخ وفات وى را از روى سنگ قبرى كه بالاى سر او قرار داشت، خوانده است.

آثار

از او جز آثارى در نحو بر جاى نمانده است. گویا بزرگ‌ترين اثر وى، تعليقه‌اى است كه پيش از این بدان اشاره شد. این تعليقه را نحویان بعد از وى «تعليق الغرفة» يا «الغرفة» نامیده‌اند.

از جمله کتاب‌هایى كه برای وى برمى‌شمارند، «المقدمة» و شرح آن، «شرح الجمل زجاجى»، «شرح النخبة» و «شرح کتاب الاصول» ابن سراج است، اما آن‌چه اينك در دست است، عبارت است از:

  1. مقدمه ابن بابشاذ يا المقدمة المُحْسِبة (يا المُحَسّبة) في فن العربية در نحو؛
  2. الجمل الهادية في شرح المقدمة الكافية؛
  3. شرح الجمل الكبيرة[۱]

پانویس

 

منابع مقاله

کاشیان، ایران ناز، دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374 

وابسته‌ها