راه خورشیدی: اندیشهنامه و راهنامه استاد محمدرضا حکیمی: تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NURراه خورشیدیJ1.jpg | عنوان =راه خورشیدی | عنوانهای دیگر = |پدیدآورندگان | پدیدآوران = اسفندیاری، محمد (نویسنده) |زبان | زبان = | کد کنگره = | موضوع = |ناشر | ناشر =نگاه معاصر | مکان نشر =تهران | سال نشر =1400 | کد اتوماسیون =A...» ایجاد کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''راه خورشیدی: اندیشهنامه و راهنامه استاد محمدرضا حکیمی''' تألیف محمد | '''راه خورشیدی: اندیشهنامه و راهنامه استاد محمدرضا حکیمی''' تألیف [[اسفندیاری، محمد|محمد اسفندیاری]]؛ نویسنده در این کتاب ابتدا به زندگینامۀ استاد [[حکیمی، محمدرضا|محمدرضا حکیمی]] پرداخته و سپس در بخش بعدی افکار و آراء او را تحلیل نموده است. بخش پایانی کتاب شامل کتابشناسی توصیفی [[حکیمی، محمدرضا|محمدرضا حکیمی]] است. | ||
==گزارش کتاب== | ==گزارش کتاب== | ||
شناختن کسی که مانند هیچکس نیست، دشوار است و بالطبع و بالتبع نوشتن دربارۀ او. کسی که وجود مکرر دیگران نیست و نه به گذشتگان میماند و نه به همروزگاران، هم دیریاب است و هم نابختیار؛ زیرا با قالبها و کلیشهها و پیمانههای موجود نمیتوان او را شناساند و ضرابخانۀ فرهنگ و ادب برای او واژهای نزده است. وی به هر صنف که منسوب شود، با آن متفاوت است و به هر که تشبیه شود، از او ممتاز. آنچه این دشواری را دوچندان میکند، این است که او حدیث نفس نکرده و از خویش سخن نگفته و خود را ننمایانده و در سایهروشن میزید. اینها حسب حال محمدرضا حکیمی است و دشواری شناسایی او. | شناختن کسی که مانند هیچکس نیست، دشوار است و بالطبع و بالتبع نوشتن دربارۀ او. کسی که وجود مکرر دیگران نیست و نه به گذشتگان میماند و نه به همروزگاران، هم دیریاب است و هم نابختیار؛ زیرا با قالبها و کلیشهها و پیمانههای موجود نمیتوان او را شناساند و ضرابخانۀ فرهنگ و ادب برای او واژهای نزده است. وی به هر صنف که منسوب شود، با آن متفاوت است و به هر که تشبیه شود، از او ممتاز. آنچه این دشواری را دوچندان میکند، این است که او حدیث نفس نکرده و از خویش سخن نگفته و خود را ننمایانده و در سایهروشن میزید. اینها حسب حال [[حکیمی، محمدرضا|محمدرضا حکیمی]] است و دشواری شناسایی او. | ||
از زندگینامۀ محمدرضا حکیمی اطلاع فراوانی در دست نیست و او همواره به مشتاقان خواستار زندگینامهاش «لن ترانی» گفته است. وی در سال 1314 در مشهد زاده شد و به سال 1400 در تهران دار فانی را وداع گفت و در مشهد به خاک سپرده شد. حکیمی در سال 1320 به مکتب و سپس به مدرسه رفت. پس از فراگرفتن قرآن و | از زندگینامۀ [[حکیمی، محمدرضا|محمدرضا حکیمی]] اطلاع فراوانی در دست نیست و او همواره به مشتاقان خواستار زندگینامهاش «لن ترانی» گفته است. وی در سال 1314 در مشهد زاده شد و به سال 1400 در تهران دار فانی را وداع گفت و در مشهد به خاک سپرده شد. [[حکیمی، محمدرضا|حکیمی]] در سال 1320 به مکتب و سپس به مدرسه رفت. پس از فراگرفتن قرآن و «صد کلمه» و نیز مقداری از [[دیوان حافظ بر اساس نه نسخه کامل کهن مورخ به سالهای 813 تا 827 هجری قمری (چاپ دوم)|دیوان حافظ]]، درسهای دورۀ ابتدایی را در مدرسه فراگرفت. در سال 1326 وارد حوزۀ علمیۀ مشهد شد و بیست سال در آنجا به علماندوزی و خودسازی پرداخت. هشت سال به درسهای مقدمات و سطح و دوازده سال به درس خارج اشتغال داشت و در جنب آن پانزده سال به تحصیل فلسفه و کلام پرداخت. او سالها در لباس روحانیت بود؛ اما هرگز روحانیت را حرفۀ خود نکرد؛ زیرا پیش از آنکه لباس روحانیت به تن کند، لباس زهد و اعراض به تن کرده بود. سرانجام در سال 1345 با رضایت استادش شیخ [[قزوینی خراسانی، مجتبی|مجتبی قزوینی]]، از حوزه و لباس روحانیت بیرون آمد؛ اما همواره نگاهش به حوزه و مخاطبش بوده و نسلهای جوان. | ||
از میان استادان حکیمی، آنکه بیش از هم بر او تأثیر گذاشت و در معماری شخصیت علمیاش نقش داشت، شیخ مجتبی قزوینی بود. وی به گفتۀ حکیمی یکی از سه رکن مکتب تفکیک در قرن چهاردهم هجری بود و صاحب کشف و کرامات و مشرفشده به آستان حضرت ولی عصر (عج) و دارای اخلاق باطنی و اهل عبادات و ریاضات و مستغرق در خلسات. حکیمی دوازده سال از محضر او درس آموخت؛ اما بیش از چهل سال که به مکارم اخلاقی او رطباللسان است و تا آخر خود را مرید وی میدانست. | از میان استادان [[حکیمی، محمدرضا|حکیمی]]، آنکه بیش از هم بر او تأثیر گذاشت و در معماری شخصیت علمیاش نقش داشت، شیخ [[قزوینی خراسانی، مجتبی|مجتبی قزوینی]] بود. وی به گفتۀ حکیمی یکی از سه رکن مکتب تفکیک در قرن چهاردهم هجری بود و صاحب کشف و کرامات و مشرفشده به آستان حضرت ولی عصر (عج) و دارای اخلاق باطنی و اهل عبادات و ریاضات و مستغرق در خلسات. [[حکیمی، محمدرضا|حکیمی]] دوازده سال از محضر او درس آموخت؛ اما بیش از چهل سال که به مکارم اخلاقی او رطباللسان است و تا آخر خود را مرید وی میدانست. | ||
با درنگ در مجموعۀ آثار حکیمی و با استحضار از افکار نانوشتهاش، این موضوعات را میتوان دلمشغولیها و دغدغههای او دانست: تشیع و حقانیت آن و شناساندن چهرۀ مکتوم آن به همگان؛ نفی خمود و اعتزال اجتماعی؛ نفی جمود و ارتجاع و دعوت به زمانشناسی؛ برپایی عددالت، خاصه عدالت اقتصادی و دفاع از انسان محروم؛ پاسداری از مقام انسانیت و کرامت انسان؛ مکتب تفکیک (جداسازی سه راه معرفت: قرآن، فلسفه، عرفان)؛ ورود افکار بیمایۀ غربی در قلمرو اسلام؛ تشکیل نظام عامل بالعدل و تأسیس جامعۀ قائم بالقسط؛ مجهول ماندن ماهیت حکومت و حاکمیت اسلامی؛ وحدت مسلمانان و ضرورت تشکیل اتحاد جماهیر اسلامی؛ شناخت بزرگان شیعه و به تعبیر او «مرزبانان حماسۀ جاوید»؛ روحانیت و لزوم تجدید حیات و دگرگونی در برنامهها و راهبردهای آن؛ مشکل جوانان و بیپناهی علمی و معنوی آن؛ بایدها و نبایدهای نویسندگی در قلمرو مسائل دینی. حکیمی در این چهارده موضوع بیش از دیگر موضوعات اندیشیده و نوشته و حسرت خورده و دغدغه داشته است. اما از این موضوعات بر دو موضوع بیشتر اصرار ورزیده است: نفی خمود و دعوت به قیام و برپایی عدالت و قسط. در واقع آهنگ و پیام جهتگیری آثار حکیمی عبارت است از: قیام و قسط. | با درنگ در مجموعۀ آثار حکیمی و با استحضار از افکار نانوشتهاش، این موضوعات را میتوان دلمشغولیها و دغدغههای او دانست: تشیع و حقانیت آن و شناساندن چهرۀ مکتوم آن به همگان؛ نفی خمود و اعتزال اجتماعی؛ نفی جمود و ارتجاع و دعوت به زمانشناسی؛ برپایی عددالت، خاصه عدالت اقتصادی و دفاع از انسان محروم؛ پاسداری از مقام انسانیت و کرامت انسان؛ مکتب تفکیک (جداسازی سه راه معرفت: قرآن، فلسفه، عرفان)؛ ورود افکار بیمایۀ غربی در قلمرو اسلام؛ تشکیل نظام عامل بالعدل و تأسیس جامعۀ قائم بالقسط؛ مجهول ماندن ماهیت حکومت و حاکمیت اسلامی؛ وحدت مسلمانان و ضرورت تشکیل اتحاد جماهیر اسلامی؛ شناخت بزرگان شیعه و به تعبیر او «مرزبانان حماسۀ جاوید»؛ روحانیت و لزوم تجدید حیات و دگرگونی در برنامهها و راهبردهای آن؛ مشکل جوانان و بیپناهی علمی و معنوی آن؛ بایدها و نبایدهای نویسندگی در قلمرو مسائل دینی. حکیمی در این چهارده موضوع بیش از دیگر موضوعات اندیشیده و نوشته و حسرت خورده و دغدغه داشته است. اما از این موضوعات بر دو موضوع بیشتر اصرار ورزیده است: نفی خمود و دعوت به قیام و برپایی عدالت و قسط. در واقع آهنگ و پیام جهتگیری آثار حکیمی عبارت است از: قیام و قسط. | ||
نویسنده در این کتاب ابتدا به زندگینامۀ استاد محمدرضا حکیمی پرداخته و سپس در بخش بعدی افکار و آراء او را تحلیل نموده است. بخش پایانی کتاب شامل کتابشناسی توصیفی محمدرضا حکیمی است.<ref> [https://literaturelib.com/books/5237 ر.ک: پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref> | نویسنده در این کتاب ابتدا به زندگینامۀ استاد [[حکیمی، محمدرضا|محمدرضا حکیمی]] پرداخته و سپس در بخش بعدی افکار و آراء او را تحلیل نموده است. بخش پایانی کتاب شامل کتابشناسی توصیفی [[حکیمی، محمدرضا|محمدرضا حکیمی]] است.<ref> [https://literaturelib.com/books/5237 ر.ک: پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref> | ||
نسخهٔ ۲ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۳۷
راه خورشیدی | |
---|---|
پدیدآوران | اسفندیاری، محمد (نویسنده) |
ناشر | نگاه معاصر |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1400 |
چاپ | چهارم |
شابک | 7ـ026ـ290ـ622ـ978 |
کد کنگره | |
راه خورشیدی: اندیشهنامه و راهنامه استاد محمدرضا حکیمی تألیف محمد اسفندیاری؛ نویسنده در این کتاب ابتدا به زندگینامۀ استاد محمدرضا حکیمی پرداخته و سپس در بخش بعدی افکار و آراء او را تحلیل نموده است. بخش پایانی کتاب شامل کتابشناسی توصیفی محمدرضا حکیمی است.
گزارش کتاب
شناختن کسی که مانند هیچکس نیست، دشوار است و بالطبع و بالتبع نوشتن دربارۀ او. کسی که وجود مکرر دیگران نیست و نه به گذشتگان میماند و نه به همروزگاران، هم دیریاب است و هم نابختیار؛ زیرا با قالبها و کلیشهها و پیمانههای موجود نمیتوان او را شناساند و ضرابخانۀ فرهنگ و ادب برای او واژهای نزده است. وی به هر صنف که منسوب شود، با آن متفاوت است و به هر که تشبیه شود، از او ممتاز. آنچه این دشواری را دوچندان میکند، این است که او حدیث نفس نکرده و از خویش سخن نگفته و خود را ننمایانده و در سایهروشن میزید. اینها حسب حال محمدرضا حکیمی است و دشواری شناسایی او.
از زندگینامۀ محمدرضا حکیمی اطلاع فراوانی در دست نیست و او همواره به مشتاقان خواستار زندگینامهاش «لن ترانی» گفته است. وی در سال 1314 در مشهد زاده شد و به سال 1400 در تهران دار فانی را وداع گفت و در مشهد به خاک سپرده شد. حکیمی در سال 1320 به مکتب و سپس به مدرسه رفت. پس از فراگرفتن قرآن و «صد کلمه» و نیز مقداری از دیوان حافظ، درسهای دورۀ ابتدایی را در مدرسه فراگرفت. در سال 1326 وارد حوزۀ علمیۀ مشهد شد و بیست سال در آنجا به علماندوزی و خودسازی پرداخت. هشت سال به درسهای مقدمات و سطح و دوازده سال به درس خارج اشتغال داشت و در جنب آن پانزده سال به تحصیل فلسفه و کلام پرداخت. او سالها در لباس روحانیت بود؛ اما هرگز روحانیت را حرفۀ خود نکرد؛ زیرا پیش از آنکه لباس روحانیت به تن کند، لباس زهد و اعراض به تن کرده بود. سرانجام در سال 1345 با رضایت استادش شیخ مجتبی قزوینی، از حوزه و لباس روحانیت بیرون آمد؛ اما همواره نگاهش به حوزه و مخاطبش بوده و نسلهای جوان.
از میان استادان حکیمی، آنکه بیش از هم بر او تأثیر گذاشت و در معماری شخصیت علمیاش نقش داشت، شیخ مجتبی قزوینی بود. وی به گفتۀ حکیمی یکی از سه رکن مکتب تفکیک در قرن چهاردهم هجری بود و صاحب کشف و کرامات و مشرفشده به آستان حضرت ولی عصر (عج) و دارای اخلاق باطنی و اهل عبادات و ریاضات و مستغرق در خلسات. حکیمی دوازده سال از محضر او درس آموخت؛ اما بیش از چهل سال که به مکارم اخلاقی او رطباللسان است و تا آخر خود را مرید وی میدانست.
با درنگ در مجموعۀ آثار حکیمی و با استحضار از افکار نانوشتهاش، این موضوعات را میتوان دلمشغولیها و دغدغههای او دانست: تشیع و حقانیت آن و شناساندن چهرۀ مکتوم آن به همگان؛ نفی خمود و اعتزال اجتماعی؛ نفی جمود و ارتجاع و دعوت به زمانشناسی؛ برپایی عددالت، خاصه عدالت اقتصادی و دفاع از انسان محروم؛ پاسداری از مقام انسانیت و کرامت انسان؛ مکتب تفکیک (جداسازی سه راه معرفت: قرآن، فلسفه، عرفان)؛ ورود افکار بیمایۀ غربی در قلمرو اسلام؛ تشکیل نظام عامل بالعدل و تأسیس جامعۀ قائم بالقسط؛ مجهول ماندن ماهیت حکومت و حاکمیت اسلامی؛ وحدت مسلمانان و ضرورت تشکیل اتحاد جماهیر اسلامی؛ شناخت بزرگان شیعه و به تعبیر او «مرزبانان حماسۀ جاوید»؛ روحانیت و لزوم تجدید حیات و دگرگونی در برنامهها و راهبردهای آن؛ مشکل جوانان و بیپناهی علمی و معنوی آن؛ بایدها و نبایدهای نویسندگی در قلمرو مسائل دینی. حکیمی در این چهارده موضوع بیش از دیگر موضوعات اندیشیده و نوشته و حسرت خورده و دغدغه داشته است. اما از این موضوعات بر دو موضوع بیشتر اصرار ورزیده است: نفی خمود و دعوت به قیام و برپایی عدالت و قسط. در واقع آهنگ و پیام جهتگیری آثار حکیمی عبارت است از: قیام و قسط.
نویسنده در این کتاب ابتدا به زندگینامۀ استاد محمدرضا حکیمی پرداخته و سپس در بخش بعدی افکار و آراء او را تحلیل نموده است. بخش پایانی کتاب شامل کتابشناسی توصیفی محمدرضا حکیمی است.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات