۱۴۴٬۷۴۵
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات زندگینامه | عنوان = ابن شهید اشجعی، ابوعامر، احمد بن عبدالملک بن احمد بن شهید | تصویر = NUR00000.jpg | اندازه تصویر = | توضیح تصویر = | نام کامل = ابوعامر، احمد بن عبدالملک بن احمد بن شهید | نامهای دیگر = احمد بن عبدالملک...» ایجاد کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' ' به '') |
||
| (۱۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۵: | خط ۵: | ||
| توضیح تصویر = | | توضیح تصویر = | ||
| نام کامل = ابوعامر، احمد بن عبدالملک بن احمد بن شهید | | نام کامل = ابوعامر، احمد بن عبدالملک بن احمد بن شهید | ||
| نامهای دیگر = احمد بن عبدالملک بن احمد بن شهید | | نامهای دیگر = احمد بن عبدالملک بن احمد بن شهید | ||
| لقب = اشجعی | | لقب = اشجعی | ||
| تخلص = | | تخلص = | ||
| نسب = | | نسب = بنو شُهَید | ||
| نام پدر = عبدالملک بن احمد بن شهید، ابو مروان | | نام پدر = عبدالملک بن احمد بن شهید، ابو مروان | ||
| ولادت = 382ق | | ولادت = 382ق | ||
| خط ۲۹: | خط ۲۸: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
| اساتید = | | اساتید = | ||
| مشایخ | | مشایخ= | ||
| معاصرین = مظفر عامری، ابن مَسلَمه وزیر، عبدالرحمان بن هشام ملقب به مستظهر، ابن حیان؛ | | معاصرین = مظفر عامری، ابن مَسلَمه وزیر، عبدالرحمان بن هشام ملقب به مستظهر، ابن حیان؛ | ||
| شاگردان = | | شاگردان = | ||
| خط ۴۱: | خط ۴۰: | ||
| وبگاه = | | وبگاه = | ||
| امضا = | | امضا = | ||
| کد مؤلف = AUTHORCODE13641AUTHORCODE | | کد مؤلف =AUTHORCODE13641AUTHORCODE | ||
}} | }} | ||
''' | ''' اِبْنِ شُهَیدِ اَشْجَعی، ابوعامر، احمد بن عبدالملک بن احمد بن شهید''' (382-426ق/992- 1035م)، شاعر و کاتب پرآوازه اواخر عصر امویان اندلس. | ||
==خاندان== | ==خاندان== | ||
وی آخرین فرد نامدار از خاندانی بزرگ بود که در زمان حکمرانی عبدالرحمان الداخل (حک 138-172ق/756- 788م) از شام به اندلس آمدند و در بارگاه امویان به مراتب عالی سیاسی و علمی دست یافتند. شاعر در محله اشرافی مُنَیه المُغیره در حومه قُرطُبه به دنیا آمد. منصب وزارت پدرش سبب شده بود که از همان کودکی به دربار حاجبان عامری راه یابد و مورد توجه و محبت آنان قرار گیرد. شاعر خود بعدها، در رسالهای خطاب به مؤتمن عامری (نواده منصور)، به روابط نزدیک خاندان بنی شهید با عامریان اشاره کرده و لطف و محبت آنان به ویژه منصور بن ابی عامر را در حق خود شرح داده است. | وی آخرین فرد نامدار از خاندانی بزرگ بود که در زمان حکمرانی عبدالرحمان الداخل (حک 138-172ق/756- 788م) از شام به اندلس آمدند و در بارگاه امویان به مراتب عالی سیاسی و علمی دست یافتند. شاعر در محله اشرافی مُنَیه المُغیره در حومه قُرطُبه به دنیا آمد. منصب وزارت پدرش سبب شده بود که از همان کودکی به دربار حاجبان عامری راه یابد و مورد توجه و محبت آنان قرار گیرد. شاعر خود بعدها، در رسالهای خطاب به مؤتمن عامری (نواده منصور)، به روابط نزدیک خاندان بنی شهید با عامریان اشاره کرده و لطف و محبت آنان به ویژه منصور بن ابی عامر را در حق خود شرح داده است. | ||
