البرهان في وجوه البيان: تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR127604J1.jpg | عنوان =البرهان في وجوه البيان | عنوانهای دیگر = |پدیدآورندگان | پدیدآوران = ابن وهب کاتب، اسحاق بن ابراهيم (نویسنده) افضلي، علي (مصحح و مترجم) طيب، زهير (مصحح و مترجم) حسامي...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۴ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۱:۴۶
البرهان في وجوه البيان | |
---|---|
پدیدآوران | ابن وهب کاتب، اسحاق بن ابراهيم (نویسنده)
افضلي، علي (مصحح و مترجم) طيب، زهير (مصحح و مترجم) حسامي، مختار (مصحح و مترجم) جعفريان، رسول (مقدمهنویس) |
ناشر | تراث اسلامي |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | 1400ش. |
چاپ | يکم |
شابک | 978-622-6946-16-2 |
موضوع | زبان عربي - معاني و بيان - متون قديمي تا قرن 14 |
زبان | عربي - فارسي |
کد کنگره | 4ب28الف / 2028 PJA |
البرهان في وجوه البيان تألیف اسحاق بن ابراهیم بن سلیمان مشهور به ابن وهب کاتب (قرن چهارم هجری قمری)، تحقیق و تصحیح و ترجمه علی افضلی، زهیر طیب، مختار حسامی، با مقدمه رسول جعفریان؛ این کتاب اثری ادبی در علم بیان از نیمۀ نخست قرن چهارم هجری است؛ این اثر منحصربهفرد به لحاظ ساختار، مبتکرانه در دانش بیان، ساده و بیآلایش و دقیق و روان در نگارش و متنی است که تقریباً همهکس فهم و در عین حال رسا و مختصر نوشته شده است.
گزارش کتاب
اثری ادبی در علم بیان از نیمۀ نخست قرن چهارم هجری است؛ این اثر منحصربهفرد به لحاظ ساختار، مبتکرانه در دانش بیان، ساده و بیآلایش و دقیق و روان در نگارش و متنی است که تقریباً همهکس فهم و در عین حال رسا و مختصر نوشته دشه است. این کتاب گزارشی کمنظیر از تاریخ و مدیریت و ادبیات سدۀ چهارم هجری قمری به خامۀ پرهنر ابن وهب کاتبی فرزند وهب کاتب از کاتبان دوران سلطنت خلافت عباسیان است که به شکلی دستنخورده و پاکیزه باقی مانده است. مسائلی از لغت، ادبیات، اجتماع، ساختار دربار و لشکر و احکام شرع و قانون، کلام و اعتقادات، شیوههای دبیری و دریایی از دانشهای گوناگون در این کتاب کمحجم ولی پربار به نگارش درآمده است. نویسندۀ این کتاب که شیعی امامی است، با نگارش این اثر، قوت و قدرت تفکر خردگرایی این دوره را در سایۀ تفکر شیعی و تسامحی که در آن وجود داشته، نشان میدهد.
نویسنده از خاندان آل وهب است که از خاندانهای وزارتی بزرگ بغداد در نیمۀ دوم قرن سوم و نیمۀ اول قرن چهارم هستند. تنها منبع اطلاع از نویسنده همین کتاب است و بنابراین آنچه وی از تألیفات دیگر خود در این کتاب یاد کرده، تنها آثاری است که از او شناخته میشود. به جز این کتاب، چهار اثر دیگر برای خود یاد کرده که عبارتند از: الحجة، الایضاح، التعبد و اسرار القرآن.
این اثر در ادامۀ یک سنت یونانی ـ اسلامی دربارۀ رابطۀ عقل و بیان نگاشته شده و همزمان با استمرار یک سنت علمی یونانی، تلاش کرده است تا با بومی کردن آن در قالب فرهنگ اسلامی و عربی مستندات دقیق و قابل فهمی را از دل میراث ادبی اسلامی برای اصول موردنظر عرضه کند. نویسنده به همان اندازه که خود را در ادامۀ جاحظ در «البیان و التبیین» میداند، از میراث ارسطو و افلاطون بهره میگیرد و در عین حال از ادب ایرانی هم با نقل مکرر از اردشیر خوشه میچیند.
باید یادآور شد این کتاب بیان، مانند آثاری نیست که بعد از قرن پنجم در این حوزه پدید آمد؛ آثاری دشوارفهم و اغلب مجرد از عالم واقع و بیشتر مدرسی و ذهنی، بلکه درست از دورهای است که علم ـ و دانشهای مختلف ـ تلاش زیادی دارند تا عالمانه و روی محورهای خاص خود بچرخند نه آنکه تبدیل به بافتههای ذهنی شده و فارغ از مسیر واقعی پیشرفت آن علم، قدم بردارند و هنرنمایی لفظی کنند.
اینجا «بیان» دانشی است میانرشتهای که منطق و فلسفه و اخلاق و سیاست و اصولا «تفهیم و تفهم» و «معرفت» را هدف گرفته و تلاش میکند اصول آن را در شکل بسیار منطقی و طبیعی بیان کند. در این تفسیر، کتاب البرهان، اثری است در فلسفۀ معرفت و شناخت، فلسفهای که پیش از رسیدن به بحث از مقولات فلسفی و طبیعی و ....، به فهم و خطاب و درک زبانی میاندیشد و میکوشد تا زبان تفهیم و تفاهم را بشناساند و نشان دهد منطق سخن گفتن، تنها منطق صوری ارسطویی و استدلال قیاسی نیست، بلکه نوعی تفاهم بیانی است که در وقت استدلال، به همه چیز باید توجه داشته باشد نه اینکه فقط به صغری و کبرای عقلی بچسبد. اگر پذیرفته شود که عقل اسلامی به مقدار زیادی عقل عربی است، این اثر یکی از بهترین نمونههایی است که میتوان آن را تکیهگاه دانست.
البته بسیاری از عناوین مورد بحث در این کتاب که صدالبته یک اثر تأسیسی هم هست ـ با این توضیح که خودش را استمرار کتاب البیان و التبیین جاحظ میداند - بعدها در آثار پسین تکرار شد؛ اما به نظر میرسد به هیچ روی به اندازهای که لازم بود از آن استفاده نشد و روش علمی آن الگو قرار نگرفت. با این حال از لحاظ محتوا و به دلیل اینکه از یک مقطع بسیار مهم علمی برخاسته و به دست ما رسیده و جمود عصرهای بعد روی آن اثر نگذاشته، اهمیت فوقالعادهای دارد.
مصححان و مترجمان در این کتاب، افزون بر تصحیح متن عربی کتاب، آن را به فارسی نیز ترجمه کردهاند. در ترجمه تلاش شده تا ضمن ادای امانت، کتاب به زبان فارسی و فکر ایرانی بازگردد و تنها به ترجمۀ لغت بسنده نشود.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات