نور الحقيقة و نور الحديقة: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    (صفحه ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'> [[پرونده:NUR14518J1.jpg|بندانگش» ایجاد کرد.)
     
    جز (جایگزینی متن - 'ابن‌ع' به 'ابن‌ ع')
     
    (۳۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۱: خط ۱:
    <div class='wikiInfo'>
    {{جعبه اطلاعات کتاب
    [[پرونده:NUR14518J1.jpg|بندانگشتی|نور الحقیقة و نور الحدیقة]]
    | تصویر =NUR14518J1.jpg
    {| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right"
    | عنوان =نور الحقیقة و نور الحدیقة
    |+ |
    | عنوان‌های دیگر =
    |-
    | پدیدآوران =  
    ! نام کتاب!! data-type='bookName'|نور الحقیقة و نور الحدیقة
    [[حسینی جلالی، محمدجواد]] (محقق)
    |-
    |نام های دیگر کتاب
    |data-type='otherBookNames'|
    |-
    |پدیدآورندگان
    |data-type='authors'|[[حسینی جلالی، محمدجواد]] (محقق)


    [[عاملی، حسین بن عبدالصمد]] (نويسنده)
    [[عاملی، حسین بن عبدالصمد]] (نویسنده)
    |-
    | زبان =عربی
    |زبان  
    | کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏247‎‏/‎‏6‎‏ ‎‏/‎‏ع‎‏2‎‏ن‎‏9
    |data-type='language'|عربی
    | موضوع =
    |-
    اخلاق اسلامی
    |کد کنگره  
    | ناشر =
    |data-type='congeressCode' style='direction:ltr'|‏BP‎‏ ‎‏247‎‏/‎‏6‎‏ ‎‏/‎‏ع‎‏2‎‏ن‎‏9
    فکر
    |-
    | مکان نشر =تهران - ایران
    |موضوع  
    | سال نشر = 1387 ش  
    |data-type='subject'|اخلاق اسلامی
    |-
    |ناشر  
    |data-type='publisher'|فکر
    |-
    |مکان نشر  
    |data-type='publishPlace'|تهران - ایران
    |-
    |سال نشر  
    |data-type='publishYear'|955 هـ.ش یا 984 هـ.ق یا 1576 م
    |-class='articleCode'
    |کد اتوماسیون
    |data-type='automationCode'|14518
    |}
    </div>


    | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE14518AUTOMATIONCODE
    | چاپ =1
    | شابک =978-964-96498-5-6
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =14518
    | کتابخوان همراه نور =14518
    | کد پدیدآور =
    | پس از =
    | پیش از =
    }}


    == معرفى اجمالى ==
    '''نور الحقيقة و نور الحديقة'''، اثر [[عاملی، حسین بن عبدالصمد|حسين بن عبدالصمد حارثى همدانى عاملى]] (متوفى 984ق) در علم اخلاق مى‌باشد كه توسط [[حسینی جلالی، محمدجواد|محمدجواد حسينى جلالى]]، در سال 1403ق، تحقيق، تنظيم و گردآورى شده است.
     
     
    «نور الحقيقة و نور الحديقة»، اثر حسين بن عبد الصمد حارثى همدانى عاملى (متوفى 984ق) در علم اخلاق مى‌باشد كه توسط محمدجواد حسينى جلالى، در سال 1403ق، تحقيق، تنظيم و گردآورى شده است.


    كتاب به زبان عربى نوشته شده و كتابت آن، در شعبان 945ق، پايان يافته است.
    كتاب به زبان عربى نوشته شده و كتابت آن، در شعبان 945ق، پايان يافته است.


    آنچه باعث اهميت كتاب حاضر مى‌شود، آن است كه اين كتاب، از جمله آثارى است كه باعث انتقال ميرات كهن اماميه از جبل عامل به ايران شده است (رحمتى، محمدكاظم، 1383، ص 24).
    آنچه باعث اهميت كتاب حاضر مى‌شود، آن است كه اين كتاب، از جمله آثارى است كه باعث انتقال ميرات كهن اماميه از جبل عامل به ايران شده است<ref>رحمتى، محمدكاظم، 1383، ص 24</ref>


    == ساختار ==
    == ساختار ==
    كتاب با سه مقدمه از محمدحسين جلالى، محقق و نویسنده، آغاز و مطالب در بيست و دو باب و هر باب، در چندين فصل، تنظيم شده است.


    اين كتاب در حقيقت تلخيصى از كتاب «أدب الدنيا والدين» ابوالحسن [[ماوردی، علی بن محمد|على بن محمد ماوردى]] (متوفى 450ق) است<ref>رحمتى، محمدكاظم، 1383، ص 26</ref>


    كتاب با سه مقدمه از محمدحسين جلالى، محقق و نويسنده، آغاز و مطالب در بيست و دو باب و هر باب، در چندين فصل، تنظيم شده است.
    نسخه‌هاى اساس چاپ كتاب نور الحقيقة، تحرير متأخر اين كتاب توسط خود نویسنده است. دليل اين امر، ياد كردن از شاه طهماسب صفوى است و مشخص است كه حارثى ديباچه اين كتاب را در ايران به نام شاه طهماسب تغيير داده است كه البته اين كار عملى رايج بوده است<ref>همان</ref>
     
    اين كتاب در حقيقت تلخيصى از كتاب «أدب الدنيا و الدين» ابوالحسن على بن محمد ماوردى (متوفى 450ق) است (رحمتى، محمدكاظم، 1383، ص 26).
     
    نسخه‌هاى اساس چاپ كتاب نور الحقيقة، تحرير متأخر اين كتاب توسط خود نويسنده است. دليل اين امر، ياد كردن از شاه طهماسب صفوى است و مشخص است كه حارثى ديباچه اين كتاب را در ايران به نام شاه طهماسب تغيير داده است كه البته اين كار عملى رايج بوده است (همان).


    متأسفانه اين ديباچه در متن فعلى موجود نيست. اين ديباچه دلالت دارد كه حارثى اين كتاب را در سفر به استانبول تلخيص كرده است و احتمالا غرض وى از اين كار نشان دادن توان علمى خود جهت اخذ اجازه تدريس در يكى از مدارس جبل عامل بوده است؛ امرى كه ميان عالمان، متداول بوده است (همان، ص 27).
    متأسفانه اين ديباچه در متن فعلى موجود نيست. اين ديباچه دلالت دارد كه حارثى اين كتاب را در سفر به استانبول تلخيص كرده است و احتمالا غرض وى از اين كار نشان دادن توان علمى خود جهت اخذ اجازه تدريس در يكى از مدارس جبل عامل بوده است؛ امرى كه ميان عالمان، متداول بوده است<ref>همان، ص 27</ref>


    نويسنده در ذكر منابع و مصادر مورد استفاده خويش، فقط از دو كتاب زير نام برده است:
    نویسنده در ذكر منابع و مصادر مورد استفاده خويش، فقط از دو كتاب زير نام برده است:


    الف)- «بيان و تبيين»، اثر ابى‌عثمان عمرو بن بحر جاحظ (متوفى 255ق). از اين منبع، فقط در يك مورد، در ص 282، نام برده شده است.
    الف)- «بيان و تبيين»، اثر ابى‌عثمان [[جاحظ، عمرو بن بحر|عمرو بن بحر جاحظ]] (متوفى 255ق). از اين منبع، فقط در يك مورد، در ص 282، نام برده شده است.


    ب)- «منشور الحكم»؛ در موارد فراوانى از اين كتاب، نقل شده است از جمله: ص 38، 100، 154 و... (مقدمه محمدحسين جلالى، ص 10).
    ب)- «منشور الحكم»؛ در موارد فراوانى از اين كتاب، نقل شده است از جمله: ص 38، 100، 154 و..<ref>مقدمه محمدحسين جلالى، ص 10</ref>


    نويسنده در تدوين مطالب كتاب، از كلمات حكمت‌آميز حكما و فلاسفه امم، ملل، قوميت‌ها، مذاهب و عقايد مختلف نيز استفاده نموده است، از جمله حكماى قبل از اسلام، مانند: اقليدس، اردشير، بزرگمهر، لقمان، پادشاه چين و هند، قيصر و اسكندر و همچنين مشاهير و حكماى اسلامى، از جمله: امام على(ع)، سلمان فارسى، عبد الله بن مسعود، صهيب بن سنان، ابن زبير، عدى بن حاتم، ابن عباس، ابوالأسود دئلى، عبد الله بن عمر، سفيان ثورى، يحيى بن خالد، فضل بن سهل و.. (همان، ص 13).
    نویسنده در تدوين مطالب كتاب، از كلمات حكمت‌آميز حكما و فلاسفه امم، ملل، قوميت‌ها، مذاهب و عقايد مختلف نيز استفاده نموده است، از جمله حكماى قبل از اسلام، مانند: اقليدس، اردشير، بزرگمهر، لقمان، پادشاه چين و هند، قيصر و اسكندر و همچنين مشاهير و حكماى اسلامى، از جمله: [[امام على(ع)]]، سلمان فارسى، عبدالله بن مسعود، صهيب بن سنان، ابن زبير، عدى بن حاتم، [[ابن‌ عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]]، ابوالأسود دئلى، عبدالله بن عمر، سفيان ثورى، يحيى بن خالد، فضل بن سهل و.<ref>همان، ص 13</ref>


    == گزارش محتوا ==
    == گزارش محتوا ==
    در مقدمه محمدحسين جلالى، در ابتدا شرح حال نسبتا مفصلى از نویسنده و آثار وى ارائه شده و در ادامه، مطالبى پيرامون اثر حاضر بيان گرديده است<ref>مقدمه محمدحسين جلالى، ص 5 تا 21</ref>


    در مقدمه محقق، ضمن اشاره به جايگاه و اهميت تزكيه نفس، نسخ كتاب بررسى و در ادامه، روش تحقيق بيان شده است. محقق، معتقد است انسان به كمال نخواهد رسيد، مگر به‌واسطه تزكيه و تربيت اخلاق و انسان به ميزان بهره‌مندى از مكارم و محاسن اخلاقى خود، به كمال و شرافت انسانى خواهد رسيد<ref>مقدمه محقق، ص 22 تا 30</ref>


    در مقدمه محمدحسين جلالى، در ابتدا شرح حال نسبتا مفصلى از نويسنده و آثار وى ارائه شده و در ادامه، مطالبى پيرامون اثر حاضر بيان گرديده است (مقدمه محمدحسين جلالى، ص 5 تا 21).
    مقدمه مؤلف، مطالبى است مختصر پيرامون عقل، اهميت، ارزش و جايگاه آن در كمال انسان<ref>مقدمه مؤلف، ص 33 تا 35</ref>


    در مقدمه محقق، ضمن اشاره به جايگاه و اهميت تزكيه نفس، نسخ كتاب بررسى و در ادامه، روش تحقيق بيان شده است. محقق، معتقد است انسان به كمال نخواهد رسيد، مگر به‌واسطه تزكيه و تربيت اخلاق و انسان به ميزان بهره‌مندى از مكارم و محاسن اخلاقى خود، به كمال و شرافت انسانى خواهد رسيد (مقدمه محقق، ص 22 تا 30).
    باب اول، در مورد عقل مى‌باشد. نویسنده در ابتدا، عقل را به دو قسم غريزى و مكتسب، تقسيم كرده و پس از توضيح و تشريح هريك، در شش فصل زير، مطالب را دنبال كرده است:


    مقدمه مؤلف، مطالبى است مختصر پيرامون عقل، اهميت، ارزش و جايگاه آن در كمال انسان (مقدمه مؤلف، ص 33 تا 35).
    در فصل اول، از حيله‌گرى و مكارى بحث شده و در مورد اينكه آيا شخص داهى و حيله‌گر عاقل ناميده مى‌شود يا خير، سخن به ميان آمده است<ref>متن كتاب، ص 40</ref>


    باب اول، در مورد عقل مى‌باشد. نويسنده در ابتدا، عقل را به دو قسم غريزى و مكتسب، تقسيم كرده و پس از توضيح و تشريح هريك، در شش فصل زير، مطالب را دنبال كرده است:
    در مورد اينكه اگر كسى از عقل خويش در راه حيله‌گرى و شرارت استفاده كند، آيا مى‌توان اطلاق عقل نمود يا نه، اختلاف وجود دارد و نویسنده در اين باره، به دو عقيده زير، اشاره كرده است:


    در فصل اول، از حيله‌گرى و مكارى بحث شده و در مورد اينكه آيا شخص داهى و حيله‌گر عاقل ناميده مى‌شود يا خير، سخن به ميان آمده است (متن كتاب، ص 40).
    عده‌اى معتقدند به علت وجود عقل در چنين شخصى، مى‌توان او را عاقل ناميد، اما برخى ديگر، بر اين باورند كه اطلاق عاقل بر چنين شخصى، صحيح نمى‌باشد؛ زيرا خير و دين، از مقتضيات عقل بوده و عقل را با شرارت، كارى نيست<ref>همان</ref>


    در مورد اينكه اگر كسى از عقل خويش در راه حيله‌گرى و شرارت استفاده كند، آيا مى‌توان اطلاق عقل نمود يا نه، اختلاف وجود دارد و نويسنده در اين باره، به دو عقيده زير، اشاره كرده است:
    در فصل دوم، از شرافت عقل سخن به ميان آمده و در اين زمينه، به اقوال برخى از حكما، علما، صلحا، بلغا و شعرا، اشاره شده است<ref>همان، ص 42</ref>


    عده‌اى معتقدند به علت وجود عقل در چنين شخصى، مى‌توان او را عاقل ناميد، اما برخى ديگر، بر اين باورند كه اطلاق عاقل بر چنين شخصى، صحيح نمى‌باشد؛ زيرا خير و دين، از مقتضيات عقل بوده و عقل را با شرارت، كارى نيست (همان).
    در فصل سوم، به دورى از مجالست و مصاحبت با احمق، توصيه شده و در فصل چهارم، به اضداد عقل اشاره شده است كه از جمله آن‌ها عبارتند از پيروى از هواى نفس<ref>همان، ص 45 تا 47</ref>


    در فصل دوم، از شرافت عقل سخن به ميان آمده و در اين زمينه، به اقوال برخى از حكما، علما، صلحا، بلغا و شعرا، اشاره شده است (همان، ص 42).
    در فصل پنجم، به اثر هوى‌پرستى و همچنين عدم پيروى از هواى نفس در عقل اشاره شده و در فصل ششم، اين امر مورد بحث و بررسى قرار گرفته است كه تقواى الهى، نافع‌ترين چيز در رشد و پروش عقل مى‌باشد<ref>همان، ص 50 تا 52</ref>


    در فصل سوم، به دورى از مجالست و مصاحبت با احمق، توصيه شده و در فصل چهارم، به اضداد عقل اشاره شده است كه از جمله آن‌ها عبارتند از پيروى از هواى نفس (همان، ص 45 تا 47).
    باب دوم، در مورد علم مى‌باشد. نویسنده در ابتدا، به بيان شرافت و فضيلت علم پرداخته و به اين نكته اشاره مى‌كند كه فضليت اهل علم، قابل كتمان نيست، مگر نزد جاهلين و سپس اقدام به بيان موانع طلب علم از جمله، مشكلات مادى، سخت بودن تعلم، كندذهن بودن و... كرده است<ref>همان، ص 64</ref>


    در فصل پنجم، به اثر هوى‌پرستى و همچنين عدم پيروى از هواى نفس در عقل اشاره شده و در فصل ششم، اين امر مورد بحث و بررسى قرار گرفته است كه تقواى الهى، نافع‌ترين چيز در رشد و پروش عقل مى‌باشد (همان، ص 50 تا 52).
    از جمله مباحث مطرح‌شده در اين باب، عبارتند از: شرافت تمامى علوم؛ قصد و نيت طالب علم؛ لزوم ابتدا از اول علوم تا آخر آن نه بالعكس؛ موانع حظ از علم پس از تصور و فهم آن؛ استقثال حفظ علم و كوتاهى متعلم در آن؛ شروط كمال؛ آنچه كه طالب علم، ملزم به رعايت آن مى‌باشد؛ ضرورت اعتدال در رأى؛ آداب علماء؛ كثرت و قلت علم؛ وجوب عمل به علم؛ بذل علم و بخل از آن؛ فراست عالم و..<ref>همان، ص 68 تا 104</ref>


    باب دوم، در مورد علم مى‌باشد. نويسنده در ابتدا، به بيان شرافت و فضيلت علم پرداخته و به اين نكته اشاره مى‌كند كه فضليت اهل علم، قابل كتمان نيست، مگر نزد جاهلين و سپس اقدام به بيان موانع طلب علم از جمله، مشكلات مادى، سخت بودن تعلم، كندذهن بودن و... كرده است (همان، ص 64).
    در باب سوم، مطالب مختصرى در رابطه با كتابت و عوارض خط<ref>همان، ص 107</ref> و در باب چهارم، مباحثى پيرامون الفاظ پيچيده و رازآلود و برخى از رموز، مطرح شده است<ref>همان، ص 114</ref>


    از جمله مباحث مطرح‌شده در اين باب، عبارتند از: شرافت تمامى علوم؛ قصد و نيت طالب علم؛ لزوم ابتدا از اول علوم تا آخر آن نه بالعكس؛ موانع حظ از علم پس از تصور و فهم آن؛ استقثال حفظ علم و كوتاهى متعلم در آن؛ شروط كمال؛ آنچه كه طالب علم، ملزم به رعايت آن مى‌باشد؛ ضرورت اعتدال در رأى؛ آداب علماء؛ كثرت و قلت علم؛ وجوب عمل به علم؛ بذل علم و بخل از آن؛ فراست عالم و... (همان، ص 68 تا 104).
    باب پنجم، در نه فصل، در مذمت دنيا و متعلقات آن مى‌باشد. عناوين اين فصول، عبارتند از: زهد؛ قناعت؛ رياضت نفس؛ ناتوان و نيازمند آفريده شدن مردمان، يكى از حكمت‌هاى خداوند است؛ آنچه كار دنيا با آن سامان مى‌يابد؛ آنچه كه باعث بهبودى حال انسان در دنيا مى‌شود؛ حال انسان در مكسب و حب مال و حرص و بخل<ref>همان، ص 117</ref>


    در باب سوم، مطالب مختصرى در رابطه با كتابت و عوارض خط (همان، ص 107) و در باب چهارم، مباحثى پيرامون الفاظ پيچيده و رازآلود و برخى از رموز، مطرح شده است (همان، ص 114).
    باب ششم، در رابطه با ادب نفس مى‌باشد. نویسنده، معتقد است كه ادب نفس و مزين شدن آن به آداب، صفات، افعال و اقوال نيكو، بر انسان واجب بوده و نفع آن، يا در دنيا و آخرت به او مى‌رسد، مانند صدق، سخاوت و... يا در دنيا، مانند: مشورت، كتمان سر و..<ref>همان، ص 159</ref>


    باب پنجم، در نه فصل، در مذمت دنيا و متعلقات آن مى‌باشد. عناوين اين فصول، عبارتند از: زهد؛ قناعت؛ رياضت نفس؛ ناتوان و نيازمند آفريده شدن مردمان، يكى از حكمت‌هاى خداوند است؛ آنچه كار دنيا با آن سامان مى‌يابد؛ آنچه كه باعث بهبودى حال انسان در دنيا مى‌شود؛ حال انسان در مكسب و حب مال و حرص و بخل (همان، ص 117).
    به اعتقاد نویسنده، اگر انسان زبان نداشت، مانند حيوانات و بهايم بود، زيرا زبان، از ضمير و مكتومات آدمى خبر داده و وسيله‌اى براى ارتباط با هم‌نوع مى‌باشد. در باب هفتم، مطالبى پيرامون زبان و فوايد سكوت بيان شده است<ref>همان، ص165</ref>
     
    باب ششم، در رابطه با ادب نفس مى‌باشد. نويسنده، معتقد است كه ادب نفس و مزين شدن آن به آداب، صفات، افعال و اقوال نيكو، بر انسان واجب بوده و نفع آن، يا در دنيا و آخرت به او مى‌رسد، مانند صدق، سخاوت و... يا در دنيا، مانند: مشورت، كتمان سر و... (همان، ص 159).
     
    به اعتقاد نويسنده، اگر انسان زبان نداشت، مانند حيوانات و بهايم بود، زيرا زبان، از ضمير و مكتومات آدمى خبر داده و وسيله‌اى براى ارتباط با هم‌نوع مى‌باشد. در باب هفتم، مطالبى پيرامون زبان و فوايد سكوت بيان شده است (همان، ص165).


    عنوان ساير ابواب، عبارت است از: صدق و كذب؛ كتمان سر؛ مشورت؛ كبر و عجب؛ حلم و غضب؛ صبر و جزع؛ سخا و بخل؛ حسن خلق؛ حيا؛ مصاحبت و رفاقت؛ مزاح و شوخى؛ حسادت؛ طيره و تفأل؛ آرزو و اميدوارى و مرگ.
    عنوان ساير ابواب، عبارت است از: صدق و كذب؛ كتمان سر؛ مشورت؛ كبر و عجب؛ حلم و غضب؛ صبر و جزع؛ سخا و بخل؛ حسن خلق؛ حيا؛ مصاحبت و رفاقت؛ مزاح و شوخى؛ حسادت؛ طيره و تفأل؛ آرزو و اميدوارى و مرگ.
    خط ۱۱۰: خط ۹۲:
    در پاورقى‌ها بيشتر به ذكر منابع و اشاره به اختلاف نسخ پرداخته شده است.
    در پاورقى‌ها بيشتر به ذكر منابع و اشاره به اختلاف نسخ پرداخته شده است.


    ==پانويس ==
    <references/>
    == منابع مقاله ==
    == منابع مقاله ==


    1. مقدمه و متن كتاب.


    1. مقدمه و متن كتاب.
    2. رحمتى، محمدكاظم، «حسين بن عبدالصمد حارثى و كتاب نور الحقيقة و نور الحديقة»، پايگاه مجلات تخصصى نور، مجله كتاب ماه دين، تير 1383، شماره 81 (از صفحه 24 تا 28).
     
    ==وابسته‌ها==
    {{وابسته‌ها}}


    2. رحمتى، محمدكاظم، «حسين بن عبد الصمد حارثى و كتاب نور الحقيقة و نور الحديقة»، پايگاه مجلات تخصصى نور، مجله كتاب ماه دين، تير 1383، شماره 81 (از صفحه 24 تا 28).




    == پیوندها ==
    [http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/18297 مطالعه کتاب نور الحقیقة و نور الحدیقة در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:اسلام، عرفان، غیره]]
    [[رده:اسلام، عرفان، غیره]]
    [[رده:اخلاق اسلامی]]
    [[رده:اخلاق اسلامی]]
    [[رده:آثارکلی اخلاق قرن 1 – 14]]
    [[رده:آثار کلی اخلاق قرن 1 – 14]]
     
     

    نسخهٔ کنونی تا ‏۲۳ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۶:۳۶

    نور الحقیقة و نور الحدیقة
    نور الحقيقة و نور الحديقة
    پدیدآورانحسینی جلالی، محمدجواد (محقق) عاملی، حسین بن عبدالصمد (نویسنده)
    ناشرفکر
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1387 ش
    چاپ1
    شابک978-964-96498-5-6
    موضوعاخلاق اسلامی
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏247‎‏/‎‏6‎‏ ‎‏/‎‏ع‎‏2‎‏ن‎‏9
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    نور الحقيقة و نور الحديقة، اثر حسين بن عبدالصمد حارثى همدانى عاملى (متوفى 984ق) در علم اخلاق مى‌باشد كه توسط محمدجواد حسينى جلالى، در سال 1403ق، تحقيق، تنظيم و گردآورى شده است.

    كتاب به زبان عربى نوشته شده و كتابت آن، در شعبان 945ق، پايان يافته است.

    آنچه باعث اهميت كتاب حاضر مى‌شود، آن است كه اين كتاب، از جمله آثارى است كه باعث انتقال ميرات كهن اماميه از جبل عامل به ايران شده است[۱]

    ساختار

    كتاب با سه مقدمه از محمدحسين جلالى، محقق و نویسنده، آغاز و مطالب در بيست و دو باب و هر باب، در چندين فصل، تنظيم شده است.

    اين كتاب در حقيقت تلخيصى از كتاب «أدب الدنيا والدين» ابوالحسن على بن محمد ماوردى (متوفى 450ق) است[۲]

    نسخه‌هاى اساس چاپ كتاب نور الحقيقة، تحرير متأخر اين كتاب توسط خود نویسنده است. دليل اين امر، ياد كردن از شاه طهماسب صفوى است و مشخص است كه حارثى ديباچه اين كتاب را در ايران به نام شاه طهماسب تغيير داده است كه البته اين كار عملى رايج بوده است[۳]

    متأسفانه اين ديباچه در متن فعلى موجود نيست. اين ديباچه دلالت دارد كه حارثى اين كتاب را در سفر به استانبول تلخيص كرده است و احتمالا غرض وى از اين كار نشان دادن توان علمى خود جهت اخذ اجازه تدريس در يكى از مدارس جبل عامل بوده است؛ امرى كه ميان عالمان، متداول بوده است[۴]

    نویسنده در ذكر منابع و مصادر مورد استفاده خويش، فقط از دو كتاب زير نام برده است:

    الف)- «بيان و تبيين»، اثر ابى‌عثمان عمرو بن بحر جاحظ (متوفى 255ق). از اين منبع، فقط در يك مورد، در ص 282، نام برده شده است.

    ب)- «منشور الحكم»؛ در موارد فراوانى از اين كتاب، نقل شده است از جمله: ص 38، 100، 154 و..[۵]

    نویسنده در تدوين مطالب كتاب، از كلمات حكمت‌آميز حكما و فلاسفه امم، ملل، قوميت‌ها، مذاهب و عقايد مختلف نيز استفاده نموده است، از جمله حكماى قبل از اسلام، مانند: اقليدس، اردشير، بزرگمهر، لقمان، پادشاه چين و هند، قيصر و اسكندر و همچنين مشاهير و حكماى اسلامى، از جمله: امام على(ع)، سلمان فارسى، عبدالله بن مسعود، صهيب بن سنان، ابن زبير، عدى بن حاتم، ابن عباس، ابوالأسود دئلى، عبدالله بن عمر، سفيان ثورى، يحيى بن خالد، فضل بن سهل و.[۶]

    گزارش محتوا

    در مقدمه محمدحسين جلالى، در ابتدا شرح حال نسبتا مفصلى از نویسنده و آثار وى ارائه شده و در ادامه، مطالبى پيرامون اثر حاضر بيان گرديده است[۷]

    در مقدمه محقق، ضمن اشاره به جايگاه و اهميت تزكيه نفس، نسخ كتاب بررسى و در ادامه، روش تحقيق بيان شده است. محقق، معتقد است انسان به كمال نخواهد رسيد، مگر به‌واسطه تزكيه و تربيت اخلاق و انسان به ميزان بهره‌مندى از مكارم و محاسن اخلاقى خود، به كمال و شرافت انسانى خواهد رسيد[۸]

    مقدمه مؤلف، مطالبى است مختصر پيرامون عقل، اهميت، ارزش و جايگاه آن در كمال انسان[۹]

    باب اول، در مورد عقل مى‌باشد. نویسنده در ابتدا، عقل را به دو قسم غريزى و مكتسب، تقسيم كرده و پس از توضيح و تشريح هريك، در شش فصل زير، مطالب را دنبال كرده است:

    در فصل اول، از حيله‌گرى و مكارى بحث شده و در مورد اينكه آيا شخص داهى و حيله‌گر عاقل ناميده مى‌شود يا خير، سخن به ميان آمده است[۱۰]

    در مورد اينكه اگر كسى از عقل خويش در راه حيله‌گرى و شرارت استفاده كند، آيا مى‌توان اطلاق عقل نمود يا نه، اختلاف وجود دارد و نویسنده در اين باره، به دو عقيده زير، اشاره كرده است:

    عده‌اى معتقدند به علت وجود عقل در چنين شخصى، مى‌توان او را عاقل ناميد، اما برخى ديگر، بر اين باورند كه اطلاق عاقل بر چنين شخصى، صحيح نمى‌باشد؛ زيرا خير و دين، از مقتضيات عقل بوده و عقل را با شرارت، كارى نيست[۱۱]

    در فصل دوم، از شرافت عقل سخن به ميان آمده و در اين زمينه، به اقوال برخى از حكما، علما، صلحا، بلغا و شعرا، اشاره شده است[۱۲]

    در فصل سوم، به دورى از مجالست و مصاحبت با احمق، توصيه شده و در فصل چهارم، به اضداد عقل اشاره شده است كه از جمله آن‌ها عبارتند از پيروى از هواى نفس[۱۳]

    در فصل پنجم، به اثر هوى‌پرستى و همچنين عدم پيروى از هواى نفس در عقل اشاره شده و در فصل ششم، اين امر مورد بحث و بررسى قرار گرفته است كه تقواى الهى، نافع‌ترين چيز در رشد و پروش عقل مى‌باشد[۱۴]

    باب دوم، در مورد علم مى‌باشد. نویسنده در ابتدا، به بيان شرافت و فضيلت علم پرداخته و به اين نكته اشاره مى‌كند كه فضليت اهل علم، قابل كتمان نيست، مگر نزد جاهلين و سپس اقدام به بيان موانع طلب علم از جمله، مشكلات مادى، سخت بودن تعلم، كندذهن بودن و... كرده است[۱۵]

    از جمله مباحث مطرح‌شده در اين باب، عبارتند از: شرافت تمامى علوم؛ قصد و نيت طالب علم؛ لزوم ابتدا از اول علوم تا آخر آن نه بالعكس؛ موانع حظ از علم پس از تصور و فهم آن؛ استقثال حفظ علم و كوتاهى متعلم در آن؛ شروط كمال؛ آنچه كه طالب علم، ملزم به رعايت آن مى‌باشد؛ ضرورت اعتدال در رأى؛ آداب علماء؛ كثرت و قلت علم؛ وجوب عمل به علم؛ بذل علم و بخل از آن؛ فراست عالم و..[۱۶]

    در باب سوم، مطالب مختصرى در رابطه با كتابت و عوارض خط[۱۷] و در باب چهارم، مباحثى پيرامون الفاظ پيچيده و رازآلود و برخى از رموز، مطرح شده است[۱۸]

    باب پنجم، در نه فصل، در مذمت دنيا و متعلقات آن مى‌باشد. عناوين اين فصول، عبارتند از: زهد؛ قناعت؛ رياضت نفس؛ ناتوان و نيازمند آفريده شدن مردمان، يكى از حكمت‌هاى خداوند است؛ آنچه كار دنيا با آن سامان مى‌يابد؛ آنچه كه باعث بهبودى حال انسان در دنيا مى‌شود؛ حال انسان در مكسب و حب مال و حرص و بخل[۱۹]

    باب ششم، در رابطه با ادب نفس مى‌باشد. نویسنده، معتقد است كه ادب نفس و مزين شدن آن به آداب، صفات، افعال و اقوال نيكو، بر انسان واجب بوده و نفع آن، يا در دنيا و آخرت به او مى‌رسد، مانند صدق، سخاوت و... يا در دنيا، مانند: مشورت، كتمان سر و..[۲۰]

    به اعتقاد نویسنده، اگر انسان زبان نداشت، مانند حيوانات و بهايم بود، زيرا زبان، از ضمير و مكتومات آدمى خبر داده و وسيله‌اى براى ارتباط با هم‌نوع مى‌باشد. در باب هفتم، مطالبى پيرامون زبان و فوايد سكوت بيان شده است[۲۱]

    عنوان ساير ابواب، عبارت است از: صدق و كذب؛ كتمان سر؛ مشورت؛ كبر و عجب؛ حلم و غضب؛ صبر و جزع؛ سخا و بخل؛ حسن خلق؛ حيا؛ مصاحبت و رفاقت؛ مزاح و شوخى؛ حسادت؛ طيره و تفأل؛ آرزو و اميدوارى و مرگ.

    وضعيت كتاب

    فهارس كتاب، شامل فهرست مطالب، آيات، احاديث، مصطلحات؛ اقوال و امثال عرب؛ قوافى، كتب و مصادر تحقيق، در انتهاى كتاب جاى گرفته است.

    در پاورقى‌ها بيشتر به ذكر منابع و اشاره به اختلاف نسخ پرداخته شده است.

    پانويس

    1. رحمتى، محمدكاظم، 1383، ص 24
    2. رحمتى، محمدكاظم، 1383، ص 26
    3. همان
    4. همان، ص 27
    5. مقدمه محمدحسين جلالى، ص 10
    6. همان، ص 13
    7. مقدمه محمدحسين جلالى، ص 5 تا 21
    8. مقدمه محقق، ص 22 تا 30
    9. مقدمه مؤلف، ص 33 تا 35
    10. متن كتاب، ص 40
    11. همان
    12. همان، ص 42
    13. همان، ص 45 تا 47
    14. همان، ص 50 تا 52
    15. همان، ص 64
    16. همان، ص 68 تا 104
    17. همان، ص 107
    18. همان، ص 114
    19. همان، ص 117
    20. همان، ص 159
    21. همان، ص165

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن كتاب.

    2. رحمتى، محمدكاظم، «حسين بن عبدالصمد حارثى و كتاب نور الحقيقة و نور الحديقة»، پايگاه مجلات تخصصى نور، مجله كتاب ماه دين، تير 1383، شماره 81 (از صفحه 24 تا 28).

    وابسته‌ها