عین‌القضات همدانی میراث‌دار سیه‌گلیمی و زنارداری: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۲۵: خط ۲۵:
    | پیش از =
    | پیش از =
    }}
    }}
    '''عین القضات همدانی میراث‌دار سیه‌گلیمی و زنارداری''' تألیف [[فدوی، صبا|صبا فدوی]]؛ بنابراین هدف از نگارش این اثر، افزون بر شناخت مبانی هستی‌شناسی، معرفتی و سلوک عرفانی [[عین‌القضات همدانی، عبدالله بن محمد|عین‌القضات همدانی]]، روشن‌نمودن ریشه‌ها و سرچشمه‌های فکری او و نشان دادن موضع او در مسائل کلامی و فلسفی است تا به بسیاری از ابهام‌ها و اتهام‌هایی که دربارۀ او مطرح شده است، پاسخ دهد.
    '''عین‌القضات همدانی میراث‌دار سیه‌گلیمی و زنارداری''' تألیف [[فدوی، صبا|صبا فدوی]]؛ بنابراین هدف از نگارش این اثر، افزون بر شناخت مبانی هستی‌شناسی، معرفتی و سلوک عرفانی [[عین‌القضات همدانی، عبدالله بن محمد|عین‌القضات همدانی]]، روشن‌نمودن ریشه‌ها و سرچشمه‌های فکری او و نشان دادن موضع او در مسائل کلامی و فلسفی است تا به بسیاری از ابهام‌ها و اتهام‌هایی که دربارۀ او مطرح شده است، پاسخ دهد.
    ==گزارش کتاب==
    ==گزارش کتاب==
    [[عین‌القضات همدانی، عبدالله بن محمد|عبدالله بن محمد بن علی میانجی همدانی]] معروف به [[عین‌القضات همدانی، عبدالله بن محمد|عین‌القضات همدانی]]، عارف بزرگ ایرانی با اندیشه‌هایی نو است که بنا به قول [[ابن الفوطی]] در کتاب «[[تلخیص مجمع الاداب فی المعجم الالقاب]]» در سال 490 قمری به دنیا آمد. او در طول حیات خود تحولات فکری مختلفی را تجربه کرد: ابتدا به علومی چون علم کلام گرایش داشت؛ ولی تحیری که بعد از اشتغال به علم کلام، در اصول اعتقادی به آن دچار شد، باعث شد تا در فضای فلسفه‌ستیز دوران خود، با شک‌آوری فلسفی و مبنا قراردادن شهود عرفانی به تبیین مسائل مهم عرفانی با محوریت نور و ظلمت بپردازد و با تحلیل‌هایی عقلانی، عرفان و کلام و فلسفه را به هم نزدیک و شیوه‌ای نو در تصوف بنا سازد. تصوفی مشحون از عقاید تازه و آراء تهورآمیز عرفانی، آمیخته با مبانی فلسفی که بسیاری از مطالب آن از حوصلۀ فهم عصر او خارج بود و سپس در سال 525 قمری با دستاویز قرار گرفتن همین اندیشه‌ها به مرگ محکوم و به سرنوشتی مشابه حلاج دچار شد.
    [[عین‌القضات همدانی، عبدالله بن محمد|عبدالله بن محمد بن علی میانجی همدانی]] معروف به [[عین‌القضات همدانی، عبدالله بن محمد|عین‌القضات همدانی]]، عارف بزرگ ایرانی با اندیشه‌هایی نو است که بنا به قول [[ابن الفوطی]] در کتاب «[[تلخیص مجمع الاداب فی المعجم الالقاب]]» در سال 490 قمری به دنیا آمد. او در طول حیات خود تحولات فکری مختلفی را تجربه کرد: ابتدا به علومی چون علم کلام گرایش داشت؛ ولی تحیری که بعد از اشتغال به علم کلام، در اصول اعتقادی به آن دچار شد، باعث شد تا در فضای فلسفه‌ستیز دوران خود، با شک‌آوری فلسفی و مبنا قراردادن شهود عرفانی به تبیین مسائل مهم عرفانی با محوریت نور و ظلمت بپردازد و با تحلیل‌هایی عقلانی، عرفان و کلام و فلسفه را به هم نزدیک و شیوه‌ای نو در تصوف بنا سازد. تصوفی مشحون از عقاید تازه و آراء تهورآمیز عرفانی، آمیخته با مبانی فلسفی که بسیاری از مطالب آن از حوصلۀ فهم عصر او خارج بود و سپس در سال 525 قمری با دستاویز قرار گرفتن همین اندیشه‌ها به مرگ محکوم و به سرنوشتی مشابه حلاج دچار شد.

    نسخهٔ ‏۳ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۳۰

    عین القضات همدانی میراث‌دار سیه‌گلیمی و زنارداری
    عین‌القضات همدانی میراث‌دار سیه‌گلیمی و زنارداری
    پدیدآورانفدوی، صبا (نویسنده)
    ناشرنگاه معاصر
    مکان نشرتهران
    سال نشر1400
    شابک5ـ020ـ290ـ622ـ978
    کد کنگره

    عین‌القضات همدانی میراث‌دار سیه‌گلیمی و زنارداری تألیف صبا فدوی؛ بنابراین هدف از نگارش این اثر، افزون بر شناخت مبانی هستی‌شناسی، معرفتی و سلوک عرفانی عین‌القضات همدانی، روشن‌نمودن ریشه‌ها و سرچشمه‌های فکری او و نشان دادن موضع او در مسائل کلامی و فلسفی است تا به بسیاری از ابهام‌ها و اتهام‌هایی که دربارۀ او مطرح شده است، پاسخ دهد.

    گزارش کتاب

    عبدالله بن محمد بن علی میانجی همدانی معروف به عین‌القضات همدانی، عارف بزرگ ایرانی با اندیشه‌هایی نو است که بنا به قول ابن الفوطی در کتاب «تلخیص مجمع الاداب فی المعجم الالقاب» در سال 490 قمری به دنیا آمد. او در طول حیات خود تحولات فکری مختلفی را تجربه کرد: ابتدا به علومی چون علم کلام گرایش داشت؛ ولی تحیری که بعد از اشتغال به علم کلام، در اصول اعتقادی به آن دچار شد، باعث شد تا در فضای فلسفه‌ستیز دوران خود، با شک‌آوری فلسفی و مبنا قراردادن شهود عرفانی به تبیین مسائل مهم عرفانی با محوریت نور و ظلمت بپردازد و با تحلیل‌هایی عقلانی، عرفان و کلام و فلسفه را به هم نزدیک و شیوه‌ای نو در تصوف بنا سازد. تصوفی مشحون از عقاید تازه و آراء تهورآمیز عرفانی، آمیخته با مبانی فلسفی که بسیاری از مطالب آن از حوصلۀ فهم عصر او خارج بود و سپس در سال 525 قمری با دستاویز قرار گرفتن همین اندیشه‌ها به مرگ محکوم و به سرنوشتی مشابه حلاج دچار شد.

    گرچه اندیشه‌های عین‌القضات در چارچوب نظامی فلسفی و منسجم قرار نمی‌گیرد؛ ولی می‌توان اهمیت او را در پرداختن به مباحث نظری عرفان با کسانی چون ابن عربی مقایسه کرد؛ به همین دلیل نقش مهمی در شکل‌گیری مباحث نظری عرفان دارد؛ به‌گونه‌ای که ایزوتسو او را در بسیاری از زمینه‌ها پیشرو بلافصل ابن عربی معرفی کرده است. به همین دلیل در این کتاب برای شناخت بهتر اندیشه‌های عین‌القضات، آرای مهم، نو و پراکندۀ وی در سه سطح عرفانی، فلسفی و کلامی به شکل ساختاری نظام‌مند درآمده است. منظور از ساختار، یک نظام برتر زبانی یا مفهومی است که از برخی مفاهیم فلسفی کلیدی تشکیل شده و کم‌وبیش سامان یافته و هماهنگ شده‌اند؛ ولی باید توجه داشت این نظام یا ساختار، صورت ظاهری یک معنای باطنی یا بصیرتی فلسفی است که خود را در این صورت خاص بازمی‌نماید.

    بنابراین هدف از نگارش این اثر، افزون بر شناخت مبانی هستی‌شناسی، معرفتی و سلوک عرفانی عین‌القضات، روشن‌نمودن ریشه‌ها و سرچشمه‌های فکری او و نشان دادن موضع او در مسائل کلامی و فلسفی است تا به بسیاری از ابهام‌ها و اتهام‌هایی که دربارۀ او مطرح شده است، پاسخ دهد؛ برای نمونه او در زمان خود مورد اتهام اسماعیلی‌گری قرار گرفت و در دورۀ حاضر نیز برخی او را عارفی فلسفه‌ستیز یا مدافع ثنویت فلسفی یا عارفی گنوسی می‌دانند که آرای او برآمده از تعالیم مزدایی ـ مانوی و قائل به ثنویت توحیدی است و برخی نیز او را به تناقض‌گویی همیشگی بین آرای اهل تسنن و گنوسی‌ها برای سنی‌نمایی و راضی کردن حکام و مخالفان سلجوقی متهم می‌کنند که سبب شد توحید اشراقی خود را با اثبات توحید عددی باطل نماید.

    در ابتدای کتاب به تعریف مفاهیم مورد استفاده در کتاب، و شرح احوال و آثار عین‌القضات همدانی پرداخته شده است.

    عین‌القضات وجود را امری بدیهی می‌داند و به همین دلیل تعریفی از آن ارائه نمی‌دهد و تنها اشاره می‌کند «الوجود معلوم» و اهل بصیرت شکی در «صدر عنه الوجود» ندارند. همان‌گونه که نزد فلاسفۀ مشاء، وجود مبدأ و اول هر چیزی است و برای آن شرح و تعریفی نیست و ترسیم آن در ذهن بی‌واسطه است، بنابراین اگه موضوع علم الهی وجود مطلق است؛ ولی بیشتر آنچه در این علم از آن صحبت می‌شود، اقسام وجود است. در بخش اول کتاب مبانی هستی‌شناسی عین القضات از قبیل وجود، تجلی صفات، صدور کثرت از وحدت و نظام آفرینش بررسی شده است. او اگرچه به مباحث جهان‌شناختی توجه چندانی نداشته است؛ ولی می‌توان برخی نظریات او را در ذیل مباحث هستی‌شناسی تبین کرد که در ادامۀ این بخش به این مباحث پرداخته شده است.

    مسئلۀ معرفت از این‌رو که اهل طریقت در جستجوی اثبات هستی خداوند نیستند، بلکه برای ایشان تنها امر قابل بحث، شناخت حق‌تعالی است، از مهم‌ترین مباحث عرفانی به شمار می‌رود. معرفت را اغلب صوفیان و عارفان تعریف‌ناپذیر و بهترین راه توصیف آن را تمثیل دانسته‌اند؛ ولی عین‌القضات همدانی از جمله عارفانی است که اگرچه آثار از تمثیل خالی نیست، ولی کمتر از عرفایی چون حلاج، بایزید بسطامی و احمد غزالی بر آن تأکید دارد. در بخش بعدی کتاب مبانی معرفت‌شناختی عین‌القضات بررسی شده است. برای مشخص شدن چیستی معرفت از نگاه او، به مقایسۀ «طور عقل و طور ورای عقل» در آرای او پرداخته شده و در ادامه مباحثی چون امکان معرفت، منابع شناخت، ابزار معرفت و .... بررسی شده‌اند.

    به طور کلی پرداختن به مسائلی که در بحث سلوک بیشتر مورد تأکید عین‌القضات قرار دارند، افزون بر کمک به شناخت دیدگاه‌های خاص او، تا حدودی نمایانگر مشرب عرفانی اویند؛ موضوعی که افزون بر محققان امروز، برای معاصران وی نیز مبهم بوده است. به همین دلیل بخش پایانی این کتاب به بررسی سلوک رفتاری و عملی عین‌القضات اشاره دارد که نقش مهمی در شناخت روش طریقتی او دارد. در این بخش در کنار آرای نظری او در بحث سلوک، به مسائل عملی مورد توجه وی نیز پرداخته شده است.[۱]

    پانويس


    منابع مقاله

    پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها