موسوعة علوم الحديث و فنونه: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - ' :' به ':')
    جز (جایگزینی متن - 'اصطلاحات (ابهام زدایی)' به 'اصطلاحات (ابهام‌زدایی)')
     
    (۲۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۱: خط ۱:
    <div class='wikiInfo'>
    {{جعبه اطلاعات کتاب
    [[پرونده:NUR20801J1.jpg|بندانگشتی|موسوعة علوم الحديث و فنونه]]
    | تصویر =NUR20801J1.jpg
    {| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right"
    | عنوان =موسوعة علوم الحديث و فنونه
    |+ |
    | عنوان‌های دیگر =
    | پدیدآوران =  
    [[غوری، سید عبدالماجد]] (نویسنده)
    |-
    |-
    ! نام کتاب!! data-type='bookName'|موسوعة علوم الحديث و فنونه
    |data-type='language'| فارسی عربی
    |-
    | کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏109‎‏ ‎‏/‎‏غ‎‏9‎‏م‎‏8
    |نام های دیگر کتاب
    | موضوع =
    |data-type='otherBookNames'|
    |-
    |پدیدآورندگان
    |data-type='authors'|[[غوري، عبدالماجد]] (نويسنده)


    |-
    | ناشر =
    |زبان
    دار ابن کثير
    |data-type='language'| فارسی عربي
    | مکان نشر =سوريه - دمشق
    |-
    | سال نشر =مجلد1: 2007م , 1428ق ,
    |کد کنگره
    |data-type='congeressCode' style='direction:ltr'|‏BP‎‏ ‎‏109‎‏ ‎‏/‎‏غ‎‏9‎‏م‎‏8
    |-
    |موضوع
    |data-type='subject'|
    |-
    |ناشر
    |data-type='publisher'|دار ابن کثير


    سوريه - دمشق
    | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE20801AUTOMATIONCODE
    |-
    | چاپ =1
    |مکان نشر
    | تعداد جلد =3
    |data-type='publishPlace'|سوريه - دمشق
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =20801
    | کتابخوان همراه نور =20801
    | کد پدیدآور =


    لبنان - بيروت
    | پس از =
    |-
    | پیش از =
    ||سال نشر
    }}
    |ata-type='publishYear'|مجلد1: 2007م , 1428ق , 
    {{کاربردهای دیگر|اصطلاحات (ابهام‌زدایی)}}
     
    مجلد2: 2007م , 1428ق , 
     
    مجلد3: 2007م , 1428ق , 
    |-class='articleCode'


    |کد اتوماسیون
    '''موسوعة علوم الحديث و فنونه'''، مجموعه‌ای سه جلدی به زبان عربی، از آثار آقای [[غوری، سید عبدالماجد|سید عبدالماجد غَوری]] است که نویسنده در آن واژگان و اصطلاحات و عبارات مهمّ علوم حدیث را به‌صورت الفبایی شرح کرده و در ابتدای آن توضیحاتی عالمانه، مفصل، تحلیلی و مستند در مورد تاریخ علوم حدیث و اصطلاحات آن و تغییر و تطوراتش آورده است.
    |data-type='automationCode'|AUTOMATIONCODE20801AUTOMATIONCODE
    |}
    </div>
    '''موسوعة علوم الحديث و فنونه'''، مجموعه‌ای سه جلدی به زبان عربی، از آثار آقای سید عبدالماجد غَوری است که نویسنده در آن واژگان و اصطلاحات و عبارات مهمّ علوم حدیث را به‌صورت الفبایی شرح کرده و در ابتدای آن توضیحاتی عالمانه، مفصل، تحلیلی و مستند در مورد تاریخ علوم حدیث و اصطلاحات آن و تغییر و تطوراتش آورده است.


