دیوان عطار: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (+{{شعر و شاعری}}) |
||
(۲۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات کتاب | |||
| تصویر =NUR01302J1.jpg | |||
| عنوان =دیوان عطار | |||
| عنوانهای دیگر =دیوان | |||
| پدیدآوران = | |||
[[عطار، محمد بن ابراهیم]] (نویسنده) | |||
| | |||
| | |||
[[تفضلی، تقی]] (تصحيح و تنظيم) | [[تفضلی، تقی]] (تصحيح و تنظيم) | ||
| زبان =فارسی | |||
|زبان | | کد کنگره =PIR 5035 | ||
| موضوع = | |||
شعر فارسی - قرن 6ق. | |||
|کد کنگره | | ناشر = | ||
شرکت انتشارات علمی و فرهنگی | |||
| مکان نشر =تهران - ایران | |||
|موضوع | | سال نشر = 1384 ش | ||
|ناشر | |||
|مکان نشر | |||
|سال نشر | |||
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE01302AUTOMATIONCODE | |||
| چاپ =11 | |||
| شابک =964-445-025-6 | |||
| تعداد جلد =1 | |||
| کتابخانۀ دیجیتال نور =01302 | |||
| کتابخوان همراه نور =01302 | |||
| کد پدیدآور = | |||
| پس از = | |||
| پیش از = | |||
}} | |||
'''ديوان(غزلها و قصيدهها)'''، اثر [[عطار، محمد بن ابراهیم|فريدالدين عطار نيشابورى]]، به زبان فارسى است. پس از «تذكرة الاولياء»، ديوان عطار را به گمان قوى بايد دومين تجربه ادبى او در زمينه تأليف، شمرد. اين مجموعه، شعرهاى غنايى عطار را از نخستين تا آخرين آنها در بر دارد و با خواندن آن، گسترش قريحه شاعرى را در وجود او مىتوان پى گرفت. ديوان او بيشتر غزلهاى عاشقانه، عرفانى و قلندروارش را در خود جاى داده است، اما شمارى از قصيدهها و اندكى از ترجيعات(ترجيعبند و تركيببند) نيز در آن يافت مىشود. | |||
'''ديوان(غزلها و قصيدهها)'''، اثر | |||
== ساختار == | == ساختار == | ||
ديوان عطار، به ترتيب مشتمل است بر 872 غزل، 30 قصيده، 1 تركيببند هفت بندى، 1 ترجيعبند هفت بندى و 1 تركيببند شش بندى. | ديوان عطار، به ترتيب مشتمل است بر 872 غزل، 30 قصيده، 1 تركيببند هفت بندى، 1 ترجيعبند هفت بندى و 1 تركيببند شش بندى. | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
صور خيال ديوان عطار را به دو بخش تصويرهاى تكرارى و تصويرهاى تازه و ابتكارى مىتوان تقسيم كرد و در هر بخش نشان داد كه چه عواملى سبب شده است عطار تصويرهاى ديگران را در شعرش بياورد يا تصويرهاى تازهاى در آن بيافريند. | صور خيال ديوان عطار را به دو بخش تصويرهاى تكرارى و تصويرهاى تازه و ابتكارى مىتوان تقسيم كرد و در هر بخش نشان داد كه چه عواملى سبب شده است عطار تصويرهاى ديگران را در شعرش بياورد يا تصويرهاى تازهاى در آن بيافريند. | ||
خط ۵۵: | خط ۳۹: | ||
اين تصويرها كه تنها پارهاى از بيتهاى دربردارنده آنها گزارش مىشوند، كمابيش از حوزه تجربه مستقيم عطار در زندگى بيرون بودهاند، مانند تصاوير مربوط به دربارها و شاهان و اشراف. البته عطار، نه در مقام شاعرى وابسته به اشراف كه همچون انسانى عادى به اين عناصر و تصاوير نظر داشته و از اين ميان به جاى خردهكارىها و جزئيات، بيشتر، وجوه شباهتهاى كلى را در نظر آورده است. او، در بيشتر اين تصويرها، رنگ را وجه شبه برمىگزيند، مانند: | اين تصويرها كه تنها پارهاى از بيتهاى دربردارنده آنها گزارش مىشوند، كمابيش از حوزه تجربه مستقيم عطار در زندگى بيرون بودهاند، مانند تصاوير مربوط به دربارها و شاهان و اشراف. البته عطار، نه در مقام شاعرى وابسته به اشراف كه همچون انسانى عادى به اين عناصر و تصاوير نظر داشته و از اين ميان به جاى خردهكارىها و جزئيات، بيشتر، وجوه شباهتهاى كلى را در نظر آورده است. او، در بيشتر اين تصويرها، رنگ را وجه شبه برمىگزيند، مانند: | ||
1. تشبيه زردى روى و چهره آفتاب به زر در ابيات زير: | 1. تشبيه زردى روى و چهره آفتاب به زر در ابيات زير:{{شعر}}{{ب|''بى اشكِ چو خونم ز غمِ نقشِ خيالت''|2=''نقاشىِ اين روىِ چو زر مىنتوان كرد''}}{{ب|''لبِ چون لعلش از چشمم گهر ريخت''|2=''برِ چون سيمش از رويم زر آورد''}}{{ب|''اى ز رشكِ روىِ خوبت چهره چون زر آفتاب''|2=''چون لبت هرگز نپروردست گوهر آفتاب''}}{{پایان شعر}} | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|''بى اشكِ چو خونم ز غمِ نقشِ خيالت''|2=''نقاشىِ اين روىِ چو زر مىنتوان كرد''}} | |||
{{ب|''لبِ چون لعلش از چشمم گهر ريخت''|2=''برِ چون سيمش از رويم زر آورد''}} | |||
{{ب|''اى ز رشكِ روىِ خوبت چهره چون زر آفتاب''|2=''چون لبت هرگز نپروردست گوهر آفتاب''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
2. تشبيه سرخىِ مى و لب به لعل در ابيات زير: | 2. تشبيه سرخىِ مى و لب به لعل در ابيات زير:{{شعر}}{{ب|''مى به عطار ده به سرخىِ لعل''|2=''كه ز مى جان چو دُر درخشان يافت''}}{{ب|''لبِ چون لعلش از چشمم گهر ريخت''|2=''برِ چون سيمش از رويم زر آورد''}}{{پایان شعر}} | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|''مى به عطار ده به سرخىِ لعل''|2=''كه ز مى جان چو دُر درخشان يافت''}} | |||
{{ب|''لبِ چون لعلش از چشمم گهر ريخت''|2=''برِ چون سيمش از رويم زر آورد''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
3. استعاره لعل با جامع سرخى، | 3. استعاره لعل با جامع سرخى، درباره لب در ابيات زير:{{شعر}}{{ب|''از آن سرگشته دل ماندم كه لعلت''|2=''گهر سى دانه در يك ارزن آورد''}}{{پایان شعر}} | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|''از آن سرگشته دل ماندم كه لعلت''|2=''گهر سى دانه در يك ارزن آورد''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
لعل تو مىخورْد خونِ سوخته من !! تا خطت آن خون كنون ز شير برآورد | لعل تو مىخورْد خونِ سوخته من !! تا خطت آن خون كنون ز شير برآورد | ||
4. تشبيه مى در سرخى به شنگرف در بيت زير: | 4. تشبيه مى در سرخى به شنگرف در بيت زير:{{شعر}}{{ب|''مى نوش چو شنگرف به سرخى كه گلِ تر''|2=''طفلى است كه در مهدِ چو زنگار نهادند''}}{{پایان شعر}} | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|''مى نوش چو شنگرف به سرخى كه گلِ تر''|2=''طفلى است كه در مهدِ چو زنگار نهادند''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
در بيتهاى زير، شاعر اشك چشم خود را به سيم و روى خويش را به زر تشبيه كرده است كه وجه شبه سپيدى است: | در بيتهاى زير، شاعر اشك چشم خود را به سيم و روى خويش را به زر تشبيه كرده است كه وجه شبه سپيدى است:{{شعر}}{{ب|''اشك و رويم همچو سيم و زر بماند''|2=''عمر، رفت و سيم و زر شد، چون كنم؟''}}{{ب|''لبِ چون لعلش از چشمم گهر ريخت''|2=''برِ چون سيمش از رويم زر آورد''}}{{ب|''سرِ زلفِ دلستانت به شكن دريغم آيد''|2=''صفتِ برِ چو سيمت به سمن دريغم آيد''}}{{پایان شعر}} | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|''اشك و رويم همچو سيم و زر بماند''|2=''عمر، رفت و سيم و زر شد، چون كنم؟''}} | |||
{{ب|''لبِ چون لعلش از چشمم گهر ريخت''|2=''برِ چون سيمش از رويم زر آورد''}} | |||
{{ب|''سرِ زلفِ دلستانت به شكن دريغم آيد''|2=''صفتِ برِ چو سيمت به سمن دريغم آيد''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
او، همچنين دُر را از دندان و اشك به استعاره آورده يا اين دو را به آن مانند ساخته است كه افزون بر شكل ظاهرى، به سپيدى آنها نظر دارد: | او، همچنين دُر را از دندان و اشك به استعاره آورده يا اين دو را به آن مانند ساخته است كه افزون بر شكل ظاهرى، به سپيدى آنها نظر دارد:{{شعر}}{{ب|''ماهىِّ دُرِّ دُرجت هر يك چو روز روشن''|2=''ماهى كه ديد او را سى و دو روز حاصل''}}{{ب|''نيست چون عطار در درياى عشق''|2=''دُر ز چشمِ دُرفشان بگشادهاى''}}{{ب|''بحر از آن جوش مىزند لبخشك''|2=''كه بديدست دُرِّ شهوارت''}}{{پایان شعر}} | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|''ماهىِّ دُرِّ دُرجت هر يك چو روز روشن''|2=''ماهى كه ديد او را سى و دو روز حاصل''}} | |||
{{ب|''نيست چون عطار در درياى عشق''|2=''دُر ز چشمِ دُرفشان بگشادهاى''}} | |||
{{ب|''بحر از آن جوش مىزند لبخشك''|2=''كه بديدست دُرِّ شهوارت''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
دل منه بر چشم و دندانِ بتان كاين | دل منه بر چشم و دندانِ بتان كاين خاک راه !! چشم چون بادام و دندان است چون دُرِّ خوشاب | ||
===ب) تصويرهاى تازه=== | ===ب) تصويرهاى تازه=== | ||
شايد بسيارى از تصويرهاى شعر عطار، در شعر شاعران پيش از او آمده باشد، اما عطار با نگاهى تازه آنها را بازسازى كرده است؛ براى نمونه، در شعر شاعران پيش از عطار باريدن باران از ابر، با تعبيرات گوناگونى تصوير شده، اما سفر باران، تصويرآفرينى ويژه عطار است: | شايد بسيارى از تصويرهاى شعر عطار، در شعر شاعران پيش از او آمده باشد، اما عطار با نگاهى تازه آنها را بازسازى كرده است؛ براى نمونه، در شعر شاعران پيش از عطار باريدن باران از ابر، با تعبيرات گوناگونى تصوير شده، اما سفر باران، تصويرآفرينى ويژه عطار است:{{شعر}}{{ب|''زين ابرِ تر چو باران بيرون شو و سفر كن''|2=''زيرا كه بىسفر تو هرگز گهر نگردى''}}{{پایان شعر}} | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|''زين ابرِ تر چو باران بيرون شو و سفر كن''|2=''زيرا كه بىسفر تو هرگز گهر نگردى''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
برخى از تصويرهايى كه تجربههاى هنرى عطار در آنها نمايان است، به اصطلاحات طبّى، داروها و وابستههاى آنها مربوطند كه با پيشه شعر و دانش حرفهاى او نيز پيوندى دارند. وى، بيش از چهل بار در ديوان، عناصر طبّى را، «مشبّهٌبهِ» تشبيه قرار داده است، مانند ترياك يقين، زهر بدگمانى، مرهم عشق، مرهم دعا، ترياك سعادت، زهر ناكامى، زهر هجر، سرمه عشق و معجونِ درد؛ «مشبَّه»، از چيزهاى انتزاعى و نامحسوس | برخى از تصويرهايى كه تجربههاى هنرى عطار در آنها نمايان است، به اصطلاحات طبّى، داروها و وابستههاى آنها مربوطند كه با پيشه شعر و دانش حرفهاى او نيز پيوندى دارند. وى، بيش از چهل بار در ديوان، عناصر طبّى را، «مشبّهٌبهِ» تشبيه قرار داده است، مانند ترياك يقين، زهر بدگمانى، مرهم عشق، مرهم دعا، ترياك سعادت، زهر ناكامى، زهر هجر، سرمه عشق و معجونِ درد؛ «مشبَّه»، از چيزهاى انتزاعى و نامحسوس و «مشبّهٌبه»، از عناصر طبّى و دارويى است. | ||
ترجيعات سهگانه ديوان، در نعت رسول اكرم، در مراتب حالات صوفى با عشق حق و در اظهار اشتياق به رهايى از خودى و تعلقات آن است. | ترجيعات سهگانه ديوان، در نعت رسول اكرم، در مراتب حالات صوفى با عشق حق و در اظهار اشتياق به رهايى از خودى و تعلقات آن است. | ||
{{شعر و شاعری}} | |||
==وابستهها== | |||
{{وابستهها}} | |||
[[دیوان عطار (نسخه دیگر)]] | |||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده:زبان و ادبیات فارسی]] | [[رده:زبان و ادبیات فارسی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۲ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۵:۱۹
دیوان عطار | |
---|---|
پدیدآوران | عطار، محمد بن ابراهیم (نویسنده) تفضلی، تقی (تصحيح و تنظيم) |
عنوانهای دیگر | دیوان |
ناشر | شرکت انتشارات علمی و فرهنگی |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1384 ش |
چاپ | 11 |
شابک | 964-445-025-6 |
موضوع | شعر فارسی - قرن 6ق. |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | PIR 5035 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ديوان(غزلها و قصيدهها)، اثر فريدالدين عطار نيشابورى، به زبان فارسى است. پس از «تذكرة الاولياء»، ديوان عطار را به گمان قوى بايد دومين تجربه ادبى او در زمينه تأليف، شمرد. اين مجموعه، شعرهاى غنايى عطار را از نخستين تا آخرين آنها در بر دارد و با خواندن آن، گسترش قريحه شاعرى را در وجود او مىتوان پى گرفت. ديوان او بيشتر غزلهاى عاشقانه، عرفانى و قلندروارش را در خود جاى داده است، اما شمارى از قصيدهها و اندكى از ترجيعات(ترجيعبند و تركيببند) نيز در آن يافت مىشود.
ساختار
ديوان عطار، به ترتيب مشتمل است بر 872 غزل، 30 قصيده، 1 تركيببند هفت بندى، 1 ترجيعبند هفت بندى و 1 تركيببند شش بندى.
گزارش محتوا
صور خيال ديوان عطار را به دو بخش تصويرهاى تكرارى و تصويرهاى تازه و ابتكارى مىتوان تقسيم كرد و در هر بخش نشان داد كه چه عواملى سبب شده است عطار تصويرهاى ديگران را در شعرش بياورد يا تصويرهاى تازهاى در آن بيافريند.
الف) تصويرهاى تكرارى
اين تصويرها كه تنها پارهاى از بيتهاى دربردارنده آنها گزارش مىشوند، كمابيش از حوزه تجربه مستقيم عطار در زندگى بيرون بودهاند، مانند تصاوير مربوط به دربارها و شاهان و اشراف. البته عطار، نه در مقام شاعرى وابسته به اشراف كه همچون انسانى عادى به اين عناصر و تصاوير نظر داشته و از اين ميان به جاى خردهكارىها و جزئيات، بيشتر، وجوه شباهتهاى كلى را در نظر آورده است. او، در بيشتر اين تصويرها، رنگ را وجه شبه برمىگزيند، مانند:
1. تشبيه زردى روى و چهره آفتاب به زر در ابيات زير:
بى اشكِ چو خونم ز غمِ نقشِ خيالت | نقاشىِ اين روىِ چو زر مىنتوان كرد | |
لبِ چون لعلش از چشمم گهر ريخت | برِ چون سيمش از رويم زر آورد | |
اى ز رشكِ روىِ خوبت چهره چون زر آفتاب | چون لبت هرگز نپروردست گوهر آفتاب |
2. تشبيه سرخىِ مى و لب به لعل در ابيات زير:
مى به عطار ده به سرخىِ لعل | كه ز مى جان چو دُر درخشان يافت | |
لبِ چون لعلش از چشمم گهر ريخت | برِ چون سيمش از رويم زر آورد |
3. استعاره لعل با جامع سرخى، درباره لب در ابيات زير:
از آن سرگشته دل ماندم كه لعلت | گهر سى دانه در يك ارزن آورد |
لعل تو مىخورْد خونِ سوخته من !! تا خطت آن خون كنون ز شير برآورد
4. تشبيه مى در سرخى به شنگرف در بيت زير:
مى نوش چو شنگرف به سرخى كه گلِ تر | طفلى است كه در مهدِ چو زنگار نهادند |
در بيتهاى زير، شاعر اشك چشم خود را به سيم و روى خويش را به زر تشبيه كرده است كه وجه شبه سپيدى است:
اشك و رويم همچو سيم و زر بماند | عمر، رفت و سيم و زر شد، چون كنم؟ | |
لبِ چون لعلش از چشمم گهر ريخت | برِ چون سيمش از رويم زر آورد | |
سرِ زلفِ دلستانت به شكن دريغم آيد | صفتِ برِ چو سيمت به سمن دريغم آيد |
او، همچنين دُر را از دندان و اشك به استعاره آورده يا اين دو را به آن مانند ساخته است كه افزون بر شكل ظاهرى، به سپيدى آنها نظر دارد:
ماهىِّ دُرِّ دُرجت هر يك چو روز روشن | ماهى كه ديد او را سى و دو روز حاصل | |
نيست چون عطار در درياى عشق | دُر ز چشمِ دُرفشان بگشادهاى | |
بحر از آن جوش مىزند لبخشك | كه بديدست دُرِّ شهوارت |
دل منه بر چشم و دندانِ بتان كاين خاک راه !! چشم چون بادام و دندان است چون دُرِّ خوشاب
ب) تصويرهاى تازه
شايد بسيارى از تصويرهاى شعر عطار، در شعر شاعران پيش از او آمده باشد، اما عطار با نگاهى تازه آنها را بازسازى كرده است؛ براى نمونه، در شعر شاعران پيش از عطار باريدن باران از ابر، با تعبيرات گوناگونى تصوير شده، اما سفر باران، تصويرآفرينى ويژه عطار است:
زين ابرِ تر چو باران بيرون شو و سفر كن | زيرا كه بىسفر تو هرگز گهر نگردى |
برخى از تصويرهايى كه تجربههاى هنرى عطار در آنها نمايان است، به اصطلاحات طبّى، داروها و وابستههاى آنها مربوطند كه با پيشه شعر و دانش حرفهاى او نيز پيوندى دارند. وى، بيش از چهل بار در ديوان، عناصر طبّى را، «مشبّهٌبهِ» تشبيه قرار داده است، مانند ترياك يقين، زهر بدگمانى، مرهم عشق، مرهم دعا، ترياك سعادت، زهر ناكامى، زهر هجر، سرمه عشق و معجونِ درد؛ «مشبَّه»، از چيزهاى انتزاعى و نامحسوس و «مشبّهٌبه»، از عناصر طبّى و دارويى است.
ترجيعات سهگانه ديوان، در نعت رسول اكرم، در مراتب حالات صوفى با عشق حق و در اظهار اشتياق به رهايى از خودى و تعلقات آن است.