الإسلام و العقل: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    (صفحه ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'> [[پرونده:NUR18780J1.jpg|بندانگش» ایجاد کرد.)
     
    جز (جایگزینی متن - '↵↵| ' به ' | ')
     
    (۵۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۸ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۱: خط ۱:
    <div class='wikiInfo'>
    {{جعبه اطلاعات کتاب
    [[پرونده:NUR18780J1.jpg|بندانگشتی|الاسلام و العقل]]
    | تصویر =NUR18780J1.jpg
    {| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right"
    | عنوان =الاسلام و العقل
    |+ |
    | عنوان‌های دیگر =
    |-
    | پدیدآوران =  
    ! نام کتاب!! data-type='bookName'|الاسلام و العقل
    [[مغنیه، محمدجواد]] (نویسنده)
    |-
    | زبان =عربی
    |نام های دیگر کتاب
    | کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏211‎‏/‎‏5‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏6‎‏الف‎‏5
    |data-type='otherBookNames'|
    | موضوع =
    |-
    اسلام - عقاید
    |پدیدآورندگان
    |data-type='authors'|[[مغنیه، محمدجواد]] (نويسنده)
    |-
    |زبان  
    |data-type='language'|عربی
    |-
    |کد کنگره  
    |data-type='congeressCode' style='direction:ltr'|‏BP‎‏ ‎‏211‎‏/‎‏5‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏6‎‏الف‎‏5
    |-
    |موضوع  
    |data-type='subject'|اسلام - عقاید


    اصول دین
    اصول دین
    خط ۲۶: خط ۱۵:


    کلام شیعه امامیه
    کلام شیعه امامیه
    |-
    | ناشر =
    |ناشر  
    دار و مکتبة الهلال
    |data-type='publisher'|دار و مکتبة الهلال
    | مکان نشر =بیروت - لبنان
    |-
    | سال نشر = 1421 ‌‎ق
    |مکان نشر  
    | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE18780AUTOMATIONCODE
    |data-type='publishPlace'|بیروت - لبنان
    | چاپ =1
    |-
    | تعداد جلد =1
    |سال نشر  
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =18780
    |data-type='publishYear'| 1421 هـ.ق
    | کتابخوان همراه نور =18780
    |-class='articleCode'
    | کد پدیدآور =
    |کد اتوماسیون
    | پس از =
    |data-type='automationCode'|AUTOMATIONCODE18780AUTOMATIONCODE
    | پیش از =
    |}
    }}
    </div>
    '''الإسلام و العقل'''، اثر [[مغنیه، محمدجواد|محمدجواد مغنيه]] (بيروت 1322-1400ق، نجف) است كه در آن، ارتباط اسلام و عقل را از منظر كلامى و جدلى، سنجيده و چهار موضوع مهمّ - خدا، نبوت، آخرت و مهدى منتظر(عج) - را محور بحث قرار داده است.
     
     
    == معرفى اجمالى ==
     
     
    «الإسلام و العقل»، اثر محمدجواد مغنيه (بيروت 1322-1400ق، نجف) است كه در آن، ارتباط اسلام و عقل را از منظر كلامى و جدلى، سنجيده و چهار موضوع مهمّ - خدا، نبوت، آخرت و مهدى منتظر(عج) - را محور بحث قرار داده است.


    زمان نگارش اين اثر، متأسفانه مشخص نشده است. كتاب حاضر به زبان عربى جديد نوشته شده است.
    زمان نگارش اين اثر، متأسفانه مشخص نشده است. كتاب حاضر به زبان عربى جديد نوشته شده است.


    == ساختار ==
    ==ساختار==
     
    كتاب حاضر، از مقدمه نویسنده و متن اصلى (شامل چهار مبحث اصلى و ده‌ها بحث فرعى) تشكيل شده است. روش نویسنده در اين اثر، جدلى و كلامى است.
     
    كتاب حاضر، از مقدمه نويسنده و متن اصلى (شامل چهار مبحث اصلى و ده‌ها بحث فرعى) تشكيل شده است. روش نويسنده در اين اثر، جدلى و كلامى است.
     
    اين كتاب چون به زبان عربى جديد نوشته شده است، برخى از تعابير و اصطلاحات امروزى رايج در جوامع عرب‌زبان، در آن مشاهده مى‌شود كه در عربى قديم وجود نداشته است؛ از جمله اين واژگان و اصطلاحات: «هوليوود»، «البترول» و «الجوكر» (ر.ك: متن كتاب، ص57-59)؛ به معناى «شركت سينمايى هاليوود»، «نفت» و «غول».
     
    == گزارش محتوا ==
     
     
    هرچند درباره محتواى اين اثر، گفتنى‌ها فراوان است، ولى به جهت ضيق مجال، به ذكر نمونه‌هايى كوتاه و گويا از مطالب آن اكتفا مى‌شود:


    1. نويسنده در مقدمه‌اش كه تاريخ و مكان نگارش آن را مشخص نكرده، يادآور شده است: «در روايتى از حضرت رسول(ص) آمده است كه اصل دين من، عقل است. دين حضرت محمد(ص)، بر سه پايه استوار است: ايمان به خدا، نبوت و روز قيامت و امامت هم از نبوت منشعب مى‌شود؛ چون رياست عامه در امور دين و دنيا از جانب پيامبر(ص) است و مهدى منتظر(عج) مصداقى از امامت است؛ چون امامى است كه در آخرالزمان مى‌آيد. من مجموعه‌اى مشخص كردم و در آن دليل عقلى را بر اصول اسلام عرضه كردم و مطالب را با عبارات روشنى آوردم و سرانجام مباحث در چهار حلقه فراهم آمد و خدا را شكر كه موفق شدم و روحيه دينى را تقويت كردم و آن را با روش عقلى در جان مشتاقان استوار ساختم و اين مجموعه، موفقيت بزرگى نصيبش شد؛ به‌طورى كه برخى از حلقاتش چهار بار و برخى سه بار و... منتشر گرديد» (مقدمه كتاب، ص5-6).
    اين كتاب چون به زبان عربى جديد نوشته شده است، برخى از تعابير و اصطلاحات امروزى رايج در جوامع عرب‌زبان، در آن مشاهده مى‌شود كه در عربى قديم وجود نداشته است؛ از جمله اين واژگان و اصطلاحات: «هولیوود»، «البترول» و «الجوكر».<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18767/1/57 ر.ک: متن كتاب، ص57-59]</ref>؛ به معناى «شركت سينمايى هاليوود»، «نفت» و «غول».


    2. نويسنده، تأكيد كرده است: «ما اقوال دانشمندان تربيتى را در اين باب، از كتاب «اللّه و العلم الحديث» و «القرآن و العلم الحديث»، نوشته استاد عبدالرزاق نوفل، نقل كرديم و هر كسى كه اين دو كتاب را بخواند، خدا را شكر خواهد كرد كه اين مؤلف درهاى علم و مسيرش را برايش گشوده است» (ر.ك: متن كتاب، ص154، پاورقى 1).
    ==گزارش محتوا==
    هرچند درباره محتواى اين اثر، گفتنى‌ها فراوان است، ولى به جهت ضيق مجال، به ذكر نمونه‌هایى كوتاه و گويا از مطالب آن اكتفا مى‌شود:


    3. نويسنده، با انتقاد از اباحه‌گرايى نوشته است: «در عصر ما انديشه‌اى رواج دارد كه ظاهرش رحمت، ولى باطنش عذاب است و آن اين مطلب است كه دين عبارت از اصلاح دل است و ديگر هيچ. كتاب «الدين و الضمير» را محمود شرقاوى براى توضيح و توجيه همين مقصود نوشته است». سپس نويسنده برخى از انتقادات و اشكالات نسبت به كتاب «الدين و الضمير» را مطرح كرده است (ر.ك: همان، ص175-178).
    #نویسنده در مقدمه‌اش كه تاريخ و مكان نگارش آن را مشخص نكرده، يادآور شده است: «در روايتى از حضرت رسول(ص) آمده است كه اصل دين من، عقل است. دين حضرت محمد(ص)، بر سه پايه استوار است: ايمان به خدا، نبوت و روز قيامت و امامت هم از نبوت منشعب مى‌شود؛ چون رياست عامه در امور دين و دنيا از جانب پيامبر(ص) است و مهدى منتظر(عج) مصداقى از امامت است؛ چون امامى است كه در آخرالزمان مى‌آيد. من مجموعه‌اى مشخص كردم و در آن دليل عقلى را بر اصول اسلام عرضه كردم و مطالب را با عبارات روشنى آوردم و سرانجام مباحث در چهار حلقه فراهم آمد و خدا را شكر كه موفق شدم و روحيه دينى را تقويت كردم و آن را با روش عقلى در جان مشتاقان استوار ساختم و اين مجموعه، موفقيت بزرگى نصيبش شد؛ به‌طورى كه برخى از حلقاتش چهار بار و برخى سه بار و... منتشر گرديد».<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18767/1/5 مقدمه كتاب، ص5-6]</ref>
     
    #نویسنده، تأكيد كرده است: «ما اقوال دانشمندان تربيتى را در اين باب، از كتاب «اللّه و العلم الحديث» و «القرآن و العلم الحديث»، نوشته استاد عبدالرزاق نوفل، نقل كرديم و هر كسى كه اين دو كتاب را بخواند، خدا را شكر خواهد كرد كه اين مؤلف درهاى علم و مسيرش را برایش گشوده است».<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18767/1/154 ر.ک: متن كتاب، ص154، پاورقى 1]</ref>
    4. نويسنده، بااينكه در مقدمه، اين عبارت را نوشته: «و جاءت السلسلة في أربع حلقات: اللّه و العقل، النبوة و العقل، الآخرة و العقل، المهدي المنتظر و العقل» (مقدمه كتاب، ص5)؛ يعنى: «اين مجموعه در چهار حلقه فراهم آمد...» و نيز در جايى ديگر نوشته: «... حوت هذه المجموعة على الكتب الأربعة» (متن كتاب، ص185، پاورقى 1)؛ يعنى: «اين مجموعه، شامل چهار كتاب است»، ولى با اين وصف، عجيب است كه چنين نوشته است: «و بعد أن نفدت النسخ من جميع الطبعات رأينا أن نجمع الحلقات الخمس و نخرجها في كتاب واحد باسم «الإسلام و العقل»؛ تسهيلا على الراغبين» (مقدمه كتاب، ص6)؛ يعنى: «و بعد از آنكه همه نسخه‌هاى چاپ‌شده تمام شد، مناسب ديديم كه اين حلقه‌هاى پنج‌گانه را در يك كتاب به نام اسلام و عقل منتشر سازيم تا به‌راحتى در دسترس قرار گيرد». به نظر مى‌رسد كه تعبير حلقات پنج‌گانه اشتباه است و از اين جهت روى داده كه نويسنده در ذهنش اين بوده كه در اين اثر، مباحث اصول پنج‌گانه را بررسى كرده؛ درحالى‌كه بحث عدل را بررسى نكرده است.
    #نویسنده، با انتقاد از اباحی‌گری نوشته است: «در عصر ما انديشه‌اى رواج دارد كه ظاهرش رحمت، ولى باطنش عذاب است و آن اين مطلب است كه دين عبارت از اصلاح دل است و ديگر هيچ. كتاب «الدين و الضمير» را محمود شرقاوى برای توضيح و توجيه همين مقصود نوشته است». سپس نویسنده برخى از انتقادات و اشكالات نسبت به كتاب «الدين و الضمير» را مطرح كرده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18767/1/175 ر.ک: همان، ص175-178]</ref>
     
