ديوان الحلاج: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'و«' به 'و «') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'دیوان اشعار (ابهام زدایی)' به 'دیوان اشعار (ابهامزدایی)') |
||
(۳۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات کتاب | |||
| تصویر =NUR10477J1.jpg | |||
| عنوان =دیوان الحلاج | |||
| عنوانهای دیگر =کتاب الطواسین | |||
| | |||
... الطواسین | ... الطواسین | ||
خط ۱۴: | خط ۹: | ||
دیوان | دیوان | ||
| | | پدیدآوران = | ||
[[عیون سود، محمد باسل]] (حاشيه نويس) | |||
[[حلاج، حسین بن منصور]] ( | [[حلاج، حسین بن منصور]] (نویسنده) | ||
| زبان =عربی | |||
|زبان | | کد کنگره =PJA 3722 /د9 1378* | ||
| موضوع = | |||
تصوف | |||
|کد کنگره | |||
|موضوع | |||
حلاج، حسین بن منصور، 234 - 309ق. - | حلاج، حسین بن منصور، 234 - 309ق. - سرگذشتنامه | ||
شعر عربی - قرن3ق. | شعر عربی - قرن3ق. | ||
عارفان - | عارفان - سرگذشتنامه | ||
عرفان - متون قدیمی تا قرن 14 | عرفان - متون قدیمی تا قرن 14 | ||
| ناشر = | |||
|ناشر | دار الکتب العلمية، منشورات محمد علي بيضون | ||
| مکان نشر =بیروت - لبنان | |||
| سال نشر = 2002 م | |||
|مکان نشر | |||
|سال نشر | |||
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE10477AUTOMATIONCODE | |||
== | | چاپ =2 | ||
| شابک =978-274-5126-27-6 | |||
| تعداد جلد =1 | |||
| کتابخانۀ دیجیتال نور =10477 | |||
| کتابخوان همراه نور =10477 | |||
| کد پدیدآور = | |||
| پس از = | |||
| پیش از = | |||
}} | |||
{{کاربردهای دیگر|دیوان اشعار (ابهامزدایی)}} | |||
'''ديوان الحلاج'''، به زبان عربى، نام مجموعهاى است كه يك بخش آن، مجموعه اشعار عربى [[حلاج، حسین بن منصور|حسين بن منصور حلاج]]، با درونمايه عرفانى است و بخشهاى ديگر آن، «اخبار حلاج»، «ملحق اخبار وى»، «مستدرك اخبار او»، «بداية حال الحلاج»، «كتاب طواسين» و «اشعار منسوب به حلاج» مىباشد. | '''ديوان الحلاج'''، به زبان عربى، نام مجموعهاى است كه يك بخش آن، مجموعه اشعار عربى [[حلاج، حسین بن منصور|حسين بن منصور حلاج]]، با درونمايه عرفانى است و بخشهاى ديگر آن، «اخبار حلاج»، «ملحق اخبار وى»، «مستدرك اخبار او»، «بداية حال الحلاج»، «كتاب طواسين» و «اشعار منسوب به حلاج» مىباشد. | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
در اين مجموعه پس از مقدمه و ترجمه مؤلف، به ترتيب، «اخبار الحلاج» مشتمل بر 74 خبر، «ملحق اخبار الحلاج» شامل 6 خبر، «المستدرك على اخباره» حاوى 12 خبر، «بداية حال الحلاج» داراى 22 خبر، «كتاب الطواسين» با 10 طاسين و يك بستان، «ديوان الحلاج» و «اشعار منسوب به وى» ذكر شده است. | در اين مجموعه پس از مقدمه و ترجمه مؤلف، به ترتيب، «اخبار الحلاج» مشتمل بر 74 خبر، «ملحق اخبار الحلاج» شامل 6 خبر، «المستدرك على اخباره» حاوى 12 خبر، «بداية حال الحلاج» داراى 22 خبر، «كتاب الطواسين» با 10 طاسين و يك بستان، «ديوان الحلاج» و «اشعار منسوب به وى» ذكر شده است. | ||
اشعار، به ترتيب حروف الفبا(با ملاحظه حرف روى) تنظيم شدهاند و مشحون از ايجاز و رمز و كنايه و اصطلاحات متداول در بين عرفا مىباشند. | اشعار، به ترتيب حروف الفبا (با ملاحظه حرف روى) تنظيم شدهاند و مشحون از ايجاز و رمز و كنايه و اصطلاحات متداول در بين عرفا مىباشند. | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
بخش«اخبار الحلاج» و «ملحق اخبار الحلاج» و «المستدرك على اخباره»، مشتمل است بر پارهاى از سخنان عرفانى حلاج(غالباً بهصورت نثر) كه ديگران از وى نقل كردهاند و نيز گفتار بزرگان در مورد وى. | |||
بخش«بداية حال الحلاج»، مشتمل بر ذكر پارهاى از حالات و اعتقادات حلاج از زبان اين و آن است. | |||
بخش«بداية حال الحلاج»، | |||
«كتاب الطواسين»، با موضوعاتى از قبيل طاسين السراج، طاسين الفهم، طاسين الصفاء، طاسين الدائرة، طاسين النقطة، طاسين الازل و الالتباس، طاسين المشيئة، طاسين التوحيد، طاسين الاسرار فى التوحيد، طاسين التنزيه و بستان المعرفة مشتمل بر سخنان عرفانى حلاج در موضوعات مختلف در قالب نثر مسجع مىباشد. | «كتاب الطواسين»، با موضوعاتى از قبيل طاسين السراج، طاسين الفهم، طاسين الصفاء، طاسين الدائرة، طاسين النقطة، طاسين الازل و الالتباس، طاسين المشيئة، طاسين التوحيد، طاسين الاسرار فى التوحيد، طاسين التنزيه و بستان المعرفة مشتمل بر سخنان عرفانى حلاج در موضوعات مختلف در قالب نثر مسجع مىباشد. | ||
خط ۷۳: | خط ۵۷: | ||
ديوان حلاج: بيشتر اشعار حلاج، بهصورت نيايش و التجاء به خداوند است و برخى از آنها داراى تعابير و مفاهيم كلامى، فقهى و فلسفى است كه از فرق معاصر گرفته است، مانند كلابيه، كراميه، معتزليان، اماميه، قرمطيان و حكماى يونانى. | ديوان حلاج: بيشتر اشعار حلاج، بهصورت نيايش و التجاء به خداوند است و برخى از آنها داراى تعابير و مفاهيم كلامى، فقهى و فلسفى است كه از فرق معاصر گرفته است، مانند كلابيه، كراميه، معتزليان، اماميه، قرمطيان و حكماى يونانى. | ||
حلاج، بر اثر تهذيب نفس و رياضتى كه در پيش مىگيرد، مورد عنايت و الهام واقع مىشود و حالى | حلاج، بر اثر تهذيب نفس و رياضتى كه در پيش مىگيرد، مورد عنايت و الهام واقع مىشود و حالى برایش فراهم مىآيد كه بيانش در قالب الفاظ عادى نمىگنجد و به ناچار از زبان رمز بهره مىگيرد. تعبير «انا الحق» كه وى آن را در شعر عرفانى گنجانيد، از جمله اين رمزهاست. | ||
وى، | وى، عبارت «اناالحق» را كه جنبه رمزى دارد، در اشعارش به كار مىبرد و در باب گرايش توحيدى و بندگى به درگاه خداوند يكتا، براى غير خدا وجودى نمىشناسد و «وحدت وجود» را عنوان مىكند و در تبيين ارتباط خداوند با آفريدهها و خود، از حلول لاهوت در ناسوت؛ يعنی «وحدت حلولى» سخن مىگويد و چون جهان و خودش را مظهر تجلى ذات بارى تعالى مىداند، «وحدت تجلّى» را عنوان مىنمايد. | ||
حلاّج، نخستين شاعر صوفى است كه به | حلاّج، نخستين شاعر صوفى است كه به تعبير «انا» بهعنوان يك مفهوم خاص در شعر صوفيانه پرداخت و تلاش كرد بين ضمير متكلم «انا» و ضمير مخاطب «انت» پيوند برقرار سازد. پيوندى كه مشخصهى برجستهى شعر اوست و در سرودههايش موارد اين پيوند يا اتحاد و يگانگى را به شرح زير بيان مىكند: | ||
1. حلاج براى خويش در برابر خداوند، وجودى مستقل نمىشناسد؛ ازاينرو، با كلماتى از قبيل ضمير منفصل«انا»، ضمير متصل فاعلی «تُ» و ياى | 1. حلاج براى خويش در برابر خداوند، وجودى مستقل نمىشناسد؛ ازاينرو، با كلماتى از قبيل ضمير منفصل«انا»، ضمير متصل فاعلی «تُ» و ياى متكلّم «ى»، اصل وحدت را مطرح مىكند.{{شعر}}{{ب|''انا مَن أهوى و مَن أهوى انا''|2=''نحنُ روحان حللنا بدنا''}}{{ب|''فاذا ابصرتَنى ابصرتَه''|2=''و اذا ابصرتَه اَبصرتَنا''}}{{پایان شعر}} | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|''انا مَن أهوى و مَن أهوى انا''|2=''نحنُ روحان حللنا بدنا''}} | |||
{{ب|''فاذا ابصرتَنى ابصرتَه''|2=''و اذا ابصرتَه اَبصرتَنا''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
2. از نگاه حلاّج، «لاهوت» | 2. از نگاه حلاّج، «لاهوت» در «ناسوت» حلول كرده و لاهوت در ناسوت جلوهگر است. وى مىگويد:{{شعر}}{{ب|''سبحان مَن اَظهر ناسوتَه''|2=''سرُّ سَنا لاهوته الثّاقب''}}{{ب|''ثم بدا فى خلقه ظاهرا''|2=''فى صورة الآكل و الشّارب''}}{{ب|''حتى لَقد عايَنه خلقُه''|2=''كلحظة الحاجب بالحاجب''}}{{پایان شعر}} | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|''سبحان مَن اَظهر ناسوتَه''|2=''سرُّ سَنا لاهوته الثّاقب''}} | |||
{{ب|''ثم بدا فى خلقه ظاهرا''|2=''فى صورة الآكل و الشّارب''}} | |||
{{ب|''حتى لَقد عايَنه خلقُه''|2=''كلحظة الحاجب بالحاجب''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
3. در باور حلاّج ذات حقّ، در جهان تجلّى دارد و اينكه او مظهر اين تجلّى و وحدت است؛ ازاينرو، وى، «من» خود را ناديده مىگيرد و به دوگانگى وجود اعتقادى ندارد و گاهى در تحير مىافتد و مىگويد: | 3. در باور حلاّج ذات حقّ، در جهان تجلّى دارد و اينكه او مظهر اين تجلّى و وحدت است؛ ازاينرو، وى، «من» خود را ناديده مىگيرد و به دوگانگى وجود اعتقادى ندارد و گاهى در تحير مىافتد و مىگويد:{{شعر}}{{ب|''أ أنت أم أنا هذا فى الهين''|2=''حاشاكَ حاشاك من اثبات اثنين''}}{{ب|''هوية لك فى لائيتى أبدا''|2=''كُلّى على الكُلّ تلبيسٌ بوجهين''}}{{ب|''و أين وجهُك، مقصوداً بناظرتى''|2=''فى باطنِ القلب أم فى ناظر العين''}}{{پایان شعر}} | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|''أ أنت أم أنا هذا فى الهين''|2=''حاشاكَ حاشاك من اثبات اثنين''}} | |||
{{ب|''هوية لك فى لائيتى أبدا''|2=''كُلّى على الكُلّ تلبيسٌ بوجهين''}} | |||
{{ب|''و أين وجهُك، مقصوداً بناظرتى''|2=''فى باطنِ القلب أم فى ناظر العين''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
وى، در مقام لبيك گفتن، خود را جداى از خداوند نمىداند؛ ازاينرو، متحيّر است كه در لبيك خود، آيا او خدا را مىخواند يا خداوند وى را ندا مىدهد؟ | وى، در مقام لبيك گفتن، خود را جداى از خداوند نمىداند؛ ازاينرو، متحيّر است كه در لبيك خود، آيا او خدا را مىخواند يا خداوند وى را ندا مىدهد؟{{شعر}}{{ب|''لبيك لبيك يا سرّى و نجوائى''|2=''لبيك لبيك يا قصدى و معنائى''}}{{ب|''أدعوك بل انت تدعونى اليك فهل''|2=''ناديتُ ايّاك ام ناديتَ ايائى''}}{{پایان شعر}} | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|''لبيك لبيك يا سرّى و نجوائى''|2=''لبيك لبيك يا قصدى و معنائى''}} | |||
{{ب|''أدعوك بل انت تدعونى اليك فهل''|2=''ناديتُ ايّاك ام ناديتَ ايائى''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
4. به نظر حلاّج، محبوب و محبّ اتّحاد دارند و يكى هستند و در واقع دو روحند كه در يك بدن حلول كردهاند؛ به همين دليل بين حلاّج و محبوبش خداوند فرق و فاصلهاى نيست، مىگويد: | 4. به نظر حلاّج، محبوب و محبّ اتّحاد دارند و يكى هستند و در واقع دو روحند كه در يك بدن حلول كردهاند؛ به همين دليل بين حلاّج و محبوبش خداوند فرق و فاصلهاى نيست، مىگويد: | ||
{{شعر}}{{ب|''ايّها السائل عن قصّتنا''|2=''لو تَرانا لم تُفرّق بيننا''}}{{ب|''روحُه روحى و روحى روحُه''|2=''من راى روحَين حَلَّت بَدنا؟''}}{{پایان شعر}} | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''ايّها السائل عن قصّتنا''|2=''لو تَرانا لم تُفرّق بيننا''}} | |||
{{ب|''روحُه روحى و روحى روحُه''|2=''من راى روحَين حَلَّت بَدنا؟''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
5. حلاج در مقام تبيين ذات بارى تعالى و بيان عقايد توحيدى و اظهار بندگى خود، از توحيد وجودى دم مىزند و وجود خود را جداى از وجود خداوند نمىداند و در نتيجه اعتقاد به او را ناگزير مىداند و مىگويد: | 5. حلاج در مقام تبيين ذات بارى تعالى و بيان عقايد توحيدى و اظهار بندگى خود، از توحيد وجودى دم مىزند و وجود خود را جداى از وجود خداوند نمىداند و در نتيجه اعتقاد به او را ناگزير مىداند و مىگويد: | ||
{{شعر}}{{ب|''لَستُ بالتوحيد ألهُو''|2=''غير أنّى عَنه أسهُو''}}{{ب|''كيف أسهُو؟ كيف ألهو''|2=''و صحيحٌ أننى هُو''}}{{پایان شعر}} | |||
6. حلاّج درباره رابطه خداوند با آفريدههاى خود، بهويژه انسان و شخص حلاّج، حلول روح الهى در كالبد پديدهها را مايه موجود شدن آنها مىداند؛ ازاينرو، خود را يكى از مظاهر حلول روح خدايى در انسان مىداند و در شعرى اين حلول را به درآميخته شدن شراب با آب زلال تشبيه كرده و مىگويد: | |||
{{شعر}}{{ب|''مزجت روحُك فى روحى كما''|2=''تمزج الخمرة بالماء الزلال''}}{{ب|''فاذا مسّك شىء مَسّنى''|2=''فاذا أنت أنا فى كلّ حال''}}{{پایان شعر}} | |||
6. حلاّج | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''مزجت روحُك فى روحى كما''|2=''تمزج الخمرة بالماء الزلال''}} | |||
{{ب|''فاذا مسّك شىء مَسّنى''|2=''فاذا أنت أنا فى كلّ حال''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
و در سرودهاى ديگر، سرشت روح خدا در روح خود را به درآميختن عنبر و مشك مانند مىسازد و مىگويد: | و در سرودهاى ديگر، سرشت روح خدا در روح خود را به درآميختن عنبر و مشك مانند مىسازد و مىگويد: | ||
{{شعر}}{{ب|''جبلت روحك فى روحى كما''|2=''جبل العَنبر بالمسك الفتق''}}{{ب|''فاذا مسّك شىء مَسّنى''|2=''فاذا أنت انا لا نفترق''}}{{پایان شعر}} | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''جبلت روحك فى روحى كما''|2=''جبل العَنبر بالمسك الفتق''}} | |||
{{ب|''فاذا مسّك شىء مَسّنى''|2=''فاذا أنت انا لا نفترق''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
7. حلاّج شناخت خداوند از طريق عقل و استدلال را موجب سرگردانى مىداند و مىگويد: | 7. حلاّج شناخت خداوند از طريق عقل و استدلال را موجب سرگردانى مىداند و مىگويد: | ||
{{شعر}}{{ب|''مَن رامَه بالعقل مُسترشِداً''|2=''أسرحه فى حيرة يلهُو''}}{{پایان شعر}} | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''مَن رامَه بالعقل مُسترشِداً''|2=''أسرحه فى حيرة يلهُو''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
از نظر حلاّج، معرفت، يك تجربه درونى است و از طريق كشف و شهود فراهم مىآيد و خداوند گرچه از چشم سر پنهان است، ولى با ديده دل مىتوان او را ديد. | از نظر حلاّج، معرفت، يك تجربه درونى است و از طريق كشف و شهود فراهم مىآيد و خداوند گرچه از چشم سر پنهان است، ولى با ديده دل مىتوان او را ديد. | ||
{{شعر}}{{ب|''إن كنت بالغيب عن عينى محتجبا''|2=''فالقلب يرعاك فى الابعاد و النّائى''}}{{پایان شعر}} | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''إن كنت بالغيب عن عينى محتجبا''|2=''فالقلب يرعاك فى الابعاد و النّائى''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
حلاّج با قلب، خدايش را درك كرده است و در درون خويش به سخنان او گوش فرامىدهد؛ سخنانى كه در قالب كلمات و الفاظ نيست، بلكه الهاماتى است كه بر خاطر او وارد مىشود: | حلاّج با قلب، خدايش را درك كرده است و در درون خويش به سخنان او گوش فرامىدهد؛ سخنانى كه در قالب كلمات و الفاظ نيست، بلكه الهاماتى است كه بر خاطر او وارد مىشود: | ||
{{شعر}}{{ب|''لى حبيبٌ ازورُ فى الخلوات''|2=''حاضرٌ غائبٌ عن اللّحظات''}}{{ب|''ما ترانى أصغى اليه بسرّى''|2=''كى أعى ما يقول من كلمات''}}{{ب|''كلمات من غير شكل و لا نق''|2=''ط و لا مثل نغمة الاصوات''}}{{ب|''فكأنّى مخاطب كنت ايّا''|2=''هُ على خاطرى بذاتى لذاتى ''}}{{پایان شعر}} | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''لى حبيبٌ ازورُ فى الخلوات''|2=''حاضرٌ غائبٌ عن اللّحظات''}} | |||
{{ب|''ما ترانى أصغى اليه بسرّى''|2=''كى أعى ما يقول من كلمات''}} | |||
{{ب|''كلمات من غير شكل و لا نق''|2=''ط و لا مثل نغمة الاصوات''}} | |||
{{ب|''فكأنّى مخاطب كنت ايّا''|2=''هُ على خاطرى بذاتى لذاتى ''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
خط ۱۶۲: | خط ۱۰۰: | ||
== وابستهها == | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | {{وابستهها}} | ||
[[مجموعه آثار حلاج (طواسین، کتاب روایت، تفسیر قرآن، کتاب کلمات، تجریات عرفانی و اشعار)]] | [[مجموعه آثار حلاج (طواسین، کتاب روایت، تفسیر قرآن، کتاب کلمات، تجریات عرفانی و اشعار)]] | ||
[[شرح | [[دیوان منصور حلاج: با شرح مبسوطی درباره مکتب عشق الهی]] | ||
[ | [[شرح ديوان الحلاج]] | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده:زبان و ادبیات عربی]] | [[رده:زبان و ادبیات عربی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۰۰
دیوان الحلاج | |
---|---|
پدیدآوران | عیون سود، محمد باسل (حاشيه نويس) حلاج، حسین بن منصور (نویسنده) |
عنوانهای دیگر | کتاب الطواسین
... الطواسین اخبار الحلاج دیوان |
ناشر | دار الکتب العلمية، منشورات محمد علي بيضون |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | 2002 م |
چاپ | 2 |
شابک | 978-274-5126-27-6 |
موضوع | تصوف
حلاج، حسین بن منصور، 234 - 309ق. - سرگذشتنامه شعر عربی - قرن3ق. عارفان - سرگذشتنامه عرفان - متون قدیمی تا قرن 14 |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | PJA 3722 /د9 1378* |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ديوان الحلاج، به زبان عربى، نام مجموعهاى است كه يك بخش آن، مجموعه اشعار عربى حسين بن منصور حلاج، با درونمايه عرفانى است و بخشهاى ديگر آن، «اخبار حلاج»، «ملحق اخبار وى»، «مستدرك اخبار او»، «بداية حال الحلاج»، «كتاب طواسين» و «اشعار منسوب به حلاج» مىباشد.
ساختار
در اين مجموعه پس از مقدمه و ترجمه مؤلف، به ترتيب، «اخبار الحلاج» مشتمل بر 74 خبر، «ملحق اخبار الحلاج» شامل 6 خبر، «المستدرك على اخباره» حاوى 12 خبر، «بداية حال الحلاج» داراى 22 خبر، «كتاب الطواسين» با 10 طاسين و يك بستان، «ديوان الحلاج» و «اشعار منسوب به وى» ذكر شده است.
اشعار، به ترتيب حروف الفبا (با ملاحظه حرف روى) تنظيم شدهاند و مشحون از ايجاز و رمز و كنايه و اصطلاحات متداول در بين عرفا مىباشند.
گزارش محتوا
بخش«اخبار الحلاج» و «ملحق اخبار الحلاج» و «المستدرك على اخباره»، مشتمل است بر پارهاى از سخنان عرفانى حلاج(غالباً بهصورت نثر) كه ديگران از وى نقل كردهاند و نيز گفتار بزرگان در مورد وى.
بخش«بداية حال الحلاج»، مشتمل بر ذكر پارهاى از حالات و اعتقادات حلاج از زبان اين و آن است.
«كتاب الطواسين»، با موضوعاتى از قبيل طاسين السراج، طاسين الفهم، طاسين الصفاء، طاسين الدائرة، طاسين النقطة، طاسين الازل و الالتباس، طاسين المشيئة، طاسين التوحيد، طاسين الاسرار فى التوحيد، طاسين التنزيه و بستان المعرفة مشتمل بر سخنان عرفانى حلاج در موضوعات مختلف در قالب نثر مسجع مىباشد.
ديوان حلاج: بيشتر اشعار حلاج، بهصورت نيايش و التجاء به خداوند است و برخى از آنها داراى تعابير و مفاهيم كلامى، فقهى و فلسفى است كه از فرق معاصر گرفته است، مانند كلابيه، كراميه، معتزليان، اماميه، قرمطيان و حكماى يونانى.
حلاج، بر اثر تهذيب نفس و رياضتى كه در پيش مىگيرد، مورد عنايت و الهام واقع مىشود و حالى برایش فراهم مىآيد كه بيانش در قالب الفاظ عادى نمىگنجد و به ناچار از زبان رمز بهره مىگيرد. تعبير «انا الحق» كه وى آن را در شعر عرفانى گنجانيد، از جمله اين رمزهاست.
وى، عبارت «اناالحق» را كه جنبه رمزى دارد، در اشعارش به كار مىبرد و در باب گرايش توحيدى و بندگى به درگاه خداوند يكتا، براى غير خدا وجودى نمىشناسد و «وحدت وجود» را عنوان مىكند و در تبيين ارتباط خداوند با آفريدهها و خود، از حلول لاهوت در ناسوت؛ يعنی «وحدت حلولى» سخن مىگويد و چون جهان و خودش را مظهر تجلى ذات بارى تعالى مىداند، «وحدت تجلّى» را عنوان مىنمايد.
حلاّج، نخستين شاعر صوفى است كه به تعبير «انا» بهعنوان يك مفهوم خاص در شعر صوفيانه پرداخت و تلاش كرد بين ضمير متكلم «انا» و ضمير مخاطب «انت» پيوند برقرار سازد. پيوندى كه مشخصهى برجستهى شعر اوست و در سرودههايش موارد اين پيوند يا اتحاد و يگانگى را به شرح زير بيان مىكند:
1. حلاج براى خويش در برابر خداوند، وجودى مستقل نمىشناسد؛ ازاينرو، با كلماتى از قبيل ضمير منفصل«انا»، ضمير متصل فاعلی «تُ» و ياى متكلّم «ى»، اصل وحدت را مطرح مىكند.
انا مَن أهوى و مَن أهوى انا | نحنُ روحان حللنا بدنا | |
فاذا ابصرتَنى ابصرتَه | و اذا ابصرتَه اَبصرتَنا |
2. از نگاه حلاّج، «لاهوت» در «ناسوت» حلول كرده و لاهوت در ناسوت جلوهگر است. وى مىگويد:
سبحان مَن اَظهر ناسوتَه | سرُّ سَنا لاهوته الثّاقب | |
ثم بدا فى خلقه ظاهرا | فى صورة الآكل و الشّارب | |
حتى لَقد عايَنه خلقُه | كلحظة الحاجب بالحاجب |
3. در باور حلاّج ذات حقّ، در جهان تجلّى دارد و اينكه او مظهر اين تجلّى و وحدت است؛ ازاينرو، وى، «من» خود را ناديده مىگيرد و به دوگانگى وجود اعتقادى ندارد و گاهى در تحير مىافتد و مىگويد:
أ أنت أم أنا هذا فى الهين | حاشاكَ حاشاك من اثبات اثنين | |
هوية لك فى لائيتى أبدا | كُلّى على الكُلّ تلبيسٌ بوجهين | |
و أين وجهُك، مقصوداً بناظرتى | فى باطنِ القلب أم فى ناظر العين |
وى، در مقام لبيك گفتن، خود را جداى از خداوند نمىداند؛ ازاينرو، متحيّر است كه در لبيك خود، آيا او خدا را مىخواند يا خداوند وى را ندا مىدهد؟
لبيك لبيك يا سرّى و نجوائى | لبيك لبيك يا قصدى و معنائى | |
أدعوك بل انت تدعونى اليك فهل | ناديتُ ايّاك ام ناديتَ ايائى |
4. به نظر حلاّج، محبوب و محبّ اتّحاد دارند و يكى هستند و در واقع دو روحند كه در يك بدن حلول كردهاند؛ به همين دليل بين حلاّج و محبوبش خداوند فرق و فاصلهاى نيست، مىگويد:
ايّها السائل عن قصّتنا | لو تَرانا لم تُفرّق بيننا | |
روحُه روحى و روحى روحُه | من راى روحَين حَلَّت بَدنا؟ |
5. حلاج در مقام تبيين ذات بارى تعالى و بيان عقايد توحيدى و اظهار بندگى خود، از توحيد وجودى دم مىزند و وجود خود را جداى از وجود خداوند نمىداند و در نتيجه اعتقاد به او را ناگزير مىداند و مىگويد:
لَستُ بالتوحيد ألهُو | غير أنّى عَنه أسهُو | |
كيف أسهُو؟ كيف ألهو | و صحيحٌ أننى هُو |
6. حلاّج درباره رابطه خداوند با آفريدههاى خود، بهويژه انسان و شخص حلاّج، حلول روح الهى در كالبد پديدهها را مايه موجود شدن آنها مىداند؛ ازاينرو، خود را يكى از مظاهر حلول روح خدايى در انسان مىداند و در شعرى اين حلول را به درآميخته شدن شراب با آب زلال تشبيه كرده و مىگويد:
مزجت روحُك فى روحى كما | تمزج الخمرة بالماء الزلال | |
فاذا مسّك شىء مَسّنى | فاذا أنت أنا فى كلّ حال |
و در سرودهاى ديگر، سرشت روح خدا در روح خود را به درآميختن عنبر و مشك مانند مىسازد و مىگويد:
جبلت روحك فى روحى كما | جبل العَنبر بالمسك الفتق | |
فاذا مسّك شىء مَسّنى | فاذا أنت انا لا نفترق |
7. حلاّج شناخت خداوند از طريق عقل و استدلال را موجب سرگردانى مىداند و مىگويد:
مَن رامَه بالعقل مُسترشِداً | أسرحه فى حيرة يلهُو |
از نظر حلاّج، معرفت، يك تجربه درونى است و از طريق كشف و شهود فراهم مىآيد و خداوند گرچه از چشم سر پنهان است، ولى با ديده دل مىتوان او را ديد.
إن كنت بالغيب عن عينى محتجبا | فالقلب يرعاك فى الابعاد و النّائى |
حلاّج با قلب، خدايش را درك كرده است و در درون خويش به سخنان او گوش فرامىدهد؛ سخنانى كه در قالب كلمات و الفاظ نيست، بلكه الهاماتى است كه بر خاطر او وارد مىشود:
لى حبيبٌ ازورُ فى الخلوات | حاضرٌ غائبٌ عن اللّحظات | |
ما ترانى أصغى اليه بسرّى | كى أعى ما يقول من كلمات | |
كلمات من غير شكل و لا نق | ط و لا مثل نغمة الاصوات | |
فكأنّى مخاطب كنت ايّا | هُ على خاطرى بذاتى لذاتى |
وضعيت كتاب
كتاب، توسط محمد باسل عيون السود، تحقيق و تصحيح شده است. وى، در مقدمه، كتاب را معرفى كرده و از پارهاى مباحث مربوط به آن سخن گفته، سپس به بيان زندگىنامه مؤلف همت گمارده است. در پاورقىها بيشتر به توضيح واژهها و عبارات دشوار و مشخص كردن آيات، روايات، جملات و حكاياتى كه در اشعار حلاج مورد اشاره قرار گرفتهاند، پرداخته است.
در پايان، فهرست قوافى اشعار، فهرست مصادر و مراجع و فهرست محتويات كتاب را درج نموده است.