نگاهی دوباره به تربیت اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'م هاى ' به 'م‌هاى '
جز (جایگزینی متن - 'ت هاى ' به 'ت‌هاى ')
جز (جایگزینی متن - 'م هاى ' به 'م‌هاى ')
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۳۳: خط ۳۳:
نفس‌‌‌‌‌‌، بهرۀ خدايى وجود ماست و به خداوند معرفت سرشتى دارد‌‌‌‌‌‌. اين معرفت بازتابش ميل او به خداست و معرفت ربوبى نام دارد‌‌‌‌‌‌.  
نفس‌‌‌‌‌‌، بهرۀ خدايى وجود ماست و به خداوند معرفت سرشتى دارد‌‌‌‌‌‌. اين معرفت بازتابش ميل او به خداست و معرفت ربوبى نام دارد‌‌‌‌‌‌.  
آدمى را معرفت ديگرى است که زادۀ عقل است‌‌‌‌‌‌؛ يعنى‌‌‌‌‌‌، معرفت مميزه که به کار بازشناخت درست از نادرست و خوب از بد مى‌آيد‌‌‌‌‌‌؛ همان عقل نظرى و عقل عملى‌‌‌‌‌‌.  
آدمى را معرفت ديگرى است که زادۀ عقل است‌‌‌‌‌‌؛ يعنى‌‌‌‌‌‌، معرفت مميزه که به کار بازشناخت درست از نادرست و خوب از بد مى‌آيد‌‌‌‌‌‌؛ همان عقل نظرى و عقل عملى‌‌‌‌‌‌.  
همخانگى نفس و تن‌‌‌‌‌‌، در نفس‌‌‌‌‌‌، هوا مى‌آفريند‌‌‌‌‌‌؛ يعنى‌‌‌‌‌‌، خواسته هاى تنى‌‌‌‌‌‌، در نفس هوا برمى‌انگيزد‌‌‌‌‌‌؛ اما عقل‌‌‌‌‌‌، او را از هوا بازمى‌دارد و به فطرت مى‌خواند‌‌‌‌‌‌. هريک از اين دو گرايش مى‌تواند با وجه امتى انسان بارورتر شود‌‌‌‌‌‌. بعد ديگرى در انسان هست که بر اين دو گرايش ناظر است و آن اراده و اختيار اوست‌‌‌‌‌‌. انسان يا خويش را به هوا مى‌سپارد و بر فطرت و عقل خويش پا مى‌نهد و از خود بيگانه مى‌شود و يا با عقل هم‌آغوشى مى‌کند‌‌‌‌‌‌، و چون عقل راه فطرت مى‌پويد و اراده راهبر آن است‌‌‌‌‌‌، هواى نفس را به بند مى‌کشد‌‌‌‌‌‌.  
همخانگى نفس و تن‌‌‌‌‌‌، در نفس‌‌‌‌‌‌، هوا مى‌آفريند‌‌‌‌‌‌؛ يعنى‌‌‌‌‌‌، خواسته‌هاى تنى‌‌‌‌‌‌، در نفس هوا برمى‌انگيزد‌‌‌‌‌‌؛ اما عقل‌‌‌‌‌‌، او را از هوا بازمى‌دارد و به فطرت مى‌خواند‌‌‌‌‌‌. هريک از اين دو گرايش مى‌تواند با وجه امتى انسان بارورتر شود‌‌‌‌‌‌. بعد ديگرى در انسان هست که بر اين دو گرايش ناظر است و آن اراده و اختيار اوست‌‌‌‌‌‌. انسان يا خويش را به هوا مى‌سپارد و بر فطرت و عقل خويش پا مى‌نهد و از خود بيگانه مى‌شود و يا با عقل هم‌آغوشى مى‌کند‌‌‌‌‌‌، و چون عقل راه فطرت مى‌پويد و اراده راهبر آن است‌‌‌‌‌‌، هواى نفس را به بند مى‌کشد‌‌‌‌‌‌.  


ب) ويژگي هاى عمومى انسان: توجه به اين ويژگيها‌‌‌‌‌‌، رهيافتى است به شناخت انسان و تا انداز هاى به پيش‌بينى انسان عينى و متحصل مى‌انجامد و در بحث هاى آينده بسيار مهم مى‌افتد‌‌‌‌‌‌. اين ويژگيها عبارتند از: تأثير ظاهر بر باطن‌‌‌‌‌‌، تأثير باطن بر ظاهر‌‌‌‌‌‌، ظهور تدريجى شاکله‌‌‌‌‌‌، تأثير شرايط بر انسان‌‌‌‌‌‌، مقاومت و تأثيرگذارى بر شرايط‍‌‌‌‌‌‌‌، جذبه حسن و احسان‌‌‌‌‌‌، وسعت‌هاى وجودى گوناگون‌‌‌‌‌‌، کرامت‌‌‌‌‌‌، انديشه‌ورزى‌‌‌‌‌‌، آشنايى و بيگانگى با خدا‌‌‌‌‌‌، ضعف‌‌‌‌‌‌، دلبستگى‌‌‌‌‌‌، آزمندى و شتاب‌‌‌‌‌‌.  
ب) ويژگي هاى عمومى انسان: توجه به اين ويژگيها‌‌‌‌‌‌، رهيافتى است به شناخت انسان و تا انداز هاى به پيش‌بينى انسان عينى و متحصل مى‌انجامد و در بحث هاى آينده بسيار مهم مى‌افتد‌‌‌‌‌‌. اين ويژگيها عبارتند از: تأثير ظاهر بر باطن‌‌‌‌‌‌، تأثير باطن بر ظاهر‌‌‌‌‌‌، ظهور تدريجى شاکله‌‌‌‌‌‌، تأثير شرايط بر انسان‌‌‌‌‌‌، مقاومت و تأثيرگذارى بر شرايط‍‌‌‌‌‌‌‌، جذبه حسن و احسان‌‌‌‌‌‌، وسعت‌هاى وجودى گوناگون‌‌‌‌‌‌، کرامت‌‌‌‌‌‌، انديشه‌ورزى‌‌‌‌‌‌، آشنايى و بيگانگى با خدا‌‌‌‌‌‌، ضعف‌‌‌‌‌‌، دلبستگى‌‌‌‌‌‌، آزمندى و شتاب‌‌‌‌‌‌.  
خط ۴۲: خط ۴۲:
هدف هاى غايى عبارتند از: هدايت و ارشاد‌‌‌‌‌‌، طهارت و حيات طيبه‌‌‌‌‌‌، تقوا‌‌‌‌‌‌، قرب و رضوان‌‌‌‌‌‌، عبادت و ربوبيت‌‌‌‌‌‌. فراز پايانى اين فصل ربطۀ هدف هاى غايى با يکديگر را کاويده است‌‌‌‌‌‌.  
هدف هاى غايى عبارتند از: هدايت و ارشاد‌‌‌‌‌‌، طهارت و حيات طيبه‌‌‌‌‌‌، تقوا‌‌‌‌‌‌، قرب و رضوان‌‌‌‌‌‌، عبادت و ربوبيت‌‌‌‌‌‌. فراز پايانى اين فصل ربطۀ هدف هاى غايى با يکديگر را کاويده است‌‌‌‌‌‌.  


فصل چهارم‌‌‌‌‌‌. اصول و روش‌هاى تربيت اسلامى: در اين جستار از اصل‌‌‌‌‌‌، قاعدۀ عام هاى خواسته شده است که مى‌توان آن را به منزله دستور العملى کلى در نظر گرفت و آن را راهنماى عملى در تدابير تربيتى دانست‌‌‌‌‌‌. هر اصلى برگرفته از يکى از ويژگي هاى عمومى
فصل چهارم‌‌‌‌‌‌. اصول و روش‌هاى تربيت اسلامى: در اين جستار از اصل‌‌‌‌‌‌، قاعدۀ عام‌هاى خواسته شده است که مى‌توان آن را به منزله دستور العملى کلى در نظر گرفت و آن را راهنماى عملى در تدابير تربيتى دانست‌‌‌‌‌‌. هر اصلى برگرفته از يکى از ويژگي هاى عمومى
انسان است و با تکيه بر آن بيان مى‌شود و از سويى هر اصلى خود مبناى استخراج روش‌هاى تربيتى است بنابراين‌‌‌‌‌‌، در اين فصل پس از تعريف اصل‌‌‌‌‌‌، چهارده اصل تربيتى اسلام برشمارده مى‌شود و براساس هريک از اصول، روشهايى چند شرح و شماره مى‌شود‌‌‌‌‌‌. اصول چهارده‌گانه و روش‌هاى همراه آنها چنين است: اصل تغيير ظاهر(روش تلقين به نفس‌‌‌‌‌‌، تحميل به نفس)‌‌‌‌‌‌؛ تحول باطن(اعطاى بينش‌‌‌‌‌‌، دعوت به ايمان)‌‌‌‌‌‌؛ مداومت و محافظت بر عمل(فريضه‌سازى‌‌‌‌‌‌، محاسبه نفس)‌؛ اصلاح شرايط‍‌(زمينه‌سازى‌‌‌‌‌‌، تغيير موقعيت‌‌‌‌‌‌، اسوه‌سازى)‌‌‌‌‌‌؛ مسئوليت(مواجهه با نتايج‌‌‌‌‌‌، تحريک ايمان‌‌‌‌‌‌، ابتلا)‌‌‌‌‌‌؛ آراستگى (آراستن ظاهر‌‌‌‌‌‌، تزيين کلام)‌‌‌‌‌‌؛ فضل(مبالغه در عفو‌‌‌‌‌‌، توبه‌‌‌‌‌‌، تبشير‌‌‌‌‌‌، مبالغه در پاداش)؛ عدل (تکليف به قدر وسع‌‌‌‌‌‌، انذار‌‌‌‌‌‌، مجازات به قدر خطا)‌‌‌‌‌‌؛ عزت(ابراز تواناييها‌‌‌‌‌‌، تغافل)‌‌‌‌‌‌؛ تعقل (تزکيه‌‌‌‌‌‌، تعليم حکمت)‌‌‌‌‌‌؛ تذکر(موعظه حسنه‌‌‌‌‌‌، يادآورى نعمتها‌‌‌‌‌‌، عبرت‌آموزى)‌‌‌‌‌‌؛ مسامحت(مرحل هاى نمودن تکاليف‌‌‌‌‌‌، تجديدنظر در تکاليف)‌‌‌‌‌‌؛ ابراز پاسخ محبت(بيان مهر و قهر‌‌‌‌‌‌، هبه و محروم‌سازى)‌‌‌‌‌‌؛ سبقت(تکليف و رعايت وسع)‌‌‌‌‌‌.  
انسان است و با تکيه بر آن بيان مى‌شود و از سويى هر اصلى خود مبناى استخراج روش‌هاى تربيتى است بنابراين‌‌‌‌‌‌، در اين فصل پس از تعريف اصل‌‌‌‌‌‌، چهارده اصل تربيتى اسلام برشمارده مى‌شود و براساس هريک از اصول، روشهايى چند شرح و شماره مى‌شود‌‌‌‌‌‌. اصول چهارده‌گانه و روش‌هاى همراه آنها چنين است: اصل تغيير ظاهر(روش تلقين به نفس‌‌‌‌‌‌، تحميل به نفس)‌‌‌‌‌‌؛ تحول باطن(اعطاى بينش‌‌‌‌‌‌، دعوت به ايمان)‌‌‌‌‌‌؛ مداومت و محافظت بر عمل(فريضه‌سازى‌‌‌‌‌‌، محاسبه نفس)‌؛ اصلاح شرايط‍‌(زمينه‌سازى‌‌‌‌‌‌، تغيير موقعيت‌‌‌‌‌‌، اسوه‌سازى)‌‌‌‌‌‌؛ مسئوليت(مواجهه با نتايج‌‌‌‌‌‌، تحريک ايمان‌‌‌‌‌‌، ابتلا)‌‌‌‌‌‌؛ آراستگى (آراستن ظاهر‌‌‌‌‌‌، تزيين کلام)‌‌‌‌‌‌؛ فضل(مبالغه در عفو‌‌‌‌‌‌، توبه‌‌‌‌‌‌، تبشير‌‌‌‌‌‌، مبالغه در پاداش)؛ عدل (تکليف به قدر وسع‌‌‌‌‌‌، انذار‌‌‌‌‌‌، مجازات به قدر خطا)‌‌‌‌‌‌؛ عزت(ابراز تواناييها‌‌‌‌‌‌، تغافل)‌‌‌‌‌‌؛ تعقل (تزکيه‌‌‌‌‌‌، تعليم حکمت)‌‌‌‌‌‌؛ تذکر(موعظه حسنه‌‌‌‌‌‌، يادآورى نعمتها‌‌‌‌‌‌، عبرت‌آموزى)‌‌‌‌‌‌؛ مسامحت(مرحل هاى نمودن تکاليف‌‌‌‌‌‌، تجديدنظر در تکاليف)‌‌‌‌‌‌؛ ابراز پاسخ محبت(بيان مهر و قهر‌‌‌‌‌‌، هبه و محروم‌سازى)‌‌‌‌‌‌؛ سبقت(تکليف و رعايت وسع)‌‌‌‌‌‌.