۱۴۶٬۵۳۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) |
||
| (۲۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
{{کاربردهای دیگر|سلمی (ابهامزدایی)}} | |||
'''ابوعبدالرحمن محمد بن موسى ازدى سلمى نیشابورى''' (412-325 ق)، صوفى و مفسّر سدۀ چهارم و اوایل سدۀ پنجم هجرى. | {{کاربردهای دیگر|ابوعبدالرحمن سلمی (ابهامزدایی)}} | ||
'''ابوعبدالرحمن محمد بن حسین بن موسى ازدى سلمى نیشابورى''' (412-325 ق)، صوفى و مفسّر سدۀ چهارم و اوایل سدۀ پنجم هجرى. | |||
== ولادت == | == ولادت == | ||
| خط ۵۷: | خط ۵۸: | ||
شهرت و محبوبیت سلمى و آثار او، که تقریبا از زمان حیات او آغاز گردید، بیشتر به واسطۀ شاگردان او بوده است که سخنان استاد و اخبارى را که از وى شنیده بودند در کتابهاى خود نقل کردهاند.معروفترین شاگرد او [[قشیری، عبدالکریم بن هوازن|ابوالقاسم قشیرى]] (متوفى 465) است که سخنان فراوانى از قول استاد خود در رسالۀ قشیریه نقل کرده است. | شهرت و محبوبیت سلمى و آثار او، که تقریبا از زمان حیات او آغاز گردید، بیشتر به واسطۀ شاگردان او بوده است که سخنان استاد و اخبارى را که از وى شنیده بودند در کتابهاى خود نقل کردهاند.معروفترین شاگرد او [[قشیری، عبدالکریم بن هوازن|ابوالقاسم قشیرى]] (متوفى 465) است که سخنان فراوانى از قول استاد خود در رسالۀ قشیریه نقل کرده است. | ||
[[ابونعیم، احمد بن عبدالله|ابونعیم اصفهانى]](متوفى 430) نیز، که سفرى به نیشابور کرده و به ملاقات با سلمى نایل شده بود، به اهمیت مقام سلمى به عنوان مورخ و راوى بزرگ صوفیه اشاره کرده است. [[ | [[ابونعیم، احمد بن عبدالله|ابونعیم اصفهانى]](متوفى 430) نیز، که سفرى به نیشابور کرده و به ملاقات با سلمى نایل شده بود، به اهمیت مقام سلمى به عنوان مورخ و راوى بزرگ صوفیه اشاره کرده است. [[خطیب بغدادى|خطیب بغدادى]](متوفى 463) نیز اخبار فراوانى از قول سلمى در [[تاریخ بغداد|تاریخ بغداد]] نقل کرده است. | ||
==جایگاه علمى== | ==جایگاه علمى== | ||
سلمى بیش از هر چیز مورخ و گرد آورندۀ سخنان مشایخ پیشین و اخبار ایشان است، و از قدیم نیز نویسندگان از او به همین عنوان یاد کردهاند، چنانکه مثلاً[[ | سلمى بیش از هر چیز مورخ و گرد آورندۀ سخنان مشایخ پیشین و اخبار ایشان است، و از قدیم نیز نویسندگان از او به همین عنوان یاد کردهاند، چنانکه مثلاً[[خطیب بغدادى|خطیب بغدادى]] در [[تاریخ بغداد|تاریخ بغداد]] مىنویسد: «و کان ذا عنایة باخبار الصوفیه»، و [[اسفراینی، شهفور بن طاهر|ابوالمظفر اسفراینى]] (متوفى 471) در التبصیر فىالدین او را یکى از مشایخ صوفیه و جمع آورندۀ اشارات و احادیث مشایخ معرفى کرده است.[[هجویری، علی بن عثمان|هجویرى]] نیز در [[كشف المحجوب (تصنیف)|کشف المحجوب]] او را «نقال طریقت و کلام مشایخ» نامیده است. | ||
[[حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله|نویسندۀ تاریخ نیشابور]] (منتخب کتاب السیاق) نیز با این عبارت از او یاد کرده است: «شیخ الطریقة فى وقته، الموفق فى جمع علوم الحقایق و معرفة طریق التصوف، و صاحب التصانیف المشهورة فى علوم القوم»، و سپس افزوده است که «جمع من الکتب ما لم یسبق الى ترتیبه فى غیره حتى بلغ فهرست تصانیفة المأة او اکثر». | [[حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله|نویسندۀ تاریخ نیشابور]] (منتخب کتاب السیاق) نیز با این عبارت از او یاد کرده است: «شیخ الطریقة فى وقته، الموفق فى جمع علوم الحقایق و معرفة طریق التصوف، و صاحب التصانیف المشهورة فى علوم القوم»، و سپس افزوده است که «جمع من الکتب ما لم یسبق الى ترتیبه فى غیره حتى بلغ فهرست تصانیفة المأة او اکثر». | ||
