امام حسین علیه‌السلام: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۱ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات امام
{{جعبه اطلاعات امام
| عنوان = حرم امام حسین علیه‌السلام
| عنوان = حرم مطهر امام حسین علیه‌السلام
| تصویر = NUR08319.jpg
| تصویر = NUR08319.jpg
| اندازه تصویر =  
| اندازه تصویر =  
خط ۲۲: خط ۲۲:
'''امام حسین علیه‌السلام''' (۴-۶۱ق)، امام، امام سوم از امامان دوازده گانه شیعه امامیه و یکی از چهارده معصوم که در واقعه کربلا به شهادت رسید.
'''امام حسین علیه‌السلام''' (۴-۶۱ق)، امام، امام سوم از امامان دوازده گانه شیعه امامیه و یکی از چهارده معصوم که در واقعه کربلا به شهادت رسید.
==نام و نسب==
==نام و نسب==
به اتفاق همه منابع، نام و نسب او حسین بن علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب بن هاشم است.  
به اتفاق همه منابع، نام و نسب او حسین بن علی بن ابی‌طالب بن عبدالمطلب بن هاشم است.  


جد مادری اش پیامبر اکرم(ص)، پدرش [[امام علی علیه‌السلام|امیرمؤمنان علی(ع)]] و مادرش فاطمه سلام‌اللّه‌علیها دختر رسول خداست.  پیامبر او را به نام پسر دوم هارون، شَبیر، حسین نامید.  بنابر برخی روایات، [[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]] دوست داشت که او را حرب بنامد، اما در نام گذاری بر پیامبر پیشی نگرفت.  بنابر روایات دیگر، نخست امام به نام عمویش، جعفر طیار -که در آن زمان هنوز در حبشه بود - جعفر نامیده شده بود، اما پیامبر نام او را به حسین تغییر داد.  اما بنابر روایات شیعی، پیامبر بدواً و پیش از آنکه نامی برای او انتخاب شود نام حسین را به امر خدا بر آن حضرت نهاد.  در برخی روایات تأکید شده است که نامهای حسن و حسین از اسامی بهشتی بوده و پیش از اسلام سابقه نداشته‌اند.  
جد مادری اش پیامبر اکرم(ص)، پدرش [[امام علی علیه‌السلام|امیرمؤمنان علی(ع)]] و مادرش فاطمه سلام‌اللّه‌علیها دختر رسول خداست.  پیامبر او را به نام پسر دوم هارون، شَبیر، حسین نامید.  بنابر برخی روایات، [[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]] دوست داشت که او را حرب بنامد، اما در نام گذاری بر پیامبر پیشی نگرفت.  بنابر روایات دیگر، نخست امام به نام عمویش، جعفر طیار -که در آن زمان هنوز در حبشه بود - جعفر نامیده شده بود، اما پیامبر نام او را به حسین تغییر داد.  اما بنابر روایات شیعی، پیامبر بدواً و پیش از آنکه نامی برای او انتخاب شود نام حسین را به امر خدا بر آن حضرت نهاد.  در برخی روایات تأکید شده است که نامهای حسن و حسین از اسامی بهشتی بوده و پیش از اسلام سابقه نداشته‌اند.  
==کنیه و لقب==
==کنیه و لقب==
کنیه امام حسین(ع) در تمام منابع ابوعبداللّه ذکر شده، اما [[خصیبی، حسین بن حمدان|خصیبی]] کنیه‌اش را نزد خاصه ابوعلی دانسته است.  به امام حسین(ع) القاب فراوانی نسبت داده شده که بسیاری از آنها با القاب برادرش، امام حسن(ع)، مشترک است.  از القاب خاص امام، زکی، طیب، وفیّ، سید، مبارک ، نافع، الدلیل علی ذات اللّه، رشید، و التابع لمرضاةاللّه بوده است.  ابن طلحه شافعی لقب زکی را مشهورتر از دیگر القاب و لقب سید شباب أهل الجنه را مهم ترین آنها دانسته است.  در پاره ای از احادیث امامان شیعه نیز امام حسین(ع) با لقب شهید یا سیدالشهداء خوانده شده است.  در برخی متون ادبی و تاریخیِ متعلق به سده های چهارم به بعد برای امام حسین لقب امیرالمؤمنین نیز یاد شده است، که با توجه به اینکه آن حضرت هیچگاه خلافت ظاهری نیافت، در خور توجه است.  
کنیه امام حسین(ع) در تمام منابع ابوعبداللّه ذکر شده، اما [[خصیبی، حسین بن حمدان|خصیبی]] کنیه‌اش را نزد خاصه ابوعلی دانسته است.  به امام حسین(ع) القاب فراوانی نسبت داده شده که بسیاری از آنها با القاب برادرش، امام حسن(ع)، مشترک است.  از القاب خاص امام، زکی، طیب، وفیّ، سید، مبارک، نافع، الدلیل علی ذات اللّه، رشید، و التابع لمرضاةاللّه بوده است.  ابن طلحه شافعی لقب زکی را مشهورتر از دیگر القاب و لقب سید شباب أهل الجنه را مهم ترین آنها دانسته است.  در پاره‌ای از احادیث امامان شیعه نیز امام حسین(ع) با لقب شهید یا سیدالشهداء خوانده شده است.  در برخی متون ادبی و تاریخیِ متعلق به سده‌های چهارم به بعد برای امام حسین لقب امیرالمؤمنین نیز یاد شده است، که با توجه به اینکه آن حضرت هیچگاه خلافت ظاهری نیافت، در خور توجه است.  


==ولادت و شهادت==
==ولادت و شهادت==
خط ۳۵: خط ۳۵:
ابن سعد امام حسین(ع) را در زمره واپسین طبقه (طبقه پنجم) از اصحاب رسول خدا(ص) -که به هنگام وفات آن حضرت خردسال بودند و در هیچ جنگی او را همراهی نکردند -یاد کرده است. قریب به هفت سال از زندگانی امام در زمان حیات پیامبر گذشت. پیامبر او و برادرش را بسیار گرامی می‌داشت، چنان که آن دو را بر سینه خود می‌نشاند و در همان حال با مردم سخن می‌گفت و گاهی آن دو را بر دوش خود می‌نهاد، بنا به نقلی، روزی پیامبر بر بالای منبر سخنرانی می‌کرد و چون آن دو را دید از منبر پایین آمد و ایشان را در آغوش گرفت. اما مهم‌ترین رخداد دوران کودکی امام، شرکت در مباهله و معرفی او و برادرش به عنوان مصداق «ابناءَنا» بود.
ابن سعد امام حسین(ع) را در زمره واپسین طبقه (طبقه پنجم) از اصحاب رسول خدا(ص) -که به هنگام وفات آن حضرت خردسال بودند و در هیچ جنگی او را همراهی نکردند -یاد کرده است. قریب به هفت سال از زندگانی امام در زمان حیات پیامبر گذشت. پیامبر او و برادرش را بسیار گرامی می‌داشت، چنان که آن دو را بر سینه خود می‌نشاند و در همان حال با مردم سخن می‌گفت و گاهی آن دو را بر دوش خود می‌نهاد، بنا به نقلی، روزی پیامبر بر بالای منبر سخنرانی می‌کرد و چون آن دو را دید از منبر پایین آمد و ایشان را در آغوش گرفت. اما مهم‌ترین رخداد دوران کودکی امام، شرکت در مباهله و معرفی او و برادرش به عنوان مصداق «ابناءَنا» بود.


بنابه گزارشی، امام حسین(ع) در کودکی به خلیفه دوم، که بر منبر پیامبر نشسته بود، اعتراض کرد و خلیفه نیز خطبه خود را نیمه کاره رها کرد و از منبر به زیر آمد. همچنین روایت شده است که خلیفه دوم سهم بیت المال امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را، به سبب قرابت آنان با رسول خدا، همانند سهم حضرت علی(ع) و اهل بدر قرار داده بود. در برخی منابع تاریخی از حضور امام حسین(ع) به اتفاق برادرش در فتح طبرستان به سال ۲۹ هجری یاد شده است. در زمان خلافت عثمان، امام حسین(ع) به هنگام تبعید ابوذر به ربذه، در کنار پدر و برادرش امام حسن(ع) او را مشایعت کرد. به روایتی، در شورش برضد عثمان، امام حسین(ع)، به توصیه امام علی(ع)، همراه با برادرش کوشید عثمان را از خطر محفوظ دارد و به نقلی، در این واقعه مجروح شد. امام حسین(ع) در جنگهای دوره خلافت امام علی(ع) نیز حضور داشت و در جنگ صِفّین خطبه‌ای در تحریض به جهاد خواند. همچنین امام علی، امام حسین را پس از امام حسن علیهم السلام متولی صدقات (موقوفات) خود قرار داد. به نقلی، امام حسین(ع) به هنگام شهادت پدر، برای انجام دادن مأموریتی که علی(ع) به او داده بود، در مدائن بود و با نامه امام حسن(ع) از موضوع آگاه شد. امام حسین(ع) در مراسم تجهیز و خاک سپاری پدر حاضر بود.
بنابه گزارشی، امام حسین(ع) در کودکی به خلیفه دوم، که بر منبر پیامبر نشسته بود، اعتراض کرد و خلیفه نیز خطبه خود را نیمه کاره رها کرد و از منبر به زیر آمد. همچنین روایت شده است که خلیفه دوم سهم بیت المال امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را، به سبب قرابت آنان با رسول خدا، همانند سهم حضرت علی(ع) و اهل بدر قرار داده بود. در برخی منابع تاریخی از حضور امام حسین(ع) به اتفاق برادرش در فتح طبرستان به سال ۲۹ هجری یاد شده است. در زمان خلافت عثمان، امام حسین(ع) به هنگام تبعید ابوذر به ربذه، در کنار پدر و برادرش امام حسن(ع) او را مشایعت کرد. به روایتی، در شورش برضد عثمان، امام حسین(ع)، به توصیه امام علی(ع)، همراه با برادرش کوشید عثمان را از خطر محفوظ دارد و به نقلی، در این واقعه مجروح شد. امام حسین(ع) در جنگهای دوره خلافت امام علی(ع) نیز حضور داشت و در جنگ صِفّین خطبه‌ای در تحریض به جهاد خواند. همچنین امام علی، امام حسین را پس از امام حسن علیهم‌السلام متولی صدقات (موقوفات) خود قرار داد. به نقلی، امام حسین(ع) به هنگام شهادت پدر، برای انجام دادن مأموریتی که علی(ع) به او داده بود، در مدائن بود و با نامه امام حسن(ع) از موضوع آگاه شد. امام حسین(ع) در مراسم تجهیز و خاک سپاری پدر حاضر بود.


در دوره امامت امام حسن(ع)، که حدود ده سال به طول انجامید، امام حسین(ع) همراه و همگام برادر بود. با اینکه طبق برخی منابع تاریخی، امام حسین(ع) با واگذاری خلافت به معاویه مخالف بود و حتی پس از صلح امام حسن، با معاویه بیعت نکرد، پس از وقوع صلح به این مصالحه ملتزم بود. حتی وقتی برخی شیعیان از او تقاضا کردند پیمان را بشکند و با معاویه بجنگد، به آنان امر کرد که تا زمان مرگ معاویه منتظر بمانند.
در دوره امامت امام حسن(ع)، که حدود ده سال به طول انجامید، امام حسین(ع) همراه و همگام برادر بود. با اینکه طبق برخی منابع تاریخی، امام حسین(ع) با واگذاری خلافت به معاویه مخالف بود و حتی پس از صلح امام حسن، با معاویه بیعت نکرد، پس از وقوع صلح به این مصالحه ملتزم بود. حتی وقتی برخی شیعیان از او تقاضا کردند پیمان را بشکند و با معاویه بجنگد، به آنان امر کرد که تا زمان مرگ معاویه منتظر بمانند.
