المناظر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۵: خط ۲۵:
| پیش از =  
| پیش از =  
}}
}}
'''المناظر'''، نوشته [[ابن هیثم، محمد بن حسن]]، (۳۵۴- ح۴۳۰ق) از بزرگترین ریاضیدانان و بدون شک بهترین فیزیکدان مسلمان عرب یا ایرانی، او به شناخت فیزیک نور و قانون‌های شکست و بازتاب آن پرداخته است. عبدالحمید صبره پژوهش کتاب را انجام داده و در دو جلد عرضه کرده است.
'''المناظر'''، نوشته [[ابن هیثم، محمد بن حسن]]، (۳۵۴- ح۴۳۰ق) از بزرگترین ریاضیدانان و بدون شک بهترین فیزیکدان مسلمان عرب یا ایرانی، او به شناخت فیزیک نور و قانون‌های شکست و بازتاب آن پرداخته است. [[صبره، عبد الحمید|عبدالحمید صبره]] پژوهش کتاب را انجام داده و در دو جلد عرضه کرده است.


صبره (محقق) می‌گوید: بی‌گمان کتاب «المناظر» گرانمایه‌ترین نوشتاری است که دانشمندان عرب در علم فیزیک به جهان عرضه کرده‌اند و مهم‌ترین کتابی است که در سده یازدهم میلادی  میان جهان کُهن و نوینِ فیزیک نور نوشته شده است. نورشناسی دورۀ کهنش را در سدۀ دوم میلادی با بطلمیوس (168-90م) آغاز می‌کند تا اینکه در سدۀ هفدهم میلادی با رویکرد علمی نوین کپلر و دکارت دگرگون می‌شود. المناظر کتابی نیست که گفتارهای فلسفی را درباره طبیعت نور به همان شیوۀ رایجی که در زمان ابن‌هیثم و یا فیلسوفان پیش از او انجام می‌شد، ارائه دهد، بلکه پژوهشی است که ویژه «نور» و حالت‌های سه‌گانۀ تابش مستقیم، بازتاب و خمیدگی آن است و با رهیافت تجربی انجام یافته است. در این رویکرد علمی، روش‌های ریاضی برای کاوش در پدیده‌های طبیعی به کار گرفته شده است. گفتنی است که نورشناسی در یونان باستان از موضوع‌های فرعی «ریاضی» به شمار می‌آمد به گونه‌ای که ارسطو آن را به علوم طبیعی نزدیکتر می‌دانست اما ابن‌هیثم بحثی مرکب از علوم طبیعی و علوم تعلیمی (که ریاضی نیز زیرمجموعۀ آن است) ارائه داد. المناظر با روشی مرکب از ترتیب منطقی تجربه‌ها و معانی و اصول ریاضی سامان گرفته است. افزون بر آن، ابن هیثم نظریه‌های تازه‌ای را ارائه دا‌ده است که دانشمندان پیشین یونان باستان مانند اقلیدس و بطلمیوس ریاضی‌دان، ارسطویِ فیلسوف و جالینوسِ پزشک سخنی از آن‌ نگفته‌اند. بدینگونه که درآغاز، نظریه‌ای را به اجمال در نخستین مقاله‌اش می‌آورد اما می‌بیند که آن بدون پیوست نظریه‌ای از «روانشناسی نور» اندیشه‌ای تمام نیست. برای همین بحثش را در مقاله‌های دوم و سوم کتاب تکمیل می‎کند. این دو مقاله، پربارترین مباحث را در روانشناسی ادراک حسی از دوره باستان تا دوره میانه دربردارد تا جایی‌که هیچ پژوهنده‌ای از دوره میانه تا مدرنیتۀ اروپایی نیست که از دو مقالۀ دوم و سوم المناظر بهرۀ بسیار نبرده باشد. ابن‌هیثم سپس، کاوش خود را دربارۀ انعکاس نورها (در مقاله‌های چهارم، پنجم و ششم) و درباره شکست و خمیدگی (انعطاف) آن‌ها (در مقاله هفتم) پی‌می‌گیرد. هرچند روش ریاضی در برخی مقاله‌ها به اقتضای طبیعت موضوع چیره گشته است، او روش شناخت ترکیبیَش را در بقیۀ نوشتارش دنبال می‌کند. کتاب مناظر در دو بخش بزرگ سامان یافته است؛ یکی، تابش نورها (إشراق الأضواء) و دیگری، رؤیت مستقیم دیدنی‌ها (رؤیة المبصرات علی الاستقامة).<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص9-8</ref>
[[صبره، عبد الحمید|صبره]] (محقق) می‌گوید: بی‌گمان کتاب «المناظر» گرانمایه‌ترین نوشتاری است که دانشمندان عرب در علم فیزیک به جهان عرضه کرده‌اند و مهم‌ترین کتابی است که در سده یازدهم میلادی  میان جهان کُهن و نوینِ فیزیک نور نوشته شده است. نورشناسی دورۀ کهنش را در سدۀ دوم میلادی با [[بطلمیوس]] (168-90م) آغاز می‌کند تا اینکه در سدۀ هفدهم میلادی با رویکرد علمی نوین کپلر و دکارت دگرگون می‌شود. المناظر کتابی نیست که گفتارهای فلسفی را درباره طبیعت نور به همان شیوۀ رایجی که در زمان ابن‌هیثم و یا فیلسوفان پیش از او انجام می‌شد، ارائه دهد، بلکه پژوهشی است که ویژه «نور» و حالت‌های سه‌گانۀ تابش مستقیم، بازتاب و خمیدگی آن است و با رهیافت تجربی انجام یافته است. در این رویکرد علمی، روش‌های ریاضی برای کاوش در پدیده‌های طبیعی به کار گرفته شده است. گفتنی است که نورشناسی در یونان باستان از موضوع‌های فرعی «ریاضی» به شمار می‌آمد به گونه‌ای که ارسطو آن را به علوم طبیعی نزدیکتر می‌دانست اما ابن‌هیثم بحثی مرکب از علوم طبیعی و علوم تعلیمی (که ریاضی نیز زیرمجموعۀ آن است) ارائه داد. المناظر با روشی مرکب از ترتیب منطقی تجربه‌ها و معانی و اصول ریاضی سامان گرفته است. افزون بر آن، [[ابن هیثم، محمد بن حسن|ابن هیثم]] نظریه‌های تازه‌ای را ارائه دا‌ده است که دانشمندان پیشین یونان باستان مانند [[اقلیدس]] و بطلمیوس ریاضی‌دان، ارسطویِ فیلسوف و [[جالینوس|جالینوسِ]] پزشک سخنی از آن‌ نگفته‌اند. بدینگونه که درآغاز، نظریه‌ای را به اجمال در نخستین مقاله‌اش می‌آورد اما می‌بیند که آن بدون پیوست نظریه‌ای از «روانشناسی نور» اندیشه‌ای تمام نیست. برای همین بحثش را در مقاله‌های دوم و سوم کتاب تکمیل می‎کند. این دو مقاله، پربارترین مباحث را در روانشناسی ادراک حسی از دوره باستان تا دوره میانه دربردارد تا جایی‌که هیچ پژوهنده‌ای از دوره میانه تا مدرنیتۀ اروپایی نیست که از دو مقالۀ دوم و سوم المناظر بهرۀ بسیار نبرده باشد. [[ابن هیثم، محمد بن حسن|ابن‌ هیثم]] سپس، کاوش خود را دربارۀ انعکاس نورها (در مقاله‌های چهارم، پنجم و ششم) و درباره شکست و خمیدگی (انعطاف) آن‌ها (در مقاله هفتم) پی‌می‌گیرد. هرچند روش ریاضی در برخی مقاله‌ها به اقتضای طبیعت موضوع چیره گشته است، او روش شناخت ترکیبیَش را در بقیۀ نوشتارش دنبال می‌کند. کتاب مناظر در دو بخش بزرگ سامان یافته است؛ یکی، تابش نورها (إشراق الأضواء) و دیگری، رؤیت مستقیم دیدنی‌ها (رؤیة المبصرات علی الاستقامة).<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص9-8</ref>


مباحث المناظر عبارتند از: نظریه‌ عمومی نورشناسی؛ نظریه‌هایی درباره شکست و بازتابش نور؛ بینایی دوچشمی؛ تمرکز نور به کمک عدسی‌ها؛ رنگین‌کمان آینه‌های کروی و سهمی‌وار؛ ابیراهی (کژراهی) کروی؛ شکست پرتوهای نور هنگام گذر از جوّ زمین؛ افزایش ظاهری اندازۀ اجرام آسمانی؛ قدرت درشت‌نمایی عدسی؛ پدیدۀ شفق و فلق؛ توصیفی بهتر از چشم و درک بهینه‌تری از دیدن (اِبصار)؛ مقدمات مطالعه اتاق تاریک؛ حل مساله‌ای به نام خود او «الهازن».<ref>ر.ک: ذال‌حسینی، علی، ص74</ref>‏توضیح بیشتر این نظریه‌ها در پی می‌آید؛
مباحث المناظر عبارتند از: نظریه‌ عمومی نورشناسی؛ نظریه‌هایی درباره شکست و بازتابش نور؛ بینایی دوچشمی؛ تمرکز نور به کمک عدسی‌ها؛ رنگین‌کمان آینه‌های کروی و سهمی‌وار؛ ابیراهی (کژراهی) کروی؛ شکست پرتوهای نور هنگام گذر از جوّ زمین؛ افزایش ظاهری اندازۀ اجرام آسمانی؛ قدرت درشت‌نمایی عدسی؛ پدیدۀ شفق و فلق؛ توصیفی بهتر از چشم و درک بهینه‌تری از دیدن (اِبصار)؛ مقدمات مطالعه اتاق تاریک؛ حل مساله‌ای به نام خود او «الهازن».<ref>ر.ک: ذال‌حسینی، علی، ص74</ref>‏توضیح بیشتر این نظریه‌ها در پی می‌آید؛
خط ۳۳: خط ۳۳:
نظریه‌ عمومی نورشناسی: جهان بیرون وجود مستقل و عینی دارد و حس‌ها ابزارهایی برای شناخت آن است. حس بینایی در گرو جسم مادی و لطیفی به نام «نور» است. نور از پرتوهایی فراهم می‌آید که حجمی از فضا را دربرمی‌گیرند. این پرتوها همان رشته‌هایی از نوراند که از اجسام مُنیر (مانند آفتاب) جدا می‌گردند. دستاورد بزرگ ابن‌هیثم «سرعت محدود نور» است بدین معنی که سرعت نور هنگام جابجایی نامحدود نیست.
نظریه‌ عمومی نورشناسی: جهان بیرون وجود مستقل و عینی دارد و حس‌ها ابزارهایی برای شناخت آن است. حس بینایی در گرو جسم مادی و لطیفی به نام «نور» است. نور از پرتوهایی فراهم می‌آید که حجمی از فضا را دربرمی‌گیرند. این پرتوها همان رشته‌هایی از نوراند که از اجسام مُنیر (مانند آفتاب) جدا می‌گردند. دستاورد بزرگ ابن‌هیثم «سرعت محدود نور» است بدین معنی که سرعت نور هنگام جابجایی نامحدود نیست.


