پرش به محتوا

رساله سعدیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۴ اکتبر ۲۰۲۴
جز
جایگزینی متن - 'کاشانی، عبدالرزاق' به 'عبدالرزاق کاشی، عبدالرزاق بن جلال‌الدین'
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'کاشانی، عبدالرزاق' به 'عبدالرزاق کاشی، عبدالرزاق بن جلال‌الدین')
 
(۳۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۳: خط ۳:
| عنوان =رساله سعدیه
| عنوان =رساله سعدیه
| پدیدآوران =  
| پدیدآوران =  
[[حلی، حسن بن یوسف]](نويسنده)
[[حلی، حسن بن یوسف]](نویسنده)
   
   
[[واعظ استرآبادی، سلطان‌حسین]](مترجم)
[[واعظ استرآبادی، سلطان‌حسین]](مترجم)
خط ۱۸: خط ۱۸:
عبادات شيعه
عبادات شيعه


فقه جعفري - قرن 8ق.  
فقه جعفری - قرن 8ق.  


کلام شيعه اماميه  
کلام شيعه اماميه  
| ناشر =  
| ناشر =  
انجمن آثار و مفاخر فرهنگي
انجمن آثار و مفاخر فرهنگی
| مکان نشر =ايران - تهران
| مکان نشر =ايران - تهران
| سال نشر = |مجلد1: 1382ش ,  
| سال نشر = |مجلد1: 1382ش ,  
خط ۳۰: خط ۳۰:
| شابک =964-7874-13-8
| شابک =964-7874-13-8
| تعداد جلد =1
| تعداد جلد =1
| کتابخانۀ دیجیتال نور =31814
| کتابخانۀ دیجیتال نور =14939
| کتابخوان همراه نور =14939
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
| پس از =
| پس از =
خط ۴۱: خط ۴۲:


==پیشگفتار مهدی محقق==
==پیشگفتار مهدی محقق==
[[محقق، مهدی|مهدی محقق]] در این پیشگفتار به بررسی تاریخچه فلسفه در جهان اسلام پرداخته است. ایشان در این‎باره می‎گوید: مسلمانان در قرون اولیه، همه دروازه‎های علم و دانش را بر روی خود باز کردند و آثار ملل مختلف را از زبان‎های یونانی، سریانی، پهلوی و هندی به زبان عربی ترجمه کردند. کتاب‎های مهم ارسطو، همچون الطبيعة و الحيوان و اخلاق نیکوماخس و همچنین کتاب‎های افلاطون، همچون جهموریت و طیماوس و نوامیس و کتاب‎های دیگر به زبان عربی ترجمه شد<ref>پیشگفتار، صفحه پانزده</ref>.
[[محقق، مهدی|مهدی محقق]] در این پیشگفتار به بررسی تاریخچه فلسفه در جهان اسلام پرداخته است. ایشان در این‌باره می‌گوید: مسلمانان در قرون اولیه، همه دروازه‌های علم و دانش را بر روی خود باز کردند و آثار ملل مختلف را از زبان‌های یونانی، سریانی، پهلوی و هندی به زبان عربی ترجمه کردند. کتاب‌های مهم ارسطو، همچون الطبيعة و الحيوان و اخلاق نیکوماخس و همچنین کتاب‌های افلاطون، همچون جهموریت و طیماوس و نوامیس و کتاب‌های دیگر به زبان عربی ترجمه شد<ref>پیشگفتار، صفحه پانزده</ref>.


فلسفه در قرون نخستین از قداست و شرافت خاصی برخوردار بود و با طب، عدیل و همگام پیش می‎رفت. فلاسفه خود اطبا بودند و طبیبان هم فیلسوف. تا بدانجا که فلسفه را طب روح و طب را فلسفه بدن بشمار آورده‎اند. ابن ‎سینا کتاب پزشکی خود را با نام متناسب با فلسفه، یعنی «قانون» و کتاب فلسفی خود را با نام متناسب با طب، «شفا» نامید<ref>همان، صفحه هفده</ref>.
فلسفه در قرون نخستین از قداست و شرافت خاصی برخوردار بود و با طب، عدیل و همگام پیش می‌رفت. فلاسفه خود اطبا بودند و طبیبان هم فیلسوف. تا بدانجا که فلسفه را طب روح و طب را فلسفه بدن بشمار آورده‌اند. ابن ‎سینا کتاب پزشکی خود را با نام متناسب با فلسفه، یعنی «قانون» و کتاب فلسفی خود را با نام متناسب با طب، «شفا» نامید<ref>همان، صفحه هفده</ref>.


ایشان در ادامه این سیر به مخالفان فلسفه اشاره می‎کنند؛ کسانی چون غزالی که با تألیف کتاب تهافت الفلاسفة، سعی در تکفیر فیلسوفان داشت<ref>ر.ک: همان، صفحه هجده</ref>. نویسنده در این‎باره می‎گوید: مخالفان فلسفه برای محکوم کردن اندیشه‎های فلسفی به هر وسیله‎ای متوسل می‎شدند؛ گاه بر تعبیرات و تفسیرات فلاسفه خرده می‎گرفتند و می‎گفتند: مثلاً فلاسفه از تعبیرات قرآنی معانی‎ای را اراده می‎کنند که مقصود و مراد صاحب وحی نبوده است..<ref>همان، صفحه نوزده</ref> و این نکوهش به آنجا کشید که می‎گفتند: واژه فلسفه، مرکب از «فل» به معنای کندی و «سفه» به معنای نادانی است.<ref>ر.ک: همان</ref>. دانشمندان اهل سنت و جماعت، فلسفه یونان را مقابل با قرآن قرار دادند و کتاب‎هایی در این‎باره نوشتند<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست</ref>. در این میان بسیاری از دانشمندان کوشیدند تا این شکاف میان دین و فلسفه را از بین ببرند، ولی موفق نشدند؛ از جمله آنان ناصرخسرو قبادیانی بود که کتاب «جامع الحكمتين» را نگاشت تا میان دو حکمت، یعنی حکمت شرعیه و حکمت عقلیه آشتی دهد... در غرب جهان اسلام نیز ابن رشد اندلسی کوشید... ولی او هم در این راه توفیقی به دست نیاورد<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست و بیست‎ویک</ref>.
ایشان در ادامه این سیر به مخالفان فلسفه اشاره می‌کنند؛ کسانی چون غزالی که با تألیف کتاب تهافت الفلاسفة، سعی در تکفیر فیلسوفان داشت<ref>ر.ک: همان، صفحه هجده</ref>. نویسنده در این‌باره می‌گوید: مخالفان فلسفه برای محکوم کردن اندیشه‌های فلسفی به هر وسیله‌ای متوسل می‌شدند؛ گاه بر تعبیرات و تفسیرات فلاسفه خرده می‌گرفتند و می‌گفتند: مثلاً فلاسفه از تعبیرات قرآنی معانی‌ای را اراده می‌کنند که مقصود و مراد صاحب وحی نبوده است..<ref>همان، صفحه نوزده</ref> و این نکوهش به آنجا کشید که می‌گفتند: واژه فلسفه، مرکب از «فل» به معنای کندی و «سفه» به معنای نادانی است.<ref>ر.ک: همان</ref>. دانشمندان اهل سنت و جماعت، فلسفه یونان را مقابل با قرآن قرار دادند و کتاب‌هایی در این‌باره نوشتند<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست</ref>. در این میان بسیاری از دانشمندان کوشیدند تا این شکاف میان دین و فلسفه را از بین ببرند، ولی موفق نشدند؛ از جمله آنان ناصرخسرو قبادیانی بود که کتاب «جامع الحكمتين» را نگاشت تا میان دو حکمت، یعنی حکمت شرعیه و حکمت عقلیه آشتی دهد... در غرب جهان اسلام نیز ابن رشد اندلسی کوشید... ولی او هم در این راه توفیقی به دست نیاورد<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست و بیست‌ویک</ref>.


دانشمندان شیعی ایران برای رفع این نفرت و زدودن این زنگ از چهره فلسفه یونان سعی وافری نمودند که از جمله می‎توان از علامه طباطبایی، سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، شیخ محمدتقی آملی و امام خمینی(ره) نام برد. اینان وارث علم گذشتگان خود بودند؛ همان گذشتگانی که ابتکار تطهیر فلسفه و تحبیب فلاسفه را عهده‎دار گردیدند که از میان آنان می‎توان از میرداماد، ملاصدرا، فیض کاشانی، عبدالرزاق لاهیجی و ملا هادی سبزواری نام برد. این فیلسوفان کلمه «فلسفه» را به کلمه «حکمت» تبدیل کردند که هم نفرت یونانی بودن از آن کنار زده گردد و هم تعبیر قرآنی که مورد احترام هر مسلمانی است برای آن علم به‎کار برده شود<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست‎ودو</ref>. اینان برای هر فیلسوفی یک منبع الهی را جستجو کردند و علم حکما را به علم انبیا متصل نمودند و کوشیدند تا برای مطالب فلسفی و عقلی از قرآن، سنت نبوی، نهج‎ البلاغه، صحیفه سجادیه و سخنان ائمه اطهار استشهاد نمایند<ref>ر.ک: همان صفحه بیست‎وسه</ref>. لازم به ذکر است که توجه حکمای متأخر مانند نراقی به متقدمان، به معنی آن نیست که اینان خو را دست‎بسته تسلیم آنان می‎کردند و یا گفته آنان را تکرار می‎نمودند، بلکه گفتار گذشتگان را منبع و اصل اندیشه خود قرار می‎دادند و جای‎جای، بر افکار آنان خرده می‎گرفتند<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست‎وپنج</ref>.
دانشمندان شیعی ایران برای رفع این نفرت و زدودن این زنگ از چهره فلسفه یونان سعی وافری نمودند که از جمله می‌توان از علامه طباطبایی، سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، شیخ محمدتقی آملی و امام خمینی(ره) نام برد. اینان وارث علم گذشتگان خود بودند؛ همان گذشتگانی که ابتکار تطهیر فلسفه و تحبیب فلاسفه را عهده‌دار گردیدند که از میان آنان می‌توان از میرداماد، ملاصدرا، فیض عبدالرزاق کاشی، عبدالرزاق بن جلال‌الدین لاهیجی و ملا هادی سبزواری نام برد. این فیلسوفان کلمه «فلسفه» را به کلمه «حکمت» تبدیل کردند که هم نفرت یونانی بودن از آن کنار زده گردد و هم تعبیر قرآنی که مورد احترام هر مسلمانی است برای آن علم به‌کار برده شود<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست‌ودو</ref>. اینان برای هر فیلسوفی یک منبع الهی را جستجو کردند و علم حکما را به علم انبیا متصل نمودند و کوشیدند تا برای مطالب فلسفی و عقلی از قرآن، سنت نبوی، نهج‌البلاغه، صحیفه سجادیه و سخنان ائمه اطهار استشهاد نمایند<ref>ر.ک: همان صفحه بیست‌وسه</ref>. لازم به ذکر است که توجه حکمای متأخر مانند نراقی به متقدمان، به معنی آن نیست که اینان خو را دست‌بسته تسلیم آنان می‌کردند و یا گفته آنان را تکرار می‌نمودند، بلکه گفتار گذشتگان را منبع و اصل اندیشه خود قرار می‌دادند و جای‌جای، بر افکار آنان خرده می‌گرفتند<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست‌وپنج</ref>.


[[محقق، مهدی|مهدی محقق]] - ‎که خود رئیس همایش بین‎المللی قرطبه و اصفهان را عهده‎دار بوده - ‎در ادامه درباره هدف و انگیزه این همایش سخن به میان می‎آورد و کتب و آثاری را که به این مناسبت منتشر شده است، نام می‎برد<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست‎وهفت - سی</ref>.
[[محقق، مهدی|مهدی محقق]] - ‎که خود رئیس همایش بین‌المللی قرطبه و اصفهان را عهده‌دار بوده - ‎در ادامه درباره هدف و انگیزه این همایش سخن به میان می‌آورد و کتب و آثاری را که به این مناسبت منتشر شده است، نام می‌برد<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست‌وهفت - سی</ref>.


==روش مترجم==
==روش مترجم==
روش مترجم در این اثر چنین است که ابتدا بخشی از متن کتاب «الرسالة السعدية» را آورده و ترجمه را بلافاصله در ذیل آن قید نموده است. همان ‎طور که می‎دانیم مترجم کتاب، [[واعظ استرآبادی، سلطان‌حسین|سلطان حسین استرآبادی]] (994-1094ق) از عالمان قرن یازدهم هجری است؛ پس ادبیات این نوشتار، مربوط به آن زمان است و نیز از آنجا که ترجمه وی، تحت‎اللفظی است، چندان روان و ساده نیست.
روش مترجم در این اثر چنین است که ابتدا بخشی از متن کتاب «الرسالة السعدية» را آورده و ترجمه را بلافاصله در ذیل آن قید نموده است. همان ‎طور که می‌دانیم مترجم کتاب، [[واعظ استرآبادی، سلطان‌حسین|سلطان حسین استرآبادی]] (994-1094ق) از عالمان قرن یازدهم هجری است؛ پس ادبیات این نوشتار، مربوط به آن زمان است و نیز از آنجا که ترجمه وی، تحت‌اللفظی است، چندان روان و ساده نیست.


[[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلی]]، در «البحث الخامس» می‎نویسد: «الثاني: أن أفعالنا تقع بحسب قصورنا و دواعينا و تنتفي بحسب كراهتنا و صوارفنا؛ فإنا إذا أردنا بالحركة يمنة أوجدناها كذلك، لا يسرة و إذا أردنا الصعود وقع، لا النزول و إذا أردنا الأکل وقع، لا الشرب و هذا الحكم كله ضروري و لو كانت الأفعال صادرة من الله لم يكن كذلك؛ بل جاز أن يقع و إن كرهناها و أن لا يقع و إن أردناها».
[[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلی]]، در «البحث الخامس» می‌نویسد: «الثاني: أن أفعالنا تقع بحسب قصورنا و دواعينا و تنتفي بحسب كراهتنا و صوارفنا؛ فإنا إذا أردنا بالحركة يمنة أوجدناها كذلك، لا يسرة و إذا أردنا الصعود وقع، لا النزول و إذا أردنا الأکل وقع، لا الشرب و هذا الحكم كله ضروري و لو كانت الأفعال صادرة من الله لم يكن كذلك؛ بل جاز أن يقع و إن كرهناها و أن لا يقع و إن أردناها».


مترجم این متن را چنین ترجمه نموده است: «دوم: از وجوهات مذهب حق آنکه افعال ما واقع می‎شود به‎حسب قصدها و داعیه‎های ما و منتفی می‎گردد به‎حسب کراهت‎ها و موانع ما.
مترجم این متن را چنین ترجمه نموده است: «دوم: از وجوهات مذهب حق آنکه افعال ما واقع می‌شود به‌حسب قصدها و داعیه‌های ما و منتفی می‌گردد به‌حسب کراهت‎ها و موانع ما.
به تحقیق که چون اراده کنیم ما به حرکت جانب راست، به ‎قصد و اراده خود، می‎یابیم خود را به ‎جانب راست، نه به ‎جانب چپ و هرگاه اراده کنیم به بالا، واقع می‎شود، نه به زیر آمدن و هرگاه که اراده کنیم خوردن نان، واقع می‎شود، نه آشامیدن آب و همه این حکم، معلوم است نزد عقلا. اگر این افعال از جانب خدای می‎بود، این‎چنین نمی‎بود که واقع شود این افعال، بلکه جایز بود که عکس اراده ما می‎بود؛ اگرچه ما کاره و مریدِ آن باشیم»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص112</ref>.
به تحقیق که چون اراده کنیم ما به حرکت جانب راست، به ‎قصد و اراده خود، می‌یابیم خود را به ‎جانب راست، نه به ‎جانب چپ و هرگاه اراده کنیم به بالا، واقع می‌شود، نه به زیر آمدن و هرگاه که اراده کنیم خوردن نان، واقع می‌شود، نه آشامیدن آب و همه این حکم، معلوم است نزد عقلا. اگر این افعال از جانب خدای می‌بود، این‎چنین نمی‌بود که واقع شود این افعال، بلکه جایز بود که عکس اراده ما می‌بود؛ اگرچه ما کاره و مریدِ آن باشیم»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص112</ref>.


==مطالبی درباره تصحیح و تحقیق کتاب==
==مطالبی درباره تصحیح و تحقیق کتاب==
[[اوجبی، علی|علی اوجبی]] برای تصحیح کتاب تنها از یک نسخه استفاده نموده و خود در این‎باره می‎گوید: علی‎رغم تلاش‎های فراوان تنها به یک نسخه از این اثر دست یافتم که در کتابخانه آیت‎الله مرعشی نگهداری می‎شود<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، صفحه چهل‎وشش</ref>.
[[اوجبی، علی|علی اوجبی]] برای تصحیح کتاب تنها از یک نسخه استفاده نموده و خود در این‌باره می‌گوید: علی‌رغم تلاش‌های فراوان تنها به یک نسخه از این اثر دست یافتم که در کتابخانه آیت‌الله مرعشی نگهداری می‌شود<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، صفحه چهل‌وشش</ref>.


شیوه تصحیح ایشان چنین است:
شیوه تصحیح ایشان چنین است:
# اساس تصحیح بر همان نسخه منحصر که در پاورقی‎ها با حرف رمز «س» مشخص شده مبتنی است. کاستی‎هایی که از دید نگارنده در متن نسخه وجود داشت، اصلاح و در پاورقی‎ها مشخص گردید.
# اساس تصحیح بر همان نسخه منحصر که در پاورقی‌ها با حرف رمز «س» مشخص شده مبتنی است. کاستی‌هایی که از دید نگارنده در متن نسخه وجود داشت، اصلاح و در پاورقی‌ها مشخص گردید.
# گاه برای روان شدن متن، واژه‎ای به متن افزوده شد.
# گاه برای روان شدن متن، واژه‌ای به متن افزوده شد.
# در مواردی که مترجم، عباراتی را افزوده بود که در فضای کنونی موجب تفرقه می‎شد، عبارت یادشده حذف و نقطه‎چین شد.
# در مواردی که مترجم، عباراتی را افزوده بود که در فضای کنونی موجب تفرقه می‌شد، عبارت یادشده حذف و نقطه‌چین شد.
# واژه «قال» که در ابتدای هر بند از متن مصنف آمده بود، حذف گردید.
# واژه «قال» که در ابتدای هر بند از متن مصنف آمده بود، حذف گردید.
# برای تسهیل در استفاده، از نسخه اساس برای آن دسته از مخاطبانی که امکان دسترسی به آن را دارند، شماره برگ‎ها در داخل علامت / / مشخص و از حروف A و B برای تعیین صفحات استفاده شد.
# برای تسهیل در استفاده، از نسخه اساس برای آن دسته از مخاطبانی که امکان دسترسی به آن را دارند، شماره برگ‎ها در داخل علامت / / مشخص و از حروف A و B برای تعیین صفحات استفاده شد.
# شماره آیات و نام سور در بخش پایانی کتاب در قسمت نمایه‎ها درج شد.
# شماره آیات و نام سور در بخش پایانی کتاب در قسمت نمایه‌ها درج شد.
# منابع روایت‎های موجود در متن با استفاده از لوح فشرده «المعجم الفقهي»، استخراج گردید و در بخش پی‎نوشت‎ها ثبت شد. ذکر این نکته ضروری است که در موردی که روایتی در منابع متعدد وجود داشت، به درج بعضی از آن‎ها بسنده شد.
# منابع روایت‎های موجود در متن با استفاده از لوح فشرده «المعجم الفقهي»، استخراج گردید و در بخش پی‌نوشت‎ها ثبت شد. ذکر این نکته ضروری است که در موردی که روایتی در منابع متعدد وجود داشت، به درج بعضی از آن‌ها بسنده شد.
# پس از پایان هر روایت در متن شماره‎ای داخل دو قلاب قرار دارد که راهنمای یافتن مأخذ آن روایت در بخش پی‎نوشت‎ها است.
# پس از پایان هر روایت در متن شماره‌ای داخل دو قلاب قرار دارد که راهنمای یافتن مأخذ آن روایت در بخش پی‌نوشت‎ها است.
# علائم «+» و «-» در پاورقی‎ها برای بیان افزوده‎ها و کاستی‎هاست.
# علائم «+» و «-» در پاورقی‌ها برای بیان افزوده‌ها و کاستی‌هاست.
# تحقیق این اثر در سال 1374ش، به پایان رسیده است.<ref>ر.ک: همان، صفحه چهل‎وهفت و چهل‎وهشت</ref>.
# تحقیق این اثر در سال 1374ش، به پایان رسیده است.<ref>ر.ک: همان، صفحه چهل‌وهفت و چهل‌وهشت</ref>.


فهرست محتویات در ابتدا و فهارس فنی در انتهای کتاب قید شده است.
فهرست محتویات در ابتدا و فهارس فنی در انتهای کتاب قید شده است.
خط ۸۴: خط ۸۵:
   
   
==وابسته‌ها==
==وابسته‌ها==
{{وابسته‌ها}}
 
[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:کتاب‌شناسی]]
   
   
خط ۹۵: خط ۹۶:
   
   
[[رده:آثار کلامی امامیه اثناعشریه (قرن 7 – 10)]]
[[رده:آثار کلامی امامیه اثناعشریه (قرن 7 – 10)]]
[[رده:25 فروردین الی 24 اردیبهشت]]
[[رده:سال97-1اردیبهشت الی31]]