سلمی، محمد بن حسین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۴۱: خط ۴۱:
|}
|}
</div>
</div>
 
{{کاربردهای دیگر|سلمی (ابهام‌زدایی)}}
'''ابوعبدالرحمن محمد بن موسى ازدى سلمى نیشابورى''' (412-325 ق)، صوفى و مفسّر سدۀ چهارم و اوایل سدۀ پنجم هجرى.  
{{کاربردهای دیگر|ابوعبدالرحمن سلمی (ابهام‌زدایی)}}
'''ابوعبدالرحمن محمد بن حسین بن موسى ازدى سلمى نیشابورى''' (412-325 ق)، صوفى و مفسّر سدۀ چهارم و اوایل سدۀ پنجم هجرى.  


== ولادت ==
== ولادت ==
خط ۵۷: خط ۵۸:
شهرت و محبوبیت سلمى و آثار او، که تقریبا از زمان حیات او آغاز گردید، بیشتر به واسطۀ شاگردان او بوده است که سخنان استاد و اخبارى را که از وى شنیده بودند در کتاب‌هاى خود نقل کرده‌اند.معروفترین شاگرد او [[قشیری، عبدالکریم بن هوازن|ابوالقاسم قشیرى]] (متوفى 465) است که سخنان فراوانى از قول استاد خود در رسالۀ قشیریه نقل کرده است.
شهرت و محبوبیت سلمى و آثار او، که تقریبا از زمان حیات او آغاز گردید، بیشتر به واسطۀ شاگردان او بوده است که سخنان استاد و اخبارى را که از وى شنیده بودند در کتاب‌هاى خود نقل کرده‌اند.معروفترین شاگرد او [[قشیری، عبدالکریم بن هوازن|ابوالقاسم قشیرى]] (متوفى 465) است که سخنان فراوانى از قول استاد خود در رسالۀ قشیریه نقل کرده است.


[[ابونعیم، احمد بن عبدالله|ابونعیم اصفهانى]](متوفى 430) نیز، که سفرى به نیشابور کرده و به ملاقات با سلمى نایل شده بود، به اهمیت مقام سلمى به عنوان مورخ و راوى بزرگ صوفیه اشاره کرده است. [[خطيب بغدادى|خطیب بغدادى]](متوفى 463) نیز اخبار فراوانى از قول سلمى در [[تاریخ بغداد|تاریخ بغداد]] نقل کرده است.
[[ابونعیم، احمد بن عبدالله|ابونعیم اصفهانى]](متوفى 430) نیز، که سفرى به نیشابور کرده و به ملاقات با سلمى نایل شده بود، به اهمیت مقام سلمى به عنوان مورخ و راوى بزرگ صوفیه اشاره کرده است. [[خطیب بغدادى|خطیب بغدادى]](متوفى 463) نیز اخبار فراوانى از قول سلمى در [[تاریخ بغداد|تاریخ بغداد]] نقل کرده است.


==جایگاه علمى==
==جایگاه علمى==


سلمى بیش از هر چیز مورخ و گرد آورندۀ سخنان مشایخ پیشین و اخبار ایشان است، و از قدیم نیز نویسندگان از او به همین عنوان یاد کرده‌اند، چنانکه مثلاً[[خطيب بغدادى|خطیب بغدادى]] در [[تاریخ بغداد|تاریخ بغداد]] مى‌نویسد: «و کان ذا عنایة باخبار الصوفیه»، و [[اسفراینی، شهفور بن طاهر|ابوالمظفر اسفراینى]] (متوفى 471) در التبصیر فى‌الدین او را یکى از مشایخ صوفیه و جمع آورندۀ اشارات و احادیث مشایخ معرفى کرده است.[[هجویری، علی بن عثمان|هجویرى]] نیز در [[كشف المحجوب (تصنیف)|کشف المحجوب]] او را «نقال طریقت و کلام مشایخ» نامیده است.
سلمى بیش از هر چیز مورخ و گرد آورندۀ سخنان مشایخ پیشین و اخبار ایشان است، و از قدیم نیز نویسندگان از او به همین عنوان یاد کرده‌اند، چنانکه مثلاً[[خطیب بغدادى|خطیب بغدادى]] در [[تاریخ بغداد|تاریخ بغداد]] مى‌نویسد: «و کان ذا عنایة باخبار الصوفیه»، و [[اسفراینی، شهفور بن طاهر|ابوالمظفر اسفراینى]] (متوفى 471) در التبصیر فى‌الدین او را یکى از مشایخ صوفیه و جمع آورندۀ اشارات و احادیث مشایخ معرفى کرده است.[[هجویری، علی بن عثمان|هجویرى]] نیز در [[كشف المحجوب (تصنیف)|کشف المحجوب]] او را «نقال طریقت و کلام مشایخ» نامیده است.


[[حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله|نویسندۀ تاریخ نیشابور]] (منتخب کتاب السیاق) نیز با این عبارت از او یاد کرده است: «شیخ الطریقة فى وقته، الموفق فى جمع علوم الحقایق و معرفة طریق التصوف، و صاحب التصانیف المشهورة فى علوم القوم»، و سپس افزوده است که «جمع من الکتب ما لم یسبق الى ترتیبه فى غیره حتى بلغ فهرست تصانیفة المأة او اکثر».
[[حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله|نویسندۀ تاریخ نیشابور]] (منتخب کتاب السیاق) نیز با این عبارت از او یاد کرده است: «شیخ الطریقة فى وقته، الموفق فى جمع علوم الحقایق و معرفة طریق التصوف، و صاحب التصانیف المشهورة فى علوم القوم»، و سپس افزوده است که «جمع من الکتب ما لم یسبق الى ترتیبه فى غیره حتى بلغ فهرست تصانیفة المأة او اکثر».
خط ۷۴: خط ۷۵:
از آثار مهم او نخست باید از حقایق التفسیر نام برد که با نوشتن آن از همان زمان حیات مخالفان و موافقان بسیارى پیدا کرد.[[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]] و ابن تیمیّه و واحدى و [[ذهبى]] و [[سيوطى|سیوطى]] بر او حمله کرده‌اند.اتّهام مخالفان او از دو جهت بود:(1)سلمى حقایق التفسیر را براى صوفیان تألیف کرده؛(2) احادیثى براى صوفیان وضع کرده است.واحدى مى‌گفت «اگر آنچه را که سلمى در این کتاب گرد آورده تفسیر بداند، کافر شده است». [[ذهبى]] مى‌گفت «در حقایق التفسیر مطالبى هست که اصلا درست نمى‌نماید، برخى از پیشوایان آنها را از جملۀ زندقۀ باطنیّه، و برخى عرفان و حقیقت مى‌شمارند، به خدا پناه مى‌بریم از ضلالت و از سخن گفتن به هواى نفس و جهالت». و سیوطى(وفات،911 ه‍.ق.)آن را تفسیری «ناپسندیده» قلمداد کرده است.
از آثار مهم او نخست باید از حقایق التفسیر نام برد که با نوشتن آن از همان زمان حیات مخالفان و موافقان بسیارى پیدا کرد.[[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]] و ابن تیمیّه و واحدى و [[ذهبى]] و [[سيوطى|سیوطى]] بر او حمله کرده‌اند.اتّهام مخالفان او از دو جهت بود:(1)سلمى حقایق التفسیر را براى صوفیان تألیف کرده؛(2) احادیثى براى صوفیان وضع کرده است.واحدى مى‌گفت «اگر آنچه را که سلمى در این کتاب گرد آورده تفسیر بداند، کافر شده است». [[ذهبى]] مى‌گفت «در حقایق التفسیر مطالبى هست که اصلا درست نمى‌نماید، برخى از پیشوایان آنها را از جملۀ زندقۀ باطنیّه، و برخى عرفان و حقیقت مى‌شمارند، به خدا پناه مى‌بریم از ضلالت و از سخن گفتن به هواى نفس و جهالت». و سیوطى(وفات،911 ه‍.ق.)آن را تفسیری «ناپسندیده» قلمداد کرده است.


اما از اهل ظاهر که بگذریم، بسیارى از عالمان دین و بویژه عارفان و صوفیان، آن را پسندیده، و براى مطالب آن محمل تراشیده‌اند.مثلاًسبکىگفته است «ابوعبدالرحمن به ذکر تأویلات صوفیّه بسنده کرده.و قرآن حامل وجوه بسیار است، و سلمى راوى بوده، و نقل کنندۀ کفر، کافر نباشد». و نیز بر خلاف این مخالفت‌ها، این تفسیر در زمان خود مؤلّف از اقبال بزرگان و مردم برخوردار بوده، چنانکه ابوحامد اسفراینى آن را استماع کرده است.و امیر نصر بن سبک تگین آن را پسندیده، و ابونعیم اصفهانى و ابوعبداللّه حاکم(وفات،405 ه‍.ق.)هر دو سلمى را بسیار ستوده‌اند، و حتّى حاکم گفته است «اگر ابوعبدالرحمن از ابدال نباشد، پس در روى زمین هیچ ولىّ وجود ندارد.»
اما از اهل ظاهر که بگذریم، بسیارى از عالمان دین و بویژه عارفان و صوفیان، آن را پسندیده، و براى مطالب آن محمل تراشیده‌اند.مثلاًسبکی گفته است «ابوعبدالرحمن به ذکر تأویلات صوفیّه بسنده کرده.و قرآن حامل وجوه بسیار است، و سلمى راوى بوده، و نقل کنندۀ کفر، کافر نباشد». و نیز بر خلاف این مخالفت‌ها، این تفسیر در زمان خود مؤلّف از اقبال بزرگان و مردم برخوردار بوده، چنانکه ابوحامد اسفراینى آن را استماع کرده است.و امیر نصر بن سبک تگین آن را پسندیده، و ابونعیم اصفهانى و ابوعبداللّه حاکم(وفات،405 ه‍.ق.)هر دو سلمى را بسیار ستوده‌اند، و حتّى حاکم گفته است «اگر ابوعبدالرحمن از ابدال نباشد، پس در روى زمین هیچ ولىّ وجود ندارد.»


یکى دیگر از آثار مهم او طبقات الصوفیّه است.در این راه سلمى نخستین مؤلف نبود چه پیش از او مثلاًابوسعید ابن الاعرابى(وفات،341 ه‍.ق.) کتاب طبقات النّساک، و ابوبکر محمد بن داوود نیشابورى(وفات،342 ه‍.ق.) از شیوخ سلمى اخبار الصوفیة و الزهاد را تألیف کرده بودند.اما از زمانى که سلمى کتاب خود را نوشته، نوشتۀ او مرجع بسیارى از مؤرّخان و ترجمه نویسان قرار گرفته است.مثلاًابونعیم اصفهانى(-حلیه، 42/10) و خطیب در [[تاریخ بغداد|تاریخ بغداد]]، و ابوالقاسم در رساله و عطّار در تذکرة الاولیاء(هر چند نامى از سلمى نبرده) و [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] در نفحات الانس از کتاب سلمى استفاده کرده‌اند و غالباً  به تصریح یا تلویح از او نام برده‌اند.
یکى دیگر از آثار مهم او طبقات الصوفیّه است.در این راه سلمى نخستین مؤلف نبود چه پیش از او مثلاًابوسعید ابن الاعرابى(وفات،341 ه‍.ق.) کتاب طبقات النّساک، و ابوبکر محمد بن داوود نیشابورى(وفات،342 ه‍.ق.) از شیوخ سلمى اخبار الصوفیة و الزهاد را تألیف کرده بودند.اما از زمانى که سلمى کتاب خود را نوشته، نوشتۀ او مرجع بسیارى از مؤرّخان و ترجمه نویسان قرار گرفته است.مثلاًابونعیم اصفهانى(-حلیه، 42/10) و خطیب در [[تاریخ بغداد|تاریخ بغداد]]، و ابوالقاسم در رساله و عطّار در تذکرة الاولیاء(هر چند نامى از سلمى نبرده) و [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] در نفحات الانس از کتاب سلمى استفاده کرده‌اند و غالباً  به تصریح یا تلویح از او نام برده‌اند.
خط ۹۶: خط ۹۷:
اما در بغداد و در خراسان، در همان زمان جنید و اندکى پس از آن، کسانى بودند که پس از فهم و بیان سخنان مشایخ، به ذکر عقاید و مواجید خود نیز مى‌پرداختند و فهم خود را از تصوّف، بى پروا، به زبان مى‌آوردند، و کتاب و سنّت را بنابر فهم و استنباط خود تفسیر مى‌دادند.بایزید بسطامى، حسین منصور حلاّج، شبلى، و ابوسعید ابى الخیر را مى‌توان از این گونه مشایخ بشمار آورد.
اما در بغداد و در خراسان، در همان زمان جنید و اندکى پس از آن، کسانى بودند که پس از فهم و بیان سخنان مشایخ، به ذکر عقاید و مواجید خود نیز مى‌پرداختند و فهم خود را از تصوّف، بى پروا، به زبان مى‌آوردند، و کتاب و سنّت را بنابر فهم و استنباط خود تفسیر مى‌دادند.بایزید بسطامى، حسین منصور حلاّج، شبلى، و ابوسعید ابى الخیر را مى‌توان از این گونه مشایخ بشمار آورد.


{{مطالعات زن و خانواده}}


==وابسته‌ها==
==وابسته‌ها==
{{وابسته‌ها}}
{{وابسته‌ها}}


[[حقائق التفسیر]]  
[[حقائق التفسیر]]
 
[[حقایق التفسیر: تفسیر عرفانی قرآن]] 
 
[[حقائق التفسیر (دار الکتب العلمية)]]


[[مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمی]]  
[[مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمی]]  
خط ۱۰۶: خط ۱۱۲:
[[طبقات الصوفية (للسلمي)]]  
[[طبقات الصوفية (للسلمي)]]  


[[نخستین زنان صوفی]]  
[[ذكر النسوة المتعبدات الصوفيات (نسخه)]]


[[المقدمة فی التصوف]]  
[[تاريخ الصوفيه]]
 
[[مسائل و تأويلات صوفية]]
 
[[نخستین زنان صوفی]]
 
[[رسائل صوفية لأبي‌عبدالرحمن السلمي]] 
 
[[زیادات حقائق التفسیر]]
 
[[المقدمة في التصوف]]  


[[تسعة کتب في أصول التصوف و الزهد]]  
[[تسعة کتب في أصول التصوف و الزهد]]  


[[اصول الملامتیه و غلطات الصوفیه]]  
[[أصول الملامتیة و غلطات الصوفیة]]  


[[عيوب النفس و دواؤها]]  
[[عيوب النفس و دواؤها]]  


[[حقائق التفسیر]]  
[[آداب الصحبة (سلمی)]]  
 
[[سؤالات السلمي للدارقطني]]
 
[[سؤالات أبي‌عبدالرحمن السلمي للإمام الدارقطني في الجرح و التعديل و علل الحديث]]
 
[[الأربعين في التصوف]]
 
 






[[رده:زندگی‌نامه]]
[[رده:زندگی‌نامه]]