خط ۵۵: خط ۵۵:
به هنگام اقامت امام در مكه، بزرگان شيعه در كوفه، مانند سليمان‌بن صُرَد، مُسَيَّب‌بن نَجَبَه، رِفاعه‌بن شدّاد و حبيب‌بن مُظَهَّر (يا مطهّر، يا مُظاهر)، همگى به امام نامه نوشتند و حضرت را به كوفه دعوت كردند تا رهبرى آنان را در مبارزه با امويان برعهده گيرد. پس از آن، ديگر شيعيان و اشراف كوفه نيز نامه‌هايى مانند آن به امام نوشتند.
به هنگام اقامت امام در مكه، بزرگان شيعه در كوفه، مانند سليمان‌بن صُرَد، مُسَيَّب‌بن نَجَبَه، رِفاعه‌بن شدّاد و حبيب‌بن مُظَهَّر (يا مطهّر، يا مُظاهر)، همگى به امام نامه نوشتند و حضرت را به كوفه دعوت كردند تا رهبرى آنان را در مبارزه با امويان برعهده گيرد. پس از آن، ديگر شيعيان و اشراف كوفه نيز نامه‌هايى مانند آن به امام نوشتند.


امام نامه‌اى در پاسخ آنان نوشت و توسط هانى‌بن هانى (يا هانى‌بن ابى‌هانى/ هانى‌بن عروه) سَبيعى مرادى و سعيدبن عبداللّه خَثْعَمى (يا حنفى)، كه آخرين فرستادگان كوفيان بودند، برايشان فرستاد و براى اطمينان از تصميم شيعيان كوفه و روشن ساختن وضع آنان، پسرعموى خود، مسلم‌بن عقيل، را به كوفه فرستاد تا به امام اطلاع دهد. مسلم در پنجم شوال سال 60 وارد كوفه شد. و دوازده هزار تن (و به قولى هجده هزار تن) از اهالى شهر با وى، به عنوان نمايندۀ امام، بيعت كردند و سپس مسلم امام را به كوفه فراخواند. كسانى مانند محمدبن حنفيّه و عبداللّه‌بن عباس از سر نصيحت از امام خواستند در مكه و در پناه حرم امن‌الهى بماند و او را از عزيمت به كوفه، كه مردم آن درخور اعتماد نبودند، و از قيام برضد حكومت يزيد، برحذر داشتند. آنان به امام پيشنهاد كردند به جاى كوفه به يمن يا ناحيۀ ديگرى برود و از آنجا كسانى را براى تبليغ و دعوت مردم به اطراف بفرستد، يا دست‌كم زنان و فرزندانش را همراه خود به عراق نبرد، اما امام از آن نگران بود كه با كشته شدنش به دست يزيد ، حرمت كعبه از بين برود. از اين‌رو، عزم امام قطعى بود. عمربن سعيدبن عاص (حاكم مکه و مدينه) نيز، به درخواست عبداللّه‌بن جعفربن ابى‌طالب، امان‌نامه‌اى براى امام فرستاد و امام را به بازگشت به مدينه دعوت كرد، اما امام بر عزم خود براى سفر به عراق مصمم بود و حركت خود را به امر الهى و رؤيايى كه در آن پيامبر او را بدين‌كار امر مى‌نمود، مستند كرد.
امام نامه‌اى در پاسخ آنان نوشت و توسط هانى‌بن هانى (يا هانى‌بن ابى‌هانى/ هانى‌بن عروه) سَبيعى مرادى و سعيدبن عبداللّه خَثْعَمى (يا حنفى)، كه آخرين فرستادگان كوفيان بودند، برايشان فرستاد و براى اطمينان از تصميم شيعيان كوفه و روشن ساختن وضع آنان، پسرعموى خود، مسلم‌بن عقيل، را به كوفه فرستاد تا به امام اطلاع دهد. مسلم در پنجم شوال سال 60 وارد كوفه شد. و دوازده هزار تن (و به قولى هجده هزار تن) از اهالى شهر با وى، به عنوان نمايندۀ امام، بيعت كردند و سپس مسلم امام را به كوفه فراخواند. كسانى مانند محمدبن حنفيّه و عبداللّه‌بن عباس از سر نصيحت از امام خواستند در مكه و در پناه حرم امن‌الهى بماند و او را از عزيمت به كوفه، كه مردم آن درخور اعتماد نبودند، و از قيام برضد حكومت يزيد، برحذر داشتند. آنان به امام پيشنهاد كردند به جاى كوفه به يمن يا ناحيۀ ديگرى برود و از آنجا كسانى را براى تبليغ و دعوت مردم به اطراف بفرستد، يا دست‌كم زنان و فرزندانش را همراه خود به عراق نبرد، اما امام از آن نگران بود كه با كشته شدنش به دست يزيد، حرمت كعبه از بين برود. از اين‌رو، عزم امام قطعى بود. عمربن سعيدبن عاص (حاكم مکه و مدينه) نيز، به درخواست عبداللّه‌بن جعفربن ابى‌طالب، امان‌نامه‌اى براى امام فرستاد و امام را به بازگشت به مدينه دعوت كرد، اما امام بر عزم خود براى سفر به عراق مصمم بود و حركت خود را به امر الهى و رؤيايى كه در آن پيامبر او را بدين‌كار امر مى‌نمود، مستند كرد.


امام كه مى‌دانست حكومت ستمگر اموى، از وى چنان احساس خطر مى‌كند كه او را هرجا باشد، خواهد يافت و از ميان خواهد برد، پس از چهار ماه اقامت در مكه براى اينكه حرمت حرم الهى شكسته نشود با انجام‌دادن طواف و سعى و تقصير، مناسك حج تمتع را به عمره مفرده بدل كرد و روز سه‌شنبه هشتم ذيحجه (روز تَرويه) سال 60، از مكه به سوى كوفه رفت.
امام كه مى‌دانست حكومت ستمگر اموى، از وى چنان احساس خطر مى‌كند كه او را هرجا باشد، خواهد يافت و از ميان خواهد برد، پس از چهار ماه اقامت در مكه براى اينكه حرمت حرم الهى شكسته نشود با انجام‌دادن طواف و سعى و تقصير، مناسك حج تمتع را به عمره مفرده بدل كرد و روز سه‌شنبه هشتم ذيحجه (روز تَرويه) سال 60، از مكه به سوى كوفه رفت.
خط ۶۱: خط ۶۱:
كمى پیش از آن، يزيد در پى درخواست طرفداران بنى‌اميه، نُعمان‌بن بَشير (والى كوفه) را كه او را فردى ضعيف مى‌دانستند، بركنار كرد و عبيداللّه‌بن زياد را، كه والى بصره بود، هم‌زمان به حكومت كوفه منصوب و او را از تصميم امام آگاه كرد و مأمور ساخت مسلم را از كوفه بيرون راند يا بكشد. عبيداللّه كه قبلا فرستاده امام را در بصره به قتل رسانده بود، با ورود به كوفه مردم را مرعوب كرد و به جستجوى مسلم پرداخت. او هانى‌بن عروه را، كه مسلم نزد وى مخفى شده بود، دستگير كرد. سرانجام مسلم در هشتم يا نهم (و به قولى، سوم) ذيحجه سال 60، در كوفه قيام كرد و ابن‌زياد را در دارالاماره محاصره نمود. اما به‌زودى بيشتر يارانش از گرد او متفرق شدند و ابن‌زياد بر وى دست يافت و او را به شهادت رساند. وى هانى را نيز در بازار كوفه كشت و سر آنان را نزد يزيد فرستاد.
كمى پیش از آن، يزيد در پى درخواست طرفداران بنى‌اميه، نُعمان‌بن بَشير (والى كوفه) را كه او را فردى ضعيف مى‌دانستند، بركنار كرد و عبيداللّه‌بن زياد را، كه والى بصره بود، هم‌زمان به حكومت كوفه منصوب و او را از تصميم امام آگاه كرد و مأمور ساخت مسلم را از كوفه بيرون راند يا بكشد. عبيداللّه كه قبلا فرستاده امام را در بصره به قتل رسانده بود، با ورود به كوفه مردم را مرعوب كرد و به جستجوى مسلم پرداخت. او هانى‌بن عروه را، كه مسلم نزد وى مخفى شده بود، دستگير كرد. سرانجام مسلم در هشتم يا نهم (و به قولى، سوم) ذيحجه سال 60، در كوفه قيام كرد و ابن‌زياد را در دارالاماره محاصره نمود. اما به‌زودى بيشتر يارانش از گرد او متفرق شدند و ابن‌زياد بر وى دست يافت و او را به شهادت رساند. وى هانى را نيز در بازار كوفه كشت و سر آنان را نزد يزيد فرستاد.


امام در ميانه راه كوفه، در منزلى به نام قُطْقُطانه (يا قادسيه يا زُباله يا ميان زَرود و زباله)، از شهادت مسلم و هانى و اوضاع كوفه خبر يافت. اما با تكيه بر قضاى الهى، و نيت حق‌جويى و مبارزه با بى‌دينى و ظلم و فساد، راه كوفه را پيش گرفت.  با اين حال، يارانش را از وضع كوفه و ناهمراهى شيعيان آگاه ساخت و آنان را در بازگشت آزاد گذاشت. جمعى از ياران امام، كه در بين راه به وى پيوسته بودند، از وى جدا شدند و فقط افرادى كه از حجاز با او همراه شده بودند، در كنار او ماندند. عبيداللّه‌بن زياد، صاحب شرطه خود (حُصَيْن‌بن تميم) را با چهار هزار سوار از كوفه به قادسيه فرستاد. حصين نواحى منتهى به قادسيه را با گماردن لشكريانى تحت مراقبت گرفت و راه نفوذ از كوفه به حجاز را بست تا كسى به لشكر امام نپيوندد. وى قيس‌بن مُسْهِر صَيداوى و عبداللّه‌بن بُقْطُر (يقطر)، برادر رضاعى امام، را كه از سوى امام به كوفه روانه شده بودند، دستگير كرد و نزد ابن‌زياد فرستاد و ابن‌زياد آنان را به قتل رساند. حصين همچنين حرّ*بن يزيد رياحى را از قادسيه با هزار سوار به سوى امام فرستاد. حرّ در جايى به نام ذى حُسُم با امام روبه‌رو شد و از حركت امام به كوفه و از بازگشت حضرت به حجاز جلوگيرى كرد و خواست امام را نزد عبيداللّه‌بن زياد به كوفه ببرد. امام از اين كار خوددارى نمود و فرمود كه در پى درخواست مردم كوفه به سوى آنان حركت كرده‌است و خورجينى پر از نامه‌هاى آنان به حرّ نشان داد و خطابه‌هايى روشنگرانه ای دربارۀ انگيزۀ قيام خود ايراد فرمود. با اين همه، حرّ سرانجام به دستور ابن‌زياد، امام را وادار كرد تا در صحرايى بدون آب و استحكامات فرود آيد و از استقرار او و يارانش در روستاهاى اطراف فرات، همچون نينوا، غاضريه و عَقْر، جلوگيرى كرد و امام را ناگزير ساخت در جايى به نام كربلا در نزديكى فرات پياده شود.