نظریه ابن‌هیثم دربارۀ بینایی (در گفتار نخست): جسم هنگامی دیده می‌شود که نور از آن به دیدگان برسد و عکس آن درست نیست. بایسته‌هایی که برای پیدایش حس بینایی نیاز است، عبارتند از: 1_ شیء یا خود مُنیر است یا گیرندۀ نور از شیء منیر است؛ 2_ لزوم فاصله میان چشم و شیء؛ 3_ لزوم پیوستگی خط واصل میان چشم و شیء و شفافیت محیطِ میان این دو؛ 4_ حجم‌داشتن شیء دیده‌شده، بدون داشتن شفافیت کامل؛ 5_ بیمار و مصدوم نبودن چشم.
نظریه [[ابن هیثم، محمد بن حسن|ابن‌ هیثم]] دربارۀ بینایی (در گفتار نخست): جسم هنگامی دیده می‌شود که نور از آن به دیدگان برسد و عکس آن درست نیست. بایسته‌هایی که برای پیدایش حس بینایی نیاز است، عبارتند از: 1_ شیء یا خود مُنیر است یا گیرندۀ نور از شیء منیر است؛ 2_ لزوم فاصله میان چشم و شیء؛ 3_ لزوم پیوستگی خط واصل میان چشم و شیء و شفافیت محیطِ میان این دو؛ 4_ حجم‌داشتن شیء دیده‌شده، بدون داشتن شفافیت کامل؛ 5_ بیمار و مصدوم نبودن چشم.


مسالۀ «الهازن»: ابن‌هیثم توانست معادلۀ درجه چهارمی را با ترسیم یک منحنی مخروطی غیر متقارن و قطع‌کردن دایره حل کند.
مسالۀ «الهازن»: [[ابن هیثم، محمد بن حسن|ابن‌ هیثم]] توانست معادلۀ درجه چهارمی را با ترسیم یک منحنی مخروطی غیر متقارن و قطع‌کردن دایره حل کند.


نظریه ابن‌هیثم درباره بازتاب نور: او سده‌ها پیش از نیوتن به مفهوم «برخورد کشسان»، که از مفاهیم پایه‌ای مکانیک نیوتنی و دارای نقش مهم تاریخی است، پی‌بُرد و آن را در توجیه چگونگی بازتاب نور از روی سطح‌های صیقلی به کار گرفت. مفروض او در پدیده انعکاس، مادی‌بودن نور است؛ بازتاب نور از روی جسم براق به مانند برگشت توپ پس از برخورد به جسمی سخت است.
نظریه [[ابن هیثم، محمد بن حسن|ابن‌ هیثم]] درباره بازتاب نور: او سده‌ها پیش از نیوتن به مفهوم «برخورد کشسان»، که از مفاهیم پایه‌ای مکانیک نیوتنی و دارای نقش مهم تاریخی است، پی‌بُرد و آن را در توجیه چگونگی بازتاب نور از روی سطح‌های صیقلی به کار گرفت. مفروض او در پدیده انعکاس، مادی‌بودن نور است؛ بازتاب نور از روی جسم براق به مانند برگشت توپ پس از برخورد به جسمی سخت است.


نطریه‌های این هیثم درباره چشم و چگونگی بینایی: ساختار چشم، که فرایند رؤیت در آن شکل می‌گیرد، این‌گونه است که نخست دو عصب از دو نیم‌کُرۀ مغز بیرون‌ می‌آیند و به هم نزدیک گشته، سپس از یکدیگر دور می‌شوند و به سوی دو کرۀ چشم می‌روند. آنگاه از دو سوراخی که در دو حفرۀ چشم است گذر می‌کنند. در پایان، عصب‌ها دیدگان را به سان دو قیف از پشت می‌پوشانند. ابن‌هیثم فرایند بینایی را در دو سطح متمایزِ «حس بینایی» و «ادراک بینایی» بررسی می‌کند. ادراک بینایی به یاری عقل و با یادآوری، پردازش، تحلیل و سنجش محسوسات پدید می‌آید (روانشناسی ادراک). او نخستین کسی است که اجزای چشم را دسته‌بندی و ترسیم نموده، برای هر یک نامی نهاده است.<ref>ر.ک: همان، ص78-74</ref>‏در مجموع میتوان گفت که ابن‌هیثم نورشناسی کهن را به یکباره با مفهوم‌ها و یافته‌‌های نوآوردۀ خود دگرگون ساخت و با بهره‌گیری از روش تحقیق علمی، به آزمون و تجربه در پژوهش‌هایش دست زد.<ref>ر.ک: همان، ص80</ref>‏
نطریه‌های [[ابن هیثم، محمد بن حسن|ابن هیثم]] درباره چشم و چگونگی بینایی: ساختار چشم، که فرایند رؤیت در آن شکل می‌گیرد، این‌گونه است که نخست دو عصب از دو نیم‌کُرۀ مغز بیرون‌ می‌آیند و به هم نزدیک گشته، سپس از یکدیگر دور می‌شوند و به سوی دو کرۀ چشم می‌روند. آنگاه از دو سوراخی که در دو حفرۀ چشم است گذر می‌کنند. در پایان، عصب‌ها دیدگان را به سان دو قیف از پشت می‌پوشانند. ابن‌هیثم فرایند بینایی را در دو سطح متمایزِ «حس بینایی» و «ادراک بینایی» بررسی می‌کند. ادراک بینایی به یاری عقل و با یادآوری، پردازش، تحلیل و سنجش محسوسات پدید می‌آید (روانشناسی ادراک). او نخستین کسی است که اجزای چشم را دسته‌بندی و ترسیم نموده، برای هر یک نامی نهاده است.<ref>ر.ک: همان، ص78-74</ref>‏در مجموع میتوان گفت که ابن‌هیثم نورشناسی کهن را به یکباره با مفهوم‌ها و یافته‌‌های نوآوردۀ خود دگرگون ساخت و با بهره‌گیری از روش تحقیق علمی، به آزمون و تجربه در پژوهش‌هایش دست زد.<ref>ر.ک: همان، ص80</ref>‏


صبره در پژوهش خود از پنج نسخه خطی کتابخانه استانبول بهره ‌جسته‌ است.<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ج1،، ص36</ref>‏او در فهرست تحلیلی از مقاله‌ها عنوان مباحث هر کدام را آورده و توضیحی کوتاه از آن‌ها می‌دهد.<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص780-749 و ج2، ص241</ref>‏صبره همچنین تعلیقه‌ای از کمال‌الدین فارسی را در پایان جلد دوم آورده است.<ref>ر.ک: همان، ج2، ص230-225</ref>و هر جلد را با نگاره‌هایی از نسخه‌های خطی پایان می‌دهد. ‏
[[صبره، عبد الحمید|صبره]] در پژوهش خود از پنج نسخه خطی کتابخانه استانبول بهره ‌جسته‌ است.<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ج1،، ص36</ref>‏او در فهرست تحلیلی از مقاله‌ها عنوان مباحث هر کدام را آورده و توضیحی کوتاه از آن‌ها می‌دهد.<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص780-749 و ج2، ص241</ref>‏صبره همچنین تعلیقه‌ای از [[کمال‌الدین فارسی]] را در پایان جلد دوم آورده است.<ref>ر.ک: همان، ج2، ص230-225</ref>و هر جلد را با نگاره‌هایی از نسخه‌های خطی پایان می‌دهد. ‏