==فراگیری علوم== | ==فراگیری علوم== | ||
| خط ۶۴: | خط ۵۲: | ||
استادان وی شناخته نیستند، اما میدانیم که از تربیتی نیکو برخوردار بوده و به گفته خود وی علوم مختلفی چون ادب، تاریخ، فقه، طب، صنعت و حکمت را فراگرفته بوده است. با اینهمه چنین مینماید که آسایش و کامرانی و شعرپردازی را بر ممارست و سخت کوشی در کسب علوم رایج ترجیح میداده است و به راستی، از اشارات پراکندهای که در آثار وی آمده، میتوان دریافت که دانستههایش در بسیاری از علوم رایج از سطح آگاهیهای سطحی فراتر نمیرفته است. | استادان وی شناخته نیستند، اما میدانیم که از تربیتی نیکو برخوردار بوده و به گفته خود وی علوم مختلفی چون ادب، تاریخ، فقه، طب، صنعت و حکمت را فراگرفته بوده است. با اینهمه چنین مینماید که آسایش و کامرانی و شعرپردازی را بر ممارست و سخت کوشی در کسب علوم رایج ترجیح میداده است و به راستی، از اشارات پراکندهای که در آثار وی آمده، میتوان دریافت که دانستههایش در بسیاری از علوم رایج از سطح آگاهیهای سطحی فراتر نمیرفته است. | ||
سرودن شعر را بسیار زود، یعنی پیش از 12 سالگی، آغاز کرد. | سرودن شعر را بسیار زود، یعنی پیش از 12 سالگی، آغاز کرد. | ||
==مناصب و تحولات زندگی== | ==مناصب و تحولات زندگی== | ||
| خط ۷۷: | خط ۶۴: | ||
از جزئیات زندگی و احوال ابن شهید در این دوره اطلاع دقیقی در دست نیست. غالب دانستههای ما نیز در این خصوص برگرفته از آثار منظوم و منثور خود اوست. از رساله وی خطاب به مؤتمن چنین برمیآید که وی تقریباً در تمامی این سالها در قرطبه مانده و شاهد تحولات سیاسی پایتخت بوده است. | از جزئیات زندگی و احوال ابن شهید در این دوره اطلاع دقیقی در دست نیست. غالب دانستههای ما نیز در این خصوص برگرفته از آثار منظوم و منثور خود اوست. از رساله وی خطاب به مؤتمن چنین برمیآید که وی تقریباً در تمامی این سالها در قرطبه مانده و شاهد تحولات سیاسی پایتخت بوده است. | ||
شاعر در این رساله ضمن قصیدهای بلند در مدح مؤتمن، که در آن زمان حکومت بلنسیه را در دست داشت، از «فتنه» و هرج و مرج ناشی از آن سخن گفته و از وی خواسته که به مدد یاران صقلبی خود (که در آن شعر الا´َعاجِمُ البیض خوانده)، به قرطبه لشکر کشد و دشمنان بربر خویش (الاَعاجِمُ السُّود) را بتاراند. | شاعر در این رساله ضمن قصیدهای بلند در مدح مؤتمن، که در آن زمان حکومت بلنسیه را در دست داشت، از «فتنه» و هرج و مرج ناشی از آن سخن گفته و از وی خواسته که به مدد یاران صقلبی خود (که در آن شعر الا´َعاجِمُ البیض خوانده)، به قرطبه لشکر کشد و دشمنان بربر خویش (الاَعاجِمُ السُّود) را بتاراند. | ||
با اینهمه چنین مینماید که شاعر از منافع خود به هیچ روی غافل نبوده است، چه در همان رساله از مؤتمن درخواست کرده که املاکی را که عباس، وزیر عبدالرحمان عامری، وعده اعطای آن را داده، اما «فتنه» مانع دستیابی شاعر به آن شده بود، بدو بخشد و چون مؤتمن در نامهای او را به بارگاه خود در بلنسیه فراخواند، شاعر که گویا به اوضاع پایتخت امید بسته بود، از رفتن عذر خواست و تعلق خاطرِ عمیق خود به قرطبه را دستاویز ساخت. | با اینهمه چنین مینماید که شاعر از منافع خود به هیچ روی غافل نبوده است، چه در همان رساله از مؤتمن درخواست کرده که املاکی را که عباس، وزیر عبدالرحمان عامری، وعده اعطای آن را داده، اما «فتنه» مانع دستیابی شاعر به آن شده بود، بدو بخشد و چون مؤتمن در نامهای او را به بارگاه خود در بلنسیه فراخواند، شاعر که گویا به اوضاع پایتخت امید بسته بود، از رفتن عذر خواست و تعلق خاطرِ عمیق خود به قرطبه را دستاویز ساخت. | ||
| خط ۸۵: | خط ۷۳: | ||
اما رفتار علی نیز که میانهای با شعر و ادب نداشت، بهتر از رفتار سلفش نبود و ابن شهید نه تنها از آن سو طرفی بر نبست، بلکه چندی بعد مورد خشم علی نیز قرار گرفت و به زندان افتاد. علت زندانی شدن او به درستی روشن نیست، اما از قصیده مشهوری که شاعر خود در این باره سروده است، چنین برمیآید که مخالفانش سبک سری و بیبندوباری او را دستاویز قرار داده و احتمالاً امیر را که به تعصب و سختگیری شهره بود، به وی بدگمان ساخته بودند, برخی زندانی شدن او را در دوره حکومت قاسم بن حمود دانستهاند. هرچند که ابن ابار هم گرفتاری او را در زمان یحیی بن حمود دانسته است و هم آزادیش را. | اما رفتار علی نیز که میانهای با شعر و ادب نداشت، بهتر از رفتار سلفش نبود و ابن شهید نه تنها از آن سو طرفی بر نبست، بلکه چندی بعد مورد خشم علی نیز قرار گرفت و به زندان افتاد. علت زندانی شدن او به درستی روشن نیست، اما از قصیده مشهوری که شاعر خود در این باره سروده است، چنین برمیآید که مخالفانش سبک سری و بیبندوباری او را دستاویز قرار داده و احتمالاً امیر را که به تعصب و سختگیری شهره بود، به وی بدگمان ساخته بودند, برخی زندانی شدن او را در دوره حکومت قاسم بن حمود دانستهاند. هرچند که ابن ابار هم گرفتاری او را در زمان یحیی بن حمود دانسته است و هم آزادیش را. | ||
در هر حال ظن قوی آن است که شاعر چندی بعد و احتمالاً در زمان حکومت قاسم که آزادمنشتر از برادر بود، از زندان رهایی یافت و چند سال بعد که قاسم از قرطبه گریخت و برادرزادهاش یحیی بن حمود با لقب معتلی حکومت را در دست گرفت، | در هر حال ظن قوی آن است که شاعر چندی بعد و احتمالاً در زمان حکومت قاسم که آزادمنشتر از برادر بود، از زندان رهایی یافت و چند سال بعد که قاسم از قرطبه گریخت و برادرزادهاش یحیی بن حمود با لقب معتلی حکومت را در دست گرفت، ابن شهید با وی روابطی دوستانه برقرار ساخت و او را مدح گفت. پس از آن نیز چون یحیی در نزدیکی اشبیلیه سپاهیان بربر قاسم را شکست داد (414ق)، ابن شهید در مدیحه دیگری پیروزی او را تهنیت گفت، اما سیر تحولات در این سالها چنان پرشتاب بود که کمتر امیری یارای ایستادگی در خود میدید. | ||
==وزارت== | ==وزارت== | ||
| خط ۹۲: | خط ۷۹: | ||
414ق بار دیگر امویان به خلافت رسیدند و عبدالرحمان بن هشام ملقب به مستظهر زمام امور را در دست گرفت و با تغییراتی در سیاست دولت، صاحب منصبان کهنهکار را بر کنار کرد و دوستان و نزدیکان خود را که عمدتاً از اشراف جوان بودند، به کار گماشت. ابن شهید مقام وزارت یافت، اما دولت او مستعجل بود. | 414ق بار دیگر امویان به خلافت رسیدند و عبدالرحمان بن هشام ملقب به مستظهر زمام امور را در دست گرفت و با تغییراتی در سیاست دولت، صاحب منصبان کهنهکار را بر کنار کرد و دوستان و نزدیکان خود را که عمدتاً از اشراف جوان بودند، به کار گماشت. ابن شهید مقام وزارت یافت، اما دولت او مستعجل بود. | ||
سیاستهای جابرانه حکومت به زودی موجب ناخشنودی عمومی شد و عاقبت بر اثر شورشی، حکومت سرنگون گشت و اموی دیگری ملقب به مستکفی به خلافت رسید و مستظهر را کشت. | سیاستهای جابرانه حکومت به زودی موجب ناخشنودی عمومی شد و عاقبت بر اثر شورشی، حکومت سرنگون گشت و اموی دیگری ملقب به مستکفی به خلافت رسید و مستظهر را کشت. | ||
وزارت 47 روزه ابن شهید نیز که اوج اعتلای سیاسی او بود، با این دگرگونی به سر رسید و او ناخشنود از این ناکامی و هراسان از سیر رویدادها، در قصیدهای ضمن شکایت از اوضاع، عزم خود را به ترک قرطبه و پیوستن به یحیی بن حمود در مالقه بیان کرد، سپس به مالقه رفت و در خلال اشعاری که در مدح یحیی سرود، وی را تشویق کرد که به قرطبه حمله کند و به فتنه و آشوب پایان بخشد. | |||
وزارت 47 روزه ابن شهید نیز که اوج اعتلای سیاسی او بود، با این دگرگونی به سر رسید و او ناخشنود از این ناکامی و هراسان از سیر رویدادها، در قصیدهای ضمن شکایت از اوضاع، عزم خود را به ترک قرطبه و پیوستن به یحیی بن حمود در مالقه بیان کرد، سپس به مالقه رفت و در خلال اشعاری که در مدح یحیی سرود، وی را تشویق کرد که به قرطبه حمله کند و به فتنه و آشوب پایان بخشد. | |||
سرانجام یحیی در 416ق به قرطبه لشکر کشید، مستکفی از شهر گریخت و یحیی زمام امور را در دست گرفت، اما سال بعد قرطبه را ترک گفت و راهی مالقه شد. شاعر به قرطبه بازگشت و احتمالاً در همانجا به تألیف برخی از آثار خود پرداخت. | سرانجام یحیی در 416ق به قرطبه لشکر کشید، مستکفی از شهر گریخت و یحیی زمام امور را در دست گرفت، اما سال بعد قرطبه را ترک گفت و راهی مالقه شد. شاعر به قرطبه بازگشت و احتمالاً در همانجا به تألیف برخی از آثار خود پرداخت. | ||
در 418ق اشراف قرطبه، به رهبری ابوالحزم بن جهور اموی، دیگری به نام هشام بن محمد ملقب به مُعتَدّ را به خلافت برداشتند، اما هشام مردی از طبقات فرودست به نام حَکم بن سعید، معروف به قَزّاز، را به وزارت برگزید و چندی نگذشت که سیاستهای حکم، اشراف و توانگران قرطبه را ناخشنود و از حکومت بیزار ساخت. ابن شهید نیز در این دولت مقامی ارجمند داشت و به رغم تبار اشرافیش از دوستان نزدیک حکم شمردهمیشد. | در 418ق اشراف قرطبه، به رهبری ابوالحزم بن جهور اموی، دیگری به نام هشام بن محمد ملقب به مُعتَدّ را به خلافت برداشتند، اما هشام مردی از طبقات فرودست به نام حَکم بن سعید، معروف به قَزّاز، را به وزارت برگزید و چندی نگذشت که سیاستهای حکم، اشراف و توانگران قرطبه را ناخشنود و از حکومت بیزار ساخت. ابن شهید نیز در این دولت مقامی ارجمند داشت و به رغم تبار اشرافیش از دوستان نزدیک حکم شمردهمیشد. | ||
چندی بعد حکومت که در آستانه ورشکستگی مالی بود، بر سر مصادره اوقاف مساجد با فقهای قرطبه در افتاد و ابن شهید که از نزدیکان خلیفه شمرده میشد، به دستور او هجونامهای شدید اللحن نوشت و در آن سخت به مخالفان دولت تاخت و خود آن را یک بار در قصر خلافت و بار دیگر در مسجد جامع خواند. وصفی که ابن حیان از تأثیر ابن هجویه به دست داده حاکی از آن است که سخنان ابن شهید سخت تند و وقیحانه بوده است، اما کوششهای حکومت ثمری نبخشید. در 422ق حکم به دست یکی از امویان کشته شد و با تشکیل شورایی از بزرگان شهر، به رهبری ابوالحزم بن جهور، هشام از خلافت عزل و سلسله اموی منقرض گردید. | چندی بعد حکومت که در آستانه ورشکستگی مالی بود، بر سر مصادره اوقاف مساجد با فقهای قرطبه در افتاد و ابن شهید که از نزدیکان خلیفه شمرده میشد، به دستور او هجونامهای شدید اللحن نوشت و در آن سخت به مخالفان دولت تاخت و خود آن را یک بار در قصر خلافت و بار دیگر در مسجد جامع خواند. وصفی که ابن حیان از تأثیر ابن هجویه به دست داده حاکی از آن است که سخنان ابن شهید سخت تند و وقیحانه بوده است، اما کوششهای حکومت ثمری نبخشید. در 422ق حکم به دست یکی از امویان کشته شد و با تشکیل شورایی از بزرگان شهر، به رهبری ابوالحزم بن جهور، هشام از خلافت عزل و سلسله اموی منقرض گردید. | ||
==بیماری و وفات== | ==بیماری و وفات== | ||
| خط ۱۰۵: | خط ۹۳: | ||
برخی از مشهورترین اشعار او در این دوره سروده شده است. از جمله قطعه نسبتاً کوتاهی که شاعر آن را چند روز پیش از مرگ خطاب به دوست صمیمیش ابن حزم سروده است. در این قطعه که از جمله درخشانترین سرودههای اندلسی شمرده شده، صراحت و صمیمیت شاعر در مواجهه با مرگی چارهناپذیر با اندوهی عمیق درآمیخته و تصاویری بس گیرا آفریده است. چون ابن شهید درگذشت، ابوالحزم بن جهور حاکم شهر بر وی نماز خواند. تشییع جنازه شاعر ظاهراً بسیار عظیم بوده است. | برخی از مشهورترین اشعار او در این دوره سروده شده است. از جمله قطعه نسبتاً کوتاهی که شاعر آن را چند روز پیش از مرگ خطاب به دوست صمیمیش ابن حزم سروده است. در این قطعه که از جمله درخشانترین سرودههای اندلسی شمرده شده، صراحت و صمیمیت شاعر در مواجهه با مرگی چارهناپذیر با اندوهی عمیق درآمیخته و تصاویری بس گیرا آفریده است. چون ابن شهید درگذشت، ابوالحزم بن جهور حاکم شهر بر وی نماز خواند. تشییع جنازه شاعر ظاهراً بسیار عظیم بوده است. | ||
==شخصیت و خصوصیات اخلاقی== | ==شخصیت و خصوصیات اخلاقی== | ||
| خط ۱۱۳: | خط ۱۰۰: | ||
رقیبان و مخالفان ابن شهید نیز که ظاهراً از منزلت و رفتار او ناخرسند بودند، این قبیل ضعفها را دستاویز تسویه حسابهای ادبی و سیاسی با او میکردند. او هم در پاسخ بارانی از طعن و ریشخند بر سر آنان فرو میریخت. حملات سخت و گزنده او به برخی ادیبان قرطبه و طرز تفکر آنان از این نوعاست. در حقیقت رساله التوابع و الزوابع را نیز باید نوعی کوشش مبارزه جویانه خواند که ابن شهید برای اثبات برتری خویش در قلمرو ادب و بلاغت بدان دست زده است، اما زمانه با او سرسازگاری نداشت. | رقیبان و مخالفان ابن شهید نیز که ظاهراً از منزلت و رفتار او ناخرسند بودند، این قبیل ضعفها را دستاویز تسویه حسابهای ادبی و سیاسی با او میکردند. او هم در پاسخ بارانی از طعن و ریشخند بر سر آنان فرو میریخت. حملات سخت و گزنده او به برخی ادیبان قرطبه و طرز تفکر آنان از این نوعاست. در حقیقت رساله التوابع و الزوابع را نیز باید نوعی کوشش مبارزه جویانه خواند که ابن شهید برای اثبات برتری خویش در قلمرو ادب و بلاغت بدان دست زده است، اما زمانه با او سرسازگاری نداشت. | ||
دوره «فتنه» که به سقوط خلافت اموی و برباد رفتن علایق و آرمآنهای سیاسی اشراف قرطبه انجامید، مایه ناکامی ابن شهید و انگیزه یأس و بدبینی او گردید. | دوره «فتنه» که به سقوط خلافت اموی و برباد رفتن علایق و آرمآنهای سیاسی اشراف قرطبه انجامید، مایه ناکامی ابن شهید و انگیزه یأس و بدبینی او گردید. | ||
بخش اعظم زندگی شاعر در این دوره گذشت. بدین سبب مراحل مختلف زندگی و شعر او را آیینهای از رویدادهای این عصر شمردهاند. عواملی فردی نیز چون ضعف شنوایی که به گفته خود شاعر مانع دستیابی او به مناصب مهمی چون کتابت شد و همواره زندگی و رفتار او را دستخوش نابسامانی میکرد و نیز رنج بیفرزندی در نگرش منفی او نسبت به زندگی مؤثر بود و احتمالاً همین یأس و ناکامی نیز برگرایش او به هرزگی و بطالت میافزود. آثار بدبینی ابن شهید که برخی آن را با بدبینی ابوالعلاءِ معری و برخی نیز با بینش رواقی سنکا مقایسه کردهاند، در سرودههای او آشکار است. | بخش اعظم زندگی شاعر در این دوره گذشت. بدین سبب مراحل مختلف زندگی و شعر او را آیینهای از رویدادهای این عصر شمردهاند. عواملی فردی نیز چون ضعف شنوایی که به گفته خود شاعر مانع دستیابی او به مناصب مهمی چون کتابت شد و همواره زندگی و رفتار او را دستخوش نابسامانی میکرد و نیز رنج بیفرزندی در نگرش منفی او نسبت به زندگی مؤثر بود و احتمالاً همین یأس و ناکامی نیز برگرایش او به هرزگی و بطالت میافزود. آثار بدبینی ابن شهید که برخی آن را با بدبینی [[ابوالعلاءِ معری]] و برخی نیز با بینش رواقی سنکا مقایسه کردهاند، در سرودههای او آشکار است. | ||
==شعر و نثرنویسی== | ==شعر و نثرنویسی== | ||
| خط ۱۲۶: | خط ۱۱۲: | ||
بیسبب نیست که در نظر برخی محققان معاصر پارهای از اشعار او طنینی اسرارآمیز دارند که از خصوصیات شعرمعاصر است. اکنون تنها 75 قصیده از سرودههای ابن شهید در دست است که بسیاری از آنها نیز ناقص و پراکندهاند. برخی از این قصاید در ردیف بهترین نمونههای شعر اندلسی است، اما بیشتر آنها جز صنعت پردازی و تصویرسازی امتیاز دیگری ندارند. | بیسبب نیست که در نظر برخی محققان معاصر پارهای از اشعار او طنینی اسرارآمیز دارند که از خصوصیات شعرمعاصر است. اکنون تنها 75 قصیده از سرودههای ابن شهید در دست است که بسیاری از آنها نیز ناقص و پراکندهاند. برخی از این قصاید در ردیف بهترین نمونههای شعر اندلسی است، اما بیشتر آنها جز صنعت پردازی و تصویرسازی امتیاز دیگری ندارند. | ||
اشعار تغزلی ابن شهید در مقایسه با مدیحههای او از عمق و اصالتی بیشتر برخوردارند، اما مهمتر از اینها قدرت او در وصف و تصویرپردازیهای زنده و بدیع است. اشعاری نیز که وی در ایام بیماری سروده، از عمیقترین و مؤثرترین آثار او به شمار میرود. | اشعار تغزلی ابن شهید در مقایسه با مدیحههای او از عمق و اصالتی بیشتر برخوردارند، اما مهمتر از اینها قدرت او در وصف و تصویرپردازیهای زنده و بدیع است. اشعاری نیز که وی در ایام بیماری سروده، از عمیقترین و مؤثرترین آثار او به شمار میرود. | ||
==آثار== | ==آثار== | ||
#دیوان ابن شهید: | |||
#:دیوان ابن شهید تاکنون دوبار به چاپ رسیده است: نخست به کوشش [[شارل پلا]] در بیروت (1963م) و بار دیگر به کوشش [[یعقوب زکی]] در قاهره با مقدمهای تحقیقی در احوال و آراء ابن شهید. روایت انگلیسی این مقدمه پیش از آن به صورت مقالهای مستقل در مجله الاندلس، به چاپ رسیده بود. | |||
دیوان ابن شهید تاکنون دوبار به چاپ رسیده است: نخست به کوشش شارل پلا در بیروت (1963م) و بار دیگر به کوشش یعقوب زکی در قاهره با مقدمهای تحقیقی در احوال و آراء ابن شهید. روایت انگلیسی این مقدمه پیش از آن به صورت مقالهای مستقل در مجله الاندلس، به چاپ رسیده بود. | #رساله التوابع و الزوابع(شجره الفکاهه): | ||
#:اما مهمترین بخش از میراث ادبی ابن شهید همانا نثر وی، خاصه رساله التوابع و الزوابع است. نثر ابن شهید را که نثری است مسجع و وصف در آن جایگاهی ممتاز دارد، متأثر از نثر جاحظ و ابن عمید و بدیعالزمان (ه م م) دانستهاند. شاید بتوان گفت که در دوره «فتنه» نثر در اندلس رونقی خاص یافت و بر شعر پیشی گرفت و انبوهی کتاب در شرح احوال بزرگان، حاوی خطبهها و رسالهها و دیگر نوشتههای آنان فراهم آمد، اما میتوان گفت که اساس این مجموعه عظیم را عشق به لفّاظی و سجعپردازی و تقلید بیحساب از ادیبان شرق چنان یکنواخت ساخته که کمتر میتوان کسی را صاحب سبکی خاص معرفی کرد. | |||
#:شیوه نگارش ابن شهید و همچنین ابن حزم (در طوق الحمامه) نیز در صنعت گرایی، از آن مجموعه چندان متفاوت نیست، اما اهداف و موضوعهایی که این دو در آثار خویش برگزیدند، موجب خلق دو اثر شد که در ادبیات عرب کمنظیر است. ابن شهید در رساله التوابع و الزوابع که خود آن را شجره الفکاهه نام نهاده، به جهان ماوراء طبیعت میرود و با جنیان و شیاطین ملاقات میکند. به درستی نمیدانیم که وی مضمون روایت خویش را از کجا الهام گرفته است: از برخی داستانهای مذهبی که در آن روزگار میان مردم شایع بوده است یا از «شیاطین الشعراء» که در ادب عربی خاصه در میان شاعران جاهلی شهرت داشته و یا از «مقامه ابلیسیه» بدیع الزمان. هر چه هست، رساله التوابع، از بدیعترین آثار نثر عربی به شمار رفته است. | |||
#:ابن شهید رسایل متعدد دیگری نیز که اغلب طنزآمیز بودهاند، تألیف کرده که بخشهایی از آنها را ابن بسام نقل کرده است. | |||
اما مهمترین بخش از میراث ادبی ابن شهید همانا نثر وی، خاصه رساله التوابع و الزوابع است. نثر ابن شهید را که نثری است مسجع و وصف در آن جایگاهی ممتاز دارد، متأثر از نثر جاحظ و ابن عمید و بدیعالزمان (ه م م) دانستهاند. شاید بتوان گفت که در دوره «فتنه» نثر در اندلس رونقی خاص یافت و بر شعر پیشی گرفت و انبوهی کتاب در شرح احوال بزرگان، حاوی خطبهها و رسالهها و دیگر نوشتههای آنان فراهم آمد، اما میتوان گفت که اساس این مجموعه عظیم را عشق به لفّاظی و سجعپردازی و تقلید بیحساب از ادیبان شرق چنان یکنواخت ساخته که کمتر میتوان کسی را صاحب سبکی خاص معرفی کرد. | #:دو اثر دیگر نیز به نامهای: | ||
شیوه نگارش ابن شهید و همچنین ابن حزم (در طوق الحمامه) نیز در صنعت گرایی، از آن مجموعه چندان متفاوت نیست، اما اهداف و موضوعهایی که این دو در آثار خویش برگزیدند، موجب خلق دو اثر شد که در ادبیات عرب کمنظیر است. ابن شهید در رساله التوابع و الزوابع که خود آن را شجره الفکاهه نام نهاده، به جهان ماوراء طبیعت میرود و با جنیان و شیاطین ملاقات میکند. به درستی نمیدانیم که وی مضمون روایت خویش را از کجا الهام گرفته است: از برخی داستانهای مذهبی که در آن روزگار میان مردم شایع بوده است یا از «شیاطین الشعراء» که در ادب عربی خاصه در میان شاعران جاهلی شهرت داشته و یا از «مقامه ابلیسیه» بدیع الزمان. هر چه هست، رساله التوابع، از بدیعترین آثار نثر عربی به شمار رفته است. | #کشف الدک و ایضاح الشک | ||
#حانوت عطار | |||
ابن شهید رسایل متعدد دیگری نیز که اغلب طنزآمیز بودهاند، تألیف کرده که بخشهایی از آنها را ابن بسام نقل کرده است. | #:به وی نسبت داده شده که هیچ یک امروزه در دست نیست. آنچه نیز عمر فروخ درباره چاپ حانوت عطار نوشته، ظاهراً خلط و اشتباهی بیش نیست. گزیدههایی که ثعالبی از ابن شهید در یتیمه آورده، حاکی از آن است که آوازه شاعر بسیار زود و در زمان حیات وی به شرق رسیده بوده است<ref>آذرنوش، آذرتاش، ارزنده، مهران، ج4، ص99-94</ref>. | ||
دو اثر دیگر نیز به نامهای: | |||
== پانویس== | == پانویس== | ||
| خط ۱۶۱: | خط ۱۳۸: | ||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | {{وابستهها}} | ||
[[رسالة التوابع و الزوابع]] | |||
[[دیوان ابن شهید]] | |||
[[التهذيب بمحكم الترتيب]] | |||
[[رده:زندگینامه]] | [[رده:زندگینامه]] | ||
[[رده:مقالات بازبینی | [[رده:مقالات بازبینی شده2 مهر 1402]] | ||
[[رده:فاقد کد پدیدآور]] | [[رده:فاقد کد پدیدآور]] | ||