التمهيد في أصول‌الدين: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
    جز (جایگزینی متن - 'التمهيد (ابهام زدایی)' به 'التمهيد (ابهام‌زدایی)')
     
    (۴۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۱: خط ۱:
    {{جعبه اطلاعات کتاب
    {{جعبه اطلاعات کتاب
    | تصویر =NUR14849J1.jpg
    | تصویر =NUR14849J1.jpg
    | عنوان =التمهيد في أصول الدين
    | عنوان =التمهيد في أصول‌الدين
    | پدیدآوران =  
    | پدیدآوران =  
    [[نسفي، ميمون بن محمد]] (نویسنده)
    [[نسفی، میمون بن محمد]] (نویسنده)
       
       
    [[قابيل، عبدالحي]] (محقق)
    [[قابيل، عبدالحي]] (محقق)


    | زبان =عربي
    | زبان =عربی
    | کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏217‎‏ ‎‏/‎‏ن‎‏5‎‏ت‎‏8‎‏  
    | کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏217‎‏ ‎‏/‎‏ن‎‏5‎‏ت‎‏8‎‏  
    | موضوع =
    | موضوع =
    خط ۲۲: خط ۲۲:
    | شابک =977-367-104-6
    | شابک =977-367-104-6
    | تعداد جلد =1
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =35746
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =14849
    | کتابخوان همراه نور =14849
    | کد پدیدآور =
    | کد پدیدآور =
    | پس از =
    | پس از =
    | پیش از =
    | پیش از =
    }}
    }}
     
    {{کاربردهای دیگر|التمهيد (ابهام‌زدایی)}}
    '''التمهيد في أصول الدين'''، تألیف [[نسفي، ميمون بن محمد|ابوالمعین نسفی]]، کتابی است به زبان عربی با موضوع کلام اسلامی که به تحقیق [[قابيل، عبدالحي|عبدالحی قابیل]] رسیده است. این اثر سومین شماره از مجموعه «سلسلة نفائس التراث الإسلامي» می‎باشد. او این کتاب را در بیان عقاید کلامی اهل سنت و جماعت، به‎ویژه ماتریدیه نوشته است.
    '''التمهيد في أصول‌الدين'''، تألیف [[نسفی، میمون بن محمد|ابوالمعین نسفی]]، کتابی است به زبان عربی با موضوع کلام اسلامی که به تحقیق [[قابيل، عبدالحي|عبدالحی قابیل]] رسیده است. این اثر سومین شماره از مجموعه «سلسلة نفائس التراث الإسلامي» می‌باشد. او این کتاب را در بیان عقاید کلامی اهل سنت و جماعت، به‌ویژه ماتریدیه نوشته است.


    ==ساختار==
    ==ساختار==
    خط ۳۴: خط ۳۵:


    ==گزارش محتوا==
    ==گزارش محتوا==
    التمهيد، کتابی است در توحید یا اصول دین یا علم کلام. می‎توان گفت این اثر، مختصرشده کتاب «التبصرة» است، یا اینکه تبصره، تفصیل مباحث این کتاب است. به همین دلیل در ا ین کتاب، همان باب‎بندی، فصل‎بندی و ترتیبی را شاهدیم که در کتاب تبصره مشاهده می‎شود. البته خود نسفی در اکثر فصل‎های کتاب نوشته: این مسئله، بحثی مستوفا و دلایلی مبسوط را می‎طلبد که برخی را در «تبصرة الأدلة» ذکر کرده‎ام و این کتاب (یعنی التمهيد) مجال ذکر آن را ندارد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/35746/1/23 ر.ک: مقدمه محقق، ص23]</ref>.
    التمهيد، کتابی است در توحید یا اصول دین یا علم کلام. می‌توان گفت این اثر، مختصرشده کتاب «التبصرة» است، یا اینکه تبصره، تفصیل مباحث این کتاب است. به همین دلیل در این کتاب، همان باب‌بندی، فصل‎بندی و ترتیبی را شاهدیم که در کتاب تبصره مشاهده می‌شود. البته خود نسفی در اکثر فصل‎های کتاب نوشته: این مسئله، بحثی مستوفا و دلایلی مبسوط را می‎طلبد که برخی را در «تبصرة الأدلة» ذکر کرده‌ام و این کتاب (یعنی التمهيد) مجال ذکر آن را ندارد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/35746/1/23 ر.ک: مقدمه محقق، ص23]</ref>.


    نسفی در خطبه کتاب می‎نویسد: «کسی که به درجات والای امارت و سیادت و... رسیده بود از من درخواست کرد کتابی درباره عقاید سلف بزرگان اهل سنت و جماعت بنویسم و اعتقاد آنان به توحید را بیان نمایم و من درخواست وی را در این امر اجابت کردم». محقق در پاورقی ذکر کرده که منظور از طلب‎کننده، سلطان سمرقند یا وزیر او است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/35746/2/1 ر.ک: متن کتاب، ص1-2]</ref>.
    نسفی در خطبه کتاب می‌نویسد: «کسی که به درجات والای امارت و سیادت و... رسیده بود از من درخواست کرد کتابی درباره عقاید سلف بزرگان اهل سنت و جماعت بنویسم و اعتقاد آنان به توحید را بیان نمایم و من درخواست وی را در این امر اجابت کردم». محقق در پاورقی ذکر کرده که منظور از طلب‎کننده، سلطان سمرقند یا وزیر او است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/35746/2/1 ر.ک: متن کتاب، ص1-2]</ref>.


    ایجاز این کتاب برای کسی که صرفا خواهان دستیابی به اطلاعاتی درباره آرای اهل سنت و جماعت، به‎ویژه ماتریدیه است، کافی است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/35746/1/23 ر.ک: مقدمه محقق، ص23]</ref>.
    ایجاز این کتاب برای کسی که صرفا خواهان دستیابی به اطلاعاتی درباره آرای اهل سنت و جماعت، به‌ویژه ماتریدیه است، کافی است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/35746/1/23 ر.ک: مقدمه محقق، ص23]</ref>.


    نسفی در فصلی از کتاب، درباره این که سازنده دنیا، حکیم است می‎نویسد: سازنده دنیا جل‎ و علا حکیم است؛ اگر مانند ابن اعرابی حکمت را از باب علم بدانیم و بگوییم حکیم، یعنی عالِم، بدون شک خدای بلندمرتبه از ازل عالم بوده است و چون تبدل صفات در او راه ندارد، اکنون نیز عالم است. اگر حکمت را از باب فعل بدانیم معنی آن محکم‎کاری در ساخته‎ها است و حکیم به معنی مُحکِم خواهد بود (مانند الیم که به معنی مؤلم است)؛ در این صورت وقتی می‎گوییم الله تعالی حکیم است، یعنی محکم‎کننده همه مفعولات و مصنوعاتش است. به‎هرتقدیر، حکمت را از باب علم بدانیم که ضدش جهل باشد یا از باب فعل بدانیم که ضدش سفه باشد (سفه مقابل احکام است؛ زیرا معنای آن سستی‎ای است که به دلیل شادی یا عصبانیت بیش از حد، بر فاعل عارض می‎شود و وی را به انجام کاری بدون تأمل و قصد درست، وامی‎دارد) خدای بلندمرتبه از ازل به این صفت (حکمت) موصوف بوده است؛ زیرا همان طور که علم (در نظر عالمان ما) ازلی است، فعلی که تکوین است نیز ازلی است. پس (همان ‎گونه که در بحث تکوین نیز از آن سخن گفتیم) خداوند، همان طور که عالم، قادر، خالق و رازق ازلی است، حکیم لم‎یزل هم هست<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/35746/2/37 ر.ک: متن کتاب، ص37]</ref>.
    نسفی در فصلی از کتاب، درباره این که سازنده دنیا، حکیم است می‌نویسد: سازنده دنیا جل‎ و علا حکیم است؛ اگر مانند ابن اعرابی حکمت را از باب علم بدانیم و بگوییم حکیم، یعنی عالِم، بدون شک خدای بلندمرتبه از ازل عالم بوده است و چون تبدل صفات در او راه ندارد، اکنون نیز عالم است. اگر حکمت را از باب فعل بدانیم معنی آن محکم‌کاری در ساخته‌ها است و حکیم به معنی مُحکِم خواهد بود (مانند الیم که به معنی مؤلم است)؛ در این صورت وقتی می‌گوییم الله تعالی حکیم است، یعنی محکم‌کننده همه مفعولات و مصنوعاتش است. به‌هرتقدیر، حکمت را از باب علم بدانیم که ضدش جهل باشد یا از باب فعل بدانیم که ضدش سفه باشد (سفه مقابل احکام است؛ زیرا معنای آن سستی‌ای است که به دلیل شادی یا عصبانیت بیش از حد، بر فاعل عارض می‌شود و وی را به انجام کاری بدون تأمل و قصد درست، وامی‌دارد) خدای بلندمرتبه از ازل به این صفت (حکمت) موصوف بوده است؛ زیرا همان طور که علم (در نظر عالمان ما) ازلی است، فعلی که تکوین است نیز ازلی است. پس (همان ‎گونه که در بحث تکوین نیز از آن سخن گفتیم) خداوند، همان طور که عالم، قادر، خالق و رازق ازلی است، حکیم لم‎یزل هم هست<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/35746/2/37 ر.ک: متن کتاب، ص37]</ref>.


    ابوالحسن اشعری که آگاه به اختلاف اهل لغت در ریشه کلمه «حکمت» بوده و از طرفی هم قائل به قِدَم صفات ذات و حدوث صفات فعل بوده است، گفته: اگر منظورمان از حکمت، علم باشد، این صفت ازلی است و الله تعالی از ازل موصوف به این صفت بوده است و اگر منظور از آن فعل، باشد، این صفت ازلی نیست؛ یعنی خدای متعال در ازل موصوف به حکمت نخواهد بود (این بحث در مسئله تکوین و مکوّن گذشت). ابوالعباس قلانسی، حکمت را از باب فعل قرار داده و قائل به ازلیت آن نشده است..<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/35746/2/37 ر.ک: همان، ص37-38]</ref>.
    ابوالحسن اشعری که آگاه به اختلاف اهل لغت در ریشه کلمه «حکمت» بوده و از طرفی هم قائل به قِدَم صفات ذات و حدوث صفات فعل بوده است، گفته: اگر منظورمان از حکمت، علم باشد، این صفت ازلی است و الله تعالی از ازل موصوف به این صفت بوده است و اگر منظور از آن فعل، باشد، این صفت ازلی نیست؛ یعنی خدای متعال در ازل موصوف به حکمت نخواهد بود (این بحث در مسئله تکوین و مکوّن گذشت). ابوالعباس قلانسی، حکمت را از باب فعل قرار داده و قائل به ازلیت آن نشده است..<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/35746/2/37 ر.ک: همان، ص37-38]</ref>.


