غالية الدرر في مصب قاعدة الضرر: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'قاعده لا ضرر (ابهام زدایی)' به 'قاعده لا ضرر (ابهام‌زدایی)'
جز (جایگزینی متن - '↵↵↵\{\{کاربردهای\sدیگر\|(.*)\s\(ابهام\sزدایی\)\}\}↵↵↵' به ' {{کاربردهای دیگر|$1 (ابهام زدایی)}} ')
جز (جایگزینی متن - 'قاعده لا ضرر (ابهام زدایی)' به 'قاعده لا ضرر (ابهام‌زدایی)')
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۲۵: خط ۲۵:
| پیش از =
| پیش از =
}}  
}}  
{{کاربردهای دیگر|قاعده لا ضرر (ابهام زدایی)}}
{{کاربردهای دیگر|قاعده لا ضرر (ابهام‌زدایی)}}


'''غالية الدرر في مصب قاعدة الضرر'''، اثر [[نبوی، سید ابوالفضل|سید ابوالفضل نبوی قمی]]، کتابی است پیرامون مدارک، موضوع و ضوابط قاعده لاضرر و بررسی نسبت آن با سایر قواعد و ادله.
'''غالية الدرر في مصب قاعدة الضرر'''، اثر [[نبوی، سید ابوالفضل|سید ابوالفضل نبوی قمی]]، کتابی است پیرامون مدارک، موضوع و ضوابط قاعده لاضرر و بررسی نسبت آن با سایر قواعد و ادله.
خط ۳۸: خط ۳۸:
# اجماع: وی معتقد است هیچ فقیهی متعرض این قاعده نشده، مگر اینکه آن را تصدیق نموده است و تمامی علما، در فروعات مختلف ابواب فقهی، نظیر طهارت، نماز، معاملات، نکاح، غصب، احیای موات، دیات و... بدون مناقشه در حجیت و دلالت آن، به آن استدلال کرده‌اند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/8573/1/6 ر.ک: متن کتاب، ص6]</ref>.
# اجماع: وی معتقد است هیچ فقیهی متعرض این قاعده نشده، مگر اینکه آن را تصدیق نموده است و تمامی علما، در فروعات مختلف ابواب فقهی، نظیر طهارت، نماز، معاملات، نکاح، غصب، احیای موات، دیات و... بدون مناقشه در حجیت و دلالت آن، به آن استدلال کرده‌اند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/8573/1/6 ر.ک: متن کتاب، ص6]</ref>.
# عقل: مدار حفظ نفوسی که مقدمه تکامل بشر و رسیدن آن به مدارج کمال است، منع از اضرار و ضرر رساندن مردم به یکدیگر می‌باشد و اگر این منع وجود نداشته باشد، نظام اجتماعی و دینی، با مخاطره مواجه خواهد شد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/8573/1/6 ر.ک: همان]</ref>.
# عقل: مدار حفظ نفوسی که مقدمه تکامل بشر و رسیدن آن به مدارج کمال است، منع از اضرار و ضرر رساندن مردم به یکدیگر می‌باشد و اگر این منع وجود نداشته باشد، نظام اجتماعی و دینی، با مخاطره مواجه خواهد شد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/8573/1/6 ر.ک: همان]</ref>.
# قرآن: به اعتقاد نویسنده، آیات فراوانی بر حجیت این قاعده، دلالت دارند که از جمله آنها، آیه شریفه 233 سوره بقره: '''وَ الْوَالِدَاتُ يرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلينِ كَامِلَينِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ كِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لاَ تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلاَّ وُسْعَهَا لاَ تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَ لاَ مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ''' (و مادران [باید] فرزندان خود را دو سال تمام شیر دهند. [این حکم] براى کسى است که بخواهد دوران شیرخوارگى را تکمیل کند و خوراک و پوشاک آنان [مادران]، به‌طور شایسته، برعهده پدر است. هیچ‎کس جز به‌قدر وسعش مکلف نمی‌‏شود. هیچ مادرى نباید به سبب فرزندش زیان ببیند و هیچ پدرى [نیز] نباید به‌خاطر فرزندش [ضرر ببیند])، می‌باشد؛ با این استدلال که معنای آیه، این است که مادر، فرزند را به شرط عدم تضرر بدنی و مالی، باید شیر بدهد و اگر پدر هزینه ارضاع وی را تقبل ننماید، شیر دادن بر او واجب نیست. همین‎طور اعطای هزینه‌های ارضاع، به مقداری که مستلزم اضرار بر پدر نشود، بر او واجب است و ضرر متصور بر زوج، زمانی است که کسی با هزینه و اجرت کمتری نسبت به مادر فرزند، به او شیر بدهد که او می‌تواند در این صورت، برای فرزند خویش، دایه بگیرد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/8573/1/6 ر.ک: همان، ص6-‎7]</ref>.
# قرآن: به اعتقاد نویسنده، آیات فراوانی بر حجیت این قاعده، دلالت دارند که از جمله آنها، آیه شریفه 233 سوره بقره:'''وَ الْوَالِدَاتُ يرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلينِ كَامِلَينِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ كِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لاَ تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلاَّ وُسْعَهَا لاَ تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَ لاَ مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ''' (و مادران [باید] فرزندان خود را دو سال تمام شیر دهند. [این حکم] براى کسى است که بخواهد دوران شیرخوارگى را تکمیل کند و خوراک و پوشاک آنان [مادران]، به‌طور شایسته، برعهده پدر است. هیچ‎کس جز به‌قدر وسعش مکلف نمی‌‏شود. هیچ مادرى نباید به سبب فرزندش زیان ببیند و هیچ پدرى [نیز] نباید به‌خاطر فرزندش [ضرر ببیند])، می‌باشد؛ با این استدلال که معنای آیه، این است که مادر، فرزند را به شرط عدم تضرر بدنی و مالی، باید شیر بدهد و اگر پدر هزینه ارضاع وی را تقبل ننماید، شیر دادن بر او واجب نیست. همین‎طور اعطای هزینه‌های ارضاع، به مقداری که مستلزم اضرار بر پدر نشود، بر او واجب است و ضرر متصور بر زوج، زمانی است که کسی با هزینه و اجرت کمتری نسبت به مادر فرزند، به او شیر بدهد که او می‌تواند در این صورت، برای فرزند خویش، دایه بگیرد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/8573/1/6 ر.ک: همان، ص6-‎7]</ref>.
# روایات: از جمله آنها، روایتی است از زراره از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] مربوط به قضیه سمرة بن جندب؛ بدین مضمون که مردی از انصار در مدینه باغی داشت که با خانواده‌اش در آن زندگی می‌کرد و سمرة بن جندب نیز در آن نخلی داشت و به بهانه سر زدن به نخل خود، بدون اجازه وارد باغ می‌شد. مرد انصاری از این وضعیت ناراحت شد که من زن و بچه دارم و گاهی اینها بدون حجاب نشسته‌ا‎ند، پس شما موقع آمدن حداقل با در زدن خود، من و خانواده‌ام را در جریان آمدن خود قرار بده، اما سمره قبول نکرد و گفت همیشه همین‌گونه خواهم آمد. مرد انصاری خدمت پیامبر(ص) آمد و داستان را تعریف نمود. حضرت سمره را طلب نمود و به او گفت: بعد از این با اجازه وارد باغ بشوید، یا اینکه نخلت را بفروش و هرچه حضرت از سمره خواهش نمود که یکی از پیشنهادات حضرتش مبنی بر معاوضه آن با نخلی دیگر و حتی معاوضه آن با نخلی در بهشت را بپذیرد، سمره قبول نکرد. پیامبر(ص) نیز وقتی لجاجت او را دید، به مرد انصاری دستور داد که: «اذهب فاقلعها و ارم بها إليه فإنّه لا ضرر و لا ضرار» (یعنی درختش را از ریشه بکن و به‌سوی او بینداز که نه ضرر و نه ضراری در اسلام وجود ندارد)<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/8573/1/14 ر.ک: همان، ص14-15]</ref>.
# روایات: از جمله آنها، روایتی است از زراره از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] مربوط به قضیه سمرة بن جندب؛ بدین مضمون که مردی از انصار در مدینه باغی داشت که با خانواده‌اش در آن زندگی می‌کرد و سمرة بن جندب نیز در آن نخلی داشت و به بهانه سر زدن به نخل خود، بدون اجازه وارد باغ می‌شد. مرد انصاری از این وضعیت ناراحت شد که من زن و بچه دارم و گاهی اینها بدون حجاب نشسته‌ا‎ند، پس شما موقع آمدن حداقل با در زدن خود، من و خانواده‌ام را در جریان آمدن خود قرار بده، اما سمره قبول نکرد و گفت همیشه همین‌گونه خواهم آمد. مرد انصاری خدمت پیامبر(ص) آمد و داستان را تعریف نمود. حضرت سمره را طلب نمود و به او گفت: بعد از این با اجازه وارد باغ بشوید، یا اینکه نخلت را بفروش و هرچه حضرت از سمره خواهش نمود که یکی از پیشنهادات حضرتش مبنی بر معاوضه آن با نخلی دیگر و حتی معاوضه آن با نخلی در بهشت را بپذیرد، سمره قبول نکرد. پیامبر(ص) نیز وقتی لجاجت او را دید، به مرد انصاری دستور داد که: «اذهب فاقلعها و ارم بها إليه فإنّه لا ضرر و لا ضرار» (یعنی درختش را از ریشه بکن و به‌سوی او بینداز که نه ضرر و نه ضراری در اسلام وجود ندارد)<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/8573/1/14 ر.ک: همان، ص14-15]</ref>.