بررسی مسائل کلی امامت: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد' به 'ابن خلدون، عبدالرحمن‌ بن‌ محمد'
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده')
جز (جایگزینی متن - 'ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد' به 'ابن خلدون، عبدالرحمن‌ بن‌ محمد')
 
(۱۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:
| عنوان‌های دیگر =
| عنوان‌های دیگر =
| پدیدآوران =  
| پدیدآوران =  
[[اميني، ابراهيم]] (نویسنده)
[[امینی، ابراهیم]] (نویسنده)
| زبان = فارسی
| زبان = فارسی
| کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏223‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏8‎‏ب‎‏4‎‏ ‎‏1390
| کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏223‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏8‎‏ب‎‏4‎‏ ‎‏1390
خط ۱۰: خط ۱۰:
امامت
امامت
| ناشر =  
| ناشر =  
بوستان کتاب قم (انتشارات دفتر تبليغات اسلامی حوزه علميه قم)
بوستان کتاب قم (انتشارات [[دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم]])
| مکان نشر = ایران - قم
| مکان نشر = ایران - قم
| سال نشر =مجلد1: 1390ش
| سال نشر =مجلد1: 1390ش
خط ۱۸: خط ۱۸:
| شابک =978-964-09-0925-6
| شابک =978-964-09-0925-6
| تعداد جلد =1
| تعداد جلد =1
| کتابخانۀ دیجیتال نور =23028
| کتابخوان همراه نور =23028
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
| پس از =
| پس از =
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
{{کاربردهای دیگر|امامت (ابهام‌زدایی)}}


'''بررسی مسائل کلی امامت'''، اثر ابراهیم امینی، پژوهشی است پیرامون مسائل کلی مربوط به امامت، از جمله عصمت و علم امام که به زبان فارسی و در دوران معاصر نوشته شده است.
'''بررسی مسائل کلی امامت'''، اثر [[امینی، ابراهیم|ابراهیم امینی]]، پژوهشی است پیرامون مسائل کلی مربوط به امامت، از جمله عصمت و علم امام که به زبان فارسی و در دوران معاصر نوشته شده است.


==ساختار==
==ساختار==
خط ۳۳: خط ۳۶:
در مقدمه، به بررسی جنبه‌های مختلف بحث از امامت پرداخته شده.<ref>مقدمه، ص13-16</ref>و در پیشگفتار، به ضرورت وجود امام و اهمیت آن اشاره شده است.<ref>پیشگفتار، ص17-38</ref>
در مقدمه، به بررسی جنبه‌های مختلف بحث از امامت پرداخته شده.<ref>مقدمه، ص13-16</ref>و در پیشگفتار، به ضرورت وجود امام و اهمیت آن اشاره شده است.<ref>پیشگفتار، ص17-38</ref>


در بخش نخست، به تعریف امامت پرداخته شده است. نویسنده، معتقد است تعریف‌هایى که اهل تسنن و عده‌اى از امامیه براى امامت کرده‌اند و در کتاب‌هاى کلام دیده مى‌شود، نا تمام است و با معناى لغوى آن مطابقت کامل ندارد. از باب نمونه، در تعریف امامت گفته‌اند: امامت عبارت است از خلافت و جانشینى از پیغمبر(ص) در نگهدارى دین و حفظ حوزه مسلمین. همچنین گفته‌اند: امامت یعنى ریاست عامه در امور دین و دنیا براى شخصى از اشخاص. [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن خلدون]] مى‌نویسد: خلافت یعنى نیابت از صاحب شریعت در حفظ دین وسیاست دنیا و به این اعتبار خلافت و امامت گفته مى‌شود و متصدى آن را امام و خلیفه مى‌گویند. به نظر نویسنده، با این مطالب روشن مى‌شود که این قبیل تعریف‌ها حقیقت معناى امامت را که عبارت است از پیشوایى مطلق و کلى در امور دینى و دنیوى ملت، تعریف نکرده‌اند، بلکه شمه‌اى از شئون امام را بیان کرده‌اند.<ref>متن کتاب، ص42-43</ref>
در بخش نخست، به تعریف امامت پرداخته شده است. نویسنده، معتقد است تعریف‌هایى که اهل تسنن و عده‌اى از امامیه براى امامت کرده‌اند و در کتاب‌هاى کلام دیده مى‌شود، نا تمام است و با معناى لغوى آن مطابقت کامل ندارد. از باب نمونه، در تعریف امامت گفته‌اند: امامت عبارت است از خلافت و جانشینى از پیغمبر(ص) در نگهدارى دین و حفظ حوزه مسلمین. همچنین گفته‌اند: امامت یعنى ریاست عامه در امور دین و دنیا براى شخصى از اشخاص. [[ابن خلدون، عبدالرحمن‌ بن‌ محمد|ابن خلدون]] مى‌نویسد: خلافت یعنى نیابت از صاحب شریعت در حفظ دین وسیاست دنیا و به این اعتبار خلافت و امامت گفته مى‌شود و متصدى آن را امام و خلیفه مى‌گویند. به نظر نویسنده، با این مطالب روشن مى‌شود که این قبیل تعریف‌ها حقیقت معناى امامت را که عبارت است از پیشوایى مطلق و کلى در امور دینى و دنیوى ملت، تعریف نکرده‌اند، بلکه شمه‌اى از شئون امام را بیان کرده‌اند.<ref>متن کتاب، ص42-43</ref>


در تعریفی که از [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن خلدون]] نقل شده، خلافت و امامت به یک معنا گرفته شده است، اما به اعتقاد نویسنده، این دو با یکدیگر مترادف نیستند؛ زیرا ممکن است این دو معنا در یک شخص جمع شوند؛ مثلاً اگر پیغمبر، شخص برگزیده و ممتازى را که به احکام و دستورهاى دین عمل مى‌کند و از حیث عمل پیشواى مردم است، جانشین و خلیفه خودش قرار داده و زمام امور اجتماعى و سیاسى و حفظ و نگهدارى قوانین شریعت را برعهده او قرار داد، چنین شخصى هم به‌طور حقیقت امام است هم خلیفه، هم در مورد به کار بستن قوانین و برنامه‌هاى دینى واقعاً امامت و پیشوایى دارد هم جانشین و خلیفه پیغمبر و مجرى و حافظ احکام و قوانین الهى است. اما ممکن است شخصى امام باشد، اما خلیفه پیغمبر نباشد؛ چنان‌که قرآن شریف، حضرت ابراهیم را به‌عنوان امام معرفى مى‌کند، بااینکه خلیفه پیغمبر بر او صادق نیست. همچنین اگر شخصى که به تمام احکام و دستورهاى دین عمل مى‌کند و به حقیقت و باطن احکام متحقق است و گروهى از متدینین هم به او اقتدا مى‌کنند و از اعمال و گفتارش سرمشق مى‌گیرند، لیکن پیشوایى او در زمانى است که به مقام خلافت و جانشینى منصوب نگشته است، چنین فردى را از حیث لغت مى‌توان امام و پیشوا نامید اما خلیفه پیغمبر بر او صادق نیست. گاهى نیز خلافت صادق است، ولى امامت صادق نیست. اگر پیغمبر شخصى را جانشین و خلیفه خودش قرار داد و یک سلسله کارهاى معینى را به او محول کرد که در غیاب او آنها را انجام دهد، بر چنین شخصى از حیث لغت مى‌توان خلیفه پیغمبر اطلاق کرد، لیکن امام مطلق و پیشواى در تمام شئون شمرده نمى‌شود.<ref>ر.ک: همان، ص43-44</ref>
در تعریفی که از [[ابن خلدون، عبدالرحمن‌ بن‌ محمد|ابن خلدون]] نقل شده، خلافت و امامت به یک معنا گرفته شده است، اما به اعتقاد نویسنده، این دو با یکدیگر مترادف نیستند؛ زیرا ممکن است این دو معنا در یک شخص جمع شوند؛ مثلاً اگر پیغمبر، شخص برگزیده و ممتازى را که به احکام و دستورهاى دین عمل مى‌کند و از حیث عمل پیشواى مردم است، جانشین و خلیفه خودش قرار داده و زمام امور اجتماعى و سیاسى و حفظ و نگهدارى قوانین شریعت را برعهده او قرار داد، چنین شخصى هم به‌طور حقیقت امام است هم خلیفه، هم در مورد به کار بستن قوانین و برنامه‌هاى دینى واقعاً امامت و پیشوایى دارد هم جانشین و خلیفه پیغمبر و مجرى و حافظ احکام و قوانین الهى است. اما ممکن است شخصى امام باشد، اما خلیفه پیغمبر نباشد؛ چنان‌که قرآن شریف، حضرت ابراهیم را به‌عنوان امام معرفى مى‌کند، بااینکه خلیفه پیغمبر بر او صادق نیست. همچنین اگر شخصى که به تمام احکام و دستورهاى دین عمل مى‌کند و به حقیقت و باطن احکام متحقق است و گروهى از متدینین هم به او اقتدا مى‌کنند و از اعمال و گفتارش سرمشق مى‌گیرند، لیکن پیشوایى او در زمانى است که به مقام خلافت و جانشینى منصوب نگشته است، چنین فردى را از حیث لغت مى‌توان امام و پیشوا نامید اما خلیفه پیغمبر بر او صادق نیست. گاهى نیز خلافت صادق است، ولى امامت صادق نیست. اگر پیغمبر شخصى را جانشین و خلیفه خودش قرار داد و یک سلسله کارهاى معینى را به او محول کرد که در غیاب او آنها را انجام دهد، بر چنین شخصى از حیث لغت مى‌توان خلیفه پیغمبر اطلاق کرد، لیکن امام مطلق و پیشواى در تمام شئون شمرده نمى‌شود.<ref>ر.ک: همان، ص43-44</ref>


به اعتقاد نویسنده، اگر امام به‌طور اطلاق به کسى گفته شد و قرینه‌اى وجود نداشت که موضوع امامتش را محدود کند، باید گفت پیشوا و رهبر کلى است و در کلیه امور معنوى و مادى پیشوایى دارد.<ref>همان، ص45</ref>
به اعتقاد نویسنده، اگر امام به‌طور اطلاق به کسى گفته شد و قرینه‌اى وجود نداشت که موضوع امامتش را محدود کند، باید گفت پیشوا و رهبر کلى است و در کلیه امور معنوى و مادى پیشوایى دارد.<ref>همان، ص45</ref>
خط ۴۳: خط ۴۶:
در بخش دوم، به مبحث امامت، از منظر عقل نگریسته شده است. به اعتقاد نویسنده، همان برهانى که براى اثبات نبوت عامه اقامه مى‌شود و دلالت مى‌کند که بر خداوند حکیم لازم است پیامبرانى را براى هدایت و ارشاد مردم بفرستد و قوانین و دستورهایى را به‌وسیله آنان در اختیار بشر قرار دهد، عین همان برهان دلالت مى‌کند که در زمان فقدان پیامبر، باید فرد برگزیده و معصومى در بین بشر باشد تا در حفظ و نگهدارى قوانین الهى کوشش نماید. بدین جهت، در این بخش، نویسنده در ابتدا دلیل عقلى نبوت عامه را اجمالاً یادآور شده و سپس وارد بحث امامت شده و دلیل عقلی امامت و لزوم امام از نظر حدیث را مورد بررسی قرار داده است.<ref>ر.ک: همان، ص113</ref>
در بخش دوم، به مبحث امامت، از منظر عقل نگریسته شده است. به اعتقاد نویسنده، همان برهانى که براى اثبات نبوت عامه اقامه مى‌شود و دلالت مى‌کند که بر خداوند حکیم لازم است پیامبرانى را براى هدایت و ارشاد مردم بفرستد و قوانین و دستورهایى را به‌وسیله آنان در اختیار بشر قرار دهد، عین همان برهان دلالت مى‌کند که در زمان فقدان پیامبر، باید فرد برگزیده و معصومى در بین بشر باشد تا در حفظ و نگهدارى قوانین الهى کوشش نماید. بدین جهت، در این بخش، نویسنده در ابتدا دلیل عقلى نبوت عامه را اجمالاً یادآور شده و سپس وارد بحث امامت شده و دلیل عقلی امامت و لزوم امام از نظر حدیث را مورد بررسی قرار داده است.<ref>ر.ک: همان، ص113</ref>


نویسنده در این بخش، پس از اشاره به چند مقدمه، چنین نتیجه‌گیری کرده است که احکام و قوانینى که افکار کوتاه و ناقص بشر تنظیم مى‌کند، انسان‌ها را به سعادت و کمال حقیقى نمى‌رساند و نمى‌تواند غریزه استخدام و خودخواهى آنان را کنترل کند و آنان را به راه مستقیم تکامل انسانیت رهنمون باشد و سعادت تن و روح و دنیا و آخرتشان را تضمین کند. به اعتقاد وی، تهیه چنین قوانین جامع و دقیقى از عهده بشر ساخته نیست و تنها کسى که مى‌تواند چنین قوانین ممتازى را در اختیار بشر قرار دهد، خداى جهان‌آفرین است. خالق انسان‌هاست که از ساختمان وجودى و اسرار و رموز و ریزه‌کارى‌هایى که در جسم و جان آنان به کار برده، کاملا آگاه است، به غرایز و عواطف مختلف و احساسات و خواسته‌هاى درونى آنان توجه دارد و خداست که سعادت و کمال حقیقى جسم و جان و روح و روان و دنیا و آخرت انسان‌ها را مى‌داند و از ارتباط عمیقى که بین زندگى دنیوى و اخروى برقرار است، اطلاع دارد و الطاف بى‌پایان او اقتضا دارد که افراد برگزیده و لایقى را از بین بشر انتخاب کند و به‌وسیله وحى، برنامه و قوانین جامع و کاملى را در اختیارشان قرار دهد و به‌عنوان پیغمبر و رسول به‌سوى مردم روانه گرداند تا نوع انسان را به‌سوى سعادت و کمال رهبرى کنند و راه سعادت و شقاوت را به آنان نشان دهند و طریق وصول به غایت را برایشان هموار سازند. به باور وی آن افراد برگزیده باید از خطا و عصیان و اشتباه و فراموشى در امان و معصوم باشند تا تبلیغاتشان مفید واقع شود و احکام و قوانین الهى بدون کم و زیاد در دسترس بشر قرار گیرد.<ref>ر.ک: همان127-129</ref>
نویسنده در این بخش، پس از اشاره به چند مقدمه، چنین نتیجیری کرده است که احکام و قوانینى که افکار کوتاه و ناقص بشر تنظیم مى‌کند، انسان‌ها را به سعادت و کمال حقیقى نمى‌رساند و نمى‌تواند غریزه استخدام و خودخواهى آنان را کنترل کند و آنان را به راه مستقیم تکامل انسانیت رهنمون باشد و سعادت تن و روح و دنیا و آخرتشان را تضمین کند. به اعتقاد وی، تهیه چنین قوانین جامع و دقیقى از عهده بشر ساخته نیست و تنها کسى که مى‌تواند چنین قوانین ممتازى را در اختیار بشر قرار دهد، خداى جهان‌آفرین است. خالق انسان‌هاست که از ساختمان وجودى و اسرار و رموز و ریزه‌کارى‌هایى که در جسم و جان آنان به کار برده، کاملا آگاه است، به غرایز و عواطف مختلف و احساسات و خواسته‌هاى درونى آنان توجه دارد و خداست که سعادت و کمال حقیقى جسم و جان و روح و روان و دنیا و آخرت انسان‌ها را مى‌داند و از ارتباط عمیقى که بین زندگى دنیوى و اخروى برقرار است، اطلاع دارد و الطاف بى‌پایان او اقتضا دارد که افراد برگزیده و لایقى را از بین بشر انتخاب کند و به‌وسیله وحى، برنامه و قوانین جامع و کاملى را در اختیارشان قرار دهد و به‌عنوان پیغمبر و رسول به‌سوى مردم روانه گرداند تا نوع انسان را به‌سوى سعادت و کمال رهبرى کنند و راه سعادت و شقاوت را به آنان نشان دهند و طریق وصول به غایت را برایشان هموار سازند. به باور وی آن افراد برگزیده باید از خطا و عصیان و اشتباه و فراموشى در امان و معصوم باشند تا تبلیغاتشان مفید واقع شود و احکام و قوانین الهى بدون کم و زیاد در دسترس بشر قرار گیرد.<ref>ر.ک: همان127-129</ref>


در بخش سوم، به بررسی مسئله عصمت امام پرداخته شده است. موضوع معصوم بودن امام و جانشین پیامبر(ص)، یکى از مسائل مهمى است که همواره در بین مسلمانان مورد بحث و گفتگو بوده است. شیعیان امامیه، عصمت را یکى از شرایط اساسى امامت مى‌دانند و غیر معصوم را براى نیل به مقام امامت صالح نمى‌دانند، ولى اهل سنت، معصوم بودن را در امام و خلیفه شرط نمى‌دانند و خلافت فاسق را هم جایز مى‌شمارند.<ref>همان، ص169</ref>
در بخش سوم، به بررسی مسئله عصمت امام پرداخته شده است. موضوع معصوم بودن امام و جانشین پیامبر(ص)، یکى از مسائل مهمى است که همواره در بین مسلمانان مورد بحث و گفتگو بوده است. شیعیان امامیه، عصمت را یکى از شرایط اساسى امامت مى‌دانند و غیر معصوم را براى نیل به مقام امامت صالح نمى‌دانند، ولى اهل سنت، معصوم بودن را در امام و خلیفه شرط نمى‌دانند و خلافت فاسق را هم جایز مى‌شمارند.<ref>همان، ص169</ref>
خط ۶۹: خط ۷۲:


==وابسته‌ها==
==وابسته‌ها==
{{وابسته‌ها}}
[[امامت و امامان(ع)]]
[[امامت و امامان(ع)]]




[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:کتاب‌شناسی]]