پرش به محتوا

قیام افسران خراسان: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' .' به '.'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' .' به '.')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۲۵: خط ۲۵:
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
'''قیام افسران خراسان''' تألیف احمدرضا زارعی، تابستان سال 1324 در حالی که جنگ جهانی دوم به روزهای پایانی خود می‌رسید، گروهی از افسران لشکر خراسان که عضو شاخۀ سازمان نظامی حزب توده بودند، به فرماندهی سرگرد اسکندانی اقدام به قیام می‌کنند. آنها در اواخر شب 24 مرداد طی برنامه‌ریزی قبلی با برداشتن اسلحه و مهمات، با سوارشدن بر دو کامیون و یک جیپ از مشهد خارج شده به سمت ترکمن‌صحرا حرکت می‌کنند. در این کتاب برای اولین بار به طول کامل به ماجرای این قیام مسلحانه، انگیزه‌های قیام و ... پرداخته شده است.
'''قیام افسران خراسان''' تألیف [[زارعی، احمدرضا|احمدرضا زارعی]]، تابستان سال 1324 در حالی که جنگ جهانی دوم به روزهای پایانی خود می‌رسید، گروهی از افسران لشکر خراسان که عضو شاخۀ سازمان نظامی حزب توده بودند، به فرماندهی سرگرد اسکندانی اقدام به قیام می‌کنند. آنها در اواخر شب 24 مرداد طی برنامه‌ریزی قبلی با برداشتن اسلحه و مهمات، با سوارشدن بر دو کامیون و یک جیپ از مشهد خارج شده به سمت ترکمن‌صحرا حرکت می‌کنند. در این کتاب برای اولین بار به طول کامل به ماجرای این قیام مسلحانه، انگیزه‌های قیام و... پرداخته شده است.


==ساختار==
==ساختار==
خط ۳۵: خط ۳۵:
شاخۀ افسران خراسان با انتقال سرگرد علی‌اکبر اسکندانی به مشهد تشکیل می‌شود. اسکندانی در دانشکده افسری به عنوان فرماندۀ رستۀ توپخانه شاگردان بسیاری پرورش داده بود. او به دلیل نزدیکی به سرهنگ عبدالرضا آذر، در سال 1322 توسط وی وارد تشکیلات سازمان افسری حزب توده می‌شود. سال 1323 رزم‌آرا به ریاست ستاد ارتش می‌رسد و تصمیم می‌گیرد عده‌ای از افسران را جابجا کند تا همیشه عدۀ خاصی از افسران در تهران خدمت نکنند و برخی به شهرستان‌ها و مناطق مرزی اعزام شوند. انتخاب محل خدمت افسران نیز از روی قرعه‌کشی انجام شده و اسکندانی به مشهد منتقل می‌شود.
شاخۀ افسران خراسان با انتقال سرگرد علی‌اکبر اسکندانی به مشهد تشکیل می‌شود. اسکندانی در دانشکده افسری به عنوان فرماندۀ رستۀ توپخانه شاگردان بسیاری پرورش داده بود. او به دلیل نزدیکی به سرهنگ عبدالرضا آذر، در سال 1322 توسط وی وارد تشکیلات سازمان افسری حزب توده می‌شود. سال 1323 رزم‌آرا به ریاست ستاد ارتش می‌رسد و تصمیم می‌گیرد عده‌ای از افسران را جابجا کند تا همیشه عدۀ خاصی از افسران در تهران خدمت نکنند و برخی به شهرستان‌ها و مناطق مرزی اعزام شوند. انتخاب محل خدمت افسران نیز از روی قرعه‌کشی انجام شده و اسکندانی به مشهد منتقل می‌شود.


تابستان سال 1324 در حالی که جنگ جهانی دوم به روزهای پایانی خود می‌رسید، گروهی از افسران لشکر خراسان که عضو شاخۀ سازمان نظامی حزب توده بودند، به فرماندهی سرگرد اسکندانی اقدام به قیام می‌کنند. آنها در اواخر شب 24 مرداد طی برنامه‌ریزی قبلی با برداشتن اسلحه و مهمات، با سوارشدن بر دو کامیون و یک جیپ از مشهد خارج شده به سمت ترکمن‌صحرا حرکت می‌کنند. در این کتاب برای اولین بار به طول کامل به ماجرای این قیام مسلحانه، انگیزه‌های قیام و ... پرداخته شده است.
تابستان سال 1324 در حالی که جنگ جهانی دوم به روزهای پایانی خود می‌رسید، گروهی از افسران لشکر خراسان که عضو شاخۀ سازمان نظامی حزب توده بودند، به فرماندهی سرگرد اسکندانی اقدام به قیام می‌کنند. آنها در اواخر شب 24 مرداد طی برنامه‌ریزی قبلی با برداشتن اسلحه و مهمات، با سوارشدن بر دو کامیون و یک جیپ از مشهد خارج شده به سمت ترکمن‌صحرا حرکت می‌کنند. در این کتاب برای اولین بار به طول کامل به ماجرای این قیام مسلحانه، انگیزه‌های قیام و... پرداخته شده است.


اسکندانی به عنوان رهبر قیام در همان ابتدا در درگیری گنبد کشته می‌شود. تنها سه نفر دیگر باقی می‌مانند که می‌توان گفت کاملاً از چندوچون قیام اطلاع داشته‌اند: بهرام دانش به عنوان مذاکره‌کننده‌ای که از طرف اسکندانی برای گرفتن مجوز قیام از طرف اسکندانی از مشهد راهی تهران شده بود؛ عبدالرضا آذر مسئول وقت سازمان نظامی حزب که شخصاً در گرگان به افسران خراسان پیوسته بود و عبدالصمد کامبخش که رابط حزب توده و سازمان نظامی به شمار می‌رفت و گفته می‌شود وی موافقت حزب توده را از طریق دانش به اسکندانی رسانده است. هر سه نفر پس از سقوط فرقۀ دموکرات آذربایجان به شوروی می‌روند و طی سالیان درازی که مقیم آنجا بودند، هیچ‌گاه به دلایل و اهداف قیام اشاره‌ای نمی‌کنند و شاید تنها بتوان با استنتاج اوضاع حاکم بر کشور در آن دوره به تحلیلی صحیح در این‌باره دست یافت.
اسکندانی به عنوان رهبر قیام در همان ابتدا در درگیری گنبد کشته می‌شود. تنها سه نفر دیگر باقی می‌مانند که می‌توان گفت کاملاً از چندوچون قیام اطلاع داشته‌اند: بهرام دانش به عنوان مذاکره‌کننده‌ای که از طرف اسکندانی برای گرفتن مجوز قیام از طرف اسکندانی از مشهد راهی تهران شده بود؛ عبدالرضا آذر مسئول وقت سازمان نظامی حزب که شخصاً در گرگان به افسران خراسان پیوسته بود و عبدالصمد کامبخش که رابط حزب توده و سازمان نظامی به شمار می‌رفت و گفته می‌شود وی موافقت حزب توده را از طریق دانش به اسکندانی رسانده است. هر سه نفر پس از سقوط فرقۀ دموکرات آذربایجان به شوروی می‌روند و طی سالیان درازی که مقیم آنجا بودند، هیچ‌گاه به دلایل و اهداف قیام اشاره‌ای نمی‌کنند و شاید تنها بتوان با استنتاج اوضاع حاکم بر کشور در آن دوره به تحلیلی صحیح در این‌باره دست یافت.