انوار جليه در کشف اسرار حقیقت علویه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'رده:علی بن ابی‌طالب(ع)' به 'رده:امام علی(ع)'
جز (جایگزینی متن - 'ولي' به 'ولی')
جز (جایگزینی متن - 'رده:علی بن ابی‌طالب(ع)' به 'رده:امام علی(ع)')
برچسب: واگردانی دستی
 
(۱۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۶: خط ۶:
[[زنوزی، عبدالله بن بیرمقلی باباخان]] (نویسنده)
[[زنوزی، عبدالله بن بیرمقلی باباخان]] (نویسنده)


[[آشتیانی، جلال‎‌الدین]] (مصحح)
[[آشتیانی، سید جلال‌الدین]] (مصحح)
| زبان =فارسی
| زبان =فارسی
| کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏145‎‏ ‎‏/‎‏ح‎‏7‎‏ز‎‏9‎‏
| کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏145‎‏ ‎‏/‎‏ح‎‏7‎‏ز‎‏9‎‏
خط ۲۵: خط ۲۵:
| چاپ =2
| چاپ =2
| تعداد جلد =1
| تعداد جلد =1
| کتابخانۀ دیجیتال نور =  
| کتابخانۀ دیجیتال نور =13808
| کتابخوان همراه نور =13808
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
| پس از =
| پس از =
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
 
'''انوار جليه در كشف اسرار حقيقت علويه'''، اثر [[زنوزی، عبدالله بن بیرمقلی باباخان|ملا عبدالله مدرس زنوزى]]، كتابى است در شرح حديث حقيقت، از [[کمیل بن زیاد|كميل بن زياد]]، معروف به حديث علوى كه به درخواست فتحعلى شاه قاجار تأليف شده است.
'''انوار جليه در كشف اسرار حقيقت علويه'''، اثر [[زنوزی، عبدالله بن بیرمقلی باباخان|ملا عبدالله مدرس زنوزى]]، كتابى است در شرح حديث حقيقت، از كميل بن زياد، معروف به حديث علوى كه به درخواست فتحعلى شاه قاجار تأليف شده است.
كتاب در سال 1247ق و به زبان فارسی و به نثرى منشيانه و متكلف، نوشته شده و با تصحيح [[آشتیانی، سید جلال‌الدین|سيد‌ ‎جلال‌الدين آشتيانى]] در انتشارات امير كبير به چاپ رسيده است.
كتاب در سال 1247ق و به زبان فارسی و به نثرى منشيانه و متكلف، نوشته شده و با تصحيح [[آشتیانی، جلال‎‌الدین|سيد‌‎جلال‌الدين آشتيانى]] در انتشارات امير كبير به چاپ رسيده است.


==ساختار==
==ساختار==
خط ۵۰: خط ۵۰:
به نظر نویسنده، در اينكه مراد از حقيقت چيست، اختلاف وجود داشته و نيز اينكه كميل باآنكه صاحب سرّ حضرت و از ارباب يقين بود، در زمان سؤال از حقيقت، به چه مرتبه از مراتب سبعه و به چه درجه از درجات لطائف انسانى رسيده بود كه حضرت او را مستعد از جهت مشاهده حقيقت نديدند، از مباحث مهم است.<ref>ر.ک: همان، ص30-31</ref>
به نظر نویسنده، در اينكه مراد از حقيقت چيست، اختلاف وجود داشته و نيز اينكه كميل باآنكه صاحب سرّ حضرت و از ارباب يقين بود، در زمان سؤال از حقيقت، به چه مرتبه از مراتب سبعه و به چه درجه از درجات لطائف انسانى رسيده بود كه حضرت او را مستعد از جهت مشاهده حقيقت نديدند، از مباحث مهم است.<ref>ر.ک: همان، ص30-31</ref>


به اعتقاد وى، مراد از درجات و مراتب سلوك در كلام امام و سؤال كميل، مراتب علم اليقين نمى‌باشد؛ چه، آنكه اولیاء، اصحاب خويش را به عين جمع و احديت وجود مى‌خوانند و مراتب و درجات علم اليقين مانند انوار خاص مراتب قلبيه و حجب نورانيه، حجاب اندر حجابند؛ وجود مجازى سالك، حجاب و مدركات و اوهام او حجاب اكبرند و در مقام شهود، كار به جايى مى‌رسد كه اصل وجود سالك نيز بايد فنا پذيرد؛ «زان زودتر كه عالم فانى شود خراب».<ref>همان، ص31</ref>
به اعتقاد وى، مراد از درجات و مراتب سلوك در كلام امام و سؤال كميل، مراتب علم اليقين نمى‌باشد؛ چه، آنكه اولیاء، اصحاب خويش را به عين جمع و احديت وجود مى‌خوانند و مراتب و درجات علم اليقين مانند انوار خاص مراتب قلبيه و حجب نورانيه، حجاب اندر حجابند؛ وجود مجازى سالك، حجاب و مدرک ات و اوهام او حجاب اكبرند و در مقام شهود، كار به جايى مى‌رسد كه اصل وجود سالك نيز بايد فنا پذيرد؛ «زان زودتر كه عالم فانى شود خراب».<ref>همان، ص31</ref>


نویسنده بر اين عقيده است كه در شرح اين حديث، چند مطلب بايد حل شود: يكى مسئله حقيقت است؛ چه، آنكه كميل از حقيقت سؤال كرد و گفت «ما الحقيقة». در اول امر بايد ديد كه مراد از «ما» چيست؟ ما، شارحه است يا حقيقيه؟ و ديگر آنكه مراد از سرّ در كلام او، چيست؟ آيا «نفس سرّ» از سنخ ذوات و اعيان و يا آنكه از معانى است؟ آيا «سرّ» فوق مقام روح است؟ يا آنكه سرّ فوق مقام قلب و متأخر از مقام روح است؟ يا آنكه «سرّ» همان «روح» مستخلص از تعلّقات قلبى است كه به مقام غربت رسيده باشد؟ سرّ سرّ، چيست؟ اينها مطالبى است كه بايد در شرح حديث، مفهوم و معين باشد و آيا جمله «أ و لست صاحب سرّك» را بايد حمل بر استفهام انكارى كرد و يا حمل بر حقيقت بايد شود؟.<ref>ر.ک: همان، ص31-32</ref>
نویسنده بر اين عقيده است كه در شرح اين حديث، چند مطلب بايد حل شود: يكى مسئله حقيقت است؛ چه، آنكه كميل از حقيقت سؤال كرد و گفت «ما الحقيقة». در اول امر بايد ديد كه مراد از «ما» چيست؟ ما، شارحه است يا حقيقيه؟ و ديگر آنكه مراد از سرّ در كلام او، چيست؟ آيا «نفس سرّ» از سنخ ذوات و اعيان و يا آنكه از معانى است؟ آيا «سرّ» فوق مقام روح است؟ يا آنكه سرّ فوق مقام قلب و متأخر از مقام روح است؟ يا آنكه «سرّ» همان «روح» مستخلص از تعلّقات قلبى است كه به مقام غربت رسيده باشد؟ سرّ سرّ، چيست؟ اينها مطالبى است كه بايد در شرح حديث، مفهوم و معين باشد و آيا جمله «أ و لست صاحب سرّك» را بايد حمل بر استفهام انكارى كرد و يا حمل بر حقيقت بايد شود؟.<ref>ر.ک: همان، ص31-32</ref>
خط ۶۰: خط ۶۰:
شرح اين حديث، محتاج به مطالب و مباحث زيادى است كه شارح محقق همه آن مطالب را در اين شرح تقرير فرموده‌اند و اين شرح از حيث احاطه به مراتب و درجات سلوك و از جهت بسط مطلب و نقل اقوال و تحقيق حق در جميع مراتب و مقامات سلوك از مقام طبع و نفس و عقل و روح و قلب و سرّ و خفى و اخفى نظير ندارد.<ref>همان</ref>
شرح اين حديث، محتاج به مطالب و مباحث زيادى است كه شارح محقق همه آن مطالب را در اين شرح تقرير فرموده‌اند و اين شرح از حيث احاطه به مراتب و درجات سلوك و از جهت بسط مطلب و نقل اقوال و تحقيق حق در جميع مراتب و مقامات سلوك از مقام طبع و نفس و عقل و روح و قلب و سرّ و خفى و اخفى نظير ندارد.<ref>همان</ref>


مؤلف، در مباحث عرفان و تصوف نيز وارد و بر جميع مشارب واقف و بر اصول و فروع عرفان محيط است و در مقام شرح، هيچ نكته‌اى را از ياد نبرده است؛ از جمله در مقام بيان معانى اقسام توحيد و انواع كشف و بيان معانى فناء و تقرير وجوه محتمل در كلام امام(ع)، از قبيل «هتك الستر» و «غلبة السر» و تحقيق در مسائلى از قبيل تقرير وجوه در علت تعبير از انوار سبحات، به صفات جلال و نيز تحقيق اين معنا كه زيادتى بيان در «زدني بيانا» بايد حمل بر انكشاف عناوين شود و يا آنكه مراد، انكشاف مراتب توحيد و بالاخره مقصود، كشف عينى است.<ref>همان، ص32-33</ref>
مؤلف، در مباحث عرفان و تصوف نيز وارد و بر جميع مشارب واقف و بر اصول و فروع عرفان محيط است و در مقام شرح، هيچ نكته‌اى را از ياد نبرده است؛ از جمله در مقام بيان معانى اقسام توحيد و انواع كشف و بيان معانى فناء و تقرير وجوه محتمل در كلام امام(ع)، از قبيل «هتك الستر» و «غلبة السر» و تحقيق در مسائلى از قبيل تقرير وجوه در علت تعبير از انوار سبحات، به صفات جلال و نيز تحقيق اين معنا كه زيادتى بيان در «زدنیبيانا» بايد حمل بر انكشاف عناوين شود و يا آنكه مراد، انكشاف مراتب توحيد و بالاخره مقصود، كشف عينى است.<ref>همان، ص32-33</ref>


مؤلف در مقام تقرير اقسام محو و فناء و صحو و نيز در مقام تحقيق در علّيت غلبه سرّ نسبت به پاره نمودن حجب و پرده‌هاى مانع شهود و نيز تحقيق در اين مهم كه صفت توحيد با جذب الأحديّة، چه مناسبت دارد و مراد از صفت توحيد عرفان موحد است كه همان مشاهده و ملاحظه ذات معرّا از تعين باشد و احديّت وجود به چه نحو موحد را در خود فانى مى‌نمايد و اين فنا به چه نحو موحد را فانى مى‌نمايد كه از كليه اعتبارات ساقط مى‌شود به‌نحوى كه نه صفتى بماند و نه موصوفى، مطالب ارزنده‌اى را بيان نموده است.<ref>همان، ص33</ref>
مؤلف در مقام تقرير اقسام محو و فناء و صحو و نيز در مقام تحقيق در علّيت غلبه سرّ نسبت به پاره نمودن حجب و پرده‌هاى مانع شهود و نيز تحقيق در اين مهم كه صفت توحيد با جذب الأحديّة، چه مناسبت دارد و مراد از صفت توحيد عرفان موحد است كه همان مشاهده و ملاحظه ذات معرّا از تعين باشد و احديّت وجود به چه نحو موحد را در خود فانى مى‌نمايد و اين فنا به چه نحو موحد را فانى مى‌نمايد كه از كليه اعتبارات ساقط مى‌شود به‌نحوى كه نه صفتى بماند و نه موصوفى، مطالب ارزنده‌اى را بيان نموده است.<ref>همان، ص33</ref>
خط ۷۷: خط ۷۷:
مقدمه و متن كتاب.
مقدمه و متن كتاب.


 
==وابسته‌ها==
{{وابسته‌ها}}




خط ۸۴: خط ۸۵:
[[رده:حدیث]]
[[رده:حدیث]]
[[رده: متون احادیث]]
[[رده: متون احادیث]]
[[رده:امام علی(ع)]]