    #نویسنده، بااينكه در مقدمه، اين عبارت را نوشته: «و جاءت السلسلة في أربع حلقات: اللّه و العقل، النبوة و العقل، الآخرة و العقل، المهدي المنتظر و العقل».<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18767/1/5 مقدمه كتاب، ص5]</ref>؛ يعنى: «اين مجموعه در چهار حلقه فراهم آمد...» و نيز در جايى ديگر نوشته: «... حوت هذه المجموعة على الكتب الأربعة».<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18767/1/185 متن كتاب، ص185، پاورقى 1]</ref>؛ يعنى: «اين مجموعه، شامل چهار كتاب است»، ولى با اين وصف، عجيب است كه چنين نوشته است: «و بعد أن نفدت النسخ من جميع الطبعات رأينا أن نجمع الحلقات الخمس و نخرجها في كتاب واحد باسم «الإسلام و العقل»؛ تسهيلا على الراغبين».<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18767/1/6 مقدمه كتاب، ص6]</ref>؛ يعنى: «و بعد از آنكه همه نسخه‌هاى چاپ‌شده تمام شد، مناسب ديديم كه اين حلقه‌هاى پنج‌گانه را در یک كتاب به نام اسلام و عقل منتشر سازیم تا به‌راحتى در دسترس قرار گیرد». به نظر مى‌رسد كه تعبير حلقات پنج‌گانه اشتباه است و از اين جهت روى داده كه نویسنده در ذهنش اين بوده كه در اين اثر، مباحث اصول پنج‌گانه را بررسى كرده؛ درحالى‌كه بحث عدل را بررسى نكرده است.
    5. نويسنده، اين سخن را از فيلسوف عرب، «كندى»، نقل كرده: «إنّ خلق الإنسان أو إحيائه بعد الموت أيسر من خلق العالم الأكبر بعد أن لم يكن»؛ «آفرينش انسان يا زنده كردنش بعد از مرگ، از آفرينش جهان بزرگ‌تر بعد از آنكه نبود، آسان‌تر است» و بعد خودش شتاب‌زده افزوده است: «و اين همان مضمون آيه ''' «أَ وَ لَيْسَ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلى وَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَليمُ» ''' (يس81/) است» (متن كتاب، ص128). نظر نويسنده محترم، چندان دقيق نيست؛ زيرا آيه مذكور به اين معناست: «آيا كسى كه آسمان‌ها و زمين را آفريده است، قدرت ندارد كه همانند آنان را بيافريند؟ بله قدرت دارد؛ زيرا اوست كه بسيار آفريننده و خيلى داناست». «كندى» با نظر به قدرت محدود ممكنات، درباره آفرينش نظر داده و بيان كرده كه آفرينش بعد از مرگ، آسان‌تر است؛ چون كسى كه تجربه آفرينش دارد، آفرينش دوم برايش سهل مى‌شود و يا چون در خلقت اول، هيچ مايه‌اى در كار نبود و خلقت از عدم بود، ولى در آفرينش دوم، مايه‌اى وجود دارد. و ليكن آيا براى خدا برخى از امور، سخت و برخى آسان است؟؛ ''' «أَ وَ لَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعيدُهُ إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسير» ''' (عنكبوت19/)؛ «آيا ندانسته‌اند كه چگونه خدا مخلوقات را مى‌آفريند، سپس آنان را باز مى‌گرداند؛ يقيناً اين بر خدا آسان است». نويسنده محترم به بار منفى تعبير «أيسر» در كلام «كندى» توجه نكرده است.
    #نویسنده، اين سخن را از فيلسوف عرب، «كندى»، نقل كرده: «إنّ خلق الإنسان أو إحيائه بعد الموت أيسر من خلق العالم الأكبر بعد أن لم یکن»؛ «آفرينش انسان يا زنده كردنش بعد از مرگ، از آفرينش جهان بزرگ‌تر بعد از آنكه نبود، آسان‌تر است» و بعد خودش شتاب‌زده افزوده است: «و اين همان مضمون آيه''' «أَ وَ لَيْسَ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلى وَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَليمُ»'''.<ref>يس-81</ref>است».<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18767/1/128 متن كتاب، ص128]</ref>نظر نویسنده محترم، چندان دقيق نيست؛ زيرا آيه مذكور به اين معناست: «آيا كسى كه آسمان‌ها و زمين را آفريده است، قدرت ندارد كه همانند آنان را بيافريند؟ بله قدرت دارد؛ زيرا اوست كه بسيار آفريننده و خيلى داناست». «كندى» با نظر به قدرت محدود ممكنات، درباره آفرينش نظر داده و بيان كرده كه آفرينش بعد از مرگ، آسان‌تر است؛ چون كسى كه تجربه آفرينش دارد، آفرينش دوم برایش سهل مى‌شود و يا چون در خلقت اول، هيچ مايه‌اى در كار نبود و خلقت از عدم بود، ولى در آفرينش دوم، مايه‌اى وجود دارد. و لیکن آيا برای خدا برخى از امور، سخت و برخى آسان است؟؛''' «أَ وَ لَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعيدُهُ إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسير»'''.<ref>عنكبوت-19</ref>؛ «آيا ندانسته‌اند كه چگونه خدا مخلوقات را مى‌آفريند، سپس آنان را باز مى‌گرداند؛ يقيناً اين بر خدا آسان است». نویسنده محترم به بار منفى تعبير «أيسر» در كلام «كندى» توجه نكرده است.
     
    #نویسنده باآنكه از نظر فقهى و نويسندگى تواناست، ولى در اين اثر از نظر محتوايى همانند كتاب ديگرش «معالم الفلسفة الإسلامية»، گرفتار برخى از داورى‌هاى عجولانه در باب مسائل فلسفى شده است؛ از جمله در بحثى تحت عنوان «عالَم، حادث است»، چنين نوشته است: «حاول بعض الفلاسفة أن يوفق بين القول بقدم العالم و إيجاد اللّه له؛ فقال: إن للقديم معنيين: الأول، القديم بالذات و هو ما كانت ذاته علة لوجوده و هذا يصدق على اللّه وحده و الثاني، القديم بالزمان و هو الذي لا أول له، غير أنه مقارن لقوة توجده و هو العالم و عليه یکون العالم قديما زمانا، ممكنا ذاتا؛ لأن اللّه أوجده»؛ يعنى: «برخى از فيلسوفان كوشيده‌اند كه بين قول به قديم بودن جهان و اينكه خدا آن را آفريده، جمع كنند و گفته‌اند: قديم دو معنا دارد: اول، قديم ذاتى و آن موجودى است كه ذاتش علت وجود اوست و اين فقط بر خدا صادق است و دوم، قديم زمانى و آن موجودى است كه اول ندارد، ولى مقارن با قدرتى است كه آن را ايجاد مى‌كند و آن، عالَم است و بنابراین، جهان، قديم زمانى و ممكن ذاتى است؛ چون خدا آن را ايجاد كرده است».<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18767/1/145 همان، ص145]</ref>ملاحظه مى‌شود كه نویسنده، تقرير نادرستى از معناى قديم ذاتى عرضه كرده (و هو ما كانت ذاتُه علة لوجوده) و پنداشته كه قديم ذاتى، معلول است و خودش، خودش را آفريده؛ يعنى خودش معلول خودش است و از طرف ديگر، خودش علت خودش است. آشنايان با فلسفه اسلامى مى‌دانند كه چنين تعبيرى سخت ناشيانه و ناسنجيده است و حكيمان اين‌گونه سخن نمى‌گويند.
    6. نويسنده باآنكه از نظر فقهى و نويسندگى تواناست، ولى در اين اثر از نظر محتوايى همانند كتاب ديگرش «معالم الفلسفة الإسلامية»، گرفتار برخى از داورى‌هاى عجولانه در باب مسائل فلسفى شده است؛ از جمله در بحثى تحت عنوان «عالَم، حادث است»، چنين نوشته است: «حاول بعض الفلاسفة أن يوفق بين القول بقدم العالم و إيجاد اللّه له؛ فقال: إن للقديم معنيين: الأول، القديم بالذات و هو ما كانت ذاته علة لوجوده و هذا يصدق على اللّه وحده و الثاني، القديم بالزمان و هو الذي لا أول له، غير أنه مقارن لقوة توجده و هو العالم و عليه يكون العالم قديما زمانا، ممكنا ذاتا؛ لأن اللّه أوجده»؛ يعنى: «برخى از فيلسوفان كوشيده‌اند كه بين قول به قديم بودن جهان و اينكه خدا آن را آفريده، جمع كنند و گفته‌اند: قديم دو معنا دارد: اول، قديم ذاتى و آن موجودى است كه ذاتش علت وجود اوست و اين فقط بر خدا صادق است و دوم، قديم زمانى و آن موجودى است كه اول ندارد، ولى مقارن با قدرتى است كه آن را ايجاد مى‌كند و آن، عالَم است و بنابراين، جهان، قديم زمانى و ممكن ذاتى است؛ چون خدا آن را ايجاد كرده است» (همان، ص145). ملاحظه مى‌شود كه نويسنده، تقرير نادرستى از معناى قديم ذاتى عرضه كرده (و هو ما كانت ذاتُه علة لوجوده) و پنداشته كه قديم ذاتى، معلول است و خودش، خودش را آفريده؛ يعنى خودش معلول خودش است و از طرف ديگر، خودش علت خودش است. آشنايان با فلسفه اسلامى مى‌دانند كه چنين تعبيرى سخت ناشيانه و ناسنجيده است و حكيمان اين‌گونه سخن نمى‌گويند.


    == وضعيت كتاب ==
    == وضعيت كتاب ==
    برای كتاب حاضر، فقط فهرست مطالب.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18767/1/245 همان، ص245-247]</ref>فراهم شده و متأسفانه فهرست‌هاى فنى - آيات، روايات، انبيا و معصومين، اعلام، اديان، مذاهب، قبايل و فرق، كتاب‌ها، مكان‌ها، اصطلاحات و... - و حتى فهرست منابع نيز فراهم نشده است.


    هرچند كتاب حاضر، مستند است، ولى ناهماهنگى در سيستم ارجاعات و استنادات نویسنده مشهود است؛ به‌طورى كه نویسنده، ارجاعاتش را گاه به‌صورت درون‌متنى نوشته.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18767/1/42 مثلاً همان، ص42-43] و [https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18767/1/240 ص240] و...</ref>و گاه به‌صورت پاورقى آورده است. درهرحال، مؤلف در اين پاورقى‌ها منابعش را با ذكر نام نویسنده و كتاب و شماره جلد و صفحه يادآور شده.<ref>مثلاً همان، ص11، پاورقى 2؛ ص240 و...</ref>


    براى كتاب حاضر، فقط فهرست مطالب (همان، ص245-247) فراهم شده و متأسفانه فهرست‌هاى فنى - آيات، روايات، انبيا و معصومين، اعلام، اديان، مذاهب، قبايل و فرق، كتاب‌ها، مكان‌ها، اصطلاحات و... - و حتى فهرست منابع نيز فراهم نشده است.
    البته گاه موضع مورد نظر از كتاب را با ذكر شماره مقاله و فنّ مشخص كرده، ولى شماره صفحات را مشخص نكرده.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18767/1/142 مثلاً همان، ص142، پاورقى 1] و...</ref>و گاه توضيحاتى آورده و در آن، قاعده‌اى از دانش اصول فقه را بيان كرده.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18767/1/109 همان، ص109، پاورقى 1]</ref>و گاه نام شخصيت مورد نظر را آورده.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18767/1/10 همان، ص10]</ref>و گاه مثال‌هایى حديث‌شناسه‌گانه نوشته.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18767/1/11 همان، ص11، پاورقى 1]</ref>و گاه اسامى برخى از كتاب‌ها و نويسندگانش را برای مطالعه بيشتر ياد كرده.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18767/1/44 همان، ص44، پاورقى 1] و [https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18767/1/58 ص58، پاورقى 1]</ref>و گاه اصطلاحى كلامى را تعريف و تفاوتش را با اصطلاحى ديگر بيان كرده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18767/1/87 همان، ص87]</ref>و گاه مصاديق اصطلاحى قرآنى را ذكر كرده و به مطلبى از یک كتاب تفسيرى مشخص از نویسنده‌اى خاص، ولى بدون تعيين شماره جلد و صفحه، استناد كرده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18767/1/63 همان، ص63، پاورقى 1]</ref>


