پرش به محتوا

ابن مقفع، عبدالله بن دادویه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'علم‌الهدی، علی بن حسین' به 'سید مرتضی، علی بن حسین'
جز (جایگزینی متن - '| کد مؤلف = AUTHORCODE' به '| کد مؤلف =AUTHORCODE')
جز (جایگزینی متن - 'علم‌الهدی، علی بن حسین' به 'سید مرتضی، علی بن حسین')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۲۰۴: خط ۲۰۴:
اتهامى‌ که‌ بر ابن‌ مقفع‌ از جهت‌ زندیق‌ بودن‌ یا مانوی‌ بودن‌ وارد ساخته‌اند قابل‌ بحث‌ است‌. زندقه‌ یک‌ معنى‌ عام‌ و وسیع‌ داشت‌ که‌ عبارت‌ بود از الحاد و بى‌دینى‌ و استهزا به‌ شعایر دینى‌ یا اهمیت‌ ندادن‌ به‌ این‌ شعایر و بى‌اعتنایى‌ به‌ آن‌ها. معنى‌ خاص‌ و محدودی‌ هم‌ داشت‌ که‌ پیروی‌ از دین‌ مانى‌ بود. از همان‌ آغاز استعمال‌ و رواج‌ این‌ کلمه‌ در میان‌ مسلمانان‌ هر دو معنى‌ آن‌ شایع‌ و رایج‌ بود و از این‌ رو درباره کسانى‌ که‌ به‌ زندقه‌ مشهور شده‌اند، پرده‌ای‌ از ابهام‌ و شبهه‌ ایجاد شده‌ است‌: آیا کسى‌ که‌ صرفاً به‌ زندقه‌ متهم‌ بوده‌ است‌، ملحد و بى‌دین‌ و بى‌اعتنا به‌ شعایر مذهبى‌ بوده‌ است‌ یا متدین‌ به‌ دین‌ مانوی‌؟ درباره ابن‌ مقفع‌ هم‌ چنین‌ پرده‌ای‌ از ابهام‌ موجود است‌. بعضى‌ او را فقط زندیق‌ خوانده‌اند و بعضى‌ مانند [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوریحان‌ بیرونى‌]] او را پیرو دین‌ مانوی‌ دانسته‌اند. در میان‌ مؤلفان‌ و راویان‌ نخستین‌، ابن‌ مقفع‌ فقط متهم‌ به‌ زندقه‌ بوده‌ است‌، اما از قرن‌ سوم‌ به‌ بعد، به‌ احتمال‌ قوی‌ نظر به‌ مشترک‌ بودن‌ لفظ زندیق‌ میان‌ الحاد و مانویت‌ او را مانوی‌ دانسته‌اند. این‌ معنى‌ در روایتى‌ که‌ [[مسعودی، علی بن حسین|مسعودی‌]] نقل‌ کرده‌ است‌، دیده‌ مى‌شود و همچنین‌ [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|بیرونى‌]]، چنانکه‌ قبلاً نقل‌ کردیم‌، او را مانوی‌ خوانده‌ است‌.
اتهامى‌ که‌ بر ابن‌ مقفع‌ از جهت‌ زندیق‌ بودن‌ یا مانوی‌ بودن‌ وارد ساخته‌اند قابل‌ بحث‌ است‌. زندقه‌ یک‌ معنى‌ عام‌ و وسیع‌ داشت‌ که‌ عبارت‌ بود از الحاد و بى‌دینى‌ و استهزا به‌ شعایر دینى‌ یا اهمیت‌ ندادن‌ به‌ این‌ شعایر و بى‌اعتنایى‌ به‌ آن‌ها. معنى‌ خاص‌ و محدودی‌ هم‌ داشت‌ که‌ پیروی‌ از دین‌ مانى‌ بود. از همان‌ آغاز استعمال‌ و رواج‌ این‌ کلمه‌ در میان‌ مسلمانان‌ هر دو معنى‌ آن‌ شایع‌ و رایج‌ بود و از این‌ رو درباره کسانى‌ که‌ به‌ زندقه‌ مشهور شده‌اند، پرده‌ای‌ از ابهام‌ و شبهه‌ ایجاد شده‌ است‌: آیا کسى‌ که‌ صرفاً به‌ زندقه‌ متهم‌ بوده‌ است‌، ملحد و بى‌دین‌ و بى‌اعتنا به‌ شعایر مذهبى‌ بوده‌ است‌ یا متدین‌ به‌ دین‌ مانوی‌؟ درباره ابن‌ مقفع‌ هم‌ چنین‌ پرده‌ای‌ از ابهام‌ موجود است‌. بعضى‌ او را فقط زندیق‌ خوانده‌اند و بعضى‌ مانند [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوریحان‌ بیرونى‌]] او را پیرو دین‌ مانوی‌ دانسته‌اند. در میان‌ مؤلفان‌ و راویان‌ نخستین‌، ابن‌ مقفع‌ فقط متهم‌ به‌ زندقه‌ بوده‌ است‌، اما از قرن‌ سوم‌ به‌ بعد، به‌ احتمال‌ قوی‌ نظر به‌ مشترک‌ بودن‌ لفظ زندیق‌ میان‌ الحاد و مانویت‌ او را مانوی‌ دانسته‌اند. این‌ معنى‌ در روایتى‌ که‌ [[مسعودی، علی بن حسین|مسعودی‌]] نقل‌ کرده‌ است‌، دیده‌ مى‌شود و همچنین‌ [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|بیرونى‌]]، چنانکه‌ قبلاً نقل‌ کردیم‌، او را مانوی‌ خوانده‌ است‌.


در میان‌ مؤلفان‌ اسلامى‌ [[علم‌الهدی، علی بن حسین|سید مرتضى‌]] (د 436ق‌) بهتر از مؤلفان‌ دیگر در معنى‌ زندقه‌ و متهمان‌ به‌ آن‌ سخن‌ گفته‌ است‌.
در میان‌ مؤلفان‌ اسلامى‌ [[سید مرتضی، علی بن حسین|سید مرتضى‌]] (د 436ق‌) بهتر از مؤلفان‌ دیگر در معنى‌ زندقه‌ و متهمان‌ به‌ آن‌ سخن‌ گفته‌ است‌.


[[علم‌الهدی، علی بن حسین|سید مرتضى‌]] در این‌ فصل‌ از کسانى‌ سخن‌ به‌ میان‌ آورده‌ است‌ که‌ خود را زیر پوشش‌ دین‌ اسلام‌ نهان‌ مى‌داشتند، تا خون‌ و مال‌ خود را حفظ کنند. او این‌ اشخاص‌ را «زنادقه ملحد و کفار مشرک‌» مى‌خواند و آنان‌ را برای‌ اسلام‌ و مسلمانان‌ خطری‌ بزرگ‌ مى‌شمارد، زیرا با تظاهر به‌ اسلام‌ در نهان‌ مقاصد باطنى‌ را اجرامى‌کردند، چنانکه‌ عبدالکریم ‌بن ‌ابى‌العوجاء پس‌ از گرفتاری‌ مدعى‌ شد که‌ 4 هزار حدیث‌ جعل‌ کرده‌ است‌. سید مرتضى‌ عده این‌ افراد را زیاد مى‌داند و از میان‌ ایشان‌ ولید بن‌ یزید (خلیفه اموی‌)، حمّاد عَجرَد، حمّاد راویه‌، حماد بن‌ زِبرقان‌، عبدالله‌ بن‌ مقفع‌، عبدالکریم‌ بن‌ ابى‌ العوجا، بشّار بن‌ بُرد، مطیع‌ بن‌ ایاس‌، یحیى‌ بن‌ زیاد حارثى‌، صالح‌ بن‌ عبدالقدوس‌ ازدی‌ و على‌ بن‌ خلیل‌ شیبانى‌ را نام‌ مى‌برد. در میان‌ این‌ اشخاص‌ که‌ به‌ زندقه‌ معروف‌ هستند، کسانى‌ دیده‌ مى‌شوند که‌ دلیلى‌ بر مانوی‌ بودن‌ آنان‌ در دست‌ نیست‌، مانند ولید بن‌ یزید که‌ فقط متظاهر به‌ فسق‌ و فجور و اهانت‌ به‌ قرآن‌ بوده‌ یا حماد راویه‌ که‌ فاسق‌ و دائم‌ الخمر بوده‌ است‌.
[[سید مرتضی، علی بن حسین|سید مرتضى‌]] در این‌ فصل‌ از کسانى‌ سخن‌ به‌ میان‌ آورده‌ است‌ که‌ خود را زیر پوشش‌ دین‌ اسلام‌ نهان‌ مى‌داشتند، تا خون‌ و مال‌ خود را حفظ کنند. او این‌ اشخاص‌ را «زنادقه ملحد و کفار مشرک‌» مى‌خواند و آنان‌ را برای‌ اسلام‌ و مسلمانان‌ خطری‌ بزرگ‌ مى‌شمارد، زیرا با تظاهر به‌ اسلام‌ در نهان‌ مقاصد باطنى‌ را اجرامى‌کردند، چنانکه‌ عبدالکریم ‌بن ‌ابى‌العوجاء پس‌ از گرفتاری‌ مدعى‌ شد که‌ 4 هزار حدیث‌ جعل‌ کرده‌ است‌. سید مرتضى‌ عده این‌ افراد را زیاد مى‌داند و از میان‌ ایشان‌ ولید بن‌ یزید (خلیفه اموی‌)، حمّاد عَجرَد، حمّاد راویه‌، حماد بن‌ زِبرقان‌، عبدالله‌ بن‌ مقفع‌، عبدالکریم‌ بن‌ ابى‌ العوجا، بشّار بن‌ بُرد، مطیع‌ بن‌ ایاس‌، یحیى‌ بن‌ زیاد حارثى‌، صالح‌ بن‌ عبدالقدوس‌ ازدی‌ و على‌ بن‌ خلیل‌ شیبانى‌ را نام‌ مى‌برد. در میان‌ این‌ اشخاص‌ که‌ به‌ زندقه‌ معروف‌ هستند، کسانى‌ دیده‌ مى‌شوند که‌ دلیلى‌ بر مانوی‌ بودن‌ آنان‌ در دست‌ نیست‌، مانند ولید بن‌ یزید که‌ فقط متظاهر به‌ فسق‌ و فجور و اهانت‌ به‌ قرآن‌ بوده‌ یا حماد راویه‌ که‌ فاسق‌ و دائم‌ الخمر بوده‌ است‌.


[[علم‌الهدی، علی بن حسین|سید مرتضى‌]] از قول‌ [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] کسانى‌ را نام‌ مى‌برد که‌ «گرد هم‌ جمع‌ مى‌شدند و شراب‌ مى‌خوردند و شعر مى‌گفتند و یکدیگر را هجو مى‌کردند». وی‌ از جمله این‌ اشخاص‌ عبدالله‌ بن‌ مقفع‌ را ذکر مى‌کند. جاحظ مى‌گوید: «همه آنان‌ متهم‌ به‌ بى‌دینى‌ بودند»، اما از اینکه‌ همه ایشان‌ مانوی‌ بوده‌اند، سخنى‌ نمى‌گوید.
[[سید مرتضی، علی بن حسین|سید مرتضى‌]] از قول‌ [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] کسانى‌ را نام‌ مى‌برد که‌ «گرد هم‌ جمع‌ مى‌شدند و شراب‌ مى‌خوردند و شعر مى‌گفتند و یکدیگر را هجو مى‌کردند». وی‌ از جمله این‌ اشخاص‌ عبدالله‌ بن‌ مقفع‌ را ذکر مى‌کند. جاحظ مى‌گوید: «همه آنان‌ متهم‌ به‌ بى‌دینى‌ بودند»، اما از اینکه‌ همه ایشان‌ مانوی‌ بوده‌اند، سخنى‌ نمى‌گوید.


پس‌ به‌ طور کلى‌ مى‌توان‌ گفت‌ که‌ زندیق‌ در معنى‌ عام‌ آن‌ به‌ کسانى‌ گفته‌ مى‌شد که‌ ظاهراً به‌ دین‌ اسلام‌ علاقه‌ای‌ نداشتند، اهل‌ ادب‌ و شعر بودند، محافل‌ خاصى‌ داشتند که‌ در آن‌ از ادب‌ و فرهنگ‌ آزادانه‌ سخن‌ مى‌گفتند و شاید بعضى‌ از پارسانمایان‌ و سختیگران‌ در دین‌ را استهزا مى‌کردند.
پس‌ به‌ طور کلى‌ مى‌توان‌ گفت‌ که‌ زندیق‌ در معنى‌ عام‌ آن‌ به‌ کسانى‌ گفته‌ مى‌شد که‌ ظاهراً به‌ دین‌ اسلام‌ علاقه‌ای‌ نداشتند، اهل‌ ادب‌ و شعر بودند، محافل‌ خاصى‌ داشتند که‌ در آن‌ از ادب‌ و فرهنگ‌ آزادانه‌ سخن‌ مى‌گفتند و شاید بعضى‌ از پارسانمایان‌ و سختیگران‌ در دین‌ را استهزا مى‌کردند.


[[علم‌الهدی، علی بن حسین|سید مرتضى‌]] درباره ابن‌ مقفع‌ تمثل‌ او را به‌ دو شعر معروف‌ احوص‌ به‌ هنگام‌ عبور از کنار آتشکده زردشتیان‌ نقل‌ مى‌کند.
[[سید مرتضی، علی بن حسین|سید مرتضى‌]] درباره ابن‌ مقفع‌ تمثل‌ او را به‌ دو شعر معروف‌ احوص‌ به‌ هنگام‌ عبور از کنار آتشکده زردشتیان‌ نقل‌ مى‌کند.
این‌ تمثل‌ ابن‌ مقفع‌ در کنار آتشکده‌ مى‌تواند دلیل‌ زردشتى‌ بودن‌ او باشد، نه‌ مانویت‌ او. باز سیدمرتضى‌ از مهدی‌ خلیفه عباسى‌ سخنى‌ نقل‌ مى‌کند که‌ گویا گفته‌ بود: کتابى‌ در زندقه‌ نخوانده‌ است‌، مگر آنکه‌ اصل‌ آن‌ از ابن‌ مقفع‌ بوده‌ است‌. اگر این‌ سخن‌ درست‌ باشد، «زندقه‌» به‌ معنى‌ عام‌ آن‌ است‌، زیرا چگونه‌ مى‌توان‌ قبول‌ کرد که‌ ابن‌ مقفع‌ منشأ و منبع‌ آثار مانویت‌ بوده‌ باشد. مانند چنین‌ تألیفاتى‌ از ابن‌ مقفع‌ سراغ‌ نداریم‌، جز کتابى‌ که‌ قاسم‌ بن‌ ابراهیم‌ به‌ او نسبت‌ داده‌ است‌ و آن‌ هم‌ به‌ احتمال‌ قوی‌ مجعول‌ است‌. خود سید مرتضى‌، ابن‌ مقفع‌ را سبک‌ دین‌ خوانده‌ است‌ که‌ مى‌رساند او را مانوی‌ نمى‌دانسته‌ است‌.
این‌ تمثل‌ ابن‌ مقفع‌ در کنار آتشکده‌ مى‌تواند دلیل‌ زردشتى‌ بودن‌ او باشد، نه‌ مانویت‌ او. باز سیدمرتضى‌ از مهدی‌ خلیفه عباسى‌ سخنى‌ نقل‌ مى‌کند که‌ گویا گفته‌ بود: کتابى‌ در زندقه‌ نخوانده‌ است‌، مگر آنکه‌ اصل‌ آن‌ از ابن‌ مقفع‌ بوده‌ است‌. اگر این‌ سخن‌ درست‌ باشد، «زندقه‌» به‌ معنى‌ عام‌ آن‌ است‌، زیرا چگونه‌ مى‌توان‌ قبول‌ کرد که‌ ابن‌ مقفع‌ منشأ و منبع‌ آثار مانویت‌ بوده‌ باشد. مانند چنین‌ تألیفاتى‌ از ابن‌ مقفع‌ سراغ‌ نداریم‌، جز کتابى‌ که‌ قاسم‌ بن‌ ابراهیم‌ به‌ او نسبت‌ داده‌ است‌ و آن‌ هم‌ به‌ احتمال‌ قوی‌ مجعول‌ است‌. خود سید مرتضى‌، ابن‌ مقفع‌ را سبک‌ دین‌ خوانده‌ است‌ که‌ مى‌رساند او را مانوی‌ نمى‌دانسته‌ است‌.
بنا به‌ روایتى‌ که‌ بلاذری‌ آورده‌ است‌، ابن‌ مقفع‌ در آغاز زردشتى‌ بوده‌ و خود داوطلب‌ دخول‌ به‌ دین‌ اسلام‌ شده‌ است‌. طبق‌ این‌ روایت‌ شبى‌ که‌ فردای‌ آن‌ بنا بود تشریفات‌ گرویدن‌ او به‌ دین‌ اسلام‌ در حضور بزرگان‌ در مجلس‌ عیسى‌ بن‌ على‌ صورت‌ گیرد، به‌ هنگام‌ غذا خوردن‌ مانند زردشتیان‌ «زمزمه‌» کرد. عیسى‌ بن‌ على‌ به‌ او گفت‌: اکنون‌ که‌ اسلام‌ در دل‌ تو رخنه‌ کرده‌ است‌ و فردا مسلمان‌ خواهى‌ شد، چرا مانند زردشتیان‌ «زمزمه‌» مى‌کنى‌؟ ابن‌ مقفع‌ پاسخ‌ مى‌دهد برای‌ آنکه‌ نمى‌خواهد شبى‌ را بدون‌ تدین‌ به‌ دینى‌ به‌ سر برد. هرچند بعضى‌ از خاورشناسان‌ گفته‌اند، در این‌ سخن‌ ابن‌ مقفع‌ نوعى‌ طنز پنهان‌ است‌، ولى‌ این‌ حقیقت‌ را نمى‌توان‌ انکار کرد که‌ او پیش‌ از اسلام‌ زردشتى‌ بوده‌ است‌، نه‌ مانوی‌.
بنا به‌ روایتى‌ که‌ بلاذری‌ آورده‌ است‌، ابن‌ مقفع‌ در آغاز زردشتى‌ بوده‌ و خود داوطلب‌ دخول‌ به‌ دین‌ اسلام‌ شده‌ است‌. طبق‌ این‌ روایت‌ شبى‌ که‌ فردای‌ آن‌ بنا بود تشریفات‌ گرویدن‌ او به‌ دین‌ اسلام‌ در حضور بزرگان‌ در مجلس‌ عیسى‌ بن‌ على‌ صورت‌ گیرد، به‌ هنگام‌ غذا خوردن‌ مانند زردشتیان‌ «زمزمه‌» کرد. عیسى‌ بن‌ على‌ به‌ او گفت‌: اکنون‌ که‌ اسلام‌ در دل‌ تو رخنه‌ کرده‌ است‌ و فردا مسلمان‌ خواهى‌ شد، چرا مانند زردشتیان‌ «زمزمه‌» مى‌کنى‌؟ ابن‌ مقفع‌ پاسخ‌ مى‌دهد برای‌ آنکه‌ نمى‌خواهد شبى‌ را بدون‌ تدین‌ به‌ دینى‌ به‌ سر برد. هرچند بعضى‌ از خاورشناسان‌ گفته‌اند، در این‌ سخن‌ ابن‌ مقفع‌ نوعى‌ طنز پنهان‌ است‌، ولى‌ این‌ حقیقت‌ را نمى‌توان‌ انکار کرد که‌ او پیش‌ از اسلام‌ زردشتى‌ بوده‌ است‌، نه‌ مانوی‌.