الجامع لأحكام القرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>')
    جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''')
     
    (۶۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۱: خط ۱:
    <div class='wikiInfo'>
    {{جعبه اطلاعات کتاب
    [[پرونده:NUR01959J1.jpg|بندانگشتی|الجامع لأحکام القرآن]]
    | تصویر =NUR01959J1.jpg
    {| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right"
    | عنوان =الجامع لأحکام القرآن
    |+ |
    | عنوان‌های دیگر =تفسیر القرطبی
    |-
    | پدیدآوران =
    ! نام کتاب!! data-type='bookName'|الجامع لأحکام القرآن
    [[قرطبی، محمد بن احمد]] (نویسنده)
    |-
    | زبان =عربی
    |نام های دیگر کتاب
    | کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏99‎‏/‎‏4‎‏ ‎‏/‎‏ق‎‏4‎‏ج‎‏2
    |data-type='otherBookNames'|تفسیر القرطبی
    | موضوع =
    |-
    تفاسیر اهل سنت - قرن 7ق.
    |پدیدآورندگان
    |data-type='authors'|[[قرطبی، محمد بن احمد]] (نويسنده)
    |-
    |زبان  
    |data-type='language'|عربی
    |-
    |کد کنگره  
    |data-type='congeressCode' style='direction:ltr'|‏BP‎‏ ‎‏99‎‏/‎‏4‎‏ ‎‏/‎‏ق‎‏4‎‏ج‎‏2
    |-
    |موضوع  
    |data-type='subject'|تفاسیر اهل سنت - قرن 7ق.


    تفاسیر فقهی - مالکیه
    تفاسیر فقهی - مالکیه


    قرآن - احکام و قوانین
    قرآن - احکام و قوانین
    |-
    | ناشر =
    |ناشر  
    ناصر خسرو ج: 1 & 2, 3 & 4, 5 & 6, 7 & 8, 9 & 10, 11 & 12, 13 & 14, 15 & 16, 17 & 18, 19 & 20
    |data-type='publisher'|ناصر خسرو ج: 1 & 2, 3 & 4, 5 & 6, 7 & 8, 9 & 10, 11 & 12, 13 & 14, 15 & 16, 17 & 18, 19 & 20
    | مکان نشر =تهران - ایران ج: 1 & 2, 3 & 4, 5 & 6, 7 & 8, 9 & 10, 11 & 12, 13 & 14, 15 & 16, 17 & 18, 19 & 20
     
    | سال نشر = 1364 ش  
    ج: , , , , , , , , ,
    |-
    |مکان نشر  
    |data-type='publishPlace'|تهران - ایران ج: 1 & 2, 3 & 4, 5 & 6, 7 & 8, 9 & 10, 11 & 12, 13 & 14, 15 & 16, 17 & 18, 19 & 20
     
    ج: , , , , , , , , ,
    |-
    |سال نشر  
    |data-type='publishYear'| 1364 هـ.ش  
    |-class='articleCode'
    |کد اتوماسیون
    |data-type='automationCode'|AUTOMATIONCODE1959AUTOMATIONCODE
    |}
    </div>
     
     
    == معرفى اجمالى ==
     
     
    '''[[الجامع لأحكام القرآن]]'''، اثر عبدالله محمد بن احمد انصارى قرطبى، با تصحيح احمد بن عبدالعليم بردونى، تفسيرى با گرايش فقهى است كه به زبان عربى و در قرن هفتم هجرى، نوشته شده است.
     
    == ساختار ==


    | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE01959AUTOMATIONCODE
    | چاپ =1
    | تعداد جلد =20
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =01959
    | کتابخوان همراه نور =01959
    | کد پدیدآور =
    | پس از =
    | پیش از =
    }}
    '''الجامع لأحكام القرآن'''، اثر [[قرطبی، محمد بن احمد|عبدالله محمد بن احمد انصارى قرطبى]]، با تصحيح احمد بن عبدالعليم بردونى، تفسيرى با گرايش فقهى است كه به زبان عربى و در قرن هفتم هجرى، نوشته شده است.


    ==ساختار==
    كتاب، با مقدمه مصحح آغاز و مطالب در بيست جلد، تنظيم شده است.
    كتاب، با مقدمه مصحح آغاز و مطالب در بيست جلد، تنظيم شده است.


    اگرچه نويسنده در اين تفسير، به بيان احكام فقهى و اختلاف مذاهب فقهى پرداخته است، ولى زواياى ديگر آيات، بر او پوشيده نمانده و به مباحث كلامى، اخلاقى، ادبى، تاريخى و اجتماعى نيز پرداخته است <ref>ايروانى، مرتضى؛ على‌شاهى قلعه‌جوقى، ابوالفضل؛ حسينى، بى‌بى زينب، ص 22</ref>
    اگرچه نویسنده در اين تفسير، به بيان احكام فقهى و اختلاف مذاهب فقهى پرداخته است، ولى زواياى ديگر آيات، بر او پوشيده نمانده و به مباحث كلامى، اخلاقى، ادبى، تاريخى و اجتماعى نيز پرداخته است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/47308/22 ايروانى، مرتضى؛ على‌شاهى قلعه‌جوقى، ابوالفضل؛ حسینى، بى‌بى زينب، ص22]</ref>


    == گزارش محتوا ==
    ==گزارش محتوا==
    در مقدمه مصحح، ضمن اشاره به برخى از اقدامات تصحيحى صورت‌گرفته بر روى كتاب، زندگى‌نامه مختصرى از نویسنده، ارائه گرديده است.<ref>مقدمه، ج 1، صو</ref>


    نویسنده در مقدمه كتاب، به موضوعاتى مانند قرائات، احرف سبعه، جمع قرآن كريم و ويژگى‌هاى مصاحف عثمانى، اعراب، تفسير به رأى، تحريف‌ناپذيرى، [[اعجاز قرآن]] و واژگان غير عربى در قرآن پرداخته است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/47308/33 ايروانى، مرتضى؛ على‌شاهى قلعه‌جوقى، ابوالفضل؛ حسینى، بى‌بى زينب، ص33]</ref>


    در مقدمه مصحح، ضمن اشاره به برخى از اقدامات تصحيحى صورت‌گرفته بر روى كتاب، زندگى‌نامه مختصرى از نويسنده، ارائه گرديده است <ref>مقدمه، ج 1، ص و</ref>
    قرطبى در فقه، پيرو [[مالك بن انس]] بوده و در تفسير آيات فقهى، ضمن نقل آراى فقيهان مذاهب ديگر، به بيان ديدگاه‌هاى فقهى [[مالك بن انس]] و اثبات آن‌ها پرداخته است؛ بااين‌همه، در برخى موارد، آراء فقهى او با فتاواى مالكى مخالف است. در اعتقادات، به آراى مذهب اشعرى پاى‌بند است و جهات كلامى آيات را بر پايه عقايد اشعرى توجيه مى‌كند.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/47308/33 همان]</ref>


    نويسنده در مقدمه كتاب، به موضوعاتى مانند قرائات، احرف سبعه، جمع قرآن كريم و ويژگى‌هاى مصاحف عثمانى، اعراب، تفسير به رأى، تحريف‌ناپذيرى، [[اعجاز قرآن]] و واژگان غير عربى در قرآن پرداخته است <ref>ايروانى، مرتضى؛ على‌شاهى قلعه‌جوقى، ابوالفضل؛ حسينى، بى‌بى زينب، ص 33</ref>
    تفسير قرطبى، تفسيرى نقلى بشمار مى‌آيد و قرطبى از روايات، تأثير پذيرفته و گاه رواياتى را در كتاب خود مى‌آورد كه سندى ندارد و پذيرفتن اين روايات، با وسعت علمى و دقت نظرى كه از وى سراغ گرفته مى‌شود، ناسازگار است. وى در ميان صفحات كتابش، بارها از راه انصاف به‌دور شده و حق و حقيقت را به مسلخ زشت عصبيت و يك‌سونگرى فرقه‌اى برده و بدين‌سان، چهره زيباى پژوهش‌هایش را پريشان كرده است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/47308/33 همان]</ref>


    قرطبى در فقه، پيرو [[مالك بن انس]] بوده و در تفسير آيات فقهى، ضمن نقل آراى فقيهان مذاهب ديگر، به بيان ديدگاه‌هاى فقهى [[مالك بن انس]] و اثبات آن‌ها پرداخته است؛ بااين‌همه، در برخى موارد، آراء فقهى او با فتاواى مالكى مخالف است. در اعتقادات، به آراى مذهب اشعرى پاى‌بند است و جهات كلامى آيات را بر پايه عقايد اشعرى توجيه مى‌كند <ref>همان</ref>
    دشمنى او با شيعه، در نوشته‌هایش آشكار است؛ آن‌چنان‌كه بارها در كتاب خود، شیعیان را دشنام داده است و تقريبا تمام آيات مهمى را كه سبب نزول آن، در نزد شيعه، اهل‌بيت(ع) است، به‌جز موارد اندكى، مانند آيه مباهله رد مى‌كند. او از دادن هر نوع نسبتى به شیعیان، ابايى ندارد و درباره شیعیان، هر گزافه‌اى را بدون سند و مدرک، نسبت مى‌دهد. در برخى موارد، ديدگاه‌هایى دارد كه به نظر مى‌رسد كسى به‌جز وى، چنين اعتقادى ندارد. بااين‌حال، اين مجموعه وسيع، سرشار از داده‌هاى تاريخى، روايى، ادبى و كلامى است كه هيچ مفسرى، از رجوع به چنين تفاسيرى بى‌نياز نيست.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/47308/33 همان]</ref>


    تفسير قرطبى، تفسيرى نقلى بشمار مى‌آيد و قرطبى از روايات، تأثير پذيرفته و گاه رواياتى را در كتاب خود مى‌آورد كه سندى ندارد و پذيرفتن اين روايات، با وسعت علمى و دقت نظرى كه از وى سراغ گرفته مى‌شود، ناسازگار است. وى در ميان صفحات كتابش، بارها از راه انصاف به‌دور شده و حق و حقيقت را به مسلخ زشت عصبيت و يك‌سونگرى فرقه‌اى برده و بدين‌سان، چهره زيباى پژوهش‌هايش را پريشان كرده است <ref>همان</ref>
    اين تفسير، از آن جهت داراى اهميت است كه اولا، در نزد اهل سنت جايگاه بسيار مهمى دارد و ثانيا، به‌عنوان يك تفسير كلامى و يا حتى با صبغه كلامى شناخته نمى‌شود.<ref>همان</ref>


    دشمنى او با شيعه، در نوشته‌هايش آشكار است؛ آن‌چنان‌كه بارها در كتاب خود، شيعيان را دشنام داده است و تقريبا تمام آيات مهمى را كه سبب نزول آن، در نزد شيعه، اهل بيت(ع) است، به‌جز موارد اندكى، مانند آيه مباهله رد مى‌كند. او از دادن هر نوع نسبتى به شيعيان، ابايى ندارد و درباره شيعيان، هر گزافه‌اى را بدون سند و مدرك، نسبت مى‌دهد. در برخى موارد، ديدگاه‌هايى دارد كه به نظر مى‌رسد كسى به‌جز وى، چنين اعتقادى ندارد. بااين‌حال، اين مجموعه وسيع، سرشار از داده‌هاى تاريخى، روايى، ادبى و كلامى است كه هيچ مفسرى، از رجوع به چنين تفاسيرى بى‌نياز نيست <ref>همان</ref>
    قرآن، نخستين و مهم‌ترين منبع تفسير قرآن است و منبع بودن قرآن، علاوه بر آنكه مقتضاى روش عقلايى محاوره است، در آيات و روايات، بسيار مورد تأكيد قرار گرفته است. مى‌دانيم قرآن كتابى كه داراى فصل‌بندى موضوعى باشد، نيست؛ بنابراین، همه مطالب راجع به يك موضوع، در يك جا گرد نيامده است و ممكن است درباره يك موضوع، مطالبى در جاهاى مختلف پراكنده باشد؛ درعين‌حال، اين آيات مبين و ناظر به يكديگر باشند. در اين روش از تفسير قرآن به قرآن، از آياتى كه به آيه مورد نظر متصل نيستند، بهره برده مى‌شود كه از آن به قراين داخلى منفصل كلامى نيز تعبير مى‌گردد. اما گاه از اين روش، به‌صورت نامطلوبى استفاده مى‌شود كه در ذيل به برخى از اين نمونه‌ها اشاره مى‌گردد:


    اين تفسير، از آن جهت داراى اهميت است كه اولا، در نزد اهل سنت جايگاه بسيار مهمى دارد و ثانيا، به‌عنوان يك تفسير كلامى و يا حتى با صبغه كلامى شناخته نمى‌شود <ref>همان</ref>
    نمونه اول:'''«لا تدركه الأبصار و هو يدرك الأبصار و هو اللطيف الخبير»'''.<ref>انعام / 103</ref>؛ قرطبى درباره اين آيه مى‌گويد: خداوند در اين دنيا ديده نمى‌شود، ولى روايات صحيح زيادى از پيامبر(ص) درباره رؤيت خدا در قيامت رسيده است؛ مثلاً[[ابن عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] گفته است: «چشم‌ها او را در دنيا نمى‌بينند، ولى در آخرت، مى‌بينند». وى ادامه مى‌دهد: ديدن خدا در دنيا نيز ممكن است؛ زيرا اگر ممكن نبود، هرگز موسى(ع) چنين درخواستى نمى‌كرد. بااين‌حال يادآور مى‌شود كه حضرت محمد(ص)، خدا را در دنيا نديده است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/47308/33 همان]</ref>


    قرآن، نخستين و مهم‌ترين منبع تفسير قرآن است و منبع بودن قرآن، علاوه بر آنكه مقتضاى روش عقلايى محاوره است، در آيات و روايات، بسيار مورد تأكيد قرار گرفته است. مى‌دانيم قرآن كتابى كه داراى فصل‌بندى موضوعى باشد، نيست؛ بنابراين، همه مطالب راجع به يك موضوع، در يك جا گرد نيامده است و ممكن است درباره يك موضوع، مطالبى در جاهاى مختلف پراكنده باشد؛ درعين‌حال، اين آيات مبين و ناظر به يكديگر باشند. در اين روش از تفسير قرآن به قرآن، از آياتى كه به آيه مورد نظر متصل نيستند، بهره برده مى‌شود كه از آن به قراين داخلى منفصل كلامى نيز تعبير مى‌گردد. اما گاه از اين روش، به‌صورت نامطلوبى استفاده مى‌شود كه در ذيل به برخى از اين نمونه‌ها اشاره مى‌گردد:
    او در تفسير آيات، كوشيده است به مفهوم آيات مخالف، توجه و با استفاده از قراين و دلايل مورد نظر خود، از اين آيات رفع تناقض ظاهرى كند. ديدگاه وى در اينجا، نو و بديع نيست، بلكه اقتباسى از نظرات بزرگان اشاعره و استدلالات ايشان در راستاى قابليت رؤيت خداوند با چشم سر، در آخرت است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/47308/34 همان، ص34]</ref>


    نمونه اول: '''«لا تدركه الأبصار و هو يدرك الأبصار و هو اللطيف الخبير»''' <ref>انعام / 103</ref>؛ قرطبى درباره اين آيه مى‌گويد: خداوند در اين دنيا ديده نمى‌شود، ولى روايات صحيح زيادى از پيامبر(ص) درباره رؤيت خدا در قيامت رسيده است؛ مثلا ابن عباس گفته است: «چشم‌ها او را در دنيا نمى‌بينند، ولى در آخرت، مى‌بينند». وى ادامه مى‌دهد: ديدن خدا در دنيا نيز ممكن است؛ زيرا اگر ممكن نبود، هرگز موسى(ع) چنين درخواستى نمى‌كرد. بااين‌حال يادآور مى‌شود كه حضرت محمد(ص)، خدا را در دنيا نديده است <ref>همان</ref>
    ولى عاملى كه باعث اين خطا در برداشت شده است، چيست و اساسا چه نقيصه‌اى در اين فرايند، منجر به پيدايش چنين ديدگاهى شده است؟ ضابطه‌اى كه در تفسير اين آيات ناديده گرفته شده است، بازگرداندن آيات متشابه به آيات محكم است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/47308/34 همان]</ref>


    او در تفسير آيات، كوشيده است به مفهوم آيات مخالف، توجه و با استفاده از قراين و دلايل مورد نظر خود، از اين آيات رفع تناقض ظاهرى كند. ديدگاه وى در اينجا، نو و بديع نيست، بلكه اقتباسى از نظرات بزرگان اشاعره و استدلالات ايشان در راستاى قابليت رؤيت خداوند با چشم سر، در آخرت است <ref>همان، ص 34</ref>
    در مورد اين‌گونه آيات، قرطبى به‌عنوان يك مفسر، پيش‌فرض كلامى خود را در تفسير دخالت داده است؛ پيش‌فرضى كه درستى و عقلانيت آن، به‌طور جدى مورد ترديد است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/47308/36 همان، ص36]</ref>


    ولى عاملى كه باعث اين خطا در برداشت شده است، چيست و اساسا چه نقيصه‌اى در اين فرايند، منجر به پيدايش چنين ديدگاهى شده است؟ ضابطه‌اى كه در تفسير اين آيات ناديده گرفته شده است، بازگرداندن آيات متشابه به آيات محكم است <ref>همان</ref>
    نمونه دوم:'''«يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك و إن لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس إن الله لا يهدي القوم الكافرين»'''.<ref>مائده / 67</ref>قرطبى در ذيل اين آيه، مى‌گويد: پيامبر(ص) چيزى را آن‌چنان‌كه روافض مى‌گويند تقيه نمى‌كرد. اين آيه نشان مى‌دهد كه پيامبر(ص) چيزى از امور دينى را از روى ترس پنهان نمى‌كرد و آيه ديگرى نيز همين مضمون را تأييد مى‌كند'''(يا أيها النبي حسبک الله و من اتبعك من المؤمنين)'''.<ref>انفال / 64</ref>و عمر بن خطاب مى‌گفت كه ما ابتدا خدا را پنهانى مى‌پرستيديم، اما بعد از اين آيه، عبادت ما آشكار شد.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/47308/36 همان]</ref>


    در مورد اين‌گونه آيات، قرطبى به‌عنوان يك مفسر، پيش‌فرض كلامى خود را در تفسير دخالت داده است؛ پيش‌فرضى كه درستى و عقلانيت آن، به‌طور جدى مورد ترديد است <ref>همان، ص 36</ref>
    آيه فوق، در تبليغ رسالت پيامبر(ص) عمومیت دارد. طبق ديدگاه قرطبى، از جانب شيعه، براى اين تبليغ، مخصصى وجود داشته و پيامبر(ص) برخى از آنچه دريافت كرده بود را به‌خاطر ترس، به مردم نرساند. بنابراین، از ديدگاه قرطبى، شيعه به عمومیت اين آيه اعتقادى ندارد. وى، به‌زعم خود، با بيان آيه'''(يا أيها النبي حسبک الله)'''.<ref>انفال / 64</ref>اين تخصيص را از آيه رفع كرده و در واقع، با توجه به آيات مشابه در محتوا، شبهه عدم تكميل رسالت را برطرف كرده است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/47308/36 همان]</ref>


    نمونه دوم: '''«يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك و إن لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس إن الله لا يهدي القوم الكافرين»'''. <ref>مائده / 67</ref>قرطبى در ذيل اين آيه، مى‌گويد: پيامبر(ص) چيزى را آن‌چنان‌كه روافض مى‌گويند تقيه نمى‌كرد. اين آيه نشان مى‌دهد كه پيامبر(ص) چيزى از امور دينى را از روى ترس پنهان نمى‌كرد و آيه ديگرى نيز همين مضمون را تأييد مى‌كند '''(يا أيها النبي حسبك الله و من اتبعك من المؤمنين)''' <ref>انفال / 64</ref> و عمر بن خطاب مى‌گفت كه ما ابتدا خدا را پنهانى مى‌پرستيديم، اما بعد از اين آيه، عبادت ما آشكار شد <ref>همان</ref>
    شيعه در اين مسئله كه پيامبر(ص) تمامى رسالت خويش را به انجام رساند، با قرطبى هم‌رأى است و اينكه هيچ چيز از آنچه به او تكليف شده بود كه به مردم برساند، فروگذار نكرد؛ فقط قرطبى معتقد است كه اين تبليغ، درباره زينب بنت جحش است. در واقع سبب نزول آيه را درباره وى مى‌داند، اما اعتقاد شيعه بر آن است كه اين رسالت، درباره اعلام ولايت [[امام على(ع)|على بن ابى‌طالب(ع)]] در روز غدير خم بوده است و براى اثبات اين سبب نزول، مدارک فراوانى ارائه مى‌كند.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/47308/36 همان]</ref>


    آيه فوق، در تبليغ رسالت پيامبر(ص) عموميت دارد. طبق ديدگاه قرطبى، از جانب شيعه، براى اين تبليغ، مخصصى وجود داشته و پيامبر(ص) برخى از آنچه دريافت كرده بود را به‌خاطر ترس، به مردم نرساند. بنابراين، از ديدگاه قرطبى، شيعه به عموميت اين آيه اعتقادى ندارد. وى، به‌زعم خود، با بيان آيه '''(يا أيها النبي حسبك الله)''' <ref>انفال / 64</ref>اين تخصيص را از آيه رفع كرده و در واقع، با توجه به آيات مشابه در محتوا، شبهه عدم تكميل رسالت را برطرف كرده است <ref>همان</ref>
    شيعه كه قرطبى گاه و بى‌گاه او را به باد دشنام مى‌گیرد، اتفاقا معتقد است تقيه، در احاديث پيامبر(ص) راه ندارد؛ چه رسد به اينكه پيامبر(ص) در رسالت خود تقيه كرده باشد و رسالت خود را كامل نكرده باشد. اينكه قرطبى چنين ادعایى درباره شيعه كرده است، بدون ارائه مدرک است و اساسا هرگاه وى، از شیعیان در كتاب خود نقل مطلبى مى‌كند، نيازى به ارائه سند نمى‌بيند؛ اگرچه خودش در مقدمه كتابش يكى از اصول خود را در اين تفسير، ذكر مأخذ معرفى كرده است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/47308/37 همان، ص37]</ref>


    شيعه در اين مسئله كه پيامبر(ص) تمامى رسالت خويش را به انجام رساند، با قرطبى هم‌رأى است و اينكه هيچ چيز از آنچه به او تكليف شده بود كه به مردم برساند، فروگذار نكرد؛ فقط قرطبى معتقد است كه اين تبليغ، درباره زينب بنت جحش است. در واقع سبب نزول آيه را درباره وى مى‌داند، اما اعتقاد شيعه بر آن است كه اين رسالت، درباره اعلام ولايت على بن ابى‌طالب(ع) در روز غدير خم بوده است و براى اثبات اين سبب نزول، مدارك فراوانى ارائه مى‌كند <ref>همان</ref>
    بنابراین تفسير قرآن به قرآن قرطبى در اين آيه، از منظر شيعه ثابت است و در اين برداشت وى، خطايى راه ندارد؛ تنها نسبت اين ديدگاه به شيعه، كمال بى‌انصافى و ناشى از عدم اطلاع وى از مبانى فكرى و اعتقادى شيعه است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/47308/37 همان]</ref>


    شيعه كه قرطبى گاه و بى‌گاه او را به باد دشنام مى‌گيرد، اتفاقا معتقد است تقيه، در احاديث پيامبر(ص) راه ندارد؛ چه رسد به اينكه پيامبر(ص) در رسالت خود تقيه كرده باشد و رسالت خود را كامل نكرده باشد. اينكه قرطبى چنين ادعايى درباره شيعه كرده است، بدون ارائه مدرك است و اساسا هرگاه وى، از شيعيان در كتاب خود نقل مطلبى مى‌كند، نيازى به ارائه سند نمى‌بيند؛ اگرچه خودش در مقدمه كتابش يكى از اصول خود را در اين تفسير، ذكر مأخذ معرفى كرده است <ref>همان، ص 37</ref>
    در پایان مى‌توان چنين گفت كه اگرچه قرطبى در مقدمه تفسير خود، به سنت، به‌عنوان منبعى مورد اعتماد، اهميت فراوان داده است، لكن آنچه عملا در تفسير وى ديده مى‌شود، استفاده از روايات، براى تأييد ديدگاه‌هاى خود است و عموماًروايات مخالف با ديدگاه فقهى يا كلامى خود را مطرح نمى‌كند و در واقع، براى حل اين چالش، نيازى به صرف وقت و انرژى نمى‌بيند. اما وى، در روش تفسير قرآن به قرآن، سعى مى‌كند آيات مخالف ديدگاه خود را طرح كند و به آن پاسخ گويد، ليكن باز در اين راستا، در تفسير وى، نقص فراوانى ديده مى‌شود؛ چنان‌كه در بسيارى موارد، وى از طرح آياتى كه در تفسير وى تأثيرگذار است، صرف نظر مى‌كند كه نمونه‌هایى از آن بررسى شد.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/47308/48 همان، ص48]</ref>


    بنابراين تفسير قرآن به قرآن قرطبى در اين آيه، از منظر شيعه ثابت است و در اين برداشت وى، خطايى راه ندارد؛ تنها نسبت اين ديدگاه به شيعه، كمال بى‌انصافى و ناشى از عدم اطلاع وى از مبانى فكرى و اعتقادى شيعه است <ref>همان</ref>
    بررسى تفسير قرطبى، به‌عنوان يك نمونه تفسيرى و بررسى ميزان تأثير رويكرد كلامى مفسر در تفسير قرآن به قرآن، نشان مى‌دهد كه گزاره‌هاى كلامى نادرست و غير قطعى، مى‌تواند مفسر را به تفسير به رأى گرفتار كند و مفسر، براى تفسير قرآن، چه در روش تفسير قرآن به قرآن و چه در روش‌هاى ديگر، ابتدا بايستى ضوابط به‌كارگیرى عقايد كلامى در حوزه فهم كلام خداوند را به‌درستى اجرا كند؛ زيرا عدم توجه به ضوابط تفسير قرآن به قرآن به‌صورت كلى و ضوابط دخالت دادن پيش‌فرض‌هاى كلامى در حوزه تفسير قرآن به قرآن، به‌صورت خاص، سبب بروز خطا در فهم آيات الهى مى‌شود.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/47308/48 همان]</ref>
     
    در پايان مى‌توان چنين گفت كه اگرچه قرطبى در مقدمه تفسير خود، به سنت، به‌عنوان منبعى مورد اعتماد، اهميت فراوان داده است، لكن آنچه عملا در تفسير وى ديده مى‌شود، استفاده از روايات، براى تأييد ديدگاه‌هاى خود است و عموما روايات مخالف با ديدگاه فقهى يا كلامى خود را مطرح نمى‌كند و در واقع، براى حل اين چالش، نيازى به صرف وقت و انرژى نمى‌بيند. اما وى، در روش تفسير قرآن به قرآن، سعى مى‌كند آيات مخالف ديدگاه خود را طرح كند و به آن پاسخ گويد، ليكن باز در اين راستا، در تفسير وى، نقص فراوانى ديده مى‌شود؛ چنان‌كه در بسيارى موارد، وى از طرح آياتى كه در تفسير وى تأثيرگذار است، صرف نظر مى‌كند كه نمونه‌هايى از آن بررسى شد <ref>همان، ص 48</ref>
     
    بررسى تفسير قرطبى، به‌عنوان يك نمونه تفسيرى و بررسى ميزان تأثير رويكرد كلامى مفسر در تفسير قرآن به قرآن، نشان مى‌دهد كه گزاره‌هاى كلامى نادرست و غير قطعى، مى‌تواند مفسر را به تفسير به رأى گرفتار كند و مفسر، براى تفسير قرآن، چه در روش تفسير قرآن به قرآن و چه در روش‌هاى ديگر، ابتدا بايستى ضوابط به‌كارگيرى عقايد كلامى در حوزه فهم كلام خداوند را به‌درستى اجرا كند؛ زيرا عدم توجه به ضوابط تفسير قرآن به قرآن به‌صورت كلى و ضوابط دخالت دادن پيش‌فرض‌هاى كلامى در حوزه تفسير قرآن به قرآن، به‌صورت خاص، سبب بروز خطا در فهم آيات الهى مى‌شود <ref>همان</ref>


    == وضعيت كتاب ==
    == وضعيت كتاب ==
    فهرست مطالب هر جلد، در ابتداى همان جلد آمده است.
    فهرست مطالب هر جلد، در ابتداى همان جلد آمده است.


    خط ۱۰۴: خط ۷۸:


    ==پانويس ==
    ==پانويس ==
    <references />
    <references/>


    == منابع مقاله ==
    ==منابع مقاله==


    1. مقدمه و متن كتاب.
    #مقدمه و متن كتاب.
    #[[:noormags:890385|ايروانى، مرتضى؛ على‌شاهى قلعه‌جوقى، ابوالفضل؛ حسینى، بى‌بى زينب «تأثيرگذارى پيش‌فرض‌هاى كلامى در تفسير، با تأكيد بر تفسير الجامع لأحكام القرآن»، پايگاه مجلات تخصصى نور، نشريه: پژوهش‌هاى قرآن و حديث، سال چهل و سوم، 1389، شماره 1 (علمى - پژوهشى) (22 صفحه، از 31 تا 52)]].


    2. ايروانى، مرتضى؛ على‌شاهى قلعه‌جوقى، ابوالفضل؛ حسينى، بى‌بى زينب «تأثيرگذارى پيش‌فرض‌هاى كلامى در تفسير، با تأكيد بر تفسير [[الجامع لأحكام القرآن]]»، پايگاه مجلات تخصصى نور، نشريه: پژوهش‌هاى قرآن و حديث، سال چهل و سوم، 1389، شماره 1 (علمى - پژوهشى) (22 صفحه، از 31 تا 52).
    ==وابسته‌ها==
    {{وابسته‌ها}}




    == پیوندها ==
    [http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/12234 مطالعه کتاب الجامع لأحکام القرآن در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:اسلام، عرفان، غیره]]
    [[رده:اسلام، عرفان، غیره]]
    [[رده: تفسیر]]
    [[رده: تفسیر]]
    [[رده: تفاسیر فقهی (آیات الاحکام)]]
    [[رده: تفاسیر فقهی (آیات الاحکام)]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۱۷

    الجامع لأحکام القرآن
    الجامع لأحكام القرآن
    پدیدآورانقرطبی، محمد بن احمد (نویسنده)
    عنوان‌های دیگرتفسیر القرطبی
    ناشرناصر خسرو ج: 1 & 2, 3 & 4, 5 & 6, 7 & 8, 9 & 10, 11 & 12, 13 & 14, 15 & 16, 17 & 18, 19 & 20
    مکان نشرتهران - ایران ج: 1 & 2, 3 & 4, 5 & 6, 7 & 8, 9 & 10, 11 & 12, 13 & 14, 15 & 16, 17 & 18, 19 & 20
    سال نشر1364 ش
    چاپ1
    موضوعتفاسیر اهل سنت - قرن 7ق.

    تفاسیر فقهی - مالکیه

    قرآن - احکام و قوانین
    زبانعربی
    تعداد جلد20
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏99‎‏/‎‏4‎‏ ‎‏/‎‏ق‎‏4‎‏ج‎‏2
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    الجامع لأحكام القرآن، اثر عبدالله محمد بن احمد انصارى قرطبى، با تصحيح احمد بن عبدالعليم بردونى، تفسيرى با گرايش فقهى است كه به زبان عربى و در قرن هفتم هجرى، نوشته شده است.

    ساختار

    كتاب، با مقدمه مصحح آغاز و مطالب در بيست جلد، تنظيم شده است.

    اگرچه نویسنده در اين تفسير، به بيان احكام فقهى و اختلاف مذاهب فقهى پرداخته است، ولى زواياى ديگر آيات، بر او پوشيده نمانده و به مباحث كلامى، اخلاقى، ادبى، تاريخى و اجتماعى نيز پرداخته است.[۱]

    گزارش محتوا

    در مقدمه مصحح، ضمن اشاره به برخى از اقدامات تصحيحى صورت‌گرفته بر روى كتاب، زندگى‌نامه مختصرى از نویسنده، ارائه گرديده است.[۲]

    نویسنده در مقدمه كتاب، به موضوعاتى مانند قرائات، احرف سبعه، جمع قرآن كريم و ويژگى‌هاى مصاحف عثمانى، اعراب، تفسير به رأى، تحريف‌ناپذيرى، اعجاز قرآن و واژگان غير عربى در قرآن پرداخته است.[۳]

    قرطبى در فقه، پيرو مالك بن انس بوده و در تفسير آيات فقهى، ضمن نقل آراى فقيهان مذاهب ديگر، به بيان ديدگاه‌هاى فقهى مالك بن انس و اثبات آن‌ها پرداخته است؛ بااين‌همه، در برخى موارد، آراء فقهى او با فتاواى مالكى مخالف است. در اعتقادات، به آراى مذهب اشعرى پاى‌بند است و جهات كلامى آيات را بر پايه عقايد اشعرى توجيه مى‌كند.[۴]

    تفسير قرطبى، تفسيرى نقلى بشمار مى‌آيد و قرطبى از روايات، تأثير پذيرفته و گاه رواياتى را در كتاب خود مى‌آورد كه سندى ندارد و پذيرفتن اين روايات، با وسعت علمى و دقت نظرى كه از وى سراغ گرفته مى‌شود، ناسازگار است. وى در ميان صفحات كتابش، بارها از راه انصاف به‌دور شده و حق و حقيقت را به مسلخ زشت عصبيت و يك‌سونگرى فرقه‌اى برده و بدين‌سان، چهره زيباى پژوهش‌هایش را پريشان كرده است.[۵]

    دشمنى او با شيعه، در نوشته‌هایش آشكار است؛ آن‌چنان‌كه بارها در كتاب خود، شیعیان را دشنام داده است و تقريبا تمام آيات مهمى را كه سبب نزول آن، در نزد شيعه، اهل‌بيت(ع) است، به‌جز موارد اندكى، مانند آيه مباهله رد مى‌كند. او از دادن هر نوع نسبتى به شیعیان، ابايى ندارد و درباره شیعیان، هر گزافه‌اى را بدون سند و مدرک، نسبت مى‌دهد. در برخى موارد، ديدگاه‌هایى دارد كه به نظر مى‌رسد كسى به‌جز وى، چنين اعتقادى ندارد. بااين‌حال، اين مجموعه وسيع، سرشار از داده‌هاى تاريخى، روايى، ادبى و كلامى است كه هيچ مفسرى، از رجوع به چنين تفاسيرى بى‌نياز نيست.[۶]

    اين تفسير، از آن جهت داراى اهميت است كه اولا، در نزد اهل سنت جايگاه بسيار مهمى دارد و ثانيا، به‌عنوان يك تفسير كلامى و يا حتى با صبغه كلامى شناخته نمى‌شود.[۷]

    قرآن، نخستين و مهم‌ترين منبع تفسير قرآن است و منبع بودن قرآن، علاوه بر آنكه مقتضاى روش عقلايى محاوره است، در آيات و روايات، بسيار مورد تأكيد قرار گرفته است. مى‌دانيم قرآن كتابى كه داراى فصل‌بندى موضوعى باشد، نيست؛ بنابراین، همه مطالب راجع به يك موضوع، در يك جا گرد نيامده است و ممكن است درباره يك موضوع، مطالبى در جاهاى مختلف پراكنده باشد؛ درعين‌حال، اين آيات مبين و ناظر به يكديگر باشند. در اين روش از تفسير قرآن به قرآن، از آياتى كه به آيه مورد نظر متصل نيستند، بهره برده مى‌شود كه از آن به قراين داخلى منفصل كلامى نيز تعبير مى‌گردد. اما گاه از اين روش، به‌صورت نامطلوبى استفاده مى‌شود كه در ذيل به برخى از اين نمونه‌ها اشاره مى‌گردد:

    نمونه اول:«لا تدركه الأبصار و هو يدرك الأبصار و هو اللطيف الخبير».[۸]؛ قرطبى درباره اين آيه مى‌گويد: خداوند در اين دنيا ديده نمى‌شود، ولى روايات صحيح زيادى از پيامبر(ص) درباره رؤيت خدا در قيامت رسيده است؛ مثلاًابن عباس گفته است: «چشم‌ها او را در دنيا نمى‌بينند، ولى در آخرت، مى‌بينند». وى ادامه مى‌دهد: ديدن خدا در دنيا نيز ممكن است؛ زيرا اگر ممكن نبود، هرگز موسى(ع) چنين درخواستى نمى‌كرد. بااين‌حال يادآور مى‌شود كه حضرت محمد(ص)، خدا را در دنيا نديده است.[۹]

    او در تفسير آيات، كوشيده است به مفهوم آيات مخالف، توجه و با استفاده از قراين و دلايل مورد نظر خود، از اين آيات رفع تناقض ظاهرى كند. ديدگاه وى در اينجا، نو و بديع نيست، بلكه اقتباسى از نظرات بزرگان اشاعره و استدلالات ايشان در راستاى قابليت رؤيت خداوند با چشم سر، در آخرت است.[۱۰]

    ولى عاملى كه باعث اين خطا در برداشت شده است، چيست و اساسا چه نقيصه‌اى در اين فرايند، منجر به پيدايش چنين ديدگاهى شده است؟ ضابطه‌اى كه در تفسير اين آيات ناديده گرفته شده است، بازگرداندن آيات متشابه به آيات محكم است.[۱۱]

    در مورد اين‌گونه آيات، قرطبى به‌عنوان يك مفسر، پيش‌فرض كلامى خود را در تفسير دخالت داده است؛ پيش‌فرضى كه درستى و عقلانيت آن، به‌طور جدى مورد ترديد است.[۱۲]

    نمونه دوم:«يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك و إن لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس إن الله لا يهدي القوم الكافرين».[۱۳]قرطبى در ذيل اين آيه، مى‌گويد: پيامبر(ص) چيزى را آن‌چنان‌كه روافض مى‌گويند تقيه نمى‌كرد. اين آيه نشان مى‌دهد كه پيامبر(ص) چيزى از امور دينى را از روى ترس پنهان نمى‌كرد و آيه ديگرى نيز همين مضمون را تأييد مى‌كند(يا أيها النبي حسبک الله و من اتبعك من المؤمنين).[۱۴]و عمر بن خطاب مى‌گفت كه ما ابتدا خدا را پنهانى مى‌پرستيديم، اما بعد از اين آيه، عبادت ما آشكار شد.[۱۵]

    آيه فوق، در تبليغ رسالت پيامبر(ص) عمومیت دارد. طبق ديدگاه قرطبى، از جانب شيعه، براى اين تبليغ، مخصصى وجود داشته و پيامبر(ص) برخى از آنچه دريافت كرده بود را به‌خاطر ترس، به مردم نرساند. بنابراین، از ديدگاه قرطبى، شيعه به عمومیت اين آيه اعتقادى ندارد. وى، به‌زعم خود، با بيان آيه(يا أيها النبي حسبک الله).[۱۶]اين تخصيص را از آيه رفع كرده و در واقع، با توجه به آيات مشابه در محتوا، شبهه عدم تكميل رسالت را برطرف كرده است.[۱۷]

    شيعه در اين مسئله كه پيامبر(ص) تمامى رسالت خويش را به انجام رساند، با قرطبى هم‌رأى است و اينكه هيچ چيز از آنچه به او تكليف شده بود كه به مردم برساند، فروگذار نكرد؛ فقط قرطبى معتقد است كه اين تبليغ، درباره زينب بنت جحش است. در واقع سبب نزول آيه را درباره وى مى‌داند، اما اعتقاد شيعه بر آن است كه اين رسالت، درباره اعلام ولايت على بن ابى‌طالب(ع) در روز غدير خم بوده است و براى اثبات اين سبب نزول، مدارک فراوانى ارائه مى‌كند.[۱۸]

    شيعه كه قرطبى گاه و بى‌گاه او را به باد دشنام مى‌گیرد، اتفاقا معتقد است تقيه، در احاديث پيامبر(ص) راه ندارد؛ چه رسد به اينكه پيامبر(ص) در رسالت خود تقيه كرده باشد و رسالت خود را كامل نكرده باشد. اينكه قرطبى چنين ادعایى درباره شيعه كرده است، بدون ارائه مدرک است و اساسا هرگاه وى، از شیعیان در كتاب خود نقل مطلبى مى‌كند، نيازى به ارائه سند نمى‌بيند؛ اگرچه خودش در مقدمه كتابش يكى از اصول خود را در اين تفسير، ذكر مأخذ معرفى كرده است.[۱۹]

    بنابراین تفسير قرآن به قرآن قرطبى در اين آيه، از منظر شيعه ثابت است و در اين برداشت وى، خطايى راه ندارد؛ تنها نسبت اين ديدگاه به شيعه، كمال بى‌انصافى و ناشى از عدم اطلاع وى از مبانى فكرى و اعتقادى شيعه است.[۲۰]

    در پایان مى‌توان چنين گفت كه اگرچه قرطبى در مقدمه تفسير خود، به سنت، به‌عنوان منبعى مورد اعتماد، اهميت فراوان داده است، لكن آنچه عملا در تفسير وى ديده مى‌شود، استفاده از روايات، براى تأييد ديدگاه‌هاى خود است و عموماًروايات مخالف با ديدگاه فقهى يا كلامى خود را مطرح نمى‌كند و در واقع، براى حل اين چالش، نيازى به صرف وقت و انرژى نمى‌بيند. اما وى، در روش تفسير قرآن به قرآن، سعى مى‌كند آيات مخالف ديدگاه خود را طرح كند و به آن پاسخ گويد، ليكن باز در اين راستا، در تفسير وى، نقص فراوانى ديده مى‌شود؛ چنان‌كه در بسيارى موارد، وى از طرح آياتى كه در تفسير وى تأثيرگذار است، صرف نظر مى‌كند كه نمونه‌هایى از آن بررسى شد.[۲۱]

    بررسى تفسير قرطبى، به‌عنوان يك نمونه تفسيرى و بررسى ميزان تأثير رويكرد كلامى مفسر در تفسير قرآن به قرآن، نشان مى‌دهد كه گزاره‌هاى كلامى نادرست و غير قطعى، مى‌تواند مفسر را به تفسير به رأى گرفتار كند و مفسر، براى تفسير قرآن، چه در روش تفسير قرآن به قرآن و چه در روش‌هاى ديگر، ابتدا بايستى ضوابط به‌كارگیرى عقايد كلامى در حوزه فهم كلام خداوند را به‌درستى اجرا كند؛ زيرا عدم توجه به ضوابط تفسير قرآن به قرآن به‌صورت كلى و ضوابط دخالت دادن پيش‌فرض‌هاى كلامى در حوزه تفسير قرآن به قرآن، به‌صورت خاص، سبب بروز خطا در فهم آيات الهى مى‌شود.[۲۲]

    وضعيت كتاب

    فهرست مطالب هر جلد، در ابتداى همان جلد آمده است.

    در پاورقى‌ها، بيشتر به تبيين و توضيح لغات مشكل متن پرداخته شده است.


    پانويس

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن كتاب.
    2. ايروانى، مرتضى؛ على‌شاهى قلعه‌جوقى، ابوالفضل؛ حسینى، بى‌بى زينب «تأثيرگذارى پيش‌فرض‌هاى كلامى در تفسير، با تأكيد بر تفسير الجامع لأحكام القرآن»، پايگاه مجلات تخصصى نور، نشريه: پژوهش‌هاى قرآن و حديث، سال چهل و سوم، 1389، شماره 1 (علمى - پژوهشى) (22 صفحه، از 31 تا 52).

    وابسته‌ها