الصناعتین؛ الكتابة و الشعر: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'جاحظ' به 'جاحظ '
جز (جایگزینی متن - 'ابن قتيبه' به 'ابن قتيبه ')
جز (جایگزینی متن - 'جاحظ' به 'جاحظ ')
خط ۷۱: خط ۷۱:
از جمله مباحثى كه در ابواب ديگر كتاب، به آن‌ها پرداخته شده است، عبارتند از: معرفت صنعت كلام و ترتيب الفاظ، كيفيت نظم كلام، الفاظ رباعى و خماسى، ترتيب الفاظ، حسن نظم، ايجاز و اطناب، وجوه حذف، سرقت شعرى و قبح اخذ، فايده تشبيه، تشبيه به غير ادات، تشبيه قبيح، تكافؤ، تجانس، مقابله، تقسيم، اشاره، مماثله، مبالغه، كنايه، تذييل، ترصيع، ايغال، استشهاد و احتجاج، تلطف و...
از جمله مباحثى كه در ابواب ديگر كتاب، به آن‌ها پرداخته شده است، عبارتند از: معرفت صنعت كلام و ترتيب الفاظ، كيفيت نظم كلام، الفاظ رباعى و خماسى، ترتيب الفاظ، حسن نظم، ايجاز و اطناب، وجوه حذف، سرقت شعرى و قبح اخذ، فايده تشبيه، تشبيه به غير ادات، تشبيه قبيح، تكافؤ، تجانس، مقابله، تقسيم، اشاره، مماثله، مبالغه، كنايه، تذييل، ترصيع، ايغال، استشهاد و احتجاج، تلطف و...


ابوهلال بيش از هر چيز به كتاب «الصناعتين» شهرت يافته است؛ زيرا اين اثر را شايد بتوان در نقطه اوج منحنى تحولى نهاد كه براى تاريخ نقد ادبى ترسيم كرده‌اند. نقد كه در سده‌هاى 1 و 2ق با احكامى چون «هو أشعر العرب» آغاز شد، در كتاب‌هاى طبقات ابن سلام و [[ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم|ابن قتيبه]]  و نحوه گزينش و طبقه‌بندى ايشان، شكلى تازه يافت. جاحظ نيز به برخى از اصول علمى آن اشاره كرد، ابن تعز در كتاب «بديع» قالب‌هاى نسبتا روشن‌تر و گسترده‌تر نقد و صنايع لفظى را عرضه كرد. ابن طباطبا در جستجوى معيارهاى شعر برآمد تا سرانجام قدامة بن جعفر تحت تأثير خطابه ارسطو و ديگر موازين منطقى و فلسفى يونانى كه در آن روزگار به عربى ترجمه مى‌شد، كوشيد معيارهاى عاطفى و ذوقى نقد را كنار نهد و موازين خشك منطقى را جاى‌گزين آن‌ها كند، اما آمدى در «الموازنة» و جرجانى در «الوساطة» باز احساس اصيل لغوى و عاطفه هنرى و همچنين مقايسه ميان داده‌هاى ادبى را به اصول منطقى قدامه ترجيح دادند. ابوهلال كه در پايان اين زنجيره قرار داشت، همه آن آثار را نيك فراگرفته بود و بخش اعظم كتاب او نقل آراء و عقايد گذشتگان است.
ابوهلال بيش از هر چيز به كتاب «الصناعتين» شهرت يافته است؛ زيرا اين اثر را شايد بتوان در نقطه اوج منحنى تحولى نهاد كه براى تاريخ نقد ادبى ترسيم كرده‌اند. نقد كه در سده‌هاى 1 و 2ق با احكامى چون «هو أشعر العرب» آغاز شد، در كتاب‌هاى طبقات ابن سلام و [[ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم|ابن قتيبه]]  و نحوه گزينش و طبقه‌بندى ايشان، شكلى تازه يافت. [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]]  نيز به برخى از اصول علمى آن اشاره كرد، ابن تعز در كتاب «بديع» قالب‌هاى نسبتا روشن‌تر و گسترده‌تر نقد و صنايع لفظى را عرضه كرد. ابن طباطبا در جستجوى معيارهاى شعر برآمد تا سرانجام قدامة بن جعفر تحت تأثير خطابه ارسطو و ديگر موازين منطقى و فلسفى يونانى كه در آن روزگار به عربى ترجمه مى‌شد، كوشيد معيارهاى عاطفى و ذوقى نقد را كنار نهد و موازين خشك منطقى را جاى‌گزين آن‌ها كند، اما آمدى در «الموازنة» و جرجانى در «الوساطة» باز احساس اصيل لغوى و عاطفه هنرى و همچنين مقايسه ميان داده‌هاى ادبى را به اصول منطقى قدامه ترجيح دادند. ابوهلال كه در پايان اين زنجيره قرار داشت، همه آن آثار را نيك فراگرفته بود و بخش اعظم كتاب او نقل آراء و عقايد گذشتگان است.


از كتاب «الصناعتين»، چنين استنباط مى‌شود كه مؤلف اندك‌اندك از نقد عاطفى و هنرى دورى گزيده و قالب‌هاى فنى صنعت را بر آن‌ها ترجيح داده است؛ ازاين‌رو، سيماى ابن معتز و حتى قدامه در كتاب او از همه آشكارتر است و نيز پرارج‌ترين اشخاص در كتاب او، صنعت‌پردازانى چون صاحب و ابوتمام هستند.
از كتاب «الصناعتين»، چنين استنباط مى‌شود كه مؤلف اندك‌اندك از نقد عاطفى و هنرى دورى گزيده و قالب‌هاى فنى صنعت را بر آن‌ها ترجيح داده است؛ ازاين‌رو، سيماى ابن معتز و حتى قدامه در كتاب او از همه آشكارتر است و نيز پرارج‌ترين اشخاص در كتاب او، صنعت‌پردازانى چون صاحب و ابوتمام هستند.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش