پرش به محتوا

ابن ملکا، هبةالله بن علی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - ':م' به ': م')
 
(۱۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۶: خط ۶:
|-
|-
|نام‌های دیگر  
|نام‌های دیگر  
| data-type="authorOtherNames" |ابوالبرکات هبه‌الله بن علي بن ملکا البغدادي  
| data-type="authorOtherNames" |ابوالبرکات هبةالله بن علي بن ملکا البغدادي  
 
|-
|-
|نام پدر  
|نام پدر  
خط ۲۶: خط ۲۵:
|برخی آثار
|برخی آثار
| data-type="authorWritings" |‏[[المعتبر في الحكمة]]
| data-type="authorWritings" |‏[[المعتبر في الحكمة]]
|- class="articleCode"
|- class="articleCode"
|کد مؤلف
|کد مؤلف
خط ۳۲: خط ۳۰:
|}
|}
</div>
</div>
'''ابوالبرکات هبة‌الله بن علی بن ملکا بغدادی'''، از دانشمندان و فیلسوفان اسلامی است. وی یهودی بود و سپس به اسلام گرایید. او به خدمت برخی از سلاطین عباسی و عجم در آمد. وی خودش را در فلسفه هم‌رتبه ارسطو می‌دانست. مشهورترین کتاب وی «[[المعتبر في الحكمة]]» و معروف‌ترین استاد او «شیخ ابوالحسن سعید بن هبة‌الله» است.
'''ابوالبرکات هبة‌الله بن علی بن ملکا بغدادی'''، از دانشمندان و فیلسوفان اسلامی است. وی یهودی بود و سپس به اسلام گرایید. او به خدمت برخی از سلاطین عباسی و عجم در آمد. وی خودش را در فلسفه هم‌رتبه ارسطو می‌دانست. مشهورترین کتاب وی «[[المعتبر في الحكمة]]» و معروف‌ترین استاد او «شیخ ابوالحسن سعید بن هبة‌الله» است.
   
   
خط ۴۲: خط ۴۱:


==در خدمت پادشاهان==
==در خدمت پادشاهان==
او از میان ملوک و پادشاهان به خدمت سلطان محمد بن ملک شاه (498-‌511‍) و پسرش سلطان محمود (511-‌525‍) و سلطان مسعود (548-‌547‍) درآمد و از میان خلفا، المسترشدبالله عباسی (512-‌529‍) را خدمت نمود و هنگامی که در سال 529، بین او و سلطان مسعود جنگ درگرفت، ابوالبرکات به اسیری گرفته شد، سپس آزاد گردید. ابن ابی‌اصیبعه از خدمت او به المستنجدبالله خبر داده است<ref>ر.ک: همان، ص236</ref>.
او از میان ملوک و پادشاهان به خدمت سلطان محمد بن ملک شاه (498-‌511‍) و پسرش سلطان محمود (511-‌525‍) و سلطان مسعود (548-‌547‍) درآمد و از میان خلفا، المسترشدبالله عباسی (512-‌529‍) را خدمت نمود و هنگامی که در سال 529، بین او و سلطان مسعود جنگ درگرفت، ابوالبرکات به اسیری گرفته شد، سپس آزاد گردید. ابن ابی‌اصیبعه از خدمت او به المستنجدبالله خبر داده است.<ref>ر.ک: همان، ص236</ref>.


