المصباح في التصوف (جديد): تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'الدين' به ' الدين') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'المصباح (ابهام زدایی)' به 'المصباح (ابهامزدایی)') |
||
(۳۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات کتاب | |||
| تصویر =NUR10279J1.jpg | |||
| عنوان =المصباح فی التصوف (جدید) | |||
| عنوانهای دیگر = | |||
| پدیدآوران = | |||
[[مایل هروی، نجیب]] (تصحيح و تنظيم) | |||
| | |||
| | |||
[[ | [[سعدالدین حمویه، محمد بن مؤید]] (نویسنده) | ||
| زبان =فارسی | |||
|زبان | | کد کنگره =BP 283 /س6م6 | ||
| موضوع = | |||
تصوف | |||
|کد کنگره | |||
|موضوع | |||
سعدالدین حمویه، محمد بن مؤید، 586 - 650ق. | |||
نثر فارسی - قرن 7ق. | نثر فارسی - قرن 7ق. | ||
| ناشر = | |||
|ناشر | مولی | ||
| مکان نشر =تهران - ایران | |||
| سال نشر = 1362 ش | |||
|مکان نشر | |||
|سال نشر | |||
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE10279AUTOMATIONCODE | |||
| چاپ =1 | |||
| تعداد جلد =1 | |||
| کتابخانۀ دیجیتال نور =10279 | |||
| کتابخوان همراه نور =10279 | |||
| کد پدیدآور = | |||
| پس از = | |||
| پیش از = | |||
}} | |||
{{کاربردهای دیگر| المصباح (ابهامزدایی)}} | |||
'''المصباح في التصوف'''، به زبان عربى، اثر [[سعدالدین حمویه، محمد بن مؤید|سعدالدين حمويه]] است كه در تأويل دقايق و معارف عرفانى نگاشته شده است. | |||
==ساختار== | |||
كتاب، در مجموع، شامل 52 مصباح است. | كتاب، در مجموع، شامل 52 مصباح است. | ||
== گزارش محتوا == | ==گزارش محتوا== | ||
پارهاى از مطالب كتاب: | پارهاى از مطالب كتاب: | ||
خط ۷۳: | خط ۵۶: | ||
#نفس، صورت فوقيّت خدا و مرتبهى دوم ذات است، چنانكه روح، صورت استوا است و عقل، صورت احاطت و قلب، صورت تجمع همه؛ | #نفس، صورت فوقيّت خدا و مرتبهى دوم ذات است، چنانكه روح، صورت استوا است و عقل، صورت احاطت و قلب، صورت تجمع همه؛ | ||
#ايمان، در دل، بر چهار ركن صدق، اخلاص، توكلّ و رضا نهاده شده است، همانطورىكه اسلام، بر چهار ركن حج و زكات و صوم و صلات نهاده شده است؛ | #ايمان، در دل، بر چهار ركن صدق، اخلاص، توكلّ و رضا نهاده شده است، همانطورىكه اسلام، بر چهار ركن حج و زكات و صوم و صلات نهاده شده است؛ | ||
#در هر يك از عبادات، سرّى نهفته است؛ | #در هر يك از عبادات، سرّى نهفته است؛ مثلاًوقتى انسان روزه مىگيرد، عنصر نارى او ظاهر مىشود و يكى از حملهى عرش، به نام جبرئيل بر او نازل شده و او قلب وى مىشود؛ | ||
#هر گاه حجاب كبر و حسد و حرص و امل | #هر گاه حجاب كبر و حسد و حرص و امل برخیزد، نواظر پديد مىآيد و در نواظر، ملك فردیّت و وحدت و صمديّت و تنزيه و تقديس ظاهر مىشود؛ | ||
#شمس، صورت عقل اكبر است؛ | #شمس، صورت عقل اكبر است؛ | ||
#محمد و احمد دو اسمند به يك مسمّى ظاهر گشتهاند، در اول زمان، به اسم محمّدى پيدا گشت و مردم را از دنيا به عقبى دعوت كرد و در آخر زمان، به اسم احمدى پيدا شده و مردم را از عقبى به مولى دعوت مىنمايد؛ | #محمد و احمد دو اسمند به يك مسمّى ظاهر گشتهاند، در اول زمان، به اسم محمّدى پيدا گشت و مردم را از دنيا به عقبى دعوت كرد و در آخر زمان، به اسم احمدى پيدا شده و مردم را از عقبى به مولى دعوت مىنمايد؛ | ||
