عقلانیت و معنویت: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    (صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR109806J1.jpg | عنوان = عقلانیت و معنویت | عنوان‌های دیگر = | پدیدآورندگان | پدیدآوران = ابراهیمی دینانی، غلام حسین (نويسنده) |زبان | زبان = فارسی | کد کنگره = | موضوع =فلسفه اسلامی - عقل گرایی (اسلام) - اشراق (فلسفه) - ابراهیم...» ایجاد کرد)
     
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۴۰: خط ۴۰:


    ==گزارش محتوا==
    ==گزارش محتوا==
    جایگاه فلسفه اسلامی در برابر فلسفه مغرب‌زمین: این بخش با طرح سوال بنیادین درباره جایگاه فلسفه اسلامی در مواجهه با فلسفه غرب آغاز می‌شود. نویسنده به تاریخچه انتقال فلسفه یونانی به جهان اسلام و نقش مترجمان مسلمان می‌پردازد. او همچنین دیدگاه‌های متفکرانی چون امام غزالی را که منکر فلسفه بودند و همچنین نقش ابن سینا را به‌عنوان یک فیلسوف برجسته که فلسفه‌ای نوین ارائه کرد، بررسی می‌کند. این قسمت به تفاوت‌های اساسی میان فلسفه اسلامی (با تاکید بر وحی الهی) و فلسفه غربی می‌پردازد و چالش‌های فکری ناشی از نظریات متفکران غربی مانند داروین، فروید، و سارتر را برای جایگاه انسان و معرفت تحلیل می‌کند<ref>متن کتاب، ص30- 9</ref>.
    جایگاه فلسفه اسلامی در برابر فلسفه مغرب‌زمین: این بخش با طرح سوال بنیادین درباره جایگاه فلسفه اسلامی در مواجهه با فلسفه غرب آغاز می‌شود. نویسنده به تاریخچه انتقال فلسفه یونانی به جهان اسلام و نقش مترجمان مسلمان می‌پردازد. او همچنین دیدگاه‌های متفکرانی چون امام [[غزالی]] را که منکر فلسفه بودند و همچنین نقش [[ابن سینا]] را به‌عنوان یک فیلسوف برجسته که فلسفه‌ای نوین ارائه کرد، بررسی می‌کند. این قسمت به تفاوت‌های اساسی میان فلسفه اسلامی (با تاکید بر وحی الهی) و فلسفه غربی می‌پردازد و چالش‌های فکری ناشی از نظریات متفکران غربی مانند [[داروین]]، [[فروید]]، و [[سارتر]] را برای جایگاه انسان و معرفت تحلیل می‌کند<ref>متن کتاب، ص30- 9</ref>.


    سنت و تجدد: در این قسمت، مفاهیم "سنت" و "تجدد" تحلیل می‌شوند و رابطه آن‌ها با اندیشه موردبحث قرار می‌گیرد. نویسنده تاکید می‌کند که تجدد صرفاً یک رویداد زمانی نیست، بلکه نوعی "اندیشه" و "نگاه نو" است. او به نقد دیدگاه‌های برخی از متفکران غربی در مورد مدرنیته می‌پردازد و لزوم حفظ ارتباط با گذشته برای درک صحیح حال و آینده را تشریح می‌کند. این بخش همچنین به سوالات اساسی درباره تعریف فلسفه و تمایز آن از علوم دیگر می‌پردازد و نشان می‌دهد که فلسفه به نیازهای فکری و بنیادی پاسخ می‌دهد، نه صرفاً نیازهای روزمره<ref>همان، ص36- 31</ref>.
    سنت و تجدد: در این قسمت، مفاهیم "سنت" و "تجدد" تحلیل می‌شوند و رابطه آن‌ها با اندیشه موردبحث قرار می‌گیرد. نویسنده تاکید می‌کند که تجدد صرفاً یک رویداد زمانی نیست، بلکه نوعی "اندیشه" و "نگاه نو" است. او به نقد دیدگاه‌های برخی از متفکران غربی در مورد مدرنیته می‌پردازد و لزوم حفظ ارتباط با گذشته برای درک صحیح حال و آینده را تشریح می‌کند. این بخش همچنین به سوالات اساسی درباره تعریف فلسفه و تمایز آن از علوم دیگر می‌پردازد و نشان می‌دهد که فلسفه به نیازهای فکری و بنیادی پاسخ می‌دهد، نه صرفاً نیازهای روزمره<ref>همان، ص36- 31</ref>.
    خط ۴۶: خط ۴۶:
    ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام: در این بخش، از ماجرا گونه بودن فکر فلسفی، پیدایش فلسفه، تاریخ بشر از نظر آگوست کنت، رابطه فلسفه و طرح پرسش، نسبت فلسفه و دین و مخالفت عارفان و متکلمان، سخن به میان آمده است<ref>همان، ص66- 37</ref>.
    ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام: در این بخش، از ماجرا گونه بودن فکر فلسفی، پیدایش فلسفه، تاریخ بشر از نظر آگوست کنت، رابطه فلسفه و طرح پرسش، نسبت فلسفه و دین و مخالفت عارفان و متکلمان، سخن به میان آمده است<ref>همان، ص66- 37</ref>.


    رابطه عرفان و فلسفه: این بخش به‌تفصیل به کاوش در رابطه میان عرفان و فلسفه می‌پردازد. نویسنده این دو را "دو رشته معرفتی متمایز" معرفی می‌کند که دارای "موضوعات و روش‌های متفاوت" هستند. بااین‌حال، او نشان می‌دهد که در جهان اسلام، این دو حوزه همواره در تعامل بوده‌اند و بسیاری از فیلسوفان برجسته نیز به عرفان گرایش داشته‌اند. تمثیل مولوی در مورد نقاشان چینی و رومی برای تبیین سطوح مختلف معرفت و محدودیت‌های عقل استدلالی به کار می‌رود. داستان موسی و خضر نیز برای نشان‌دادن محدودیت‌های عقل ظاهری در برابر حکمت باطنی استفاده می‌شود. این بخش تاکید می‌کند که عرفان نیز نوعی شناخت است که از طریق شهود و اشراق حاصل می‌شود، با روشی متفاوت از استدلال فلسفی. نویسنده همچنین به فیلسوفان عارفی مانند ابن سینا و سهروردی اشاره می‌کند که در تفکرشان عناصر عرفانی و فلسفی را در هم آمیخته‌اند<ref>همان، ص106- 67</ref>.
    رابطه عرفان و فلسفه: این بخش به‌تفصیل به کاوش در رابطه میان عرفان و فلسفه می‌پردازد. نویسنده این دو را "دو رشته معرفتی متمایز" معرفی می‌کند که دارای "موضوعات و روش‌های متفاوت" هستند. بااین‌حال، او نشان می‌دهد که در جهان اسلام، این دو حوزه همواره در تعامل بوده‌اند و بسیاری از فیلسوفان برجسته نیز به عرفان گرایش داشته‌اند. تمثیل مولوی در مورد نقاشان چینی و رومی برای تبیین سطوح مختلف معرفت و محدودیت‌های عقل استدلالی به کار می‌رود. داستان موسی و خضر نیز برای نشان‌دادن محدودیت‌های عقل ظاهری در برابر حکمت باطنی استفاده می‌شود. این بخش تاکید می‌کند که عرفان نیز نوعی شناخت است که از طریق شهود و اشراق حاصل می‌شود، با روشی متفاوت از استدلال فلسفی. نویسنده همچنین به فیلسوفان عارفی مانند [[ابن سینا]] و [[سهروردی]] اشاره می‌کند که در تفکرشان عناصر عرفانی و فلسفی را در هم آمیخته‌اند<ref>همان، ص106- 67</ref>.


    حکمت اشراق: این بخش به معرفی و تبیین "فلسفه اشراق" سهروردی، فیلسوف برجسته اسلامی می‌پردازد. سهروردی به‌عنوان بنیان‌گذار این مکتب، اندیشه‌های خود را بر اساس مفهوم "نور" و "ظلمت" استوار کرده و در پی ایجاد پلی میان فلسفه یونانی (به‌ویژه افلاطون و ارسطو) و حکمت کهن ایران بوده است. بحث "اصالت ماهیت" سهروردی و نظریه معرفت اشراقی وی که بر مکاشفه و اشراق تکیه دارد به‌تفصیل موردبررسی قرار می‌گیرد. نویسنده همچنین به نقش ایران باستان، حکمت خسروانی و اندیشه زرتشتی در شکل‌گیری این مکتب اشاره می‌کند و نشان می‌دهد که سهروردی چگونه توانسته است باتکیه‌بر این میراث‌ها، فلسفه‌ای نوین و اصیل را در جهان اسلام ارائه دهد و همچنین به نقد فلسفه تحلیلی می‌پردازد <ref>همان، ص148- 107</ref>.
    حکمت اشراق: این بخش به معرفی و تبیین "فلسفه اشراق" [[سهروردی]]، فیلسوف برجسته اسلامی می‌پردازد. [[سهروردی]] به‌عنوان بنیان‌گذار این مکتب، اندیشه‌های خود را بر اساس مفهوم "نور" و "ظلمت" استوار کرده و در پی ایجاد پلی میان فلسفه یونانی (به‌ویژه [[افلاطون]] و [[ارسطو]]) و حکمت کهن ایران بوده است. بحث "اصالت ماهیت" سهروردی و نظریه معرفت اشراقی وی که بر مکاشفه و اشراق تکیه دارد به‌تفصیل موردبررسی قرار می‌گیرد. نویسنده همچنین به نقش ایران باستان، حکمت خسروانی و اندیشه زرتشتی در شکل‌گیری این مکتب اشاره می‌کند و نشان می‌دهد که سهروردی چگونه توانسته است باتکیه‌بر این میراث‌ها، فلسفه‌ای نوین و اصیل را در جهان اسلام ارائه دهد و همچنین به نقد فلسفه تحلیلی می‌پردازد <ref>همان، ص148- 107</ref>.


    عقلانیت و معنویت در اسلام: این بخش نهایی به بررسی جامع مفاهیم "عقلانیت" و "معنویت" در بستر تفکر اسلامی می‌پردازد. نویسنده تاکید می‌کند که عقلانیت و معنویت در اسلام نه‌تنها در تضاد نیستند، بلکه مکمل یکدیگرند و معنویت حقیقی بدون عقلانیت پایدار نخواهد بود. او انواع مختلف "عقل" در سنت اسلامی را توضیح داده و نشان می‌دهد که معنویت حقیقی در چارچوب عقلانیت و تامل به دست می‌آید، نه صرفاً احساسات سطحی. این بخش به ارتباط تنگاتنگ عشق و خرد، وحی و عقل و چگونگی رفع تعارض‌های ظاهری بین آن‌ها در اندیشه اسلامی می‌پردازد. بر سنت تفسیری قرآن در تبیین عقلانیت و معنویت اشاره می‌کند و بر لزوم فهم یکپارچه دین و فلسفه در اسلام تاکید دارد<ref>همان، ص174- 149</ref>.
    عقلانیت و معنویت در اسلام: این بخش نهایی به بررسی جامع مفاهیم "عقلانیت" و "معنویت" در بستر تفکر اسلامی می‌پردازد. نویسنده تاکید می‌کند که عقلانیت و معنویت در اسلام نه‌تنها در تضاد نیستند، بلکه مکمل یکدیگرند و معنویت حقیقی بدون عقلانیت پایدار نخواهد بود. او انواع مختلف "عقل" در سنت اسلامی را توضیح داده و نشان می‌دهد که معنویت حقیقی در چارچوب عقلانیت و تامل به دست می‌آید، نه صرفاً احساسات سطحی. این بخش به ارتباط تنگاتنگ عشق و خرد، وحی و عقل و چگونگی رفع تعارض‌های ظاهری بین آن‌ها در اندیشه اسلامی می‌پردازد. بر سنت تفسیری قرآن در تبیین عقلانیت و معنویت اشاره می‌کند و بر لزوم فهم یکپارچه دین و فلسفه در اسلام تاکید دارد<ref>همان، ص174- 149</ref>.

    نسخهٔ ‏۲۳ اکتبر ۲۰۲۵، ساعت ۰۷:۳۴

    عقلانیت و معنویت
    عقلانیت و معنویت
    پدیدآورانابراهیمی دینانی، غلام حسین (نويسنده)
    ناشرمؤسسه تحقيقات و توسعه علوم انسانی
    مکان نشرایران - تهران
    سال نشر1383ش
    چاپ1
    موضوعفلسفه اسلامی - عقل گرایی (اسلام) - اشراق (فلسفه) - ابراهیمی دینانی، غلام حسین، 1313 - - مصاحبه‌ها
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    عقلانیت و معنویت، نوشته دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی (متولد ۱۳۱۳ش)، فیلسوف و پژوهشگر حوزه حکمت و فلسفه که به بررسی عمیق مفاهیم عقلانیت و معنویت در بستر تفکر اسلامی می‌پردازد و جایگاه فلسفه اسلامی را در برابر چالش‌های فلسفه غرب تبیین می‌کند، همچنین رابطه پیچیده عرفان و فلسفه را مورد کنکاش قرار می‌دهد.

    اهمیت کتاب

    1. تلاش برای انسجام تفکر اسلامی: این کتاب می‌کوشد تا هماهنگی و عدم تضاد میان عقلانیت، عرفان، فلسفه و شریعت را در جهان اسلام نشان دهد و نشان می‌دهد که عرفان و فلسفه در بستر اسلامی چگونه می‌توانند مکمل یکدیگر باشند[۱].

    ساختار

    کتاب در یک جلد تنظیم شده و شامل پنج بخش اصلی مفهومی است: «جایگاه فلسفه اسلامی در برابر فلسفه مغرب‌زمین»، «سنت و تجدد»، «رابطه عرفان و فلسفه»، «حکمت اشراق» و «عقلانیت و معنویت در اسلام» که در ادامه فهرست آیات، اشعار و نمایه آمده است.

    سبک نگارش

    1. تحلیلی و استدلالی: نویسنده به‌دقت مفاهیم را تحلیل کرده و با ارائه استدلال‌های منطقی، خواننده را به عمق بحث می‌برد[۲].
    2. پرسش‌وپاسخ: در طول کتاب، سوالاتی کلیدی مطرح می‌شود و به آن‌ها پاسخ داده می‌شود که این شیوه به پویایی و وضوح مباحث کمک می‌کند و ذهن خواننده را درگیر می‌کند[۳].
    1. رویکرد تطبیقی و مقایسه‌ای: مقایسه اندیشه‌های مختلف، به‌خصوص دیدگاه‌های فلسفی و عرفانی اسلامی در برابر یکدیگر و برخی اندیشه‌های غربی[۴].
    2. زبان روشن و شیوا: با وجود عمق و پیچیدگی موضوعات، نویسنده از زبانی نسبتاً ساده و قابل‌فهم استفاده می‌کند تا مطالب برای مخاطبان گسترده‌تری قابل‌دسترس باشد[۵].

    گزارش محتوا

    جایگاه فلسفه اسلامی در برابر فلسفه مغرب‌زمین: این بخش با طرح سوال بنیادین درباره جایگاه فلسفه اسلامی در مواجهه با فلسفه غرب آغاز می‌شود. نویسنده به تاریخچه انتقال فلسفه یونانی به جهان اسلام و نقش مترجمان مسلمان می‌پردازد. او همچنین دیدگاه‌های متفکرانی چون امام غزالی را که منکر فلسفه بودند و همچنین نقش ابن سینا را به‌عنوان یک فیلسوف برجسته که فلسفه‌ای نوین ارائه کرد، بررسی می‌کند. این قسمت به تفاوت‌های اساسی میان فلسفه اسلامی (با تاکید بر وحی الهی) و فلسفه غربی می‌پردازد و چالش‌های فکری ناشی از نظریات متفکران غربی مانند داروین، فروید، و سارتر را برای جایگاه انسان و معرفت تحلیل می‌کند[۶].

    سنت و تجدد: در این قسمت، مفاهیم "سنت" و "تجدد" تحلیل می‌شوند و رابطه آن‌ها با اندیشه موردبحث قرار می‌گیرد. نویسنده تاکید می‌کند که تجدد صرفاً یک رویداد زمانی نیست، بلکه نوعی "اندیشه" و "نگاه نو" است. او به نقد دیدگاه‌های برخی از متفکران غربی در مورد مدرنیته می‌پردازد و لزوم حفظ ارتباط با گذشته برای درک صحیح حال و آینده را تشریح می‌کند. این بخش همچنین به سوالات اساسی درباره تعریف فلسفه و تمایز آن از علوم دیگر می‌پردازد و نشان می‌دهد که فلسفه به نیازهای فکری و بنیادی پاسخ می‌دهد، نه صرفاً نیازهای روزمره[۷].

    ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام: در این بخش، از ماجرا گونه بودن فکر فلسفی، پیدایش فلسفه، تاریخ بشر از نظر آگوست کنت، رابطه فلسفه و طرح پرسش، نسبت فلسفه و دین و مخالفت عارفان و متکلمان، سخن به میان آمده است[۸].

    رابطه عرفان و فلسفه: این بخش به‌تفصیل به کاوش در رابطه میان عرفان و فلسفه می‌پردازد. نویسنده این دو را "دو رشته معرفتی متمایز" معرفی می‌کند که دارای "موضوعات و روش‌های متفاوت" هستند. بااین‌حال، او نشان می‌دهد که در جهان اسلام، این دو حوزه همواره در تعامل بوده‌اند و بسیاری از فیلسوفان برجسته نیز به عرفان گرایش داشته‌اند. تمثیل مولوی در مورد نقاشان چینی و رومی برای تبیین سطوح مختلف معرفت و محدودیت‌های عقل استدلالی به کار می‌رود. داستان موسی و خضر نیز برای نشان‌دادن محدودیت‌های عقل ظاهری در برابر حکمت باطنی استفاده می‌شود. این بخش تاکید می‌کند که عرفان نیز نوعی شناخت است که از طریق شهود و اشراق حاصل می‌شود، با روشی متفاوت از استدلال فلسفی. نویسنده همچنین به فیلسوفان عارفی مانند ابن سینا و سهروردی اشاره می‌کند که در تفکرشان عناصر عرفانی و فلسفی را در هم آمیخته‌اند[۹].

    حکمت اشراق: این بخش به معرفی و تبیین "فلسفه اشراق" سهروردی، فیلسوف برجسته اسلامی می‌پردازد. سهروردی به‌عنوان بنیان‌گذار این مکتب، اندیشه‌های خود را بر اساس مفهوم "نور" و "ظلمت" استوار کرده و در پی ایجاد پلی میان فلسفه یونانی (به‌ویژه افلاطون و ارسطو) و حکمت کهن ایران بوده است. بحث "اصالت ماهیت" سهروردی و نظریه معرفت اشراقی وی که بر مکاشفه و اشراق تکیه دارد به‌تفصیل موردبررسی قرار می‌گیرد. نویسنده همچنین به نقش ایران باستان، حکمت خسروانی و اندیشه زرتشتی در شکل‌گیری این مکتب اشاره می‌کند و نشان می‌دهد که سهروردی چگونه توانسته است باتکیه‌بر این میراث‌ها، فلسفه‌ای نوین و اصیل را در جهان اسلام ارائه دهد و همچنین به نقد فلسفه تحلیلی می‌پردازد [۱۰].

    عقلانیت و معنویت در اسلام: این بخش نهایی به بررسی جامع مفاهیم "عقلانیت" و "معنویت" در بستر تفکر اسلامی می‌پردازد. نویسنده تاکید می‌کند که عقلانیت و معنویت در اسلام نه‌تنها در تضاد نیستند، بلکه مکمل یکدیگرند و معنویت حقیقی بدون عقلانیت پایدار نخواهد بود. او انواع مختلف "عقل" در سنت اسلامی را توضیح داده و نشان می‌دهد که معنویت حقیقی در چارچوب عقلانیت و تامل به دست می‌آید، نه صرفاً احساسات سطحی. این بخش به ارتباط تنگاتنگ عشق و خرد، وحی و عقل و چگونگی رفع تعارض‌های ظاهری بین آن‌ها در اندیشه اسلامی می‌پردازد. بر سنت تفسیری قرآن در تبیین عقلانیت و معنویت اشاره می‌کند و بر لزوم فهم یکپارچه دین و فلسفه در اسلام تاکید دارد[۱۱].

    پانویس

    1. ر.ک: متن کتاب، ص106-67
    2. ر.ک: متن کتاب، ص93-86
    3. همان، ص94،125
    4. همان، ص 103-25-28،76
    5. همان، ص175-160
    6. متن کتاب، ص30- 9
    7. همان، ص36- 31
    8. همان، ص66- 37
    9. همان، ص106- 67
    10. همان، ص148- 107
    11. همان، ص174- 149

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.


    وابسته‌ها