۱۴۴٬۵۹۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'رده:مقالات بهمن موسوی' به '') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' ' به '') |
||
| خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
}} | }} | ||
''' الاسلام و اصول الحکم''' | ''' الاسلام و اصول الحکم'''،تألیف نویسنده معاصر [[عبدالرازق، علی|علی عبدالرازق]]، طرحی نو در باب سیاست ارائه داده و محور مباحث مهمی در جهان عرب راجع به حکومت و سیاست به دست داده است. | ||
باب اول | باب اول ازبخش اول کتاب به بحث از خلافت از نظر لغوی و اصطلاحی و طبیعت خلافت، اختصاص دارد. به بیان نویسنده، خلافت در اصطلاح مسلمانان به معنای ریاست عامه در امور دین و دنیا، به نیابت از پیامبر(ص) است. باب دوم، «حکم الخلافة» نام دارد که بیان میدارد که نصب خلیفه نزد مسلمانان واجب است، درحالیکه قرآن و سنت، متصدی اثبات چنین خلافتی نیستند. باب سوم، به بحث درباره خلافت از جهت اجتماعی میپردازد. اجماع و عقل نیز نمیتواند وجوب خلافت را ثابت کند. استدلال ضعیف آنها این است که اقامه شعائر دینی و امور امت اسلامی، متوقف بر خلافت میباشد. | ||
بخش دوم کتاب، «الحکومة و الاسلام» نام دارد: باب اول، به نظم حکومتی زمان پیامبر(ص) پرداخته است. [[عبدالرازق، علی|عبدالرازق]] در باب دوم، سعی دارد بحث رسالت و حکومت را از هم جدا نماید. وی در باب سوم با عنوان «رسالة لا حکم، و دین لا دولة»، به نظریهپردازی جدیدی دست میزند و میگوید که اکثر پیامبران، مأمور به تشکیل حکومت نبودهاند و ولایت پیامبر(ص) ولایت معنوی و ایمانی بوده است. [[عبدالرازق، علی|عبدالرازق]] برای اثبات این نظریه، از آیاتی مثل «و ما ارسلناک علیهم وکیلا» بهره میجوید. او میگوید که حضرت محمد(ص)، پادشاه نبود؛ و تنها ولایت رسالت را برعهده داشت. | بخش دوم کتاب، «الحکومة و الاسلام» نام دارد: باب اول، به نظم حکومتی زمان پیامبر(ص) پرداخته است. [[عبدالرازق، علی|عبدالرازق]] در باب دوم، سعی دارد بحث رسالت و حکومت را از هم جدا نماید. وی در باب سوم با عنوان «رسالة لا حکم، و دین لا دولة»، به نظریهپردازی جدیدی دست میزند و میگوید که اکثر پیامبران، مأمور به تشکیل حکومت نبودهاند و ولایت پیامبر(ص) ولایت معنوی و ایمانی بوده است. [[عبدالرازق، علی|عبدالرازق]] برای اثبات این نظریه، از آیاتی مثل «و ما ارسلناک علیهم وکیلا» بهره میجوید. او میگوید که حضرت محمد(ص)، پادشاه نبود؛ و تنها ولایت رسالت را برعهده داشت. | ||
| خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
عنوان بخش سوم کتاب، «الخلافة و الحکومة فی التاریخ» است. در باب اول، نویسنده بر آن است که اثبات کند اسلام دینی مختص عرب نیست و وحدت عرب، وحدتی اسلامی است، نه سیاسی. مؤلف در باب دوم میگوید که زعامت پیامبر(ص)، دینی بود و با وفات ایشان پایان پذیرفت. پس کسی نمیتواند ادعای جانشینی ایشان را داشته باشد. کیفیت تعیین ابوبکر و نقش قدرت و زور در به مسند نشستن خلفای بعدی، نشان این ادعاست. | عنوان بخش سوم کتاب، «الخلافة و الحکومة فی التاریخ» است. در باب اول، نویسنده بر آن است که اثبات کند اسلام دینی مختص عرب نیست و وحدت عرب، وحدتی اسلامی است، نه سیاسی. مؤلف در باب دوم میگوید که زعامت پیامبر(ص)، دینی بود و با وفات ایشان پایان پذیرفت. پس کسی نمیتواند ادعای جانشینی ایشان را داشته باشد. کیفیت تعیین ابوبکر و نقش قدرت و زور در به مسند نشستن خلفای بعدی، نشان این ادعاست. | ||
«الخلافة الاسلامیة»، عنوان باب سوم است و در آن بیان شده که کسانی مثل [[امام علی علیهالسلام|علی بن ابیطالب(ع)]] که خلافت ابوبکر را نپذیرفتند، مرتد اعلام نشدند. مصلحت پادشاهان این بود که به اشتباه این بحث غلط را ترویج کنند که خلافت، امری دینی است و آنها بر کرسی پیامبر(ص) تکیه زدهاند، دین اسلام | «الخلافة الاسلامیة»، عنوان باب سوم است و در آن بیان شده که کسانی مثل [[امام علی علیهالسلام|علی بن ابیطالب(ع)]] که خلافت ابوبکر را نپذیرفتند، مرتد اعلام نشدند. مصلحت پادشاهان این بود که به اشتباه این بحث غلط را ترویج کنند که خلافت، امری دینی است و آنها بر کرسی پیامبر(ص) تکیه زدهاند، دین اسلام ازاینگونهخلافت مبرّاست.<ref> حقیقت، سید صادق، ص59-60</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||