۱۴۶٬۵۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
| (یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
|زبان | |زبان | ||
| زبان = | | زبان = | ||
| کد کنگره = | | کد کنگره =PR ۴۷۸/د۴ف۹ ۱۴۰۰ | ||
| موضوع = | | موضوع = ادبيات انگليسي -- قرن ۲۰م. -- تاريخ و نقد | ||
|ناشر | |ناشر | ||
| ناشر = | | ناشر = | ||
| خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''فهم ادبیات''' تألیف [[مایکل سی.دراوت]]، ترجمه [[مرضیه عاشوری]]، با مقدمه و ویرایش [[مسعود فرهمندفر]]؛ این کتاب میکوشد مسیر فهم ادبیات را هموار سازد؛ به همین دلیل نویسنده کوشیده است ارکان اصلی فهم ادبیات از جمله زبان، متن، فرم، ژانر و ... را در گفتارهای مجزا و مفصل توضیح دهد. | '''فهم ادبیات''' تألیف [[مایکل سی.دراوت]]، ترجمه [[مرضیه عاشوری]]، با مقدمه و ویرایش [[مسعود فرهمندفر]]؛ این کتاب میکوشد مسیر فهم ادبیات را هموار سازد؛ به همین دلیل نویسنده کوشیده است ارکان اصلی فهم ادبیات از جمله زبان، متن، فرم، ژانر و... را در گفتارهای مجزا و مفصل توضیح دهد. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
| خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
==گزارش کتاب== | ==گزارش کتاب== | ||
وقتی از ادبیات حرف میزنیم، از چه حرف میزنیم؟ ادبیات که ریشه در کلمۀ litera دارد، در معنای خود، هر نوشتاری را دربرمیگیرد، ولی این معنا در اینجا منظور نیست. بلکه معنای خاص ادبیات مدنظر است؛ نوع خاصی از کاربرد زبان که از «تخیل» نیرو گرفته است و در نتیجه به یکنواختی و بیروحی گفتار و نوشتار عادی، احساس و زندگی میبخشد. بنابراین سازمایۀ اصلی ادبیات «تخیل» است و تخیل به واسطۀ فنون و صناعات ادبی وارد ادبیات میشود. البته زبان ادبی که از بیان و بدیع بهره میگیرد، گاه هم در عرضۀ معنا میکوشد و هم در مخفی نگاه داشتن آن. در واقع خواندن ادبیات به پرورش تفکر نقادانه کمک میکند. بنابراین بخشی از لذت ادبیات، فهم مطلب است. این کتاب میکوشد مسیر فهم ادبیات را هموار سازد؛ به همین دلیل نویسنده کوشیده است ارکان اصلی فهم ادبیات از جمله زبان، متن، فرم، ژانر و ... را در گفتارهای مجزا و مفصل توضیح دهد. | وقتی از ادبیات حرف میزنیم، از چه حرف میزنیم؟ ادبیات که ریشه در کلمۀ litera دارد، در معنای خود، هر نوشتاری را دربرمیگیرد، ولی این معنا در اینجا منظور نیست. بلکه معنای خاص ادبیات مدنظر است؛ نوع خاصی از کاربرد زبان که از «تخیل» نیرو گرفته است و در نتیجه به یکنواختی و بیروحی گفتار و نوشتار عادی، احساس و زندگی میبخشد. بنابراین سازمایۀ اصلی ادبیات «تخیل» است و تخیل به واسطۀ فنون و صناعات ادبی وارد ادبیات میشود. البته زبان ادبی که از بیان و بدیع بهره میگیرد، گاه هم در عرضۀ معنا میکوشد و هم در مخفی نگاه داشتن آن. در واقع خواندن ادبیات به پرورش تفکر نقادانه کمک میکند. بنابراین بخشی از لذت ادبیات، فهم مطلب است. این کتاب میکوشد مسیر فهم ادبیات را هموار سازد؛ به همین دلیل نویسنده کوشیده است ارکان اصلی فهم ادبیات از جمله زبان، متن، فرم، ژانر و... را در گفتارهای مجزا و مفصل توضیح دهد. | ||
این کتاب در چهارده درسگفتار تکمیل شده که اولین آنها هدف ادبیات و نحوۀ تکامل آن را بررسی میکند. سپس نویسنده به زبان پرداخته است؛ چون زبان چیزی است که ادبیات را میسازد و نحوۀ صحبتکردن دربارۀ زبان و نحوۀ درک ما از زبان به طرز جداییناپذیری با ادبیات که میخوانیم ارتباط دارد. در این بخش مشخص میشود آیا میتوان «غیرقابل بیان» را بیان کرد؟ و به نحوۀ کار زبان ادبی در مقابل زبان عادی نگاهی انداخته شده است. در گفتار سوم به نویسنده پرداخته شده است. آیا نویسنده شخصی واقعی است؟ بدیهی است که فردی از گوشت و پوست و خون وجود دارد که قلمی در دست گرفته یا در کامپیوتری تایپ کرده است. اما آیا نویسندهای که هنگام خواندن «تمام اسبهای زیبا»ی کورمک مککارتی با او مواجه میشویم، لزوماً فردی از جنس گوشت و پوست و خون است که آن کتاب را زندگی کرده، نوشته، تجربه کرده و بر کاغذ نگاشته است. این پرسش خواننده را به سمت «متن» هدایت میکند. چه چیزی میتواند از این سادهتر باشد؟ صفحهای که با نوشتههای رویش یا کتابی در کتابخانه است؛ اما مشخص میشود که خود متن، موقعیتی جالب و پیچیده دارد و با درک چگونگی ایجاد، انتشار و تفسیر متن، میتوان به درک برخی از پرسشهای بنیادین ادبیات نایل شد. | این کتاب در چهارده درسگفتار تکمیل شده که اولین آنها هدف ادبیات و نحوۀ تکامل آن را بررسی میکند. سپس نویسنده به زبان پرداخته است؛ چون زبان چیزی است که ادبیات را میسازد و نحوۀ صحبتکردن دربارۀ زبان و نحوۀ درک ما از زبان به طرز جداییناپذیری با ادبیات که میخوانیم ارتباط دارد. در این بخش مشخص میشود آیا میتوان «غیرقابل بیان» را بیان کرد؟ و به نحوۀ کار زبان ادبی در مقابل زبان عادی نگاهی انداخته شده است. در گفتار سوم به نویسنده پرداخته شده است. آیا نویسنده شخصی واقعی است؟ بدیهی است که فردی از گوشت و پوست و خون وجود دارد که قلمی در دست گرفته یا در کامپیوتری تایپ کرده است. اما آیا نویسندهای که هنگام خواندن «تمام اسبهای زیبا»ی کورمک مککارتی با او مواجه میشویم، لزوماً فردی از جنس گوشت و پوست و خون است که آن کتاب را زندگی کرده، نوشته، تجربه کرده و بر کاغذ نگاشته است. این پرسش خواننده را به سمت «متن» هدایت میکند. چه چیزی میتواند از این سادهتر باشد؟ صفحهای که با نوشتههای رویش یا کتابی در کتابخانه است؛ اما مشخص میشود که خود متن، موقعیتی جالب و پیچیده دارد و با درک چگونگی ایجاد، انتشار و تفسیر متن، میتوان به درک برخی از پرسشهای بنیادین ادبیات نایل شد. | ||
| خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده:زبانشناسی، زبان و ادبیات]] | |||
[[رده:ادبیات انگلیسی]] | |||
[[رده:مقالات(مهر) باقی زاده]] | [[رده:مقالات(مهر) باقی زاده]] | ||
[[رده:مقالات بازبینی | [[رده:مقالات بازبینی شده2 مهر 1403]] | ||
[[رده:فاقد اتوماسیون]] | [[رده:فاقد اتوماسیون]] | ||