۱۱۱٬۴۸۵
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '(د ' به '(متوفای ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ابن سعید (ابهام زدایی)' به 'ابن سعید (ابهامزدایی)') |
||
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
{{کاربردهای دیگر|ابن سعید ( | {{کاربردهای دیگر|ابن سعید (ابهامزدایی)}} | ||
'''ابن سعيد مغربى'''، '''نورالدين ابوالحسن على بن ابوعُمران موسى ابن محمد بن عبدالملك ابن سعيد العَنْسى مَذْحِجى غَرناطى قَلعى''' (610-685ق)، اديب، شاعر، تاريخنگار، جهانگرد و جغرافىنویس اندلسى است. | '''ابن سعيد مغربى'''،'''نورالدين ابوالحسن على بن ابوعُمران موسى ابن محمد بن عبدالملك ابن سعيد العَنْسى مَذْحِجى غَرناطى قَلعى''' (610-685ق)، اديب، شاعر، تاريخنگار، جهانگرد و جغرافىنویس اندلسى است. | ||
==ولادت== | ==ولادت== | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
وى در 631ق جاى پدر را در حكومت جزيرة الخضراء گرفت. پس از فوت متوكل بن هود (635ق)، تحمل وضع موجود در اندلس بر ابوالحسن و پدرش دشوار شد. از این رو آن دو نيز مانند بسيارى از اهل علم و قلم اندلس، در آن زمان، به آن سوى دريا در جنوب، يعنى به مغرب رفتند. این سفر در 636ق صورت گرفت. شايد پيش از اين، در سالهاى میان 627 و 629ق ابوالحسن از سَبته ديدن كرده بود. آن دو 3 سال در قسمتهاى مختلف مغرب (مراكش)، مغرب میانى (الجزاير) و افريقيه (تونس) به سر بردند. در تونس، ابوالحسن به دربار ابوزكريا يحيى اول حَفصى پيوست و از نزدیک ان سلطان شد و منصب قرائت مظالم يافت. ظاهراً در آن هنگام پدر او موسى هم در خدمت والى سبته، پسر ابوزكريا بود و ابوعبدالله محمد بن حسین، نوه عموى ابوالحسن، از نزدیک ان سلطان تونس شمرده مىشد. بدگویى عدهاى از حاسدان، كه گویا ابوعبدالله نيز از زمره آنان بود، موجب گرديد كه پدر و پسر هر دو از مناصب خود بركنار شوند و راه مشرق پيش گیرند. آن دو در ربيعالاول 639ق در اسكندريه بودند. موسى برای تدارکسفر حج در اسكندريه ماند، كه در آن سال موفق به این امر نشد، اما ابوالحسن به قاهره رفت و در آنجا بود تا از درگذشت پدر در اسكندريه (شوال 640) آگاهى يافت و برای عزاى او به اسكندريه آمد. | وى در 631ق جاى پدر را در حكومت جزيرة الخضراء گرفت. پس از فوت متوكل بن هود (635ق)، تحمل وضع موجود در اندلس بر ابوالحسن و پدرش دشوار شد. از این رو آن دو نيز مانند بسيارى از اهل علم و قلم اندلس، در آن زمان، به آن سوى دريا در جنوب، يعنى به مغرب رفتند. این سفر در 636ق صورت گرفت. شايد پيش از اين، در سالهاى میان 627 و 629ق ابوالحسن از سَبته ديدن كرده بود. آن دو 3 سال در قسمتهاى مختلف مغرب (مراكش)، مغرب میانى (الجزاير) و افريقيه (تونس) به سر بردند. در تونس، ابوالحسن به دربار ابوزكريا يحيى اول حَفصى پيوست و از نزدیک ان سلطان شد و منصب قرائت مظالم يافت. ظاهراً در آن هنگام پدر او موسى هم در خدمت والى سبته، پسر ابوزكريا بود و ابوعبدالله محمد بن حسین، نوه عموى ابوالحسن، از نزدیک ان سلطان تونس شمرده مىشد. بدگویى عدهاى از حاسدان، كه گویا ابوعبدالله نيز از زمره آنان بود، موجب گرديد كه پدر و پسر هر دو از مناصب خود بركنار شوند و راه مشرق پيش گیرند. آن دو در ربيعالاول 639ق در اسكندريه بودند. موسى برای تدارکسفر حج در اسكندريه ماند، كه در آن سال موفق به این امر نشد، اما ابوالحسن به قاهره رفت و در آنجا بود تا از درگذشت پدر در اسكندريه (شوال 640) آگاهى يافت و برای عزاى او به اسكندريه آمد. | ||
ابن سعيد در 640ق مجدداً به قاهره بازگشت. او كه آوازهاش پيشاپيش به مصر رسيده بود، خواه به علت اشتهار خود به شعر و نویسندگى يا بر اثر معروفيت پدر و خانوادهاش، در محافل علمى و ادبى قاهره به خوبى پذيرفته شد و به زودى پيوندهاى دوستى بسيارى با مشاهير عصر در آن سرزمین برقرار كرد كه جمالالدين ابوالحسن جزّار مصرى (متوفای | ابن سعيد در 640ق مجدداً به قاهره بازگشت. او كه آوازهاش پيشاپيش به مصر رسيده بود، خواه به علت اشتهار خود به شعر و نویسندگى يا بر اثر معروفيت پدر و خانوادهاش، در محافل علمى و ادبى قاهره به خوبى پذيرفته شد و به زودى پيوندهاى دوستى بسيارى با مشاهير عصر در آن سرزمین برقرار كرد كه جمالالدين ابوالحسن جزّار مصرى (متوفای 679ق)، ابن مطروح (متوفای 654ق) و بهاء زُهير (متوفای 656ق) از آن جمله بودند. | ||
اگرچه وى به دربار سلطان مصر، الملك الصالح نجمالدين ايوب نپيوست، اما با مشاور و نايب سلطان در شام، جمالالدين احمد بن موسى بن يَغمور (متوفای | اگرچه وى به دربار سلطان مصر، الملك الصالح نجمالدين ايوب نپيوست، اما با مشاور و نايب سلطان در شام، جمالالدين احمد بن موسى بن يَغمور (متوفای 673ق)، شاعر معروف مصرى مأنوس شد. وى تا 644ق در مصر ماند. در این سال او با كمالالدين عمر، مشهور به [[ابن عدیم، عمر بن احمد |ابن عديم]] كه از سوى الملك الناصر يوسف، حكمران ايوبى حلب، برای سفارت به قاهره آمده بود، آشنا شد. شيفتگى آن دو نسبت به یکديگر موجب شد كه وقتى [[ابن عدیم، عمر بن احمد |ابن عديم]] به حلب بازگشت، ابن سعيد هم به همراه او رفت. [[ابن عدیم، عمر بن احمد |ابن عديم]] ابن سعيد را به الناصر معرفى كرد. ظرافت در سخن، شعرشناسى و آواز خوش ابن سعيد، ناصر را خوش آمد و او را لقب «بلبل» داد و ابن سعيد چندين کتاب خود را به نام این سلطان كرد. او سه سال در ملازمت دربار حلب ماند و با بزرگان علم و ادب آن خطه ديدار كرد. از آن جا به دمشق رفت و به مجلس انسِ الملك المعظم توران شاه، پسر سلطان مصر درآمد. در اواخر 648ق از دمشق به موصل و بغداد رفت و تا نواحى بصره و در ایران تا اَرَّجان (در غرب فارس و نزدیک بهبهان) سفر كرد. | ||
وى از عراق به دمشق و حلب رفت و از آنجا عزم سفر حج كرد و پس از اداى فريضه، به حلب بازگشت. او آنگاه در 652ق به افريقيه در مغرب مراجعت كرد و به این ترتيب مرحله نخست سفر مشرق ابن سعيد پایان يافت. به گفته خود وى، او گاه در جامه توانگران و گاه در خرقه درویشان سفر مىكرد. در ترتيب و تاريخ سفرهاى او پس از اقامت در مصر، تشویش و اختلاف وجود دارد. از میان رفتن بسيارى از نوشتههاى خود ابن سعيد، بازسازى درست و دقيق این جابهجايىها را ناممكن مىسازد. در مآخذ كهن، این سفرها را یکسان ذكر نكردهاند. | وى از عراق به دمشق و حلب رفت و از آنجا عزم سفر حج كرد و پس از اداى فريضه، به حلب بازگشت. او آنگاه در 652ق به افريقيه در مغرب مراجعت كرد و به این ترتيب مرحله نخست سفر مشرق ابن سعيد پایان يافت. به گفته خود وى، او گاه در جامه توانگران و گاه در خرقه درویشان سفر مىكرد. در ترتيب و تاريخ سفرهاى او پس از اقامت در مصر، تشویش و اختلاف وجود دارد. از میان رفتن بسيارى از نوشتههاى خود ابن سعيد، بازسازى درست و دقيق این جابهجايىها را ناممكن مىسازد. در مآخذ كهن، این سفرها را یکسان ذكر نكردهاند. |