۱۰۶٬۷۹۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'تربیت اسلامی (ابهام زدایی)' به 'تربیت اسلامی (ابهامزدایی)') |
||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
}} | }} | ||
{{کاربردهای دیگر|تربیت اسلامی ( | {{کاربردهای دیگر|تربیت اسلامی (ابهامزدایی)}} | ||
'''التربیة الاسلامیة، دراسة مقارنة'''، تألیف محمد احمد جاد صبح، کوششی است جهت معرفى ویژگیهاى کلى تربیت اسلامى و تربیت غربى، و مقایسه این دو نظام تربیتی تا معلوم آید که تربیت اسلامى از هر جهت به از تربیت غربى است و شایستگى دارد تربیتى جهانى باشد. | '''التربیة الاسلامیة، دراسة مقارنة'''، تألیف محمد احمد جاد صبح، کوششی است جهت معرفى ویژگیهاى کلى تربیت اسلامى و تربیت غربى، و مقایسه این دو نظام تربیتی تا معلوم آید که تربیت اسلامى از هر جهت به از تربیت غربى است و شایستگى دارد تربیتى جهانى باشد. | ||
خط ۳۵: | خط ۳۳: | ||
این مجموعه گذشته از مقدمه، داراى هشت باب است که سه باب آن در جلد نخست و پنج باب دیگرش در جلد دوم آمده است. اینک آشنایى با جلد نخست: | این مجموعه گذشته از مقدمه، داراى هشت باب است که سه باب آن در جلد نخست و پنج باب دیگرش در جلد دوم آمده است. اینک آشنایى با جلد نخست: | ||
باب اول. تربیت اسلامى: در این باب از نیاز انسان به تربیت اسلامى مىگوید و به ماهیت آن اشاره مىکند و آن را پویا و بالنده، با صلابت اما انعطافپذیر و نیز سازگار با روح زمان مىخواند. قرآن، حدیث و سیرۀ بزرگان را منابع آن مىشمارد و مىگوید انسان محور تربیت اسلامى است. به اصالت تربیت اسلامى مىپردازد و آن را با تربیت یونانى، رومى، یهودى، مسیحى و عرب جاهلى مىسنجد و از فلسفه تربیتى اسلام یاد مىکند و از دیدگاه آن نسبت به انسان، هستى، زندگى و حیات اخروى مىگوید و با شرح مبانى تربیت اسلامى(توحید، نبوت پیامبر اکرم(ص)، نماز، روزه، زکات، حج)به زمینهها و انواع تربیت اسلامى مىرسد و از تربیت جسمى، عقلى، اخلاقى، روحى، اجتماعى، نفسى، عملى و هنرى بشرح مىگوید. آنگاه از اصول تربیتى اسلام یاد مىکند و موارد زیر را بازمىشکافد: ایمان کامل به اسلام، همراه کردن ایمان با عمل، توجه به رابطه میان خالق و مخلوق، حرمت انسان، تربیت باطن، توجه به اسوۀ حسنه، اسلام داراى نظام اخلاقى است، مردم همگى فرزند آدماند، همه انسانها حق روزى دارند، آزادى در کردار و گفتار در چهارچوب ارزشهاى اسلامى، برابرى میان مردم و عدالت اجتماعى. پس از این روشهاى تربیت اسلامى(روش عمل و تکرار، پرسش و پاسخ، تشبیه و تمثیل، داستانسرایى، علمى و منطقى، الگویى، پند و موعظه، تشویق و تنبیه، توبه)را شرح و شماره مىکند. ویژگیهاى تربیت اسلامى؛ یعنى، یگانگى معبود، توجه به جسم و جان، توازن، روش متکامل، روش علمى، عدالت و توجه به ارزشها، فراز دیگر این باب است که بدان مىپردازد و پس از آن از عوامل تربیت در اسلام(خانه، مدرسه، مسجد، جامعه) یاد مىکند و به هدفهاى تربیت اسلامى(پرورش انسان فرهیخته، پرورش مبلغان دینى، تربیت امت اسلامى، تثبیت عقاید اسلامى در ذهن متربى)مىپردازد و از غایات(دینى، روحى، اجتماعى، علمى و اقتصادى)آن مىگوید و به مراکز آموزشى چون: مسجد، مدرسه، مکتبخانه، منازل، مجالس، سفرهاى علمى، صحرا، کتابخانه و برخى ابزار آموزشى اشاره مىکند. سپس به آموزگار در تربیت اسلامى مىرسد از آموزگار کودکان، مؤدبان که فرزندان اشراف را آموزش مىدادند و علما مىگوید و به متعلم در تربیت اسلامى نظر مىکند و از تربیت پیش از مدرسه(در خانه)، و تربیت مدرسهاى مىگوید و یادآور مىشود که فرصت و امکان آموزش همگانى بوده است و اصل تفرد رعایت مىشده است و به کودکان تهىدست هم مىپرداختهاند و عقبماندگان ذهنى را هم از نظر دور نمىداشتهاند. پس از این به آموزش زنان مىپردازد و برخى از زنان دانشآموختۀ بنام را معرفى مىکند و به محتوا و برنامۀ آموزشى مدرسههاى ابتدایى مىپردازد و آن را در مغرب، اندلس و مشرق اسلامى با هم مىسنجد. پس از آن به مواد درسى در آموزش متوسطه و آموزش عالى مىپردازد. | باب اول. تربیت اسلامى: در این باب از نیاز انسان به تربیت اسلامى مىگوید و به ماهیت آن اشاره مىکند و آن را پویا و بالنده، با صلابت اما انعطافپذیر و نیز سازگار با روح زمان مىخواند. قرآن، حدیث و سیرۀ بزرگان را منابع آن مىشمارد و مىگوید انسان محور تربیت اسلامى است. به اصالت تربیت اسلامى مىپردازد و آن را با تربیت یونانى، رومى، یهودى، مسیحى و عرب جاهلى مىسنجد و از فلسفه تربیتى اسلام یاد مىکند و از دیدگاه آن نسبت به انسان، هستى، زندگى و حیات اخروى مىگوید و با شرح مبانى تربیت اسلامى(توحید، نبوت پیامبر اکرم(ص)، نماز، روزه، زکات، حج)به زمینهها و انواع تربیت اسلامى مىرسد و از تربیت جسمى، عقلى، اخلاقى، روحى، اجتماعى، نفسى، عملى و هنرى بشرح مىگوید. آنگاه از اصول تربیتى اسلام یاد مىکند و موارد زیر را بازمىشکافد: ایمان کامل به اسلام، همراه کردن ایمان با عمل، توجه به رابطه میان خالق و مخلوق، حرمت انسان، تربیت باطن، توجه به اسوۀ حسنه، اسلام داراى نظام اخلاقى است، مردم همگى فرزند آدماند، همه انسانها حق روزى دارند، آزادى در کردار و گفتار در چهارچوب ارزشهاى اسلامى، برابرى میان مردم و عدالت اجتماعى. پس از این روشهاى تربیت اسلامى(روش عمل و تکرار، پرسش و پاسخ، تشبیه و تمثیل، داستانسرایى، علمى و منطقى، الگویى، پند و موعظه، تشویق و تنبیه، توبه) را شرح و شماره مىکند. ویژگیهاى تربیت اسلامى؛ یعنى، یگانگى معبود، توجه به جسم و جان، توازن، روش متکامل، روش علمى، عدالت و توجه به ارزشها، فراز دیگر این باب است که بدان مىپردازد و پس از آن از عوامل تربیت در اسلام(خانه، مدرسه، مسجد، جامعه) یاد مىکند و به هدفهاى تربیت اسلامى(پرورش انسان فرهیخته، پرورش مبلغان دینى، تربیت امت اسلامى، تثبیت عقاید اسلامى در ذهن متربى)مىپردازد و از غایات(دینى، روحى، اجتماعى، علمى و اقتصادى)آن مىگوید و به مراکز آموزشى چون: مسجد، مدرسه، مکتبخانه، منازل، مجالس، سفرهاى علمى، صحرا، کتابخانه و برخى ابزار آموزشى اشاره مىکند. سپس به آموزگار در تربیت اسلامى مىرسد از آموزگار کودکان، مؤدبان که فرزندان اشراف را آموزش مىدادند و علما مىگوید و به متعلم در تربیت اسلامى نظر مىکند و از تربیت پیش از مدرسه(در خانه)، و تربیت مدرسهاى مىگوید و یادآور مىشود که فرصت و امکان آموزش همگانى بوده است و اصل تفرد رعایت مىشده است و به کودکان تهىدست هم مىپرداختهاند و عقبماندگان ذهنى را هم از نظر دور نمىداشتهاند. پس از این به آموزش زنان مىپردازد و برخى از زنان دانشآموختۀ بنام را معرفى مىکند و به محتوا و برنامۀ آموزشى مدرسههاى ابتدایى مىپردازد و آن را در مغرب، اندلس و مشرق اسلامى با هم مىسنجد. پس از آن به مواد درسى در آموزش متوسطه و آموزش عالى مىپردازد. | ||
در باب دوم، نخست یادآور مىشود که تربیت غربى نمىتواند انسان را به ساحل نجات برد و حقوق انسان را پاس دارد بنابراین نمىتواند تربیتى جهانى باشد. آنگاه به جهانى بودن تربیت اسلامى اشاره مىکند و دلایل آن را مىآورد و مىافزاید تربیت اسلامى براى تحقق هدفهاى تربیتى خود لازم مىداند پیش از ولادت کودک محیط خانوادگى مناسبى براى او پیشبینى شود و حقوق کودک پیش از زادن و پس از آن بکمال رعایت شود. پس از این به محتواى تربیت اشاره و آن را سه بخش مىکند: برنامه درسى کسانى که علم را از روى وظیفه مىآموزند؛ آنها که علم را براى خود علم مىآموزند و برنامه آنها که در پى آموزشهاى فنى و حرفهاى مىروند. آنگاه به پارهاى از پیشگامیهاى تربیت اسلامى نسبت به تربیت غربى مىپردازد و از توجه پدران به تربیت فرزندان در تربیت اسلامى یاد مىکند و نمونهاى از آن را مىآورد. | در باب دوم، نخست یادآور مىشود که تربیت غربى نمىتواند انسان را به ساحل نجات برد و حقوق انسان را پاس دارد بنابراین نمىتواند تربیتى جهانى باشد. آنگاه به جهانى بودن تربیت اسلامى اشاره مىکند و دلایل آن را مىآورد و مىافزاید تربیت اسلامى براى تحقق هدفهاى تربیتى خود لازم مىداند پیش از ولادت کودک محیط خانوادگى مناسبى براى او پیشبینى شود و حقوق کودک پیش از زادن و پس از آن بکمال رعایت شود. پس از این به محتواى تربیت اشاره و آن را سه بخش مىکند: برنامه درسى کسانى که علم را از روى وظیفه مىآموزند؛ آنها که علم را براى خود علم مىآموزند و برنامه آنها که در پى آموزشهاى فنى و حرفهاى مىروند. آنگاه به پارهاى از پیشگامیهاى تربیت اسلامى نسبت به تربیت غربى مىپردازد و از توجه پدران به تربیت فرزندان در تربیت اسلامى یاد مىکند و نمونهاى از آن را مىآورد. | ||
در باب سوم، از آرا و | در باب سوم، از آرا و دیدگاههاى تربیتى شمارى از مربیان بزرگ مسلمان یاد مىکند (ص 369)؛ یعنى: ابن سحنون(178-236 ق)، زرنوجى(متوفى 591 ه)، قابسى(324 -403 ق)، ابن عبد البر(370-463 ق)، فارابى(259-339 ق)، ابن سینا(370-428 ق)، ابن مسکویه(متوفى 421 ق)، اخوان الصفا(قرن نیمۀ چهارم هجرى)، غزالى(450 -505 ق)، ابن خلدون(732-808 ق)، ابن حجر هیثمى(908-974 ق)، العز بن عبد السلام (577-660 ق)، ابن تیمیة(661-728 ق)، محمد بن عبد الوهاب(1115-1206 ق)، محمد عبده(1266-1323 ق)، حسن البنا(1324-1369 ق). | ||
در جلد دوم، پنج باب دیگر از این مجموعه دو جلدى آمده است. در باب چهارم به تربیت نوین در غرب مىپردازد و از اعتراف غربیها به تأثر غرب از عرب(مسلمان)یاد مىکند و نتیجه مىگیرد که تعلیم و تربیت غرب بسیارى از مبادى، اصول، ویژگیها، هدفها و نگرشهاى خود را از تربیت اسلامى دارد. سپس به روند تحول در آموزش غرب از قرن سیزدهم تاکنون مىپردازد و با برشماردن ویژگیهاى اصلى تربیت غربى در این دوران، آنها را با مفاهیم آمده در تربیت اسلامى مىسنجد تا فضل تقدم مسلمانان را نشان دهد. | در جلد دوم، پنج باب دیگر از این مجموعه دو جلدى آمده است. در باب چهارم به تربیت نوین در غرب مىپردازد و از اعتراف غربیها به تأثر غرب از عرب(مسلمان)یاد مىکند و نتیجه مىگیرد که تعلیم و تربیت غرب بسیارى از مبادى، اصول، ویژگیها، هدفها و نگرشهاى خود را از تربیت اسلامى دارد. سپس به روند تحول در آموزش غرب از قرن سیزدهم تاکنون مىپردازد و با برشماردن ویژگیهاى اصلى تربیت غربى در این دوران، آنها را با مفاهیم آمده در تربیت اسلامى مىسنجد تا فضل تقدم مسلمانان را نشان دهد. | ||
خط ۴۵: | خط ۴۳: | ||
در شرح فلسفه تربیتى غرب از نگرش آن به انسان، هستى و حیات مىگوید و حق آموزش، آزادى، همکارى خانه و مدرسه و برابرى را از اصول تربیت غربى مىخواند و براى تبیین مبانى آن از تقدم تربیت بر تعلیم، محوریت کودک در تربیت و جدایىناپذیرى تربیت از روانشناسى مىگوید و موضع غرب نسبت به رشد انسان را مىآورد و به هدفهاى تربیت غربى اشاره مىکند و گاه آنها را با تربیت اسلامى به کوتاهى مقایسه مىکند. | در شرح فلسفه تربیتى غرب از نگرش آن به انسان، هستى و حیات مىگوید و حق آموزش، آزادى، همکارى خانه و مدرسه و برابرى را از اصول تربیت غربى مىخواند و براى تبیین مبانى آن از تقدم تربیت بر تعلیم، محوریت کودک در تربیت و جدایىناپذیرى تربیت از روانشناسى مىگوید و موضع غرب نسبت به رشد انسان را مىآورد و به هدفهاى تربیت غربى اشاره مىکند و گاه آنها را با تربیت اسلامى به کوتاهى مقایسه مىکند. | ||
سپس به مربیان بزرگ غرب مىپردازد و نگرشهاى تربیتى آنها را بسیار کوتاه مىآورد؛ کسانى چون: مارتین لوتر، فرانسیس بیکن، جان میلتون، جان لاک، ولتر، روسو، پستالوزى، هربارت، فروبل، اسپنسر، کریشن اشتاینر، دکرولى، منتسورى و دیوئى. آنگاه پارهاى از | سپس به مربیان بزرگ غرب مىپردازد و نگرشهاى تربیتى آنها را بسیار کوتاه مىآورد؛ کسانى چون: مارتین لوتر، فرانسیس بیکن، جان میلتون، جان لاک، ولتر، روسو، پستالوزى، هربارت، فروبل، اسپنسر، کریشن اشتاینر، دکرولى، منتسورى و دیوئى. آنگاه پارهاى از دیدگاههاى آنها را با نگرشهاى تربیتى اسلام مىسنجد. | ||
در باب پنجم، نخست به حقایقى از تربیت اسلامى و تربیت غربى مىپردازد و آراى برخى از غربیان را دربارۀ جنبههاى گوناگون اسلام بازمىگوید و تربیت اسلامى را با تربیت غربى از لحاظ، اصالت، آبشخور، فلسفه، اصول، مبانى، روش و هدف مقایسه مىکند و با دستهبندى ویژگیهاى زیرساختى تربیت غربى از قرن سیزدهم تا نیمۀ قرن بیستم، آنها را با پارهاى از | در باب پنجم، نخست به حقایقى از تربیت اسلامى و تربیت غربى مىپردازد و آراى برخى از غربیان را دربارۀ جنبههاى گوناگون اسلام بازمىگوید و تربیت اسلامى را با تربیت غربى از لحاظ، اصالت، آبشخور، فلسفه، اصول، مبانى، روش و هدف مقایسه مىکند و با دستهبندى ویژگیهاى زیرساختى تربیت غربى از قرن سیزدهم تا نیمۀ قرن بیستم، آنها را با پارهاى از دیدگاههاى صریح مربیان مسلمان مقایسه مىکند و بر پیشدستى مسلمانان تأکید مىورزد و با برشماردن پارهاى از نگاشتههاى اسلامى در تعلیم و تربیت باب را پایان مىبرد. | ||
در باب ششم به پارهاى از همایشهاى جهانى که براى معرفى زوایاى گوناگون تربیت اسلامى برگذار شده است، اشاره مىکند و پیشنهادهاى تصویب شده در این همایشها و بازخوردهاى آنها را برمىشمارد. | در باب ششم به پارهاى از همایشهاى جهانى که براى معرفى زوایاى گوناگون تربیت اسلامى برگذار شده است، اشاره مىکند و پیشنهادهاى تصویب شده در این همایشها و بازخوردهاى آنها را برمىشمارد. | ||
خط ۵۷: | خط ۵۵: | ||
از لزوم بررسى در سیر اندیشۀ اسلامى و تطور و تحول آن در طول زمان یاد مىکند. به گوشههایى از نوآوریهاى مسلمانان در دانشهاى گوناگون اشاره مىکند. از زیانهاى اندیشههاى فروید، مارکس، مارکوزه و سارتر مىگوید. دیدگاه مثبت کسانى را چون: | از لزوم بررسى در سیر اندیشۀ اسلامى و تطور و تحول آن در طول زمان یاد مىکند. به گوشههایى از نوآوریهاى مسلمانان در دانشهاى گوناگون اشاره مىکند. از زیانهاى اندیشههاى فروید، مارکس، مارکوزه و سارتر مىگوید. دیدگاه مثبت کسانى را چون: | ||
برنارد شو، گوته و ژاک استرى نسبت به اسلام یادآور مىشود. از پیوند دین با سیاست مىگوید. آنگاه بر لزوم بهرهورى از هنرهاى نمایشى براى ارائۀ مفاهیم اسلامى تأکید مىکند و از تئاتر اسلامى و عربى مىگوید و به وسایل ارتباط جمعى در جهان اسلام و عرب مىپردازد و پیشنهادهایى در اینباره دارد. سپس از داستانهاى اسلامى براى | برنارد شو، گوته و ژاک استرى نسبت به اسلام یادآور مىشود. از پیوند دین با سیاست مىگوید. آنگاه بر لزوم بهرهورى از هنرهاى نمایشى براى ارائۀ مفاهیم اسلامى تأکید مىکند و از تئاتر اسلامى و عربى مىگوید و به وسایل ارتباط جمعى در جهان اسلام و عرب مىپردازد و پیشنهادهایى در اینباره دارد. سپس از داستانهاى اسلامى براى گروههاى سنى مختلف یاد مىکند و به موضوعاتى که در داستانهاى قرآنى بدانها پرداخته مىشود اشاره دارد. پس از این به شخصیتهاى برجسته اسلامى در جاىجاى جهان اسلام در گذشته نظر مىکند و برخى از آنها را نام مىبرد و با یادکرد همبستگى اسلامى میان کشورهاى مسلمان و اهمیت آن و نیز جنبههاى گوناگونش باب را مىبندد<ref>رفیعی، بهروز، ص144-148</ref>. | ||
==پانویس == | ==پانویس == | ||
خط ۶۳: | خط ۶۱: | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
رفیعی، بهروز، کتابشناسی توصیفی و موضوعی تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات | رفیعی، بهروز، کتابشناسی توصیفی و موضوعی تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات بینالمللی هدی، تهران، چاپ اول، 1378ش | ||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
خط ۷۱: | خط ۶۹: | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده:فاقد اتوماسیون]] | [[رده:فاقد اتوماسیون]] | ||