الإكسير في علم التفسير: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' مى ' به ' مى‌'
جز (جایگزینی متن - 'گي' به 'گی')
جز (جایگزینی متن - ' مى ' به ' مى‌')
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۲۸: خط ۲۸:
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
'''الاکسیر في علم التفسير''' تألیف [[طوفی، سلیمان بن عبدالقوی|سليمان طوفى بغدادى]] مقارن قرن هفتم به زبان عربى كه پس از تحقيق، تصحيح عبدالقاهر حسین، استاد بلاغت دانشكده بنات الاسلامىه دانشگاه الازهر پيرامون علوم قرآنى به چاپ رسيده است. انگیزه طوفى از تألیف كتاب وضع قانونى جهت فهم اشكالات علم تفسير بوده است.  
'''الاکسیر في علم التفسير''' تألیف [[طوفی، سلیمان بن عبدالقوی|سليمان طوفى بغدادى]] مقارن قرن هفتم به زبان عربى كه پس از تحقيق، تصحيح عبدالقاهر حسین، استاد بلاغت دانشكده بنات الاسلامىه دانشگاه الازهر پيرامون علوم قرآنى به چاپ رسيده است. انگیزه طوفى از تألیف كتاب وضع قانونى جهت فهم اشكالات علم تفسير بوده است.  


خط ۴۰: خط ۳۸:
در بخش اول از آداب تألیف و کیفیت رسيدن به آن بحث، و بيان می‌شود كه معانى برای الفاظ مثل روح برای جسد بوده و نقص در معنا يا لفظ باعث نقص در كلام می‌شود و كسى كه قصد تألیف دارد بايد در نوشتارش فهم طرف مقابل را در نظر گرفته و خود را با مطالعه‌ى انواع علوم عرب، اشعار، خطبه‌ها، نظم و نثرشان، ورزيده كرده تا رعايت قوانين تألیف برای او ملكه و بتواند به راحتى مراد خويش را به متكلم بفهماند.  
در بخش اول از آداب تألیف و کیفیت رسيدن به آن بحث، و بيان می‌شود كه معانى برای الفاظ مثل روح برای جسد بوده و نقص در معنا يا لفظ باعث نقص در كلام می‌شود و كسى كه قصد تألیف دارد بايد در نوشتارش فهم طرف مقابل را در نظر گرفته و خود را با مطالعه‌ى انواع علوم عرب، اشعار، خطبه‌ها، نظم و نثرشان، ورزيده كرده تا رعايت قوانين تألیف برای او ملكه و بتواند به راحتى مراد خويش را به متكلم بفهماند.  


نویسنده اصل را بر اراده حقيقى و مجاز را فرع دانسته و بر اين باور است اگر چه بعض مجازها، مجاز مشهورند و در فهماندن مطلب، بليغ تر می‌باشد ولى باز هم اصل بر حقيقت است. وى در اعتراض به [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] كه بعض حروف قرآن مثلاًدر '''(فبما رحمه من الله لنت لهم)''' (آل عمران: 159)«ما» را زائد می‌داند، فايده‌ی «ما» را تعديل اجزاى كلام و مساوات بين صدر و ذيل آيه دانسته و قول نحويون و اصولیون مبنى بر نبودن حرف زائدى در قرآن را تاييد و سپس به بررسى مفردات و مركبات و صفاتى كه موجب زيبايى كلام می‌شود پرداخته و بر اين نكته تاكيد می‌كند كه دورى مخارج حروف موجب زيبايى مفردات گرديده البته به اين معنا نيست كه هرجا كلمه‌اى مخارج حروفش متباعد باشد، زيبا و تقارب مخارج موجب زشتى كلمه شود بلكه غالباً چنين است و در قرآن رعايت اين مسئله به وضوح ديده می‌شود. در حقيقت كلمات ذاتا غير مانوس نيستند بلكه معيار، كثرت چرخش كلمه و زبان است امّا مركبات چه یک جمله باشند يا چند جمله بايد با جملات قبل و بعدشان متناسب و مرتبط باشند زيرا رابطه‌ى اجزا هر قدر محكمتر باشد، موجب فصاحت بيشتر كلام می‌شود و برای اين كار بايد هر لفظى در جاى خودش قرار بگیرد و بدون رعايت اين كار جمله مضطرب می‌شود حتى اگر از الفاظ زيبا تشكيل يافته باشد. ايشان معانى را بر دو قسم می‌داند: معنايى كه متكلم آنرا از ديگران گرفته و قسم ديگر معنايى كه انسان به جهت پيشآمدى اختراع می‌كند و در هر دو حالت توجه به معانى را مهمتر از الفاظ می‌داند زيرا كه در مرتبه نخست، معانى از اهميت بيشترى برخوردار هستند، متكلمين در شناخت الفاظ در یک سطح هستند و آنچه موجب اختلاف بلاغت كلامشان می‌شود، تفاوت در اراده‌ى معانى است.  
نویسنده اصل را بر اراده حقيقى و مجاز را فرع دانسته و بر اين باور است اگر چه بعض مجازها، مجاز مشهورند و در فهماندن مطلب، بليغ تر می‌باشد ولى باز هم اصل بر حقيقت است. وى در اعتراض به [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] كه بعض حروف قرآن مثلاًدر'''(فبما رحمه من الله لنت لهم)''' (آل عمران: 159)«ما» را زائد می‌داند، فايده‌ی «ما» را تعديل اجزاى كلام و مساوات بين صدر و ذيل آيه دانسته و قول نحويون و اصولیون مبنى بر نبودن حرف زائدى در قرآن را تاييد و سپس به بررسى مفردات و مركبات و صفاتى كه موجب زيبايى كلام می‌شود پرداخته و بر اين نكته تاكيد می‌كند كه دورى مخارج حروف موجب زيبايى مفردات گرديده البته به اين معنا نيست كه هرجا كلمه‌اى مخارج حروفش متباعد باشد، زيبا و تقارب مخارج موجب زشتى كلمه شود بلكه غالباً چنين است و در قرآن رعايت اين مسئله به وضوح ديده می‌شود. در حقيقت كلمات ذاتا غير مانوس نيستند بلكه معيار، كثرت چرخش كلمه و زبان است امّا مركبات چه یک جمله باشند يا چند جمله بايد با جملات قبل و بعدشان متناسب و مرتبط باشند زيرا رابطه‌ى اجزا هر قدر محكمتر باشد، موجب فصاحت بيشتر كلام می‌شود و برای اين كار بايد هر لفظى در جاى خودش قرار بگیرد و بدون رعايت اين كار جمله مضطرب می‌شود حتى اگر از الفاظ زيبا تشكيل يافته باشد. ايشان معانى را بر دو قسم می‌داند: معنايى كه متكلم آنرا از ديگران گرفته و قسم ديگر معنايى كه انسان به جهت پيشآمدى اختراع می‌كند و در هر دو حالت توجه به معانى را مهمتر از الفاظ می‌داند زيرا كه در مرتبه نخست، معانى از اهميت بيشترى برخوردار هستند، متكلمين در شناخت الفاظ در یک سطح هستند و آنچه موجب اختلاف بلاغت كلامشان می‌شود، تفاوت در اراده‌ى معانى است.  


بخش دوم مربوط به احكام مخصوص تفسير می‌باشد كه در آن به تبيين فصاحت و بلاغت كه دو عامل مهم در اعجاز قرآن ميباشند پرداخته شده است. اين دو با توجه به زمان، مكان و سليقه افراد مختلف می‌گردند، چه بسا كلامى كه نزد عربهاى پيشين بليغ و بدون پيچيدگى بوده و الان برای ما زيبا نباشد، سپس از انواع بيان معنوى و لفظى بحث كرده و مطلب را با استعاره شروع می‌كند و آن بر دو قسم است، استعاره‌ى مناسب كه در حد امكان استعمال آن واجب است و غير مناسب كه اجتناب از آن در حد امكان لازم می‌باشد، در ادامه از كنايه بحث می‌كند و هنگامیکه به بحث تشبيه ميرسد، غرض آنرا الحاق ناقص به كامل دانسته و در آيه '''(كانّهن بيض مكنون)''' (صافات: 49) تشبيه كامل به ناقص را توهّمى بيش ندانسته‌اند.  
بخش دوم مربوط به احكام مخصوص تفسير می‌باشد كه در آن به تبيين فصاحت و بلاغت كه دو عامل مهم در اعجاز قرآن ميباشند پرداخته شده است. اين دو با توجه به زمان، مكان و سليقه افراد مختلف می‌گردند، چه بسا كلامى كه نزد عربهاى پيشين بليغ و بدون پيچيدگى بوده و الان برای ما زيبا نباشد، سپس از انواع بيان معنوى و لفظى بحث كرده و مطلب را با استعاره شروع می‌كند و آن بر دو قسم است، استعاره‌ى مناسب كه در حد امكان استعمال آن واجب است و غير مناسب كه اجتناب از آن در حد امكان لازم می‌باشد، در ادامه از كنايه بحث می‌كند و هنگامیکه به بحث تشبيه ميرسد، غرض آنرا الحاق ناقص به كامل دانسته و در آيه'''(كانّهن بيض مكنون)''' (صافات: 49) تشبيه كامل به ناقص را توهّمى بيش ندانسته‌اند.  