[[بیهقی، محمد بن حسین|بیهقی]] درباره او نوشته: او فیلسوف عراقین (کوفه و بصره) و کسی بود که ادعا داشت به درجه ارسطو رسیده است. دارای طبع ظریفی بود و آثار فراوانی دارد مثل کتاب المعتبر و کتاب النفس و التفسير و... نود سال شمسی عمر کرد. به جذام دچار شد و خود را معالجه کرد و صحت یافت. در آخر عمرش نابینا شد. سلطان محمد بن ملک شاه او را به سوء علاج و سوء تدبیر متهم کرد و مدتی به زندان انداخت. در سال 547، سلطان مسعود بن محمد بن ملک شاه، پس از آنکه شیری به وی حمله کرد، به قولنج دچار شد و ابوالبرکات را از بغداد به همدان خواند. چون مردم از زنده ماندن سلطان ناامید شدند، ابوالبرکات بر جانش ترسید و چاشتگاهان از دنیا رفت و سلطان مسعود هم، عصر همان روز جان سپرد. تابوت ابوالبرکات به‌همراه حجاج به بغداد حمل شد<ref>ر.ک: همان، ص237</ref>.
[[بیهقی، محمد بن حسین|بیهقی]] درباره او نوشته: او فیلسوف عراقین (کوفه و بصره) و کسی بود که ادعا داشت به درجه ارسطو رسیده است. دارای طبع ظریفی بود و آثار فراوانی دارد مثل کتاب المعتبر و کتاب النفس و التفسير و... نود سال شمسی عمر کرد. به جذام دچار شد و خود را معالجه کرد و صحت یافت. در آخر عمرش نابینا شد. سلطان محمد بن ملک شاه او را به سوء علاج و سوء تدبیر متهم کرد و مدتی به زندان انداخت. در سال 547، سلطان مسعود بن محمد بن ملک شاه، پس از آنکه شیری به وی حمله کرد، به قولنج دچار شد و ابوالبرکات را از بغداد به همدان خواند. چون مردم از زنده ماندن سلطان ناامید شدند، ابوالبرکات بر جانش ترسید و چاشتگاهان از دنیا رفت و سلطان مسعود هم، عصر همان روز جان سپرد. تابوت ابوالبرکات به‌همراه حجاج به بغداد حمل شد<ref>ر.ک: همان، ص237</ref>.
خط ۴۹: خط ۴۸:
به روایت [[بیهقی، محمد بن حسین|بیهقی]]، چون ابوالبرکات در مصاف المسترشدبالله و سلطان مسعود اسیر شد و او را نزد سلطان بردند، از یهودیت برگشت و اسلام آورد. سلطان نیز او را خلعت بخشید و مسلمان شدنش را تحسین نمود<ref>ر.ک: همان</ref>.
به روایت [[بیهقی، محمد بن حسین|بیهقی]]، چون ابوالبرکات در مصاف المسترشدبالله و سلطان مسعود اسیر شد و او را نزد سلطان بردند، از یهودیت برگشت و اسلام آورد. سلطان نیز او را خلعت بخشید و مسلمان شدنش را تحسین نمود<ref>ر.ک: همان</ref>.


روایات دیگری هم درباره اسلام او هست؛ مثلا [[ابن ابی‌اصیبعه، احمد بن قاسم|ابن ابی‌اصیبعه]] نوشته است: روزی او بر خلیفه وارد شد و همه حاضران، جز قاضی‌القضات به احترام او برخاستند. او فهمید که قاضی‌القضات به‌خاطر ذمی بودن وی برنخاست؛ لذا خطاب به خلیفه گفت: ای امیر مؤمنان! اگر قاضی بدان جهت که من بر غیر آئین او هستم، با گروه حاضران هماهنگ نشد، پس من در حضور مولایمان اسلام می‌آورم و نمی‌گذارم وی ذمی بودنم را بر من خرده بگیرد. وی آنگاه مسلمان شد.  
روایات دیگری هم درباره اسلام او هست؛ مثلاً[[ابن ابی‌اصیبعه، احمد بن قاسم|ابن ابی‌اصیبعه]] نوشته است: روزی او بر خلیفه وارد شد و همه حاضران، جز قاضی‌القضات به احترام او برخاستند. او فهمید که قاضی‌القضات به‌خاطر ذمی بودن وی برنخاست؛ لذا خطاب به خلیفه گفت: ای امیر مؤمنان! اگر قاضی بدان جهت که من بر غیر آئین او هستم، با گروه حاضران هماهنگ نشد، پس من در حضور مولایمان اسلام می‌آورم و نمی‌گذارم وی ذمی بودنم را بر من خرده بگیرد. وی آنگاه مسلمان شد.  
قاضی اکرم، نوشته: او برای معالجه یکی از سلاطین سلجوقی بر بالین وی حاضر شد و پس از موفقیت در درمان او، سلطان هدایای بسیاری به وی داد، ولی هنگامی که به عراق بازگشت، شخصی، او را به‌خاطر یهودی بودنش هجو نمود. او دانست که جز با نعمت اسلام، بزرگ شمرده نخواهد شد؛ لذا عزم خود را جزم نمود... و سرانجام اسلام آورد.
قاضی اکرم، نوشته: او برای معالجه یکی از سلاطین سلجوقی بر بالین وی حاضر شد و پس از موفقیت در درمان او، سلطان هدایای بسیاری به وی داد، ولی هنگامی که به عراق بازگشت، شخصی، او را به‌خاطر یهودی بودنش هجو نمود. او دانست که جز با نعمت اسلام، بزرگ شمرده نخواهد شد؛ لذا عزم خود را جزم نمود... و سرانجام اسلام آورد.


خط ۵۷: خط ۵۶:
شیخ ابوالحسن سعید بن هبة‌الله: به نقل [[شهرزوری، محمد بن محمود|شهرزوری]]، بااینکه شیخ، یهودیان را به شاگردی نمی‌پذیرفت، اما به علت سؤال و جوابی که بین شیخ و ابوالبرکات درگرفت و شیخ به لیاقت وی واقف شد، او را به شاگردی قبول کرد و وی از شاگردان خاص شیخ شد<ref>ر.ک: همان، ص235-236</ref>.
شیخ ابوالحسن سعید بن هبة‌الله: به نقل [[شهرزوری، محمد بن محمود|شهرزوری]]، بااینکه شیخ، یهودیان را به شاگردی نمی‌پذیرفت، اما به علت سؤال و جوابی که بین شیخ و ابوالبرکات درگرفت و شیخ به لیاقت وی واقف شد، او را به شاگردی قبول کرد و وی از شاگردان خاص شیخ شد<ref>ر.ک: همان، ص235-236</ref>.


ابوالبرکات، کتاب «التلخيص النظامي» را بر او قرائت کرده و ظاهرا این امر در سی سالگی ابوالبرکات بوده است<ref>ر.ک: همان، ص237</ref>.
ابوالبرکات، کتاب «التلخيص النظامی» را بر او قرائت کرده و ظاهرا این امر در سی سالگی ابوالبرکات بوده است.<ref>ر.ک: همان، ص237</ref>.


==شاگردان==
==شاگردان==
خط ۶۴: خط ۶۳:
# ابن دهان منجم؛
# ابن دهان منجم؛
# مهذب بن نقاش؛
# مهذب بن نقاش؛
و... <ref>ر.ک: همان، ص238</ref>.
و...<ref>ر.ک: همان، ص238</ref>.


==آثار==
==آثار==
خط ۷۲: خط ۷۱:
# كتاب الأقراباذين؛  
# كتاب الأقراباذين؛  
# مقاله‌ای درباره دوایی به نام برشعثا؛
# مقاله‌ای درباره دوایی به نام برشعثا؛
# مقاله‌ای در معجونی دیگر که ساخت خودش بوده و آن را أمين الأرواح نامیده است؛
# مقاله‌ای در معجونی دیگر که ساخت خودش بوده و آن را أمین الأرواح نامیده است؛
# رساله‌ای در ماهیت عقل؛
# رساله‌ای در ماهیت عقل؛
و...<ref>ر.ک: همان</ref>.
و..<ref>ر.ک: همان</ref>.


==پانویس==
==پانویس==
<references />
<references/>


==منابع مقاله==
==منابع مقاله==
خط ۸۳: خط ۸۲:


==وابسته‌ها==
==وابسته‌ها==
{{وابسته‌ها}}
[[المعتبر في الحكمة]]
[[المعتبر في الحكمة]]


[[رسالتان في المنطق و الفلسفة]]
[[رسالتان في المنطق و الفلسفة: نهج التقديس و اسئلة و اجوبة]]


[[کتب طبی انتزاعی]]
[[کتب طبی انتزاعی]]
[[رساله‌های شعری فیلسوفان مسلمان]]


[[رده:زندگی‌نامه]]
[[رده:زندگی‌نامه]]
[[رده: 25 آبان الی 24 آذر]]