| خط ۷۴: | خط ۷۵: | ||
از آثار مهم او نخست باید از حقایق التفسیر نام برد که با نوشتن آن از همان زمان حیات مخالفان و موافقان بسیارى پیدا کرد.[[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]] و ابن تیمیّه و واحدى و [[ذهبى]] و [[سيوطى|سیوطى]] بر او حمله کردهاند.اتّهام مخالفان او از دو جهت بود:(1)سلمى حقایق التفسیر را براى صوفیان تألیف کرده؛(2) احادیثى براى صوفیان وضع کرده است.واحدى مىگفت «اگر آنچه را که سلمى در این کتاب گرد آورده تفسیر بداند، کافر شده است». [[ذهبى]] مىگفت «در حقایق التفسیر مطالبى هست که اصلا درست نمىنماید، برخى از پیشوایان آنها را از جملۀ زندقۀ باطنیّه، و برخى عرفان و حقیقت مىشمارند، به خدا پناه مىبریم از ضلالت و از سخن گفتن به هواى نفس و جهالت». و سیوطى(وفات،911 ه.ق.)آن را تفسیری «ناپسندیده» قلمداد کرده است. | از آثار مهم او نخست باید از حقایق التفسیر نام برد که با نوشتن آن از همان زمان حیات مخالفان و موافقان بسیارى پیدا کرد.[[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]] و ابن تیمیّه و واحدى و [[ذهبى]] و [[سيوطى|سیوطى]] بر او حمله کردهاند.اتّهام مخالفان او از دو جهت بود:(1)سلمى حقایق التفسیر را براى صوفیان تألیف کرده؛(2) احادیثى براى صوفیان وضع کرده است.واحدى مىگفت «اگر آنچه را که سلمى در این کتاب گرد آورده تفسیر بداند، کافر شده است». [[ذهبى]] مىگفت «در حقایق التفسیر مطالبى هست که اصلا درست نمىنماید، برخى از پیشوایان آنها را از جملۀ زندقۀ باطنیّه، و برخى عرفان و حقیقت مىشمارند، به خدا پناه مىبریم از ضلالت و از سخن گفتن به هواى نفس و جهالت». و سیوطى(وفات،911 ه.ق.)آن را تفسیری «ناپسندیده» قلمداد کرده است. | ||
اما از اهل ظاهر که بگذریم، بسیارى از عالمان دین و بویژه عارفان و صوفیان، آن را پسندیده، و براى مطالب آن محمل تراشیدهاند. | اما از اهل ظاهر که بگذریم، بسیارى از عالمان دین و بویژه عارفان و صوفیان، آن را پسندیده، و براى مطالب آن محمل تراشیدهاند.مثلاًسبکی گفته است «ابوعبدالرحمن به ذکر تأویلات صوفیّه بسنده کرده.و قرآن حامل وجوه بسیار است، و سلمى راوى بوده، و نقل کنندۀ کفر، کافر نباشد». و نیز بر خلاف این مخالفتها، این تفسیر در زمان خود مؤلّف از اقبال بزرگان و مردم برخوردار بوده، چنانکه ابوحامد اسفراینى آن را استماع کرده است.و امیر نصر بن سبک تگین آن را پسندیده، و ابونعیم اصفهانى و ابوعبداللّه حاکم(وفات،405 ه.ق.)هر دو سلمى را بسیار ستودهاند، و حتّى حاکم گفته است «اگر ابوعبدالرحمن از ابدال نباشد، پس در روى زمین هیچ ولىّ وجود ندارد.» | ||
یکى دیگر از آثار مهم او طبقات الصوفیّه است.در این راه سلمى نخستین مؤلف نبود چه پیش از او مثلاًابوسعید ابن الاعرابى(وفات،341 ه.ق.) کتاب طبقات النّساک، و ابوبکر محمد بن داوود نیشابورى(وفات،342 ه.ق.) از شیوخ سلمى اخبار الصوفیة و الزهاد را تألیف کرده بودند.اما از زمانى که سلمى کتاب خود را نوشته، نوشتۀ او مرجع بسیارى از مؤرّخان و ترجمه نویسان قرار گرفته است.مثلاًابونعیم اصفهانى(-حلیه، 42/10) و خطیب در [[تاریخ بغداد|تاریخ بغداد]]، و ابوالقاسم در رساله و عطّار در تذکرة الاولیاء(هر چند نامى از سلمى نبرده) و [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] در نفحات الانس از کتاب سلمى استفاده کردهاند و غالباً به تصریح یا تلویح از او نام بردهاند. | یکى دیگر از آثار مهم او طبقات الصوفیّه است.در این راه سلمى نخستین مؤلف نبود چه پیش از او مثلاًابوسعید ابن الاعرابى(وفات،341 ه.ق.) کتاب طبقات النّساک، و ابوبکر محمد بن داوود نیشابورى(وفات،342 ه.ق.) از شیوخ سلمى اخبار الصوفیة و الزهاد را تألیف کرده بودند.اما از زمانى که سلمى کتاب خود را نوشته، نوشتۀ او مرجع بسیارى از مؤرّخان و ترجمه نویسان قرار گرفته است.مثلاًابونعیم اصفهانى(-حلیه، 42/10) و خطیب در [[تاریخ بغداد|تاریخ بغداد]]، و ابوالقاسم در رساله و عطّار در تذکرة الاولیاء(هر چند نامى از سلمى نبرده) و [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] در نفحات الانس از کتاب سلمى استفاده کردهاند و غالباً به تصریح یا تلویح از او نام بردهاند. | ||
| خط ۹۶: | خط ۹۷: | ||
اما در بغداد و در خراسان، در همان زمان جنید و اندکى پس از آن، کسانى بودند که پس از فهم و بیان سخنان مشایخ، به ذکر عقاید و مواجید خود نیز مىپرداختند و فهم خود را از تصوّف، بى پروا، به زبان مىآوردند، و کتاب و سنّت را بنابر فهم و استنباط خود تفسیر مىدادند.بایزید بسطامى، حسین منصور حلاّج، شبلى، و ابوسعید ابى الخیر را مىتوان از این گونه مشایخ بشمار آورد. | اما در بغداد و در خراسان، در همان زمان جنید و اندکى پس از آن، کسانى بودند که پس از فهم و بیان سخنان مشایخ، به ذکر عقاید و مواجید خود نیز مىپرداختند و فهم خود را از تصوّف، بى پروا، به زبان مىآوردند، و کتاب و سنّت را بنابر فهم و استنباط خود تفسیر مىدادند.بایزید بسطامى، حسین منصور حلاّج، شبلى، و ابوسعید ابى الخیر را مىتوان از این گونه مشایخ بشمار آورد. | ||
{{مطالعات زن و خانواده}} | |||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | {{وابستهها}} | ||
[[حقائق التفسیر]] | [[حقائق التفسیر]] | ||
[[حقایق التفسیر: تفسیر عرفانی قرآن]] | |||
[[حقائق التفسیر (دار الکتب العلمية)]] | |||
[[مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمی]] | [[مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمی]] | ||
| خط ۱۰۶: | خط ۱۱۲: | ||
[[طبقات الصوفية (للسلمي)]] | [[طبقات الصوفية (للسلمي)]] | ||
[[ | [[ذكر النسوة المتعبدات الصوفيات (نسخه)]] | ||
[[المقدمة | [[تاريخ الصوفيه]] | ||
[[مسائل و تأويلات صوفية]] | |||
[[نخستین زنان صوفی]] | |||
[[رسائل صوفية لأبيعبدالرحمن السلمي]] | |||
[[زیادات حقائق التفسیر]] | |||
[[المقدمة في التصوف]] | |||
[[تسعة کتب في أصول التصوف و الزهد]] | [[تسعة کتب في أصول التصوف و الزهد]] | ||
[[ | [[أصول الملامتیة و غلطات الصوفیة]] | ||
[[عيوب النفس و دواؤها]] | [[عيوب النفس و دواؤها]] | ||
[[ | [[آداب الصحبة (سلمی)]] | ||
[[سؤالات السلمي للدارقطني]] | |||
[[سؤالات أبيعبدالرحمن السلمي للإمام الدارقطني في الجرح و التعديل و علل الحديث]] | |||
[[الأربعين في التصوف]] | |||
[[رده:زندگینامه]] | [[رده:زندگینامه]] | ||