۱۴۶٬۲۴۹
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ح الله،' به 'حالله،') |
||
| (یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
| کد مؤلف = AUTHORCODE09477AUTHORCODE | | کد مؤلف = AUTHORCODE09477AUTHORCODE | ||
}} | }} | ||
'''امیر یحیى بن عبداللطیف حسنى سیفى قزوینى''' (886-962ق) از دانشمندان و مؤلفان معروف سده دهم هجریست. وى از سادات سیفى قزوین بود و در تسنن تعصب میورزید و با این حال [[حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله|حاجی خلیفه]] وى را شیعى دانسته است در حالىکه | '''امیر یحیى بن عبداللطیف حسنى سیفى قزوینى''' (886-962ق) از دانشمندان و مؤلفان معروف سده دهم هجریست. وى از سادات سیفى قزوین بود و در تسنن تعصب میورزید و با این حال [[حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله|حاجی خلیفه]] وى را شیعى دانسته است در حالىکه صمصامالدوله شاهنواز خان درباره خاندانش یعنى سادات سیفى گوید «این سلسله در ایران بتسنن مشهور» است<ref>صفا، ذبیحالله، ج5، بخش سوم، ص1634 و نیز قزوینی، یحیی بن عبداللطیف، ص7</ref>. | ||
محمد امین بن احمد رازى درباره او نوشته است که «امیر یحیى از علوم عقلى و نقلى بهره و بخشى داشته، اما در فن تاریخ و سیر فرید عصر و وحید دهر و مهارتش درین شیوه بحدى بوده که از ابتداى طلوع نیر جهان افروز نبوت و رسالت تا انتهاى حیات خود که نهصد و شصت و دو بوده از وقایع هر سال که ازو استفسار مینمودند، خبر میداده و تاریخ تولد و فوت اکثر سلاطین و وزرا و مشایخ و علما و شعرا را در ذکر داشته و در فصاحت و شیرین زبانى و سلاست و نکتهدانى، مشهور جهان و بىمثل دوران بوده، کتاب لب (لب التواریخ) که تاریخ مختصر مفید است از مؤلفات اوست و هفتاد و هفت سال عمر داشته و در نهصد و شصت و دو از عالم فانى بجهان جاودانى نقل نموده و گاهى بزلال این نوع ابیات رطب اللسان میگشته: «اى که بر لاله تر زلف سمنسا دارى/ قصد شوریدگى عاشق شیدا دارى- ساعد سیم نمایى و دل از دست برى/ تو درین کار نگارا ید بیضا دارى» و نهال این روضه امیر غیاثالدین على امروز درین سده سنیه بسان نصرت و دولت مقیم بوده بخطاب نقیب خانى مخصوص است و در تاریخدانى و خطشناسى و دیگر صفات همال و نظیرى ندارد»<ref>همان، ص1634- 1635 و همان، ص7- 8</ref>. | محمد امین بن احمد رازى درباره او نوشته است که «امیر یحیى از علوم عقلى و نقلى بهره و بخشى داشته، اما در فن تاریخ و سیر فرید عصر و وحید دهر و مهارتش درین شیوه بحدى بوده که از ابتداى طلوع نیر جهان افروز نبوت و رسالت تا انتهاى حیات خود که نهصد و شصت و دو بوده از وقایع هر سال که ازو استفسار مینمودند، خبر میداده و تاریخ تولد و فوت اکثر سلاطین و وزرا و مشایخ و علما و شعرا را در ذکر داشته و در فصاحت و شیرین زبانى و سلاست و نکتهدانى، مشهور جهان و بىمثل دوران بوده، کتاب لب (لب التواریخ) که تاریخ مختصر مفید است از مؤلفات اوست و هفتاد و هفت سال عمر داشته و در نهصد و شصت و دو از عالم فانى بجهان جاودانى نقل نموده و گاهى بزلال این نوع ابیات رطب اللسان میگشته: «اى که بر لاله تر زلف سمنسا دارى/ قصد شوریدگى عاشق شیدا دارى- ساعد سیم نمایى و دل از دست برى/ تو درین کار نگارا ید بیضا دارى» و نهال این روضه امیر غیاثالدین على امروز درین سده سنیه بسان نصرت و دولت مقیم بوده بخطاب نقیب خانى مخصوص است و در تاریخدانى و خطشناسى و دیگر صفات همال و نظیرى ندارد»<ref>همان، ص1634- 1635 و همان، ص7- 8</ref>. | ||
| خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
میرعبداللطیف مردى پرهیزگار بود و در رفع نیازمندیهاى حاجتمندان همتى بلند داشت و بنیکنفسى و هشیار مغزى میزیست تا بسال 981ق در قصبه فتح پورسیگرى درگذشت<ref>همان</ref>. | میرعبداللطیف مردى پرهیزگار بود و در رفع نیازمندیهاى حاجتمندان همتى بلند داشت و بنیکنفسى و هشیار مغزى میزیست تا بسال 981ق در قصبه فتح پورسیگرى درگذشت<ref>همان</ref>. | ||
پسر او میرغیاث الدین على که در نقل قول از ابوالفضل علامی و از محمد امین رازى نامش را دیدهایم، جاى او را گرفت و در سال بیست و ششم از پادشاهى اكبر (989ق) خطاب نقیب خانى یافت. نقیب خان هم در حدیث و سیر و اسماء رجال و تاریخ بىهمتا بود و بقول شاهنواز خان «گویند هفت جلد روضه الصفا سر زبان و در جفر نیز مهارتى داشت». وى بعد از اكبر در پادشاهى نورالدین جهانگیر نیز مقام و مرتبه بلند داشت و به سال 1023ق كه در موكب جهانگیر در اجمیر بسر میبرد، درگذشت و پسرش میرعبداللطیف منصب و مقام عمده یافت. نقیب خان چنانكه میدانیم از مترجمان مهابهارت است<ref>صفا، | پسر او میرغیاث الدین على که در نقل قول از ابوالفضل علامی و از محمد امین رازى نامش را دیدهایم، جاى او را گرفت و در سال بیست و ششم از پادشاهى اكبر (989ق) خطاب نقیب خانى یافت. نقیب خان هم در حدیث و سیر و اسماء رجال و تاریخ بىهمتا بود و بقول شاهنواز خان «گویند هفت جلد روضه الصفا سر زبان و در جفر نیز مهارتى داشت». وى بعد از اكبر در پادشاهى نورالدین جهانگیر نیز مقام و مرتبه بلند داشت و به سال 1023ق كه در موكب جهانگیر در اجمیر بسر میبرد، درگذشت و پسرش میرعبداللطیف منصب و مقام عمده یافت. نقیب خان چنانكه میدانیم از مترجمان مهابهارت است<ref>صفا، ذبیحالله، ج5، بخش سوم، ص1636- 1637 و نیز قزوینی، یحیی بن عبداللطیف، ص9</ref>. | ||
اما میرعلاءالدوله كامی پسر دیگر میریحیى كه پدر را از سوء قصد شاه تهماسب آگاه كرده بود، به همراه برادرش میرعبداللطیف در همان سال 963ق وارد هند شد و مانند برادر ه بلطف در دربار اكبر و در ردیف شاعران آن درگاه پذیرفته شد. وى شعر میگفت و كامی تخلص میكرد و مردى دانشمند و ادبشناس بود. در غزل دست داشت و كتاب مشهورى بنام «[[نفائس المآثر]]» دارد كه درباره شاعران خاصه گویندگان دربار اكبر تألیف كرد و [[بداؤنى، عبدالقادر بن ملوکشاه|ملا عبدالقادر بداؤنى]] مؤلف «[[منتخب التواریخ (بداؤنى)|منتخب التواریخ]]» فصل پایان كتاب خود را در بیان احوال شاعران دربار جلالالدین اكبر از آن كتاب گرفت؛ و اگرچه بعضى پنداشتهاند كه مرگ او در حدود سال 982ق است ولى گویا درین مورد تاریخ ختم «[[نفائس المآثر]]» را بجاى تاریخ وفات مؤلف گرفتهاند، در حالىكه كامی بر كتاب خود بعد از آن سال مطالبى افزود و تاریخهایى در این افزایشها تا سال 998ق ثبت كرد. وى در این كتاب علاوه بر مطالبى درباره شعر و اصناف سخن و شاعران عهد تیموریان هند از عهد بابر تا دوران اكبر (تا سال 982ق)، اطلاعات تاریخى و جغرافیایى سودمندى را هم آورده است و جز این كتاب رسالهیى در صنایع شعرى و رسالهیى دیگر بنام «[[صحیفه الارقام]]» در هنر خوشنویسى داشت كه در نفائس المآثر از آن نام برده است<ref>همان ص1637 و همان، ص9- 10</ref>. | اما میرعلاءالدوله كامی پسر دیگر میریحیى كه پدر را از سوء قصد شاه تهماسب آگاه كرده بود، به همراه برادرش میرعبداللطیف در همان سال 963ق وارد هند شد و مانند برادر ه بلطف در دربار اكبر و در ردیف شاعران آن درگاه پذیرفته شد. وى شعر میگفت و كامی تخلص میكرد و مردى دانشمند و ادبشناس بود. در غزل دست داشت و كتاب مشهورى بنام «[[نفائس المآثر]]» دارد كه درباره شاعران خاصه گویندگان دربار اكبر تألیف كرد و [[بداؤنى، عبدالقادر بن ملوکشاه|ملا عبدالقادر بداؤنى]] مؤلف «[[منتخب التواریخ (بداؤنى)|منتخب التواریخ]]» فصل پایان كتاب خود را در بیان احوال شاعران دربار جلالالدین اكبر از آن كتاب گرفت؛ و اگرچه بعضى پنداشتهاند كه مرگ او در حدود سال 982ق است ولى گویا درین مورد تاریخ ختم «[[نفائس المآثر]]» را بجاى تاریخ وفات مؤلف گرفتهاند، در حالىكه كامی بر كتاب خود بعد از آن سال مطالبى افزود و تاریخهایى در این افزایشها تا سال 998ق ثبت كرد. وى در این كتاب علاوه بر مطالبى درباره شعر و اصناف سخن و شاعران عهد تیموریان هند از عهد بابر تا دوران اكبر (تا سال 982ق)، اطلاعات تاریخى و جغرافیایى سودمندى را هم آورده است و جز این كتاب رسالهیى در صنایع شعرى و رسالهیى دیگر بنام «[[صحیفه الارقام]]» در هنر خوشنویسى داشت كه در نفائس المآثر از آن نام برده است<ref>همان ص1637 و همان، ص9- 10</ref>. | ||
| خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
#صفا، | #صفا، ذبیحالله، «تاریخ ادربیان در ایران و در قلمرو زبان پارسی از آغاز سده دهم تا میانه سده دوازدهم هجری»، تهران، فردوس، چاپ دهم، 1378. | ||
#قزوینی، یحیی بن عبداللطیف، «لب التواریخ»، تصحیح میرهاشم محدث، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1386. | #قزوینی، یحیی بن عبداللطیف، «لب التواریخ»، تصحیح میرهاشم محدث، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1386. | ||