امام در ميانه راه كوفه، در منزلى به نام قُطْقُطانه (يا قادسيه يا زُباله يا ميان زَرود و زباله)، از شهادت مسلم و هانى و اوضاع كوفه خبر يافت. اما با تكيه بر قضاى الهى، و نيت حق‌جويى و مبارزه با بى‌دينى و ظلم و فساد، راه كوفه را پيش گرفت.  با اين حال، يارانش را از وضع كوفه و ناهمراهى شيعيان آگاه ساخت و آنان را در بازگشت آزاد گذاشت. جمعى از ياران امام، كه در بين راه به وى پيوسته بودند، از وى جدا شدند و فقط افرادى كه از حجاز با او همراه شده بودند، در كنار او ماندند. عبيداللّه‌بن زياد، صاحب شرطه خود (حُصَيْن‌بن تميم) را با چهار هزار سوار از كوفه به قادسيه فرستاد. حصين نواحى منتهى به قادسيه را با گماردن لشكريانى تحت مراقبت گرفت و راه نفوذ از كوفه به حجاز را بست تا كسى به لشكر امام نپيوندد. وى قيس‌بن مُسْهِر صَيداوى و عبداللّه‌بن بُقْطُر (يقطر)، برادر رضاعى امام، را كه از سوى امام به كوفه روانه شده بودند، دستگير كرد و نزد ابن‌زياد فرستاد و ابن‌زياد آنان را به قتل رساند. حصين همچنين حرّ*بن يزيد رياحى را از قادسيه با هزار سوار به سوى امام فرستاد. حرّ در جايى به نام ذى حُسُم با امام روبه‌رو شد و از حركت امام به كوفه و از بازگشت حضرت به حجاز جلوگيرى كرد و خواست امام را نزد عبيداللّه‌بن زياد به كوفه ببرد. امام از اين كار خوددارى نمود و فرمود كه در پى درخواست مردم كوفه به سوى آنان حركت كرده‌است و خورجينى پر از نامه‌هاى آنان به حرّ نشان داد و خطابه‌هايى روشنگرانه‌ای دربارۀ انگيزۀ قيام خود ايراد فرمود. با اين همه، حرّ سرانجام به دستور ابن‌زياد، امام را وادار كرد تا در صحرايى بدون آب و استحكامات فرود آيد و از استقرار او و يارانش در روستاهاى اطراف فرات، همچون نينوا، غاضريه و عَقْر، جلوگيرى كرد و امام را ناگزير ساخت در جايى به نام كربلا در نزديكى فرات پياده شود.


روز ورود امام به كربلا پنج‌شنبه دوم محرّم سال 61 بود. يك روز پس از ورود امام، ابن‌زياد، عمربن سعد را، كه به وى عهد حكومت رى و دَسْتَبى را داده بود، پيش از عزيمت به محل مأموريتش با چهار هزار سپاهى از كوفه به كربلا فرستاد و دستور داد از امام حسين و يارانش به نام يزيد بيعت بگيرد. اما امام نپذیرفت. يك يا دو روز بعد عبيداللّه‌بن زياد، حصين‌بن تميم را با چهار هزار سپاهى همراهش از قادسيه فراخواند و به سوى امام حسين روانه كرد. ابن‌زياد كسانى را مأمور كرد تا در كوفه بگردند و مردم را به اطاعت فراخوانند و از عواقب شورش بترسانند و آنان را از يارى امام بازدارند. ابن‌زياد فرمان داد تا مردم كوفه در نُخَيْله اردو بزنند. همۀ جوانان شهر به آنان ملحق شدند. ابن‌زياد خود نيز به نخيله رفت و پيوسته لشكريانى را، از بيست تا صد تن، به يارى عمربن سعد ‌می فرستاد. حَجّاربن اَبْجَر عِجْلى، شَبَث‌بن رِبعى و يزيدبن حارث‌بن رُوَيْم را نيز (هر يك را با هزار تن) به جنگ امام فرستاد، اما بسيارى از اين لشكريان، به‌سبب اكراه از جنگ با امام، از پيشروى تا كربلا سرباز مى‌زدند. ابن‌اعثم شمار لشكريانى را كه ابن‌زياد همراه سرداران خود به يارى عمربن سعد فرستاد و تحت فرماندهى او قرار داد، 22000سوار و پياده نوشته است. گفته شده است كه امام به عمربن سعد پيشنهاد كرد به مدينه بازگردد. عمربن سعد كه مايل بود كار به صلح بينجامد، با امام در اين باره توافق كرد، اما عبيداللّه‌بن زياد به تحريك شمربن ذى‌الجوشن پيشنهاد امام را نپذيرفت و به ابن‌سعد دستور داد در صورت امتناع از بيعت به نام يزيد، با آنان بجنگد. عمربن سعد راه را بر قبيله‌اى از بنى‌اسد ــ كه ساكن روستايى نزديك كربلا بودند و قصد يارى امام را داشتندـ بست و سه روز قبل از عاشورا، به دستور ابن‌زياد، از دسترسى امام به آب و شريعه فرات جلوگيرى كرد؛ گرچه امام برادر دلير و وفادارش، ابوالفضل عباس، را با گروهى فرستاد و او توانست با عقب راندن دشمن، مَشكها را از آب پر كند و بازگردد.
روز ورود امام به كربلا پنج‌شنبه دوم محرّم سال 61 بود. يك روز پس از ورود امام، ابن‌زياد، عمربن سعد را، كه به وى عهد حكومت رى و دَسْتَبى را داده بود، پيش از عزيمت به محل مأموريتش با چهار هزار سپاهى از كوفه به كربلا فرستاد و دستور داد از امام حسين و يارانش به نام يزيد بيعت بگيرد. اما امام نپذیرفت. يك يا دو روز بعد عبيداللّه‌بن زياد، حصين‌بن تميم را با چهار هزار سپاهى همراهش از قادسيه فراخواند و به سوى امام حسين روانه كرد. ابن‌زياد كسانى را مأمور كرد تا در كوفه بگردند و مردم را به اطاعت فراخوانند و از عواقب شورش بترسانند و آنان را از يارى امام بازدارند. ابن‌زياد فرمان داد تا مردم كوفه در نُخَيْله اردو بزنند. همۀ جوانان شهر به آنان ملحق شدند. ابن‌زياد خود نيز به نخيله رفت و پيوسته لشكريانى را، از بيست تا صد تن، به يارى عمربن سعد ‌می فرستاد. حَجّاربن اَبْجَر عِجْلى، شَبَث‌بن رِبعى و يزيدبن حارث‌بن رُوَيْم را نيز (هر يك را با هزار تن) به جنگ امام فرستاد، اما بسيارى از اين لشكريان، به‌سبب اكراه از جنگ با امام، از پيشروى تا كربلا سرباز مى‌زدند. ابن‌اعثم شمار لشكريانى را كه ابن‌زياد همراه سرداران خود به يارى عمربن سعد فرستاد و تحت فرماندهى او قرار داد، 22000سوار و پياده نوشته است. گفته شده است كه امام به عمربن سعد پيشنهاد كرد به مدينه بازگردد. عمربن سعد كه مايل بود كار به صلح بينجامد، با امام در اين باره توافق كرد، اما عبيداللّه‌بن زياد به تحريك شمربن ذى‌الجوشن پيشنهاد امام را نپذيرفت و به ابن‌ سعد دستور داد در صورت امتناع از بيعت به نام يزيد، با آنان بجنگد. عمربن سعد راه را بر قبيله‌اى از بنى‌اسد ــ كه ساكن روستايى نزديك كربلا بودند و قصد يارى امام را داشتندـ بست و سه روز قبل از عاشورا، به دستور ابن‌زياد، از دسترسى امام به آب و شريعه فرات جلوگيرى كرد؛ گرچه امام برادر دلير و وفادارش، ابوالفضل عباس، را با گروهى فرستاد و او توانست با عقب راندن دشمن، مَشكها را از آب پر كند و بازگردد.


عمربن سعد شب پنج‌شنبه 9 محرّم 61 و شب جمعه با يارانش به سوى امام پيش رفت. امام تا صبح مهلت خواست و آنان پذيرفتند (دينورى، همانجا). امام ياران خود را آزاد گذاشت تا با استفاده از تاريكى شب بازگردند، اما آنان وفادارانه ماندن در كنار حضرت را ترجيح دادند. امام حسين و يارانش شب عاشورا را به نماز و دعا و استغفار و تضرع گذراندند. امام، ياران و خاندان خود را بهترين توصيف كرد و در سخنانى خطاب به آنان، فداكارى و شهادت در راه آرمان حق‌طلبى و مبارزه با باطل را سعادت، و زندگى با ستمگران را مايۀ رنج و ستوه دانست. شمار لشكريان امام را در صبح عاشورا 32 سواره و 40 پياده نوشته‌اند. امام زُهَيربن قَيْن را به فرماندهى ميمنۀ لشكر و حبيب‌بن مُظهر را به فرماندهى ميسره قرار داد و برادر خود، عباس‌بن على، را پرچم‌دار كرد و خيمه‌هاى زنان و فرزندان را نزديك يكديگر در پشت لشكر جاى داد و گرداگرد آن را خندقى حفر نمود و در آن آتش افروخت تا كسى نتواند به خيمه‌ها و لشكر از پشت حمله كند. عمربن سعد نيز عمروبن حجاج زُبَيْدى را در ميمنه و شمربن ذى‌الجوشن ضِبابى را در ميسره قرار داد و فرماندهى سواران لشكر را به عَزرَه‌بن قيس اَحْمَسى و پيادگان را به شبث‌بن ربعى سپرد و غلام خود، دُرَيد (يا ذُوَيْد/ زيد)، را پرچم‌دار كرد. امام جنگ را آغاز نكرد و تأكيد داشت آغازگر جنگ نباشد  و پيش از جنگ خطابه‌اى ايراد كرد و لشكريان عمربن سعد را نصيحت نمود و لزوم پيروى از حق و جلوگيرى از باطل را متذكر شد و حديث پيامبر اكرم را كه او و برادرش امام حسن را سروَر جوانان بهشت ناميده بود و نیز فضایل اهل بيت علیهم السلام و قرابت خود را با پيامبر يادآور شد و با آنان اتمام حجت كرد. امام چند تن از سران كوفیان را در لشكر عمرسعد به نام خطاب كرد و دعوتنامه‌هاى آنان را يادآور شد، اما آنان منكر نامه‌ها شدند. امام همچنين پيشنهاد كرد از كربلا بازگردد، ولى آنان نپذيرفتند و گفتند امام بايد به فرمان يزيد تن دهد. پيش از آغاز نبرد، حر توبه كرد و به سوى امام بازگشت. عمربن سعد از يارانش خواست نزد ابن‌زياد گواهى دهند كه وى نخستين تير را به سوى لشكر امام پرتاب كرده‌است (بلاذرى، همانجا؛ ابن‌اعثم كوفى، ج 5، ص100ـ101). ياران امام حمله سواران دشمن را با تيراندازى دفع كردند.
عمربن سعد شب پنج‌شنبه 9 محرّم 61 و شب جمعه با يارانش به سوى امام پيش رفت. امام تا صبح مهلت خواست و آنان پذيرفتند (دينورى، همانجا). امام ياران خود را آزاد گذاشت تا با استفاده از تاريكى شب بازگردند، اما آنان وفادارانه ماندن در كنار حضرت را ترجيح دادند. امام حسين و يارانش شب عاشورا را به نماز و دعا و استغفار و تضرع گذراندند. امام، ياران و خاندان خود را بهترين توصيف كرد و در سخنانى خطاب به آنان، فداكارى و شهادت در راه آرمان حق‌طلبى و مبارزه با باطل را سعادت، و زندگى با ستمگران را مايۀ رنج و ستوه دانست. شمار لشكريان امام را در صبح عاشورا 32 سواره و 40 پياده نوشته‌اند. امام زُهَيربن قَيْن را به فرماندهى ميمنۀ لشكر و حبيب‌بن مُظهر را به فرماندهى ميسره قرار داد و برادر خود، عباس‌بن على، را پرچم‌دار كرد و خيمه‌هاى زنان و فرزندان را نزديك يكديگر در پشت لشكر جاى داد و گرداگرد آن را خندقى حفر نمود و در آن آتش افروخت تا كسى نتواند به خيمه‌ها و لشكر از پشت حمله كند. عمربن سعد نيز عمروبن حجاج زُبَيْدى را در ميمنه و شمربن ذى‌الجوشن ضِبابى را در ميسره قرار داد و فرماندهى سواران لشكر را به عَزرَه‌بن قيس اَحْمَسى و پيادگان را به شبث‌بن ربعى سپرد و غلام خود، دُرَيد (يا ذُوَيْد/ زيد)، را پرچم‌دار كرد. امام جنگ را آغاز نكرد و تأكيد داشت آغازگر جنگ نباشد  و پيش از جنگ خطابه‌اى ايراد كرد و لشكريان عمربن سعد را نصيحت نمود و لزوم پيروى از حق و جلوگيرى از باطل را متذكر شد و حديث پيامبر اكرم را كه او و برادرش امام حسن را سروَر جوانان بهشت ناميده بود و نیز فضایل اهل بيت علیهم‌السلام و قرابت خود را با پيامبر يادآور شد و با آنان اتمام حجت كرد. امام چند تن از سران كوفیان را در لشكر عمرسعد به نام خطاب كرد و دعوتنامه‌هاى آنان را يادآور شد، اما آنان منكر نامه‌ها شدند. امام همچنين پيشنهاد كرد از كربلا بازگردد، ولى آنان نپذيرفتند و گفتند امام بايد به فرمان يزيد تن دهد. پيش از آغاز نبرد، حر توبه كرد و به سوى امام بازگشت. عمربن سعد از يارانش خواست نزد ابن‌زياد گواهى دهند كه وى نخستين تير را به سوى لشكر امام پرتاب كرده‌است (بلاذرى، همانجا؛ ابن‌اعثم كوفى، ج 5، ص100ـ101). ياران امام حمله سواران دشمن را با تيراندازى دفع كردند.


پس از چند مبارزۀ يك به يك ميان ياران امام و لشكر عمربن سعد، چون ابن‌سعد برترى ياران امام را ديد، لشكريانش را از مبارزه منع كرد و سرداران ابن‌سعد حملات خود را از ميمنه و ميسره آغاز كردند و تيراندازان او لشكر امام را آماج قرار دادند. شدت جنگ در ظهر عاشورا به اوج خود رسيد و بعد از ظهر نيز ادامه يافت. مسلم‌بن عَوْسَجه انصارى، و به قولى حرّبن يزيد رياحى، نخستين شهيد از لشكر امام بود و آخرين يار شهيد آن حضرت، سُوَيدبن عمرو خَثْعَمى بود.
پس از چند مبارزۀ يك به يك ميان ياران امام و لشكر عمربن سعد، چون ابن‌ سعد برترى ياران امام را ديد، لشكريانش را از مبارزه منع كرد و سرداران ابن‌ سعد حملات خود را از ميمنه و ميسره آغاز كردند و تيراندازان او لشكر امام را آماج قرار دادند. شدت جنگ در ظهر عاشورا به اوج خود رسيد و بعد از ظهر نيز ادامه يافت. مسلم‌بن عَوْسَجه انصارى، و به قولى حرّبن يزيد رياحى، نخستين شهيد از لشكر امام بود و آخرين يار شهيد آن حضرت، سُوَيدبن عمرو خَثْعَمى بود.


امام يكى از يارانش را، به نام ابوثُمامه، كه وقت نماز را به امام يادآور شد، دعا كرد. سپس نماز ظهر را با يارانش، به صورت نماز خوف، به‌جا آورد. در واپسين لحظات حيات امام، لشكريان عمربن سعد، به دستور وى، خيمه‌هاى لشكر امام را با شمشير و نيزه دريدند. شمربن ذى‌الجوشن نيز به خيمه‌اى كه عيال و بنۀ امام در آن بود، حمله كرد و خواست آن را به آتش بكشد. در اين هنگام، امام جملۀ معروف خود را به زبان آورد كه اگر دين نداريد، آزاده باشيد. زُهَيربن قين نيز، با گروهى از ياران امام، حملۀ دشمن به خيمه‌ها را دفع كرد. پس از آنكه ياران امام در جنگ با دشمن به شهادت رسيدند، فرزندان و برادران و برادرزادگان و عموزادگان امام يكايك با دشمن جنگيدند تا به شهادت رسيدند.
امام يكى از يارانش را، به نام ابوثُمامه، كه وقت نماز را به امام يادآور شد، دعا كرد. سپس نماز ظهر را با يارانش، به صورت نماز خوف، به‌جا آورد. در واپسين لحظات حيات امام، لشكريان عمربن سعد، به دستور وى، خيمه‌هاى لشكر امام را با شمشير و نيزه دريدند. شمربن ذى‌الجوشن نيز به خيمه‌اى كه عيال و بنۀ امام در آن بود، حمله كرد و خواست آن را به آتش بكشد. در اين هنگام، امام جملۀ معروف خود را به زبان آورد كه اگر دين نداريد، آزاده باشيد. زُهَيربن قين نيز، با گروهى از ياران امام، حملۀ دشمن به خيمه‌ها را دفع كرد. پس از آنكه ياران امام در جنگ با دشمن به شهادت رسيدند، فرزندان و برادران و برادرزادگان و عموزادگان امام يكايك با دشمن جنگيدند تا به شهادت رسيدند.
خط ۷۵: خط ۷۵:
لشکریان عمر سعد پس از شهادت امام، زره و شمشیر، جامه، عمامه، نعلین و بار و بنۀ آن حضرت و شتران و زیور زنان را به غارت بردند و زنان و فرزندان امام را به اسارت گرفتند.  
لشکریان عمر سعد پس از شهادت امام، زره و شمشیر، جامه، عمامه، نعلین و بار و بنۀ آن حضرت و شتران و زیور زنان را به غارت بردند و زنان و فرزندان امام را به اسارت گرفتند.  


همراه با امام، بنابر مشهور، ۷۲ تن از فرزندان و خویشان و یاران امام به شهادت رسیدند و از لشکر عمر سعد نیز ۸۸ تن کشته شدند. عدۀ کسانی را که همراه امام حسین (از خاندان و یاران آن حضرت) در کربلا به شهادت رسیدند، ۱۰۷ تن ذکر کرده‌ است. طبری  گفته‌ است در لشکر امام هجده تن از خاندان او و شصت تن از یاران او بودند. شیخ مفید هفده تن از بنی‌هاشم، دولابی رازی تعداد مقتولان را، از برادران و فرزندان و اهل بیت امام، ۲۳ تن نوشته‌ است، طبرانی به نقل از محمد بن حنفیه، شهدای از «فرزندان فاطمه» را هفده تن دانسته است، مسعودی شهدای لشکر امام را ۸۷ تن نوشته‌ است.
همراه با امام، بنابر مشهور، ۷۲ تن از فرزندان و خویشان و یاران امام به شهادت رسیدند و از لشکر عمر سعد نیز ۸۸ تن کشته شدند. عدۀ کسانی را که همراه امام حسین (از خاندان و یاران آن حضرت) در کربلا به شهادت رسیدند، ۱۰۷ تن ذکر کرده‌ است. طبری  گفته‌ است در لشکر امام هجده تن از خاندان او و شصت تن از یاران او بودند. شیخ مفید هفده تن از بنی‌هاشم، دولابی رازی تعداد مقتولان را، از برادران و فرزندان و اهل‌بیت امام، ۲۳ تن نوشته‌ است، طبرانی به نقل از محمد بن حنفیه، شهدای از «فرزندان فاطمه» را هفده تن دانسته است، مسعودی شهدای لشکر امام را ۸۷ تن نوشته‌ است.


شهدای خاندان امام عبارت بودند از: علی‌ بن حسین، فرزند امام، معروف به علی‌اکبر؛ عبداللّه یا علی، فرزند شیرخوار امام، معروف به علی‌اصغر؛ عباس‌ بن علی‌ بن ابی‌طالب و برادران مادری‌اش، جعفر و عبداللّه و عثمان (برادران امام)؛ محمد (محمد اصغر) بن علی‌بن ابی‌طالب (برادر امام)؛ ابوبکر بن علی‌ بن ابی‌طالب؛ عمر بن علی‌ بن ابی‌طالب؛ ابوبکر و قاسم و عبداللّه (پسران امام حسن)؛ جعفر و عبدالرحمان و عبداللّه (پسران عقیل‌ بن ابی‌طالب)؛ محمد و عبداللّه محمد بن ابی‌سعد (ابی‌سعید) بن عقیل؛ عَون و محمد و عُبیداللّه (پسران عبداللّه‌ بن جعفر بن ابی‌طالب).<ref>عمادی حائری، سید محمد؛ ناجی، محمدرضا؛ ج، ص</ref>.
شهدای خاندان امام عبارت بودند از: علی‌ بن حسین، فرزند امام، معروف به علی‌اکبر؛ عبداللّه یا علی، فرزند شیرخوار امام، معروف به علی‌اصغر؛ عباس‌ بن علی‌ بن ابی‌طالب و برادران مادری‌اش، جعفر و عبداللّه و عثمان (برادران امام)؛ محمد (محمد اصغر) بن علی‌بن ابی‌طالب (برادر امام)؛ ابوبکر بن علی‌ بن ابی‌طالب؛ عمر بن علی‌ بن ابی‌طالب؛ ابوبکر و قاسم و عبداللّه (پسران امام حسن)؛ جعفر و عبدالرحمان و عبداللّه (پسران عقیل‌ بن ابی‌طالب)؛ محمد و عبداللّه محمد بن ابی‌سعد (ابی‌سعید) بن عقیل؛ عَون و محمد و عُبیداللّه (پسران عبداللّه‌ بن جعفر بن ابی‌طالب).<ref>عمادی حائری، سید محمد؛ ناجی، محمدرضا؛ ج، ص</ref>.
خط ۹۹: خط ۹۹:
پرونده:NUR10776J1.jpg|200px|بندانگشتی|[[الحسين عليه‌السلام و بطلة كربلاء]]
پرونده:NUR10776J1.jpg|200px|بندانگشتی|[[الحسين عليه‌السلام و بطلة كربلاء]]
پرونده:NUR11967J1.jpg|200px|بندانگشتی|[[الصحيح من سيرة الإمام الحسين بن علي عليه‌السلام]]
پرونده:NUR11967J1.jpg|200px|بندانگشتی|[[الصحيح من سيرة الإمام الحسين بن علي عليه‌السلام]]
پرونده:NUR132917J1.jpg|200px|بندانگشتی|[[ بررسی و تحقیق پیرامون نهضت حسینی]]
پرونده:NUR132917J1.jpg|200px|بندانگشتی|[[بررسی و تحقیق پیرامون نهضت حسینی]]
پرونده:NUR12292J1.jpg|200px|بندانگشتی|[[ثورات الشيعة منذ استشهاد الإمام الحسين علیه‌السلام و حتی الیوم]]
پرونده:NUR12292J1.jpg|200px|بندانگشتی|[[ثورات الشيعة منذ استشهاد الإمام الحسين علیه‌السلام و حتی الیوم]]
پرونده:NUR00923J1.jpg|200px|بندانگشتی|[[تسلية المجالس و زينة المجالس الموسوم بمقتل الحسين عليه‌السلام]]
پرونده:NUR00923J1.jpg|200px|بندانگشتی|[[تسلية المجالس و زينة المجالس الموسوم بمقتل الحسين عليه‌السلام]]
خط ۱۱۹: خط ۱۱۹:
{{سرور شهیدان}}
{{سرور شهیدان}}
{{شهیدان}}
{{شهیدان}}
==وابسته‌ها==
==وابسته‌ها==
{{وابسته‌ها}}
{{وابسته‌ها}}