    هرچند كتاب حاضر، مستند است، ولى ناهماهنگى در سيستم ارجاعات و استنادات نويسنده مشهود است؛ به‌طورى كه نويسنده، ارجاعاتش را گاه به‌صورت درون‌متنى نوشته (مثلاً همان، ص42-43 و ص240 و...) و گاه به‌صورت پاورقى آورده است. درهرحال، مؤلف در اين پاورقى‌ها منابعش را با ذكر نام نويسنده و كتاب و شماره جلد و صفحه يادآور شده (مثلاً همان، ص11، پاورقى 2؛ ص240 و...).
    ==پانويس ==
    <references/>


    البته گاه موضع مورد نظر از كتاب را با ذكر شماره مقاله و فنّ مشخص كرده، ولى شماره صفحات را مشخص نكرده (مثلاً همان، ص142، پاورقى 1 و...) و گاه توضيحاتى آورده و در آن، قاعده‌اى از دانش اصول فقه را بيان كرده (همان، ص109، پاورقى 1) و گاه نام شخصيت مورد نظر را آورده (همان، ص10) و گاه مثال‌هايى حديث‌شناسانه نوشته (همان، ص11، پاورقى 1) و گاه اسامى برخى از كتاب‌ها و نويسندگانش را براى مطالعه بيشتر ياد كرده (همان، ص44، پاورقى 1 و ص58، پاورقى 1) و گاه اصطلاحى كلامى را تعريف و تفاوتش را با اصطلاحى ديگر بيان كرده است (همان، ص87) و گاه مصاديق اصطلاحى قرآنى را ذكر كرده و به مطلبى از يك كتاب تفسيرى مشخص از نويسنده‌اى خاص، ولى بدون تعيين شماره جلد و صفحه، استناد كرده است (همان، ص63، پاورقى 1).
    ==منابع مقاله==


    == منابع مقاله ==
    مقدمه و متن كتاب.


     
    ==وابسته‌ها==
    مقدمه و متن كتاب.
    {{وابسته‌ها}}




    == پیوندها ==
    [http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/18767 مطالعه کتاب الاسلام و العقل در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:اسلام، عرفان، غیره]]
    [[رده:اسلام، عرفان، غیره]]
    [[رده:کلام و عقاید]]
    [[رده:کلام و عقاید]]
    [[رده:آثار کلی (مناظرات کلامی، مذاهب کلامی)]]
    [[رده:آثار کلی (مناظرات کلامی، مذاهب کلامی)]]
     
    [[رده:امام مهدی(عج)]]
     

    نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۰۰

    الاسلام و العقل
    الإسلام و العقل
    پدیدآورانمغنیه، محمدجواد (نویسنده)
    ناشردار و مکتبة الهلال
    مکان نشربیروت - لبنان
    سال نشر1421 ‌‎ق
    چاپ1
    موضوعاسلام - عقاید

    اصول دین

    مهدویت

    کلام شیعه امامیه
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏211‎‏/‎‏5‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏6‎‏الف‎‏5
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    الإسلام و العقل، اثر محمدجواد مغنيه (بيروت 1322-1400ق، نجف) است كه در آن، ارتباط اسلام و عقل را از منظر كلامى و جدلى، سنجيده و چهار موضوع مهمّ - خدا، نبوت، آخرت و مهدى منتظر(عج) - را محور بحث قرار داده است.

    زمان نگارش اين اثر، متأسفانه مشخص نشده است. كتاب حاضر به زبان عربى جديد نوشته شده است.

    ساختار

    كتاب حاضر، از مقدمه نویسنده و متن اصلى (شامل چهار مبحث اصلى و ده‌ها بحث فرعى) تشكيل شده است. روش نویسنده در اين اثر، جدلى و كلامى است.

    اين كتاب چون به زبان عربى جديد نوشته شده است، برخى از تعابير و اصطلاحات امروزى رايج در جوامع عرب‌زبان، در آن مشاهده مى‌شود كه در عربى قديم وجود نداشته است؛ از جمله اين واژگان و اصطلاحات: «هولیوود»، «البترول» و «الجوكر».[۱]؛ به معناى «شركت سينمايى هاليوود»، «نفت» و «غول».

    گزارش محتوا

    هرچند درباره محتواى اين اثر، گفتنى‌ها فراوان است، ولى به جهت ضيق مجال، به ذكر نمونه‌هایى كوتاه و گويا از مطالب آن اكتفا مى‌شود:

    1. نویسنده در مقدمه‌اش كه تاريخ و مكان نگارش آن را مشخص نكرده، يادآور شده است: «در روايتى از حضرت رسول(ص) آمده است كه اصل دين من، عقل است. دين حضرت محمد(ص)، بر سه پايه استوار است: ايمان به خدا، نبوت و روز قيامت و امامت هم از نبوت منشعب مى‌شود؛ چون رياست عامه در امور دين و دنيا از جانب پيامبر(ص) است و مهدى منتظر(عج) مصداقى از امامت است؛ چون امامى است كه در آخرالزمان مى‌آيد. من مجموعه‌اى مشخص كردم و در آن دليل عقلى را بر اصول اسلام عرضه كردم و مطالب را با عبارات روشنى آوردم و سرانجام مباحث در چهار حلقه فراهم آمد و خدا را شكر كه موفق شدم و روحيه دينى را تقويت كردم و آن را با روش عقلى در جان مشتاقان استوار ساختم و اين مجموعه، موفقيت بزرگى نصيبش شد؛ به‌طورى كه برخى از حلقاتش چهار بار و برخى سه بار و... منتشر گرديد».[۲]
    2. نویسنده، تأكيد كرده است: «ما اقوال دانشمندان تربيتى را در اين باب، از كتاب «اللّه و العلم الحديث» و «القرآن و العلم الحديث»، نوشته استاد عبدالرزاق نوفل، نقل كرديم و هر كسى كه اين دو كتاب را بخواند، خدا را شكر خواهد كرد كه اين مؤلف درهاى علم و مسيرش را برایش گشوده است».[۳]
    3. نویسنده، با انتقاد از اباحی‌گری نوشته است: «در عصر ما انديشه‌اى رواج دارد كه ظاهرش رحمت، ولى باطنش عذاب است و آن اين مطلب است كه دين عبارت از اصلاح دل است و ديگر هيچ. كتاب «الدين و الضمير» را محمود شرقاوى برای توضيح و توجيه همين مقصود نوشته است». سپس نویسنده برخى از انتقادات و اشكالات نسبت به كتاب «الدين و الضمير» را مطرح كرده است.[۴]
    4. نویسنده، بااينكه در مقدمه، اين عبارت را نوشته: «و جاءت السلسلة في أربع حلقات: اللّه و العقل، النبوة و العقل، الآخرة و العقل، المهدي المنتظر و العقل».[۵]؛ يعنى: «اين مجموعه در چهار حلقه فراهم آمد...» و نيز در جايى ديگر نوشته: «... حوت هذه المجموعة على الكتب الأربعة».[۶]؛ يعنى: «اين مجموعه، شامل چهار كتاب است»، ولى با اين وصف، عجيب است كه چنين نوشته است: «و بعد أن نفدت النسخ من جميع الطبعات رأينا أن نجمع الحلقات الخمس و نخرجها في كتاب واحد باسم «الإسلام و العقل»؛ تسهيلا على الراغبين».[۷]؛ يعنى: «و بعد از آنكه همه نسخه‌هاى چاپ‌شده تمام شد، مناسب ديديم كه اين حلقه‌هاى پنج‌گانه را در یک كتاب به نام اسلام و عقل منتشر سازیم تا به‌راحتى در دسترس قرار گیرد». به نظر مى‌رسد كه تعبير حلقات پنج‌گانه اشتباه است و از اين جهت روى داده كه نویسنده در ذهنش اين بوده كه در اين اثر، مباحث اصول پنج‌گانه را بررسى كرده؛ درحالى‌كه بحث عدل را بررسى نكرده است.
    5. نویسنده، اين سخن را از فيلسوف عرب، «كندى»، نقل كرده: «إنّ خلق الإنسان أو إحيائه بعد الموت أيسر من خلق العالم الأكبر بعد أن لم یکن»؛ «آفرينش انسان يا زنده كردنش بعد از مرگ، از آفرينش جهان بزرگ‌تر بعد از آنكه نبود، آسان‌تر است» و بعد خودش شتاب‌زده افزوده است: «و اين همان مضمون آيه «أَ وَ لَيْسَ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلى وَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَليمُ».[۸]است».[۹]نظر نویسنده محترم، چندان دقيق نيست؛ زيرا آيه مذكور به اين معناست: «آيا كسى كه آسمان‌ها و زمين را آفريده است، قدرت ندارد كه همانند آنان را بيافريند؟ بله قدرت دارد؛ زيرا اوست كه بسيار آفريننده و خيلى داناست». «كندى» با نظر به قدرت محدود ممكنات، درباره آفرينش نظر داده و بيان كرده كه آفرينش بعد از مرگ، آسان‌تر است؛ چون كسى كه تجربه آفرينش دارد، آفرينش دوم برایش سهل مى‌شود و يا چون در خلقت اول، هيچ مايه‌اى در كار نبود و خلقت از عدم بود، ولى در آفرينش دوم، مايه‌اى وجود دارد. و لیکن آيا برای خدا برخى از امور، سخت و برخى آسان است؟؛ «أَ وَ لَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعيدُهُ إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسير».[۱۰]؛ «آيا ندانسته‌اند كه چگونه خدا مخلوقات را مى‌آفريند، سپس آنان را باز مى‌گرداند؛ يقيناً اين بر خدا آسان است». نویسنده محترم به بار منفى تعبير «أيسر» در كلام «كندى» توجه نكرده است.
    6. نویسنده باآنكه از نظر فقهى و نويسندگى تواناست، ولى در اين اثر از نظر محتوايى همانند كتاب ديگرش «معالم الفلسفة الإسلامية»، گرفتار برخى از داورى‌هاى عجولانه در باب مسائل فلسفى شده است؛ از جمله در بحثى تحت عنوان «عالَم، حادث است»، چنين نوشته است: «حاول بعض الفلاسفة أن يوفق بين القول بقدم العالم و إيجاد اللّه له؛ فقال: إن للقديم معنيين: الأول، القديم بالذات و هو ما كانت ذاته علة لوجوده و هذا يصدق على اللّه وحده و الثاني، القديم بالزمان و هو الذي لا أول له، غير أنه مقارن لقوة توجده و هو العالم و عليه یکون العالم قديما زمانا، ممكنا ذاتا؛ لأن اللّه أوجده»؛ يعنى: «برخى از فيلسوفان كوشيده‌اند كه بين قول به قديم بودن جهان و اينكه خدا آن را آفريده، جمع كنند و گفته‌اند: قديم دو معنا دارد: اول، قديم ذاتى و آن موجودى است كه ذاتش علت وجود اوست و اين فقط بر خدا صادق است و دوم، قديم زمانى و آن موجودى است كه اول ندارد، ولى مقارن با قدرتى است كه آن را ايجاد مى‌كند و آن، عالَم است و بنابراین، جهان، قديم زمانى و ممكن ذاتى است؛ چون خدا آن را ايجاد كرده است».[۱۱]ملاحظه مى‌شود كه نویسنده، تقرير نادرستى از معناى قديم ذاتى عرضه كرده (و هو ما كانت ذاتُه علة لوجوده) و پنداشته كه قديم ذاتى، معلول است و خودش، خودش را آفريده؛ يعنى خودش معلول خودش است و از طرف ديگر، خودش علت خودش است. آشنايان با فلسفه اسلامى مى‌دانند كه چنين تعبيرى سخت ناشيانه و ناسنجيده است و حكيمان اين‌گونه سخن نمى‌گويند.

    وضعيت كتاب

    برای كتاب حاضر، فقط فهرست مطالب.[۱۲]فراهم شده و متأسفانه فهرست‌هاى فنى - آيات، روايات، انبيا و معصومين، اعلام، اديان، مذاهب، قبايل و فرق، كتاب‌ها، مكان‌ها، اصطلاحات و... - و حتى فهرست منابع نيز فراهم نشده است.

    هرچند كتاب حاضر، مستند است، ولى ناهماهنگى در سيستم ارجاعات و استنادات نویسنده مشهود است؛ به‌طورى كه نویسنده، ارجاعاتش را گاه به‌صورت درون‌متنى نوشته.[۱۳]و گاه به‌صورت پاورقى آورده است. درهرحال، مؤلف در اين پاورقى‌ها منابعش را با ذكر نام نویسنده و كتاب و شماره جلد و صفحه يادآور شده.[۱۴]

    البته گاه موضع مورد نظر از كتاب را با ذكر شماره مقاله و فنّ مشخص كرده، ولى شماره صفحات را مشخص نكرده.[۱۵]و گاه توضيحاتى آورده و در آن، قاعده‌اى از دانش اصول فقه را بيان كرده.[۱۶]و گاه نام شخصيت مورد نظر را آورده.[۱۷]و گاه مثال‌هایى حديث‌شناسه‌گانه نوشته.[۱۸]و گاه اسامى برخى از كتاب‌ها و نويسندگانش را برای مطالعه بيشتر ياد كرده.[۱۹]و گاه اصطلاحى كلامى را تعريف و تفاوتش را با اصطلاحى ديگر بيان كرده است.[۲۰]و گاه مصاديق اصطلاحى قرآنى را ذكر كرده و به مطلبى از یک كتاب تفسيرى مشخص از نویسنده‌اى خاص، ولى بدون تعيين شماره جلد و صفحه، استناد كرده است.[۲۱]

    پانويس

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.

    وابسته‌ها