زن ایرانی در عصر افغانان و نادرشاه: تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NURزن ایرانی در عصر افغانان و نادرشاهJ1.jpg | عنوان =زن ایرانی در عصر افغانان و نادرشاه | عنوانهای دیگر = |پدیدآورندگان | پدیدآوران = یاحسینی ، سید قاسم (نویسنده) |زبان | زبان = | کد کنگره = | موضوع = |ناشر | ناشر =هامون نو...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۲۳ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۵۲
زن ایرانی در عصر افغانان و نادرشاه | |
---|---|
پدیدآوران | یاحسینی ، سید قاسم (نویسنده) |
ناشر | هامون نو |
مکان نشر | دشتستان بوشهر |
سال نشر | 1400 |
چاپ | اول |
شابک | 2ـ67ـ6490ـ622ـ978 |
کد کنگره | |
زن ایرانی در عصر افغانان و نادرشاه تألیف سید قاسم یاحسینی؛ هدف نویسنده در این کتاب، نه روایت تاریخ اواخر صفویه و سقوط آن، افاغنه و نادرشاه، که به دستدادن تصویری کلی و البته نهچندان کامل و همهجانبه از وضعیت کودکان، زنان و دختران ایران در آن عصر بوده است. در این کتاب با خوانش چند کتاب تاریخی، غالباً هم تألیف نویسندگان خارجی و غربی، دربار دورۀ سلطۀ محمود افغان و اشرف افغان بر ایران و همچنین طول دوران حکومت نادرشاه افشار در ایران، تلاش شده تا به صورت مطالب کوتاه و گاه یک تا چندصفحهای، شمهای از حال و روز و وضعیت زنان و دختران ایران و ایرانی و بعضاً افغانستانی به طور مستند و علمی مورد توجه و مطالعه قرار گیرد.
گزارش کتاب
پس از مرگ شاه سلیمان صفوی، با موافقت، همکاری و تدبیر مریمبیگم بود که درباریان بین دو فرزند شاه متوفی، سلطان حسین را به پادشاهی برگزیدند. از اینرو شاه سلطان حسین صفوی تاج و تختش را مدیون عمهاش بود. به همین دلیل هم از این زن حساب میبرد و هم برایش احترام زیادی قائل بود و تا اندازۀ زیادی دستش را در دخالت در امور دربار و حرمسرا باز گذاشته بود. مریمبیگم در دربار و روی شخص شاه نفوذ خاصی داشت و معمولا کسی روی حرفش نمیتوانست حرفی بزند.
بر خلاف تصور عموم، عدم مشروعیت عمومی و فروپاشی از درون، چندسال بود که گریبان شاهسلطان حسین صفوی و دربارش را گرفته بود و رژیم صفوی از درون از هم پاشیده شده بود. ایران از نظر اجتماعی، اقتصادی، نظامی و سیاسی دچار بحران شده بود. هجوم محمود افغان فقط ضربۀ آخر و نهایی به یک نظام از درون پوکشده و پوسیده بود. محمود غلیجایی پسر میرویس، رئیس طایفۀ غلیجایی، پس از قلعوقمع رقیبان و مخالفانش در بخشهایی از خراسان بزرگ، با آگاهی از درهمریختگی اوضاع امپراتوری صفوی و هرجومرج داخل آن، به سوی مناطق شرقی ایران لشکر کشید. گزارشها و روایتهای وابسته به منابع هندشرقی هلند مربوط به این دوره کموبیش دارای ماهیت و ویژگی مردسالارانه و مذکر هستند و فقط آنگاه از زنان و دختران سخنی به میان آوردهاند که آنان مورد تجاوز قرار گرفته، به اسارت و بردگی برده شده باشند یا فلان پادشاه، شاهزاده، سردار یا خانی با آنان ازدواج کرده باشد. از اینروی اینگونه منابع، آگاهی چندانی از وضعیت خصوصی و عمومی زنان در اواخر صفوی و بهطور مشخص زنان در عهد شاه سلطانحسین صفوی ندارند و مطالب آن بسیار اندک، ازهمگسیخته، ناتمام و تحلیلناشده هستند.
یکی از ظلم و ستمهای محمود افغان بر مردم و بهویژه زنان و دختران و حتی کودکان کرمانی، به کارگماردن آنان برای مرمت قلعۀ نیمهویران شدۀ کرمان و بیگاری سخت زنان و کودکان در فصل سرما و حتی زیر بارش باران و برف بود: «از جمله کارهایی که محمود پس از بازگشت از یزد انجام داد، این بود که به نام خود سکه زد. در همان حال به همۀ مردم کرمان (مرد، زن، کودک) تکلیف کرد که قلعۀ شهر را تعمیر کنند. مردم در این کار بهخوبی پیش میرفتند تا اینکه بارش برف و بارانهای سخت آنها را خسته کرد و محمود کار را تعطیل ساخت».
یکی از موضوعات جالب توجه برای پژوهشگران حوزۀ تاریخ از پایین و بهویژه مطالعات زنان، موضوع رفتار نادرشاه با زنان، اعم از زنان خودش، زنان ایران، زنان هند، اسیران زن و به طور کلی حال و روز زنان ایران است. در کتاب لارنس لاکهارت که امروزه یک کتاب کلاسیکشده در جهان غرب در باب تاریخ عصر نادرشاه به شمار میرود، به دلیل ساختار مردسالارانۀ حاکم بر ذهن و زبان او، موضوع زن موضوعیت خاصی ندارد و خواننده چیز چندانی در این باب پیدا نمیکند؛ هرچند به طور پراکنده و گاهی بسیار کوتاه و اشارهوار مطالبی قابل مشاهده و استناد است.
نادر عاشق و والۀ مادرش بود و تا پایان عمر، این حس را دارا بود. نادر نیز بسان مردان دیگر همعصرش به زنان به عنوان یک «جنس دوم» و البته «جنس لطیف» مینگریست و از این منظر، چندان فرقی با مردهای عصر خود نداشت. تمایلات جنسی بیار قوی و پرقدرتی داشت. در طول زندگی نسبتاً کوتاهش بارهای بار ازدواج کرد. بعدها که به مکنت و قدرت رسید، همواره چند زن در حرمسرایش حضور داشتند.
هدف نویسنده در این کتاب، نه روایت تاریخ اواخر صفویه و سقوط آن، افاغنه و نادرشاه، که به دستدادن تصویری کلی و البته نهچندان کامل و همهجانبه از وضعیت کودکان، زنان و دختران ایران در آن عصر بوده است. در این کتاب با خوانش چند کتاب تاریخی، غالباً هم تألیف نویسندگان خارجی و غربی، دربار دورۀ سلطۀ محمود افغان و اشرف افغان بر ایران و همچنین طول دوران حکومت نادرشاه افشار در ایران، تلاش شده تا به صورت مطالب کوتاه و گاه یک تا چندصفحهای، شمهای از حال و روز و وضعیت زنان و دختران ایران و ایرانی و بعضاً افغانستانی به طور مستند و علمی مورد توجه و مطالعه قرار گیرد.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات