۱۴۶٬۵۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'دسته بندی' به 'دستهبندی') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'در سایه سار مهر (جشن نامهی دکتر کاظم محمّدی)' به 'در سایه سار مهر (جشننامهی دکتر کاظم محمّدی)') |
||
| (۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
'''من شهروند جهانم''' با عنوان فرعی «بررسی امکان آموزههای عرفان برای انسان معاصر/ گفتگو با دکتر [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]]، نوشتهی [[نرگس گلپروری راد]] است که در خصوص آموزههای عرفان و فلسفه در عصر حاضر و برای انسان امروز با دکتر [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] به گفتگو نشسته است. در خصوص عرفان و آموزههای آن برای انسان معاصر مسلّماً کارهای زیادی صورت نگرفته است در واقع این دغدغه که به این امر بپردازد شاید چندان شیوع و رسمیّت نیافته، ور نه همواره این پرسش برای برخی وجود داشته که آیا به راستی عرفان و سیرهی عارفان، آن گونه که در متون عرفانی و تذکرهها روایت میشود امروزه نیز ممکن و میسّر است و یا این که نقش و اثر آن در انسان امروز با این همه مشکلاتی که پیش رو دارد چگونه امکان پذیر است؟ | '''من شهروند جهانم''' با عنوان فرعی «بررسی امکان آموزههای عرفان برای انسان معاصر/ گفتگو با دکتر [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]]، نوشتهی [[نرگس گلپروری راد]] است که در خصوص آموزههای عرفان و فلسفه در عصر حاضر و برای انسان امروز با دکتر [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] به گفتگو نشسته است. در خصوص عرفان و آموزههای آن برای انسان معاصر مسلّماً کارهای زیادی صورت نگرفته است در واقع این دغدغه که به این امر بپردازد شاید چندان شیوع و رسمیّت نیافته، ور نه همواره این پرسش برای برخی وجود داشته که آیا به راستی عرفان و سیرهی عارفان، آن گونه که در متون عرفانی و تذکرهها روایت میشود امروزه نیز ممکن و میسّر است و یا این که نقش و اثر آن در انسان امروز با این همه مشکلاتی که پیش رو دارد چگونه امکان پذیر است؟ | ||
به هر روی من شهروند جهانم از این بابت کنکاش میکند و در همسخنی با کسی که هم تخصّصی در عرفان دارد و هم دانش آموختهی فلسفه است این مجال یافت میشود تا به دقّت و با حدّ کفاف که مورد پذیرش عقل باشد سخنی سنجیده و پخته را به نمایش در آورد. بدیهی است که با این زمینه بحث سیری مطلوب و منطقی مییابد و اگر چنین نبود کار نیمه و خام میماند. امّا از مطالعهی این اثر میتوان به قوّت به بسیاری از پرسشهای مورد نیاز انسان امروز که جسته و گریخته پرسیده میشود پاسخی درخور یافت. گفتنی است که نویسنده و پرسنده خود از شاگردان قدیمیدرسهای فلسفه و عرفان دکتر [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] است که بیست سالی را در آن مکتب تلاش فکری کرده و مجرّب فکر و سلوک عقلانی گشته است و هم در همین راستا دو کتاب قابل تأمّل نیز در کارنامهی خود دارد، یکی [[در سایه سار مهر ( | به هر روی من شهروند جهانم از این بابت کنکاش میکند و در همسخنی با کسی که هم تخصّصی در عرفان دارد و هم دانش آموختهی فلسفه است این مجال یافت میشود تا به دقّت و با حدّ کفاف که مورد پذیرش عقل باشد سخنی سنجیده و پخته را به نمایش در آورد. بدیهی است که با این زمینه بحث سیری مطلوب و منطقی مییابد و اگر چنین نبود کار نیمه و خام میماند. امّا از مطالعهی این اثر میتوان به قوّت به بسیاری از پرسشهای مورد نیاز انسان امروز که جسته و گریخته پرسیده میشود پاسخی درخور یافت. گفتنی است که نویسنده و پرسنده خود از شاگردان قدیمیدرسهای فلسفه و عرفان دکتر [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] است که بیست سالی را در آن مکتب تلاش فکری کرده و مجرّب فکر و سلوک عقلانی گشته است و هم در همین راستا دو کتاب قابل تأمّل نیز در کارنامهی خود دارد، یکی [[در سایه سار مهر (جشننامهی دکتر کاظم محمّدی)|در سایه سار مهر]] که به مناسبت پنجاه و پنجمین سال تولّد استاد دکتر [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] نوشته و تدوین کرده است و یکی هم کتاب [[جرعهای حیرت از خم گلرنگ]] که تحلیلی روانکاوانه و عرفانی از یکی از منظومههای عرفانی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] است که هر دو اثر کاری عرفانی ـ فلسفی با قلمیتوانا و پرداختی قابل توجّه است. | ||
نویسنده در مقدّمهای که تم فلسفی دارد با قلمیهنرمندانه مینویسد: اکنون باید پرسید ماهیت عرفان چیست؟ چگونه پدید آمده و ساختار، منشأ و پیشینهی آن چیست؟ و دوم اینکه ارزش، معنا یا مفهوم آنکه اکنون در اینجاست چیست؟ پاسخ به پرسش نخست امر وجودی existential judgmentیا قضیۀ وجودی است، اما پاسخ به پرسش دوم قضیۀ ارزشی proposition of valueیا به تعبیر ما یک حکم معنوی spiritual judgmentاست. هیچکدام از این احکام را نمیتوان بدون میانجیگری از حکم دیگر به دست آورد. این احکام از مشغلههای عقلی گوناگونی صادر میشوند و ذهن آدمیتنها از این راه آنها را ترکیب میکند که نخست از همدیگر جداسازی کرده و سپس آنها را به هم میافزاید. پرداختن به چنین نگرشی نخستین بار در سال 1380 در کلاسِ دکتر کاظم محمّدی با عنوان «انسانپژوهی از دیدگاه قرآن» روی داد. طرح پرسشهای بنیادینِ او با آن نگاه نافذِ فرزانه مآبانه و مهربانش و آوایی آرام، مرا برآن داشت تا دریابم آیا او میتواند پاسخگوی پرسشهای وجودیِ من باشد. سخنِ او دربارهی شکّی منطقی به تمامیباورهای گذشته بود تا با نقد و تحلیل درست آن بتوان به سرآغازِ ایمانی راستین دست یافت. سالهای نخست درسآموزی در پیشگاهش آنگونه تهی از مفاهیم عرفانی و سپهر معنا بودم که هرچه از او میخواندم و میشنیدم برایم تازگی و گیرایی داشت و پس از سالها درسآموزی در محضرش و آشنایی با بسیاری از منابع و مآخذ صوفیانه و نگاه نقادانۀ فیلسوفان، فقیهان و عارفانِ آگاه به گروهی از آموزههای انحرافیِ وارد شده به نامِ عرفان، دیگر گاهِ آن رسیده بود تا به بررسی خشت به خشت باوری بپردازم که اینک برای من دیرینهای به بلندای دو دهه پیداکرده بود<ref>پیشگفتار، صص 13-12</ref>. | نویسنده در مقدّمهای که تم فلسفی دارد با قلمیهنرمندانه مینویسد: اکنون باید پرسید ماهیت عرفان چیست؟ چگونه پدید آمده و ساختار، منشأ و پیشینهی آن چیست؟ و دوم اینکه ارزش، معنا یا مفهوم آنکه اکنون در اینجاست چیست؟ پاسخ به پرسش نخست امر وجودی existential judgmentیا قضیۀ وجودی است، اما پاسخ به پرسش دوم قضیۀ ارزشی proposition of valueیا به تعبیر ما یک حکم معنوی spiritual judgmentاست. هیچکدام از این احکام را نمیتوان بدون میانجیگری از حکم دیگر به دست آورد. این احکام از مشغلههای عقلی گوناگونی صادر میشوند و ذهن آدمیتنها از این راه آنها را ترکیب میکند که نخست از همدیگر جداسازی کرده و سپس آنها را به هم میافزاید. پرداختن به چنین نگرشی نخستین بار در سال 1380 در کلاسِ دکتر کاظم محمّدی با عنوان «انسانپژوهی از دیدگاه قرآن» روی داد. طرح پرسشهای بنیادینِ او با آن نگاه نافذِ فرزانه مآبانه و مهربانش و آوایی آرام، مرا برآن داشت تا دریابم آیا او میتواند پاسخگوی پرسشهای وجودیِ من باشد. سخنِ او دربارهی شکّی منطقی به تمامیباورهای گذشته بود تا با نقد و تحلیل درست آن بتوان به سرآغازِ ایمانی راستین دست یافت. سالهای نخست درسآموزی در پیشگاهش آنگونه تهی از مفاهیم عرفانی و سپهر معنا بودم که هرچه از او میخواندم و میشنیدم برایم تازگی و گیرایی داشت و پس از سالها درسآموزی در محضرش و آشنایی با بسیاری از منابع و مآخذ صوفیانه و نگاه نقادانۀ فیلسوفان، فقیهان و عارفانِ آگاه به گروهی از آموزههای انحرافیِ وارد شده به نامِ عرفان، دیگر گاهِ آن رسیده بود تا به بررسی خشت به خشت باوری بپردازم که اینک برای من دیرینهای به بلندای دو دهه پیداکرده بود<ref>پیشگفتار، صص 13-12</ref>. | ||
| خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
کتاب من شهروند جهانم نوشتهی بانو [[نرگس گلپروری راد]] است با عنوان فرعی بررسی امکان آموزههای عرفان برای انسان معاصر. این کتاب در واقع گفتگویی است با استاد شهیر فلسفه و عرفان، دکتر[[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] که با دقّت تمام به بررسی پیچیدهی مسئلهی امکان این آموزههابرای انسان معاصر پرداخته است. چنانکه از عناوین فیپای کتاب بر میآید موضوعات: عرفان و فلسفه، انسن و عرفان، شهود و تصوّف را نشانه رفته است و از متن کتاب و عناوین مطالب در فهرست نیز همین بر میآید که با اثری فلسفی ـ عرفانی مواجه باشیم و لذا طبیعی است که در طول کتاب عباراتی دشوار و پیچیده نیز در کار دیده شود ولی از آنجا که استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] اعتقادی به پیچیده گویی و پیچیدهنویسی ندارد و همواره به این جنبهی آثار فلسفی و فیلسوفان انتقاد میکند خود به این مسئله مبتلا نشده و تمام سعی را مبذول این نکته کرده است تا پاسخها کوتاه و ساده باشد. | کتاب من شهروند جهانم نوشتهی بانو [[نرگس گلپروری راد]] است با عنوان فرعی بررسی امکان آموزههای عرفان برای انسان معاصر. این کتاب در واقع گفتگویی است با استاد شهیر فلسفه و عرفان، دکتر[[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] که با دقّت تمام به بررسی پیچیدهی مسئلهی امکان این آموزههابرای انسان معاصر پرداخته است. چنانکه از عناوین فیپای کتاب بر میآید موضوعات: عرفان و فلسفه، انسن و عرفان، شهود و تصوّف را نشانه رفته است و از متن کتاب و عناوین مطالب در فهرست نیز همین بر میآید که با اثری فلسفی ـ عرفانی مواجه باشیم و لذا طبیعی است که در طول کتاب عباراتی دشوار و پیچیده نیز در کار دیده شود ولی از آنجا که استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] اعتقادی به پیچیده گویی و پیچیدهنویسی ندارد و همواره به این جنبهی آثار فلسفی و فیلسوفان انتقاد میکند خود به این مسئله مبتلا نشده و تمام سعی را مبذول این نکته کرده است تا پاسخها کوتاه و ساده باشد. | ||
نویسنده در مقدّمه یا همان پیشگفتار قصد و هدف خود را از این نگارش معلوم کرده و با خواندن آن به راحتی به مراد و مقصود او میتوان پی برد. در دیباچهای هم که طرف اصلی گفتگو، یعنی [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] بر این کتاب نوشته در همان آغاز انسانیت انسان را با پرسش یگانه و عجین دانسته و آن را مهمترین شاخصهی انسانی قلمداد کرده است که طرز نگرش او به انسان و فلسفه را از همین عبارت میتوان دانست. در ادامه نیز به نادر و البتّه مهمّ بودن گفتگوهای دو طرفه اشاره کرده خاصّه با این مضمون که طبق بیان او نادر و کمیاب است. از همین دیباچه میتوان فهمید که طول زمانی این گفتگوها حدود سه سال به طول انجامیده است و در این زمان بلند قهراً برای نویسنده مجالی واسع برای خواندن و درک مهمترین مسائل فلسفی ـ عرفانی بوده تا با جهان انسانی و رویارویی آنها با عرفان بتواند مهمترین و نابترین تقاضاهای ممکن را در مواجهه با عرفان بپرسد و هم برای خود و هم برای همهی | نویسنده در مقدّمه یا همان پیشگفتار قصد و هدف خود را از این نگارش معلوم کرده و با خواندن آن به راحتی به مراد و مقصود او میتوان پی برد. در دیباچهای هم که طرف اصلی گفتگو، یعنی [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] بر این کتاب نوشته در همان آغاز انسانیت انسان را با پرسش یگانه و عجین دانسته و آن را مهمترین شاخصهی انسانی قلمداد کرده است که طرز نگرش او به انسان و فلسفه را از همین عبارت میتوان دانست. در ادامه نیز به نادر و البتّه مهمّ بودن گفتگوهای دو طرفه اشاره کرده خاصّه با این مضمون که طبق بیان او نادر و کمیاب است. از همین دیباچه میتوان فهمید که طول زمانی این گفتگوها حدود سه سال به طول انجامیده است و در این زمان بلند قهراً برای نویسنده مجالی واسع برای خواندن و درک مهمترین مسائل فلسفی ـ عرفانی بوده تا با جهان انسانی و رویارویی آنها با عرفان بتواند مهمترین و نابترین تقاضاهای ممکن را در مواجهه با عرفان بپرسد و هم برای خود و هم برای همهی دغدغهمندان پاسخهایی قانع کنند فراهم نماید. | ||
تمهیدی بر گسترهی عرفان که به تعریف، چگونگی و چیستی عرفان میپردازد زمینهای مناسب برای ورود به بحثهای سنگین و پیچیده است. در همین تمهید اشاراتی به معرفتشناسی و هستی شناسی نیز دارد و از طریق متودولوژی و روششناسی ورودی معنادار به جهان فلسفه و عرفان را دست و پا میکند و در این تمهید از یافتههای شرقی و غربی و دیروز و امروز جا نمیماند و آنها را در کف اطّلاعات خود مینهد و همسو با آنها به رویارویی هدفمندِ خود وارد میشود. [[استیس]]، [[یونگ]]، [[الیاده]]، [[شیمل، آنه ماری|شیمل]] و [[کربن، هانری|کوربن]] و آثارشان دستاویزی مهم برای اغلب پرسشها و تحلیلهای نویسنده است. | تمهیدی بر گسترهی عرفان که به تعریف، چگونگی و چیستی عرفان میپردازد زمینهای مناسب برای ورود به بحثهای سنگین و پیچیده است. در همین تمهید اشاراتی به معرفتشناسی و هستی شناسی نیز دارد و از طریق متودولوژی و روششناسی ورودی معنادار به جهان فلسفه و عرفان را دست و پا میکند و در این تمهید از یافتههای شرقی و غربی و دیروز و امروز جا نمیماند و آنها را در کف اطّلاعات خود مینهد و همسو با آنها به رویارویی هدفمندِ خود وارد میشود. [[استیس]]، [[یونگ]]، [[الیاده]]، [[شیمل، آنه ماری|شیمل]] و [[کربن، هانری|کوربن]] و آثارشان دستاویزی مهم برای اغلب پرسشها و تحلیلهای نویسنده است. | ||
در فصل در گفتگوی معنا زمینههای همدلی و همسخنی در معنای اصلی بحث آغاز میشود. و این پرسش در مطلع بحث قرار میگیرد: آیا میشود تعریف مفیدی از عرفان ارائه داد؟<ref>متن، ص 41</ref>. پرسشها در همین زمینه با تداوم تعریفهایی مبتنی بر هستی شناسی و معرفتشناسی شکلی بهتر و بیشتر مییابد. در صفحهی 45 کتاب در همین گفتگوی معنا بابی باز میشود تحت عنوان زورق عقل، دریای عشق که به رویارویی فلسفه و عرفان میپردازد و گفتگویی دراز دامنه را باعث میشود که خواهی نخواهی فلسفههای قدیم و جدید، فیلسوفان و تحلیلهایشان و همینطور عارفان مورد نظر قرار میگیرند تا از منظر مخاطب گفتگو به تعریف یا تعاریفی معنادار برای ادامهی بحث برسند. در صفحهی 84 نیز در راستای همین بحث با آفتاب تجربه مواجه میشویم که از سخن [[کانت]] آغاز میکند که او امکان مقایسهی تجربهی عرفانی را با تجربهی حسّی زیر سؤال میبرد و در واقع ناممکن بودن آن را از آن دید مورد پرسش قرار میدهد. باب دیگر در این فصل در صفحهی 114 در مجلس مشاهده است که تعریفی را از مکاشفات عرفانی طلب میکند و معنای کشف و شهور را مدّ نظر قرار میدهد. صفحهی 165 با عنوان رمز کارگاه سخن همین فصل گفتگوی معنا را که طولانیترین بخش کتاب است را دنبال میکند. صفحهی 190 کتاب در ادامه به عنوان نقد صوفی اشاره میکند و در اینجا از مجرای | در فصل در گفتگوی معنا زمینههای همدلی و همسخنی در معنای اصلی بحث آغاز میشود. و این پرسش در مطلع بحث قرار میگیرد: آیا میشود تعریف مفیدی از عرفان ارائه داد؟<ref>متن، ص 41</ref>. پرسشها در همین زمینه با تداوم تعریفهایی مبتنی بر هستی شناسی و معرفتشناسی شکلی بهتر و بیشتر مییابد. در صفحهی 45 کتاب در همین گفتگوی معنا بابی باز میشود تحت عنوان زورق عقل، دریای عشق که به رویارویی فلسفه و عرفان میپردازد و گفتگویی دراز دامنه را باعث میشود که خواهی نخواهی فلسفههای قدیم و جدید، فیلسوفان و تحلیلهایشان و همینطور عارفان مورد نظر قرار میگیرند تا از منظر مخاطب گفتگو به تعریف یا تعاریفی معنادار برای ادامهی بحث برسند. در صفحهی 84 نیز در راستای همین بحث با آفتاب تجربه مواجه میشویم که از سخن [[کانت]] آغاز میکند که او امکان مقایسهی تجربهی عرفانی را با تجربهی حسّی زیر سؤال میبرد و در واقع ناممکن بودن آن را از آن دید مورد پرسش قرار میدهد. باب دیگر در این فصل در صفحهی 114 در مجلس مشاهده است که تعریفی را از مکاشفات عرفانی طلب میکند و معنای کشف و شهور را مدّ نظر قرار میدهد. صفحهی 165 با عنوان رمز کارگاه سخن همین فصل گفتگوی معنا را که طولانیترین بخش کتاب است را دنبال میکند. صفحهی 190 کتاب در ادامه به عنوان نقد صوفی اشاره میکند و در اینجا از مجرای پدیدارشناسی در تقابل تعاریف واقع میشود و به دنبال مخلصی برای سلامتی معنوی میگردد. در ص 282 تعلیم نو را میجوید و آموزههای عرفان برای انسان معاصر را طلب مینماید. در همینجا پرسشی از شکلگیری باورهای انسان مدرن در تقابل با عرفان را مطرح میکند و در پی تحلیل و یا امکان طرح مدرن یا پست مدرن شدن آموزههای عرفان است. | ||
در بخش هشتم کتاب که شش گوشهی انسانی نام گرفته ساحتهای وجودی انسان را تفکیک میکند و انسانشناسی عرفانی را در حوزهی انسانی مورد نظر قرار میدهد که تعریف انسان، خاستگاه انسان، آفرینش انسان، انسانشناسی زیستی، آغاز ساوک، نظریهی تکامل را پیش میاندازد تا نهایتاً به انسان کامل برسد که سلوک و آموزههای آن چگونه است. در پی رنگ ریشههای عرفان و تصوّف هم به نکاتی خاص توجّه داده میشود. در اینجا در جستجوی ریشههابه ادیان باستانی نیز سرک میکشد و به دنبال اتّحاد و همآواییِ درونی و یکپارچه میگردد. [[در پی سرچشمههای ادیان]] [[الیاده]] را میکاود [[دین و معرفت]] [[راسل]] را زیرو رو میکند، با [[زاگزبسکی]] در [[فلسفهی دین]] همراه میشود و دیگر مستشرقان را نیز در مسیر خود همراه میکند تا با این پیشینه و گستره بتواند پرسشهایی نهایی را طرح کند تا به پاسخی که میخواهد برسد. | در بخش هشتم کتاب که شش گوشهی انسانی نام گرفته ساحتهای وجودی انسان را تفکیک میکند و انسانشناسی عرفانی را در حوزهی انسانی مورد نظر قرار میدهد که تعریف انسان، خاستگاه انسان، آفرینش انسان، انسانشناسی زیستی، آغاز ساوک، نظریهی تکامل را پیش میاندازد تا نهایتاً به انسان کامل برسد که سلوک و آموزههای آن چگونه است. در پی رنگ ریشههای عرفان و تصوّف هم به نکاتی خاص توجّه داده میشود. در اینجا در جستجوی ریشههابه ادیان باستانی نیز سرک میکشد و به دنبال اتّحاد و همآواییِ درونی و یکپارچه میگردد. [[در پی سرچشمههای ادیان]] [[الیاده]] را میکاود [[دین و معرفت]] [[راسل]] را زیرو رو میکند، با [[زاگزبسکی]] در [[فلسفهی دین]] همراه میشود و دیگر مستشرقان را نیز در مسیر خود همراه میکند تا با این پیشینه و گستره بتواند پرسشهایی نهایی را طرح کند تا به پاسخی که میخواهد برسد. | ||
| خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
[[در سایه سار مهر ( | [[در سایه سار مهر (جشننامهی دکتر کاظم محمّدی)]] | ||
[[شید دخت]] | [[شید دخت]] | ||