#خاتم انبيا و خاتم | #خاتم انبيا و خاتم اولیا، از يك صنعند و منشأشان يكى است؛ | ||
#چشم ابليس، جسم آدم ديد، نه جوهر آدم. او، مغرور به نفس خود و مسرور به طاعت بىجان خود بود، لذا از مقام قرب محروم گشت؛ | #چشم ابليس، جسم آدم ديد، نه جوهر آدم. او، مغرور به نفس خود و مسرور به طاعت بىجان خود بود، لذا از مقام قرب محروم گشت؛ | ||
#معنى لعنت، بُعْد باشد و بُعْد، آن است كه چشم او جسم را بيند و از ديدن جان محروم باشد؛ | #معنى لعنت، بُعْد باشد و بُعْد، آن است كه چشم او جسم را بيند و از ديدن جان محروم باشد؛ | ||
خط ۸۹: | خط ۷۲: | ||
#در عالم انسان، شب و روز، عبارت است از خفاء و ظهور و ظلمت و نور و تفصيل و اجمال و علم و جهل؛ | #در عالم انسان، شب و روز، عبارت است از خفاء و ظهور و ظلمت و نور و تفصيل و اجمال و علم و جهل؛ | ||
#منصوب، حامل قرآن است، چنانكه محبوب، حامل فرقان است؛ آنچه متصل است به روح نبى، آن را قرآن و آنچه به روح ولى مربوط است، فرقان خوانند؛ | #منصوب، حامل قرآن است، چنانكه محبوب، حامل فرقان است؛ آنچه متصل است به روح نبى، آن را قرآن و آنچه به روح ولى مربوط است، فرقان خوانند؛ | ||
#چون ساعت قيامت فرامىرسد، مردهدلان از بوى جان جانها زنده شوند و سر از | #چون ساعت قيامت فرامىرسد، مردهدلان از بوى جان جانها زنده شوند و سر از خاک طبيعت برآورند و اراضى نفوس، در حركت آيد و هر چه دارد از كنوز معارف و معانى، همه از غيب جنان به شهادت لسان آورد؛ | ||
#همهى موجودات در غيب غيوب علم قديم، موجود بودند؛ | #همهى موجودات در غيب غيوب علم قديم، موجود بودند؛ | ||
#آن ملكى كه زمين را برداشته است، عبارت است از قوّت قديمهى ازلى؛ | #آن ملكى كه زمين را برداشته است، عبارت است از قوّت قديمهى ازلى؛ | ||
خط ۱۰۴: | خط ۸۷: | ||
#عقل، از روى تركيب حروف، اشاره است به عقل و قدرت و ارادت و همچنين اشاره است به عدل و قول و فعل؛ | #عقل، از روى تركيب حروف، اشاره است به عقل و قدرت و ارادت و همچنين اشاره است به عدل و قول و فعل؛ | ||
#«قاف» قلب، قوّت است و قدرت و قرار، «لام» آن، لقاء و لبّ و حول و «باى» آن، برّ است و بار و بحر معانى و درر اسرار؛ | #«قاف» قلب، قوّت است و قدرت و قرار، «لام» آن، لقاء و لبّ و حول و «باى» آن، برّ است و بار و بحر معانى و درر اسرار؛ | ||
#ملائكه، در كسوت طير ابابيل، اصحاب فيل را، '''«كعصف مأكول»''' گردانيدند و | #ملائكه، در كسوت طير ابابيل، اصحاب فيل را،'''«كعصف مأكول»''' گردانيدند و بيتاللّه، محروس و محفوظ و مصون ماند؛ | ||
#محمد(ص)، همچنانكه از روى باطن، معنى بود در ملائكه، از روى ظاهر، معنى است در همه خلايق؛ | #محمد(ص)، همچنانكه از روى باطن، معنى بود در ملائكه، از روى ظاهر، معنى است در همه خلايق؛ | ||
#«الف»، مركّب از سه نقطه است و آن، اشاره است به سمع و بصر و علم؛ | #«الف»، مركّب از سه نقطه است و آن، اشاره است به سمع و بصر و علم؛ | ||
#انبيا، خلق را از دنيا به عقبى مىخوانند و | #انبيا، خلق را از دنيا به عقبى مىخوانند و اولیا، از عقبى به مولى. | ||
==وابستهها== | |||
{{وابستهها}} | |||
[[غيث المواهب العلية في شرح الحكم العطائية]] | |||
[[شرح فصوص الحكم لابن عربي (بالیزاده حنفی)]] | |||
[[آفاق معرفت (تبصرة المبتدي و تذكرة المنتهي)]] | |||
[[مجموعة رسائل ابن عربی]] | |||
[[زبدة الحقایق]] | |||
[[المقدمات من كتاب نص النصوص في شرح فصوص الحكم]] | |||
[[مجموعه رسائل و مصنفات]] | |||
[[انوار الحقيقة و اطوار الطريق و اسرار الشريعة]] | |||
[[مرموزات اسدی در مزمورات داودی]] | |||
[[المصباح في التصوف (جديد)]] | |||
[[ترجمه و متن مرآة العارفين و مظهر الكاملين في ملتمس زبدة العابدين]] | |||
[[رساله حق الیقین]] | |||
[[زبدة الحقایق]] | |||
[[مصنفات فارسی علاءالدوله سمنانی]] | |||
[[مقالات شمس تبریزی]] | |||
[[مجموعه رسائل عوارف المعارف]] | |||
[[لوائح الحق و لوامع العشق]] | |||
[[زبدة الحقایق]] | |||
[[عنقا مغرب في ختم الأولياء و شمس المغرب]] | |||
[[شرح فصوص الحكم (ابن تركه)]] | |||
[[ترجمه و شرح مصباح الانس(ناییجی)]] | |||
[[المقدمات من كتاب نص النصوص في شرح فصوص الحكم]] | |||
[[رسائل دهدار]] | |||
[[شرح فصوص الحكم (خوارزمی)]] | |||
[[منارات السائرين إلی حضرة الله جل جلاله و مقامات الطائرين]] | |||
[[معارف؛ مجموعه مواعظ و سخنان سلطان العلما بهاءالدین محمد بن حسین خطیبی بلخی مشهور به بهاءولد]] | |||
[[آفاق معرفت (تبصرة المبتدي و تذكرة المنتهي)]] | |||
[[مجموعه رسائل عوارف المعارف]] | |||
[[شرح فصوص الحكم ابن عربي (قاساني)]] | |||
[[لوامع و لوایح در شرح قصیده خمریه ابن فارض و در بیان معارف و معانی عرفانی (سه رساله در تصوف)]] | |||
[[مرصاد العباد]] | |||
[[شرح فصوص الحكم داود القيصري (حسنزاده آملی)]] | |||
[[مصنفات فارسی علاءالدوله سمنانی]] | |||
[[شرح فصوص الحكم ابن عربی (پارسا)]] | |||
[[جامع الأسرار و منبع الأنوار]] | |||
[[شرح فصوص الحكم داود القيصري (حسنزاده آملی)]] | |||
[[ممد الهمم در شرح فصوص الحكم]] | |||
[[فصوص الحكم (تعليقات ابوالعلاء عفيفي)]] | |||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده:اسلام، عرفان، غیره]] | [[رده:اسلام، عرفان، غیره]] | ||
[[رده: تصوف و عرفان]] | [[رده: تصوف و عرفان]] | ||
[[رده:آثار کلی تصوف و عرفان]] | [[رده:آثار کلی تصوف و عرفان]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۸ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۳۸
المصباح فی التصوف (جدید) | |
---|---|
پدیدآوران | مایل هروی، نجیب (تصحيح و تنظيم) سعدالدین حمویه، محمد بن مؤید (نویسنده) |
ناشر | مولی |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1362 ش |
چاپ | 1 |
موضوع | تصوف
سعدالدین حمویه، محمد بن مؤید، 586 - 650ق. نثر فارسی - قرن 7ق. |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 283 /س6م6 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
المصباح في التصوف، به زبان عربى، اثر سعدالدين حمويه است كه در تأويل دقايق و معارف عرفانى نگاشته شده است.
ساختار
كتاب، در مجموع، شامل 52 مصباح است.
گزارش محتوا
پارهاى از مطالب كتاب:
- نقطه، بر سه گونه است: اسوديه، بياضيّه و احمريّه. اسوديّه، اشاره به ذات است و بياضيه، به صفات و احمريّه، به خلق؛
- حروف، داراى تحوّلات مختلفى است؛
- همه حروف از الف پيدا شدند و الف، در همه حروف، موجود است و حروف، همه، مَظْهر الف هستند و او مُظْهر همه. الف، سرّ استقامت در كلّ اشياء است؛
- «خاى» خضر، اشاره است به خط استواء كه آن را قول نباشد و «ظاء»، اشاره است به ضبط كل اشياى مختلفه و «راء»، اشاره است به ربط كل امور؛
- چون خضر به حقيقت مواصلت رسيده، لذا از تعينات جهات بيرون رفته است؛
- «طاى» طين، اشاره است به طلوع و «نون»، به نزول و «ياء»، به يقين كه واقع است ميان طلوع و نزول؛
- «قاف» قلم، اشاره است به قلم و «لام»، به لوح و «ميم»، به ملكوت صفات؛
- «ياى» يقين، اشاره است به حى و «قاف»، به قيّوم و «ياى» آخرين، به ينبوع حكمت و «نون»، به نبوت؛
- «الف» اللّه، اشاره است به ابتداى كلّ اشياء و «هاء»، به انتهاى كل اشياء و «لام»، اشاره است به جلال؛
- هيچ حجابى در راه خداوند سبحان، ماوراى هوا نيست و در ملك خدا، هيچ كسى و هيچ چيزى با خدا جز هوا مقابله نكرده است؛
- حور عكس روح است؛
- شجر طوبى، عالم عقل اكبر است كه ثمرهى آن علم است و فهم و فضيلت؛
- نقطه، دو است: صغرى و كبرى؛ صغرى، واسطه وجود انسانى شد و كبرى، واسطهى وجود اعيان گشت؛
- فساد دل، از پر خوردن است و صلاح آن، از كم خوردن و آهسته خوردن است؛
- روح، صورت استواى رحمان است و محلّ تمييز صفات خدا در انسان است و داراى هفت مرتبه است كه عبارتند از: روح قدس، روح امين، روح اللّه، روح امر، روح تأييد، روح ملكى، روح قايم؛
- عقل، داراى ده مرتبه است و آن، عقل است و لبّ و نُهيَه و حجر و حصاة و معقول و عقل قامع و عقل مرآتى و عقل فانى؛
- نفس، صورت فوقيّت خدا و مرتبهى دوم ذات است، چنانكه روح، صورت استوا است و عقل، صورت احاطت و قلب، صورت تجمع همه؛
- ايمان، در دل، بر چهار ركن صدق، اخلاص، توكلّ و رضا نهاده شده است، همانطورىكه اسلام، بر چهار ركن حج و زكات و صوم و صلات نهاده شده است؛
- در هر يك از عبادات، سرّى نهفته است؛ مثلاًوقتى انسان روزه مىگيرد، عنصر نارى او ظاهر مىشود و يكى از حملهى عرش، به نام جبرئيل بر او نازل شده و او قلب وى مىشود؛
- هر گاه حجاب كبر و حسد و حرص و امل برخیزد، نواظر پديد مىآيد و در نواظر، ملك فردیّت و وحدت و صمديّت و تنزيه و تقديس ظاهر مىشود؛
- شمس، صورت عقل اكبر است؛
- محمد و احمد دو اسمند به يك مسمّى ظاهر گشتهاند، در اول زمان، به اسم محمّدى پيدا گشت و مردم را از دنيا به عقبى دعوت كرد و در آخر زمان، به اسم احمدى پيدا شده و مردم را از عقبى به مولى دعوت مىنمايد؛
- خاتم انبيا و خاتم اولیا، از يك صنعند و منشأشان يكى است؛
- چشم ابليس، جسم آدم ديد، نه جوهر آدم. او، مغرور به نفس خود و مسرور به طاعت بىجان خود بود، لذا از مقام قرب محروم گشت؛
- معنى لعنت، بُعْد باشد و بُعْد، آن است كه چشم او جسم را بيند و از ديدن جان محروم باشد؛
- حقيقت عدم، عدم ادراك است وگرنه، همه، وجود است و عدم، خود نيست و «نيست» را چگونه وجود باشد؛
- شيخ را شمال، همچون يمين است و تحت، همچون فوق؛
- سرمد بحر وحدت، دائما در تلاطم است و موج برمىآورد و از هر موجى، فوجى پيدا مىشود؛
- رحمت عام، ريح است و ماء و نار و تراب و شامل ظواهر همه اشياست و باطن اين چهار عنصر، چهار جوهرند كه آنها واسطهى مدار و قرار حقيقت انسانى هستند؛
- ذات، مرتبهى دوم وجود است، چنانكه نفس، مرتبهى دوم ذات است و به اشكال علويات و سفليات، شكل گرفته است؛
- سالك راه حقّ، چون قصد خانهى حقيقى كند، بايد روى به حقيقت حجاز كند و پشت بر عالم مجاز آورد و به سخن هر دليلى عليل ذليل در چاه نرود؛
- شب قدر بسيط روز سرّ وحدت است بر شب كثرت و شب كثرت صورت تفرقه جمعيّت و وحدت است؛
- در عالم انسان، شب و روز، عبارت است از خفاء و ظهور و ظلمت و نور و تفصيل و اجمال و علم و جهل؛
- منصوب، حامل قرآن است، چنانكه محبوب، حامل فرقان است؛ آنچه متصل است به روح نبى، آن را قرآن و آنچه به روح ولى مربوط است، فرقان خوانند؛
- چون ساعت قيامت فرامىرسد، مردهدلان از بوى جان جانها زنده شوند و سر از خاک طبيعت برآورند و اراضى نفوس، در حركت آيد و هر چه دارد از كنوز معارف و معانى، همه از غيب جنان به شهادت لسان آورد؛
- همهى موجودات در غيب غيوب علم قديم، موجود بودند؛
- آن ملكى كه زمين را برداشته است، عبارت است از قوّت قديمهى ازلى؛
- ملك، عبارت است از نفس نبوّت در عين و بناى عظيم هم اوست و از روى حروف «ميم» ملك، مكتوب است و مراد و «لام»، لوح معاد و «كاف»، كنه كلام ربّ عباد؛
- حجر، نام عقل اكبر است و «حاى» آن، به حيات و «جيم»، به تجليهى سبحانى و «راء»، به ربّ الارباب اشاره است؛
- آنكه قايمه عرش بر ثرى است، عرش معدن علم حقّ است و اشارت است به علم روحى و شهادت؛
- شين «شجر»، اشاره است به شهادت و «جيم»، به جنّت جمال وجه و «راء»، به رضوان اكبر و «سه نقطهى شين»، اشاره است به روح اللّه و روح القدس و روح الامين؛
- قوّت، چيزى را از عدم بيرون آورده و آن را جسمانى مىكند و مىراند تا منتهاى بَدْو؛
- حقيقت عصا، علم مطلق است؛
- عدل، آن است كه علم را آيينهى جمال جلال باكمال سازى تا محل عكس نفس لاهوت باشد؛
- كلام، در مقام تلوين است و رؤيت، در مقام تمكين؛
- بدان كه منكر و نكير كه در قبر قالب انسان در سؤالند و جواب، سؤال، صورت منكر است و نكير و جواب، صورت مبشر است و بشير؛
- روح، سه حرف است: «را» است و «واو» و «حا»؛ «حا»، تقدير حقيقت اوست در حروف و الواح، «را»، تقدير رجوع اوست از خلق به حق در رسل و ملايكه و انبيا و «واو»، تقدير وجود است در وجود ولايت؛
- عقل، از روى تركيب حروف، اشاره است به عقل و قدرت و ارادت و همچنين اشاره است به عدل و قول و فعل؛
- «قاف» قلب، قوّت است و قدرت و قرار، «لام» آن، لقاء و لبّ و حول و «باى» آن، برّ است و بار و بحر معانى و درر اسرار؛
- ملائكه، در كسوت طير ابابيل، اصحاب فيل را،«كعصف مأكول» گردانيدند و بيتاللّه، محروس و محفوظ و مصون ماند؛
- محمد(ص)، همچنانكه از روى باطن، معنى بود در ملائكه، از روى ظاهر، معنى است در همه خلايق؛
- «الف»، مركّب از سه نقطه است و آن، اشاره است به سمع و بصر و علم؛
- انبيا، خلق را از دنيا به عقبى مىخوانند و اولیا، از عقبى به مولى.
وابستهها
غيث المواهب العلية في شرح الحكم العطائية
شرح فصوص الحكم لابن عربي (بالیزاده حنفی)
آفاق معرفت (تبصرة المبتدي و تذكرة المنتهي)
المقدمات من كتاب نص النصوص في شرح فصوص الحكم
انوار الحقيقة و اطوار الطريق و اسرار الشريعة
ترجمه و متن مرآة العارفين و مظهر الكاملين في ملتمس زبدة العابدين
مصنفات فارسی علاءالدوله سمنانی
عنقا مغرب في ختم الأولياء و شمس المغرب
ترجمه و شرح مصباح الانس(ناییجی)
المقدمات من كتاب نص النصوص في شرح فصوص الحكم
منارات السائرين إلی حضرة الله جل جلاله و مقامات الطائرين
معارف؛ مجموعه مواعظ و سخنان سلطان العلما بهاءالدین محمد بن حسین خطیبی بلخی مشهور به بهاءولد
آفاق معرفت (تبصرة المبتدي و تذكرة المنتهي)
شرح فصوص الحكم ابن عربي (قاساني)
لوامع و لوایح در شرح قصیده خمریه ابن فارض و در بیان معارف و معانی عرفانی (سه رساله در تصوف)
شرح فصوص الحكم داود القيصري (حسنزاده آملی)
مصنفات فارسی علاءالدوله سمنانی
شرح فصوص الحكم ابن عربی (پارسا)