۱۴۴٬۷۴۵
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'سلمی اندلسی، عبدالملک بن حبیب' به 'ابن حبیب، عبدالملک بن حبیب') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
| خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
بزرگى شخصیت معنوی بایزید بدان پایه بود كه اغلب صوفیان و عارفان معاصر خود و بسیاری از كسانى را كه تا قرنها پس از او آمدند، تحتتأثیر گرفت؛ حتى كسانى همچون [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبدالله انصاری]] كه با نگاهى تردیدآمیز به او مىنگریستند و شطحیاتش را بر نمىتافتند، به بزرگى مقام وی اذعان داشتند. داستان گفتوگوهای او با مشایخ معاصرش كه برای دیدار وی به بسطام آمده بودند، حكایت از ژرفای بینش عرفانى او دارد. | بزرگى شخصیت معنوی بایزید بدان پایه بود كه اغلب صوفیان و عارفان معاصر خود و بسیاری از كسانى را كه تا قرنها پس از او آمدند، تحتتأثیر گرفت؛ حتى كسانى همچون [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبدالله انصاری]] كه با نگاهى تردیدآمیز به او مىنگریستند و شطحیاتش را بر نمىتافتند، به بزرگى مقام وی اذعان داشتند. داستان گفتوگوهای او با مشایخ معاصرش كه برای دیدار وی به بسطام آمده بودند، حكایت از ژرفای بینش عرفانى او دارد. | ||
پس از درگذشت بایزید، جنید بغدادی بخشى از سخنان و حكایتهای مربوط به او را كه از افراد مختلف، به خصوص از اعضای خانواده او شنیده بود، از فارسى به عربى ترجمه كرد و كوشید تا با ارائه تفسیرهایى قابل قبول از شطحیات بىپروای او از یكسو، عظمت مقام او را به جامعه آن روز بشناساند و از سوی دیگر از میزان مخالفت فقها و علمای ظاهر با او بكاهد. | پس از درگذشت بایزید، جنید بغدادی بخشى از سخنان و حكایتهای مربوط به او را كه از افراد مختلف، به خصوص از اعضای خانواده او شنیده بود، از فارسى به عربى ترجمه كرد و كوشید تا با ارائه تفسیرهایى قابل قبول از شطحیات بىپروای او از یكسو، عظمت مقام او را به جامعه آن روز بشناساند و از سوی دیگر از میزان مخالفت فقها و علمای ظاهر با او بكاهد. | ||
پس از جنید، ابونصر سراج با گردآوری برخى از مشهورترین شطحیات بایزید و برخى از تفسیرهای جنید بر آنها، و افزودن توضیحات خود، كاری را كه جنید آغاز كرده بود، پىگرفت. در میان نویسندگان پس از او نیز كلابادی، [[ابوطالب مکی، محمد بن علی|ابوطالب مكى]]، [[ | پس از جنید، ابونصر سراج با گردآوری برخى از مشهورترین شطحیات بایزید و برخى از تفسیرهای جنید بر آنها، و افزودن توضیحات خود، كاری را كه جنید آغاز كرده بود، پىگرفت. در میان نویسندگان پس از او نیز كلابادی، [[ابوطالب مکی، محمد بن علی|ابوطالب مكى]]، [[ابن حبیب، عبدالملک بن حبیب|سلمى]]، [[قشیری، عبدالکریم بن هوازن|قشیری]] و [[هجویری، علی بن عثمان|هجویری]] هر یك، بخشى از كتاب خود را به شرح احوال و اقوال او اختصاص دادند و سرانجام روزبهان بقلى شیرازی در شرح شطحیات در فصل بزرگى به سخنان شطحآمیز بایزید پرداخته است. عطار نیز در بخشى از كتاب [[تذکرة الأولیاء|تذكرةالأولیاء]]، احوال و اقوال و آراء بایزید را از منابع مختلف، از جمله از كتاب النور سهلجى گردآورده، و به تفصیل در این باره سخن گفته است. نقل سخنان بایزید به زبان فارسى در آن كتاب شایسته توجه است. | ||
==جایگاه معرفتی== | ==جایگاه معرفتی== | ||
در سدههای بعد كه تصوف اسلامى به مراحل كمال خود رسید، بایزید بسطامى همواره از بلندترین قلههای شناخت عرفانى و دریافت شهودی به شمار آمده است. [[ابوالحسن خرقانی، علی بن احمد|ابوالحسن خرقانى]] و [[ابوسعید ابوالخیر]] هر دو او را پیشرو مسلك و طریقت خود دانستهاند. گفتهاند كه خرقانى به مدت 12 سال هر شب به زیارت مزار بایزید مىرفت و صبحگاه باز مىگشت و بایزید را پیر معنوی خود مىدانست و در دیدار با [[ابوسعید ابوالخیر]] زیارت آرامگاه بایزید را با حج عمره برابر شمرد. [[ابوسعید ابوالخیر]] نیز در بیان فنای بایزید در حق گفته است: «هژده هزار عالم از بایزید پر مىبینم و بایزید در میان نه». [[هجویری، علی بن عثمان|هجویری]] در [[كشف المحجوب (تصنیف)|كشف المحجوب]] بایزید را یكى از 10 امام تصوف شمرده، و گفته است كه «هیچ كس را پیش از وی اندر حقایق این علم چندان استنباط نبوده است». سنایى در حدیقةالحقیقة و نیز در دیوان خود بارها به بزرگى مقام او اشاره كرده، و [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]] در [[تذکرة الأولیاء|تذكرة الأولیا]] علاوه بر تكریم او، بخش بزرگى را به شرح زندگى، حكایتها و گفتههای وی اختصاص داده است و مولوی نیز در مثنوی در چند مورد با تكریم و ستایش از بایزید یاد كرده است. [[سهروردی، یحیی بن حبش|شیخ اشراق شهابالدین یحیى سهروردی]] در رساله «[[المشارع و المطارحات|المشارع و المطارحات]]» در توضیح چگونگى دریافت حكمت باستان (خسروانى)، بایزید را وارث خمیره خسروانى دانسته كه از حكیمان ایرانى پیش از خود دریافت داشته، و به حلاج، ابوالعباس قصاب و [[ابوالحسن خرقانی، علی بن احمد|ابوالحسن خرقانى]] منتقل ساخته است. [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانى]]، بایزید را یكى از نخستین پیران و مشایخ معنوی خود مىدانست كه او را نزدیك به دو سال در غیب ارشاد كرده بود. | در سدههای بعد كه تصوف اسلامى به مراحل كمال خود رسید، بایزید بسطامى همواره از بلندترین قلههای شناخت عرفانى و دریافت شهودی به شمار آمده است. [[ابوالحسن خرقانی، علی بن احمد|ابوالحسن خرقانى]] و [[ابوسعید ابوالخیر]] هر دو او را پیشرو مسلك و طریقت خود دانستهاند. گفتهاند كه خرقانى به مدت 12 سال هر شب به زیارت مزار بایزید مىرفت و صبحگاه باز مىگشت و بایزید را پیر معنوی خود مىدانست و در دیدار با [[ابوسعید ابوالخیر]] زیارت آرامگاه بایزید را با حج عمره برابر شمرد. [[ابوسعید ابوالخیر]] نیز در بیان فنای بایزید در حق گفته است: «هژده هزار عالم از بایزید پر مىبینم و بایزید در میان نه». [[هجویری، علی بن عثمان|هجویری]] در [[كشف المحجوب (تصنیف)|كشف المحجوب]] بایزید را یكى از 10 امام تصوف شمرده، و گفته است كه «هیچ كس را پیش از وی اندر حقایق این علم چندان استنباط نبوده است». سنایى در حدیقةالحقیقة و نیز در دیوان خود بارها به بزرگى مقام او اشاره كرده، و [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]] در [[تذکرة الأولیاء|تذكرة الأولیا]] علاوه بر تكریم او، بخش بزرگى را به شرح زندگى، حكایتها و گفتههای وی اختصاص داده است و مولوی نیز در مثنوی در چند مورد با تكریم و ستایش از بایزید یاد كرده است. [[سهروردی، یحیی بن حبش|شیخ اشراق شهابالدین یحیى سهروردی]] در رساله «[[المشارع و المطارحات|المشارع و المطارحات]]» در توضیح چگونگى دریافت حكمت باستان (خسروانى)، بایزید را وارث خمیره خسروانى دانسته كه از حكیمان ایرانى پیش از خود دریافت داشته، و به حلاج، ابوالعباس قصاب و [[ابوالحسن خرقانی، علی بن احمد|ابوالحسن خرقانى]] منتقل ساخته است. [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانى]]، بایزید را یكى از نخستین پیران و مشایخ معنوی خود مىدانست كه او را نزدیك به دو سال در غیب ارشاد كرده بود. | ||