طوفى زبان عربى را به خاطر قدرت، كثرت و گوناگونى الفاظ به شجاعت متصف و اين مسئله را در اسلوب «التفات» توضيح و موارد التفات را عدول از فعل حاضر به امر، ماضى به حاضر، حاضر به ماضى، تقديم و تاخير و... می‌داند.  
طوفى زبان عربى را به خاطر قدرت، كثرت و گوناگونى الفاظ به شجاعت متصف و اين مسئله را در اسلوب «التفات» توضيح و موارد التفات را عدول از فعل حاضر به امر، ماضى به حاضر، حاضر به ماضى، تقديم و تاخير و... می‌داند.  
خط ۴۸: خط ۴۶:
ايشان به یکى ديگر از خصوصيات زبان عربى به نام «اعتراض» اشاره و آنرا وقوع كلام بيگانه در كلام عرب و به دو نوع زيبا و غير مناسب تقسيم و قسمتى را هم متوسط می‌داند كه هيچ فايده‌اى در كلام ندارد.  
ايشان به یکى ديگر از خصوصيات زبان عربى به نام «اعتراض» اشاره و آنرا وقوع كلام بيگانه در كلام عرب و به دو نوع زيبا و غير مناسب تقسيم و قسمتى را هم متوسط می‌داند كه هيچ فايده‌اى در كلام ندارد.  


در «ايجاز و اطناب» پس از تعريف ايجاز و تعبير از معناى كامل با كمترين حروف، بر اين باور هستند كه عرب توجه ويژه‌اى به ايجاز دارد و الفاظ زيادى مثل ادوات استفهام، شرط و... در اين زمينه وضع كرده و برای ايجاز جايگاه خاصى قائل است. او تعريف اطناب را طولانى كردن لفظ و معنا برای فهماندن بهتر كلام می‌داند و استعمال ايجازى را در جاى اطناب و بالعكس را اشتباه، و غرض از تكرار موجود در قرآن را، تاكيد و بزرگ جلوه دادن مطلب می‌داند و بر اين باور هستند كه تكرار غير مفيد در قرآن نيامده است. و اين مطلب را ثابت می‌كند كه خطاب با جمله اسميه شيواتر از جمله فعليه بوده و هم چنين هر كلامى كه در قرآن با «لام» آمده است برای اشاره به مسائلى مهم است، و جهت توضيح اين مطلب از آيات قرآن استمداد مى جويد. ايشان 29 نوع از انواع معنوى علم بيان را متذكر و تفصيلا بررسى می‌كند.
در «ايجاز و اطناب» پس از تعريف ايجاز و تعبير از معناى كامل با كمترين حروف، بر اين باور هستند كه عرب توجه ويژه‌اى به ايجاز دارد و الفاظ زيادى مثل ادوات استفهام، شرط و... در اين زمينه وضع كرده و برای ايجاز جايگاه خاصى قائل است. او تعريف اطناب را طولانى كردن لفظ و معنا برای فهماندن بهتر كلام می‌داند و استعمال ايجازى را در جاى اطناب و بالعكس را اشتباه، و غرض از تكرار موجود در قرآن را، تاكيد و بزرگ جلوه دادن مطلب می‌داند و بر اين باور هستند كه تكرار غير مفيد در قرآن نيامده است. و اين مطلب را ثابت می‌كند كه خطاب با جمله اسميه شيواتر از جمله فعليه بوده و هم چنين هر كلامى كه در قرآن با «لام» آمده است برای اشاره به مسائلى مهم است، و جهت توضيح اين مطلب از آيات قرآن استمداد مى‌جويد. ايشان 29 نوع از انواع معنوى علم بيان را متذكر و تفصيلا بررسى می‌كند.


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==