گزیدهای از سرودههای رابیندرانات تاگور: تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
|زبان | |زبان | ||
| زبان = | | زبان = | ||
| کد کنگره = | | کد کنگره =PK ۱۷۲۱/گ۴ ۱۴۰۰ | ||
| موضوع = | | موضوع =شعر بنگالی - قرن ۲۰م. - ترجمهشده به فارسی,شعر فارسی - قرن ۱۴ - ترجمهشده از بنگالی,شعر هندی - قرن ۲۰م. - ترجمهشده به فارسی,شعر فارسی - قرن ۱۴ - ترجمه شده از هندی | ||
|ناشر | |ناشر | ||
| ناشر =هرمس | | ناشر =هرمس | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده:زبانشناسی، زبان و ادبیات]] | |||
[[رده:زبان و ادبیات هند و ایرانی]] | |||
[[رده:مقالات(مهر) باقی زاده]] | [[رده:مقالات(مهر) باقی زاده]] | ||
[[رده:مقالات بازبینی | [[رده:مقالات بازبینی شده2 مهر 1403]] | ||
[[رده:فاقد اتوماسیون]] | [[رده:فاقد اتوماسیون]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۹:۴۱
گزیدهای از سرودههای رابیندرانات تاگور | |
---|---|
پدیدآوران | تاگور، رابیندرانات (نویسنده)
عاصمی، شیرین (به کوشش) مجتبایی، فتحالله (مترجم) |
ناشر | هرمس |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1400 |
شابک | 4ـ245ـ456ـ600ـ978 |
موضوع | شعر بنگالی - قرن ۲۰م. - ترجمهشده به فارسی,شعر فارسی - قرن ۱۴ - ترجمهشده از بنگالی,شعر هندی - قرن ۲۰م. - ترجمهشده به فارسی,شعر فارسی - قرن ۱۴ - ترجمه شده از هندی |
کد کنگره | PK ۱۷۲۱/گ۴ ۱۴۰۰ |
گزیدهای از سرودههای رابیندرانات تاگور تألیف رابیندرانات تاگور، با ترجمه و مقدمه فتحالله مجتبایی، به کوشش شیرین عاصمی؛ آنچه در این کتاب آمده، گزیدهای است از سرودههای رابیندرانات تاگور، شاعر و متفکر بزرگ هندی که آثارش در دوران نهضتهای آزادیطلبی هند شهرت جهانی یافت و در تحول فکری و فرهنگی مردمان آن سرزمین و در بازیافت هویت ملی و ایجاد حس خودشناسی آنان سهمی بزرگ و ماندگار داشت.
گزارش کتاب
رابیندرانات تاگور شاعر بزرگ هند در ششم ماه مه 1861 در یکی از خانوادههای معروف کلکته به دنیا آمد. پدر و نیای او هر دو دارای مکنت خانوادگی و اعتبار اجتماعی بودند و در پیشرفت احوال فکری و فرهنگی زادگاه خود سهم بسزایی داشتند. او دوران کودکی را در سایۀ عطوفت پدر و دامان پرمهر مادر به آرامشی پرصفا بهسر برد. ششساله بود که با اشتیاق بسیار به دبستان رفت؛ ولی دیری نگذشت که از محیط خشک و بیروح مدرسه آزرده و از معلمان آنجا گریزان شد. پدرش مردی عاقل و باتجربه بود و به سیروسیاحت شوق فراوان داشت. این بار که عزم سفر به نواحی زیبا و فرحبخش هیمالیا را در سر داشت، رابیندرانات خردسال را با خود همراه کرد تا با جهان بیرون از شهر کلکته آشنا شود و جلوههای جمال طبیعت را از نزدیک ببیند. این سفر در روح حساس کودک تأثیر بسیار کرد و او را برای همیشه شیفته و دلدادۀ طبیعت ساخت. آشنایی تاگور با «کالیداسا» بزرگترین شاعر هند در قرن پنجم میلادی، در این ایام آغاز شد و تأثیر این سخنسرای بزرگ بود که روح شاعری و استعدادهای نهفته را در او بیدار کرد.
کارهای ادبی تاگور از روزی آغازی شد که مجلۀ «بهاراتی» به مدیریت برادرش انتشار یافت. وی در این مجله افزون بر شعر و داستان، مقالات انتقادی نیز مینوشت و سعی داشت مردم هند را با فرهنگ و ادبیات اروپایی آشنا کند. پس از چندی انتشار «ترانههای بهانوسینگ» در این مجله شروع و گفته شد این اشعار اخیراً در یک کتابخانۀ قدیمی به دست آمده است و به یکی از شعرای «ویشنوئی» تعلق دارند. تاگور در این اشعار شیوه و سبک شعرای ویشنوئی را چنان استادانه حفظ کرده بود که ادبا و صاحبنظران نیز آن را پذیرفتند و یک دانشجوی ادبیات هندی در آلمان در رسالۀ دکتری خود، از بهانوسینگ به نام بزرگترین شاعر بنگال قدیم یاد کرد.
یک سال بعد پدرش او را برای تحصیل حقوق به انگلستان فرستاد؛ ولی تاگور در مدت کوتاهی که در این کشور بود، جز به شعر و ادب انگلیسی به هیچ کار دیگر نپرداخت. پس از چهارده ماه به هند بازگشت و در کلکته به نویسندگی مشغول شد. اثر مهمی که از این دوران برجایمانده یک درام موزیکال به نام «نبوغ والمیکی» است که بر افسانۀ پیدایش «رامایانا» بنا شده است. در «نغمههای شامگاهی» تاگور برای نخستین بار خود را از زنجیر تقلید شعرای پیشین آزاد دیده است. پس از انتشار این کتاب، مجموعۀ دیگری از اشعار خود به نام «ترانههای سحرگاهی» منتشر کرد. بعد از این به کاروار نزد برادر خود رفت. در این شهر یکی از زیباترین نمایشنامههای خود به نام «انتقام طبیعت» را به نگارش درآورد.
تاگور در اواخر عمر با وجود ضعف و بیماری، تا لحظهای که قلم را در دست میتوانست گرفت، از نوشتن باز نایستاد و گاهی نیز برای نمایشنامههای خود آهنگ میساخت. یکی از سرگرمیهای او در این اوقات نقاشی بود. او بعد از شصتسالگی به این هنر پرداخته بود و در سال 1930 هنگامی که در اروپا بود، توجه و تحسین بسیاری از هنرشناسان را به تابلوهای خود جلب کرد. از آخرین آثار او این سه کتاب را باید نام برد: افسانهها (مجموعۀ چند داستان)، در روز تولدم (مجموعۀ چند شعر) و روزهای کودکی (به زبان انگلیسی).
تاگور در هفتم اوت 1941 در همان خانهای که چشم به دنیا گشوده بود، چشم از جهان فروبست. همان شب جسم او را در کنار رود گنگ بر آتش نهادند و خاکسترش را به شانتینیکتان بازفرستادند.
رابیندرانات در اشعار خود با دقت و قدرتی کمنظیر، شور و التهابهای عشق، مستیهای جوانی و زیباییهای طبیعت را وصف میکند و گاه نیز از رابطۀ روح با ابدیت و ماورای طبیعت با بیانی عارفانه سخن میگوید. نمایشنامههای او بهترین جلوهگاه افکار و عقاید اوست؛ این نمایشنامهها بیشتر بر افسانههای هند قدیم بنا شده، ولی فکر و ذوق شاعر رنگ و معنای دیگری به آنها داده است.
تاگور افزون بر شعر و داستان و نمایشنامه، مقالات سیاسی و اجتماعی و ادبی بسیاری نیز در جراید معروف هند انتشار داده و در مجامع مختلف در موضوعات سیاسی و اجتماعی سخنرانیهایی کرده است که در بیداری مردم آن سرزمین مؤثر بوده است. خدمات او به موسیقی ملی هند نیز خالی از ارزش و اهمیت نیست.
آنچه در این کتاب آمده، گزیدهای است از سرودههای رابیندرانات تاگور، شاعر و متفکر بزرگ هندی که آثارش در دوران نهضتهای آزادیطلبی هند شهرت جهانی یافت و در تحول فکری و فرهنگی مردمان آن سرزمین و در بازیافت هویت ملی و ایجاد حس خودشناسی آنان سهمی بزرگ و ماندگار داشت. وی اهل شعاردادن نبود و در هایوهویهای سیاسی شرکت نداشت و از موجسواران سیاستباز هم دوری میکرد؛ ولی با انتشار نوشتهها و سرودههایش و با سخنرانیهای روشنگر و اثرگذارش در آمریکا و انگلستان و ژاپن نشان داد که هند بزرگتر و مردم هند بیدارتر و هشیارتر از آناند که پذیرای حکومت استعماری بیگانه باشند.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات