۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ابوعلى سينا' به 'ابوعلى سينا ') |
جز (جایگزینی متن - 'ارسطو' به 'ارسطو') |
||
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
دومين منهج در مقابل علم منهج شك است. اين دسته منكر واقعيات نبودند، لكن در واقعيت تشكيك مىكردند. مؤلف در ادامه به شبهات اين دسته پرداخته و پاسخ آنها را بيان مىنمايد. | دومين منهج در مقابل علم منهج شك است. اين دسته منكر واقعيات نبودند، لكن در واقعيت تشكيك مىكردند. مؤلف در ادامه به شبهات اين دسته پرداخته و پاسخ آنها را بيان مىنمايد. | ||
منهج سوم در مورد علم، منهج يقين است كه مبتنى بر دو اصل مىباشد: الف- اين كه وراء ذهن و ذهنيات واقعيات خارجى وجود دارد ب- هر انسانى قادر به درك واقعيات و شناخت صحيح از آنهاست. بعد فلاسفهاى كه پيرو منهج يقين بودند، را نام برده و نظريات آنها را مورد بررسى قرار مىدهد. فلاسفۀ اهل يقين عبارتند از: سقراط، افلاطون، | منهج سوم در مورد علم، منهج يقين است كه مبتنى بر دو اصل مىباشد: الف- اين كه وراء ذهن و ذهنيات واقعيات خارجى وجود دارد ب- هر انسانى قادر به درك واقعيات و شناخت صحيح از آنهاست. بعد فلاسفهاى كه پيرو منهج يقين بودند، را نام برده و نظريات آنها را مورد بررسى قرار مىدهد. فلاسفۀ اهل يقين عبارتند از: سقراط، افلاطون، [[ارسطو]]، ابىقور، فلاسفۀ اسلامى، فلاسفۀ غربى. | ||
فصل چهارم | فصل چهارم | ||
خط ۱۲۱: | خط ۱۲۱: | ||
فصل هفتم | فصل هفتم | ||
هفتمين فصل كتاب معيار تشخيص حقائق از اوهام است. در اين راستا ارسطو و به تبع او فلاسفۀ اسلامى معتقدند كه معرفت بديهى، خود معيار معرفت است و چيز ديگرى غير از معرفت نمىتواند معيار براى معرفت باشد. فرانسيس بيكن معتقد است، فقط تجربه مىتواند معيار براى تشخيص معرفت باشد پيروان ماركسيسم هم معتقدند كه هر كس غلبه پيدا كرد حق با اوست كه البته اين نظريه ريشه در تاريخ هزاران ساله دارد. | هفتمين فصل كتاب معيار تشخيص حقائق از اوهام است. در اين راستا [[ارسطو]] و به تبع او فلاسفۀ اسلامى معتقدند كه معرفت بديهى، خود معيار معرفت است و چيز ديگرى غير از معرفت نمىتواند معيار براى معرفت باشد. فرانسيس بيكن معتقد است، فقط تجربه مىتواند معيار براى تشخيص معرفت باشد پيروان ماركسيسم هم معتقدند كه هر كس غلبه پيدا كرد حق با اوست كه البته اين نظريه ريشه در تاريخ هزاران ساله دارد. | ||
فصل هشتم | فصل هشتم |
ویرایش