    نویسنده کوشیده که تمامی اصطلاحات مهمّ علوم حدیث را فراهم آورد و توضیح دهد و حتی مصطلحات ویژه هریکی از پیشوایان حدیث‌پژوهی را نیز ذکر و همچنین الفاظ مشهور یا شاذّی را که برای جرح و تعدیل استعمال شده، معنا کرده است.
    نویسنده کوشیده که تمامی اصطلاحات مهمّ علوم حدیث را فراهم آورد و توضیح دهد و حتی مصطلحات ویژه هریکی از پیشوایان حدیث‌پژوهی را نیز ذکر و همچنین الفاظ مشهور یا شاذّی را که برای جرح و تعدیل استعمال شده، معنا کرده است.


    نویسنده که برای نگارش این اثر مدت شش سال زمان در دوران دانشجویی در هند و دمشق صرف کرده و هرگاه در هنگام مطالعه علوم حدیث، نکته جالبی یافته یا معنای اصطلاحی را خوانده و یا شرح جدیدی دیده، یادداشت کرده<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ج1، ص9</ref>، سرانجام آن را در تاریخ اول محرم 1427ق، در دمشق به پایان رسانده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ج3، ص644</ref>.  
    نویسنده که برای نگارش این اثر مدت شش سال زمان در دوران دانشجویی در هند و دمشق صرف کرده و هرگاه در هنگام مطالعه علوم حدیث، نکته جالبی یافته یا معنای اصطلاحی را خوانده و یا شرح جدیدی دیده، یادداشت کرده<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40919/1/9 ر.ک: مقدمه کتاب، ج1، ص9]</ref>، سرانجام آن را در تاریخ اول محرم 1427ق، در دمشق به پایان رسانده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40925/1/644 ر.ک: متن کتاب، ج3، ص644]</ref>.  


    ==ساختار==
    ==ساختار==
    خط ۵۶: خط ۳۹:


    ==گزارش محتوا==
    ==گزارش محتوا==
    نویسنده بعد از مقدمه‌ای مختصر در معرفی کتابش، مقدمه‌ای مفصل در مورد چگونگی آغاز علوم حدیث و تغییر و تحولات آن و اصطلاحات آن و نقش دانشمندان هندی در پیشرفت این علم به‌صورت تحلیلی و مستند نوشته است<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ج1، ص11-‌102</ref>.
    نویسنده بعد از مقدمه‌ای مختصر در معرفی کتابش، مقدمه‌ای مفصل در مورد چگونگی آغاز علوم حدیث و تغییر و تحولات آن و اصطلاحات آن و نقش دانشمندان هندی در پیشرفت این علم به‌صورت تحلیلی و مستند نوشته است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40919/1/11 ر.ک: مقدمه کتاب، ج1، ص11-‌102]</ref>.
       
       
    درباره محتوای این اثر سودمند گفتنی‌ها فراوان است و به جهت ضیق مجال و محدودیت‌های موجود و برای آشنایی با نمونه‌هایی از شرح و توضیحات کوتاه، متوسط و بلند نویسنده به چند مثال اکتفا می‌شود:
    درباره محتوای این اثر سودمند گفتنی‌ها فراوان است و به جهت ضیق مجال و محدودیت‌های موجود و برای آشنایی با نمونه‌هایی از شرح و توضیحات کوتاه، متوسط و بلند نویسنده به چند مثال اکتفا می‌شود:
    # نویسنده، «تعدیل مبهم» را این‌گونه معنا کرده است: موثق شمردن راوی بدون بیان اسباب عدالتش<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص552</ref>.
    # نویسنده، «تعدیل مبهم» را این‌گونه معنا کرده است: موثق شمردن راوی بدون بیان اسباب عدالتش<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40919/1/552 ر.ک: متن کتاب، ج1، ص552]</ref>.
    # نویسنده، در توضیح عبارت «أخبرني من لا أَتَّهِمُ من أهل العلم» چنین نوشته است: این عبارت امام مالک در کتاب الموطأ است و ابن وهب در مورد مقصود مالک از آن گفته است: هر موردی که در کتاب مالک عبارت مزبور آمده، مقصود از آن لیث بن سعد است<ref>ر.ک: همان، ص167</ref>.
    # نویسنده، در توضیح عبارت «أخبرني من لا أَتَّهِمُ من أهل العلم» چنین نوشته است: این عبارت امام مالک در کتاب الموطأ است و ابن وهب در مورد مقصود مالک از آن گفته است: هر موردی که در کتاب مالک عبارت مزبور آمده، مقصود از آن لیث بن سعد است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40919/1/167 ر.ک: همان، ص167]</ref>.
    # نویسنده عبارت «أسأل اللهَ السلامةَ» را این‌گونه معنا و شرح کرده است: هنگامی که از محدث توانا درباره یک راوی پرسیده شود و او این عبارت را استعمال کند، پس این عبارت از جانب او توهین و تضعیف آن راوی است و مثالش آن است که در شرح‌ حال هارون بن حاتم کوفی متوفای 249ق، آمده که حافظ ذهبی گفته: ابوزرعه و ابوحاتم از او روایت شنیده، ولی از روایت کردن از او امتناع کرده‌اند؛ وقتی از او درباره ابوحاتم سؤال شد، گفت: از خدا سلامت می‌خواهم<ref>ر.ک: همان، ص210</ref>.
    # نویسنده عبارت «أسأل اللهَ السلامةَ» را این‌گونه معنا و شرح کرده است: هنگامی که از محدث توانا درباره یک راوی پرسیده شود و او این عبارت را استعمال کند، پس این عبارت از جانب او توهین و تضعیف آن راوی است و مثالش آن است که در شرح‌ حال هارون بن حاتم کوفی متوفای 249ق، آمده که حافظ ذهبی گفته: ابوزرعه و ابوحاتم از او روایت شنیده، ولی از روایت کردن از او امتناع کرده‌اند؛ وقتی از او درباره ابوحاتم سؤال شد، گفت: از خدا سلامت می‌خواهم<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40919/1/210 ر.ک: همان، ص210]</ref>.
    # نویسنده در توضیح «دجال» نوشته است: این لفظ از بالاترین الفاظ جرح است و از الفاظ درجه یک جرح در نزد حافظ ذهبی، عراقی و سیوطی شمرده می‌شود و از الفاظ درجه دوم جرح در نزد ابن حجر، سخاوی و سندی. حکم این کلمه این است: هرکسی که این صفت را داشته باشد، حدیثش شایسته احتجاج نیست و اعتباری ندارد<ref>ر.ک: همان، ج2، ص97</ref>.
    # نویسنده در توضیح «دجال» نوشته است: این لفظ از بالاترین الفاظ جرح است و از الفاظ درجه یک جرح در نزد حافظ ذهبی، عراقی و [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر|سیوطی]] شمرده می‌شود و از الفاظ درجه دوم جرح در نزد [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]]، سخاوی و سندی. حکم این کلمه این است: هرکسی که این صفت را داشته باشد، حدیثش شایسته احتجاج نیست و اعتباری ندارد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40922/1/97 ر.ک: همان، ج2، ص97]</ref>.
    # نویسنده، «طالب» را این‌گونه معنا کرده است: طالب از مراتب اهل حدیث است و او مبتدی در جستجوی حدیث است که شروع به تحصیلش کرده است<ref>ر.ک: همان، ص399</ref>.
    # نویسنده، «طالب» را این‌گونه معنا کرده است: طالب از مراتب اهل حدیث است و او مبتدی در جستجوی حدیث است که شروع به تحصیلش کرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40922/1/399 ر.ک: همان، ص399]</ref>.
    # نویسنده، در توضیح «لا يُسألُ عنه» نوشته است: این، از الفاظ مرتبه اول از مراتب تعدیل در نزد حافظ سیوطی است و از مرتبه دوم در نزد حافظ سخاوی و سندی. حکمش این است: کسی که این صفت را داشته باشد، به حدیثش احتجاج می‌شود<ref>ر.ک: همان، ج3، ص28</ref>.
    # نویسنده، در توضیح «لا يُسألُ عنه» نوشته است: این، از الفاظ مرتبه اول از مراتب تعدیل در نزد حافظ سیوطی است و از مرتبه دوم در نزد حافظ سخاوی و سندی. حکمش این است: کسی که این صفت را داشته باشد، به حدیثش احتجاج می‌شود<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40925/1/28 ر.ک: همان، ج3، ص28]</ref>.
    # نویسنده، عبارت «ينکر مرّةً و يعرف أخری» را چنین معنا کرده است: یعنی گاهی روایات معروف را روایت می‌کند و گاهی روایات منکر را؛ پس احادیثش نیازمند سنجش با احادیث ثقات است<ref>ر.ک: همان، ص642</ref>.
    # نویسنده، عبارت «ينکر مرّةً و يعرف أخری» را چنین معنا کرده است: یعنی گاهی روایات معروف را روایت می‌کند و گاهی روایات منکر را؛ پس احادیثش نیازمند سنجش با احادیث ثقات است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40925/1/642 ر.ک: همان، ص642]</ref>.
    # نویسنده، کتابش را با شرح معنای «یَهِمُ» به پایان برده است: این لفظ برای کسی گفته می‌شود که لغزش و اوهام اندکی دارد، همراه با سعه علم و این وصف، کسی را که موصوف به آن است از درجه ثقه پایین نمی‌آورد؛ چون عصمت از خطا و سهو مخصوص پیامبران است و دیگران چنین ویژگی ندارند. درهرحال یقینی است که وهم – کم یا زیادش - ‌به راوی ضرری نمی‌زند؛ زیرا هیچ‌کسی از آن خالی نیست. پس اگر گفته شود که در این صورت فایده این جرح چیست؟ جواب این است: فایده‌اش در ترجیح در هنگام تعارض به کار می‌آید و برای مقایسه مفید است و ثقه‌ای که موصوف به وهم نشده، سخنش مقدم بر ثقه‌ای است که موصوف به وهم شده است. مثال‌هایش: حافظ ذهبی در کتاب «ميزان الاعتدال» نظر عقیلی را که علی بن مدینی را در ضعفا داخل کرده، ردّ کرده و چنین گفته است: «أ فما لك يا عقيلي عقل؟! أ تدري في من تتكلّم؟! و أنا أشتهي أن تعرّفني من هو الثقة الثبت الذي ما غلط و لا انفرد بما لا يتابع عليه»؛ یعنی: «ای عقیلی آیا عقل نداری؟! آیا می‌دانی در مورد چه کسی سخن می‌گویی؟! و من دوست دارم که به من بشناسانی کسی را که ثقه قابل اعتمادی باشد و هیچ خطایی نکرده باشد و هیچ استثنای غیر قابل پیروی، مرتکب نشده باشد»<ref>ر.ک: همان، ص643</ref>.
    # نویسنده، کتابش را با شرح معنای «یَهِمُ» به پایان برده است: این لفظ برای کسی گفته می‌شود که لغزش و اوهام اندکی دارد، همراه با سعه علم و این وصف، کسی را که موصوف به آن است از درجه ثقه پایین نمی‌آورد؛ چون عصمت از خطا و سهو مخصوص پیامبران است و دیگران چنین ویژگی ندارند. درهرحال یقینی است که وهم – کم یا زیادش - ‌به راوی ضرری نمی‌زند؛ زیرا هیچ‌کسی از آن خالی نیست. پس اگر گفته شود که در این صورت فایده این جرح چیست؟ جواب این است: فایده‌اش در ترجیح در هنگام تعارض به کار می‌آید و برای مقایسه مفید است و ثقه‌ای که موصوف به وهم نشده، سخنش مقدم بر ثقه‌ای است که موصوف به وهم شده است. مثال‌هایش: حافظ ذهبی در کتاب «ميزان الاعتدال» نظر عقیلی را که علی بن مدینی را در ضعفا داخل کرده، ردّ کرده و چنین گفته است: «أ فما لك يا عقيلي عقل؟! أ تدري في من تتكلّم؟! و أنا أشتهي أن تعرّفني من هو الثقة الثبت الذي ما غلط و لا انفرد بما لا يتابع عليه»؛ یعنی: «ای عقیلی آیا عقل نداری؟! آیا می‌دانی در مورد چه کسی سخن می‌گویی؟! و من دوست دارم که به من بشناسانی کسی را که ثقه قابل اعتمادی باشد و هیچ خطایی نکرده باشد و هیچ استثنای غیر قابل پیروی، مرتکب نشده باشد»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40925/1/643 ر.ک: همان، ص643]</ref>.


    ==وضعیت کتاب==
    ==وضعیت کتاب==
    نویسنده برای کتاب حاضر، فقط فهرست مطالب<ref>ر.ک: همان، ج1، ص653-‌686؛ ج2، ص737-‌768 و ج3، ص667-‌691</ref> و فهرست منابع<ref>ر.ک: همان، ج3، ص647-‌666</ref> و فهرست عامّ اصطلاحات جلدهای سه‌گانه<ref>ر.ک: همان، ج3، ص693-‌740</ref> را آورده است.
    نویسنده برای کتاب حاضر، فقط فهرست مطالب<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40919/1/653 ر.ک: همان، ج1، ص653-‌686]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40922/1/737 ج2، ص737-‌768] و ج3، ص667-‌691</ref> و فهرست منابع<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40925/1/647 ر.ک: همان، ج3، ص647-‌666]</ref> و فهرست عامّ اصطلاحات جلدهای سه‌گانه<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40925/1/693 ر.ک: همان، ج3، ص693-‌740]</ref> را آورده است.


    کتاب حاضر، مستند است و نوسنده ارجاعاتش را به‌صورت درون‌متنی آورده است<ref>ر.ک: همان، ج1، ص105 و...؛ ج2، ص41 و... و ج3، ص12 و...</ref>. همچنین ارجاعات نویسنده در بخش مقدمه به‌صورت پاورقی – استنادی و گاه توضیحی - ‌است<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ج1، ص50، پاورقی 1 و 2 و...</ref>.
    کتاب حاضر، مستند است و نوسنده ارجاعاتش را به‌صورت درون‌متنی آورده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40919/1/105 ر.ک: همان، ج1، ص105 و...]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40922/1/41 ج2، ص41] و... و [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40925/1/12 ج3، ص12] و...</ref>. همچنین ارجاعات نویسنده در بخش مقدمه به‌صورت پاورقی – استنادی و گاه توضیحی - ‌است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40919/1/50 ر.ک: مقدمه کتاب، ج1، ص50، پاورقی 1 و 2 و...]</ref>.


    نویسنده بعد از شرح معنای اصطلاحی معاجم، فهرستی از نام مشهورترین معجم‌ها را همراه با نام پدیدآورندگانش و توضیح مختصری در مورد کتاب و زندگی نویسنده‌اش ذکر کرده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ج3، ص353</ref>.
    نویسنده بعد از شرح معنای اصطلاحی معاجم، فهرستی از نام مشهورترین معجم‌ها را همراه با نام پدیدآورندگانش و توضیح مختصری در مورد کتاب و زندگی نویسنده‌اش ذکر کرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40925/1/353 ر.ک: متن کتاب، ج3، ص353]</ref>.


    ==پانویس ==
    ==پانویس==
    <references />
    <references/>


    ==منابع مقاله==
    ==منابع مقاله==
    مقدمه و متن کتاب.
    مقدمه و متن کتاب.


    {{فرهنگ اصطلاحات}}
    ==وابسته‌ها==
    {{وابسته‌ها}}


    == وابسته‌ها ==
    [[علوم الحديث و مصطلحه]]
    [[علوم الحديث و مصطلحه]]
    ==پیوندها==
       
       
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    خط ۹۸: خط ۸۲:


    [[رده:علم الحدیث قرن 14]]
    [[رده:علم الحدیث قرن 14]]
    [[رده:جدید25 شهریور الی 24 مهر]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۲۳ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۰۹

    موسوعة علوم الحديث و فنونه
    موسوعة علوم الحديث و فنونه
    پدیدآورانغوری، سید عبدالماجد (نویسنده)
    ناشردار ابن کثير
    مکان نشرسوريه - دمشق
    سال نشرمجلد1: 2007م , 1428ق ,
    چاپ1
    تعداد جلد3
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏109‎‏ ‎‏/‎‏غ‎‏9‎‏م‎‏8
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    موسوعة علوم الحديث و فنونه، مجموعه‌ای سه جلدی به زبان عربی، از آثار آقای سید عبدالماجد غَوری است که نویسنده در آن واژگان و اصطلاحات و عبارات مهمّ علوم حدیث را به‌صورت الفبایی شرح کرده و در ابتدای آن توضیحاتی عالمانه، مفصل، تحلیلی و مستند در مورد تاریخ علوم حدیث و اصطلاحات آن و تغییر و تطوراتش آورده است.

    نویسنده کوشیده که تمامی اصطلاحات مهمّ علوم حدیث را فراهم آورد و توضیح دهد و حتی مصطلحات ویژه هریکی از پیشوایان حدیث‌پژوهی را نیز ذکر و همچنین الفاظ مشهور یا شاذّی را که برای جرح و تعدیل استعمال شده، معنا کرده است.

    نویسنده که برای نگارش این اثر مدت شش سال زمان در دوران دانشجویی در هند و دمشق صرف کرده و هرگاه در هنگام مطالعه علوم حدیث، نکته جالبی یافته یا معنای اصطلاحی را خوانده و یا شرح جدیدی دیده، یادداشت کرده[۱]، سرانجام آن را در تاریخ اول محرم 1427ق، در دمشق به پایان رسانده است[۲].

    ساختار

    کتاب حاضر از مقدمه نویسنده و نظری به تاریخ علم مصطلح الحديث (شامل سه فصل: ‌پیدایش و تطور علم مصطلح الحديث؛ ‌علم مصطلح الحديث در روزگار نو و ‌کوشش دانشوران هند در خدمت حدیث و علوم آن) و متن اصلی – به ترتیب از الف تا یای اصطلاحات - ‌(در سه جلد: «‌الف تا ج»، «‌ح تا ک» و «‌ل تا ی») تشکیل شده است.

    شیوه نویسنده در این اثر، توضیحی و آموزشی است. نویسنده برای تولید اثر حاضر از منابع متعدد عربی – قدیم و جدید - ‌(236 منبع) استفاده کرده است.

    گزارش محتوا

    نویسنده بعد از مقدمه‌ای مختصر در معرفی کتابش، مقدمه‌ای مفصل در مورد چگونگی آغاز علوم حدیث و تغییر و تحولات آن و اصطلاحات آن و نقش دانشمندان هندی در پیشرفت این علم به‌صورت تحلیلی و مستند نوشته است[۳].

    درباره محتوای این اثر سودمند گفتنی‌ها فراوان است و به جهت ضیق مجال و محدودیت‌های موجود و برای آشنایی با نمونه‌هایی از شرح و توضیحات کوتاه، متوسط و بلند نویسنده به چند مثال اکتفا می‌شود:

    1. نویسنده، «تعدیل مبهم» را این‌گونه معنا کرده است: موثق شمردن راوی بدون بیان اسباب عدالتش[۴].
    2. نویسنده، در توضیح عبارت «أخبرني من لا أَتَّهِمُ من أهل العلم» چنین نوشته است: این عبارت امام مالک در کتاب الموطأ است و ابن وهب در مورد مقصود مالک از آن گفته است: هر موردی که در کتاب مالک عبارت مزبور آمده، مقصود از آن لیث بن سعد است[۵].
    3. نویسنده عبارت «أسأل اللهَ السلامةَ» را این‌گونه معنا و شرح کرده است: هنگامی که از محدث توانا درباره یک راوی پرسیده شود و او این عبارت را استعمال کند، پس این عبارت از جانب او توهین و تضعیف آن راوی است و مثالش آن است که در شرح‌ حال هارون بن حاتم کوفی متوفای 249ق، آمده که حافظ ذهبی گفته: ابوزرعه و ابوحاتم از او روایت شنیده، ولی از روایت کردن از او امتناع کرده‌اند؛ وقتی از او درباره ابوحاتم سؤال شد، گفت: از خدا سلامت می‌خواهم[۶].
    4. نویسنده در توضیح «دجال» نوشته است: این لفظ از بالاترین الفاظ جرح است و از الفاظ درجه یک جرح در نزد حافظ ذهبی، عراقی و سیوطی شمرده می‌شود و از الفاظ درجه دوم جرح در نزد ابن حجر، سخاوی و سندی. حکم این کلمه این است: هرکسی که این صفت را داشته باشد، حدیثش شایسته احتجاج نیست و اعتباری ندارد[۷].
    5. نویسنده، «طالب» را این‌گونه معنا کرده است: طالب از مراتب اهل حدیث است و او مبتدی در جستجوی حدیث است که شروع به تحصیلش کرده است[۸].
    6. نویسنده، در توضیح «لا يُسألُ عنه» نوشته است: این، از الفاظ مرتبه اول از مراتب تعدیل در نزد حافظ سیوطی است و از مرتبه دوم در نزد حافظ سخاوی و سندی. حکمش این است: کسی که این صفت را داشته باشد، به حدیثش احتجاج می‌شود[۹].
    7. نویسنده، عبارت «ينکر مرّةً و يعرف أخری» را چنین معنا کرده است: یعنی گاهی روایات معروف را روایت می‌کند و گاهی روایات منکر را؛ پس احادیثش نیازمند سنجش با احادیث ثقات است[۱۰].
    8. نویسنده، کتابش را با شرح معنای «یَهِمُ» به پایان برده است: این لفظ برای کسی گفته می‌شود که لغزش و اوهام اندکی دارد، همراه با سعه علم و این وصف، کسی را که موصوف به آن است از درجه ثقه پایین نمی‌آورد؛ چون عصمت از خطا و سهو مخصوص پیامبران است و دیگران چنین ویژگی ندارند. درهرحال یقینی است که وهم – کم یا زیادش - ‌به راوی ضرری نمی‌زند؛ زیرا هیچ‌کسی از آن خالی نیست. پس اگر گفته شود که در این صورت فایده این جرح چیست؟ جواب این است: فایده‌اش در ترجیح در هنگام تعارض به کار می‌آید و برای مقایسه مفید است و ثقه‌ای که موصوف به وهم نشده، سخنش مقدم بر ثقه‌ای است که موصوف به وهم شده است. مثال‌هایش: حافظ ذهبی در کتاب «ميزان الاعتدال» نظر عقیلی را که علی بن مدینی را در ضعفا داخل کرده، ردّ کرده و چنین گفته است: «أ فما لك يا عقيلي عقل؟! أ تدري في من تتكلّم؟! و أنا أشتهي أن تعرّفني من هو الثقة الثبت الذي ما غلط و لا انفرد بما لا يتابع عليه»؛ یعنی: «ای عقیلی آیا عقل نداری؟! آیا می‌دانی در مورد چه کسی سخن می‌گویی؟! و من دوست دارم که به من بشناسانی کسی را که ثقه قابل اعتمادی باشد و هیچ خطایی نکرده باشد و هیچ استثنای غیر قابل پیروی، مرتکب نشده باشد»[۱۱].

    وضعیت کتاب

    نویسنده برای کتاب حاضر، فقط فهرست مطالب[۱۲] و فهرست منابع[۱۳] و فهرست عامّ اصطلاحات جلدهای سه‌گانه[۱۴] را آورده است.

    کتاب حاضر، مستند است و نوسنده ارجاعاتش را به‌صورت درون‌متنی آورده است[۱۵]. همچنین ارجاعات نویسنده در بخش مقدمه به‌صورت پاورقی – استنادی و گاه توضیحی - ‌است[۱۶].

    نویسنده بعد از شرح معنای اصطلاحی معاجم، فهرستی از نام مشهورترین معجم‌ها را همراه با نام پدیدآورندگانش و توضیح مختصری در مورد کتاب و زندگی نویسنده‌اش ذکر کرده است[۱۷].

    پانویس

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها