المعجم المفصل في الإعراب: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
    جز (جایگزینی متن - 'المعجم (ابهام زدایی)' به 'المعجم (ابهام‌زدایی)')
     
    (۴۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۱: خط ۱:
    <div class='wikiInfo'>
    {{جعبه اطلاعات کتاب
    [[پرونده:NUR15407J1.jpg|بندانگشتی|الـمعجم المفصل في الإعراب]]
    | تصویر =NUR15407J1.jpg
    {| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right"
    | عنوان =المعجم المفصل في الإعراب
    |+ |
    | عنوان‌های دیگر =
    |-
    | پدیدآوران =  
    ! نام کتاب!! data-type='bookName'|الـمعجم المفصل في الإعراب
    [[یعقوب، امیل]] (محقق)
    |-
    |نام های دیگر کتاب
    |data-type='otherBookNames'|
    |-
    |پدیدآورندگان
    |data-type='authors'|[[یعقوب، امیل]] (محقق)


    [[خطیب، ظاهر یوسف]] (نويسنده)
    [[خطیب، طاهر یوسف]] (نویسنده)
    |-
    | زبان =عربی
    |زبان  
    | کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏82‎‏/‎‏8‎‏ ‎‏/‎‏خ‎‏6‎‏م‎‏6
    |data-type='language'|عربی
    | موضوع =
    |-
    قرآن - اعراب
    |کد کنگره  
    | ناشر =
    |data-type='congeressCode' style='direction:ltr'|‏BP‎‏ ‎‏82‎‏/‎‏8‎‏ ‎‏/‎‏خ‎‏6‎‏م‎‏6
    دار الکتب العلمية، منشورات محمد علي بيضون
    |-
    | مکان نشر =بیروت - لبنان
    |موضوع  
    | سال نشر = 1428 ق  
    |data-type='subject'|قرآن - اعراب
    |-
    |ناشر  
    |data-type='publisher'|دار الکتب العلمية، منشورات محمد علي بيضون
    |-
    |مکان نشر  
    |data-type='publishPlace'|بیروت - لبنان
    |-
    |سال نشر  
    |data-type='publishYear'| 1428 هـ.ق  
    |-class='articleCode'
    |کد اتوماسیون
    |data-type='automationCode'|AUTOMATIONCODE15407AUTOMATIONCODE
    |}
    </div>


    | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE15407AUTOMATIONCODE
    | چاپ =4
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =15407
    | کتابخوان همراه نور =15407
    | کد پدیدآور =
    | پس از =
    | پیش از =
    }}
    {{کاربردهای دیگر|المعجم (ابهام‌زدایی)}}


    == معرفى اجمالى ==
    '''المعجم المفصل فی الإعراب''' دائرةالمعارف قواعد و زبان عربى مى‌باشد که به قلمى شیوا و بیانى رسا، توسط [[خطیب، طاهر یوسف|طاهر یوسف الخطیب]] به رشته تحریر درآمده و تصحیح و ویرایش آن نیز برعهده [[یعقوب، امیل|إمیل یعقوب]] بوده است.


    این کتاب به زبان عربى و در یک جلد نگاشته شده و بوسیله انتشارات دارالکتب العلمیه بیروت در سال(2007م) به چاپ رسیده است.


    «المعجم المفصل فى الإعراب» دائرة المعارف قواعد و زبان عربى مى‌باشد كه به قلمى شيوا و بيانى رسا، توسط طاهر يوسف الخطيب به رشته تحرير درآمده و تصحيح و ويرايش آن نيز برعهده إميل يعقوب بوده است.
    ==ساختار==
    روش نویسنده در تألیف کتاب، روشى است الفبایى. بدین معنى که وى در ابتدا، اولین حرف الفبایى هر باب را آورده و سپس حروف دیگرى را که بعد از این حرف آمده و یک کلمه مجزا و مستقل تشکیل داده‌اند، نوشته است. از این‌رو، مى‌توان ادعا نمود که در کتاب حاضر، بسیارى از معانى واژان سخت و دشوار زبان عربى که از لحاظ إعرابى داراى وجوه مختلفى هستند، گنجانده شده است که براى دانش‌پژوهان و فعالان عرصه ادبیات و زبان عربى سودمند و آموزنده مى‌باشد.


    اين كتاب به زبان عربى و در يك جلد نگاشته شده و بوسيله انتشارات دارالكتب العلميه بيروت در سال(2007م) به چاپ رسيده است.
    تجزیه و ترکیب بسیارى از جملاتى که نویسنده از آن‌ها به عنوان شاهد مثال استفاده کرده و همچنین تجزیه و ترکیب سوره مبارکه (حمد) و بیست و پنج آیه از آیات سوره بقره، از ویژگى‌هاى کتاب به‌شمار مى‌آید که براى کاربردى نمودن قواعد زبان و ادبیات عربى و همچنین تقویت بنیه علمى دانش‌پژوهان، مفید مى‌باشد.


    == ساختار كتاب: ==
    == گزارش محتوا==
    نویسنده مطالب را با حرف همزه آغاز کرده و آن را داراى معانى متعددى معرفى نموده است که به ترتیب عبارتند از:


    #همزه تسویه: که بعد از کلمه (سواء) در جمله مى‌آید و لازم است که بعد از آن حرف (أم) آورده شود تا در جمله، تعادل (بین حالت قبل و بعد از همزه) ایجاد گردد. جمله‌اى که در آن همزه تسویه آمده است نیز قابل تأویل به مصدر مى‌باشد، همانند آیه شریفه:'''(سواء علینا أجزعنا أم صَبَرنا ما لنا من محیصٍ)''' که تأویل مصدر آن، جمله: سواء علینا جزعُنا أو صَبرُنا است.
    #همزه استفهام.
    #همزه نداء.
    #همزه أصل و آن همزه‌اى است که جزو اصل کلمه است همانند: (أخ، أب).
    #همزه قطع.
    #همزه وصل.


    روش نويسنده در تأليف كتاب، روشى است الفبايى. بدين معنى كه وى در ابتدا، اولين حرف الفبايى هر باب را آورده و سپس حروف ديگرى را كه بعد از اين حرف آمده و يك كلمه مجزا و مستقل تشكيل داده‌اند، نوشته است. از اين‌رو، مى‌توان ادعا نمود كه در كتاب حاضر، بسيارى از معانى واژه‌گان سخت و دشوار زبان عربى كه از لحاظ إعرابى داراى وجوه مختلفى هستند، گنجانده شده است كه براى دانش‌پژوهان و فعالان عرصه ادبيات و زبان عربى سودمند و آموزنده مى‌باشد.
    حرف(الف): این حرف نیز داراى چند معنى مى‌باشد:


    تجزيه و تركيب بسيارى از جملاتى كه نويسنده از آن‌ها به عنوان شاهد مثال استفاده كرده و همچنين تجزيه و تركيب سوره مباركه (حمد) و بيست و پنج آيه از آيات سوره بقره، از ويژگى‌هاى كتاب به‌شمار مى‌آيد كه براى كاربردى نمودن قواعد زبان و ادبيات عربى و همچنين تقويت بنيه علمى دانش‌پژوهان، مفيد مى‌باشد.
    #ضمیر رفع، همانند: ((المعلمانِ یُدربانِ التلامیذَ)).
    #علامت رفع در اسم مثنى.
    #علامت نصب در اسماء ستة.
    #حرفى که محلى از اعراب ندارد، که در چند مورد است:


    == گزارش محتوا: ==
    أ: در اسمى که تنوین نصب دارد، همانند: (شاهدتُ سمیرا).


    ب: در اسمى که الف آن باید اشباع گردد.


    نويسنده مطالب را با حرف همزه آغاز كرده و آن را داراى معانى متعددى معرفى نموده است كه به ترتيب عبارتند از:
    ج: بدل از نون تاکید، همانند: (و لیکونا من الصاغرین).


    1- همزه تسويه: كه بعد از كلمه (سواء) در جمله مى‌آيد و لازم است كه بعد از آن حرف (أم) آورده شود تا در جمله، تعادل (بين حالت قبل و بعد از همزه) ايجاد گردد. جمله‌اى كه در آن همزه تسويه آمده است نيز قابل تأويل به مصدر مى‌باشد، همانند آيه شريفه: '''(سواء علينا أجزعنا أم صَبَرنا ما لنا من محيصٍ)''' كه تأويل مصدر آن، جمله: سواء علينا جزُعُنا أو صَبرُنا است.
    د: ندبه، همانند: (وا محمداه صلى علیک ملیکُ السماء..).


    2- همزه استفهام.
    : نداء، همانند: (یا أبتا).


    3- همزه نداء.
    -آبَ: فعلى است ماضى به معنى (عادَ: برگشتن)، همانند: آبَ المهاجرُ من الغُربة.


    4- همزه أصل و آن همزه‌اى است كه جزو اصل كلمه است همانند: (أخ، أب).
    -آخِر: که بر سه حالت مى‌آید:


    5- همزه قطع.
    #حال و منصوب به فتحه، همانند: جاء زید فی الترتیبِ آخِرا.
    #ظرف زمان و منصوب به فتحه، همانند: زُرتُ المعلمَ آخِرَ النهارِ.
    #با توجه به موقعیت آن در جمله، معرب مى‌شود. همانند: انطلقَ الآخِرُ.


    6- همزه وصل.
    -آنئذٍ: لفظى است مرکب از (آن) و (إذ). همانند: رَن الجرَسُ و کنتُ آنئذٍ فی غُرفة المُطالعة.


    حرف(الف): اين حرف نيز داراى چند معنى مى‌باشد:
    -أبابیل: اسم جمعى است که مفرد ندارد، و اعراب آن همانند اسامى غیر منصرف مى‌باشد، و بر وزن صیغه منتهى‌الجموع آمده است همان‌گونه که در سوره فیل مى‌فرماید: (و أرسَلَ علیهم طیرا أبابیلَ).
     
    1- ضمير رفع، همانند: ((المعلمانِ يُدربانِ التلاميذَ)).
     
    2- علامت رفع در اسم مثنى.
     
    3- علامت نصب در اسماء ستة.
     
    4- حرفى كه محلى از اعراب ندارد، كه در چند مورد است:
     
    أ: در اسمى كه تنوين نصب دارد، همانند: (شاهدتُ سميرا).
     
    ب: در اسمى كه الف آن بايد اشباع گردد.
     
    ج: بدل از نون تاكيد، همانند: (و ليكونا من الصاغرين).
     
    د: ندبه، همانند: (وا محمداه صلى عليك مليكُ السماء..).
     
    : نداء، همانند: (يا أبتا).
     
    -آبَ: فعلى است ماضى به معنى(عادَ: برگشتن)، همانند: آبَ المهاجرُ من الغُربة.
     
    -آخِر: كه بر سه حالت مى‌آيد:
     
    1- حال و منصوب به فتحه، همانند: جاء زيد فى الترتيبِ آخِرا.
     
    2- ظرف زمان و منصوب به فتحه، همانند: زُرتُ المعلمَ آخِرَ النهارِ.
     
    3- با توجه به موقعيت آن در جمله، معرب مى‌شود. همانند: انطلقَ الآخِرُ.
     
    -آنئذٍ: لفظى است مركب از (آن) و (إذ). همانند: رَن الجرَسُ و كنتُ آنئذٍ فى غُرفة المُطالعة.
     
    -أبابيل: اسم جمعى است كه مفرد ندارد، و اعراب آن همانند اسامى غير منصرف مى‌باشد، و بر وزن صيغه منتهى‌الجموع آمده است همان‌گونه كه در سوره فيل مى‌فرمايد: (و أرسَلَ عليهم طيرا أبابيلَ).


    باب(الباء):
    باب(الباء):


    -ب: دومين حرف از حروف الفبا است كه داراى سه حالت است:
    -ب: دومین حرف از حروف الفبا است که داراى سه حالت است:
     
    1- حرف جر. كه اسم ظاهر و ضمير را مجرور نموده و بر چند معنى مى‌آيد:
     
    1- تعديه، كه در بيشتر مواقع فعل قاصر را متعدى مى‌كند.
     
    2- مصاحبه.
     
    3- تبعيض. همانند: (عينا يشربُ بها المقربون).
     
    4- استعلاء.
     
    5- استعانه.
     
    6- بدل يا مقابله، همانند: (اشتريتُ الثوب بمأتى دينار).
     
    7- الصاق. كه خود بر دو نوع است: 1- حقيقى. 2- مجازى.
     
    8- سببيت.
     
    9- ظرفيت.
     
    10- تفديه. همچون: (بأبى أنت و أمى يا حسين).
     
    11- قَسَم.
     
    2- حرف جر زائد. كه غالبا براى تاكيد مورد استعمال قرار مى‌گيرد. از جمله موارد استعمال آن، موارد ذيل است:
     
    1- مبتدا. همانند: (بحسبك النجاحُ).
     
    2- فاعل(كفى)، همچون: (و كفى بربك هاديا و نصيرا) .
     
    3- مفعول به.
     
    4- خبر(ليس).
     
    5- خبر(كان) كه مسبوق به نفى بوده است.
     
    6- خبر(ما)ى حجازيه عامل، مانند: ما الطقسُ بِمُمطر.
     
    7- فاعل صيغه تعجب.
     
    8- بعد از ادوات تأكيد.


    3- حرف جر در(قسم). مهمترين خصوصيت حرف(باء) اين است كه براى سوگند و قسم مورد استعمال قرار گيرد، و داراى ويژگيهاى ديگرى نيز مى‌باشد كه عبارتند از:
    #حرف جر. که اسم ظاهر و ضمیر را مجرور نموده و بر چند معنى مى‌آید:
    #:#تعدیه، که در بیشتر مواقع فعل قاصر را متعدى مى‌کند.
    #:#مصاحبه.
    #:#تبعیض. همانند: (عینا یشربُ بها المقربون).
    #:#استعلاء.
    #:#استعانه.
    #:#بدل یا مقابله، همانند: (اشتریتُ الثوب بمأتى دینار).
    #:#الصاق. که خود بر دو نوع است: 1- حقیقى. 2- مجازى.
    #:#سببیت.
    #:#ظرفیت.
    #:#تفدیه. همچون: (بأبى أنت و أمى یا حسین).
    #:#قَسَم.
    #حرف جر زائد. که غالباً براى تاکید مورد استعمال قرار مى‌گیرد. از جمله موارد استعمال آن، موارد ذیل است:
    #:#مبتدا. همانند: (بحسبک النجاحُ).
    #:#فاعل(کفى)، همچون: (و کفى بربک‌هادیا و نصیرا).
    #:#مفعول به.
    #:#خبر (لیس).
    #:#خبر (کان) که مسبوق به نفى بوده است.
    #:#خبر (ما)ى حجازیه عامل، مانند: ما الطقسُ بِمُمطر.
    #:#فاعل صیغه تعجب.
    #:#بعد از ادوات تأکید.
    #حرف جر در (قسم). مهمترین خصوصیت حرف(باء) این است که براى سوگند و قسم مورد استعمال قرار گیرد، و داراى ویژگی‌هاى دیگرى نیز مى‌باشد که عبارتند از:
    #:#وارد شدن بر ضمیر، همانند: (بِکُم لأدرُسن).
    #:#جواز حذف(باء) و باقى ماندن مقسم به، همچون: (اللهِ لأستقبلنک).
    #:#جواز ورود مقسم به همراه آن به هنگام ترحم و جلب عطوفت دیگران، همانند: (بالله أنقذنى).


    1- وارد شدن بر ضمير، همانند: (بِكُم لأدرُسن).
    روش نویسنده در سایر بخشهاى کتاب نیز بر همین منوال بوده و با دقت خاصى، موضوع کتاب را ادامه داده است.


    2- جواز حذف(باء) و باقى ماندن مقسم به، همچون: (اللهِ لأستقبلنك).
    ==منابع مقاله==
    مقدمه و متن کتاب.


    3- جواز ورود مقسم به همراه آن به هنگام ترحم و جلب عطوفت ديگران، همانند: (بالله أنقذنى).
    ==وابسته‌ها==
    {{وابسته‌ها}}


    روش نويسنده در ساير بخشهاى كتاب نيز بر همين منوال بوده و با دقت خاصى، موضوع كتاب را ادامه داده است.
    [[إعراب القرآن الكريم]]


    == منابع: ==
    [[الإعراب المفصل لكتاب الله المرتل]]


    [[التبيان في إعراب القرآن]]


    مقدمه و متن كتاب.
    [[إعراب القرآن (زجاج)]]


    [[أمثلة قرآنية لقواعد عربية]]






    == پیوندها ==
    [http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/20640 مطالعه کتاب الـمعجم المفصل في الإعراب در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:اسلام، عرفان، غیره]]
    [[رده:اسلام، عرفان، غیره]]
    [[رده:قرآن و علوم قرآنی]]
    [[رده:قرآن و علوم قرآنی]]
    [[رده:علوم قرآنی]]
    [[رده:علوم قرآنی]]
    [[رده:مباحث ادبی و بلاغی قرآن]]
    [[رده: مباحث ادبی و بلاغی قرآن]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۴۶

    المعجم المفصل في الإعراب
    المعجم المفصل في الإعراب
    پدیدآورانیعقوب، امیل (محقق) خطیب، طاهر یوسف (نویسنده)
    ناشردار الکتب العلمية، منشورات محمد علي بيضون
    مکان نشربیروت - لبنان
    سال نشر1428 ق
    چاپ4
    موضوعقرآن - اعراب
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏82‎‏/‎‏8‎‏ ‎‏/‎‏خ‎‏6‎‏م‎‏6
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    المعجم المفصل فی الإعراب دائرةالمعارف قواعد و زبان عربى مى‌باشد که به قلمى شیوا و بیانى رسا، توسط طاهر یوسف الخطیب به رشته تحریر درآمده و تصحیح و ویرایش آن نیز برعهده إمیل یعقوب بوده است.

    این کتاب به زبان عربى و در یک جلد نگاشته شده و بوسیله انتشارات دارالکتب العلمیه بیروت در سال(2007م) به چاپ رسیده است.

    ساختار

    روش نویسنده در تألیف کتاب، روشى است الفبایى. بدین معنى که وى در ابتدا، اولین حرف الفبایى هر باب را آورده و سپس حروف دیگرى را که بعد از این حرف آمده و یک کلمه مجزا و مستقل تشکیل داده‌اند، نوشته است. از این‌رو، مى‌توان ادعا نمود که در کتاب حاضر، بسیارى از معانى واژان سخت و دشوار زبان عربى که از لحاظ إعرابى داراى وجوه مختلفى هستند، گنجانده شده است که براى دانش‌پژوهان و فعالان عرصه ادبیات و زبان عربى سودمند و آموزنده مى‌باشد.

    تجزیه و ترکیب بسیارى از جملاتى که نویسنده از آن‌ها به عنوان شاهد مثال استفاده کرده و همچنین تجزیه و ترکیب سوره مبارکه (حمد) و بیست و پنج آیه از آیات سوره بقره، از ویژگى‌هاى کتاب به‌شمار مى‌آید که براى کاربردى نمودن قواعد زبان و ادبیات عربى و همچنین تقویت بنیه علمى دانش‌پژوهان، مفید مى‌باشد.

    گزارش محتوا

    نویسنده مطالب را با حرف همزه آغاز کرده و آن را داراى معانى متعددى معرفى نموده است که به ترتیب عبارتند از:

    1. همزه تسویه: که بعد از کلمه (سواء) در جمله مى‌آید و لازم است که بعد از آن حرف (أم) آورده شود تا در جمله، تعادل (بین حالت قبل و بعد از همزه) ایجاد گردد. جمله‌اى که در آن همزه تسویه آمده است نیز قابل تأویل به مصدر مى‌باشد، همانند آیه شریفه:(سواء علینا أجزعنا أم صَبَرنا ما لنا من محیصٍ) که تأویل مصدر آن، جمله: سواء علینا جزعُنا أو صَبرُنا است.
    2. همزه استفهام.
    3. همزه نداء.
    4. همزه أصل و آن همزه‌اى است که جزو اصل کلمه است همانند: (أخ، أب).
    5. همزه قطع.
    6. همزه وصل.

    حرف(الف): این حرف نیز داراى چند معنى مى‌باشد:

    1. ضمیر رفع، همانند: ((المعلمانِ یُدربانِ التلامیذَ)).
    2. علامت رفع در اسم مثنى.
    3. علامت نصب در اسماء ستة.
    4. حرفى که محلى از اعراب ندارد، که در چند مورد است:

    أ: در اسمى که تنوین نصب دارد، همانند: (شاهدتُ سمیرا).

    ب: در اسمى که الف آن باید اشباع گردد.

    ج: بدل از نون تاکید، همانند: (و لیکونا من الصاغرین).

    د: ندبه، همانند: (وا محمداه صلى علیک ملیکُ السماء..).

    نداء، همانند: (یا أبتا).

    -آبَ: فعلى است ماضى به معنى (عادَ: برگشتن)، همانند: آبَ المهاجرُ من الغُربة.

    -آخِر: که بر سه حالت مى‌آید:

    1. حال و منصوب به فتحه، همانند: جاء زید فی الترتیبِ آخِرا.
    2. ظرف زمان و منصوب به فتحه، همانند: زُرتُ المعلمَ آخِرَ النهارِ.
    3. با توجه به موقعیت آن در جمله، معرب مى‌شود. همانند: انطلقَ الآخِرُ.

    -آنئذٍ: لفظى است مرکب از (آن) و (إذ). همانند: رَن الجرَسُ و کنتُ آنئذٍ فی غُرفة المُطالعة.

    -أبابیل: اسم جمعى است که مفرد ندارد، و اعراب آن همانند اسامى غیر منصرف مى‌باشد، و بر وزن صیغه منتهى‌الجموع آمده است همان‌گونه که در سوره فیل مى‌فرماید: (و أرسَلَ علیهم طیرا أبابیلَ).

    باب(الباء):

    -ب: دومین حرف از حروف الفبا است که داراى سه حالت است:

    1. حرف جر. که اسم ظاهر و ضمیر را مجرور نموده و بر چند معنى مى‌آید:
      1. تعدیه، که در بیشتر مواقع فعل قاصر را متعدى مى‌کند.
      2. مصاحبه.
      3. تبعیض. همانند: (عینا یشربُ بها المقربون).
      4. استعلاء.
      5. استعانه.
      6. بدل یا مقابله، همانند: (اشتریتُ الثوب بمأتى دینار).
      7. الصاق. که خود بر دو نوع است: 1- حقیقى. 2- مجازى.
      8. سببیت.
      9. ظرفیت.
      10. تفدیه. همچون: (بأبى أنت و أمى یا حسین).
      11. قَسَم.
    2. حرف جر زائد. که غالباً براى تاکید مورد استعمال قرار مى‌گیرد. از جمله موارد استعمال آن، موارد ذیل است:
      1. مبتدا. همانند: (بحسبک النجاحُ).
      2. فاعل(کفى)، همچون: (و کفى بربک‌هادیا و نصیرا).
      3. مفعول به.
      4. خبر (لیس).
      5. خبر (کان) که مسبوق به نفى بوده است.
      6. خبر (ما)ى حجازیه عامل، مانند: ما الطقسُ بِمُمطر.
      7. فاعل صیغه تعجب.
      8. بعد از ادوات تأکید.
    3. حرف جر در (قسم). مهمترین خصوصیت حرف(باء) این است که براى سوگند و قسم مورد استعمال قرار گیرد، و داراى ویژگی‌هاى دیگرى نیز مى‌باشد که عبارتند از:
      1. وارد شدن بر ضمیر، همانند: (بِکُم لأدرُسن).
      2. جواز حذف(باء) و باقى ماندن مقسم به، همچون: (اللهِ لأستقبلنک).
      3. جواز ورود مقسم به همراه آن به هنگام ترحم و جلب عطوفت دیگران، همانند: (بالله أنقذنى).

    روش نویسنده در سایر بخشهاى کتاب نیز بر همین منوال بوده و با دقت خاصى، موضوع کتاب را ادامه داده است.

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها