پرتو ساقی، جامع احادیث مثنوی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'مثنوی مولوی (ابهام زدایی)' به 'مثنوی مولوی (ابهام‌زدایی)'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مثنوی مولوی (ابهام زدایی)' به 'مثنوی مولوی (ابهام‌زدایی)')
 
(۲۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۵: خط ۵:
| پدیدآوران =  
| پدیدآوران =  
[[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] (نویسنده)
[[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] (نویسنده)
| زبان =فارسي
| زبان =فارسی
| کد کنگره =‏ 4پ35م/5301 PIR
| کد کنگره =‏ 4پ35م/5301 PIR
| موضوع = مولوی، مثنوی، احادیث.  
| موضوع = مولوی، مثنوی، احادیث.  
خط ۱۷: خط ۱۷:
| شابک = 8-34-2905-964-978
| شابک = 8-34-2905-964-978
| تعداد جلد =6
| تعداد جلد =6
| کتابخانۀ دیجیتال نور =
| کتابخانۀ دیجیتال نور =0000
| کتابخوان همراه نور =
| کتابخوان همراه نور =
| کد پدیدآور =  
| کد پدیدآور =  
خط ۲۳: خط ۲۳:
| پیش از =
| پیش از =
}}  
}}  
{{کاربردهای دیگر| مثنوی مولوی (ابهام‌زدایی)}}


'''پرتو ساقی، جامع احادیث مثنوی''' تألیف [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] است که به احادیثی می‌پردازد که [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] در تمام مثنوی به طور پراکنده از آنها استفاده کرده و یا به آنها استشهاد نموده است. عارفان قدیمی اغلب فقیه بودند و در ضمن فقه برای تکمیل و تأیید مقولات محتاج حدیث نبوی می‌شدند از این رو از جمله تخصّص‌هایی که برخی داشتند علم الحدیث و اجازه ی روایت حدیث بود. [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] هم در این دانش دستی داشت و با وجود نشستن بر مسند فتوا طبیعی بود که غیر از قرآن به علم الحدیث نیز مسلّط و مجهّز باشد. از این رو تعداد قابل توجّهی حدیث در [[مثنوی معنوی|مثنوی]] و دیگر آثار او مانند [[فیه ما فیه]] و [[کلیات شمس تبریزی|کلیات شمس]] وجود دارد. تجمیع و سند دهی به احادیثی که در متون فارسی و ادبی وجود دارد نیز کاری پسندیده و قابل توجّه است که ما در این کتاب شش جلدی با بهترین نحو ممکن با آن روبرو هستیم. قابل ذکر است که مؤلّف قبلاً کتابی با نام [[چنین گفت پیغمبر]] را در احادیث مثنوی نوشته و صرفاً به صورت الفاظ مثنوی که شامل: «چنین گفت» می‌شود که قهراً روایات پیامبر مد نظر بوده است.


نام کتاب، یعنی پرتو ساقی هم برگرفته از یکی از ابیات مثنوی در دفتر سوّم است که نویسنده ابیاتی را که در آن این ترکیب وجود دارد را پیشدرامد کتاب قرار داده است. بین مورد نظر چنین است: پرتو ساقی ست کاندر شیره رفت / شیر بر جوشید و رقصان گشت و زفت <ref>مثنوی معنوی، د3، بیت 4746</ref>.
 
'''پرتو ساقی، جامع احادیث مثنوی''' تألیف [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] است که به احادیثی می‌پردازد که [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] در تمام [[مثنوی معنوی|مثنوی]] به طور پراکنده از آنها استفاده کرده و یا به آنها استشهاد نموده است. عارفان قدیمی اغلب فقیه بودند و در ضمن فقه برای تکمیل و تأیید مقولات محتاج حدیث نبوی می‌شدند از این رو از جمله تخصّص‌هایی که برخی داشتند علم الحدیث و اجازه‌ی روایت حدیث بود. [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] هم در این دانش دستی داشت و با وجود نشستن بر مسند فتوا طبیعی بود که غیر از قرآن به علم الحدیث نیز مسلّط و مجهّز باشد. از این رو تعداد قابل توجّهی حدیث در [[مثنوی معنوی|مثنوی]] و دیگر آثار او مانند [[فیه ما فیه]] و [[کلیات شمس تبریزی|کلیات شمس]] وجود دارد. تجمیع و سند دهی به احادیثی که در متون فارسی و ادبی وجود دارد نیز کاری پسندیده و قابل توجّه است که ما در این کتاب شش جلدی با بهترین نحو ممکن با آن روبرو هستیم. قابل ذکر است که مؤلّف قبلاً کتابی با نام [[چنین گفت پیغمبر]] را در احادیث [[مثنوی معنوی|مثنوی]] نوشته و صرفاً به صورت الفاظ [[مثنوی معنوی|مثنوی]] که شامل: «چنین گفت» می‌شود که قهراً روایات پیامبر مد نظر بوده است.
 
