۱۴۴٬۸۸۲
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' ' به '') |
||
| (۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
بیشتر منابع کهن نیای وی صَباح (رَباح) را از موالی جراح بن عبدالله حَکَمی (از قبیلۀ حکم بن سعد عشیره و حاکم خراسان از سوی عمر بن عبد العزیز در سال ۹۹ ق)، دانسته و نسب وی را از طریق ولاء به یعرب بن قحطان رساندهاند. نسب حکمی وی نیز از همین جاست. خود ابونواس نیز بارها در اشعارش به قبیلۀ قحطان بالیده و اعراب شمالی (عدنانیها) را هجو کرده است. | بیشتر منابع کهن نیای وی صَباح (رَباح) را از موالی جراح بن عبدالله حَکَمی (از قبیلۀ حکم بن سعد عشیره و حاکم خراسان از سوی عمر بن عبد العزیز در سال ۹۹ ق)، دانسته و نسب وی را از طریق ولاء به یعرب بن قحطان رساندهاند. نسب حکمی وی نیز از همین جاست. خود ابونواس نیز بارها در اشعارش به قبیلۀ قحطان بالیده و اعراب شمالی (عدنانیها) را هجو کرده است. | ||
بااینحال، [[اصمعی، عبدالملک بن قریب|اصمعی]] راوی و نسابۀ معروف هم روزگارش پیوند ولایی او را با قبایل یمن، جعلی و ساختگی خوانده، میگوید: ابونواس به دروغ، نیای خود را از موالی دو قبیلۀ حاء و حکم خوانده است. | بااینحال، [[اصمعی، عبدالملک بن قریب|اصمعی]] راوی و نسابۀ معروف هم روزگارش پیوند ولایی او را با قبایل یمن، جعلی و ساختگی خوانده، میگوید: ابونواس به دروغ، نیای خود را از موالی دو قبیلۀ حاء و حکم خوانده است. | ||
با این حال، برخی از معاصران، انتساب وی به قبیلۀ قحطان را قطعی دانسته و گفتهاند، اینکه پدر ابونواس همنام هانی بن مسعود قهرمان یمنی بوده و برادر وی ابومعاذ نیز همنام معاذ بن جبل خزرجی بوده است و حتی استادانش همه یا بیشتر به نحوی با یمنیها پیوند داشتهاند، امری تصادفی نبوده است. | با این حال، برخی از معاصران، انتساب وی به قبیلۀ قحطان را قطعی دانسته و گفتهاند، اینکه پدر ابونواس همنام هانی بن مسعود قهرمان یمنی بوده و برادر وی ابومعاذ نیز همنام معاذ بن جبل خزرجی بوده است و حتی استادانش همه یا بیشتر به نحوی با یمنیها پیوند داشتهاند، امری تصادفی نبوده است. | ||
| خط ۱۸۲: | خط ۱۸۲: | ||
شاید نویسندگانی که وی را از هر گونه هرزگی مبرا دانستهاند، امثال این روایت را مستند خود قرار دادهاند، چه وی در ابیاتی نیز میگوید: اگر گفتن «آتش» دهان را بسوزاند، هیچ آفریدهای نام «آتش» را بر زبان نمیآورد. وی یک بار نیز با گستاخی زبان به هجو عبّاسه خواهر هارون گشود و گویا به همین سبب روانۀ زندان شد. | شاید نویسندگانی که وی را از هر گونه هرزگی مبرا دانستهاند، امثال این روایت را مستند خود قرار دادهاند، چه وی در ابیاتی نیز میگوید: اگر گفتن «آتش» دهان را بسوزاند، هیچ آفریدهای نام «آتش» را بر زبان نمیآورد. وی یک بار نیز با گستاخی زبان به هجو عبّاسه خواهر هارون گشود و گویا به همین سبب روانۀ زندان شد. | ||
ابونواس و هارون الرشید را در داستانهای هزارویک شب پیوسته در مجالس عیش و عشرت کنار یکدیگر | ابونواس و هارون الرشید را در داستانهای هزارویک شب پیوسته در مجالس عیش و عشرت کنار یکدیگر مییابیمو نام آن دو به عنوان دو چهرۀ اسطورهای در طول تاریخ جاویدان مانده است؛ اما ظاهراً روابط بین آن دو هرگز فراتر از حد معمول نبوده و در هیچ یک از منابع کهن نشانهای از راه یافتن ابونواس به مجالس خصوصی هارون نمیتوان یافت. حتی برخی از قدما همۀ آنچه را که دربارۀ ابونواس و هارون گفته شده، بافتۀ تخیلات عامیانه پنداشتهاند و حتی راه یافتن ابونواس به دربار هارون را به کلی انکار کردهاند. | ||
شاعر سرانجام با هرزهدرایی و بیاعتنایی به سنتهای اخلاقی و نیز سرودههای هجوآمیز و نیشدار خود، خلیفه را چنان بر سر خشم آورد که نه تنها پایگاه والایش را در دربار به کلی از کف داد، که نزدیک بود جانش را نیز بر سر آن نهد. از اشعاری که وی بعدها به عنوان عذرخواهی از هارون سرود، چنین برمیآید که خلیفه خون وی را مباح کرده بوده است. همچنین، خود در اشعاری که بعداً سروده، صریحاً به کسادی بازار شعرش در بغداد اشاره کرده است. | شاعر سرانجام با هرزهدرایی و بیاعتنایی به سنتهای اخلاقی و نیز سرودههای هجوآمیز و نیشدار خود، خلیفه را چنان بر سر خشم آورد که نه تنها پایگاه والایش را در دربار به کلی از کف داد، که نزدیک بود جانش را نیز بر سر آن نهد. از اشعاری که وی بعدها به عنوان عذرخواهی از هارون سرود، چنین برمیآید که خلیفه خون وی را مباح کرده بوده است. همچنین، خود در اشعاری که بعداً سروده، صریحاً به کسادی بازار شعرش در بغداد اشاره کرده است. | ||
| خط ۱۸۸: | خط ۱۸۸: | ||
==سفرها== | ==سفرها== | ||
به هرحال، شاعر ناچار شد که بغداد را به قصد مصر ترک کند. وی از طریق حمص و شام به مصر رفت و در این زمان شهرت وی مرزهای عراق را درنوردیده بود، چنانکه نه تنها در شام و مصر، بلکه در اقصی نقاط اندلس نیز نام وی بر سر زبانها بود و شاعرانی همچون عباس بن ناصح (د ۲۳۸ ق) از اندلس به قصد دیدار وی به بغداد | به هرحال، شاعر ناچار شد که بغداد را به قصد مصر ترک کند. وی از طریق حمص و شام به مصر رفت و در این زمان شهرت وی مرزهای عراق را درنوردیده بود، چنانکه نه تنها در شام و مصر، بلکه در اقصی نقاط اندلس نیز نام وی بر سر زبانها بود و شاعرانی همچون عباس بن ناصح (د ۲۳۸ ق) از اندلس به قصد دیدار وی به بغداد میآمدنداز همین رو، شاعر در راه مصر در هر شهری با اقبال شاعران و اهل علم روبهرو میشد، مثلاً در حمص بطین بن امیه و دیک الجن به پیشواز وی رفتند و شاعر مدتی را در منزل لطین سپری کرد. | ||
ظاهراً در همین ایام مدتی را نیز در نصیبین گذراند. به روایتی، در آغاز چون ابونواس با جامۀ عیاران و همراه سلیمان بن ابی سهل نوبختی وارد مصر شد، خصیب بن عبدالحمید حاکم مصر که به گفتهای، خود او را نزد خویش خوانده بود، از او استقبال نکرد، اما همینکه مدایح مبالغهآمیز شاعر را شنید، سخت شیفتۀ وی شد و پاداشهای گران به او داد. | ظاهراً در همین ایام مدتی را نیز در نصیبین گذراند. به روایتی، در آغاز چون ابونواس با جامۀ عیاران و همراه سلیمان بن ابی سهل نوبختی وارد مصر شد، خصیب بن عبدالحمید حاکم مصر که به گفتهای، خود او را نزد خویش خوانده بود، از او استقبال نکرد، اما همینکه مدایح مبالغهآمیز شاعر را شنید، سخت شیفتۀ وی شد و پاداشهای گران به او داد. | ||
| خط ۲۴۲: | خط ۲۴۲: | ||
با این حال، از ناسزاگویی به این خاندان ابایی نداشته و بارها ایشان را در نهایت گستاخی هجو گفته است. | با این حال، از ناسزاگویی به این خاندان ابایی نداشته و بارها ایشان را در نهایت گستاخی هجو گفته است. | ||
به گفتهای، هنگامی که شاعر، مادر اسماعیل بن ابی سهل را در ابیاتی زشت و بسیار زننده هجو گفت، خاندان نوبختی برآشفتند و درصدد قتل وی برآمدند. | به گفتهای، هنگامی که شاعر، مادر اسماعیل بن ابی سهل را در ابیاتی زشت و بسیار زننده هجو گفت، خاندان نوبختی برآشفتند و درصدد قتل وی برآمدند. | ||
در روایت دیگری نیز آمده است که زُنبور کاتب که با ابونواس دشمنی داشت، شعری در هجو علی بن | در روایت دیگری نیز آمده است که زُنبور کاتب که با ابونواس دشمنی داشت، شعری در هجو علی بن ابیطالب(ع) ساخت و آن را به شاعر نسبت داد و چون نوبختیان آن را شنیدند، برآن شدند تا وی را بکشند. تقریباً هیچ یک از منابع به این داستان اعتنا نکرده و خاندان نوبختی نیز خود آن را تکذیب کردهاند و میدانیم که اشعار و اخبار ابونواس همه توسط این خاندان گردآوری شده و از طریق آنان به دست حمزۀ اصفهانی و دیگران رسیده است. | ||
| خط ۳۰۰: | خط ۳۰۰: | ||
دربارۀ روابط شاعر با نظّام معتزلی نیز روایات بسیاری در منابع نقل شده که برخی از آنها مغشوش است. در یکی از این روایتها آمده است که ابونواس در خردسالی به مصاحبت نظام درآمد و از وی دانش آموخت و نظام سخت شیفتۀ وی بود. | دربارۀ روابط شاعر با نظّام معتزلی نیز روایات بسیاری در منابع نقل شده که برخی از آنها مغشوش است. در یکی از این روایتها آمده است که ابونواس در خردسالی به مصاحبت نظام درآمد و از وی دانش آموخت و نظام سخت شیفتۀ وی بود. | ||
با توجه به این روایت سن نظام باید از ابونواس بسیار بیشتر بوده باشد، حال آنکه برخی منابع ولادت نظام را در ۱۶۰ ق نوشتهاند. | با توجه به این روایت سن نظام باید از ابونواس بسیار بیشتر بوده باشد، حال آنکه برخی منابع ولادت نظام را در ۱۶۰ ق نوشتهاند. | ||
به گفتهای، نظام با بحث و جدل بسیار سعی داشت که ابونواس را قانع کند تا آراء و عقاید معتزلیان را بپذیرد، اما شاعر هرگز زیر بار نرفت و حتی با وی از در مخالفت درآمد و زبان به هجو او گشود. | به گفتهای، نظام با بحث و جدل بسیار سعی داشت که ابونواس را قانع کند تا آراء و عقاید معتزلیان را بپذیرد، اما شاعر هرگز زیر بار نرفت و حتی با وی از در مخالفت درآمد و زبان به هجو او گشود. | ||
| خط ۳۱۳: | خط ۳۱۳: | ||
۱. ابونواس را از جهانی میتوان بزرگترین شاعر عرب به شمار آورد. ۲. وی پیشوای شعر نوخاستۀ عرب و نمایندۀ معارضان شعر کهن عرب است. ۳. او از مادر و شاید هم از پدر، ایرانی بود و در محیط اهواز و بصره با همۀ پدیدههای فرهنگی ایرانی آشنا شد. | ۱. ابونواس را از جهانی میتوان بزرگترین شاعر عرب به شمار آورد. ۲. وی پیشوای شعر نوخاستۀ عرب و نمایندۀ معارضان شعر کهن عرب است. ۳. او از مادر و شاید هم از پدر، ایرانی بود و در محیط اهواز و بصره با همۀ پدیدههای فرهنگی ایرانی آشنا شد. | ||
از آنجا که خود شیفتۀ این فرهنگ بود، ناچار شعرش بیشتر عصارهای از فرهنگ ایرانی آن روزگار است وگاه به همین جهت او را شعوبی و زندیق نیز خواندهاند. ۴. مضامین نویافتۀ او در باب خمر، معشوق، شاهد، مدح، زهد و. .. در ادبیات فارسی (به خصوص رباعیات خیام) تأثیر وسیعی داشته و بسیاری از همین مضامین، اندک اندک ماهیت عرفانی یافته و در آثار متصوفۀ ایران جلوه کرده است. ۵. انبوه کلمات فارسی ابونواس از دیرباز مورد بحث بوده است. برای بررسی شمار این کلمات، درجۀ تکرار و نوع آنها (معرب یا فارسی خالص) لازم بود همۀ دیوان بررسی شود. ۶. از بررسی آثار بیشماری که دربارۀ او نوشته شده، نمیتوان راه به جایی برد. برای درک تناقضات روحی و مادی ابونواس، تنها راه چاره بررسی مستقیم دیوان است. | از آنجا که خود شیفتۀ این فرهنگ بود، ناچار شعرش بیشتر عصارهای از فرهنگ ایرانی آن روزگار است وگاه به همین جهت او را شعوبی و زندیق نیز خواندهاند. ۴. مضامین نویافتۀ او در باب خمر، معشوق، شاهد، مدح، زهد و... در ادبیات فارسی (به خصوص رباعیات خیام) تأثیر وسیعی داشته و بسیاری از همین مضامین، اندک اندک ماهیت عرفانی یافته و در آثار متصوفۀ ایران جلوه کرده است. ۵. انبوه کلمات فارسی ابونواس از دیرباز مورد بحث بوده است. برای بررسی شمار این کلمات، درجۀ تکرار و نوع آنها (معرب یا فارسی خالص) لازم بود همۀ دیوان بررسی شود. ۶. از بررسی آثار بیشماری که دربارۀ او نوشته شده، نمیتوان راه به جایی برد. برای درک تناقضات روحی و مادی ابونواس، تنها راه چاره بررسی مستقیم دیوان است. | ||
به دلیل طولانی شدن مقاله از آوردن این بخش در اینجا صرفنظر کردهایم و شما را به اصل مقاله ارجاع میدهیم. | به دلیل طولانی شدن مقاله از آوردن این بخش در اینجا صرفنظر کردهایم و شما را به اصل مقاله ارجاع میدهیم. | ||
| خط ۳۴۴: | خط ۳۴۴: | ||
[[رده:زندگینامه]] | [[رده:زندگینامه]] | ||
[[رده:مقالات بازبینی شده2 آذر 1402]] | [[رده:مقالات بازبینی شده2 آذر 1402]] | ||
[[رده:شاعران]] | |||