۱۴۶٬۵۳۱
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' ' به '') |
||
| (۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
| ناشر = مؤسسة الرسالة | | ناشر = مؤسسة الرسالة | ||
| مکان نشر =لبنان - بيروت | | مکان نشر =لبنان - بيروت | ||
| سال نشر = 1418ق. | | سال نشر = 1418ق.= 1998م. | ||
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE56826AUTOMATIONCODE | | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE56826AUTOMATIONCODE | ||
| چاپ =چاپ دوم | | چاپ =چاپ دوم | ||
| شابک = | | شابک = | ||
| تعداد جلد =3 | | تعداد جلد =3 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور =56826 | | کتابخانۀ دیجیتال نور =56826 | ||
| کتابخوان همراه نور = | | کتابخوان همراه نور = | ||
| خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
در تقریر و تنقیح قواعد علم اصول فقه، مکاتب مختلفی ظهور کردهاند. مشهورترین این مکاتب، دو مکتب متکلمان و فقیهان است. این دو مکتب، از حیث روش طرح و ترتیب مسائل و شیوه استدلال و تنقیح و تهذیب مسائل اصولی، تفاوتهایی با هم دارند. بر خلاف مکتب فقیهان که به روشی استقرائی و با ملاحظه فروع فتاوای فقهی متقدمان به طرح و تقریر مسائل اصولی میپردازد و در واقع، قواعد فقهی را از راه تحقیق و تتبع در مآخذ و مبانی فتاوای فقهی و از بطن همین فتاوا استخراج میکند. متکلمان، غالباً به شیوهای قیاسی و از راه تنقیح گرایی قضایا و بدون دخالت فروع فتاوا، به تقریر و تکوین قواعد اصولی پرداختهاند و در واقع فروع عملی را به تبعیت از قواعد کلی الزام کردهاند. | در تقریر و تنقیح قواعد علم اصول فقه، مکاتب مختلفی ظهور کردهاند. مشهورترین این مکاتب، دو مکتب متکلمان و فقیهان است. این دو مکتب، از حیث روش طرح و ترتیب مسائل و شیوه استدلال و تنقیح و تهذیب مسائل اصولی، تفاوتهایی با هم دارند. بر خلاف مکتب فقیهان که به روشی استقرائی و با ملاحظه فروع فتاوای فقهی متقدمان به طرح و تقریر مسائل اصولی میپردازد و در واقع، قواعد فقهی را از راه تحقیق و تتبع در مآخذ و مبانی فتاوای فقهی و از بطن همین فتاوا استخراج میکند. متکلمان، غالباً به شیوهای قیاسی و از راه تنقیح گرایی قضایا و بدون دخالت فروع فتاوا، به تقریر و تکوین قواعد اصولی پرداختهاند و در واقع فروع عملی را به تبعیت از قواعد کلی الزام کردهاند. | ||
اصولیون شافعیه، مالکیه، حنابله، معتزله و اباضیه در مکتب متکلمان ساماندهی میشوند. از بانیان و مشاهیر این مکتب، میتوان به امام شافعی، قاضی ابوبکر باقلانی، [[قاضی عبدالجبار بن احمد|قاضی عبدالجبار معتزلی]]، امام الحرمین، غزالی، فخر رازی، ابوالحسین بصری معتزلی، ابوالولید باجی، قاضی ابویعلی حنبلی و ... اشاره کرد. این روش تدوین و ترتیب مسائل که به واسطه متکلمبودن بانیان و طراحان آن، به مکتب یا روش متکلمان موسوم است.<ref>پارسا، فرزاد، ص 11-12</ref> | اصولیون شافعیه، مالکیه، حنابله، معتزله و اباضیه در مکتب متکلمان ساماندهی میشوند. از بانیان و مشاهیر این مکتب، میتوان به امام شافعی، قاضی ابوبکر باقلانی، [[قاضی عبدالجبار بن احمد|قاضی عبدالجبار معتزلی]]، امام الحرمین، غزالی، فخر رازی، ابوالحسین بصری معتزلی، ابوالولید باجی، قاضی ابویعلی حنبلی و... اشاره کرد. این روش تدوین و ترتیب مسائل که به واسطه متکلمبودن بانیان و طراحان آن، به مکتب یا روش متکلمان موسوم است.<ref>پارسا، فرزاد، ص 11-12</ref> | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
| خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
قاضی عیاض در ترتیب المدارک، از 8 کتاب برای [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]] در اصول فقه یاد میکند که به نظر میرسد در حقیقت این 8 کتاب، 5 اثر باشد؛ زیرا 3 کتاب از این اثر به علت تعدد نام، تکرار شدهاند و در حقیقت یک کتاب هستند؛ زیرا وی گاه نام این کتابها را با «الاصول الکبیر» و کتاب اوسط و صغیر آن یاد کرده و گاه با «التقریب و الارشاد الکبیر» و اوسط و صغیر؛ اما دو کتاب دیگری که از تعدد اسم در آنها نام نبرده، «المقنع فی اصول الفقه» و کتاب «أمالی إجماع أهل المدینة» هستند.<ref>ر.ک: همان، ص98</ref> | قاضی عیاض در ترتیب المدارک، از 8 کتاب برای [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]] در اصول فقه یاد میکند که به نظر میرسد در حقیقت این 8 کتاب، 5 اثر باشد؛ زیرا 3 کتاب از این اثر به علت تعدد نام، تکرار شدهاند و در حقیقت یک کتاب هستند؛ زیرا وی گاه نام این کتابها را با «الاصول الکبیر» و کتاب اوسط و صغیر آن یاد کرده و گاه با «التقریب و الارشاد الکبیر» و اوسط و صغیر؛ اما دو کتاب دیگری که از تعدد اسم در آنها نام نبرده، «المقنع فی اصول الفقه» و کتاب «أمالی إجماع أهل المدینة» هستند.<ref>ر.ک: همان، ص98</ref> | ||
[[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]] به بسط عبارت در آثارش معروف است کما اینکه استطراد در آوردن دلیل و برهان و توضیح مطالب در آثارش، بر وی غالب است و این از مواردی است که کتابهایش با آنها، نیازمند شرح و توضیح نباشد. [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]] حتی در مناظراتش نیز این شأن را داشت و همه تراجم نویسانِ وی، به این مورد، اشاره کردهاند. مثلاً قاضی عیاض در «ترتیب المدارک»، قول معاصرانش را نقل کرده که گفتهاند: قاضی ابوبکر [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]]، اهتمام داشت که تألیفاتش را مختصر بنویسد اما توان علمی و حافظهاش، این امکان را به او نمیداد. ابن خلکان، وی را با صفت «کثیر التطویل در مناظرة» یاد کرده و اسفرائینی در کتاب التبصیر | [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]] به بسط عبارت در آثارش معروف است کما اینکه استطراد در آوردن دلیل و برهان و توضیح مطالب در آثارش، بر وی غالب است و این از مواردی است که کتابهایش با آنها، نیازمند شرح و توضیح نباشد. [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]] حتی در مناظراتش نیز این شأن را داشت و همه تراجم نویسانِ وی، به این مورد، اشاره کردهاند. مثلاً قاضی عیاض در «ترتیب المدارک»، قول معاصرانش را نقل کرده که گفتهاند: قاضی ابوبکر [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]]، اهتمام داشت که تألیفاتش را مختصر بنویسد اما توان علمی و حافظهاش، این امکان را به او نمیداد. ابن خلکان، وی را با صفت «کثیر التطویل در مناظرة» یاد کرده و اسفرائینی در کتاب التبصیر فیالدین از کتاب «الکبیر فی الاصول» وی یاد میکند که مشتمل بر 000/10 دههزار ورقه بوده است. باقلانی، پس از تألیف کتاب مبسوط، احساس کرد که این کتاب، بسیار طولانی است و نیاز بهاختصار دارد، ازاینرو این اثر را در «الاوسط» مختصر کرد؛ اما مجدداً احساس کرد، این اثر نیز نیاز بهاختصار دارد و ازاینرو در «الصغیر»ش آن را مختصرتر کرد. کتابی که اکنون درباره آن بحث میکنیم، همان کتاب «الصغیر» وی است. [[سبکی، عبدالوهاب بن علی|سبکی]]، مینویسد که این کتاب نزد وی دارای 4 جلد بوده و اکثر آرایی که از باقلانی نقل کرده را از این اثر، که در دست داشته، نقل کرده است. ازاینرو، کتاب «الصغیر» [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]]، متداولتر از «الکبیر» و «الاوسط» وی بوده است.<ref>ر.ک: همان، ص98-99</ref> | ||
محقق کتاب در اینکه کسی این کتاب را شرح کرده باشد، چیزی نیافته است؛ زیرا این کتاب در عین اینکه مختصر کتاب «الکبیر» و «الاوسط» بوده، باز هم مبسوط العباره است. ازاینرو کتاب «الکبیر» باقلانی، به نوعی نقش شرح این کتاب را نیز دارد و در شرح عبارات این کتاب باید به کتابهای «الکبیر» و «الاوسط» خود [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]]، مراجعه کرد. حتی اگر زمانی، شرحی بر این کتاب نیز یافت شود، شرح بودن این دو کتاب، بر این اثر، ارزش خود را از دست نداده بلکه در جایگاه قویتری قرار میگیرد زیرا نویسنده یک کتاب، بهتر از دیگران میتواند آن را شرح کند؛ چرا که وی به اینکه مقصودش از این عبارات، چه بوده داناتر است. درهرحال، این کتاب نیازمند شرح و ربط برخی افکارش با دیگر عبارات و افکار، است زیرا طول عبارات نویسنده در آن، گاه باعث فراموشی صدر عبارت و ارتباط صدر و ذیل آن میگردد. علاوه بر اینکه بسیاری از مواردی که نویسنده در آن به جایی از دیگر کتابهای اصولی یا غیر اصولی خود و دیگران ارجاع میدهد، نیز نیازمند بیان محل ارجاع است.<ref>ر.ک: همان، ص99</ref> | محقق کتاب در اینکه کسی این کتاب را شرح کرده باشد، چیزی نیافته است؛ زیرا این کتاب در عین اینکه مختصر کتاب «الکبیر» و «الاوسط» بوده، باز هم مبسوط العباره است. ازاینرو کتاب «الکبیر» باقلانی، به نوعی نقش شرح این کتاب را نیز دارد و در شرح عبارات این کتاب باید به کتابهای «الکبیر» و «الاوسط» خود [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]]، مراجعه کرد. حتی اگر زمانی، شرحی بر این کتاب نیز یافت شود، شرح بودن این دو کتاب، بر این اثر، ارزش خود را از دست نداده بلکه در جایگاه قویتری قرار میگیرد زیرا نویسنده یک کتاب، بهتر از دیگران میتواند آن را شرح کند؛ چرا که وی به اینکه مقصودش از این عبارات، چه بوده داناتر است. درهرحال، این کتاب نیازمند شرح و ربط برخی افکارش با دیگر عبارات و افکار، است زیرا طول عبارات نویسنده در آن، گاه باعث فراموشی صدر عبارت و ارتباط صدر و ذیل آن میگردد. علاوه بر اینکه بسیاری از مواردی که نویسنده در آن به جایی از دیگر کتابهای اصولی یا غیر اصولی خود و دیگران ارجاع میدهد، نیز نیازمند بیان محل ارجاع است.<ref>ر.ک: همان، ص99</ref> | ||
| خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
جوینی، حس کرده که این کتاب، نیازمند اختصار است و ازاینرو پیش از اینکه کتاب «البرهان»ش را بنگارد، دست به این کار زده است. وی اثرش را «تلخیص التقریب» نام نهاده است. وی در این کتاب، تقریباً تا نیمی از کتاب [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]] را تلخیص کرده و در این اختصار به اقوال وی اقرار کرده و کمتر موردی را شاهدیم که وی با نظرات [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]]، مخالفت کرده باشد. بسیاری از متأخرینی که آرای [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]] را نقل کردهاند، از نقل آرای وی در «تلخیص التقریب» [[جوینی، عطاملک بن محمد|جوینی]] استفاده کردهاند. این امر باعث شده که برخی اصولیان میان کتاب جوینی و کتاب حاضر یعنی میان «تلخیص التقریب» و خود کتاب «التقریب»، خلط کنند؛ منشأ این خلط، این بوده که برخی اصولیون کتاب حاضر یعنی کتاب [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]] را «مختصر التقریب» نامیدهاند و ازاینرو با «تلخیص التقریب» جوینی، اشتباه شده است. درهرحال، برخی دیگر، برای جلوگیری از این اشتباه، هنگام ذکر نام کتاب، نام مؤلف را نیز در پس آن آوردهاند و مثلاً گفتهاند «تلخیص التقریب» جوینی یا «مختصر التقریب» [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]]، تا این اشتباه، رخ ندهد.<ref>ر.ک: همان، ص99-100</ref> | جوینی، حس کرده که این کتاب، نیازمند اختصار است و ازاینرو پیش از اینکه کتاب «البرهان»ش را بنگارد، دست به این کار زده است. وی اثرش را «تلخیص التقریب» نام نهاده است. وی در این کتاب، تقریباً تا نیمی از کتاب [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]] را تلخیص کرده و در این اختصار به اقوال وی اقرار کرده و کمتر موردی را شاهدیم که وی با نظرات [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]]، مخالفت کرده باشد. بسیاری از متأخرینی که آرای [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]] را نقل کردهاند، از نقل آرای وی در «تلخیص التقریب» [[جوینی، عطاملک بن محمد|جوینی]] استفاده کردهاند. این امر باعث شده که برخی اصولیان میان کتاب جوینی و کتاب حاضر یعنی میان «تلخیص التقریب» و خود کتاب «التقریب»، خلط کنند؛ منشأ این خلط، این بوده که برخی اصولیون کتاب حاضر یعنی کتاب [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]] را «مختصر التقریب» نامیدهاند و ازاینرو با «تلخیص التقریب» جوینی، اشتباه شده است. درهرحال، برخی دیگر، برای جلوگیری از این اشتباه، هنگام ذکر نام کتاب، نام مؤلف را نیز در پس آن آوردهاند و مثلاً گفتهاند «تلخیص التقریب» جوینی یا «مختصر التقریب» [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]]، تا این اشتباه، رخ ندهد.<ref>ر.ک: همان، ص99-100</ref> | ||
زرکشی در مقدمه «[[البحر المحیط ( | زرکشی در مقدمه «[[البحر المحیط (ابهامزدایی)|البحر المحیط]]» مینویسد: بعد از شافعی (که اولین نگارنده در علم اصول فقه بود) افرادی آمدند که مباحث این علم را تبیین کرده و توضیح و بسط و شرح دادند تا اینکه دو قاضی، یعنی ابوبکر بن طیب و قاضی عبدالجبار بن احمد آمدند و عبارات را توسعه دادند و اجمالها را رفع کرده و اشکالات را پاسخ دادند. کتابهای «التقریب» و «الارشاد» و «العمد» این دو نویسنده، اولین کتابهایی هستند که فواید و مسائل اصول فقه را در خود جمع کردهاند.<ref>ر.ک: همان، ص101-102</ref> | ||
کتاب [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]] یعنی کتاب حاضر، از اولین کتابهایی شمرده میشود که جمیع مباحث اصول فقه را در خود جای داده و تفاوتش با کتاب «العمد» قاضی عبدالجبار در خالی بودنش از قواعد اصولی معتزلی است. حتی باقلانی در این کتاب، توانش را بر ابطال قواعد معتزله که ارتباطی با اصول فقه دارد، مانند قول به تحسین و تقبیح عقلی و وجوب اصلح بر الله تعالی، خلق عباد و افعال آنان و... قرار داده است. از دیگر وجوه اهمیت این کتاب این است که تمام متکلمانی که پس از [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]] آمدهاند، کتابهایشان سرشار از نقل اقوال [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]] است که در این کتاب، ذکر کرده است.<ref>ر.ک: همان</ref> | کتاب [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]] یعنی کتاب حاضر، از اولین کتابهایی شمرده میشود که جمیع مباحث اصول فقه را در خود جای داده و تفاوتش با کتاب «العمد» قاضی عبدالجبار در خالی بودنش از قواعد اصولی معتزلی است. حتی باقلانی در این کتاب، توانش را بر ابطال قواعد معتزله که ارتباطی با اصول فقه دارد، مانند قول به تحسین و تقبیح عقلی و وجوب اصلح بر الله تعالی، خلق عباد و افعال آنان و... قرار داده است. از دیگر وجوه اهمیت این کتاب این است که تمام متکلمانی که پس از [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]] آمدهاند، کتابهایشان سرشار از نقل اقوال [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]] است که در این کتاب، ذکر کرده است.<ref>ر.ک: همان</ref> | ||