تاریخ فلسفه اسلامی (نصر): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'کاشانی، عبدالرزاق' به 'عبدالرزاق کاشی، عبدالرزاق بن جلال‌الدین'
جز (جایگزینی متن - '↵↵↵\{\{کاربردهای\sدیگر\|(.*)\s\(ابهام\sزدایی\)\}\}↵↵↵' به ' {{کاربردهای دیگر|$1 (ابهام زدایی)}} ')
جز (جایگزینی متن - 'کاشانی، عبدالرزاق' به 'عبدالرزاق کاشی، عبدالرزاق بن جلال‌الدین')
 
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۳۸: خط ۳۸:
| پیش از =
| پیش از =
}}  
}}  
{{کاربردهای دیگر|تاریخ فلسفه اسلامی (ابهام زدایی)}}
{{کاربردهای دیگر|تاریخ فلسفه اسلامی (ابهام‌زدایی)}}


'''تاریخ فلسفه اسلامی'''، تألیف جمعی از نویسندگان، زیر نظر [[نصر، سید حسین|سید حسین نصر]] و [[ليمن، اليور|اولیور لیمن]]، مجموعه مقالاتی درباره فلسفه و تاریخ آن است که نویسندگان روش‌ها و نقطه نظراتِ متغایر و حتی گاه مخالف در آن ارائه می‌دهند. این اثر توسط جمعی از اساتید فلسفه به زبان فارسی ترجمه شده است.
'''تاریخ فلسفه اسلامی'''، تألیف جمعی از نویسندگان، زیر نظر [[نصر، سید حسین|سید حسین نصر]] و [[ليمن، اليور|اولیور لیمن]]، مجموعه مقالاتی درباره فلسفه و تاریخ آن است که نویسندگان روش‌ها و نقطه نظراتِ متغایر و حتی گاه مخالف در آن ارائه می‌دهند. این اثر توسط جمعی از اساتید فلسفه به زبان فارسی ترجمه شده است.
خط ۵۸: خط ۵۸:
در بخش سوم (6 بخش)، به آرای بزرگان فلسفه در مغرب اسلامی، همچون ابن میسره، ابن باجه، ابن طفیل، ابن رشد، ابن سابین و ابن خلدون نظر افکنده می‌شود<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1372/164 ر.ک: همان]</ref>.
در بخش سوم (6 بخش)، به آرای بزرگان فلسفه در مغرب اسلامی، همچون ابن میسره، ابن باجه، ابن طفیل، ابن رشد، ابن سابین و ابن خلدون نظر افکنده می‌شود<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1372/164 ر.ک: همان]</ref>.


موضوع بخش چهارم (6 فصل)، رابطه سنت عرفانی و فلسفی در جوامع اسلامی است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1372/164 ر.ک: همان، ص164-165]</ref>. [[نصر، سید حسین|پروفسور سید حسین نصر]] در مقدمه خویش بر این اثر به بررسی این پیوند و به‌ویژه سهم عظیم فلاسفه در پربار کردن میراث عرفانی اسلام و نیز به ذکر برجسته‌ترین نمایندگان این پیوند پرداخته است. به گفته [[نصر، سید حسین|دکتر نصر]] نخستین این فلاسفه عارف فارابی است. هرچند که در آثار او انعکاس افکار صوفیان به پایه ابن سینا نمی‌رسد، اما در فصوص الحكمة و نیز در رساله موسیقی نشانه‌های اعتقاد عمیق فارابی به تصوف کاملاً مشهود است. ابن سینا نیز که بیشتر به‌عنوان طبیب و فیلسوف اشتهار دارد، عمیقاً به عرفان دل‌بستگی داشت. نمط نهم از اشارات و تنبیهات او با عنوان «در مقامات عارفان» یکی از مهم‌ترین آثار موجود در دفاع از عرفان است. در سرزمین‌های غربی امپراتوری اسلامی فیلسوفان عارفی چون [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]]، [[ابن باجه، محمد بن یحیی|ابن باجه]] و [[ابن طفیل، محمد بن عبدالملک|ابن طفیل]] و در قلمرو شرقی این امپراتوری چهره‌های درخشانی چون [[سهروردی، یحیی بن حبش|شیخ شهاب‌الدین سهروردی]] که در او فلسفه عمیقاً با عرفان پیوندیافته و نیز متفکرانی چون [[شهرزوری، محمد بن محمود|محمد شهرزوری]]، قطب‌الدین شیرازی، ابن ترکه اصفهانی، [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصیر طوسی]]، افضل‌الدین کاشانی، جلال‌الدین دوانی و بعدها [[میرداماد، سید محمدباقر بن محمد|میرداماد]] و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]]، [[کاشانی، عبدالرزاق|عبدالرزاق کاشانی]] و [[فیض کاشانی، محمد بن شاه‌مرتضی|ملا محسن فیض کاشانی]] نمایندگان برجسته پیوند میان فلسفه و عرفانند. این ارتباط در قرن حاضر نیز در وجود فلاسفه عارفی چون [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبائی]]، سید کاظم عصار، میرزا مهدی آشتیانی و مهدی الهی قمشه‌ای و نیز خود [[نصر، سید حسین|سید حسین نصر]] به‌خوبی متبلور است. این روند نه فقط در ایران، بلکه در شبه‌قاره هند، دنیای عرب و امپراتوری عثمانی نیز کاملاً قابل‌رؤیت است. زندگی کوتاه، اما پربار عین‌القضات همدانی (492-525ق) موضوع مقاله‌ای است که توسط دکتر حمید دباشی به این مجموعه ارائه شده است و اطلاعات جدید و جالبی درباره این متفکر شهید به دست می‌دهد<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/18472/318 ر.ک: فغفوری، محمد، ص318]</ref>.
موضوع بخش چهارم (6 فصل)، رابطه سنت عرفانی و فلسفی در جوامع اسلامی است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1372/164 ر.ک: همان، ص164-165]</ref>. [[نصر، سید حسین|پروفسور سید حسین نصر]] در مقدمه خویش بر این اثر به بررسی این پیوند و به‌ویژه سهم عظیم فلاسفه در پربار کردن میراث عرفانی اسلام و نیز به ذکر برجسته‌ترین نمایندگان این پیوند پرداخته است. به گفته [[نصر، سید حسین|دکتر نصر]] نخستین این فلاسفه عارف فارابی است. هرچند که در آثار او انعکاس افکار صوفیان به پایه ابن سینا نمی‌رسد، اما در فصوص الحكمة و نیز در رساله موسیقی نشانه‌های اعتقاد عمیق فارابی به تصوف کاملاً مشهود است. ابن سینا نیز که بیشتر به‌عنوان طبیب و فیلسوف اشتهار دارد، عمیقاً به عرفان دل‌بستگی داشت. نمط نهم از اشارات و تنبیهات او با عنوان «در مقامات عارفان» یکی از مهم‌ترین آثار موجود در دفاع از عرفان است. در سرزمین‌های غربی امپراتوری اسلامی فیلسوفان عارفی چون [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]]، [[ابن باجه، محمد بن یحیی|ابن باجه]] و [[ابن طفیل، محمد بن عبدالملک|ابن طفیل]] و در قلمرو شرقی این امپراتوری چهره‌های درخشانی چون [[سهروردی، یحیی بن حبش|شیخ شهاب‌الدین سهروردی]] که در او فلسفه عمیقاً با عرفان پیوندیافته و نیز متفکرانی چون [[شهرزوری، محمد بن محمود|محمد شهرزوری]]، قطب‌الدین شیرازی، ابن ترکه اصفهانی، [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصیر طوسی]]، افضل‌الدین کاشانی، جلال‌الدین دوانی و بعدها [[میرداماد، سید محمدباقر بن محمد|میرداماد]] و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]]، [[عبدالرزاق کاشی، عبدالرزاق بن جلال‌الدین|عبدالرزاق کاشانی]] و [[فیض کاشانی، محمد بن شاه‌مرتضی|ملا محسن فیض کاشانی]] نمایندگان برجسته پیوند میان فلسفه و عرفانند. این ارتباط در قرن حاضر نیز در وجود فلاسفه عارفی چون [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبائی]]، سید کاظم عصار، میرزا مهدی آشتیانی و مهدی الهی قمشه‌ای و نیز خود [[نصر، سید حسین|سید حسین نصر]] به‌خوبی متبلور است. این روند نه فقط در ایران، بلکه در شبه‌قاره هند، دنیای عرب و امپراتوری عثمانی نیز کاملاً قابل‌رؤیت است. زندگی کوتاه، اما پربار عین‌القضات همدانی (492-525ق) موضوع مقاله‌ای است که توسط دکتر حمید دباشی به این مجموعه ارائه شده است و اطلاعات جدید و جالبی درباره این متفکر شهید به دست می‌دهد<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/18472/318 ر.ک: فغفوری، محمد، ص318]</ref>.


در این مجموعه و بخش از دکتر [[چیتیک، ویلیام سی|ویلیام چیتیک]] دو مقاله می‌خوانیم که در آن‌ها به ترسیم چهره [[ابن عربی، محمد بن علی|شیخ اکبر]] ([[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]]) به‌عنوان یک فیلسوف پرداخته است. به گفته چیتیک اینکه بتوان ابن عربی را فیلسوف خواند یا خیر دقیقاً به تعریف مفهوم فلسفه بستگی دارد. اگر از فلسفه مراد مکتب فلسفی خاصی باشد در آن صورت نمی‌توان [[ابن عربی، محمد بن علی|شیخ اکبر]] را فیلسوف دانست، اما اگر مراد معنی وسیع و عقلی فلسفه باشد در آن صورت ابن العربی فیلسوفی کامل است. با این تعریف نویسنده به بررسی نظریات فلسفی [[ابن عربی، محمد بن علی|شیخ محی‌الدین]] می‌پردازد و نتیجه می‌گیرد که بنیاد تفکر فلسفی ابن العربی را باید نه در سنت فلسفی یونان، بلکه در کشف و شهود جستجو نمود. [[چیتیک، ویلیام سی|چیتیک]] سه زمینه اساسی میراث ابن عربی، یعنی نظریه وحدت وجود، عالم خیال و بالاخره انسان کامل را نیز به‌اختصار برمی‌رسد.
در این مجموعه و بخش از دکتر [[چیتیک، ویلیام سی|ویلیام چیتیک]] دو مقاله می‌خوانیم که در آن‌ها به ترسیم چهره [[ابن عربی، محمد بن علی|شیخ اکبر]] ([[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]]) به‌عنوان یک فیلسوف پرداخته است. به گفته چیتیک اینکه بتوان ابن عربی را فیلسوف خواند یا خیر دقیقاً به تعریف مفهوم فلسفه بستگی دارد. اگر از فلسفه مراد مکتب فلسفی خاصی باشد در آن صورت نمی‌توان [[ابن عربی، محمد بن علی|شیخ اکبر]] را فیلسوف دانست، اما اگر مراد معنی وسیع و عقلی فلسفه باشد در آن صورت ابن العربی فیلسوفی کامل است. با این تعریف نویسنده به بررسی نظریات فلسفی [[ابن عربی، محمد بن علی|شیخ محی‌الدین]] می‌پردازد و نتیجه می‌گیرد که بنیاد تفکر فلسفی ابن العربی را باید نه در سنت فلسفی یونان، بلکه در کشف و شهود جستجو نمود. [[چیتیک، ویلیام سی|چیتیک]] سه زمینه اساسی میراث ابن عربی، یعنی نظریه وحدت وجود، عالم خیال و بالاخره انسان کامل را نیز به‌اختصار برمی‌رسد.


مقاله دوم چیتیک به میراث [[ابن عربی، محمد بن علی|شیخ اکبر]] اختصاص دارد که توسط شاگردان او و به‌طور عمده [[صدرالدین قونوی، محمد بن اسحاق|صدرالدین قونوی]]، عفیف‌الدین تلسمانی، سعد‎الدین فرغانی و [[عراقی، ابراهیم بن بزرگمهر|فخر‎الدین عراقی]] تدوین گردید یا ادامه یافت. این متفکران به‌ویژه نقش مهمی در معرفی آثار و افکار [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن العربی]] به دنیای فارسی‌زبانان روز ایفا کردند. از شخصیت‌های علمی دیگری که در این زمینه فعالیت داشتند، دکتر چیتیک از سعد‌الدین حمویه، [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|عزیز‌الدین نسفی]]، اوحد‌الدین بیلانی شیرازی، شیخ محب‌الله مبارز و [[کاشانی، عبدالرزاق|عبدالرزاق کاشانی]] نام می‌برد. با فعالیت‌های اینان و تفاسیری که بر آثار شیخ اکبر به‌ویژه بر فصوص الحكم نگاشتند، ابن العربی به قلمرو شرقی امپراتوری اسلامی و نیز به شبه‌قاره هند معرفی شد. درنتیجه کمتر متفکری را در این قلمرو بعد از [[صدرالدین قونوی، محمد بن اسحاق|صدرالدین قونوی]] می‌توان یافت که به‌نحوی از انحا از افکار شیخ اکبر متأثر نشده باشد. بااین‌حال چیتیک هشدار می‌دهد که در اطلاق عنوان «مکتب» به میراث ابن العربی باید دقت و احتیاط به خرج داد؛ زیرا وی طریقت یا مذهب خاصی تأسیس نکرد، تشکیلات صوفیانه نداشت و هیچ‌یک از طرق مهم تصوف از او به‌عنوان شیخ خود یاد نمی‌کند. آنچه به‌عنوان «مکتب» ابن العربی شهرت یافته، در واقع پرورده شاگردان شیخ است که بعد از وفات او مدون گردید<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/18472/320 ر.ک: همان، ص320-321]</ref>.
مقاله دوم چیتیک به میراث [[ابن عربی، محمد بن علی|شیخ اکبر]] اختصاص دارد که توسط شاگردان او و به‌طور عمده [[صدرالدین قونوی، محمد بن اسحاق|صدرالدین قونوی]]، عفیف‌الدین تلسمانی، سعد‎الدین فرغانی و [[عراقی، ابراهیم بن بزرگمهر|فخر‎الدین عراقی]] تدوین گردید یا ادامه یافت. این متفکران به‌ویژه نقش مهمی در معرفی آثار و افکار [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن العربی]] به دنیای فارسی‌زبانان روز ایفا کردند. از شخصیت‌های علمی دیگری که در این زمینه فعالیت داشتند، دکتر چیتیک از سعد‌الدین حمویه، [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|عزیز‌الدین نسفی]]، اوحد‌الدین بیلانی شیرازی، شیخ محب‌الله مبارز و [[عبدالرزاق کاشی، عبدالرزاق بن جلال‌الدین|عبدالرزاق کاشانی]] نام می‌برد. با فعالیت‌های اینان و تفاسیری که بر آثار شیخ اکبر به‌ویژه بر فصوص الحكم نگاشتند، ابن العربی به قلمرو شرقی امپراتوری اسلامی و نیز به شبه‌قاره هند معرفی شد. درنتیجه کمتر متفکری را در این قلمرو بعد از [[صدرالدین قونوی، محمد بن اسحاق|صدرالدین قونوی]] می‌توان یافت که به‌نحوی از انحا از افکار شیخ اکبر متأثر نشده باشد. بااین‌حال چیتیک هشدار می‌دهد که در اطلاق عنوان «مکتب» به میراث ابن العربی باید دقت و احتیاط به خرج داد؛ زیرا وی طریقت یا مذهب خاصی تأسیس نکرد، تشکیلات صوفیانه نداشت و هیچ‌یک از طرق مهم تصوف از او به‌عنوان شیخ خود یاد نمی‌کند. آنچه به‌عنوان «مکتب» ابن العربی شهرت یافته، در واقع پرورده شاگردان شیخ است که بعد از وفات او مدون گردید<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/18472/320 ر.ک: همان، ص320-321]</ref>.


در بخش پنجم (6 فصل) سخن درباره فلسفه اسلامی در دوره‌های متأخر است، مشتمل بر مباحثی مانند «[[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصیرالدین]] فیلسوف وزیر و جو فکری زمانه وی»، «از طوسی تا مکتب اصفهان»، «[[میرداماد، سید محمدباقر بن محمد|میرداماد]] و بنیان‌گذاریِ مکتب اصفهان»، «زندگی و آثار [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]]»، «تعالیم ملاصدرا» و «[[شاه‌ولی‌الله، احمد بن عبدالرحیم|شاه ولی‌الله دهلوی]]»<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1372/165 ر.ک: سوزنچی، حسین، ص165]</ref>.
در بخش پنجم (6 فصل) سخن درباره فلسفه اسلامی در دوره‌های متأخر است، مشتمل بر مباحثی مانند «[[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصیرالدین]] فیلسوف وزیر و جو فکری زمانه وی»، «از طوسی تا مکتب اصفهان»، «[[میرداماد، سید محمدباقر بن محمد|میرداماد]] و بنیان‌گذاریِ مکتب اصفهان»، «زندگی و آثار [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]]»، «تعالیم ملاصدرا» و «[[شاه‌ولی‌الله، احمد بن عبدالرحیم|شاه ولی‌الله دهلوی]]»<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1372/165 ر.ک: سوزنچی، حسین، ص165]</ref>.
خط ۷۲: خط ۷۲:
یکی از مقالات این بخش مقاله‌ای از هانس دایبر است. از بخش‌های جالب مقاله دایبر (در مقاله پنجاهم) بررسی تقسیمات طبقاتی جامعه از دیدگاه متفکرین اسلامی است. به گفته وی ابوحاتم رازی جامعه را به «عالمان» و «متعلمان» و درنتیجه به رهبران و پیروان تقسیم‌بندی می‌کند. بنا به تفاوت ظرفیت شعور و علم در میان افراد جامعه، هر جامعه‌ای نیاز به رهبری دارد و افراد جامعه ملزم به اطاعت از رهبرند. پیامبر(ص) ‌رهبر عالی جامعه اسلامی است، اما در غیاب وی جامعه باید از عالمان دین که مجری اوامر او هستند اطاعت کند. هرکس از اطاعت اوامر پیامبر سر باز زند جاهل است. جاهلان تشنه قدرت و تنعمات دنیوی‌اند، دنیا را بر دین ترجیح می‌دهند و این تمایلات منشأ جنگ است.
یکی از مقالات این بخش مقاله‌ای از هانس دایبر است. از بخش‌های جالب مقاله دایبر (در مقاله پنجاهم) بررسی تقسیمات طبقاتی جامعه از دیدگاه متفکرین اسلامی است. به گفته وی ابوحاتم رازی جامعه را به «عالمان» و «متعلمان» و درنتیجه به رهبران و پیروان تقسیم‌بندی می‌کند. بنا به تفاوت ظرفیت شعور و علم در میان افراد جامعه، هر جامعه‌ای نیاز به رهبری دارد و افراد جامعه ملزم به اطاعت از رهبرند. پیامبر(ص) ‌رهبر عالی جامعه اسلامی است، اما در غیاب وی جامعه باید از عالمان دین که مجری اوامر او هستند اطاعت کند. هرکس از اطاعت اوامر پیامبر سر باز زند جاهل است. جاهلان تشنه قدرت و تنعمات دنیوی‌اند، دنیا را بر دین ترجیح می‌دهند و این تمایلات منشأ جنگ است.


اخوان الصفا نیز بر اساس همین معیار جامعه را به «خواص» و «عوام» و طبقه بینابین این دو، یعنی «متوسطون» تقسیم می‌کنند، اما ازآنجاکه عقل و شعور ابنای بشر همه یکسان نیست، اخوان الصفا هفت طبقه اجتماعی را بر اساس نوع فعالیت اقتصادی نیز مشخص ساخته‌اند. این طبقات عبارتند از: صنعتگران، تجار، مهندسان، حاکمان، خدمتکاران، بیکاران و بالاخره عالمان دین. پس از ذکر جزئیات این طبقه‌بندی و نیز بررسی نظریات متفکرانی چون [[مسکویه، احمد بن محمد|ابن مسکویه]]، [[ابن طفیل، محمد بن عبدالملک|ابن طفیل]]، [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن ‌سینا]] و بالاخره [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن خلدون]]، دایبر چنین نتیجه می‌گیرد که مهم‌ترین ویژگی فلسفه سیاسی اسلامی عام و جهان‌شمول بودن آن است. به این معنی که پیام پیامبر که فلسفه‌ای برای سعادت جامعه انسانی و اصلاح بشر است، در قالب قوانین سیاسی قادر است به حل‌وفصل امور و مصالح دنیوی جوامع انسانی و در قالب معنوی و مذهبی به مصالح آخرت آنان بپردازد. صحنه عمل اجتماعی هماهنگی میان این دو وجه را میسر می‌سازد. این مقاله با بهره‌گیری از منابع فارسی یا غیر عربی و به‌ویژه آثار متفکران ایرانی همچون [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصیر طوسی]] و [[نظام‌الملک، حسن بن علی|نظام‌الملک]] که هم نظریه‌پرداز بودند و هم در عرصه سیاست فعال، می‌توانست بسیار غنی‌تر از اینکه هست باشد<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/18472/322 ر.ک: فغفوری، محمد، ص322-323]</ref>.
اخوان الصفا نیز بر اساس همین معیار جامعه را به «خواص» و «عوام» و طبقه بینابین این دو، یعنی «متوسطون» تقسیم می‌کنند، اما ازآنجاکه عقل و شعور ابنای بشر همه یکسان نیست، اخوان الصفا هفت طبقه اجتماعی را بر اساس نوع فعالیت اقتصادی نیز مشخص ساخته‌اند. این طبقات عبارتند از: صنعتگران، تجار، مهندسان، حاکمان، خدمتکاران، بیکاران و بالاخره عالمان دین. پس از ذکر جزئیات این طبقه‌بندی و نیز بررسی نظریات متفکرانی چون [[مسکویه، احمد بن محمد|ابن مسکویه]]، [[ابن طفیل، محمد بن عبدالملک|ابن طفیل]]، [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن ‌سینا]] و بالاخره [[ابن خلدون، عبدالرحمن‌ بن‌ محمد|ابن خلدون]]، دایبر چنین نتیجه می‌گیرد که مهم‌ترین ویژگی فلسفه سیاسی اسلامی عام و جهان‌شمول بودن آن است. به این معنی که پیام پیامبر که فلسفه‌ای برای سعادت جامعه انسانی و اصلاح بشر است، در قالب قوانین سیاسی قادر است به حل‌وفصل امور و مصالح دنیوی جوامع انسانی و در قالب معنوی و مذهبی به مصالح آخرت آنان بپردازد. صحنه عمل اجتماعی هماهنگی میان این دو وجه را میسر می‌سازد. این مقاله با بهره‌گیری از منابع فارسی یا غیر عربی و به‌ویژه آثار متفکران ایرانی همچون [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصیر طوسی]] و [[نظام‌الملک، حسن بن علی|نظام‌الملک]] که هم نظریه‌پرداز بودند و هم در عرصه سیاست فعال، می‌توانست بسیار غنی‌تر از اینکه هست باشد<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/18472/322 ر.ک: فغفوری، محمد، ص322-323]</ref>.


بخش هشتم (3 فصل) به مباحثی پیرامون تبادل فرهنگی بین عالم اسلامی و غرب مربوط می‌شود و شامل فصولی است راجع به اروپای یهودی و مسیحیِ قرون ‌وسطی (که به ترجمه آثار فلسفیِ مسلمانان و یهودیانِ عرب روی آوردند)، فلسفه جدید غرب و پژوهشی موردی در ساحت شعر<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1372/165 ر.ک: سوزنچی، حسین، ص165]</ref>.
بخش هشتم (3 فصل) به مباحثی پیرامون تبادل فرهنگی بین عالم اسلامی و غرب مربوط می‌شود و شامل فصولی است راجع به اروپای یهودی و مسیحیِ قرون ‌وسطی (که به ترجمه آثار فلسفیِ مسلمانان و یهودیانِ عرب روی آوردند)، فلسفه جدید غرب و پژوهشی موردی در ساحت شعر<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1372/165 ر.ک: سوزنچی، حسین، ص165]</ref>.