    وی در اثبات شفاعت هم می‎نویسد: و چون جواز بخشش صاحب گناهان کبیره ثابت شد، جواز بخشش گناهان آن شخص (مرتکب کبیره)، به شفاعت انبیا و رسولان(ع) نیز ثابت خواهد شد. نزد معتزله، چون گناهان کبیره بخشوده نمی‎شوند، شفاعت در کبائر نیز معنی نخواهد داشت و اما اولین دلیل ما در قول به شفاعت آیه 48 سوره مدثر است: '''فَما تَنْفَعُهُمْ‎ شَفاعَةُ‎ الشّافِعِينَ''' (و شفاعت شفاعتگران آنها را سود نبخشد). در این آیه شریفه اگر شفاعتی برای غیر کفار وجود نداشته باشد، تخصیص کافرین به ذکر در حالتی که در توصیف تقبیح امر آنان هستیم، به‎لحاظ معنوی امری قبیح است. همچنین روایتی مستفیض از پیامبر اکرم(ص) با مضمون «شفاعتي لأهل الكبائر من أمتي» (شفاعت من به اهل گناهان کبیره از امتم می‎رسد)، وارد شده است که قول معتزله در تأویل روایات شفاعت به مطیعین را باطل می‎کند... این روایت نص در شفاعت اهل کبائر است. به‎علاوه آنچه معتزله بدان معتقدند را باید عنایت نامید، نه شفاعت... آنان به '''وَ لا يشْفَعُونَ‎ إِلاّ لِمَنِ‎ ارْتَضى''' ﴿الأنبياء: 28﴾ (و جز براى کسى که [خدا] رضایت دهد، شفاعت نمى‎کنند) و '''ما لِلظّالِمِينَ‎ مِنْ‎ حَمِيمٍ‎ وَ لاشَفِيعٍ‎ يطاعُ‎''' ﴿غافر: 18﴾ (براى ستمگران نه یارى است و نه شفاعتگرى که مورد اطاعت باشد)، نمی‎توانند استدلال کنند؛ زیرا در اولی می‎گوییم مؤمن، به‎خاطر ایمان و طاعاتش مرضیّ رب است؛ هرچند کبیره‎ای انجام داده باشد. درباره آیه شریفه دوم نیز باید گفت: ظالم مطلق، همان کفار هستند، نه مؤمنی که کبیره‎ای هم انجام داده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/35746/2/98 ر.ک: همان، ص98-99]</ref>.
    وی در اثبات شفاعت هم می‌نویسد: و چون جواز بخشش صاحب گناهان کبیره ثابت شد، جواز بخشش گناهان آن شخص (مرتکب کبیره)، به شفاعت انبیا و رسولان(ع) نیز ثابت خواهد شد. نزد معتزله، چون گناهان کبیره بخشوده نمی‌شوند، شفاعت در کبائر نیز معنی نخواهد داشت و اما اولین دلیل ما در قول به شفاعت آیه 48 سوره مدثر است:'''فَما تَنْفَعُهُمْ‎ شَفاعَةُ‎ الشّافِعِينَ''' (و شفاعت شفاعتگران آنها را سود نبخشد). در این آیه شریفه اگر شفاعتی برای غیر کفار وجود نداشته باشد، تخصیص کافرین به ذکر در حالتی که در توصیف تقبیح امر آنان هستیم، به‌لحاظ معنوی امری قبیح است. همچنین روایتی مستفیض از پیامبر اکرم(ص) با مضمون «شفاعتي لأهل الكبائر من أمتي» (شفاعت من به اهل گناهان کبیره از امتم می‌رسد)، وارد شده است که قول معتزله در تأویل روایات شفاعت به مطیعین را باطل می‌کند... این روایت نص در شفاعت اهل کبائر است. به‌علاوه آنچه معتزله بدان معتقدند را باید عنایت نامید، نه شفاعت... آنان به '''وَ لا يشْفَعُونَ‎ إِلاّ لِمَنِ‎ ارْتَضى''' ﴿الأنبياء: 28﴾ (و جز براى کسى که [خدا] رضایت دهد، شفاعت نمى‌کنند) و'''ما لِلظّالِمِينَ‎ مِنْ‎ حَمِيمٍ‎ وَ لاشَفِيعٍ‎ يطاعُ‎''' ﴿غافر: 18﴾ (براى ستمگران نه یارى است و نه شفاعتگرى که مورد اطاعت باشد)، نمی‌توانند استدلال کنند؛ زیرا در اولی می‌گوییم مؤمن، به‌خاطر ایمان و طاعاتش مرضیّ رب است؛ هرچند کبیره‌ای انجام داده باشد. درباره آیه شریفه دوم نیز باید گفت: ظالم مطلق، همان کفار هستند، نه مؤمنی که کبیره‌ای هم انجام داده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/35746/2/98 ر.ک: همان، ص98-99]</ref>.


    ==وضعیت کتاب==
    ==وضعیت کتاب==
    فهارس فنی (شامل فهرست‎های اسما، کلمات و مصطلحات، فرق و مذاهب و ملل، اماکن و شهرها (در همه این موارد، به ترتیب الفبا)، فهرست آیات به ترتیب ورود در نص، احادیث نبوی، اخبار مشهور و فهرست مطالب) در انتهای اثر ذکر شده و توضیحات محقق در پاورقی آمده است.
    فهارس فنی (شامل فهرست‎های اسما، کلمات و مصطلحات، فرق و مذاهب و ملل، اماکن و شهرها (در همه این موارد، به ترتیب الفبا)، فهرست آیات به ترتیب ورود در نص، احادیث نبوی، اخبار مشهور و فهرست مطالب) در انتهای اثر ذکر شده و توضیحات محقق در پاورقی آمده است.


    محقق کتاب با تحقیق و تعلیق و افزودن بیوگرافی [[نسفي، ميمون بن محمد|ابوالمعین نسفی]] بر آن موفق به اخذ کارشناسی ارشد آداب از دانشگاه قاهره مصر شده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/35746/1/1 ر.ک: مقدمه محقق، ص1]</ref>.
    محقق کتاب با تحقیق و تعلیق و افزودن بیوگرافی [[نسفی، میمون بن محمد|ابوالمعین نسفی]] بر آن موفق به اخذ کارشناسی ارشد آداب از دانشگاه قاهره مصر شده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/35746/1/1 ر.ک: مقدمه محقق، ص1]</ref>.


    نویسنده در نگارش کتاب، از سه نسخه خطی موجود در دارالكتب المصرية استفاده کرده و آنها را با حروف «أ»، «ب» و «ج» رمزگذاری کرده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/35746/1/23 ر.ک: همان، ص23-25]</ref>؛ ولی هیچ‎یک از این سه نسخه به دست مؤلف نوشته یا املا نشده است؛ ازاین‎رو محقق، از میان اختلاف عبارات نسخه‎های سه‎گانه، آن را که موافق‎تر با نص می‎دیده، اختیار کرده است و موارد دیگر را در حاشیه ذکر کرده است. همچنین در حالت عدم وضوح یک کلمه یا ناهم‎خوانی آن با عبارت، کلمه مناسبی را که به ذهنش می‎رسیده، در داخل پرانتز () به‎جای آن نهاده است. تراجمی از مذاهب و اشخاص و ذکر برخی تعلیقات نیز در حدی که به اختصار کتاب لطمه نزند، به دست محقق انجام گرفته است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/35746/1/25 ر.ک: همان، ص25-26]</ref>.
    نویسنده در نگارش کتاب، از سه نسخه خطی موجود در دارالكتب المصرية استفاده کرده و آنها را با حروف «أ»، «ب» و «ج» رمزگذاری کرده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/35746/1/23 ر.ک: همان، ص23-25]</ref>؛ ولی هیچ‎یک از این سه نسخه به دست مؤلف نوشته یا املا نشده است؛ ازاین‌رو محقق، از میان اختلاف عبارات نسخه‌های سه‌گانه، آن را که موافق‎تر با نص می‌دیده، اختیار کرده است و موارد دیگر را در حاشیه ذکر کرده است. همچنین در حالت عدم وضوح یک کلمه یا ناهم‎خوانی آن با عبارت، کلمه مناسبی را که به ذهنش می‌رسیده، در داخل پرانتز () به‌جای آن نهاده است. تراجمی از مذاهب و اشخاص و ذکر برخی تعلیقات نیز در حدی که به اختصار کتاب لطمه نزند، به دست محقق انجام گرفته است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/35746/1/25 ر.ک: همان، ص25-26]</ref>.


    ==پانویس==
    ==پانویس==
    خط ۵۹: خط ۶۰:
    مقدمه و متن کتاب.
    مقدمه و متن کتاب.


    ==وابسته‌ها==
    ==وابسته‌ها==
    {{وابسته‌ها}}
     
    [[قابیل، عبدالحی]]


    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
       
       
    خط ۷۳: خط ۷۴:
       
       
    [[رده:الهیات (توحید)]]
    [[رده:الهیات (توحید)]]
    [[رده:25 اسفند الی 24 فروردین]]
    [[رده:1 فروردین الی 31 فروردین97]]
    [[رده:25 اسفند الی 24 فروردین(98)]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۲۷ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۰۲

    التمهيد في أصول‌الدين
    التمهيد في أصول‌الدين
    پدیدآوراننسفی، میمون بن محمد (نویسنده) قابيل، عبدالحي (محقق)
    ناشردار الثقافة
    مکان نشرمصر - قاهره
    چاپ1
    شابک977-367-104-6
    موضوعتوحيد کلام ماتريدي - قرن 5ق.
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏217‎‏ ‎‏/‎‏ن‎‏5‎‏ت‎‏8‎‏
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    التمهيد في أصول‌الدين، تألیف ابوالمعین نسفی، کتابی است به زبان عربی با موضوع کلام اسلامی که به تحقیق عبدالحی قابیل رسیده است. این اثر سومین شماره از مجموعه «سلسلة نفائس التراث الإسلامي» می‌باشد. او این کتاب را در بیان عقاید کلامی اهل سنت و جماعت، به‌ویژه ماتریدیه نوشته است.

    ساختار

    کتاب، دارای مقدمه محقق، مقدمه مؤلف و محتوای مطالب در فصول متعدد است.

    گزارش محتوا

    التمهيد، کتابی است در توحید یا اصول دین یا علم کلام. می‌توان گفت این اثر، مختصرشده کتاب «التبصرة» است، یا اینکه تبصره، تفصیل مباحث این کتاب است. به همین دلیل در این کتاب، همان باب‌بندی، فصل‎بندی و ترتیبی را شاهدیم که در کتاب تبصره مشاهده می‌شود. البته خود نسفی در اکثر فصل‎های کتاب نوشته: این مسئله، بحثی مستوفا و دلایلی مبسوط را می‎طلبد که برخی را در «تبصرة الأدلة» ذکر کرده‌ام و این کتاب (یعنی التمهيد) مجال ذکر آن را ندارد[۱].

    نسفی در خطبه کتاب می‌نویسد: «کسی که به درجات والای امارت و سیادت و... رسیده بود از من درخواست کرد کتابی درباره عقاید سلف بزرگان اهل سنت و جماعت بنویسم و اعتقاد آنان به توحید را بیان نمایم و من درخواست وی را در این امر اجابت کردم». محقق در پاورقی ذکر کرده که منظور از طلب‎کننده، سلطان سمرقند یا وزیر او است.[۲].

    ایجاز این کتاب برای کسی که صرفا خواهان دستیابی به اطلاعاتی درباره آرای اهل سنت و جماعت، به‌ویژه ماتریدیه است، کافی است.[۳].

    نسفی در فصلی از کتاب، درباره این که سازنده دنیا، حکیم است می‌نویسد: سازنده دنیا جل‎ و علا حکیم است؛ اگر مانند ابن اعرابی حکمت را از باب علم بدانیم و بگوییم حکیم، یعنی عالِم، بدون شک خدای بلندمرتبه از ازل عالم بوده است و چون تبدل صفات در او راه ندارد، اکنون نیز عالم است. اگر حکمت را از باب فعل بدانیم معنی آن محکم‌کاری در ساخته‌ها است و حکیم به معنی مُحکِم خواهد بود (مانند الیم که به معنی مؤلم است)؛ در این صورت وقتی می‌گوییم الله تعالی حکیم است، یعنی محکم‌کننده همه مفعولات و مصنوعاتش است. به‌هرتقدیر، حکمت را از باب علم بدانیم که ضدش جهل باشد یا از باب فعل بدانیم که ضدش سفه باشد (سفه مقابل احکام است؛ زیرا معنای آن سستی‌ای است که به دلیل شادی یا عصبانیت بیش از حد، بر فاعل عارض می‌شود و وی را به انجام کاری بدون تأمل و قصد درست، وامی‌دارد) خدای بلندمرتبه از ازل به این صفت (حکمت) موصوف بوده است؛ زیرا همان طور که علم (در نظر عالمان ما) ازلی است، فعلی که تکوین است نیز ازلی است. پس (همان ‎گونه که در بحث تکوین نیز از آن سخن گفتیم) خداوند، همان طور که عالم، قادر، خالق و رازق ازلی است، حکیم لم‎یزل هم هست[۴].

    ابوالحسن اشعری که آگاه به اختلاف اهل لغت در ریشه کلمه «حکمت» بوده و از طرفی هم قائل به قِدَم صفات ذات و حدوث صفات فعل بوده است، گفته: اگر منظورمان از حکمت، علم باشد، این صفت ازلی است و الله تعالی از ازل موصوف به این صفت بوده است و اگر منظور از آن فعل، باشد، این صفت ازلی نیست؛ یعنی خدای متعال در ازل موصوف به حکمت نخواهد بود (این بحث در مسئله تکوین و مکوّن گذشت). ابوالعباس قلانسی، حکمت را از باب فعل قرار داده و قائل به ازلیت آن نشده است..[۵].

    وی در اثبات شفاعت هم می‌نویسد: و چون جواز بخشش صاحب گناهان کبیره ثابت شد، جواز بخشش گناهان آن شخص (مرتکب کبیره)، به شفاعت انبیا و رسولان(ع) نیز ثابت خواهد شد. نزد معتزله، چون گناهان کبیره بخشوده نمی‌شوند، شفاعت در کبائر نیز معنی نخواهد داشت و اما اولین دلیل ما در قول به شفاعت آیه 48 سوره مدثر است:فَما تَنْفَعُهُمْ‎ شَفاعَةُ‎ الشّافِعِينَ (و شفاعت شفاعتگران آنها را سود نبخشد). در این آیه شریفه اگر شفاعتی برای غیر کفار وجود نداشته باشد، تخصیص کافرین به ذکر در حالتی که در توصیف تقبیح امر آنان هستیم، به‌لحاظ معنوی امری قبیح است. همچنین روایتی مستفیض از پیامبر اکرم(ص) با مضمون «شفاعتي لأهل الكبائر من أمتي» (شفاعت من به اهل گناهان کبیره از امتم می‌رسد)، وارد شده است که قول معتزله در تأویل روایات شفاعت به مطیعین را باطل می‌کند... این روایت نص در شفاعت اهل کبائر است. به‌علاوه آنچه معتزله بدان معتقدند را باید عنایت نامید، نه شفاعت... آنان به وَ لا يشْفَعُونَ‎ إِلاّ لِمَنِ‎ ارْتَضى ﴿الأنبياء: 28﴾ (و جز براى کسى که [خدا] رضایت دهد، شفاعت نمى‌کنند) وما لِلظّالِمِينَ‎ مِنْ‎ حَمِيمٍ‎ وَ لاشَفِيعٍ‎ يطاعُ‎ ﴿غافر: 18﴾ (براى ستمگران نه یارى است و نه شفاعتگرى که مورد اطاعت باشد)، نمی‌توانند استدلال کنند؛ زیرا در اولی می‌گوییم مؤمن، به‌خاطر ایمان و طاعاتش مرضیّ رب است؛ هرچند کبیره‌ای انجام داده باشد. درباره آیه شریفه دوم نیز باید گفت: ظالم مطلق، همان کفار هستند، نه مؤمنی که کبیره‌ای هم انجام داده است.[۶].

    وضعیت کتاب

    فهارس فنی (شامل فهرست‎های اسما، کلمات و مصطلحات، فرق و مذاهب و ملل، اماکن و شهرها (در همه این موارد، به ترتیب الفبا)، فهرست آیات به ترتیب ورود در نص، احادیث نبوی، اخبار مشهور و فهرست مطالب) در انتهای اثر ذکر شده و توضیحات محقق در پاورقی آمده است.

    محقق کتاب با تحقیق و تعلیق و افزودن بیوگرافی ابوالمعین نسفی بر آن موفق به اخذ کارشناسی ارشد آداب از دانشگاه قاهره مصر شده است.[۷].

    نویسنده در نگارش کتاب، از سه نسخه خطی موجود در دارالكتب المصرية استفاده کرده و آنها را با حروف «أ»، «ب» و «ج» رمزگذاری کرده است.[۸]؛ ولی هیچ‎یک از این سه نسخه به دست مؤلف نوشته یا املا نشده است؛ ازاین‌رو محقق، از میان اختلاف عبارات نسخه‌های سه‌گانه، آن را که موافق‎تر با نص می‌دیده، اختیار کرده است و موارد دیگر را در حاشیه ذکر کرده است. همچنین در حالت عدم وضوح یک کلمه یا ناهم‎خوانی آن با عبارت، کلمه مناسبی را که به ذهنش می‌رسیده، در داخل پرانتز () به‌جای آن نهاده است. تراجمی از مذاهب و اشخاص و ذکر برخی تعلیقات نیز در حدی که به اختصار کتاب لطمه نزند، به دست محقق انجام گرفته است.[۹].

    پانویس

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها