۱۱۸٬۶۸۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'غالبا' به 'غالباً ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'مجالس (ابهام زدایی)' به 'مجالس (ابهامزدایی)') |
||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
عرفان - متون قدیمی تا قرن 14 | عرفان - متون قدیمی تا قرن 14 | ||
نامههای فارسی | |||
نثر فارسی - قرن 7ق. | نثر فارسی - قرن 7ق. | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
| شابک =964-406-125-X | | شابک =964-406-125-X | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =02178 | ||
| کتابخوان همراه نور =02178 | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
{{کاربردهای دیگر| مجالس (ابهامزدایی)}} | |||
'''مكتوبات و مجالس سبعه'''، اثر [[مولوی، جلالالدین محمد بن محمد|مولانا جلالالدين محمد بلخى]]، مجموعهاى است مشتمل بر دو اثر ارزنده مولانا به نامهای «مكتوبات» و «مجالس سبعه». | '''مكتوبات و مجالس سبعه'''، اثر [[مولوی، جلالالدین محمد بن محمد|مولانا جلالالدين محمد بلخى]]، مجموعهاى است مشتمل بر دو اثر ارزنده مولانا به نامهای «مكتوبات» و «مجالس سبعه». | ||
خط ۵۸: | خط ۶۲: | ||
آزادگى و وارستگى مولانا از هر سطر نامه، ساطع است. حتى در عنوانها از حد عرف تجاوز نمىكند. اگر خواهشى دارد منت نمىپذيرد، بلكه به نوعى منت مىنهد: «نانى كه به چنين درويشى دادى باز مستان، دو نيم مكن، كه آن درويش نان بسيار يابد و ليكن تو چنان درويش نيابى»(نامه هفتاد و چهارم). | آزادگى و وارستگى مولانا از هر سطر نامه، ساطع است. حتى در عنوانها از حد عرف تجاوز نمىكند. اگر خواهشى دارد منت نمىپذيرد، بلكه به نوعى منت مىنهد: «نانى كه به چنين درويشى دادى باز مستان، دو نيم مكن، كه آن درويش نان بسيار يابد و ليكن تو چنان درويش نيابى»(نامه هفتاد و چهارم). | ||
در حقيقت نيز منت نهادن جا دارد، چون خواجه، توفيق آن يافته است كه سبب خير شود و اجرش را صد چندان از حق بگيرد. مولانا، در نامههايش، بيشتر، لحن نصحيت پدرانه اختيار مىكند و گاهى زبان تذكر و تنبيه عرفانى و بهندرت توبيخ و سرزنش و حتى تهديد؛ حتى در نامهاى ظاهراً خطاب به فخرالدين على صاحب عطا، از دولتمردان پرسابقه و بادوام دولت سلجوقيان، درباره اجحافى كه بر درويشان رفته مىنويسد: «جماعتى، از جهل و بىاعتقادى، درويشان را كه طالب اللهاند مىرنجانند از رندى و بىباكى، و به خدمت شما مىآيند و باژگونه جهودانه مىگريند و شكايت مىكنند... توقع است كه به نوعى ديگر تفحص فرمايد و به زبان و دست ديگر يارى دهد درويشان را و مظلومان را، تا آن دود به آسمان نرود و فتنهها نينگيزد. درويشان را آن زبان نيست و آن دل نيست كه با آن رندان جهودطبع، مقابله كنند در مكر و حيله و باژگونه تشنيعى زنند، سر ديگران بشكنند و دستار ديگران برند و سر برهنه و سربسته پيش شما آيند و منافقان ديگر را به گواهى آرند» و در پايان، به قهر و تهديد مىافزايد: «اگر مىرويم از شهر و زحمت مىبريم، نمىگذارند و اگر مىنشینیم، اين دو سه درويش از ما نمىسكلند تا ما در فرو | در حقيقت نيز منت نهادن جا دارد، چون خواجه، توفيق آن يافته است كه سبب خير شود و اجرش را صد چندان از حق بگيرد. مولانا، در نامههايش، بيشتر، لحن نصحيت پدرانه اختيار مىكند و گاهى زبان تذكر و تنبيه عرفانى و بهندرت توبيخ و سرزنش و حتى تهديد؛ حتى در نامهاى ظاهراً خطاب به فخرالدين على صاحب عطا، از دولتمردان پرسابقه و بادوام دولت سلجوقيان، درباره اجحافى كه بر درويشان رفته مىنويسد: «جماعتى، از جهل و بىاعتقادى، درويشان را كه طالب اللهاند مىرنجانند از رندى و بىباكى، و به خدمت شما مىآيند و باژگونه جهودانه مىگريند و شكايت مىكنند... توقع است كه به نوعى ديگر تفحص فرمايد و به زبان و دست ديگر يارى دهد درويشان را و مظلومان را، تا آن دود به آسمان نرود و فتنهها نينگيزد. درويشان را آن زبان نيست و آن دل نيست كه با آن رندان جهودطبع، مقابله كنند در مكر و حيله و باژگونه تشنيعى زنند، سر ديگران بشكنند و دستار ديگران برند و سر برهنه و سربسته پيش شما آيند و منافقان ديگر را به گواهى آرند» و در پايان، به قهر و تهديد مىافزايد: «اگر مىرويم از شهر و زحمت مىبريم، نمىگذارند و اگر مىنشینیم، اين دو سه درويش از ما نمىسكلند تا ما در فرو بندیم. ما را طاقت اين ظلم نماند؛ باقى، رأى شماست(نامه پنجاه و دوم). | ||
مولانا، در جايى كه پاى حرمت مردان خدا در ميان است، بىگذشت و بىمداراست؛ نمونهاش نامهاى كه به سلطان ولد در سفارش رعايت حال عروس خود، فاطمه خاتون، دختر صلاحالدين زركوب كه او را به صفت «شاهزاده ما و روشنايى دل و ديده ما و همه عالم كه امروز در حواله و حباله آن فرزند است» وصف مىكند، هويداست و طرفه اينكه براى حفظ حرمت و فاصله پدر - فرزندى و مختل نساختن صلح و صفاى خانوادگى و نفى اين توهم كه از جانب خاتون گله و شكايتى رفته باشد، به تأكيد مىگويد: «و الله الذى لا اله الا هو كه هيچ گلهاى نكردهاند و پيغام نكردهاند، نه به ايماء، نه اشارت، نه تعريض الاّ بىگفتِ خلق و اشارت ايشان چند روز است كه از صداى عالمِ جان و وراى عالمِ صورت، صورتِ بىصورت به هوشم مىآيد و مرا مىخَلَد، ندانم كه حكايت حال است يا قال؟(نامه ششم). | مولانا، در جايى كه پاى حرمت مردان خدا در ميان است، بىگذشت و بىمداراست؛ نمونهاش نامهاى كه به سلطان ولد در سفارش رعايت حال عروس خود، فاطمه خاتون، دختر صلاحالدين زركوب كه او را به صفت «شاهزاده ما و روشنايى دل و ديده ما و همه عالم كه امروز در حواله و حباله آن فرزند است» وصف مىكند، هويداست و طرفه اينكه براى حفظ حرمت و فاصله پدر - فرزندى و مختل نساختن صلح و صفاى خانوادگى و نفى اين توهم كه از جانب خاتون گله و شكايتى رفته باشد، به تأكيد مىگويد: «و الله الذى لا اله الا هو كه هيچ گلهاى نكردهاند و پيغام نكردهاند، نه به ايماء، نه اشارت، نه تعريض الاّ بىگفتِ خلق و اشارت ايشان چند روز است كه از صداى عالمِ جان و وراى عالمِ صورت، صورتِ بىصورت به هوشم مىآيد و مرا مىخَلَد، ندانم كه حكايت حال است يا قال؟(نامه ششم). | ||
خط ۷۵: | خط ۷۹: | ||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | |||
[[مجالس سبعه]] | [[مجالس سبعه]] | ||