۱۴۴٬۵۹۹
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۹۵: | خط ۹۵: | ||
در فصل اول رساله نویسنده ضمن اشاره به موضوع بحث یعنی توسل به استدلال پیرامون جواز آن از قرآن کریم پرداخته است. وی آیاتی از قرآن مانند«ابتغوا الیه الوسیلة» را از دلایل جواز توسل دانسته که شامل توسل به اعمال و اشخاص است.<ref>متن، ج1، ص 438- 441 </ref>همچنین به دلایلی از سنت از جمله حدیث عثمان بن حنیف است درباره خطاب مرد نابینا «یا محمد انی توجهت بک الی ربی» ذکر کرده است. وی این خطاب را شاهدی بر جواز توسل به اشخاص دانسته<ref>همان، ص442- 433</ref> و در ادامه شماری از احادیث و روایات مربوط به توسل به پیامبر(ص) را ذکر کرده است.<ref>همان، ص443- 448</ref> | در فصل اول رساله نویسنده ضمن اشاره به موضوع بحث یعنی توسل به استدلال پیرامون جواز آن از قرآن کریم پرداخته است. وی آیاتی از قرآن مانند«ابتغوا الیه الوسیلة» را از دلایل جواز توسل دانسته که شامل توسل به اعمال و اشخاص است.<ref>متن، ج1، ص 438- 441 </ref>همچنین به دلایلی از سنت از جمله حدیث عثمان بن حنیف است درباره خطاب مرد نابینا «یا محمد انی توجهت بک الی ربی» ذکر کرده است. وی این خطاب را شاهدی بر جواز توسل به اشخاص دانسته<ref>همان، ص442- 433</ref> و در ادامه شماری از احادیث و روایات مربوط به توسل به پیامبر(ص) را ذکر کرده است.<ref>همان، ص443- 448</ref> | ||
نویسنده ضمن اشاره به گردآوری احادیث مختص به توسل توسط محمد عابد سندی عمل امت در طول تاریخ را مؤید جواز توسل دانسته است. وی ضمن اشاره به مسأله توسل در مناسک احمد بن حنبل از سیره برخی علما در خصوص توسل و طلب شفا سخن گفته است.<ref>همان، ص449- 451</ref> همچنین تصریح برخی از عالمان اهل سنت مانند فخرالدین رازی و سعد | نویسنده ضمن اشاره به گردآوری احادیث مختص به توسل توسط [[محمد عابد سندی]] عمل امت در طول تاریخ را مؤید جواز توسل دانسته است. وی ضمن اشاره به مسأله توسل در مناسک [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] از سیره برخی علما در خصوص توسل و طلب شفا سخن گفته است.<ref>همان، ص449- 451</ref> همچنین تصریح برخی از عالمان اهل سنت مانند [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخرالدین رازی]] و [[تفتازانی، مسعود بن عمر|سعد تفتازانی]]، [[جرجانی، علی بن محمد|شریف جرجانی]]، و غیره به جواز توسل اشاره نموده و در پایان به نقل اقوال آنان به مطابقت کتاب و سنت، عمل مسلمانان و سخن علمای دین در این مسأله توجه داده است.<ref>همان، ص451- 462</ref> | ||
در فصل دوم نویسنده به صورت تفصیلی به احادیث و روایات مطرح شده در این باب پرداخته است.<ref>همان، ص462</ref>وی در این راستا نخست به روایتی از بخاری در خصوص استسقا اشاره کرده و جواز توسل را به افراد را مطرح کرده است. به دنبال آن روایتی از بیهقی در مورد استسقا در زمان خلیفه دوم آورده و ضمن بررسی آن، حدیث یاد شده را دلیلی بر جواز توسل به پیامبر(ص) بعد حیات ایشان قلمداد کرده است.<ref>همان، ص466- 470</ref> | در فصل دوم نویسنده به صورت تفصیلی به احادیث و روایات مطرح شده در این باب پرداخته است.<ref>همان، ص462</ref>وی در این راستا نخست به روایتی از [[بخاری، محمد بن اسماعیل|بخاری]] در خصوص استسقا اشاره کرده و جواز توسل را به افراد را مطرح کرده است. به دنبال آن روایتی از بیهقی در مورد استسقا در زمان خلیفه دوم آورده و ضمن بررسی آن، حدیث یاد شده را دلیلی بر جواز توسل به پیامبر(ص) بعد حیات ایشان قلمداد کرده است.<ref>همان، ص466- 470</ref> | ||
نویسنده در فصل سوم مطالبی دیگر پیرامون استغاثه و استعانت آورده<ref>همان، ص486 - 490 </ref>و در خاتمه منکران توسل به انبیاء و اولیاء را فاقد هرگونه دلیل دانسته است. در پایان به توسل نهی شده توسط ابوحنیفه اشاره کرده است.<ref>همان، ص 491- 495</ref> | نویسنده در فصل سوم مطالبی دیگر پیرامون استغاثه و استعانت آورده<ref>همان، ص486 - 490 </ref>و در خاتمه منکران توسل به انبیاء و اولیاء را فاقد هرگونه دلیل دانسته است. در پایان به توسل نهی شده توسط ابوحنیفه اشاره کرده است.<ref>همان، ص 491- 495</ref> | ||
| خط ۱۱۱: | خط ۱۱۱: | ||
بخش مهمی از رساله به اثبات این موضوع اختصاص دارد که مردگان میتوانند بشنوند. نویسنده به روایاتی استناد میکند که پیامبر (ص) با کشتهشدگان بدر صحبت کرده و سلام نمازگزاران را در قبر شنیده است.<ref> همان، ص508 – 509 </ref>در ادامه احادیث و روایاتی را در این خصوص ذکر کرده و به پشتوانه آنها جواز خطاب قرار دادن مردگان را جایز دانسته است. همچنین مؤید ادعای خود را عبارت«السلام علیک ایها النبي ....» هنگام تشهد نماز عنوان کرده است.<ref>همان، ص509- 512</ref> | بخش مهمی از رساله به اثبات این موضوع اختصاص دارد که مردگان میتوانند بشنوند. نویسنده به روایاتی استناد میکند که پیامبر (ص) با کشتهشدگان بدر صحبت کرده و سلام نمازگزاران را در قبر شنیده است.<ref> همان، ص508 – 509 </ref>در ادامه احادیث و روایاتی را در این خصوص ذکر کرده و به پشتوانه آنها جواز خطاب قرار دادن مردگان را جایز دانسته است. همچنین مؤید ادعای خود را عبارت«السلام علیک ایها النبي ....» هنگام تشهد نماز عنوان کرده است.<ref>همان، ص509- 512</ref> | ||
مؤلف در ادامه در پاسخ به منکران و مخالفان، روایتی منسوب به عایشه را که بر اساس ظاهر آیه قرآن «انک لا تسمع | مؤلف در ادامه در پاسخ به منکران و مخالفان، روایتی منسوب به عایشه را که بر اساس ظاهر آیه قرآن «انک لا تسمع الموتی» بر عدم شنیدن مردگان تأکید میکند، بررسی کرده و شنیدن توسط مردگان در این حالت را به تخصیص الهی ممکن دانسته است.<ref> همان، ص512- 513</ref> وی برای اثبات جواز توسل به پیامبر (ص) قبل از وفات، به وقایع تاریخی و احادیث مستند تکیه کرده است. در این راستا به روایتی از ابن حنیف در خصوص توسل فردی به مقام پیامبر(ص) در زمان حیاتشان که منتهی به برآورده شدن حاجت وی شد اشاره کرده است.<ref> همان، ص 522 </ref> همچنین روایتهایی در خصوص توسل به پیامبر(ص) بعد از وفاتشان آورده و آنها را سندی قوی بر مشروعیت توسل به پیامبر(ص) بعد از وفات ایشان میداند.<ref> همان، ص 522- 524</ref> | ||
مسأله توسل به پیامبر(ص) و شفاعت ایشان در آخرت از جمله مطالبی است که نویسنده متعرض آنها شده و این گونه امور را حتی برای صالحان جایز دانسته است.<ref>همان، ص 525 </ref>نویسنده گزارشهای متعددی را در درباره توسل به پیامبر(ص) ذکر کرده<ref>همان، ص525- 531</ref> | مسأله توسل به پیامبر(ص) و شفاعت ایشان در آخرت از جمله مطالبی است که نویسنده متعرض آنها شده و این گونه امور را حتی برای صالحان جایز دانسته است.<ref>همان، ص 525 </ref>نویسنده گزارشهای متعددی را در درباره توسل به پیامبر(ص) ذکر کرده<ref>همان، ص525- 531</ref> | ||
| خط ۱۲۴: | خط ۱۲۴: | ||
کتاب با مقدمه و تمهید نویسنده در دعوت به توحید کلمه میان مسلمانان و علمای آنان و اشاره به انگیزه نگارش کتاب آغاز گردیده است.<ref> مقدمه، نویسنده، ج1، ص 541، و تمهید، ج1، ص 543- 548</ref> | کتاب با مقدمه و تمهید نویسنده در دعوت به توحید کلمه میان مسلمانان و علمای آنان و اشاره به انگیزه نگارش کتاب آغاز گردیده است.<ref> مقدمه، نویسنده، ج1، ص 541، و تمهید، ج1، ص 543- 548</ref> | ||
متون حدیثی، روایی و سخنان علماء درباره بدعت، نخستین بخش مطالب اصلی کتاب است. نویسنده با ذکر نصوص صریح نبوی در مورد بدعت مانند حدیث «ایاکم و محدثات الامور فان كل محدثة بدعة، وكل بدعة ضلالة»<ref>متن، ج1، ص 548 </ref>ضمن بیان معنای لغوی و اصطلاحی بدعت، دیدگاههای علمای بزرگ را در مورد بدعت ذکر کرده است. وی قول شافعی مبنی بر دو گونه بودن مطرح کرده<ref>همان، ص 550 </ref>و به نظر ابن | متون حدیثی، روایی و سخنان علماء درباره بدعت، نخستین بخش مطالب اصلی کتاب است. نویسنده با ذکر نصوص صریح نبوی در مورد بدعت مانند حدیث «ایاکم و محدثات الامور فان كل محدثة بدعة، وكل بدعة ضلالة»<ref>متن، ج1، ص 548 </ref>ضمن بیان معنای لغوی و اصطلاحی بدعت، دیدگاههای علمای بزرگ را در مورد بدعت ذکر کرده است. وی قول شافعی مبنی بر دو گونه بودن مطرح کرده<ref>همان، ص 550 </ref>و به نظر [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]]، [[ابن عربی، محمد بن عبدالله|ابوبکر ابن عربی]]، [[نووی، یحیی بن شرف|نووی]] و دیگران را درباره ماهیت و اقسام بدعت اشاره کرده است.<ref>همان، ص550- 553</ref> | ||
از دیگر مطالب اشاره به نوآوریهایی است که در زمان پیامبر(ص) یا در عصر صحابه رخ داده و مورد تایید آنان قرار گرفته است. همچنین اشاره اعمال جدیدی که بعد از آنان پیدا شده و در نظر مسلمانان بدعت نبوده است. نویسنده به نمونههایی از این نوآوریها مانند نماز خواندن بلال بعد از هر وضو و تایید این عمل توسط پیامبر (ص)<ref> همان، ص554 </ref>یا روایتی مبنی بر تایید احداث ذکر در نماز در زمان پیامبر(ص) و غیره اشاره کرده است.<ref>همان، ص 55- 560</ref> | از دیگر مطالب اشاره به نوآوریهایی است که در زمان پیامبر(ص) یا در عصر صحابه رخ داده و مورد تایید آنان قرار گرفته است. همچنین اشاره اعمال جدیدی که بعد از آنان پیدا شده و در نظر مسلمانان بدعت نبوده است. نویسنده به نمونههایی از این نوآوریها مانند نماز خواندن بلال بعد از هر وضو و تایید این عمل توسط پیامبر (ص)<ref> همان، ص554 </ref>یا روایتی مبنی بر تایید احداث ذکر در نماز در زمان پیامبر(ص) و غیره اشاره کرده است.<ref>همان، ص 55- 560</ref> | ||
| خط ۱۳۱: | خط ۱۳۱: | ||
بخشی از مباحث کتاب به رد بر منکران تقسیم بدعت و تبیین معنای ضلالت اختصاص یافته است. | بخشی از مباحث کتاب به رد بر منکران تقسیم بدعت و تبیین معنای ضلالت اختصاص یافته است. | ||
این بخش به طور صریح به کسانی که مفهوم تقسیم بدعت (به حسنه و سیئه) را نمیپذیرند و بر ظاهر حدیث «کل بدعة ضلالة» اصرار دارند، پاسخ میدهد.<ref>همان، ص 572- 579</ref> | این بخش به طور صریح به کسانی که مفهوم تقسیم بدعت (به حسنه و سیئه) را نمیپذیرند و بر ظاهر حدیث «کل بدعة ضلالة» اصرار دارند، پاسخ میدهد.<ref>همان، ص 572- 579</ref> | ||
نویسنده در مورد بدعتهایی که ضروری است مسلمانان در انکار بر آنها یک زبان باشند سخن گفته است. جدایی دین از سیاست، انحصارگری در دعوت اسلامی بر یک رویکرد و تفکر مشخص، اعتقاد یا انکار باورهای دینی براساس مصالح، حمل نصوص وارد شده در خصوص مشرکان بر مسلمانان و...<ref> همان، ص 579- 581 </ref> از جمله مواردی است که نویسنده نسبت به آنها هشدار داده است. | نویسنده در مورد بدعتهایی که ضروری است مسلمانان در انکار بر آنها یک زبان باشند سخن گفته است. جدایی دین از سیاست، انحصارگری در دعوت اسلامی بر یک رویکرد و تفکر مشخص، اعتقاد یا انکار باورهای دینی براساس مصالح، حمل نصوص وارد شده در خصوص مشرکان بر مسلمانان و...<ref> همان، ص 579- 581 </ref> از جمله مواردی است که نویسنده نسبت به آنها هشدار داده است. | ||
پایان بخش مطالب کتاب خاتمهای است که نویسنده در آن سخنانی از محمد سعید رمضان بوطی در مورد بدعت، مفهوم و اختلاف نظر درباره آن آورده و در نهایت پرسشهایی درباره مصادیق بدعت مطرح کرده است.<ref>همان، ص 608- 614</ref> | پایان بخش مطالب کتاب خاتمهای است که نویسنده در آن سخنانی از [[بوطی، محمد سعید|محمد سعید رمضان بوطی]] در مورد بدعت، مفهوم و اختلاف نظر درباره آن آورده و در نهایت پرسشهایی درباره مصادیق بدعت مطرح کرده است.<ref>همان، ص 608- 614</ref> | ||
---- | ---- | ||
=== إرغام المبتدع الغبي بجواز التوسل بالنبي(ص)=== | === إرغام المبتدع الغبي بجواز التوسل بالنبي(ص)=== | ||
| خط ۲۷۲: | خط ۲۷۳: | ||
نویسنده فصل اول مباحث کتاب را به اثبات مشروعیت زیارت پیامبر(ص) اختصاص داده و در این راستا نخست به استدلال به قرآن کریم درباره زیارت پرداخته و تلاش کرده است تا با تکیه بر برخی از آیات و نظر برخی از عالمان پیرامون آنها، مشروعیت زیارت پیامبر(ص) را اثبات نماید<ref>همان، ص390- 394</ref>و به اشکالات مخالفان پاسخ گوید.<ref>همان، ص394- 400</ref> وی در ادامه احادیثی مرتبط با مشروعیت زیارت پیامبر(ص) و قصد سفر برای آن را ذکر کرده است<ref>همان، ص401- 407</ref> | نویسنده فصل اول مباحث کتاب را به اثبات مشروعیت زیارت پیامبر(ص) اختصاص داده و در این راستا نخست به استدلال به قرآن کریم درباره زیارت پرداخته و تلاش کرده است تا با تکیه بر برخی از آیات و نظر برخی از عالمان پیرامون آنها، مشروعیت زیارت پیامبر(ص) را اثبات نماید<ref>همان، ص390- 394</ref>و به اشکالات مخالفان پاسخ گوید.<ref>همان، ص394- 400</ref> وی در ادامه احادیثی مرتبط با مشروعیت زیارت پیامبر(ص) و قصد سفر برای آن را ذکر کرده است<ref>همان، ص401- 407</ref> | ||
توحیدی بودن زیارت پیامبر(ص)<ref>همان، ص412</ref> با استناد به سخنان عالمان فقیه مانند مالک بن | توحیدی بودن زیارت پیامبر(ص)<ref>همان، ص412</ref> با استناد به سخنان عالمان فقیه مانند [[مالک بن انس]]، [[قاضی عیاض، عیاض بن موسی|قاضی عیاض]]، [[ابوحنیفه، نعمان بن ثابت|ابوحنیفه]]، فقهای مذهب حنفی و عالمان مذهب شافعی<ref>همان، ص417 -427 </ref>همراه با سخنان برخی از عالمان حنبلی مانند [[ابن قدامه، عبدالله بن احمد|ابن قدامه]]، [[تقیالدین فتحی حنبلی]]، ابن مفلح از دیگر مطالب مطرح شده است.<ref>همان، ص427- 431 </ref>نویسنده ضمن اشاره به نگاه ابن تیمه درباره زیارت قبر پیامبر(ص)،<ref>همان، ص443-445</ref> به دیدگاه ابن قیم و عالمانی دیگر مانند ابن حجر شافعی، حافظ ذهبی، [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر عسقلانی]] و عالمان متاخر نظیر شوکانی درباره زیارت و فضیلت آن پرداخته است.<ref>همان، ص446- 456</ref> | ||
وی بخشی از مطالب را به دلایل قائلین به استحباب زیارت اختصاص داده و آیات و روایاتی را که در این راستا به آنها اسشهاد شده آورده است. سپس ادله قائلان به وجوب و کسانی که آن را نامشروع شمردهاند مطرح کرده است.<ref>همان، ص456- 460</ref> | وی بخشی از مطالب را به دلایل قائلین به استحباب زیارت اختصاص داده و آیات و روایاتی را که در این راستا به آنها اسشهاد شده آورده است. سپس ادله قائلان به وجوب و کسانی که آن را نامشروع شمردهاند مطرح کرده است.<ref>همان، ص456- 460</ref> | ||
| خط ۲۹۲: | خط ۲۹۳: | ||
====ساختار و محتوای رساله==== | ====ساختار و محتوای رساله==== | ||
نویسنده ضمن اشاره به موضوع رساله در مقدمه،<ref>همان، ص545</ref>مطالب رساله را با آیه | نویسنده ضمن اشاره به موضوع رساله در مقدمه،<ref>همان، ص545</ref>مطالب رساله را با آیه کریمه«لیس للانسان الا ما سعی» آغاز کرده و با توجه به آن مسأله انکار رسیدن ثواب اعمال به مردگان را مطرح نموده است. وی در تایید بهره بردن مردگان از اعمال صالح دیگران به تحلیلی از ابن ابی العز شارح عقیده طحاویه در رد استدلال منکران، به آیه ذکر شده اشاره کرده است.<ref>متن، ج2، ص546- 548</ref>سپس در تایید رسیدن ثواب به اموات حدیثی از پیامبر(ص) را ذکر کرده و توضیحات مطرح شده پیرامون آن را آورده است.<ref>همان، ص548- 550</ref> | ||
قرآن خواندن برای درگذشتگان از مباحث مطرح شده است. نویسنده به ادله منکران که تمسک به عمل سلف بوده اشاره کرده و آن را با ذکر شواهدی، نادرست قلمداد کرده است. در ادامه سخنان بزرگان مذاهب فقهی را در خصوص رسیدن ثواب اعمال صالح به اموات ذکر نموده،<ref>همان، ص551- 556</ref>سپس به توثیق متون فقهی مذاهب چهارگانه در موضوع مورد بحث اشاره کرده است. او با آوردن شواهد متعددی از علمای مذاهب فقهی اربعه (حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی)، اجماع بر جواز وصول ثواب اعمال نیک به میت را مستند میکند و در این راستا به اقوال فقهای بزرگ آنان در رسیدن ثواب دعا، صدقه، و استغفار، و همچنین قرائت قرآن به میت اشاره کرده و این عقیده را مورد اتفاق جمهور فقها و سلف دانسته است.<ref>همان، ص557- 567</ref> | قرآن خواندن برای درگذشتگان از مباحث مطرح شده است. نویسنده به ادله منکران که تمسک به عمل سلف بوده اشاره کرده و آن را با ذکر شواهدی، نادرست قلمداد کرده است. در ادامه سخنان بزرگان مذاهب فقهی را در خصوص رسیدن ثواب اعمال صالح به اموات ذکر نموده،<ref>همان، ص551- 556</ref>سپس به توثیق متون فقهی مذاهب چهارگانه در موضوع مورد بحث اشاره کرده است. او با آوردن شواهد متعددی از علمای مذاهب فقهی اربعه (حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی)، اجماع بر جواز وصول ثواب اعمال نیک به میت را مستند میکند و در این راستا به اقوال فقهای بزرگ آنان در رسیدن ثواب دعا، صدقه، و استغفار، و همچنین قرائت قرآن به میت اشاره کرده و این عقیده را مورد اتفاق جمهور فقها و سلف دانسته است.<ref>همان، ص557- 567</ref> | ||
| خط ۳۷۷: | خط ۳۷۸: | ||
در ادامه به دروغپردازی حشویه یا وهابیت بر امامان مذاهب چهارگانه پرداخته و از برخی نسبتهای دروغین درباره باورهای اعتقادی به آنان درباره صفات خداوند مانند قرار گرفتن بر عرش و...سخن به میان آورده و آنها را به نقد کشیده است.<ref>همان، ص317- 323</ref> | در ادامه به دروغپردازی حشویه یا وهابیت بر امامان مذاهب چهارگانه پرداخته و از برخی نسبتهای دروغین درباره باورهای اعتقادی به آنان درباره صفات خداوند مانند قرار گرفتن بر عرش و...سخن به میان آورده و آنها را به نقد کشیده است.<ref>همان، ص317- 323</ref> | ||
نسبتهای دروغین گروه یاد شده به سایر علما، کراهت [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] از اهل بیت(ع)، دفاع وی از بنی امیه، تخطئه حضرت علی(ع) و نظرات متناقض وی و نقد آنها<ref>همان، ص323- 326</ref> باضافه مطالبی درباره گمراه دانستن اهل سنت توسط وهابیان و ادعای پیروی آنها از سلف از دیگر مباحث نوشتار است.<ref>همان، ص326- 331</ref>نویسنده همچنین آراء و نظرات سردمداران وهابیت مانند عبدالله بن باز و [[عثیمین، محمد بن صالح|ابن عثیمین]] را مطرح کرده و مورد نقد قرار داده و به نگاه وهابیت به علوم جدید و یافتههای علمی و مخالف با آن، سستی افکار و اندیشه وهابی و گمراه شمردن ترمذی توسط وهابیان اشاره کرده است.<ref>همان، ص331- 337</ref> | نسبتهای دروغین گروه یاد شده به سایر علما، کراهت [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] از اهل بیت(ع)، دفاع وی از بنی امیه، تخطئه حضرت علی (ع) و نظرات متناقض وی و نقد آنها<ref>همان، ص323- 326</ref> باضافه مطالبی درباره گمراه دانستن اهل سنت توسط وهابیان و ادعای پیروی آنها از سلف از دیگر مباحث نوشتار است.<ref>همان، ص326- 331</ref>نویسنده همچنین آراء و نظرات سردمداران وهابیت مانند عبدالله بن باز و [[عثیمین، محمد بن صالح|ابن عثیمین]] را مطرح کرده و مورد نقد قرار داده و به نگاه وهابیت به علوم جدید و یافتههای علمی و مخالف با آن، سستی افکار و اندیشه وهابی و گمراه شمردن ترمذی توسط وهابیان اشاره کرده است.<ref>همان، ص331- 337</ref> | ||
---- | ---- | ||
===بهجة الناظر في التوسّل بالنبي الطاهر=== | ===بهجة الناظر في التوسّل بالنبي الطاهر=== | ||
| خط ۵۷۲: | خط ۵۷۳: | ||
---- | ---- | ||
===كلمة هادئة في التوسل=== | ===كلمة هادئة في التوسل=== | ||
'''كلمة هادئة في التوسل''' ، نوشته[[عمر عبد الله كامل]] ( | '''كلمة هادئة في التوسل''' ، نوشته [[عمر عبد الله كامل]] (متولد ١٣٧١ق)، از نویسندگان و اندیشمندان اسلامی، درباره توسل و مسائل مرتبط با آن اعم از مفهوم، اقسام و بیان حکم فقهی آن برمبنای دلائل شرعی است. | ||
====ساختار و محتوا ==== | ====ساختار و محتوا ==== | ||
| خط ۶۱۲: | خط ۶۱۳: | ||
---- | ---- | ||
=== خلاصة الكلام في الاحتفال بمولد خير الأنام=== | === خلاصة الكلام في الاحتفال بمولد خير الأنام=== | ||
'''خلاصة الكلام في الاحتفال بمولد خير الأنام''', نوشته [[عبد الله بن الشیخ أبو بكر بن سالم]] (معاصر)از عالمان شافعی مذهب دربارهی مشروعیت جشن گرفتن و بزرگداشت میلاد پیامبر اکرم (ص) است. | '''خلاصة الكلام في الاحتفال بمولد خير الأنام''', نوشته [[عبد الله بن الشیخ أبو بكر بن سالم|عبدالله بن الشیخ أبو بكر بن سالم]] (معاصر)از عالمان شافعی مذهب دربارهی مشروعیت جشن گرفتن و بزرگداشت میلاد پیامبر اکرم (ص) است. | ||
====موضوع کتاب==== | ====موضوع کتاب==== | ||