|
|
(۱۴۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۸ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| <div class='wikiInfo'>
| | {{جعبه اطلاعات زندگینامه |
| [[پرونده:NUR00776.jpg|بندانگشتی|جامی، عبدالرحمن بن احمد]]
| | | عنوان = |
| {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
| | | تصویر = NUR00776.jpg |
| |- | | | اندازه تصویر = |
| ! نام!! data-type='authorName'|جامی، عبدالرحمن بن احمد
| | | توضیح تصویر = آرامگاه جامی در هرات |
| |- | | | نام کامل = جامی، عبدالرحمن بن احمد |
| |نام های دیگر | | | نامهای دیگر = جامی، نورالدین عبدالرحمن |
| |data-type='authorOtherNames'| جامی، نور الدین عبدالرحمن | | | لقب = |
| |- | | | تخلص = |
| |نام پدر | | | نسب = |
| |data-type='authorfatherName'| | | | نام پدر = احمد |
| |- | | | ولادت = 817 |
| |متولد | | | محل تولد = خرجرد جام از نواحی هرات |
| |data-type='authorbirthDate'| | | | کشور تولد = |
| |- | | | محل زندگی = |
| |محل تولد | | | رحلت = 898ق |
| |data-type='authorBirthPlace'| | | | شهادت = |
| |- | | | مدفن = |
| |رحلت | | | طول عمر = |
| |data-type='authorDeathDate'|898 هـ.ق | | | نام همسر = |
| |- | | | فرزندان = |
| |اساتید | | | خویشاوندان = |
| |data-type='authorTeachers'| | | | دین = |
| |- | | | مذهب = |
| |برخی آثار | | | پیشه = |
| |data-type='authorWritings'| | | | منصب = |
| |-class='articleCode' | | | پس از = |
| |کد مولف | | | پیش از = |
| |data-type='authorCode'|AUTHORCODE776AUTHORCODE | | | اساتید = {{فهرست جعبه عمودی | سعدالدين كاشغری | خواجه نصيرالدين عبيدالله}} |
| |} | | | مشایخ = |
| </div>
| | | معاصرین = |
| | | شاگردان = |
| | | اجازه اجتهاد از = |
| | | درجه علمی = |
| | | دانشگاه = |
| | | حوزه = |
| | | علایق پژوهشی = |
| | | سبک نوشتاری = |
| | | آثار = {{فهرست جعبه عمودی | [[أشعة اللمعات (شرح لمعات)]] | [[لوایح الحق و لوامع العشق]] | [[مرقع نینامه جامی]]}} |
| | | وبگاه = |
| | | امضا = |
| | | کد مؤلف = AUTHORCODE00776AUTHORCODE |
| | }} |
|
| |
|
| | '''نورالدّین عبدالرّحمن جامى'''، بزرگترین و نامدارترین شاعر و عارف قرن نهم هجری قمری و از عالمان نحو، صرف و عروض است که در خانوادهاى از عالمان خراسان زاده شده است. تاریخ ولادت او در شب بیستوسوم شعبان سال هشتصدوهفده (817ق) در روستای خرجرد (خرگرد) گزارش شده است<ref>ر.ک: میرخواند، محمد بن خاوند شاه، ج7، ص5950؛ صفوی، ساممیرزا، ص144؛ مدرس، محمدعلی، ج1، ص385؛ حکمت علیاصغر، ص59</ref>. |
|
| |
|
| ==ولادت== | | ==القاب و تخلص== |
| | لقب اصلى جامی، «عمادالدین» و لقب مشهورش «نورالدین» است. وی در ابتدای امر به دلیل آنکه اجدادش از «دشت اصفهان» بودند، به «دشتی» تخلص مینمود، اما بعدها به جهت تولدش در جام و ارادتی که به شیخ جام داشت، تخلص خود را به «جامی» تغییر داد<ref>ر.ک: خورشاه بن قباد، ص338-339؛ اصیلالدین واعظ، عبدالله، ص101؛ عابدی، محمود، صفحه پنج</ref>. |
|
| |
|
| عبدالرحمن جامی به سال 817 در خرجرد(يا خرگرد)جامى از نواحى هرات چشم به جهان گشود.پدر او نظام الدين احمد دشتى از دشت اصفهان به خرجرد مهاجرت كرده بود.
| | ==خاندان== |
| | پدر جامی، نظامالدین احمد بن شمسالدین محمد دشتى، از اهالی محله دشت اصفهان است که بر مذهب حنفی بودهاند<ref>ر.ک: اصیلالدین واعظ، عبدالله، ص101</ref>. |
|
| |
|
| | پدر و نیای جامی در عصر خویش از عالمان دین و سرآمدان زهد و تقوى بوده و پس از هجرت از اصفهان به جام، در خراسان، سالها در آنجا به امر قضا و فتوى اشتغال داشتند<ref>ر.ک: عابدی، محمود، صفحه پنج؛ صفا، ذبیحالله. ج4، ص348</ref>. |
|
| |
|
| ==کسب علم و دانش==
| | نسب جامی از جانب پدر از یکسو به امام محمد شیبانى و از سوى دیگر به شیخالاسلام احمد ژندهپیل جامى میرسد<ref>ر.ک: همان؛ مشار، خانبابا، ج3، ص798</ref>. |
|
| |
|
| جامى در سنين كودكى همراه پدر خود به هرات رفت و در آنجا شروع به كسب علوم دينى و ادبى كرد.از اوايل حال استعداد عجيبى در فهم مسائل علمى از خود نشان مىداد و در طى چند سال در علوم نقلى و عقلى متبحر شد.صفى الدين على در رشحات عين الحيات،يكى از كتابهاى معتبر در شرح حال جامى،نقل مىكند كه در جوانى حتى در علم نجوم با بزرگان نامدار عصر خود مثل قاضىزاده رومى همپايه شد.
| | ==حیات علمی و تحصیلات جامی== |
| | جامی نخستین سالهاى تحصیل خود را به فراگرفتن مقدمات سوادآموزى تا آموختن صرف و نحو عربى نزد پدرش سپری نمود<ref>ر.ک: صفا، ذبیحالله، ج4، ص349</ref>. هنگامى که نظامالدین احمد از خرجرد به هرات منتقل شد، عبدالرحمن هنوز به بلوغ شرعى نرسیده و در حداثت سن بود. پدر، او را با خود بدان شهر برد و او در نظامیه هرات به تحصیل علوم همت گماشته و در خردسالى نزد معروفترین دانشمند زمان علم آموخت. چنانکه مختصر تلخیص و شرح مفتاح العلوم سکاکى و مطول سعد تفتازانى و حاشیه آن را از مولانا جنید اصولى که در فنون عربی ماهر و مشهور بود، فراگرفت، سپس به درس خواجه على سمرقندى از شاگردان میر سید شریف جرجانى حاضر شد. وی آنگاه در زمره شاگردان مولانا شهابالدین محمد جاجرمى که از افاضل مباحثان زمان خود بود و سلسله تعلیمش به مولانا سعدالدین تفتازانى مىرسید، درآمد و از او نیز کسب فیض نمود. بعد از طى این مراحل، جامى از هرات به سمرقند عزیمت کرده و آنجا در درس قاضىزاده رومى که محقق دوران خود بود، حضور یافت<ref>ر.ک: همان؛ کاشفی، حسین بن علی، ج1، ص235</ref>. |
|
| |
|
| در مورد تبحر جامى در هيأت و نجوم عبدالغفور لارى راجع به على قوشچى (ف 879)،كه خود از بزرگان متأخر علم نجوم و مأمور تشكيل رصدخانه الغبيگ در سمرقند بود و زيج الغ بيگ را به پايان رساند،چنين مىنويسد:مدتى قوشچى را «مسئلهاى مشكل بوده است در علم هيأت...و از هيچ محل مشكل وى حل نمىگشته، تا آنكه اتفاقا به شرف صحبت حضرت ايشان(يعنى جامى)رسيده است و از ايشان استفسار نموده،و ايشان حل مشكل وى كرده است». | | در تمام این مراحل، حدت ذهن و استعداد کمنظیر جامى و قوت بحث و مناظره و تصرف و اظهار نظر او موجب اعجاب همگان شده بود. گفته شده است که او وقت بسیاری را در آموختن صرف نمىکرد و چون به درس مىرفت جزوهاى از همشاگردان خود مىگرفت و در آن نظرى مىکرد و پس مىداد. هنگامی که در درس حاضر مىشد، مطالب آن روز را از همه بهتر مىدانست و این حافظه نیرومند و هوش فعال و سرعت انتقال را تا پایان عمر حفظ کرد<ref>ر.ک: همان، ص350؛ همان، ص237</ref>. |
|
| |
|
| لارى قدرت قوه عقلى و تعمق جامى در علوم متعدد را معلول انتساب او به طريقه صوفيه نقشبنديه مىداند،كه آن«ممد تعقل و مقوى قوت مدركه»او بوده است. شك نيست كه براى درك مقام علمى و شعرى جامى فهم اين نسبت در درجه اول اهميت است.خود جامى نيز اين نسبت را در زندگى و افكار خويش كاملا مؤثر مىدانست.تصوف از نظر او حقيقت اسلام بود،و از پرتو سير و سلوك صوفيانه بود كه به اعلا مراحل عرفان نظرى و عملى رسيده بود.مقصود از«عملى»اين است كه عرفان او فقط«علمى»و نظرى نبود، بلكه به حقايق اسلام از طريق ذوق نيز پى برده بود.حقيقت اسلام توحيد است،و توحيد براى اينكه در وجود انسان تحقق يابد نمىتواند ذهنى بماند، بلكه بايد در دل سالك سرايت كند.به قول جامى،«فرق است ميان يكتا گفتن و يكتا بودن»، و او خود بدون شك به مرحله «يكتا بودن»رسيده بود،چنانكه عبدالغفور لارى در ضمن شرح حال او مكرر به اين نكته اشاره كرده است.
| | قاضیزاده روم که از ریاضیدانان عصر بود و جامی هیئت را نزد او فراگرفته است، بارها جامی را به یکتایی و بیهمتایی ستوده است<ref>ر.ک: عابدی، محمود، صفحه هفت</ref>. |
|
| |
|
| استغراق و استهلاك جامى در حقيقت دين و عرفان ناچار در تمام آثار او متجلى شده است،چنانكه عبدالغفور لارى نقل مىكند كه جامى درباره خود گفته است، «سر وحدت و معنى توحيد چنان غالب شده است كه دفع وى را از خود نمىدانيم، و در اين هيچ اختيارى نيست.هيچ چيز قبل از اين معنى در خاطر نيايد.اين معنى پيش همه گرفته است.«ما رأيت شيئا الا و رأيت الله قبله.» پس از نظر عملى و ذوقى جامى مظهر مقام فناء و بقاء بود،زيرا خود به اين مرحله از سير و سلوك رسيده بود؛ و از نظر عقيده و رأى چون تابع مكتب شيخ اكبر بود،ناچار مقام وصال خود را به شيوه اين مكتب بيان مىكرد.
| | صفىالدین على واعظ در شرح سودمندى که راجع به تحصیلات جامى در «رشحات عين الحياة» نوشته، از حالات نفسانى استاد خود چند حکایت اعجابانگیز نقل کرده که نشان از نبوغ علمی و تیزهوشی جامی دارد. |
|
| |
|
| رابطه جامى با طريقه نقشبنديه يا«طريقه خواجگان»را عبدالغفور لارى به تفصيل شرح داده است،و تذكره او در اين مورد از جمله منابع موثق به شمار مىرود، زيرا وى خود مريد و شاگرد بلافصل جامى بوده و بنابر اين به آداب و شيوه سير و سلوك اين طريقه كاملا وارد بوده است.
| | جامی در دو مرکز علمى هرات و سمرقند، بهسرعت علوم متداوله عصر خود، یعنى علوم لسانى و بلاغى و منطق و حکمت و کلام و فقه و اصول و حدیث و قرائت و تفسیر قرآن و ریاضیات و هیئت را فراگرفت، تا آنجا که در همه این فنون صاحبنظر شد<ref>ر.ک: صفا، ذبیحالله، ج4، ص350؛ کاشفی، حسین بن علی، ج1، ص236</ref>. |
|
| |
|
| استاد معنوى و مرشد جامى سعد الدين كاشغرى(ف 860)بوده،كه با دو واسطه مريد مؤسس طريقه نقشبندى خواجه بهاء الدين محمد بن محمد نقشبند بخارى (ف 791)بوده است. به قول لارى جامى ابتدا خواجه سعد الدين را در واقعهاى ديده بوده و سپس به خدمت او رسيده و به فقر مشرف شده است. هنگامى كه جامى به صحبت خواجه رسيده او گفته بوده است،«شاهبازى به چنگ ما افتاده». اين مىرساند كه در همان بدايت كار استعداد معنوى جامى در نظر حقيقت بين خواجه كاملا مشهود بوده است.ظاهرا جامى در ابتدا شش ماه در خلوت نشسته،زيرا همانطور كه رسم صوفيان است مريد در بدو امر به «چله»يا خلوت چهل روزه(و گاهى كمتر و گاهى بيشتر از چهل روز)مىنشيند تا تعلق او به دنيا و عادتهاى ديرين خود قطع شود و زندگى تازهاى را آغاز كند.
| | در آثار منظوم جامی، ابیاتی که هرکدام از آن، یا بهصراحت و یا بهکنایه به علوم مختلف و اصطلاحات آن اشاره کرده است، فراوان یافت میشود که از آنها احاطه و تبحّر وی در آن رشته از علم را گواهی میدهد<ref>ر.ک: حکمت، علیاصغر، ص65</ref>. |
|
| |
|
| در كتاب جامى از«استادان معنوى جامى»سخن رفته استص 66-76، و همانطور كه استاد حكمت تصريح كرده است جامى در طول عمر خود نسبت به دو نفر از بزرگان مشايخ نقشبندى ارادت تمام داشته است.يكى از آنان خواجه سعد الدين است،كه نام وى قبلا ذكر شد،و ديگرى خواجه نصير الدين عبيد الله-معروف به خواجه احرار(م 895)-كه جامى به اسم او مثنوى تحفة الاحرار را سروده است و همه جا از او به عنوان استاد و«مخدوم»خود ياد مىكند. ليكن تا آنجا كه بر نگارنده معلوم است هيچ كس تا كنون ارتباط اين دو مرشد را با يكديگر شرح نداده است.اين امر را خود جامى در نفحات الانس روشن مىكند:پس از ذكر سال وفات خواجه سعد الدين مىگويد،«امروز مظهر آيات و مجمع كرامات و ولايات طبقه خواجگان و رابطه التيام و واسطه انتظام سلسله شريفه ايشان قدس الله تعالى اسرارهم حضرت خواجه(يعنى عبيد الله)و مخلصان و نيازمندان ايشاناند». از اين عبارت معلوم مىشود كه در حدود سال 883(سال تحرير كتاب نفحات الانس)مرشد طريقه نقشبندى و جانشين خواجه سعد الدين خواجه احرار بوده است. | | زمانی که شوق سیر و سلوک در دل جامی راه یافت، از سمرقند به خراسان بازگشت و در هرات به خدمت سعدالدین کاشغرى (م 860ق)، از مشایخ بزرگ طریقت خواجگان (نقشبندیه) که در محضر خواجه نظامالدین خاموش (م 895 یا 898ق) تربیت یافته بود، درآمد. بعد از سعدالدین کاشغرى، جامى رشته ارادت جانشینش خواجه ناصرالدین عبیداللّه احرار (م 895ق) را بر گردن نهاده و چند بار در سمرقند و خراسان با او ملاقات کرد. وی قبل از آن ملاقاتها نامهنگاریهای بسیاری با او داشت. جامی در مصنفات منظوم و منثور خود بارها عبیدالله احرار را ستوده و استاد مخدوم خود خوانده و در رثای او ترکیبى مشتمل بر هفت بند سروده است. جامی غیر از مشایخ مذکور از پیشوایان نقشبندى، صوفى مشهور نقشبندى خواجه محمد پارسا (م 822ق) را نیز هنگام عزیمت به سفر حج و عبور او از ولایت جام، زیارت کرده است. |
|
| |
|
| در جاى ديگر در نفحات الانس ضمن شرح حال شيخ سعد الدين سعيد فرغانى جامى از كتاب او به اسم مناهج العباد الى المعاد،كه آن«ما لا بد هر طالب و مريد است»، درباره انواع انتساب مريدان به مشايخ نقل قول مىكند.از اينجا مىتوانيم نتيجه بگيريم كه انتساب جامى به خواجه سعد الدين از نوع«خرقه ارادت گرفتن»بوده است، «كه آن را جز از يك شيخ ستدن روا نباشد».و اين نوع معمولا با نوع ديگر انتساب، يعنى«تلقين ذكر»، توأم است.و انتساب او به خواجه احرار از نوع سومى بوده،يعنى «به صحبت و خدمت و تأدب به آن»،زيرا«در نسبت خرقه ارادت و نسبت تلقين ذكر از دو شيخ گرفتن مذموم است، اما در نسبت صحبت محمود است،ليكن به شرط اجازت يا فوت شيخ اول». | | بر اساس آنچه جامی بهتکرار در کتاب «نفحات الأنس» گفته، زیارت مشایخ بزرگ در دوران کودکى و جوانى، موجب شد تا محبت صوفیان در دل او جاى گیرد<ref>ر.ک: کاشفی، حسین بن علی، ج1، ص239-242؛ صفا، ذبیحالله، ج4، ص350-352</ref>. |
|
| |
|
| آثار جامى در عرفان نظرى ثمره رابطه او با تصوف است،زيرا بدون آن رابطه او نمىتوانست كتبى مانند لوامع و لوايح را با آن وضوح و زيبائى و سلاست نثر بنويسد،چنانكه خود مىگويد،«باعث بر تسويد اوراق در باب تصوف آن بود كه در مبادى حال كه در سخنان اين طايفه شروع كرديم،فهم مقاصد قوم(يعنى صوفيه) | | ==صفات اخلاقی جامی== |
| | تتبع در آثار جامی و مطالعه در سرگذشتهایی که برخی از نویسندگان برای زندگانی وی نوشتهاند، صفاتی ممتاز و خصالی نمایان، از شخصیت او، در نظر خوانندگان هویدا میسازد. از برکت این خصال فاضله است که نام او در جهان بسط یافته است<ref>ر.ک: حکمت، علیاصغر، ص87</ref>. |
|
| |
|
| از تحت عبارات ايشان به غايت مشكل بود.نذر كردم كه اگر اين باب مفتوح گردد (و توسط سير و سلوك مفتوح گشت)،مقاصد قوم بر وجهى بيان كرده شود كه مردم به سهولت فهم كنند».
| | در ویژگیهای اخلاقی او گفته شده است که وی بسیار خوشخلق و خوشتکلم بوده و مطایبتهاى شیرین مىنمود<ref>ر.ک: اصیلالدین واعظ، عبدالله، ص101</ref>. |
|
| |
|
| برخوردارى از فيض و بركت معنوى جامى به استفاده از آثار او منحصر نبود. از مرشد خود اجازه بيعت و دستگيرى نيز داشت،و يا به قول متصوفه ايران به عنوان «شيخ»از طرف قطب تعيين شده بود.و با اينكه گفته است،«تحمل بار شيخى را ندارم»، گاهى مريدان را قبول مىكرد.عبد الغفور لارى حكايت سرسپردگى مريدى را،كه جامى او را تلقين ذكر كرده بود،نقل مىكند.«آن شخص...به فرموده ايشان مشغول گشته،فى الحال در وى اثر معهود اين طايفه به ظهور آمده...».و به قول لارى، «در اواخر حال ارباب طلب را طالب بودند.مىفرمودند كه دريغا،طالب يافت نيست. طالب بسياراند، اما طالب حظ نفس خود».
| | از صفات برجسته دیگر جامی، وارستگی و قطع علایق از جهان مادی بود که در نهاد او صفت درویشی را استوار ساخته و تمام آثار مترتب بر آن، از فروتنی، ترک ریا، خلوص عقیده در حرکات و سکنات و اقوال و افعال او نمایان میشده؛ چنانکه هیچوقت داعیه مرشدی و پیری نکرده و باآنکه پیوسته به اذکار و ریاضت نفس مشغول بوده، از امور ضروری زندگانی منصرف نمیگشته است<ref>ر.ک: حکمت، علیاصغر، ص90</ref>. |
|
| |
|
| در پايان اين مقال ذكر عقيده براون در خلاصه شرح حال و اهميت جامى مناسب بنظر مىرسد: | | عزت نفس و طبع، از دیگر صفات پسندیدهای است که برای او ذکر شده است و این امر از آنچه دیگران از جمله علی بن حسین کاشفی در احوال او ثبت کردهاند و هم از گفتار و اشعار خود او بهخوبی دانسته میشود<ref>ر.ک: همان، ص93</ref>. |
|
| |
|
| «هيچ استاد سخن و گوينده فارسى زبان در تنوع موضوع و تفنن به فنون مختلفه به پايه كمال او نمىرسد،و اعجاب و تحسين معاصران وى نسبت به قريحه فروزان او بجا و سلطنت او در ملك سخن بسزاست».
| | ==مذهب جامی== |
| | در مورد مذهب جامی میان تذکرهنویسان و محققان اختلاف نظر وجود دارد. گروهی، وی را در شمار علمای درجه اول اسلام برشمرده و حتی برای وی مرتبه ولایت قائل شده و برخی دیگر، وی را ناصبی دانستهاند. برخی به شواهد و قرائنی از آثار او استناد نموده و او را عالمی شیعی یا متمایل به اهلبیت(ع) معرفی کردهاند<ref>ر.ک: همان، ص133</ref>. |
|
| |
|
| جامى كه آفتاب سپهر كمال بود تصنيف كرد علم به هر نسخه بىحسيب رفت از جهان و خواند ميان سخنوران تاريخ فوت خويشتن«اشعار دلفريب»(898 در سن 81 سالگى)
| | برخی از منابع که به سنی بودن وی اشاره کردهاند، وی را پیرو مذهب فقهی حنفی و مذهب کلامی اشعری دانستهاند. |
|
| |
|
| == آثار جامى ==
| | جامی در هرات از بزرگان پیشوایان و علمای اهل سنت دانسته شده که به طعن بر برخی از شیعیان معروف بود؛ ازاینرو در نظر سلاطین صفویه مورد طعن و مذمت بود<ref>ر.ک: همان، ص51 و 137؛ مدرس، محمدعلی، ج1، ص385</ref>. |
|
| |
|
| به قول استاد حكمت در ميان شاعران و نويسندگان بزرگ ادبيات فارسى شخصيت ديگرى پيدا نمىشود كه به اندازه جامى زندگى و شرح حال او بر ما شناخته شده و راجع به او تا اين حد كتب معتبر نوشته شده باشد. استاد حكمت از بيشتر اين مآخذ در كتاب بسيار مفيد و هنوز بىنظير خود جامى استفاده كردهاند.تذكرههاى مختصرتر ولى در عين حال دقيق نيز به زبان فارسى و زبانهاى خارجى وجود دارد. | | قاضی نورالله شوشتری که سعی کرده همه بزرگان سلف را به تشیع منتسب نماید، در هیچجا اشاره به تشیع جامی نکرده، بلکه او را معاند و مخالف معرفی کرده و صاحب «روضات الجنات» او را ناصبی صوفی دانسته است. این امر به دلیل برخی سخنان و اشعار جامی است که در تضاد با عقاید شیعه بوده و موجب واکنش و طعن او از سوی بسیاری از علمای شیعه گردیده است<ref>ر.ک: خوانسارى، محمدباقر، ج5، ص70؛ حکمت، علیاصغر، ص52 و 141-142</ref>. |
|
| |
|
| نگارنده اين سطور مطلب تازهاى بر آنچه در اين مآخذ يافت مىشود نمىتواند بيفزايد،ولى-به قول بابر-اگر فقط از باب تيمن و تبرك هم باشد،نوشتن مختصرى در شرح حال جامى ضرورى است.
| | درباره نشانههای تعصب مذهبی جامی گفته شده است که وی در کتاب مشهور خود، «نفحات الأنس»، در تراجم احوال صوفیه و عرفا و تمام کسانی که ادنی انتسابی به این طایفه داشتهاند، شرح حال آنها را بهتفصیل در کتاب مزبور آورده، اما از ذکر مشاهیر مشایخ صوفیه عرفای شیعه، مانند: سید نعمتالله ولی، شیخ آذری طوسی و سید محمد نوربخش و... خودداری کرده است<ref>ر.ک: مایل هروی، نجیب، ص18</ref>. |
|
| |
|
| مولانا نور الدين عبدالرحمن بن نظام الدين احمد بن شمس الدين محمد جامى نوشته هانرى ماسه،در دائرۀ المعارف اسلامى جديد(رك فهرست مآخذ كتاب حاضر).
| | برخی نیز با استناد به بخشی از کتاب «شواهد النبوة» که در آن از صحابه رسول اکرم(ص) و اهلبیت رسالت سخن گفته، با توجه به نام بردن با احترام از خلفای اربعه و مقدم داشتن آنها بر اهلبیت(ع) و همجنین برخی از اشعار او در مدح اهلبیت(ع) چنین نتیجه گرفتهاند که وی سنی متمایل به شیعه بوده است. |
|
| |
|
| آثار جامى را استاد حكمت در كتاب جامى براى اولين بار در دوران معاصر با دقت بر شمرده است،و فهرست ايشان اساس همه كارهاى بعدى است.از روى اين فهرست آقاى مدرس گيلانى در مقدمه مثنوى هفت اورنگ و آقاى هاشم رضى در مقدمه ديوان كامل جامى هر يك فهرست جداگانهاى تهيه كردهاند.ولى هر كدام از اين سه فهرست به عللى ناقص است،و با اينكه نگارنده اين سطور فقط تا حدى درباره آثار جامى تحقيق كرده است،لازم مىبيند كه براى بار سوم فهرست آثارى كه استاد حكمت آورده است تصحيح كند.علاوه بر اين،چون هر يك از اين فهرستها بدون اتخاذ روش خاصى تهيه شده است،چنانكه نه مطابق تاريخ تأليف است و نه موضوع و نه حتى تنظيم الفبائى،لذا تقسيم بندى موضوعى اين آثار بىفايده نيست.در اينجا لازم به تذكر است كه به علت فقدان مآخذ حل بعضى از مسائل-مانند انتساب برخى از كتب مشكوك به جامى-براى نگارنده اين سطور ميسر نبود.اميد است كه در آينده محققان اين كار را به انجام رسانند.
| | بااینوجود برخی از شیعیان ایران که محبتی به جامی دارند، تلاش کردهاند تا وی را شیعه باطنی معرفی نمایند؛ ازاینرو اشعار و سخنان او را در ستایش خلفای ثلاثه از باب تقیه دانستهاند<ref>ر.ک: حکمت، علیاصغر، ص137-139</ref>. |
|
| |
|
| اساس كار استاد حكمت فهرستى بوده است از چهل و پنج اثر جامى كه سام ميرزاى صفوى در تحفه سامى آورده است،و«اين جامعترين فهرستى است از مؤلفات جامى كه در كتب تذكره قريب به زمان او ثبت شده است».كتاب جامى،ص 162 تكمله عبدالغفور لارى،كه به قول استاد حكمت«البته معتبرتر از تحفه سامى است»،دو رساله را به فهرست سام ميرزا اضافه مىكند.نويسندگان متأخر تدريجا آثار ديگرى را به جامى نسبت دادهاند،و در زمان حاضر نيز آثار متعددى به فهرست كتابهاى جامى اضافه شده است.اين امر ظاهرا نتيجه شتابزدگى فهرست نويسانى است كه به مجرد اينكه اسم جامى را پشت جلد يك نسخه خطى مىبينند در كتابهاى خود آنرا به نام جامى ضبط مىكنند.شايد به اين دليل است كه در كتابهائى مانند فهرست نسخههاى خطى فارسى از آقاى منزوى كتابهاى زيادى به جامى نسبت داده شده است كه در فهرستهاى قديم نيست.البته در اين زمينه مشكلى ديگر نيز وجود دارد،و آن اين است كه هر كتاب و رساله جامى معمولا دو و گاهى چند اسم دارد.در نتيجه در همان فهرست نسخههاى خطى فارسى ملاحظه مىشود كه در بعضى از موارد يك اثر با دو يا چند اسم در دو يا چند جاى آن كتاب آمده است. بديهى است كه اين مشكل در بيشتر فهرستها وجود دارد.بنابر اين در فهرست زير سعى شده است كه نامهاى مختلف هر رساله و نيز آغاز و انجام پارهاى از آنها نوشته شود تا جلوى اين نوع تكرارها گرفته شود.به هر تقدير گمان مىرود كه فهرست زير تمام آثار مهم جامى را در بر گيرد.كتابهاى ديگرى كه اسم آنها در منابع مختلف آمده است به احتمال قوى يا از جامى نيست يا تكرار همين رسائل فهرست ماست با نامهاى ديگر.
| | ==تصوف و عرفان جامی== |
| | جامی در عرفان، پیرو روش و اسلوبی است که محیالدین بن عربی(م 638ق) پایهگذاری کرده است؛ ازاینرو به شرح کلمات شیخ و شاگردان او پرداخته است<ref>ر.ک: همان، ص144</ref>. |
|
| |
|
| در اين فهرست نخست اسم يا اسمهاى هر كتاب ذكر مىشود،سپس تاريخ تأليف آن اگر معلوم باشد،سپس تعداد صفحات چاپ شده آن اگر چاپ شده باشد، و اگر نه، تعداد تخمينى صفحهها در صورتى كه به زيور طبع آراسته شود،و سپس توضيحات مختصر درباره موضوع آن.سرانجام در بين الهلالين شماره هر اثر در فهرست استاد حكمت(جامى،ص 161-162)،آقاى مدرس گيلانى(هفت اورنگ، ص نوزده-سى و چهارم)و آقاى هاشم رضى(ديوان كامل جامى،مقدمه،ص 293- 300)داده خواهد شد.هرگاه كتابى به زبان عربى باشد تصريح خواهد شد،و هرگاه تصريح نشده باشد آن كتاب به زبان فارسى است.در پاورقيها سعى شده است كه بعضى از جزئيات طبع اين آثار داده شود،منتها به چاپهاى معروف و يا چاپهائى كه نگارنده ديده است اكتفا شده است،و قصد آن نبود كه تمام چاپهاى مختلف هر اثر قيد شود.
| | رجحان عقیده عرفان و تصوف بر مبادی حکما و متکلمین، نزد جامی مسلم است. در برخی از آثار او مانند رساله «محاکمه بین متکلم و صوفی» و همچنین در قطعهای از مثنوی «سبحة الأبرار»، این امر مشهود است. وی اساسا پیروان فلسفه را از صراط مستقیم شریعت منحرف میداند و توصیه به عدم پیروی از آنها نموده است<ref>ر.ک: همان، ص147-148</ref>. |
|
| |
|
| در تقسيم بندى آثار جامى به سه بخش عمده توجه مىشود: | | جامی در علوم باطنی، سالک مسالک طریق عرفان و راحل مراحل تصوف است و طریقت نقشبندیه ماوراءالنهر را پیروی مینمود<ref>ر.ک: همان، ص134</ref>. تمام رسالهها و کتابهایی که وی در تصوف به نگارش درآورده، بر سبک و رویه و معتقدات طریقه نقشبندیه است<ref>ر.ک: همان، ص51</ref>. ستایشهایى که وی از مشایخ نقشبندی در آثار خود کرده، نشان از دلبستگی وی به این طریقه دارد؛ از آن جمله در «تحفة الأحرار» که بعد از نعت خالق و رسول اکرم(ص)، ابیاتى را به ستایش بهاءالدین نقشبند بخارایى (م 790 یا 791ق) سرسلسله و مجدد طریقت نقشبندیه اختصاص داده و کار ستایش او را بدانجا رسانده که وی را تالىتلو پیامبر اکرم(ص) دانسته است<ref>ر.ک: صفا، ذبیحالله، ص352</ref>. |
|
| |
|
| اول ادبيات به معنى متداول لفظ،يعنى شعر و انشاء و نثرهاى ادبى؛
| | گرایش جامی به طریقت نقشبندیه که با مطالعه آثار ابن عربى ادامه یافت، نوعى نگرش به تصوف علمى بود که در آثارش هویدا است. وى باآنکه هیچگاه بساط ارشاد نگسترد، مریدان فراوانی به او گرویدند<ref>ر.ک: انوشه، حسن، ج3، ص272</ref>. |
|
| |
|
| دوم علوم نقلى(قرآن،حديث، سيره،فقه، تصوف، علوم زبان)،
| | جامی شرح حالات و کلمات بزرگان طایفه نقشبندیه، مانند خواجه بهاءالدین عمر بخاری (م 822ق)، مولانا نظامالدین خاموش (م 895 یا 898ق)، خواجه محمد پارسای بخاری (م 822ق) و مولانا سعدالدین کاشغری (م 860ق) و دیگران را در کتاب «نفحات الأنس» بهتفصیل یاد کرده و در اغلب مثنویات خویش از آنان نام برده است<ref>ر.ک: حکمت، علیاصغر، ص148</ref>. |
|
| |
|
| سوم علوم عقلى(موسيقى، عرفان و حكمت).
| | در حقیقت تأثیر تصوف بر جامی فراوان بوده؛ به همین دلیل است که بیشتر نوشتههای خود را در تصوف، تراجم صوفیه و توضیح و تبیین مسائل صوفیه به نگارش درآورده است. توجه علمى او به تصوف را در آثار منظوم او خاصه «سبحة الأبرار» و «تحفة الأحرار» و همچنین در آثار منثورش بهویژه در شرح لمعات عراقى (أشعة اللمعات) و در «لوایح» و در کتاب «لوامع» که شرح «فصوص الحكم» است و در کتاب «نقد الفصوص» که نقدی است بر کتاب «الفصوص» شیخ صدرالدین قونوى (م 645ق)، شاگرد محىالدین بن عربى (م 638ق) و در قسمت «مقدمات و اصول»، از کتاب «نفحات الأنس»، بهوضوح میتوان ملاحظه کرد<ref>ر.ک: صفا، ذبیحالله، ج4، ص353</ref>. |
|
| |
|
| ناگفته نماند كه ديوان جامى و مثنوى هفت اورنگ و منشآت او هر كدام سرشار از مطالب عرفانى و حكمى است،و ممكن بود اينها را نيز تحت عنوان«عرفان و حكمت»
| | با وجود تعلق خاطر و دلدادگی جامی به تصوف، از نقد، انکار و مذمت برخی صوفینمایان و مدعیان مقام مرشدی که به جهت متاع دنیا در هر گوشهای خانقاه برپا کردهاند، بهصراحت یا بهتعریض در آثارش غفلت ننموده است<ref>ر.ک: حکمت، علیاصغر، ص153-155</ref>. |
|
| |
|
| قرار دهيم. ليكن از آنجا كه اين نوشتهها بيشتر جنبه ادبى دارد،آنها را تحت عنوان«ادبيات»قرار داديم و قسمت«عرفان و حكمت»را به كتب و رسائل جداگانه اختصاص داديم.
| | ==آثار جامی== |
| | غالب آثار جامی در دوران سلطان حسین بایقرا، یعنی در ربع آخر زندگانی وی و در فاصله مابین سالهای (875-898ق) به ظهور رسیده است. جامی در این زمینه بیشتر مدیون علیشیر نوایی (م 906ق)، از امرای ادیب، دانشپرور و دانشگستر دربار این پادشاه است<ref>ر.ک: همان، ص7 و ص30-31</ref>. تقریبا همه آثار معروف وی شرح و تبیین اندیشههاى ابن عربى، محىالدّین، بود و بهراستى هم در این باب قلمى توانا داشت<ref>ر.ک: عابدی، محمود، ص3</ref>. |
|
| |
|
| ===ادبيات===
| | پس از دولتشاه سمرقندى (842-900ق) ظاهرا، نخستین کسى که به آثار جامى اشاره کرده و سخن خود را با اسامى کتابهایى از او آراسته است<ref>ر.ک: سمرقندی، دولتشاه، ص494</ref>، معینالدّین اسفزارى است. نامبرده که بخش اعظم کتاب خود، «روضات الجنات في أوصاف مدينة هرات» را در زمان حیات جامی نوشته است، به آثار او اشاره کرده است<ref>ر.ک: اسفزاری، معینالدین، ج1، ص26-29</ref>. |
|
| |
|
| ====الف.نثر====
| | بعد از اسفزارى، عبدالغفور لارى (م 912ق)، شاگرد معروف جامى و نویسنده «شرح مشکلات نفحات الأنس» است که در پایان تکملهی خود بر کتاب «نفحات الأنس» جامی و در بیان احوال استاد خویش، فهرستى از تألیفات او را ذکر کرده است. این فهرست که بىشک معتبر و قابل اطمینان است، چهلوپنج کتاب و رساله را شامل مىشود و این تعداد با اندکى اختلاف، همان است که ساممیرزا صفوى (م 984ق)، در کتاب «تحفه سامی» خود آورده است<ref>ر.ک: عابدی، محمود، صفحه یازده - دوازده</ref>. |
|
| |
|
| 1.بهارستان،892،چاپى،116 ص.كتابى است به اسلوب گلستان سعدى (30،18،26).
| | وی نیز شمار آثار جامی را 45 عنوان به نظم و نثر و با زبان فارسی و عربی ذکر کرده که بدین قرار است: |
| | {{ستون-شروع|3}} |
| | # تفسیر قرآن تا آیه «و إياي فارهبون»؛ |
| | # شواهد النبوة؛ |
| | # أشعة اللمعات؛ |
| | # شرح فصوص الحكم؛ |
| | # لوامع؛ |
| | # شرح بعضی ابیات تائیه فارضیه؛ |
| | # شرح رباعیات؛ |
| | # لوائح؛ |
| | # شرح بیتی چند از مثنوی مولوی؛ |
| | # شرح حدیث ابیذر؛ |
| | # رسالة في الوجود؛ |
| | # ترجمه اربعین حدیث؛ |
| | # رساله لا إله إلا الله؛ |
| | # مناقب خواجه عبدالله انصاری؛ |
| | # رسالهی تحقیق مذهب صوفی و متکلم و حکیم؛ |
| | # رسالهی سؤال و جواب هندوستان؛ |
| | # رساله مناسک حج؛ |
| | # سلسلة الذهب؛ |
| | # سلامان و ابسال؛ |
| | # تحفة الأحرار؛ |
| | # سبحة الأبرار؛ |
| | # یوسف و زلیخا؛ |
| | # لیلی و مجنون؛ |
| | # خردنامهی اسکندری؛ |
| | # رساله در قافیه؛ |
| | # دیوان اول؛ |
| | # دیوان ثانی؛ |
| | # دیوان ثالث؛ |
| | # رسالهی منظوم؛ |
| | # بهارستان؛ |
| | # رسالهی کبیر در معما؛ |
| | # رسالهی متوسط؛ |
| | # رسالهی صغیر؛ |
| | # رسالهی اصغر در معما؛ |
| | # رسالهی عروض؛ |
| | # رسالهی موسیقی؛ |
| | # منشآت؛ |
| | # فوائد الضيائية في شرح الكافية؛ |
| | # شرح بعضی از مفتاح الغیب منظوم و منثور؛ |
| | # نقد النصوص؛ |
| | # نفحات الأنس؛ |
| | # رسالهی طریق صوفیان؛ |
| | # شرح بیت خسرو دهلوی؛ |
| | # مناقب مولوی؛ |
| | # سخنان خواجه پارسا<ref>ر.ک: همان، صفحه دوازده – بیست؛ صفوی، ساممیرزا، ص145-146؛ حکمت، علیاصغر، ص161-162</ref>. |
| | {{پایان}} |
|
| |
|
| 2.منشآت يا رقعات يا انشاء،چاپى،حدود 80 ص.نامههائى كه جامى به اشخاص مختلف نوشته است.بعضى از آنها شامل نكتههاى نظرى عرفانى نيز هست (37،18،34).
| | تعدد و وفور شرح و حاشیهنویسى بر آثار جامى، نشان از آوازه او و آثارش بهویژه در شبه قاره هند دارد. اهمیت این آثار موجب شده است تا بسیاری از آنها به زبانهای محلی در شبه قاره ترجمه و چاپ شوند. همچنین به پیروى از آثار جامی در این شبه قاره، شاعران و نویسندگان، فراوان، قلم زدهاند<ref>ر.ک: انوشه، حسن، ج4، ص839-841</ref>. لازم به ذکر است که در بخش کتابشناسی این نرمافزار به معرفی تفصیلی برخی از آثار یادشده پرداخته شده است. |
|
| |
|
| ====ب.نظم==== | | ==حیات ادبی جامی== |
| | جامى در شعر مرتبهاى بلند دارد؛ چنانکه او را بهحق، آخرین استاد بزرگ شعر فارسى باید شمرد که بعد از بزرگترین استادان پارسىگوى قرن هفتم و هشتم، در ایران ظهور کرده و در مقامى قریب به آنان قرار گرفته است. نخستین دلیل مهارت و استادى او در سخن، بعد از استعداد خداداد و قریحه مادرزاد که شرط اصلى در نبوغهاى فکرى و ذوقى و هنرى است، احاطه او بر همه علوم و اطلاعات عهد وى، از علوم شرعیه و ادبیه و عقلیه و کثرت تبحرش در عرفان و وسعت مطالعات او و دسترس داشتن به کتب و آثار اصلى و اساسى ادب است. چنانکه از مطالعه مختصرى در کیفیت تحصیلات و نوع علومى که آموخته و مدارجى که در تصوف و عرفان پیموده بود، معلوم میشود و همچنین از توجه به کتب و آثار وى که نشاندهنده وفور دانش اوست، آشکار مىگردد. جامى زبان عربى را خوب مىدانست و چنانکه از اشعارش برمىآید، با آثار برگزیده فصحاى عرب آشنایى وافى داشت<ref>ر.ک: صفا، ذبیحالله، ج4، ص360</ref>. |
|
| |
|
| (مثنوى هفت اورنگ)
| | وی از شعرای بزرگ و نازکخیال ادبیات فارسی و تاجیک است که غزلهای شورانگیز عاشقانه، قصاید پندآموز حکیمانه و رباعیات نمکین عارفانه او، از شاهکارهای این ادبیات بوده. او در سرودن قطعه، معما، ترجیعبند و ترکیببند نیز اقتدار کامل از خود نشان داده است<ref>ر.ک: افصحزاد، اعلاخان، ج1، ص7</ref>. |
|
| |
|
| 3.سلسلة الذهب،873-877،چاپى،308 ص(18،45،19).
| | هرچند که جامی به آیین آن روزگار، سخن را بیشتر به تقلید مىگفت و از تکلّف نیز پرهیز نمیکرد، بااینوجود معانى بلند را به زبانى ساده و البتّه استادانه مىپرداخت<ref>ر.ک: عابدی، محمود، ص6</ref>. |
|
| |
|
| 4.سلامان و ابسال،885،چاپى،54 ص(19،46،20).
| | بروز آثار ادبی جامی از زمان سلطنت میرزا ابوالقاسم بابر(م 861ق) شروع میشود و گویا پیش از آن، که مصادف با دوره جوانی وی بوده، بیشتر به کسب کمالات و مجاهده در راه تحصیل علوم، اشتغال داشته است<ref>ر.ک: حکمت علیاصغر، ص18</ref>. |
|
| |
|
| 5.تحفة الاحرار،886،چاپى،78 ص(20،47،21).
| | اشعار جامی در سه دیوان او جای گرفته که هرکدام محصول دوره معین زندگی شاعر بوده است. جامی برای اولین بار دیوان خود را در دوره حکومت سلطان ابوسعید گورکان (863-873ق) و در سال 867ق جمعآوری نموده و گویا بعدها دو بار آن را تکمیل کرده باشد<ref>ر.ک: همان، ص19؛ افصحزاد، اعلاخان، ج1، ص7-8</ref>. |
|
| |
|
| 6.سبحة الابرار،887،چاپى،108 ص(21،48،22).
| | ارزش بدیعی دیوان اول جامی بر دو دیوان دیگر او پیشی دارد و علاوه بر تنوع و رنگارنگ بودن اشعار آن، جبهه حیات دوستی و مسائل فلسفه و اخلاق در آن پرقوت است. این در حالی است که در دو دیوان بعدی او موضوع شعر بسیار تنگ شده و بیشتر جهتهای عرفانی و صوفیانه افکار شاعر وسعت یافته است<ref>ر.ک: افصحزاد، اعلاخان، ج1، ص17</ref>. |
|
| |
|
| 7.يوسف و زليخا،888،چاپى،171 ص(22،49،23).
| | به نظر میرسد در زما ن سلطان ابوسعید گورکان (م 837ق) که خود شاعر و ادیبپرور بوده، طبع ادبی و نبوغ فطری جامی به دلیل موقعیت مناسبی که یافته بود، بروز و ظهور بیشتری یافته باشد که حاصل آن آثار زیبای منظوم و منثوری است که از قلم او تراوش کرده است<ref>ر.ک: حکمت علیاصغر، ص19</ref>. |
|
| |
|
| 8.ليلى و مجنون،889،چاپى،161 ص(23،50،24).
| | جامى، همچنانکه در شعر، سرآمد گویندگان دوران تیموری است، در نثر توانا و صاحب قلمى شیواست. وى نویسندهای است که توانست شیوه نثرنویسان باذوق پیشین را در دوران بىذوقیهاى همکاران معاصرش، دنبال کند. انشائش روان و ساده و درست است و جز در پارهاى موارد که شرح آن خواهد آمد، از حدود بیان معنى به طریق مساوات بیرون نرفته و آنچه را که دربایست بود، گفته و حتى در بعضى موارد، به درجه و مقام نثرنویسان بزرگ قرن پنجم و ششم رسیده و بر اثر آنان گام نهاده است. در کتاب «بهارستان» که آن را به اقتفاى شیخ سعدى شیرازى ترتیب داده، اگرچه سعى داشته است که به نثر موزون مسجع سخنورى کند، لیکن همهجا سادگى و رهایى سخن از قیود، بر کشش او به جانب تصنع غلبه دارد. از این گذشته، جامى از نثر براى بیان مقاصد گوناگون خود، از تفننهاى ادبى گرفته تا موضوعات علمى استفاده برده و در همه این موارد، لوازم و شرایط کار را رعایت کرده است<ref>ر.ک: صفا، ذبیحالله، ج4، ص514-515</ref>. |
|
| |
|
| 9.خردنامه اسكندرى،در حدود 890،چاپ،103 ص(24،51،25).(ديوانهاى سهگانه،چاپى)
| | «نفحات الأنس» از امهات کتب در بیان حقایق عرفانى و ذکر احوال عارفان و کتاب «لوایح» با انشای مسجع، همچنین کتاب «أشعه اللمعات» به سبک سوانح العشاق و در شرح لمعات عراقی شاعر، از آثار مهم منثور جامی بشمارمیآیند<ref>ر.ک: همان، ص515-516</ref>. |
|
| |
|
| 10.ديوان اول، تدوين و تنظيم 884(26،41،-).
| | ==حیات سیاسی جامی== |
| | جامی در دورهاى مىزیست که در خاور ایران پادشاهان تیمورى، چون: شاهرخ تیمورى (807-850ق)، میرزا ابوالقاسم بابر (856-861ق)، میرزا ابوسعید گورکانى (861-873ق)، حسین بایقرا (873-899ق) و در باختر و جنوب ایران، جهان شاه قراقویونلو (839-872ق)، اوزون حسن آققویونلو (857-882ق) و یعقوببیگ (883-896ق) حکومت مىکردند<ref>ر.ک: انوشه، حسن، ج3، ص272</ref>. |
|
| |
|
| 11.ديوان دوم، تدوين و تنظيم 886(27،42،-).
| | ارتباط جامی با سلاطین تیموری در زمان ابوالقاسم بابر آغاز شده است. جامی در کتاب «حلیه حلل» که در سال 856ق تألیف شده و اصول و قواعد فن معما را در آن به نثر آورده است، از میرزا ابو القاسم بابر در آغاز کتاب به شکل معما نام برده است. همچنین غزلی در دیوان غزلیات او در مدح این پادشاه دیده میشود. |
|
| |
|
| 12.ديوان سوم، تدوين و تنظيم 896(28،43،-).
| | هرچند که جامی اولین دیوان خود را در زمانه میرزا ابوسعید گورکان، جانشین بابر جمعآوری کرده، اما کمتر نام وی را در دیوان خود آورده است. ضمن اینکه در آثار جامی تألیفی به نام این پادشاه مشاهده نمیشود. این امر شاید به دلیل عدم شناخت کافی جامی توسط این پادشاه باشد<ref>ر.ک: مایل هروی، نجیب، ص49؛ حکمت علیاصغر، ص19-21</ref>. |
|
| |
|
| ===علوم نقلى===
| | بااینوجود تقرب جامی به درگاه سلطان حسین بایقرا جانشین ابوسعید، بهحدی بوده که غالبا وزرا و امرا و دیگر رجال، او را شفیع کارها و وسیله انجام حوائج خود قرار میدادند. وی مراسلات متعددی با سلطان حسین داشته و غالب آنها جواب نامههایی است که این سلطان برای جامی نگاشته است. از مفاد این نامهها نهایت احترام سلطان به جامی کاملا مشهود است<ref>ر.ک: حکمت، علیاصغر، ص25-26</ref>. |
|
| |
|
| ====الف.علوم قرآنى====
| | جامی علاوه بر مدح سلطان حسین بایقرا آخرین پادشاه زمان حیاتش و ستایش نوادگان او، در بسیاری از آثار خود از این پادشاه نام برده است. اغلب آثار جامی اعم از آثار منظوم او مانند مثنوی سبحة الأبرار، یوسف و زلیخا، لیلی و مجنون و... و همچنین آثار منثورش مانند بهارستان با نام این پادشاه آغاز شده است<ref>ر.ک: همان، ص27 -28</ref>. |
|
| |
|
| 13.تفسير تا به آيه «و اياى فارهبون»40:2(سوره بقره،آيه 38).ظاهرا رساله كوتاهى است به عربى.يك نسخه از آن نزد استاد حكمت بوده است(1،19،1).
| | روابط جامی با سلاطین ترکمان عراق و آذربایجان نیز بهنهایت استوار بوده و احترام و تکریمی که هریک از آنان نسبت به وی مراعات مینمودند، از میان متون تاریخ و سیره و همچنین از آثار و کلمات این شاعر دانسته میشود. وی علاوه بر مراسلاتی که با برخی از سلاطین و امرای یادشده داشته، اشعاری را به نام آنان در دیوان خود آورده است<ref>رک: همان، ص34-43</ref>. |
|
| |
|
| ====ب.حديث====
| | روابط جامی با سلاطین عثمانی نیز برقرار بوده و برخی از منابع به نامهنگاریهای میان وی و برخی از سلاطین اشاره نمودهاند. وی در اشعار خود به مدح برخی از آنان نظیر سلطان بایزید پرداخته است. |
|
| |
|
| 14.اربعين يا ترجمه چهل حديث،886،چاپى،در حدود 10 صفحه.
| | علیرغم مخالفت پادشاهان و علمای دوره صفویه با جامی به دلیل تمایلات مذهبی او، بااینوجود عظمت، شکوه دانش و فضیلت جامی بهقدری بود که قادر به انکار جلالت او نبوده و ساممیرزا فرزند شاه اسماعیل صفوی و حاکم خراسان در کتاب تحفهی سامی، نام جامی را در سردفتر علما و شعرای زمان ذکر کرده است. بااینوجود عدم توجه پادشاهان صفویه و علمای شیعه به جامی موجب گردید تا آثار او در طول مدت سه، چهار قرن در ایران شهرت و رواجی شایسته حاصل ننماید<ref>ر.ک: همان، ص44-53؛ خورشاه بن قباد، ص262</ref>. |
|
| |
|
| احاديث به رباعيهاى فارسى ترجمه شده است(12،13،12).
| | ==وفات و مرقد جامی== |
| | تاریخ وفات جامی مصادف با روز جمعه هجدهم محرم الحرام سال هشتصدونودوهشت هجری قمری (898ق) در هرات گزارش شده و با توجه به تاریخ ولادتش مدت حیات وی هشتادویک سال بوده است. این شاعر نامی در شهر یادشده و در کنار مرقد سعدالدین کاشغری به خاک سپرده شد<ref>ر.ک: میرخواند، محمد بن خاوندشاه، ج7، ص5950؛ صفوی، ساممیرزا، ص1445؛ مدرس، محمدعلی، ج1، ص390</ref>. |
|
| |
|
| ====ج.سيره نبوى و شرح احوال بزرگان====
| | گفته شده است سلطان حسین بایقرا مراسم تشییع و سوگوارى را درباره او بهکمال رعایت داشته است<ref>ر.ک: خورشاه بن قباد، ص339</ref>. مقبره جامی در محلی که امروز به تخت مزار معروف است قرار دارد. |
|
| |
|
| 15.شواهد النبوة،885،چاپى،234 ص.سيره نبوى و نيز شامل شرح حال تابعين تا صدر اول صوفيه است(2،2،2).
| | توده عوام برای زیارت وی در شب و روز شنبه اثراتی برشمرده و به آن اعتقاد دارند؛ به همین جهت زیارت بارگاه وی نزد آنان مرسوم شده است<ref>ر.ک: صفا، ذبیحالله، ج4، ص356؛ حکمت، علیاصغر، ص218 و 225</ref>. |
|
| |
|
| 16.نفحات الانس،883،چاپى،636 ص.شرح حال 606 تن از صوفيه بزرگ اسلام(41،12،38).
| | ==پانویس== |
| | <references/> |
|
| |
|
| 17.مناقب شيخ الاسلام خواجه عبدالله الانصارى،چاپى، 22 ص.تا مدتى پيش گمان مىرفت كه اين اثر مفقود شده است،ولى مصحح آن،مستشرق معروف آربرى، اثبات كرده است كه به احتمال قوى نسخه منحصر به فردى كه در دهلى موجود است همان رساله جامى است.كاتب اين رساله،كه به گمان آربرى از روى خط جامى آن را استنساخ كرده است،در آخر آن مىنويسد،«رساله شريفه صورت اتمام نيافته بود و سمت اختتام نپذيرفته».چنانكه آربرى مىگويد تقريبا دو سوم اين رساله را جامى در نفحات الانس آورده است،ولى يك سوم ديگر آن در جاى ديگر ديده نشده است(14،24،14).
| | ==منابع مقاله== |
| | # اسفزارى، معینالدین، «روضات الجنات في أوصاف مدينة هرات»، تحقیق: محمدکاظم امام، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، 1338ش. |
| | # اصیلالدین واعظ، عبدالله، «مقصد الإقبال سلطانیه و مرصد الآمال خاقانیه»، محقق: مایل هروى، نجیب، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، چاپ اول، 1351ش. |
| | # انوشه، حسن، «دانشنامه ادب فارسى»، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1380ش. |
| | # افصحزاد، اعلاخان، مقدمه «دیوان جامی»، اثر عبدالرحمن جامی، تصحیح: اعلاخان افصحزاد، تهران، مرکز مطالعات ایرانی، چاپ اول، 1378ش. |
| | # مایل هروی، نجیب، مقدمه کتاب «حلیه حلل»، اثر عبدالرحمن جامی، تهران، نوید، چاپ اول، 1361ش. |
| | # عابدی، محمود، مقدمه «نفحات الأنس من حضرات القدس»، اثر عبدالرحمن جامی، تهران مؤسسه اطلاعات، چاپ سوم، 1375ش. |
| | # حکمت، علیاصغر، «جامی»، تهران، توس، چاپ سوم، 1386ش. |
| | # خورشاه بن قباد، «تاریخ ایلچى نظامشاه»، تصحیح: نصیرى، محمدرضا و هانه دا، کویچی، تهران، انجمن آثار مفاخر فرهنگی، چاپ اول، 1379ش. |
| | # خوانساری، محمدباقر، «روضات الجنات في أحوال العلماء و السادات»، قم، اسماعیلیان، چاپ اول، 1390ق. |
| | # سمرقندى، دولتشاه، «تذكرة الشعراء»، تهران، اساطیر، چاپ اول، 1382ش. |
| | # صفا، ذبیحالله، «تاریخ ادبیات در ایران»، تهران، فردوس، چاپ هشتم، 1378ش. |
| | # صفوى، ساممیرزا، «تذکره تحفه سامى»، محقق: همایون فرخ، رکنالدین، تهران، اساطیر، چاپ اول، 1384ش. |
| | # کاشفی، حسین بن علی، «رشحات عين الحياة في مناقب مشايخ الطريقة النقشبندية»، تهران، بنیاد نیکوکارى نوریانى، چاپ اول، 1356ش. |
| | # مشار، خانبابا، «مؤلفین کتب چاپى فارسى و عربى»، تهران، بینا، بیتا، چاپ اول. |
| | # مدرس، محمدعلی، «ريحانة الأدب في تراجم المعروفين بالكنية أو اللقب»، تهران، خیام، چاپ سوم، 1369ق. |
| | # میرخواند، محمد بن خاوندشاه، «تاريخ روضة الصفاء في سيرة الأنبياء و الملوك و الخلفاء»، مصحح: کیانفر، جمشید، تهران، اساطیر، چاپ اول، 1380ش. |
|
| |
|
| 18.مناقب مولوى.اطلاعى از اين كتاب در دست نيست(44،35،41).
| | ==وابستهها== |
| | | {{وابستهها}} |
| ====د.اصول دين و فقه و شرعيات====
| |
| | |
| 3.اعتقاد نامه يا عقايد،چاپى،13 ص.اين مثنوى كوتاه بيانى است از اصول اسلامى كه با وحدت وجود شروع مىشود و با درجات بهشت به آخر مىرسد.
| |
| | |
| جامى اين اثر را به مثنوى سلسلة الذهب الحاق كرده است،ولى ظاهرا در اصل اثر مستقلى بوده،و به اين دليل است كه به صورت جداگانه چاپ شده و در بعضى از مجموعههاى خطى قديم نيز به صورتى جدا محفوظ است(-،1،43).
| |
| | |
| 19.رساله مناسك يا اركان حج،887،حدود 80 ص با حواشى مفصل از خود جامى.رساله فقهى است در بيان مناسك حج و زيارت اماكن مقدسه در حجاز طبق مذاهب اربعه سنى(17،4،17).
| |
| | |
| ====ه.تصوف و آداب عملى آن====
| |
| | |
| 20.رساله طريق صوفيان، رساله در طريق خواجگان، رساله پاس انفاس، رساله طريق توجه خواجهها، رساله در شرايط ذكر، رساله در طريق نقشبنديه، رساله سررشته، نوريه،نقشبنديه.چاپى،حدود 5 ص.در بيان مسائل عملى تصوف و اركان آن، يعنى ذكر، توجه و مراقبه، رابطه با پير پرونده.شبيه است به آنچه در شرح آخرين رباعى رساله شرح رباعيات جامى(رك شماره 33)و در بعضى از مواضع نفحات الانس و همچنين در صفحات زيادى از تكلمه عبدالغفور لارى آمده است (42،32،39).
| |
| | |
| آغاز:
| |
| | |
| سر رشته دولت اى برادر به كف آر وين عمر گرامى به خسارت مگذار
| |
| | |
| بدان-أفناك الله عنك و أبقاك به-كه حاصل طريقه خواجه بزرگوار و خلفاى ايشان...
| |
| | |
| انجام:
| |
| | |
| حق سبحانه و تعالى همگنان را از آنچه نشايد نگاه دارد،و از آنچه نبايد در پناه.جمله سر خواص و عوام گفته شد،و السلام و الاكرام،و الحمد لله رب العالمين.
| |
| | |
| 21.رساله لا اله الا الله يا رساله تهليليه،حدود 5 ص.در شرح معنى«لا اله الا الله»
| |
| | |
| و اهميت ذكر آن و كلمه «محمد رسول الله».در اين رساله درباره معانى و رموز سه حرف«الف و لام و هاء»كه در كلمه طيبه لا اله الا الله آمده است نيز بحث مىشود (13،23،13).
| |
| | |
| آغاز:
| |
| | |
| من طلب البر من البارى،فهو مشرك من البارى.عشق دوئى بر نتابد، قبله گاه وى ذات معشوق است و بس...
| |
| | |
| انجام:
| |
| | |
| تا خاطر خود زغير صافى نكنى شايسته سر لا يزالى نكنى
| |
| | |
| و الحمد لله...يهدى من يشاء إلى صراط مستقيم.
| |
| | |
| ====و.علوم زبان:دستور،لغات،فنون شاعرى==== | |
| | |
| 22.صرف فارسى منظوم و منثور.رسالهاى درباره صرف عربى به زبان فارسى است(49،37،46).
| |
| | |
| 23.فوائد الضيائية فى شرح الكافية(عربى)،897،چاپى،223 ص.يكى از كتابهاى معتبر نحو عربى است كه هنوز كتاب درسى است.بارها به چاپ رسيده است(38،40،35).
| |
| | |
| 24.تجنيس اللغات يا تجنيس الخط،چاپى.منظومه ايست كه در آن راجع به لغات عربى كه به آسانى تصحيف مىشود بحث مىشود(46،8،47).
| |
| | |
| 25.رساله در قافيه يا مختصر وافى فى علم قوافى يا الرسالة الوافية فى علم القافية، چاپى،حدود 10 صفحه(25،11،28).
| |
| | |
| 26.رساله در عروض،حدود سى صفحه(35،29،32).
| |
| | |
| 27.رساله كبير در معما موسوم به حليه حلل،856،در حدود 80 ص.منتخب و تحريرى است از كتاب حلل مطرز در معما و لغز از شريف الدين على يزدى(31، 9،27).
| |
| | |
| 28.رساله متوسط در معما،يا طبق بعضى از نسخههاى خطى،مختصرى در بيان قواعد معما،حدود 35 ص(32،27،29).
| |
| | |
| 29.رساله صغير در معما،حدود 30 ص(33،10،30).
| |
| | |
| 30.رساله منظومه اصغر در معما،890،چاپى،حدود 6 ص در 68 بيت (34،28،31).
| |
| | |
| ===علوم عقلى===
| |
| | |
| ====الف.رياضيات====
| |
| | |
| 31.رساله در موسيقى،890،چاپى،حدود 50 ص.رسالهاى است فنى در باره دستگاهها و مايههاى موسيقى كه حاوى جداول توضيحى نيز هست(36، 30،33).
| |
| | |
| آغاز:بعد از ترنم به نغمات سپاس خداوندى،كه شعبه دانان مقامات بندگى را گوش اميد بر آوازه نويد لطايف انعام و افضال اوست...
| |
| | |
| انجام:اين است بيان آنچه از اصول و فروع اين فن ميسر شد.و الله سبحانه ملهم الصواب،و منه المبدأ و اليه المآب.و تيسر ذلك الاتمام فى غرة رجب- المرجب سنة تسعين و ثمانمائة.
| |
| | |
| ====ب.عرفان و حكمت====
| |
| | |
| بخش اول:آثار طويل
| |
| | |
| 32.نقد النصوص فى شرح نقش الفصوص(عربى و فارسى در هم آميخته)،863، 128 ص در چاپ سنگى و 266 ص در چاپ حاضر.اولين اثر عرفانى جامى و اساس تحقيقات بعدى اوست(40،6 و 32،4).
| |
| | |
| 33.شرح رباعيات،چاپى،84 ص.جامى اين كتاب را در شرح رباعياتى از خود،كه فهم پارهاى از اشارات آنها براى برخى مشكل بوده،نوشته است.از آنجا كه تكليف خاصى در سبك اين كتاب ديده نمىشود،و نيز چون جامى يك سوم عبارات آن را عينا يا به صورت ترجمه از نقد النصوص نقل مىكند،در حالى كه عبارات نقد النصوص به صورت مفصل در هيچ كدام از آثار ديگر او پيدا نمىشود، به نظر نگارنده اين كتاب را بايد از آثار اوليه جامى شمرد.در اين كتاب جامى به بحثهاى مشكل عرفانى مىپردازد(7،16،7).
| |
| | |
| آغاز:
| |
| | |
| حمدا لا اله الا هو بالحمد حقيق در بحر نوالش همه ذرات غريق
| |
| | |
| انجام:
| |
| | |
| هم فاتحه هم خاتمهاش جمله توئى فافتح بالخير رب و اختم بالخير
| |
|
| |
|
| 34.لوايح،حدود 870،چاپى،77 ص.از كتابهاى بسيار مهم و مبتكرانه جامى است كه در آن موضوعات اصلى مكتب شيخ اكبر به صورت منقح و به نثر فارسى فصيح و روان تحرير شده است.جامى معمولا در بيشتر كتابهايش كه به اين قبيل بحثها مىپردازد آثار عرفانى ديگران را شرح مىكند.اما اين كتاب در حد خود كتابى مستقل است(8،3،8).
| |
|
| |
|
| آغاز:
| | [[دیوان جامی]] |
| | |
| لا أحصى ثناء عليك،كيف...خداوندا سپاس تو بر زبان نمىآريم،و ستايش تو بر تو نمىشماريم...
| |
| | |
| انجام:
| |
| | |
| چون لال توان بود در او گر پس از اين لب بگشائى به نطق خاكت بدهن
| |
| | |
| 35.لوامح يا شرح قصيده ميميه ابن فارض،883،چاپى،89 ص.شرح قصيده خمريه معروف ابن فارض است، با مقدمهاى سى صفحهاى در بيان مراحل وجود و حقيقت محبت.در اين كتاب جامى به عقايد شيخ اكبر توسل مىجويد تا معنى قصيده مزبور را شرح دهد.نثر او در اين كتاب شيرين و پخته است،و حقايق عرفانى را به اسلوبى شيواتر و گيراتر از كتب پيشين خود بيان مىكند(5،7،5).
| |
| | |
| آغاز:
| |
| | |
| سبحان من جميل ليس لوجهه نقاب...
| |
| | |
| اى گشته نهان ز غايت پيدائى وندر همه عالمى ز بس يكتائى
| |
| | |
| انجام:
| |
| | |
| آن لحظه كه شد تمام آورد بدر تاريخ مه و سال وى از شهر صفر
| |
| | |
| 36.شرح بعضى از ابيات قصيده تائيه فارضيه،حدود 35 ص.در اين اثر جامى بدون مقدمه به ترجمه و شرح 75 بيت(از مجموع 750 بيت)قصيده تائيه كبراى ابن فارض معروف به «نظم السلوك»مىپردازد،و هر بيت را در پنج يا شش سطر فارسى زيبا و روان شرح و تفسير مىكند.به نظر مىرسد كه بيشتر مطالب اين رساله از مشارق الدرارى فرغانى(رك بخش چهارم اين مقدمه)تحرير شده است.براى آشنائى با نمونهاى از سبك اين رساله رك نقد النصوص 7248-21.در آنجا جامى شرح يك بيت را از رساله مزبور نقل مىكند(6،-،6).
| |
| | |
| آغاز:
| |
| | |
| پاكا خداوندى كه صفحات كاينات نامه سپاس و ستايش اوست،و صحيفه مكونات نسخه بخشش و بخشايش او...
| |
| | |
| انجام:
| |
| | |
| هر خسته دل اختيار يارى كرده است ما را ز ميان همه مختار توئى
| |
| | |
| 37.اشعة اللمعات،886،چاپى،151 ص.شرح لمعات است.اصل اين كتاب يعنى لمعات را فخر الدين عراقى پس از حضور در مجلس درس صدر الدين قونيوى نوشته و جامى به شرح آن پرداخته است.اين كتاب از آثار بسيار مهم جامى در عرفان نظرى است،و مخصوصا مقدمه آن شامل فوايد بسيار است(3،5،3).
| |
| | |
| آغاز:
| |
| | |
| لولا لمعات برق نور القدم من نحو حمى الجود...
| |
| | |
| پاكا خداوندى كه آينه حقيقت محمدى را مطرح اشعه لمعات جمال جمعى احدى ساخت...
| |
| | |
| انجام:
| |
| | |
| و اذ قال أتممته قد بدا بما قال تاريخ إتمامه
| |
| | |
| 38.رساله تحقيق مذهب صوفى و متكلم و حكيم يا الدرة الفاخرة(عربى)، 886،چاپى،47 ص.مقايسهايست بين آراى متكلمين اشعرى و حكماء و صوفيه از دانشگاه اورگان آمريكا به صورت منقح و با اضافه حواشى متعدد خود جامى تصحيح كرده است و اكنون از طرف موسسه مك گيل در تهران در دست طبع است.تاريخ كتابت اين كتاب را بنا به تحقيق آقاى هير معلوم گشته است.ژ
| |
| | |
| در مسائل وحدت وجود و اسماء و صفات و علم و قدرت و اراده و كلام الهى و صدور كثرت از وحدت.در آن جامى از آثار صدر الدين قونيوى و [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير طوسى]] و اشارات [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] و شرح فنارى بر مفتاح الغيب و كتابهاى ديگر اقوالى آورده است(15،25،15).
| |
| | |
| آغاز:الحمد لله الذى تجلى بذاته لذاته،فتعين فى باطن علمه مجالى ذاته و صفاته،ثم انعكست آثار تلك المجالى...
| |
| | |
| انجام:فيمكن أن يكون الصادر أولا بالوجود العينى أكثر من واحد،كما ذهب إليه الصوفية الموحدة قدس الله أسرارهم.
| |
| | |
| 39.شرح فصوص الحكم(عربى)،896،چاپى،حدود 300 ص.آخرين اثر مهم عرفانى جامى است.اين مسئله جالب توجه و حاكى از مسلك جامى است كه اولين و آخرين اثر عرفانى او،يعنى نقد النصوص و شرح فصوص،هر دو مستقيما يا من غير مستقيم در شرح كتاب فصوص الحكم است.در بخش پنجم اين مقدمه به تفصيل راجع به اين كتاب سخن خواهيم راند(4،-،18 و 37).
| |
| | |
| آغاز:الحمد لله الذى زين خواتم قلوب أولى الهمم بفصوص فصوص الحكم و ختم بها باب النبوة...
| |
| | |
| انجام:لقد وفق للفراق عن فك ختام هذه الفصوص و كشف إيهام هذه النصوص العبد...عبد الرحمن بن أحمد الجامى...غرة جمادى الأولى المنتظمة فى سلك شهور سنة 896.و الله اعلم.
| |
| | |
| بخش دوم:آثار كوتاه
| |
| | |
| 40.رسالة فى الوجود يا الوجودية يا رساله وجيزه در تحقيق و اثبات واجب الوجود(عربى)،چاپى،حدود 10 ص.بحثى فنى درباره وجود و ماهيات،كه ژ
| |
| | |
| بيشتر بر مذاق متكلمين و حكما است تا بر مذاق عرفا(11،22،11).
| |
| | |
| آغاز:الوجود أى ما بانضمامه إلى الماهيات تترتب عليها آثارها المختصة لها...
| |
| | |
| انجام:إلى انحصار الوجود الواحد فى كونه قائما بكل واحد منهما و كونه قائما بالمجموع،فلا يجدى نفعا.
| |
| | |
| 41.سخنان خواجه پارسا يا الحاشية القدسية(فارسى و عربى درهم آميخته)، حدود 10 ص.اين سخنان را،كه مشتمل بر بحثهاى نظرى مشكل عرفانى است، جامى از حواشى بعضى از كتابهائى كه متعلق به خواجه پارسا بوده جمع كرده و به رشته تحرير در آورده است(45،14،42 و 50).
| |
| | |
| آغاز:بعد از گشايش مقال بستايش خجسته مآل ملك متعال و توسل به درود فرخنده ورود صاحب آيات تكميل و اكمال...
| |
| | |
| انجام:لا يجوز أن يغفل عن تبعية نوره لنور الشمس.
| |
| | |
| 42.شرح بيت خسرو دهلوى،حدود 5 ص.رسالهاى منثور و منظوم است در شرح بيت ذيل:
| |
| | |
| ز درياى شهادت چون نهنگ«لا»بر آرد سر تيمم فرض گردد نوح را در وقت طوفانش
| |
| | |
| جامى در اين رساله كوتاه طبق عقايد [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]](رك كتاب حاضر،ص 126)
| |
| | |
| صحبت از نوح به عنوان نماينده صفات تنزيهى پيش مىآورد و مىگويد كه راه رجوع عبدبه عدم اصلى خويش ذكر است،كه ما سوى را فانى مىسازد(43،34،40).
| |
| | |
| آغاز:
| |
| | |
| يا من لا رب غيره و لا إله سواه وفقنا فى القول و العمل لما تحبه و ترضاه
| |
| | |
| انجام:
| |
| | |
| مرغ غم او به حيله شد با ما رام خاموش كه مرغ رام را رم ندهى
| |
| | |
| 43.شرح حديث ابورزين العقيلى يا شرح حديث العلماء،حدود 3 ص.اسم صحيح اين اثر در هيچ كدام از فهرستهاى سهگانه آثار جامى نيامده است.جامى در نقد النصوص بدون ذكر اسم ابورزين حديث او را،كه معروف است به «حديث عماء»،آورده است(1140).در شرح اين حديث جامى به شش مرتبه ظهور وجود متوسل مىشود(10 و 47،21 و 36،10 و 44).
| |
| | |
| آغاز:
| |
| | |
| اى پاك ز حيز و مبرا ز مكان خالى ز تو نى درون و بيرون جهان
| |
| | |
| انجام:
| |
| | |
| هر حرف خطا كه جسته باشد ز قلم شوئيد به آب عفو باران كرم
| |
| | |
| 44.شرح دو بيت مثنوى يا نىنامه يا الرسالة النائية،چاپى،9 ص.بحثى منثور و منظوم مبتنى بر دو بيت اول مثنوى مولوى درباره عدم اصلى موجودات و اينكه چرا و اصلان از يار ستمكار شكايت مىكنند.در قسمتهاى منثور آن رابطه جامى با مكتب شيخ اكبر روشن است، به خصوص در بحثى درباره مراتب وجود،كه بعضى از عبارات آن عين عبارات 631-15 نقد النصوص است(9،17 و 20،9).
| |
| | |
| آغاز:
| |
| | |
| عشق جز نائى و ما جز نى نئيم او دمى بى ما و ما بى وى نئيم
| |
| | |
| انجام:
| |
| | |
| در بقاى او شوى فانى تمام باقى جاويد باشى و السلام
| |
| | |
| بخش سوم:آثارى كه ظاهرا مفقود است
| |
| | |
| 45.شرح بعضى از مفتاح الغيب منظوم و منثور.به قول لارى اين كتاب«به بياض نرفته».مفتاح الغيب از كتب مهم صدر الدين قونيوى است و جامى از آن در نقد النصوص مكررا نقل قول مىكند(39،31،36).
| |
| | |
| 46.رساله جواب سؤال از هندوستانيا رساله سوال و جواب هندوستان.ظاهرا در جواب مسئلهاى است-به احتمال قوى در عرفان-كه از هندوستان از جامى پرسيدهاند(16،26،16).
| |
| | |
| 4.رسالاتى كه از موضوع آنها اطلاعى در دست نيست
| |
| | |
| 47.رساله منظومه.ممكن است اين رساله همان اعتقادنامه باشد(رك توضيحات قبلى بين شمارههاى 18 و 19)يا همان رساله اصغر در معما(30)(29،-،43).
| |
| | |
| | |
| == وابستهها ==
| |
| {{وابستهها}}
| |
| [[الدرة الفاخرة فی تحقیق مذاهب الصوفیة و المتكلمین و الحكماء المتقدمین]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
| |
|
| |
|
| [[نقش الفصوص]] / نوع اثر: کتاب / نقش: شارح | | [[الدرة الفاخرة فی تحقیق مذاهب الصوفیة و المتكلمین و الحكماء المتقدمین]] |
|
| |
|
| [[شرح الجامی الملا عبدالرحمن بن احمد بن محمد الملقب بنورالدین علی فصوص الحكم للشیخ الاكبر محیی الدین (شرح فصوص الحکم جامی)]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده | | [[نفحات الأنس]] |
|
| |
|
| [[نامه ها و منشآت جامی]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده | | [[لوامع و لوایح در شرح قصیده خمریه ابن فارض و در بیان معارف و معانی عرفانی (سه رساله در تصوف)]] |
|
| |
|
| [[لوامع و لوایح در شرح قصیده خمریه ابن فارض و در بیان معارف و معانی عرفانی (سه رساله در تصوف)]] / نوع اثر: کتاب / نقش: شارح | | [[أشعة اللمعات (شرح لمعات)]] |
|
| |
|
| [[نفحات الانس من حضرات القدس]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده | | [[لوایح الحق و لوامع العشق]] |
|
| |
|
| [[اشعة اللمعات (شرح لمعات)]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده | | [[مرقع نینامه جامی]] |
|
| |
|
| [[لوایح الحق و لوامع العشق]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده | | [[بهارستان و رسائل جامی]] |
|
| |
|
| [[مرقع نی نامه جامی]] / نوع اثر: کتاب / نقش: تصحيح و تنظيم | | [[بهارستان جامی]] |
|
| |
|
| [[آوردگاه متکلمان، حکماء و عرفا]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده | | [[بهارستان (تصحیح و تعلیق اکبرزاده)]] |
|
| |
|
| [[کلیات دیوان جامی]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده | | [[شرح رباعيات جامی در علم حقایق و تصوف]] |
|
| |
|
| [[رسائل صوفیة مخطوطة]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده | | [[شرح ملا جامي علی متن الکافیة في النحو]] |
|
| |
|
| [[لوایح]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده | | [[نقد النصوص في شرح نقش الفصوص]] |
|
| |
|
| [[رساله تشویق السالکین؛ اجوبه، لوایح، لوامع]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده | | [[نقش الفصوص]] |
|
| |
|
| [[نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده | | [[شرح الجامي علی فصوص الحکم]] |
|
| |
|
| [[الدره الفاخره فی تحقیق مذاهب الصوفیه و المتكلمین و الحكماء المتقدمین]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده | | [[نامهها و منشآت جامی]] |
|
| |
|
| [[الدرة الفاخرة فی تحقیق مذاهب الصوفیة و المتكلمین و الحكماء المتقدمین (حکمت عمادیة)]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده | | [[نفحات الانس من حضرات القدس]] |
|
| |
|
| [[شرح رباعیات در وحدت وجود (سه رساله در تصوف)]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده | | [[آوردگاه متکلمان، حکماء و عرفا]] |
|
| |
|
| [[شرح ملا جامي علی متن الکافیة في النحو]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده | | [[کلیات دیوان جامی]] |
|
| |
|
| [[مثنوی هفت اورنگ]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده | | [[رسائل صوفیة مخطوطة]] |
|
| |
|
| [[یوسف و زلیخا از هفت اورنگ جامی]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده | | [[لوایح]] |
|
| |
|
| [[بهارستان جامی]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده | | [[رساله تشويق السالکين]] |
|
| |
|
| [[جواهر النصوص في شرح الفصوص]] / نوع اثر: کتاب / نقش: حاشيه نويس | | [[شرح رباعیات در وحدت وجود (سه رساله در تصوف)]] |
|
| |
|
| [[گزيده هفت اورنگ]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده | | [[مثنوی هفت اورنگ]] |
|
| |
|
| [[ سلامان و ابسال جامی: با شرح و سنجش آن با روایتهای پور سینا و حنین بن اسحاق و مقولاتی در تمثیل شناسی]] / نوع اثر: کتاب / نقش: سراينده | | [[مثنوی هفت اورنگ (جامی)]] |
|
| |
|
| [[شرح الجامي علي کتاب الکافية]] / نوع اثر: کتاب / نقش: شارح | | [[یوسف و زلیخا از هفت اورنگ جامی]] |
|
| |
|
| [[ بهارستان و رسائل جامي: مشتمل بر رساله هاي: موسيقي، عروض، قافيه، چهل حديث، نائيه، لوامع، شرح تائيه، لوايح و سررشته]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده | | [[جواهر النصوص في شرح الفصوص]] |
|
| |
|
| [[نفحات الأنس]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده | | [[گزيده هفت اورنگ]] |
|
| |
|
| [[مثنوی هفت اورنگ]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده | | [[سلامان و ابسال جامی: با شرح و سنجش آن با روایتهای پور سینا و حنین بن اسحاق و مقولاتی در تمثیل شناسی]] |
|
| |
|
| [[دیوان جامی]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده | | [[شرح الجامي علي کتاب الکافية]] |
|
| |
|
| [[ديوان جامی]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
| |
|
| |
|
| [[رده:زندگینامه]] | | [[رده:زندگینامه]] |
| | [[رده:شاعران]] |
| | [[رده:ادیبان]] |
| | [[رده:نویسندگان]] |