خوانساری، سید محمدتقی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'خوانساری (ابهام زدایی)' به 'خوانساری (ابهام‌زدایی)'
جز (جایگزینی متن - 'خوانساری (ابهام زدایی)' به 'خوانساری (ابهام‌زدایی)')
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۳۸: خط ۳۸:
|}
|}
</div>
</div>
 
{{کاربردهای دیگر|خوانساری (ابهام‌زدایی)}}
 
{{کاربردهای دیگر|خوانساری (ابهام زدایی)}}
 
 
'''سید محمدتقی خوانساری''' (۱۳۰۵-۱۳۷۱ق)، فقیه، مرجع تقلید، قرن چهاردهم، او بعد از درگذشت [[حائری یزدی، عبدالکریم|شیخ عبدالکریم حائری]] و قبل از ورود [[بروجردی، سید حسین|آیت‌الله بروجردی]] از مراجع تقلید بود.  
'''سید محمدتقی خوانساری''' (۱۳۰۵-۱۳۷۱ق)، فقیه، مرجع تقلید، قرن چهاردهم، او بعد از درگذشت [[حائری یزدی، عبدالکریم|شیخ عبدالکریم حائری]] و قبل از ورود [[بروجردی، سید حسین|آیت‌الله بروجردی]] از مراجع تقلید بود.  


خط ۵۶: خط ۵۲:
==تحصیلات==
==تحصیلات==


 تحصیلات مقدماتی رادر زادگاه خویش به انجام رسانید تا اینکه در سال 1322 در سنین نوجوانی به عتبات عالیات رهسپار و در نجف اشرف در دروس آیات عظام: [[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|آخوند خراسانی]] و آیت‌الله [[یزدی، محمدکاظم بن عبدالعظیم|سید محمد كاظم طباطبایى یزدى]] صاحب [[العروة الوثقی و بهامشها تعليقات أعلام العصر و مراجع الشيعة الإمامية|العروة الوثقی]] شرکت ورزید پس از درگذشت آن بزرگان در دروس آیات عظام و بزرگوار [[شریعت اصفهانی، فتح‌‎الله بن محمدجواد|شیخ الشریعه اصفهانى]]، [[عراقی، ضیاءالدین|آقا ضیاءالدین عراقی]] و آقا شیخ علی قوچانی حضور یافت، تا واقعه ثوره عشرین عراق پیش آمد و او نیز همانند دیگر روحانیان مبارز به امر مطاع مرجع عالیقدر شیعه [[شیرازی، محمدتقی بن محب‌علی|حضرت آیت‌الله میرزا محمدتقی شیرازی(میرزای دوم)]] پاسخ گفتند و با نیروهای مهاجم به مقابله و مدافعه پرداختند تا در سال 1333 از طرف مزدوران به هندوستان مستعمره وسیع بریتانیا تبعید گردید پس از سپری ساختن چهارسال دوران تبعید و گرفتاری در سال 1337 به زادگاه خود بازگشت، و پس از اندکی توقف به اراک منتقل، و در دروس مرحوم [[حائری یزدی، عبدالکریم|آیت‌الله حائری]] شرکت جست و همراه آن مرحوم بنا به دعوت مردم نیکوکار قم به حوزه علمیه قم مهاجرت و در تشکیل حوزه وحفظ و نگهداری آن تشریک مساعی نمود.پس از درگذشت زعیم و مؤسس حوزه، همراه دو بزرگوار عالیقدر، [[حجت کوه‌کمری، سید محمد|آیت‌الله حجت]] و [[صدر، سید صدرالدین|آیت‌الله صدر]] در دوران فترت، تا آمدن [[بروجردی، سید حسین|آیت‌الله بروجردی]]، در نگهداری و سرپرستی حوزویان و تربیت طلاب و محصلین کمال سعی و کوشش خود را به کار گرفتند و چه بسیار از افاضل و مراجعی که از حوزه تربیت و سرپرستی آن مرجع عالیقدر فارغ التحصیل گردیده اند.
 تحصیلات مقدماتی رادر زادگاه خویش به انجام رسانید تا اینکه در سال 1322 در سنین نوجوانی به عتبات عالیات رهسپار و در نجف اشرف در دروس آیات عظام: [[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|آخوند خراسانی]] و آیت‌الله [[یزدی، محمدکاظم بن عبدالعظیم|سید محمد كاظم طباطبایى یزدى]] صاحب [[العروة الوثقی و بهامشها تعليقات أعلام العصر و مراجع الشيعة الإمامية|العروة الوثقی]] شرکت ورزید پس از درگذشت آن بزرگان در دروس آیات عظام و بزرگوار [[شریعت اصفهانی، فتح‌‎الله بن محمدجواد|شیخ الشریعه اصفهانى]]، [[عراقی، ضیاءالدین|آقا ضیاءالدین عراقی]] و آقا شیخ علی قوچانی حضور یافت، تا واقعه ثوره عشرین عراق پیش آمد و او نیز همانند دیگر روحانیان مبارز به امر مطاع مرجع عالیقدر شیعه [[شیرازی، محمدتقی بن محب‌علی|حضرت آیت‌الله میرزا محمدتقی شیرازی(میرزای دوم)]] پاسخ گفتند و با نیروهای مهاجم به مقابله و مدافعه پرداختند تا در سال 1333 از طرف مزدوران به هندوستان مستعمره وسیع بریتانیا تبعید گردید پس از سپری ساختن چهارسال دوران تبعید و گرفتاری در سال 1337 به زادگاه خود بازگشت، و پس از اندکی توقف به اراک منتقل، و در دروس مرحوم [[حائری یزدی، عبدالکریم|آیت‌الله حائری]] شرکت جست و همراه آن مرحوم بنا به دعوت مردم نیکوکار قم به حوزه علمیه قم مهاجرت و در تشکیل حوزه وحفظ و نگهداری آن تشریک مساعی نمود.پس از درگذشت زعیم و مؤسس حوزه، همراه دو بزرگوار عالیقدر، [[حجت کوه‌کمری، سید محمد|آیت‌الله حجت]] و [[صدر، سید صدرالدین|آیت‌الله صدر]] در دوران فترت، تا آمدن [[بروجردی، سید حسین|آیت‌الله بروجردی]]، در نگهداری و سرپرستی حوزویان و تربیت طلاب و محصلین کمال سعی و کوشش خود را به کار گرفتند و چه بسیار از افاضل و مراجعی که از حوزه تربیت و سرپرستی آن مرجع عالیقدر فارغ التحصیل گردیده‌اند.


در آن موقعیت خطیر [[صدر، سید صدرالدین|آیت‌الله صدر]] و [[حجت کوه‌کمری، سید محمد|آیت‌الله حجت]] و همچنین آیت‌الله خوانسارى كه سه تن از شاگردان و یاران برجسته [[حائری یزدی، عبدالکریم|آیت‌الله حائرى]] بودند، براى تصدى مسؤولیت حوزه و عهده‌دارى رهبرى دینى مردم مورد توجه قرار گرفتند. در این میان آیت‌الله خوانسارى با شایستگى‌هاى فراوان اخلاقى و علمى كه داشت پیشگام نگشت، اما شیخ محمد صدوقى و شیخ [[عراقی، مجتبی|مجتبى عراقى]] و تنى چند از دوستانشان در پاگیرى مرجعیت ایشان تلاش ورزیدند. درس خارج براى ایشان تدارک گردید و قرار شد ادامه درس استادش حائرى را بگوید. رفته رفته این شخصیت برجسته مورد اقبال جامعه ایرانى قرار گرفت و با طرح جواز رجوع در مسائل احتیاطى به ایشان از طرف [[اصفهانی، سید ابوالحسن|آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانى]] دامنه مرجعیت او گسترش یافت. اما با این همه او، [[صدر، سید صدرالدین|آیت‌الله صدر]] و [[حجت کوه‌کمری، سید محمد|آیت‌الله حجت]] براى حاكم نمودن وحدت رهبرى دینى مردم و زدودن شائبه‌هاى تفرقه، [[بروجردی، حسین|آیت‌الله بروجردى]] را به قم خواندند و با اصرار زیاد او را بر این مسند نشاندند.
در آن موقعیت خطیر [[صدر، سید صدرالدین|آیت‌الله صدر]] و [[حجت کوه‌کمری، سید محمد|آیت‌الله حجت]] و همچنین آیت‌الله خوانسارى كه سه تن از شاگردان و یاران برجسته [[حائری یزدی، عبدالکریم|آیت‌الله حائرى]] بودند، براى تصدى مسؤولیت حوزه و عهده‌دارى رهبرى دینى مردم مورد توجه قرار گرفتند. در این میان آیت‌الله خوانسارى با شایستگى‌هاى فراوان اخلاقى و علمى كه داشت پیشگام نگشت، اما شیخ محمد صدوقى و شیخ [[عراقی، مجتبی|مجتبى عراقى]] و تنى چند از دوستانشان در پاگیرى مرجعیت ایشان تلاش ورزیدند. درس خارج براى ایشان تدارک گردید و قرار شد ادامه درس استادش حائرى را بگوید. رفته رفته این شخصیت برجسته مورد اقبال جامعه ایرانى قرار گرفت و با طرح جواز رجوع در مسائل احتیاطى به ایشان از طرف [[اصفهانی، سید ابوالحسن|آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانى]] دامنه مرجعیت او گسترش یافت. اما با این همه او، [[صدر، سید صدرالدین|آیت‌الله صدر]] و [[حجت کوه‌کمری، سید محمد|آیت‌الله حجت]] براى حاكم نمودن وحدت رهبرى دینى مردم و زدودن شائبه‌هاى تفرقه، [[بروجردی، حسین|آیت‌الله بروجردى]] را به قم خواندند و با اصرار زیاد او را بر این مسند نشاندند.
خط ۱۱۶: خط ۱۱۲:
==نماز باران==
==نماز باران==


یكى از حوادث مهم كه از آثار شهودى آقاى خوانسارى از نگاه دینى به شمار مى آمد، نماز بارانى است كه او آن را اقامه نمود تا تجلى دعا و نماز را در زندگى به گونه‌اى ملموس آشكار كند. در شهریور 1320 كه متفقین در ایران به طور انبوه حضور یافتند. در آن موقع موجى از قحطى و نابسامانى در كشور به راه افتاد. قسمتى از سپاه متفقین در منطقه خاکفرج قم استقرار یافت و بعد از مدتى كنترل شهر در دست آنان قرار گرفت. اشغال هنوز ادامه داشت كه زمینهاى مساعد و وسیع شهر قم - كه به صورت دیم كشت مى‌شد - با گذشت دو ماه بهارى از سال 1323 هنوز تشنه بودند. با بروز این خشكسالى موقعیت غذایى مردم بحرانى شد. اهالى قم، چاره در خواندن نماز باران دیدند. آنان به جستجوى امامى برآمدند تا آنها را به ساحل اجابت رساند و با خلوص و صفایش خواستن را معنى بخشد. مردم راهى خانه‌هاى آقایان صدر، حجت و خوانسارى شدند. آقایان صدر و حجت در پاسخ مردم گفتند اگر شما وظیفه‌هاى شرعى خود را بجا آورید، آسمان و زمین دستهایشان بر شما گشوده خواهد بود. اما آقاى خوانسارى نتوانست جواب نه بگوید و مردم هم گمان بردند او موافق با خواندن نماز باران است. به همین علت اطلاعیه‌هایى در سطح شهر نصب گردید كه آقاى خوانسارى در روز جمعه نماز استسقا خواهد خواند. گروهى ایشان را از پایان بد كار بیم دادند اما او گفت حالا كه چنین شده، خواندن این نماز بر من تكلیفى است و هر چه صلاح باشد همان واقع خواهد شد. با نزدیک شدن لحظه موعود بهائیان شهر، متفقین را به انگیزه‌هاى این حركت بدبین نمودند تا جایى كه این نیروها در پوششى دفاعى رفتند. در روز موعود، جمعیت از گوشه و كنار شهر روانه شدند تا به صحراى خاکفرج كه در نیم كیلومترى شهر قرار داشت و مصلاى آن محسوب مى شد بروند. آیت‌الله خوانسارى هم با طمأنینه و آرامش مخصوص و در حالى كه پاها را برهنه كرده و تحت الحنك انداخته بود با عده‌اى از همراهان به سمت آن نقطه حركت نمودند. جمعیت افزون بر بیست هزار نفر بود و دو سوم ساكنان شهر را در بر مى گرفت. با عبور آرام مردم از كنار پادگان، شائبه‌هاى تردید زدوده شد و توطئه بهائیان بى اثر ماند. آن روز نماز خوانده شد اما اثرى از اجابت دیده نشد. آیت‌الله خوانسارى كه بارها عطوفت و مهربانى پایان ناپذیر خدا را با همه وجود خود درك كرده بود، بخوبى مى دانست كه خواستن را با اصرار معنا بخشد. چه آنكه اگر خواهش باشد اجابت حتمى است. او بعد از پایان درس و بحث از شاگردانش خواست كه تا همپاى او باز به كوى خواهش روند و نماز بارانى دیگر بخوانند. این بار نماز در باغهاى پشت قبرستان نو بپاگشت. غروب یكشنبه فرا رسید و آسمان بى تكه ابرى سرخ گونگى خورشید را به نظاره نشست. گزارش هواشناسان غربى كه در پادگان خاکفرج بودند گویاى این بود كه بارشى روى نخواهد داد.
یكى از حوادث مهم كه از آثار شهودى آقاى خوانسارى از نگاه دینى به شمار مى آمد، نماز بارانى است كه او آن را اقامه نمود تا تجلى دعا و نماز را در زندگى به گونه‌اى ملموس آشكار كند. در شهریور 1320 كه متفقین در ایران به طور انبوه حضور یافتند. در آن موقع موجى از قحطى و نابسامانى در كشور به راه افتاد. قسمتى از سپاه متفقین در منطقه خاکفرج قم استقرار یافت و بعد از مدتى كنترل شهر در دست آنان قرار گرفت. اشغال هنوز ادامه داشت كه زمینهاى مساعد و وسیع شهر قم - كه به صورت دیم كشت مى‌شد - با گذشت دو ماه بهارى از سال 1323 هنوز تشنه بودند. با بروز این خشكسالى موقعیت غذایى مردم بحرانى شد. اهالى قم، چاره در خواندن نماز باران دیدند. آنان به جستجوى امامى برآمدند تا آنها را به ساحل اجابت رساند و با خلوص و صفایش خواستن را معنى بخشد. مردم راهى خانه‌هاى آقایان صدر، حجت و خوانسارى شدند. آقایان صدر و حجت در پاسخ مردم گفتند اگر شما وظیفه‌هاى شرعى خود را بجا آورید، آسمان و زمین دستهایشان بر شما گشوده خواهد بود. اما آقاى خوانسارى نتوانست جواب نه بگوید و مردم هم گمان بردند او موافق با خواندن نماز باران است. به همین علت اطلاعیه‌هایى در سطح شهر نصب گردید كه آقاى خوانسارى در روز جمعه نماز استسقا خواهد خواند. گروهى ایشان را از پایان بد كار بیم دادند اما او گفت حالا كه چنین شده، خواندن این نماز بر من تكلیفى است و هر چه صلاح باشد همان واقع خواهد شد. با نزدیک شدن لحظه موعود بهائیان شهر، متفقین را به انگیزه‌هاى این حركت بدبین نمودند تا جایى كه این نیروها در پوششى دفاعى رفتند. در روز موعود، جمعیت از گوشه و كنار شهر روانه شدند تا به صحراى خاکفرج كه در نیم كیلومترى شهر قرار داشت و مصلاى آن محسوب می‌شد بروند. آیت‌الله خوانسارى هم با طمأنینه و آرامش مخصوص و در حالى كه پاها را برهنه كرده و تحت الحنك انداخته بود با عده‌اى از همراهان به سمت آن نقطه حركت نمودند. جمعیت افزون بر بیست هزار نفر بود و دو سوم ساكنان شهر را در بر می‌گرفت. با عبور آرام مردم از كنار پادگان، شائبه‌هاى تردید زدوده شد و توطئه بهائیان بى اثر ماند. آن روز نماز خوانده شد اما اثرى از اجابت دیده نشد. آیت‌الله خوانسارى كه بارها عطوفت و مهربانى پایان ناپذیر خدا را با همه وجود خود درك كرده بود، بخوبى مى دانست كه خواستن را با اصرار معنا بخشد. چه آنكه اگر خواهش باشد اجابت حتمى است. او بعد از پایان درس و بحث از شاگردانش خواست كه تا همپاى او باز به كوى خواهش روند و نماز بارانى دیگر بخوانند. این بار نماز در باغهاى پشت قبرستان نو بپاگشت. غروب یكشنبه فرا رسید و آسمان بى تكه ابرى سرخ گونگى خورشید را به نظاره نشست. گزارش هواشناسان غربى كه در پادگان خاکفرج بودند گویاى این بود كه بارشى روى نخواهد داد.


دین ناباوران زبان تمسخر گشودند. استاد رسولى در خاطره خود می‌گوید: «آن روز گذشت و ما مطابق معمول به نماز جماعت آیت‌الله خوانسارى در مدرسه فیضیه رفتیم. اكنون یادم نیست كه به چه مناسبتى شبها در مدرسه فیضیه بعد از نماز جلسه روضه خوانى و سخنرانى بود. مرحوم حاج محمدتقى اشرافى به منبر رفت و هنوز اوایل سخنرانى ایشان بود كه باران شروع شد... آن شب باران مفصلى آمد.»
دین ناباوران زبان تمسخر گشودند. استاد رسولى در خاطره خود می‌گوید: «آن روز گذشت و ما مطابق معمول به نماز جماعت آیت‌الله خوانسارى در مدرسه فیضیه رفتیم. اكنون یادم نیست كه به چه مناسبتى شبها در مدرسه فیضیه بعد از نماز جلسه روضه خوانى و سخنرانى بود. مرحوم حاج محمدتقى اشرافى به منبر رفت و هنوز اوایل سخنرانى ایشان بود كه باران شروع شد... آن شب باران مفصلى آمد.»
خط ۱۲۴: خط ۱۲۰:
==حج نمونه==
==حج نمونه==


تا شهریور 1328‌ش هفت سال مى گذشت كه ایران از حج محروم بود. در آن سال حضور روحانیان كه تشنه‌تر از همه می‌نمودند در این حج، حضورى پرجلوه بود. حضورى آنچنان كه حج آن سال را حجة العلما نامیدند. روحانیان بزرگى چون آیت‌الله میرزا محمد فیض و تنى چند از علماى برجسته در این حركت به چشم مى خوردند. آیت‌الله خوانسارى هم به دعوت یكى از بازاریان تهران به این كاروان پیوست. در همان روزهاى نخست، ورود ایشان به مكه وحدت آفرین شد و با اعلام ثبوت رؤیت ماه از طرف ایشان اختلاف رخت بربست و وقتى هم كه جمعى از شیعیان از او تقاضاى برپایى جماعت نمودند، او بى اعتنا به درخواست ایشان، به نمازجماعت برادران اهل سنت رفت. چه آنكه این حج براى همبستگى بود و دلبستگى و دمیدن روح برادرى، تا در سایه وحدتى ظاهرى روحها به وحدت رسند. در مدینه محل اقامت آیت‌الله خوانسارى جاى آمد و شد هیأت‌ها و كاروانهاى مذاهب مختلف بود. از جمله آنها هیأت علماى مصر به سرپرستى شیخ حسن البناء، مرشد عام جمعیت اخوان المسلمین بود. گفتگوهاى دوستانه‌اش آغاز گشت و تلاش آیت‌الله خوانسارى در نزدیکى و ایجاد تفاهم هر چه بیشتر بود. در پاسخ به این خبر اخوان وحدت، خطباى مصرى هم با او، همصدا گردیدند.
تا شهریور 1328‌ش هفت سال می‌گذشت كه ایران از حج محروم بود. در آن سال حضور روحانیان كه تشنه‌تر از همه می‌نمودند در این حج، حضورى پرجلوه بود. حضورى آنچنان كه حج آن سال را حجة العلما نامیدند. روحانیان بزرگى چون آیت‌الله میرزا محمد فیض و تنى چند از علماى برجسته در این حركت به چشم مى خوردند. آیت‌الله خوانسارى هم به دعوت یكى از بازاریان تهران به این كاروان پیوست. در همان روزهاى نخست، ورود ایشان به مكه وحدت آفرین شد و با اعلام ثبوت رؤیت ماه از طرف ایشان اختلاف رخت بربست و وقتى هم كه جمعى از شیعیان از او تقاضاى برپایى جماعت نمودند، او بى اعتنا به درخواست ایشان، به نمازجماعت برادران اهل سنت رفت. چه آنكه این حج براى همبستگى بود و دلبستگى و دمیدن روح برادرى، تا در سایه وحدتى ظاهرى روحها به وحدت رسند. در مدینه محل اقامت آیت‌الله خوانسارى جاى آمد و شد هیأت‌ها و كاروانهاى مذاهب مختلف بود. از جمله آنها هیأت علماى مصر به سرپرستى شیخ حسن البناء، مرشد عام جمعیت اخوان المسلمین بود. گفتگوهاى دوستانه‌اش آغاز گشت و تلاش آیت‌الله خوانسارى در نزدیکى و ایجاد تفاهم هر چه بیشتر بود. در پاسخ به این خبر اخوان وحدت، خطباى مصرى هم با او، همصدا گردیدند.


==فتواهاى شورآفرین==
==فتواهاى شورآفرین==
خط ۱۸۳: خط ۱۷۹:


[[رده:زندگی‌نامه]]
[[رده:زندگی‌نامه]]
[[رده:امامان جمعه]]
[[رده:مراجع تقلید]]
[[رده:امامان جمعه قم]]
[[رده:امامان جمعه قم]]
[[رده:شاگردان آخوند خراسانی]]
[[رده:شاگردان آیت‌الله حائرى یزدى]]