نام کتاب، یعنی پرتو ساقی هم برگرفته از یکی از ابیات مثنوی در دفتر سوّم است که نویسنده ابیاتی را که در آن این ترکیب وجود دارد را پیشدرامد کتاب قرار داده است. بین مورد نظر چنین است:  
 
{{شعر}}
{{ب|'' پرتو ساقی ست کاندر شیره رفت ''|2='' شیر بر جوشید و رقصان گشت و زفت ''<ref>مثنوی معنوی، د3، بیت 4746</ref>}}
{{پایان شعر}}
 




== ساختار ==
== ساختار ==


کتاب پرتو ساقی، جامع احادیث مثنوی در 6 جلد و به زبان فارسی نوشته شده است. این اثر در قطع رقعی با جلد نرم و کاغذ با کیفیت در 2056 صفحه منتشر شده است. هر یک جلد متناسب با یک دفتر مثنوی است، یعنی برای شش دفتر مثنوی شش جلد تدوین شده که هر جلد که خواهد آمد حاوی تعدادی از احادیث است. هر جلد برای خود مقدّمه ای نسبتاً کوتاه یا بلند دارد و لذا شش مقدّمه هم در کتاب دیده می‌شود.
کتاب پرتو ساقی، جامع احادیث مثنوی در 6 جلد و به زبان فارسی نوشته شده است. این اثر در قطع رقعی با جلد نرم و کاغذ با کیفیت در 2056 صفحه منتشر شده است. هر یک جلد متناسب با یک دفتر مثنوی است، یعنی برای شش دفتر مثنوی شش جلد تدوین شده که هر جلد که خواهد آمد حاوی تعدادی از احادیث است. هر جلد برای خود مقدّمه‌ای نسبتاً کوتاه یا بلند دارد و لذا شش مقدّمه هم در کتاب دیده می‌شود.


پرتو ساقی در مجموع مشتمل بر ذکر 605 حدیث است که [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] در [[مثنوی معنوی|مثنوی]] مورد استفاده قرار داده است. امّا معلوم است که [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] هیچ اشاره ای به راوی و یا سند روایت نکرده ضمن این که گاه احادیث موضوعه را هم به جای حدیث نبوی درج کرده و یا برخی روایات علوی را نبوی بیان داشته و یا برعکس. در این کتاب روایات مورد نظر جمع آوری شده و برای هر کدام اسنادی قید شده است که کار رواییِ [[مثنوی معنوی|مثنوی]] را تکمیل می‌کند. چنانکه در سندها هم به منابع شیعه و هم منابع سنّی توجّه شده است، ضمن اینکه پیشینه‌ی روایت مذکور در دیگر آثار صوفیانه‌ی قبل از مولانا نیز مدّ نظر قرار گرفته و منابعی که قبل از مولانا آن را روایت کرده اند و احتمالاً مولانا با آن منابع هم آشنا بوده اشاره شده است. گفتنی است که در این کتاب برای موردی که مولانا بدان اشارت داده گاه چندین شاهد از منابع شیعه و سنی و نیز مأخذ صوفیانه آورده است که امری مهم و قابل ارزش است.
پرتو ساقی در مجموع مشتمل بر ذکر 605 حدیث است که [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] در [[مثنوی معنوی|مثنوی]] مورد استفاده قرار داده است. امّا معلوم است که [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] هیچ اشاره‌ای به راوی و یا سند روایت نکرده ضمن این که گاه احادیث موضوعه را هم به جای حدیث نبوی درج کرده و یا برخی روایات علوی را نبوی بیان داشته و یا برعکس. در این کتاب روایات مورد نظر جمع‌آوری شده و برای هر کدام اسنادی قید شده است که کار رواییِ [[مثنوی معنوی|مثنوی]] را تکمیل می‌کند. چنانکه در سندها هم به منابع شیعه و هم منابع سنّی توجّه شده است، ضمن اینکه پیشینه‌ی روایت مذکور در دیگر آثار صوفیانه‌ی قبل از مولانا نیز مدّ نظر قرار گرفته و منابعی که قبل از مولانا آن را روایت کرده‌اند و احتمالاً مولانا با آن منابع هم آشنا بوده اشاره شده است. گفتنی است که در این کتاب برای موردی که [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] بدان اشارت داده گاه چندین شاهد از منابع شیعه و سنی و نیز مأخذ صوفیانه آورده است که امری مهم و قابل ارزش است.


در یک نگاه کلّی می‌توان احادیث این شش جلد را اینگونه معرّفی کرد:
در یک نگاه کلّی می‌توان احادیث این شش جلد را اینگونه معرّفی کرد:
خط ۴۴: خط ۵۲:
چنانکه قید شده است شماره‌ها در هر شش جلد به طور مسلسل بوده و از شماره 1 الی 605 ترتیب شده است، امّا در هر جلد شماره‌های دیگری هم وجود دارد که ناظر به تعداد احادیث در همان جلد است و این دو رقم از جلد دوّم به بعد دیده می‌شود. به نوعی که جلد اوّل حاوی 161 حدیث، جلد دوّم دارای 75 حدیث، جلد سوّم دارای 100 حدیث، جلد چهارم دارای 70 حدیث، جلد پنجم مشتمل بر 67 حدیث و جلد ششم هم دارای 132 حدیث است.
چنانکه قید شده است شماره‌ها در هر شش جلد به طور مسلسل بوده و از شماره 1 الی 605 ترتیب شده است، امّا در هر جلد شماره‌های دیگری هم وجود دارد که ناظر به تعداد احادیث در همان جلد است و این دو رقم از جلد دوّم به بعد دیده می‌شود. به نوعی که جلد اوّل حاوی 161 حدیث، جلد دوّم دارای 75 حدیث، جلد سوّم دارای 100 حدیث، جلد چهارم دارای 70 حدیث، جلد پنجم مشتمل بر 67 حدیث و جلد ششم هم دارای 132 حدیث است.


از دیگر مواردی که در ساختار صوری کتاب دیده می‌شود، چنانکه بیان شد تنظیم کتاب بر مبنای دفاتر شش گانه‌ی مثنوی است، و لذا استخراج احادیث و قید اسناد در پرتو ساقی بر مبنای ابیات مثنوی از ابتدا تا انتها صورت گرفته است. یعنی در هر جلد متناسب با هر دفتر مثنوی ازبیات از شماره‌های ابتدایی تا انتهایی مورد توجّه قرار گرفته است. و لذا اینکه تعداد احادیث این شش جلد از لحاظ  شماره و وجود احادیث متفاوت است بسته به مقداری است که مولانا در مثنوی از آنها استفاده کرده است و نیز حجم متفاوت دفترهای شش گانه‌ی [[مثنوی معنوی|مثنوی]]  را باید لحاظ کرد.
از دیگر مواردی که در ساختار صوری کتاب دیده می‌شود، چنانکه بیان شد تنظیم کتاب بر مبنای دفاتر شش گانه‌ی مثنوی است، و لذا استخراج احادیث و قید اسناد در پرتو ساقی بر مبنای ابیات مثنوی از ابتدا تا انتها صورت گرفته است. یعنی در هر جلد متناسب با هر دفتر [[مثنوی معنوی|مثنوی]] ازبیات از شماره‌های ابتدایی تا انتهایی مورد توجّه قرار گرفته است. و لذا اینکه تعداد احادیث این شش جلد از لحاظ  شماره و وجود احادیث متفاوت است بسته به مقداری است که مولانا در مثنوی از آنها استفاده کرده است و نیز حجم متفاوت دفترهای شش گانه‌ی [[مثنوی معنوی|مثنوی]]  را باید لحاظ کرد.


چنانکه ذکر شد پرتو ساقی دارای شش مقدّمه‌ی کوتاه و بلند است که د رهر جلد برای خود به استقلال وجود دارد، ضمن اینکه در طول متن در هر صفحه ای با پاورقی‌های بسیاری مواجه می‌شویم که نشان از اسناد متعدّد از منابع گوناگون برای حدیثی واحد است که عملاً نویسنده برای یافت و ثبت و هماهنگ کردن آن رنج بسیاری را متحمّل شده است. در نهایت این کتاب [[پرتو ساقی]] خود کتابی حدیثی و مرجعی خاص و عالی برای تمام عرفان پژوهان و به ویژه مشتاقان [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولوی]] و مثنوی پژوهان است.
چنانکه ذکر شد پرتو ساقی دارای شش مقدّمه‌ی کوتاه و بلند است که د رهر جلد برای خود به استقلال وجود دارد، ضمن اینکه در طول متن در هر صفحه‌ای با پاورقی‌های بسیاری مواجه می‌شویم که نشان از اسناد متعدّد از منابع گوناگون برای حدیثی واحد است که عملاً نویسنده برای یافت و ثبت و هماهنگ کردن آن رنج بسیاری را متحمّل شده است. در نهایت این کتاب [[پرتو ساقی]] خود کتابی حدیثی و مرجعی خاص و عالی برای تمام عرفان پژوهان و به ویژه مشتاقان [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولوی]] و مثنوی پژوهان است.


نویسنده در این اثر ابتدا بیت یا ابیاتی که مستقیماً و یا به اشاره و یا در معنا حدیثی را بیان می‌کند را به شکل برجسته یا بُلد شده نقل می‌کند و در زیر آن شماره دفتر و بیت مورد نظر را می‌آورد. مثلاً نخستین شاهد در جلد اوّل چنین است: ابر بر ناید پی منع زکات / وز زنا افتد وبا اندر جهات (مثنوی معنوی، د1، ب 88). بعد از ذکر شاهد چنانچه توضیحی باشد آن توضیح را بیان کرده سپس به ذکر اصل روایت می‌پردازد. مثلاً در همین مورد نخستین حدیثی که قید می‌شود عبارت است از: «ما حبس قوم الزّکاة الاّ حبس الله عنهم القطر». سند آن نیز در پاورقی ذکر شده، در همین مورد خاص به پنج سند اشاره شده که عبارتند از [[شرح نهج‌البلاغة (ابن ابي‌الحديد)|شرح نهج البلاعه ابن ابی‌الحدید]]، [[كشف الأسرار و عدة الأبرار|تفسیر کشف الاسرار میبدی]]، [[ربيع الأبرار و نصوص الأخبار|ربیع الابرار زمخشری]]، [[نهج الفصاحة|نهج الفصاحه]] و نیز [[الكشف و البيان المعروف تفسير الثعلبي|الکشف و البیان عن تفسیر القرآن]] اشاره شده است. این کثرت اسناد در اکثر پاورقی‌ها وجود دارد و کار پژوهش را برای دیگران نیز سهل و آسان می‌سازد. تا انتهای حدیث اوّل با بیش از بیست مورد دیگر مواجه می‌شویم که اختلافی صوری و لفظی در بیان آن معنا در آن وجود دارد و این نیز تا انتهای جلد ششم به طور گسترده دیده می‌شود.
نویسنده در این اثر ابتدا بیت یا ابیاتی که مستقیماً و یا به اشاره و یا در معنا حدیثی را بیان می‌کند را به شکل برجسته یا بُلد شده نقل می‌کند و در زیر آن شماره دفتر و بیت مورد نظر را می‌آورد. مثلاً نخستین شاهد در جلد اوّل چنین است: ابر بر ناید پی منع زکات / وز زنا افتد وبا اندر جهات (مثنوی معنوی، د1، ب 88). بعد از ذکر شاهد چنانچه توضیحی باشد آن توضیح را بیان کرده سپس به ذکر اصل روایت می‌پردازد. مثلاً در همین مورد نخستین حدیثی که قید می‌شود عبارت است از: «ما حبس قوم الزّکاة الاّ حبس الله عنهم القطر». سند آن نیز در پاورقی ذکر شده، در همین مورد خاص به پنج سند اشاره شده که عبارتند از [[شرح نهج‌البلاغة (ابن ابي‌الحديد)|شرح نهج البلاعه ابن ابی‌الحدید]]، [[كشف الأسرار و عدة الأبرار|تفسیر کشف الاسرار میبدی]]، [[ربيع الأبرار و نصوص الأخبار|ربیع الابرار زمخشری]]، [[نهج الفصاحة|نهج الفصاحه]] و نیز [[الكشف و البيان المعروف تفسير الثعلبي|الکشف و البیان عن تفسیر القرآن]] اشاره شده است. این کثرت اسناد در اکثر پاورقی‌ها وجود دارد و کار پژوهش را برای دیگران نیز سهل و آسان می‌سازد. تا انتهای حدیث اوّل با بیش از بیست مورد دیگر مواجه می‌شویم که اختلافی صوری و لفظی در بیان آن معنا در آن وجود دارد و این نیز تا انتهای جلد ششم به طور گسترده دیده می‌شود.
خط ۵۵: خط ۶۳:
== گزارش محتوا==
== گزارش محتوا==


توجّه به حدیث از دیرباز در ادبیات صوفیانه و عرفانی معمول و مرسوم بوده است و اغلب مشاهیر آثار خود را با آیات و روایات مزیّن می‌نمودند. برخی نیز در منازل و مراحل سلوک در هر منزلی ابتدا به آیات می‌کردند و سپس احادیث مورد نظر را نیز روایت می‌کردند مولانا هم در مثنوی و [[فیه ما فیه]] از همین روش استفاده کرده است. البتّه باید در نظر داشت که در قالب شعر و قافیه،  پرداختن به حدیث امر آسانی نیست مگر آنکه فرد با حدیث موانستی تمام داشته باشد و به کلام نبوی در دقایق زندگی را خو گرفته باشد که عارفان عموماً و مولانا خصوصاً چنین ویژگی ای داشت.
توجّه به حدیث از دیرباز در ادبیات صوفیانه و عرفانی معمول و مرسوم بوده است و اغلب مشاهیر آثار خود را با آیات و روایات مزیّن می‌نمودند. برخی نیز در منازل و مراحل سلوک در هر منزلی ابتدا به آیات می‌کردند و سپس احادیث مورد نظر را نیز روایت می‌کردند مولانا هم در مثنوی و [[فیه ما فیه]] از همین روش استفاده کرده است. البتّه باید در نظر داشت که در قالب شعر و قافیه،  پرداختن به حدیث امر آسانی نیست مگر آنکه فرد با حدیث موانستی تمام داشته باشد و به کلام نبوی در دقایق زندگی را خو گرفته باشد که عارفان عموماً و مولانا خصوصاً چنین ویژگی‌ای داشت.
 
در مقدّمه روش کتاب پرتو ساقی معلوم شده که او ابیاتی را که حاوی احادیث است به ذکر اسناد آن می‌پردازد و با قید مأخذ شیعه و سنی و صوفیانه کاری چشمگیر و وسیع را نشانه رفته است. کاری با این وسعت در خصوص احادیث [[مثنوی معنوی|مثنوی]] تا کنون انجام نشده است. استاد [[فروزانفر، بدیع‌الزمان|فروزانفر]] که از پیشگامان در استخراج احادیث [[مثنوی معنوی|مثنوی]] است و مسلّماً مورد نظر نویسده [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] هم بوده است کاری مختصر بوده و اغلب منابع مورد نظر او هم از اهل سنّت لحاظ گشته بود، ولی در این کتاب ما هم با منابع شیعه و هم سنّی مواجهیم و گذشته از آن که کار را تکمیل می‌کند منابع متعدّد صوفیانه هم چاشنی آن شده است. در جلد نخست با شمارشی که در منابع صورت گرفت بیش از یکصد و شصت منبع در هر سه رویکرد مدّ نظر مولّف بود که اکثراً به زبان عربی و از متون کهن محسوب می‌شده‌اند. نوشتن احادیث مثنوی با این وسعت قهراً دانشهای زیادی را می‌طلبد، از سویی علم الحدیث، از سویی منبع شناسی و رجال، از دیگر سو آشنایی با احادیث شیعه و سنّی، و نیز دو تخصّص دیگر را هم نباید از یاد برد یکی مثنوی شناسی و مولوی پژوهی و دو دیگر آشنایی با عرفان و تصوّف و تاریخ آن.


در مقدّمه روش کتاب پرتو ساقی معلوم شده که او ابیاتی را که حاوی احادیث است به ذکر اسناد آن می‌پردازد و با قید مأخذ شیعه و سنی و صوفیانه کاری چشمگیر و وسیع را نشانه رفته است. کاری با این وسعت در خصوص احادیث [[مثنوی معنوی|مثنوی]] تا کنون انجام نشده است. استاد [[فروزانفر، بدیع‌الزمان|فروزانفر]] که از پیشگامان در استخراج احادیث [[مثنوی معنوی|مثنوی]] است و مسلّماً مورد نظر نویسده [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] هم بوده است کاری مختصر بوده و اغلب منابع مورد نظر او هم از اهل سنّت لحاظ گشته بود، ولی در این کتاب ما هم با منابع شیعه و هم سنّی مواجهیم و گذشته از آن که کار را تکمیل می‌کند منابع متعدّد صوفیانه هم چاشنی آن شده است. در جلد نخست با شمارشی که در منابع صورت گرفت بیش از یکصد و شصت منبع در هر سه رویکرد مدّ نظر مولّف بود که اکثراً به زبان عربی و از متون کهن محسوب می‌شده اند. نوشتن احادیث مثنوی با این وسعت قهراً دانشهای زیادی را می‌طلبد، از سویی علم الحدیث، از سویی منبع شناسی و رجال، از دیگر سو آشنایی با احادیث شیعه و سنّی، و نیز دو تخصّص دیگر را هم نباید از یاد برد یکی مثنوی شناسی و مولوی پژوهی و دو دیگر آشنایی با عرفان و تصوّف و تاریخ آن.
نویسنده دقّت زیادی در به کار بردن احادیث به خرج داده و گاه نمونه‌های متفاوت حدیث را که منظور می‌دارد به اختلافات آن هم اشاره می‌کند که شاید برای برخی به چشم نیاید، مثلاً در حدیث 46 از جلد نخست این بیت [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] را در نظر گرفته است:
{{شعر}}
{{ب|'' مال را کز بهر دین باشی حمول ''|2='' نعم مال صالح گفت آن رسول ''}}
{{پایان شعر}}


نویسنده دقّت زیادی در به کار بردن احادیث به خرج داده و گاه نمونه‌های متفاوت حدیث را که منظور می‌دارد به اختلافات آن هم اشاره می‌کند که شاید برای برخی به چشم نیاید، مثلاً در حدیث 46 از جلد نخست این بیت [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] را در نظر گرفته است: مال را کز بهر دین باشی حمول / نعم مال صالح گفت آن رسول. بعد از قید شماره دفتر و بیت مربوطه مشخّص می‌کند که ناظر به کدام حدیث است. متن حدیثی را که منطبق با روایت مولاناست را روایت می‌کند و بعد از آن دیگر نمونه‌ها را گاه تا بیست و یا بیشتر متذکّر می‌شود و در پاورقی منبع هرکدام را گاه با چندین منبع دیگر قید می‌کند. مثلاً در همین مورد روایت نخست را که به متن نزدیکتر است چنین بیان می‌کند: «نعم المال الصّالح للرّجل الصّالح»». در پاورقی به چندین منبع صوفیانه که قبل از [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] به آن پرداخته اند ارجاع می‌دهد مانند: [[حلية الأولياء و طبقات الأصفياء|حلیة الأولیاء]]، [[إحياء علوم الدين|احیاء علوم الدّین]]، [[الفتوحات المکیّه]]، [[تلبیس ابلیس]]، [[کنوز الحقایق]]، [[مرصاد العباد]] و غیره. اختلافات را هم چنانکه بیان شد در نظر می‌گیرد مثلاً می‌گوید در برخی مأخذ به جای «رجل» از «عبد» استفاده شده است آنگاه شواهد آن را هم متعاقباً ذکر می‌کند <ref>متن، ج1، صص 171-170</ref>.
بعد از قید شماره دفتر و بیت مربوطه مشخّص می‌کند که ناظر به کدام حدیث است. متن حدیثی را که منطبق با روایت مولاناست را روایت می‌کند و بعد از آن دیگر نمونه‌ها را گاه تا بیست و یا بیشتر متذکّر می‌شود و در پاورقی منبع هرکدام را گاه با چندین منبع دیگر قید می‌کند. مثلاً در همین مورد روایت نخست را که به متن نزدیکتر است چنین بیان می‌کند: «نعم المال الصّالح للرّجل الصّالح»». در پاورقی به چندین منبع صوفیانه که قبل از [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] به آن پرداخته‌اند ارجاع می‌دهد مانند: [[حلية الأولياء و طبقات الأصفياء|حلیة الأولیاء]]، [[إحياء علوم الدين|احیاء علوم الدّین]]، [[الفتوحات المکیّه]]، [[تلبیس ابلیس]]، [[کنوز الحقایق]]، [[مرصاد العباد]] و غیره. اختلافات را هم چنانکه بیان شد در نظر می‌گیرد مثلاً می‌گوید در برخی مأخذ به جای «رجل» از «عبد» استفاده شده است آنگاه شواهد آن را هم متعاقباً ذکر می‌کند <ref>متن، ج1، صص 171-170</ref>.


منابعی که مورد استفاده‌ی نویسنده در خصوص تدوین این اثر بوده بسیار گسترده است. می‌توان این نابع را به چهار دسته تقسیم کرد و برای هر کدام نیز شواهدی آورد:
منابعی که مورد استفاده‌ی نویسنده در خصوص تدوین این اثر بوده بسیار گسترده است. می‌توان این نابع را به چهار دسته تقسیم کرد و برای هر کدام نیز شواهدی آورد:


الف: منابع شیعه. مانند: [[الكافي (ط. دارالحديث)|الکافی]]. [[بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم‌السلام|بحار الانوار]]. [[تحف العقول عن آل الرسول صلى‌الله‌عليهم|تحف العقول]]. [[الخصال]]. [[تهذيب الأحكام|تهذیب الاحکام]]. [[مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل|مستدرک الوسائل]]. [[تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة|وسائل الشیعه]]. [[امالی شیخ طوسی (ترجمه حسن زاده)|امالی شیخ طوسی]]، [[امالی شيخ صدوق|شیخ صدوق]] و [[الأمالي (مفيد)|شیخ مفید]]. [[غرر الحكم و درر الكلم|غرر الحکم]]. [[شرح نهج‌البلاغة (محمد عبده)|نهج البلاغه]] و غیره.
الف: منابع شیعه. مانند: [[الكافي (ط. دارالحديث)|الکافی]]. [[بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم‌السلام|بحار الانوار]]. [[تحف العقول عن آل الرسول صلى‌الله‌عليهم|تحف العقول]]. [[الخصال]]. [[تهذيب الأحكام|تهذیب الاحکام]]. [[مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل|مستدرک الوسائل]]. [[تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة|وسائل الشیعه]]. [[امالی شیخ طوسی (ترجمه حسن زاده)|امالی شیخ طوسی]]، [[امالی شيخ صدوق|شیخ صدوق]] و [[الأمالي (مفيد)|شیخ مفید]]. [[غرر الحكم و درر الكلم|غرر الحکم]]. [[شرح نهج‌البلاغه (محمد عبده)|نهج‌البلاغه]] و غیره.


ب: منابع سنّی. مانند: [[صحيح البخاري|صحیح بخاری]]. [[صحيح مسلم|صحیح مسلم]]. [[مسند الإمام أحمد بن حنبل|مسند احمد]]. [[المستدرك علی الصحيحین|مستدرک علی الصحیحین]]. [[المعجم الكبير|المعجم الکبیر]]. [[الجامع الصغیر]] و غیره.
ب: منابع سنّی. مانند: [[صحيح البخاري|صحیح بخاری]]. [[صحيح مسلم|صحیح مسلم]]. [[مسند الإمام أحمد بن حنبل|مسند احمد]]. [[المستدرك علی الصحيحین|مستدرک علی الصحیحین]]. [[المعجم الكبير|المعجم الکبیر]]. [[الجامع الصغیر]] و غیره.
خط ۷۷: خط ۹۰:
نویسنده در مقدّمه‌ی جلد نخست یاد آور می‌شود که [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] نه تنها مفسّر قرآن بلکه مفسّر حدیث هم بوده است. گر چه معلوم نیست که او مبتکر این کار بوده باشد ولی به هر حال جزو معدود افرادی است که به تفسیر حدیث هم اهتمام کرده است. چنان که در دفتر اوّل در تفسیر «رجعنا من الجهاد الأصغر الی الجهاد الاکبر» ابیاتی نغز را سروده است و یا در همان دفتر بابی دارد در معنی قول نبی علیه‌السّلام: «انّ سعداً لغیور و أنا اغیر من سعد و الله اغیر منّی». و همینطور در تفسیر این حدیث: «انّ لربّکم فی ایّام دهرکم نفحات». و یا این حدیث که «اغتنموا برد الرّبیع». که اگر این ابیاتِ تفسیری را هم به کار احادیث [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] بیفزاییم به زعم نویسنده شاید بتوان گفت که بیش از یک هشتم مثنوی احادیث و اخبار نبوی است.
نویسنده در مقدّمه‌ی جلد نخست یاد آور می‌شود که [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] نه تنها مفسّر قرآن بلکه مفسّر حدیث هم بوده است. گر چه معلوم نیست که او مبتکر این کار بوده باشد ولی به هر حال جزو معدود افرادی است که به تفسیر حدیث هم اهتمام کرده است. چنان که در دفتر اوّل در تفسیر «رجعنا من الجهاد الأصغر الی الجهاد الاکبر» ابیاتی نغز را سروده است و یا در همان دفتر بابی دارد در معنی قول نبی علیه‌السّلام: «انّ سعداً لغیور و أنا اغیر من سعد و الله اغیر منّی». و همینطور در تفسیر این حدیث: «انّ لربّکم فی ایّام دهرکم نفحات». و یا این حدیث که «اغتنموا برد الرّبیع». که اگر این ابیاتِ تفسیری را هم به کار احادیث [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] بیفزاییم به زعم نویسنده شاید بتوان گفت که بیش از یک هشتم مثنوی احادیث و اخبار نبوی است.


در آخر جلد ششم و در ذیل حدیث شماره 601 شاهد حدیث غدیر هستیم و [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] با صراحت راوی این حدیث است که در دفتر ششم مثنوی، ابیات 4541-4537 بدان ناظر است. نویسنده این بخش را به طور گسترده و مشروح طیّ صفحاتی چند مورد بحث قرار می‌دهد و ده‌ها شاهد از متون حدیثی شیعه و سنّی و منابع صوفیانه و تاریخی برای آن می‌آورد. در عین حال در بخشی به نقد سخن [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] می‌پردازد و در خصوص واژه‌ی منافقان که ما زیر بار کودکی که منسوب به پیامبر است نمی‌رویم می‌نویسد: [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] در عنوان ابیات مذکور می‌نویسد: در تفسیر این خبر که مصطفی صلوات‌الله‌علیه فرمود: «من کنت مولاه فعلیّ مولاه»، تا منافقان طعنه زدند که بس نبودش که ما مطیعی و چاکری نمودیم او را؟ چاکری کودکی خلم آلودمان هم می‌فرماید الی آخر. ظاهراً مولانا در بیان این مطلب دچار خبطی شده و آن این که [[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]] را از قول منافقان کودک می‌خواند و حال آن که ماجرای غدیر و خطبه‌ی غدیر و خلافت و جانشینی [[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]] مربوط به سال آخر حضور جسمانی پیامبر(ص) و آخرین سال نزول وحی است، یعنی سال بیست و سوّم، و اگر این زمان را با سال تشرّف [[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]] به اسلام اضافه کنیم، چنانچه سیزده سال باشد، در جمع می‌شود 36 سال و کسی با این سنّ دیگر کودک محسوب نمی‌گردد. امّا نکته ای خاص در این عبارتبندی [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] وجود دارد، و آن اینکه بر خلاف اهل سنّت که ولایت را در این حدیث، به غلط و یا به غرض،  به دوستیِّ ساده و معمولی ترجمه می‌کنند، مولانا هوشیارانه ارادتِ ولائیِ خود را در قالب این لفظ وارد کرده که این ماجرا تنها یک دوستی و علاقه‌ی ساده نیست بلکه بحث «چاکری» کردن و «مطیع» بودن است. که در روز غدیر فرمان بر این بود که همه بعد از رسول خدا(ص) به علی بگرایند و او را جانشین رسول بدانند و از اوامر او اطاعت کنند، این است که مولانا کاملاً هوشمندانه از الفاظ «چاکری» و «مطیعی» یاد می‌کند که ترجمان شیعه هم در واقع چیزی جز این نیست، و این گونه در لفّافه شیعه بودن خود را لحاظ می‌کند. و از طرفی این ماجرا درست در انتهای دفتر ششم مثنوی وارد شده و مثنوی با چند بیت دیگر دفترش بسته شده و خاتمه می‌یابد و نیز این ماجرا با سال آخر عمر مولانا نیز عجین است، که وی به عمد خواسته با آوردن این ماجرا در آخرین سال عمرش باورمندی به [[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]] و شیعه بودن خود را بیان نماید. و نکته‌ی نهانی دیگر که باز هم مولانا با ظرافت و هوشمندی بیان نموده این که: معترضین به حدیث غدیر، و مخالفان ولایت و رهبری، و خلافت علی در زمره‌ی منافقان هستند، چون در این داستان این منافقانند که به پیامبر(ص) در خصوص ولایت [[امام علی علیه‌السلام|علی(ع)]] ایراد گرفته و معترض آن شده اند. و این یعنی هرکس که با ولایت علی، و خلافت و جانشینی علی، و حکم خدا و نصب نبی در این خصوص مخالفت ورزد از جمله‌ی منافقان محسوب می‌گردد. اشاره مولانا در خصوص منافقان که مخالف [[امام علی علیه‌السلام|علی(ع)]]، و مخالف خلافت علی و حکم خدا و رسولند در روایات نیز وجود دارد و ذکر اندک شواهدی می‌تواند باورمندی مولانا به ولایت علی(ع) و شیعه بودن او را به نمایش درآورد. <ref>متن، ج6،  صص 430-429</ref>.
در آخر جلد ششم و در ذیل حدیث شماره 601 شاهد حدیث غدیر هستیم و [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] با صراحت راوی این حدیث است که در دفتر ششم مثنوی، ابیات 4541-4537 بدان ناظر است. نویسنده این بخش را به طور گسترده و مشروح طیّ صفحاتی چند مورد بحث قرار می‌دهد و ده‌ها شاهد از متون حدیثی شیعه و سنّی و منابع صوفیانه و تاریخی برای آن می‌آورد. در عین حال در بخشی به نقد سخن [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] می‌پردازد و در خصوص واژه‌ی منافقان که ما زیر بار کودکی که منسوب به پیامبر است نمی‌رویم می‌نویسد: [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] در عنوان ابیات مذکور می‌نویسد: در تفسیر این خبر که مصطفی صلوات‌الله‌علیه فرمود: «من کنت مولاه فعلیّ مولاه»، تا منافقان طعنه زدند که بس نبودش که ما مطیعی و چاکری نمودیم او را؟ چاکری کودکی خلم آلودمان هم می‌فرماید الی آخر. ظاهراً مولانا در بیان این مطلب دچار خبطی شده و آن این که [[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]] را از قول منافقان کودک می‌خواند و حال آن که ماجرای غدیر و خطبه‌ی غدیر و خلافت و جانشینی [[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]] مربوط به سال آخر حضور جسمانی پیامبر(ص) و آخرین سال نزول وحی است، یعنی سال بیست و سوّم، و اگر این زمان را با سال تشرّف [[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]] به اسلام اضافه کنیم، چنانچه سیزده سال باشد، در جمع می‌شود 36 سال و کسی با این سنّ دیگر کودک محسوب نمی‌گردد. امّا نکته‌ای خاص در این عبارتبندی [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] وجود دارد، و آن اینکه بر خلاف اهل سنّت که ولایت را در این حدیث، به غلط و یا به غرض،  به دوستیِّ ساده و معمولی ترجمه می‌کنند، مولانا هوشیارانه ارادتِ ولائیِ خود را در قالب این لفظ وارد کرده که این ماجرا تنها یک دوستی و علاقه‌ی ساده نیست بلکه بحث «چاکری» کردن و «مطیع» بودن است. که در روز غدیر فرمان بر این بود که همه بعد از رسول خدا(ص) به علی بگرایند و او را جانشین رسول بدانند و از اوامر او اطاعت کنند، این است که مولانا کاملاً هوشمندانه از الفاظ «چاکری» و «مطیعی» یاد می‌کند که ترجمان شیعه هم در واقع چیزی جز این نیست، و این گونه در لفّافه شیعه بودن خود را لحاظ می‌کند. و از طرفی این ماجرا درست در انتهای دفتر ششم مثنوی وارد شده و مثنوی با چند بیت دیگر دفترش بسته شده و خاتمه می‌یابد و نیز این ماجرا با سال آخر عمر مولانا نیز عجین است، که وی به عمد خواسته با آوردن این ماجرا در آخرین سال عمرش باورمندی به [[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]] و شیعه بودن خود را بیان نماید. و نکته‌ی نهانی دیگر که باز هم مولانا با ظرافت و هوشمندی بیان نموده این که: معترضین به حدیث غدیر، و مخالفان ولایت و رهبری، و خلافت علی در زمره‌ی منافقان هستند، چون در این داستان این منافقانند که به پیامبر(ص) در خصوص ولایت [[امام علی علیه‌السلام|علی(ع)]] ایراد گرفته و معترض آن شده‌اند. و این یعنی هرکس که با ولایت علی، و خلافت و جانشینی علی، و حکم خدا و نصب نبی در این خصوص مخالفت ورزد از جمله‌ی منافقان محسوب می‌گردد. اشاره مولانا در خصوص منافقان که مخالف [[امام علی علیه‌السلام|علی(ع)]]، و مخالف خلافت علی و حکم خدا و رسولند در روایات نیز وجود دارد و ذکر اندک شواهدی می‌تواند باورمندی مولانا به ولایت علی(ع) و شیعه بودن او را به نمایش درآورد. <ref>متن، ج6،  صص 430-429</ref>.




خط ۸۳: خط ۹۶:
کتاب پرتو ساقی، جامع احادیث مثنوی در یک مجموعه‌ی شش جلدی برای خود اختصاصاتی چند دارد که می‌توان به آن اشاره کرد:
کتاب پرتو ساقی، جامع احادیث مثنوی در یک مجموعه‌ی شش جلدی برای خود اختصاصاتی چند دارد که می‌توان به آن اشاره کرد:
# نخست نام کتاب است که به پرتو ساقی نامیده شده است. پرتو و ساقی هر دو معنادارند. پرتو روشنی و نور برخاسته از چیزی است و ساقی دهنده‌ی شراب است. در اینجا پرتو نماینده‌ی حدیث و قول نبی است و ساقی نیز شراب معنوی و روحانی است که از بابت احادث و سخنان رسول خدا برای اهل آن جاری می‌شود.
# نخست نام کتاب است که به پرتو ساقی نامیده شده است. پرتو و ساقی هر دو معنادارند. پرتو روشنی و نور برخاسته از چیزی است و ساقی دهنده‌ی شراب است. در اینجا پرتو نماینده‌ی حدیث و قول نبی است و ساقی نیز شراب معنوی و روحانی است که از بابت احادث و سخنان رسول خدا برای اهل آن جاری می‌شود.
# پرتو ساقی تا کنون گسترده ترین کتاب در جمع و تدوین و سند دهیِ احادیث  در کتاب مثنوی است
# پرتو ساقی تا کنون گسترده‌ترین کتاب در جمع و تدوین و سند دهیِ احادیث  در کتاب مثنوی است
# کار نقد و تفسیر و تحلیلهایی که نویسنده در طول بحث در خلال روایات دارد کاری ارزنده و قابل تحسین است که حکایت از دقّت و تأملاتی دارد که در حدیث و علم الحدیث دارد.
# کار نقد و تفسیر و تحلیلهایی که نویسنده در طول بحث در خلال روایات دارد کاری ارزنده و قابل تحسین است که حکایت از دقّت و تأملاتی دارد که در حدیث و علم الحدیث دارد.
# ویژگی دیگر جامعیّت کتاب است که خود رسماً یک کتاب حدیثی و مرجع می‌تواند منظور شود.
# ویژگی دیگر جامعیّت کتاب است که خود رسماً یک کتاب حدیثی و مرجع می‌تواند منظور شود.
خط ۱۰۷: خط ۱۲۰:
[[مثنوی معنوی]]
[[مثنوی معنوی]]


[[مثنوی معنوی، تصحیح کاظم محمّدی]]
[[مثنوی معنوی (مصحح محمدی)]]


[[چنین گفت پیغمبر (کاظم محمّدی)]]
[[چنین گفت پیغمبر]]


[[شرح حدیث ثقلین (کاظم محمّدی)]]
[[شرح حدیث ثقلین]]


[[امام علی انسان ناشناخته (کاظم محمّدی)]]
[[امام علی انسان ناشناخته]]


[[سیمای اهل تقوا (کاظم محمّدی)]]
[[سیمای اهل تقوا]]


[[آشنایی با نهج البلاغه (کاظم محمّدی)]]
[[آشنایی با نهج‌البلاغه]]


[[آیات مثنوی معنوی (کاظم محمّدی)]]
[[آیات مثنوی معنوی]]


[[امام علی دانای اسرار (کاظم محمّدی)]]
[[امام علی دانای اسرار الهی]]


[[مصحف خاموشان (کاظم محمّدی)]]
[[مصحف خاموشان]]


[[مولانا و حکایات نبوی (کاظم محمّدی)]]
[[مولانا و حکایات نبوی]]


[[عروسان معانی (کاظم محمّدی)]]
[[عروسان معانی]]


[[جستاری در حسبنا کتاب الله (کاظم محمّدی)]]
[[جستاری در حسبنا کتاب الله]]


[[جرعه ای حیرت از خُم گلرنگ (نرگس گلپروری راد)]]
[[جرعه‌ای حیرت از خُم گلرنگ (نرگس گلپروری راد)]]